اسلامي انديشه در آزادي طرح نظري تبيين
:اشاره
را اسلامي تفكر در آزادي طرح مشكلات برخي حاضر مقاله
از يكي آزادي به مومنانه نگاه.ميدهد قرار ارزيابي مورد
مذهبي مباني و ارزشي بنياد كه است تفكري عناصر مهمترين
اما (1).ميدهد تشكيل را "ايران اسلامي جمهوري نظام"
-ما اسلامي جمهوري كه شرايطي در آزادي ، به اسلامي رهيافت
در اقتدار سنت از كهني ميراث وارث -تاريخي ضرورت بنابه
;دارد دوگانهاي مشكلات ، است عمل و انديشه
جامعه به توجه با اسلامي ، الهيات آنكه نخست -1
سياسي زندگي و عملي حكمت در بويژه كه اقتدارگرايانهاي
به ناظر ديني نصوص از بسياري كه است قرنها بود ، پوشيده
مورد و رانده حاشيه به را فردي مسئوليت و عقلانيت آزادي ،
در تلاش هرگونه شرايطي ، چنين در.است داده قرار غفلت
لحاظ اين به ديني ، نصوص در آزادي مفهوم از روشن تفسيري
ابن تعبير به و نبوده پيشين تاملات و نظريات بر مسبوق كه
مشكلات ، با ندارد ، عالمانه تحقيقات در مستمر سندي خلدون
.ميشود مواجه شرمساريهايي و سردرگميها
الهيات در اقتدارگرايانه سنت همين حضور ، ثانيا -2
و نظريهها فرضها ، پيش از مجموعهاي به توجه با اسلامي ،
آزادي كه ميشود آن از مانع ميكند ، توليد كه سليقههايي
قرار سياست باب در دينشناسانه كاوشهاي و "معنا مركز" در
باره در نظريهاي بسط يا تاسيس در موثر گامي و گرفته
برعكس ، .شود شروع سالار مردم و فردگرا آزادمنش ، الهيات
ممكن دارد ، كه نهفتهاي انرژي به توجه با اقتداري سنت
.گيرد قرار خاصي سياسي نيروهاي ابزار است
(گفتماني) نظري موانع از دسته اين به بيشتر نوشته ، اين در
.ميشود پرداخته آزادي طرح در
جمهوري در آن تحقق و آزادي همايش نخستين در زير نوشته
توجه. شد خوانده -مدرس تربيت دانشگاه - ايران اسلامي
.ميكنيم جلب نوشته اين به خوانندگانرا
انديشه گروه
انسان مستقل نا ذات ;سنتي الهيات انسانشناسي (1
احتمال ، به اسلامي ، الهيات در شناختي انسان مباني از پرسش
از سنتي تفسيرهاي" در موجود مشكلات برخي بر پرتويي
كه سنت اين.افكند خواهد مسلمانان "سياسي زندگي احكام
عقلانيت پود و تار و بوده ما اصالت و هويت از جزئي اكنون
دارد پيچيدهاي ابعاد ميدهد ، تشكيل را ما امروز سياسي
اين مهمترين از يكي "انسان نامستقل ذات" بر تاكيد كه
.است ويژگيها
انسان ، تفرد و استقلال بر تكيه با كه اروپايي تجدد برخلاف
بعنوان را Subject-Individual يا "عاقل فرد" انديشه
نظم بر بدينسان و نموده تاسيس سياسي تجربه و تفكر مبناي
ناخود ذات به اسلامي الهيات دارد ، نظر سالار مردم سياسي
راهنماي و منفصل عقل نيازمند كه ميانديشد انسان بسنده
اشاره در شيعه ، معاصر مفسر طباطبايي ، علامهاست خارجي
:مينويسد بقره سوره آيه 213 ذيل در و نكته ، اين به
همانطور.است اختلاف سوي به بشر سير همان ديني دعوت سبب"
همان ميكند ، دعوت مدني اجتماع تشكيل به را او فطرتش كه
راهنماي وقتي و ميكشاند ، اختلاف طرف به را او نيز فطرت
از اختلاف رفع ديگر باشد ، او فطرت "اختلاف سوي به بشر
از خارج عاملي بايد لاجرم و.نميشود ميسر او خود ناحيه
از سبحان خداي جهت همين به و شود ، آن عهدهدار او فطرت
برطرف را اختلاف اين...شرايع تشريع و انبياء بعث راه
.ميكند
را نقيصه اين نميتواند خودش انسان كه است معلوم...
آورده ، پديد را نقيصه اين او خود فطرت چون كند ، برطرف
كمال و سعادت راه ساخته برطرف را آن خودش ميتواند چگونه
(2)"كند؟ هموار اجتماعياش زندگي در را خود
عقل از بخشي كه سياسي عقلانيت طباطبايي ، علامه نظر به
كه ميگيرد باطني احساسات از را خود حكم مقدمات است عملي
چون و.است موجود بالفعل ، وجودش ، آغاز در انساني هر در
اين ، بنابر است ، اختلاف عامل خودش فطري ، احساسات اين
از خارج مدبري و راهنما نيازمند انسانها سياسي تدبير
(3).است انسان فرد تعقل
انسان" بر مبتني مقدمات بر تحفظ با اسلامي ، الهيات
انسان فطرت ساماني خود شرط را دين و وحي ،"ناخودبسنده
آن ، در كه است فرآيندي اسلامي ، انديشه در وحي.ميداند
ميتواند و ميشود اخلاقي انسان ناسازه و نابسنده وجود
زندگي و اعمال مسئول را خود خشونت ، و اختلاف از گسست با
انديشه در انسان از مفهوم اين ظهور (4).بداند خويش سياسي
با ظريفي فاصله سوي يك از ;دارد دوگانه وجهي اسلامي ،
بنياد كردن آشكار با و كرده ، پيدا اروپايي تجدد
خوشبيني غرب ، خودسالار سوژه و عملي عقل غيرعقلاني
ترديد مورد را سياسي عقل رهيافتهاي نسبت مدرنيته افراطي
براي مساعدي نظري زمينه ديگر ، طرف از و.ميدهد قرار
انديشههاي چنانكه و.ميكند فراهم اقتدارگرايي ظهور
فراهم صورت در است ممكن ميدهد ، نشان مسلمانان سياسي
نموده تدارك اقتدار از بلندي ديوار زمينهها ، برخي بودن
.بپردازد اسلامي نصوص در مكنون آزاديهاي سلب به و
خاصي مفهوم ميانديشد ، كانت چنانكه غربي ، تجدد هرحال ، به
ذات مختاري برخود كه بود كرده تاسيس فعال و عاقل فرد از
پيش را فردگرايي كه روي آن از وداشت واثق اعتقاد انسان
سياست و جامعه در ارزشگذاري مقياس و بودن اخلاقي شرط
را سالار مردم و غيرديني نظامهاي ظهور زمينه ميدانست ،
خود انسان مفهوم از متاخر نقدهاي اما.بود نموده فراهم
به را اروپايي تجدد آرمانهاي از بسياري سامان ، خود سالار
"تجدد -فرا" از متاثر خود كه كانولي ويليام.كشيد پرسش
:مينويسد غربي تجدد نقد در است ،
(Self-inclusive) ناسازمند خود ، اساس در انسان زندگي"
زندگي نوين زواياي به نفوذ با مدرن عقل آنكه حال است ،
تركيبي اينكند حذف را خود روياروي ناسازه هر ميكوشد
با خواه ناسازه ، انكارسركوبگر بالقوه و خطرناك است
تحقق امكان وانمود با يا يگانگي به اشتياق گرفتن ناديده
(5)".است خطرناك زندگي ، در آن
كه شناختي انسان مقدمات به توجه با نيز ، اسلامي انديشه
از اما كرديم ، نقل كانولي از كه مضموني همان با دارد ،
ديني ، اخلاق.ميپردازد غرب تجدد نقد به ديگر ، زاويهاي
فردگرايي نقد امكان كه ميگيرد قرار موضعي در لاجرم ،
پيدا را سياست از ارزشزدايي و مذهب كردن خصوصي به معطوف
هيچانگاري كابوس برابر در را انديشنده انسان و ميكند ،
و هستي بودن هيچ به باور با زيرا ;ميسازد توانا مدرن
.زيست ميتوان مشكل انسان ،
آغازي ميتوانست كه ديني انديشه در تواناسازي اين اما
فقط باشد ، اسلامي تجدد نوعي و ديني عقلانيت بسط براي
سالها آن جوانههاي كه است اسلامي انسانشناسي از وجهي
.ماند فرو اقتداري نظم و انديشهسلطاني آوار زير در و قبل
هم ديگري جنبه كرديم ، اشاره چنانكه اسلامي ، انسانشناسي
به انسان مفهوم از وجه اين كه بود چنان تقدير و داشت
دانش از نظامي سنتي الهيات.شود بدل مسلمانان مختار دانش
قالب در كه نمود تاسيس - سياست قلمرو در بويژه -اقتداري
كه شد ديده (Autority) مرجعيتي اسلاميبراساس وحي آن ،
سطور در (6).بود آن قهري نتايج از اقتدار مستمر توليد
اشاره اسلامي فلسفه در اقتدارگرايي وجوه برخي به زير
.ميكنيم
اسلامي فلسفه در اقتدارگرايي (2
اقتدارگرايي ابعاد تمام كه نيست آن مجال نوشته ، اين در
ملاحظاتي به تنها و شود بررسي و طرح اسلامي فلسفه در
ابنسينا ، و فارابي آثار خواننده هر كه ميكنيم اكتفا
سياسي فلسفه گريز آزادي و اقتداري مدلول به ناگزير
فارابي سياسي فلسفه در اقتدارگراييميبرد پي مسلمانان
طرح وجود فلسفه افق در را مدني سياست وي كه است رو آن از
و موجودات هرمي مراتب از كه دريافتي به توجه با و ميكند
استنتاج به دارد ، اول سبب با آنها ارتباط و صدور كيفيت
(7).ميپردازد او مدينه وجودي مرتبه و انسان مدني هستي
سياسي فلسفه وارد را ملاحظاتي اساس ، اين بر ثاني معلم
;ميپردازد آزادي نفي به بنيادي طور به كه ميكند
در فلسفي واحد منظومه در را سياست و الهيات فارابي (الف
دو آن نتايج استدلال ، شيوه و وحدت بر تكيه با و آميخته
اهلالمدينه آراء" در وي.ميدهد تعميم يكديگر به را
ساير به [خداوند] اول سبب نسبت":مينويسد "الفاضله
آن اجزاء ساير به فاضله مدينه پادشاه نسبت مانند موجودات
اول وجود از موجودات كليه آفرينش ، در همچنانكه (8)".است
نيز مدينه وجود مييابند ، نظام آن وسيله به و شده حادث
او مديون را خود سامان و بوده اول رئيس وجود به وابسته
:دارد عالم نظم مطابق نظمي مدينه و است
با آن اجزاء كه است گونهاي به صورت اين در مدينه پس ، "
بعضي مراتبي ، نظام يك در و داشته ائتلاف و ارتباط يكديگر
شبيه مدينهاي ، چنين مدبر و...دارند تاخير برخي و تقدم
قائم و او توسط به موجودات ديگر وجود كه است اول سبب به
(9)".است او به
مهم گام سياست ، و الهيات اندماج به توجه با فارابي ، (ب
در هرمي مراتب سلسله نوعي اولا ، وي ، ;برميدارد ديگري
سلسله نظم همين آنگاه و ميكند "لحاظ" طبيعي ، موجودات
و انسان عالم به را طبيعت و الوهيت عالم در مفروض مراتبي
"آراء" هشتم فصل در فارابي.ميدهد تعميم نيز سياست
وجود با و بسيارند وجود عالم موجودات كه ميكند اشاره
و ديگر بعضي از برتر برخي يعني ;متفاضلند بسياري
به را الهيه موجودات وي.ميباشند ديگر بعضي از پائينتر
موجودات برعكس ، و پائينترين به عاليترين از تفضيل ،
ردهبندي و رتبه كاملترين ، به ناقصترين از را طبيعي
عالم ساختار يگانگي و شباهت بر سپس ، فارابي ، (10).ميكند
سوي از مدينه اجزاي مراتب سلسله و سو يك از انساني نفس و
داراي را وجود از مرتبه سه اين و ورزيده تاكيد ديگر
عضو قلب" ثاني ، معلم انسانشناسي در.ميداند واحد احكام
ندارند رياست او بر بدن اعضاي از يك هيچ كه است رئيسهاي
اوليه ، رياست نه او رياست...كه است دماغ آن دنبال و
و است دل خادم فينفسه زيرا..است ثانويه رياست بلكه
با فصلي در فارابي (11)".هستند آن خادم نيز اعضا ساير
جايگاه يگانگي و مقايسه به ،"رئيسه عضو در گفتار" عنوان
:مينويسد و پرداخته مدينه رئيس و قلب خداوند ،
و كاملترين بالطبع بدن رئيسه عضو كه همانطور و"
ويژه كه است افعالي در هم و فينفسه هم اعضاء ، تمامترين
است ، او ويژه آنچه در نيز ، مدينه رئيس..است او
انسان ، در همچنانكه...است مدينه اجزاي و افراد كاملترين
اعضاي ديگر تكوين سبب او سپس و ميشود موجود قلب نخست
مراتب تنظيم و بدن اعضاي قوتهاي حصول سبب و ميگردد بدن
بايد نخست كه است چنين نيز مدينه رئيس وضع ميشود ، آنها
و مدينه تحصل و تشكل سبب هم او سپس و يابد استقرار او
افراد و اجزاء ارادي ملكات حصول سبب هم و شود آن اجزاي
نيز عالم موجودات حال و...گردد آنها مراتب ترتب و آن
مانند موجودات ، ساير به اول سبب نسبت زيرا است ، چنين
(12)".آن اجزاي و افراد ساير به است فاضله مدينه پادشاه
حوزه در و مقدمات اين از فارابي كه نتيجهاي مهمترين
نابرابر اجزاي به مدينه اعضاي تقسيم ميگيرد ، مدني فلسفه
بر عمودي و مراتبي سلسله اقتدارگرا ، نظم يك تحميل و
اعضاء آن از هريك قوام و دوام كه.است شهر افراد و اجزاي
اجزاي از جزء هر" ;اقتداري نظم اين در است اول رئيس به
.نيست او از بالاتر رئيسي هيچ كه دارد رئيسي مدينه
انسان هيچ بر كه دارند وجود رياستي تحت انسانهاي همچنين
و مطلق رئيس يعني ;دو اين بين در.ندارند رياست ديگري
كه حال عين در كه دارند قرار ديگري انسانهاي مطلق ، مرئوس
(13)".ميباشند نيز ديگر بعضي رياست تحت هستند ، بعضي رئيس
دارد ادامه
:پينوشتها
:به بنگريد اسلامي انديشه در آزادي مباني برخي براي -1
.زمستان 1377 ش 3 ، اول ، سال:قم سياسي ، علوم فصلنامه
سيدمحمد ترجمه الميزان ، تفسير طباطبايي ، محمدحسين سيد -2
ص ج 2 ، (اسلامي ، 1363 انتشارات:قم) همداني باقرموسوي
.197
.ص 222 همان ، -3
ترجمه اجتهاد ، و نقد الاسلامي ، الفكر اركون ، محمد -4
ص 165 (دارالساقي ، 1998:بيروت) صالح هاشم
بر مقدمهاي عيار ، تمام انگار هيچ پيرسون ، -آنسل كيت -5
خجسته ، :تهران) حكيمي محسن ترجمه نيچه ، سياسي انديشه
.ص 237 (1375
المركز:بيروت) الحداثه و التراث الجابري ، عابد محمد -6
.بعد به ص 89 (العربي ، 1993 الثقافي
:تهران) ايران در سياسي انديشه زوال طباطبائي ، سيدجواد -7
.ص 122 (كوير ، 1374
مضاداتها ، و الفاضله المدينه اهل آراء فارابي ، ابونصر -8
.ص 117 (دارالهلال ، 1995:بيروت) ابوملحم علي تحقيق
متري فوزي تحقيق المدنيه ، السياسه فارابي ، ابونصر -9
.ص 84 (دارالمشرق ، 1993:بيروت) نجار
صص فارسي ، ترجمهو 59 صص 48 پيشين ، آراء ، فارابي ، -10
.و 138 119120
.195-ص 194 فارسي ، ترجمه.ص 87 آراء ، فارابي ، -11
.صص 260262 فارسي ، ترجمه.صص 116118 همان ، -12
:بيروت) نجار متري فوزي تحقيق منتزعه ، فصول فارابي ، -13
.ص 67 (دارالمشرق ، ؟
|