خراساني قصيده بخش كمال كمال ،
واقع جهان در بيگانه ، رماني
كودك جشنواره در ويدئويي فيلم 7
شهر تئاتر در نمايش 10
خراساني قصيده بخش كمال كمال ،
كمالپور احمد استاد درگذشت مناسبت به
;اشاره
كم تن يك چشم دو شمار از
بيش هزاران خرد شمار وز
سال به "كمال" به متخلص كمالپور احمد زندهياد استاد
پارسي گرانقدر شاعر اين.گشود جهان به ديده مشهد در 1297
هنر و فرهنگ اعتلاي راه در را خود پربركت عمر زبان
مكتبخانه به پا كه خردسالي سنين از.نمود صرف ايراني
نوباوگان هدايتگر كه "كمال" دوران به تا گذاشت موسي شيخ
ترويج فكرياش دغدغه يگانه همواره بود ، هنر و شعر طريق
.بود اخلاقي نيكوي خصايل
مانده يادگار به او از كه اسلامي -ايراني خصلت و خوي
مرحوم چون اساتيدي گرم نفس از كه است طرفهاي است
دميده او مستعد كالبد بر فرخ استاد ياد زنده و نگارنده
جوياي هر تفكر بزرگاني چنين محضر در زدن زانو.بود شده
اسوه يك تربيت براي مناسب بسيار بستري را هنري و علم
.ميسازد يافته "كمال"
موج او اشعار و زندگي در كه آزادگي و جوانمردي خصايص
گود در ادب زانوي وي كه است دوراني حكايتگر ميزند
مردانگي و شهامت آستان بوسي زمين به ، زده زورخانه
"كمال" كه ميكند نقل ديرينش ياران از يكي.است پرداخته
شده ، شناخته كشوري قهرمان سال چند تا سالهاي 1320 در
را حريفان بود ، تمام رفته مسابقه براي كه سال 1319 در اما
ديگر نفر يك و "كمال" ميمانند ، نفر دو و ميزند زمين به
.است داده تغيير سپيدي به را گيسوانش رنگ روزگار گذر كه
.ميگيرد قرار ساله حريف 60 مقابل در ساله 22"كمال"
!چرا؟ ميگويند.ميكند شكست اعلام و ميزند بوسه را زمين
و مردانگي كه سرزميني در فردوسيام فرزند من:ميگويد
شدن گريبان به دست است ، آن آرمان و هدف يگانه جوانمردي
.ميشود انگاشته ناسنجيده بزرگتر ، با
گفته به.بود قصيده داشت تخصص آن در "كمال" كه شعري قالب
همان نيستي ، خوب غزل براي تو":فرخ استاد زبان از خودش ،
زمان ديگر بود معتقد كمال خود البته ، (1)"بگو را قصيده
حوصله خواننده ، نه كه چرا است ، آمده سر به قصيده سرودن
قالب آن در شاعر كه مانده حرفي نه و دارد را آن شنيدن
اين براي شده ، متروك قصيده اگر":ميگويد خوداوبزند
نميتوانند هم بگوييم ، ديگران قصيده نميتوانيم ما كه است
(2)".بشنوند قصيده
را ذيل محورهاي (3)"كمال گلشن" شعر مجموعه در مطالعه با
:مييابيم استاد شعر در
مذهب *
بود شده ناتواني ناظمان مايه دست مذهبي شعر كه دوراني در
بيتسازان برخي ژرفانديش پژوهشگران از يكي تعبير به كه
اسلامي كلام غني محتواي با را خود ناتواني كه اين هدف با
عيب تنها نه و آوردند روي مذهبي اشعار سرودن به بپوشانند
انحطاط به نيز را مذهبي شعر بلكه نشد پوشيده آنان كلام
و ذوق صاحب متعهد و معتقد اساتيد كه گونهاي به كشاندند
خود ناتواني بر دليلي را عرصه اين به ورود "كمال"
"كمال" چون مرداني شهامت و شجاعت نبود اگرميانگاشتند
در "كمال" خود.ميشد ختم كجا به ره اين كه نيست معلوم
ميگويي [مذهبي شعر]سراينده فلان به":ميگويد مورد اين
:ميگوييم.است روايت عين:ميگويد است ، غلط يا بد شعرت
شعر ميخواهيم كنيم ، نقل روايت نميخواهيم كه ما
معناي و لفظ با بايد..باشد روايت اگر حتي [بيافرينيم]
(4)".شود گفته بهتري
كار *
نمود و شد سپري مختلفي باكارهاي "كمال" زندگي دوران
سال تا وي.ميكنيم مشاهده شعرش در را كارها اين تمامي
با سال 1370 تا آن از پس و بود مشغول كفاشي كار به 1342
.شد استخدام ثابت قند درشركت فرخ استاد مرحوم راهنمايي
به را كفشگري فن تعابير و اصطلاحات او اشعار از يكسري
.است داده اختصاص خود
نميدوزم كس براي پاپوش
كارم و حرفه است كفشگري گر
زورخانه *
بيبرم و دست تهي چه اگر آزادهام
توانگرم همت به و بينياز خلق از
به نيز كشورمان ورزشكاران جمله از "كمال" شد ذكر كه چنان
تمام در را جوانمردي و ورزشكاري روحيه ورود ميرفت ، شمار
معاصر مورخ و نويسنده عطاردي ، استاد.ميبينيم او اشعار
: ميگويد "كمال" استاد زندهياد ورزشي شخصيت مورد در
تامل قابل خود جاي در كه است بحثي "كمال" شاعري جنبه"
از مشهد تاريخ نگاشتن براي من پرداخت ، بدان بايد و است
".كردهام استفاده "كمال" پهلواني چهره و دانستهها
وطن *
از يكي عنوان به پيوسته كه "كمال"تفكرات جمله از
احترام و وطن به توجه ميرفت شمار به او فكري دغدغههاي
:بود آن به
من هنر هم مني ، شعر بارقه هم
من وطن هم مني ، ذوق جلوهگر هم
درد*
و غم ميپرداخت بدان شعرش در "كمال" كه ديگري مقوله
او دل بر نامراديش تمام با روزگار گذر كه بود اندوهي
.بود گذارده
آسيا سنگ زير در را تو سايد فلك گر
مخواه نان آسيابان اين از و آب چون شو نرم
در زمين ايران شعراي بيشتر كه است ميداني غم و درد عرصه
در موضوع اين در ماندگار بسيار وآثاري دادهاند جولان آن
اين با برخورد نحوه.گذاشتهاند يادگار به پارسي ، ادب
آن برخي.است گونهگون پارسي زبان سرايندگان نزد مقوله
پيش در را مصالحه راه عدهاي و نميآورند تاب را
.ميگيرد قرار واپسين صف در "كمال" استاد كه ميگيرند ،
:ميگويد كه چنان
مينهند منت تو مداواي در طبيبان گر
مخواه درمان كن ، هموار خويشتن بر را درد
***
تلاش و زحمت عمر يك از پس گرانقدر استاد و بزرگ شاعر اين
سن در جاري سال شهريور چهارشنبه 23 روز صبح در سرانجام
و شاگردان دوستان ، خيل و شتافت باقي ديار به سالگي 82
حكيم مرادش ، و استاد جوار در را پاكش جان علاقهمندانش
خدايش.سپردند خاك دل به مشهد شهر مقبرهالشعراي در توس
.بيامرزاد
:پينوشت
محمدرضا و ياحقي دكتر همت به -شماره 9 پاژ ، كتاب -1
.انتشار 1372 سال -رضوي قدس آستان انتشارات -خسروي
خانه انتشارات -قيامي جلال همت به -نگاه ده چهره ، ده -2
.صفحه 198 -انتشار 1377 سال -آبي
-"كمال" كمالپور احمد استاد شعر ديوان -كمال گلشن -3
.انتشار 1372 سال -اسلامي ارشاد و فرهنگ وزارت انتشارات
.صفحه197 -نگاه ده چهره ، ده -4
واقع جهان در بيگانه ، رماني
كاتب محمدرضا اثر آخرين هيس ، رمان بررسي
توان مي كه است نويسندگاني جمله از كاتب محمدرضا :اشاره
از عبارتند تاكنون وي آثاربود اميدوار آنها آينده به
ماه ، آبي دوشنبههاي !شايد آمدهام؟ بزن ، قشنگتر حرف يك
.دريا نصف كشتي ، نصف و بود آبي چشمهاي
نويسنده ، اين قبلي آثار كوتاه مرور بر علاوه حاضر نوشته
منظر از شده منتشر تازگي به كه را او رمان آخرين
.ميكاود نقد نو و كهن معيارهاي
به آن در كه ميكند گسيل ميانهاي آن به را انسان تامل ، "
هست چه آن ميان در همه اين با اما دارد تعلق وجود
."ميماند باقي بيگانهاي
هايدگر مارتين
از عظيم تناقضي و تقابل ترديد بدون معاصر و مدرن دنياي
قرار انسانيت و انسان روي پيش را ارزشها و واقعيتها
;است داشته وجود جهان در ازل روز از تقابل ايناست داده
جاي پيش از بيش اقتصادي توسعه و بشري دانش پيشرفت با اما
مقام در نيز هنر.است داده بسط آدميان زندگي در را خود
با تعالي از خاصي گونه و هستي جهان برتر و ممتاز بازتاب
در لوكاچ.مييابد تازه نقشي جهان تناقضات از رفتن فراتر
مبناي كه آن بر هگل و شيلر نظريه تاييد با رمان نظريه
ميان تعارض) كانتي مشهور تعارض همان جز نيست چيزي تراژدي
شالوده و گذاشته فراتر را پا (واقعي جهان وجبر وظيفه
در ميافزايد همچنين ;ميداند تعارض همين نيز را رمان
به قهرمان ، آرماني و تحققناپذير ارزشهاي معاصر رمان
دسترس از دور كه چيزي شدهاند ، نسبي نو شيوههايي
.است بوده اين از پيش نويسندگان
روشهاي با دارد را اين حق رمان يك نويسنده آيا كه اين
روشهاي و ابزار از بايد يا بپردازد نوشتن به نوزدهم قرن
و مرز اين ادبيات سالها كه است سوالي جويد؟ بهره نوين
اين به پاسخ نگارنده و است داشته مشغول خود به را بوم
مقاله اين از غرض اما ميگذارد وا ديگر وقتي به را سوال
و جوان نويسنده "كاتب محمدرضا" آثار به مجدد است نگاهي
ققنوس انتشارات توسط تازگي به كه "هيس" رمان فرمگراي
بيشتر راوي تعدد از كاتب "هيس" رمان در.است شده منتشر
بيتوجه نيز پارهپاره روايت به كه حالي در ميجويد بهره
;ميكند نقل را جهانشاه داستان پاسبان كه آنجااست نبوده
تعريف او براي را هوسهايش زيبا چرخشي با جهانشاه ناگاه
جوييهايش لذت از ميگويد ، خود كشتنهاي آدم از.ميكند
باز ديگرگون چرخشي با اما باشد هوس براساس بايد همه كه
براي تنها و است بوده سياسي كه ميگويد او به جهانشاه
يا است داده انجام را كار اين كند نابود را خود اينكه
.است كرده سرهم را قصهها اين
راويان كه است آن "هيس" رمان روايت از ديگر نكتهاي
.تنيدهاند هم در وار هزارويكشب شكلي به بار اين متعدد
سمتي به را او صمد پسر ميگويد ، را عمليات قصه پاسبان
اينجا درجهانشاه سمت به را او خون و ميبرد ديگر
و ميكند نقل را خود قصه و ميگيرد او از روايت جهانشاه
كوتاه حتي قطعهاي داستان آدمهاي از ديگر بعضي حتي گاهي
تنيده هم در و تودرتو روايت اين و مينشينند روايت به را
معنا كشف و متن تاويل جهت مضاعف تلاشي به را خواننده
و حوادث كه است روايت از نوعي متكثر روايتواميدارد
روايت گونهگون ديدن و منظر از متعدد راويان را ماجراها
به روايتشان ظريف گونهاي به متعدد راويان اين و ميكنند
اين و كرده قطعه قطعه را داستان يا.ميشود متصل هم
در دخالتي آنكه بدون ميكند روايت راوي هر را قطعات
هر روايت انتهاي تعبيري به باشد داشته ديگر قطعه روايت
منظر و نگاه البته و بود خواهد بعدي روايت ابتداي قطعه
در روايت نوع دو اين تفاوت شايد.است متفاوت راويان ديد
تفاوت اين "كاتب" كه.باشد غيرواحد يا واحد نگاه زاويه
پاسبان كه حال عين در كه چرا.است گرفته ناديده نيز را
تنفري ، حتي و شوق هيچ بدون ميآيد حساب به راوي "هيس"
با جهانشاه روايت ولي.ميكند آغاز را جهانشاه روايت
را ، خود حتي و ميشود نقل وصف غيرقابل هيجاني و شورونشاط
در او كه حالي عين در ميآورد شوق سر به را ، پاسبان
پمپ عين":ميكند اعلام تلخي با جهانشاه روايت ابتداي
".ميداد هم صدا حتي.بود
كرده پرهيز رمان كليت براي منسجم طرح يك بر تكيه از وي
كوتاه داستان سه از رمان ميرسد نظر به كه طوري بهاست
تشكيل داستان سه آن بينابيني داستاني كوتاه قطعه چند و
كليت يك به مجزا بخشهاي از كرده سعي او يعني.است شده
.برسد كوچك بخشهاي به واحد كليت از است نخواسته و برسد
مجيد روايت جهانشاه ، روايت قبيل از رمان حوادث و ماجراها
روايتهاي و پاسبان مرگ و صمد پسر روايت و نويسنده جوان
به همگي ضميمهها و اصفهاني آقابزرگ و نمرود كوتاه
يعني.بگيرند را استدلالي شبكه جاي كردهاند سعي گونهاي
داستان پيشرفت و رشد روند به استدلالي شبكه آنكه جاي به
موقعيتهاي و متعدد روايتهاي را وظيفه اين كند كمك
خوبي به حدي تا كه گرفتهاند دوش بر متناقض حتي و فراوان
آن بهتر شخصيتپردازي مورد در.رساندهاند انجام به را آن
آثار در شخصيتپردازي كه چرا كنيم سكوت كه است
به جداگانه نوشتاري و مقال در بايد كه دارد ويژگيهايي
شخصيت كه دارد سعي كاتب گفت ميتوان فقط و بپردازيم آن
پرورش داستانهايش و رمان در ديگر گونهاي به نيز را
شبكه آن جايگزين موقعيت همراه به شخصيتها اين.بدهد
ادبيات مرسوم شخصيتپردازي البته.ميشوند استدلالي
حركت روند و طرح استدلالي ، شبكه به وابسته زياد مقداري
.است ماجراها و مكان و زمان در رمان
حفظ هيس ، رمان در تاحدي هم آن را رمان شالوده فقط او
جهان و وظيفه تقابل همان "هيس" رمان اساس يعني.است كرده
كه ميكند حكم نويسنده مجيد به واقعيت جهاناست واقعي
ارزشها و وظيفه و بميرد وضعيت آن با اتوبان و خيابان در
اتوبان به دوشنبهها هفته هر كه ميكند حكم پاسبان به
به "كاتب".كند پخش مردم بين خرما نقطه همان در و بيايد
وي كه است آن جالب.است رفته تقابل اين سمتوسوي در شدت
در سعي بيشتر بلكه نميكند صادر نيز دستوري و حكم هيچ
تاويل به خود خواننده كه آن و دارد مخاطب ساختن درگير
.بپردازد رمانش در معنا كشف و متن
باشد هايدگر جمله همان كاتب اصلي دغدغههاي از يكي شايد
جهان در انديشه و تفكر:است آمده نوشتار ابتداي در كه
.نيست واقع جهان در انسان بيگانگي كشف جز چيزي موجود
و صمد پسر و مجيد و پاسبان چون بيگانه انساني آيا راستي
در و ميانديشند گونهاي به همه.يافت ميتوان جهانشاه
كه آن بر نويسنده تاكيد و ميرسند خود بيگانگي به نهايت
شكلي به نيز و ميگيرد شكل هوس اساس بر آنها اعمال همه
.كند تاييد واقع جهان در را آنها بودن بيگانه ميتواند
ابراهيمتهراني
كودك جشنواره در ويدئويي فيلم 7
فيلمهاي مسابقه بخش در نيمهبلند فيلم هفت امسال
.ميپردازند رقابت به بخش اين جوايز دريافت براي ويدئويي
به غول خاتون و غول آقا:از عبارتند فيلم هفت اين
كارگرداني به رود سوي آن خداياري ، صحبتالله كارگرداني
صالح حضرت مجلسي ، رضا كارگرداني به توكا آزادپور ، بشير
كاشف ، محمدرضا و يغمائيان بهروز مشترك كار ثمود قوم و
خوارزمي ، شهرام و يغمائيان بهروز مشترك كار نوح طوفان
نيايش نورمحمدي ، جعفر كارگرداني به سرباز ساز ، كودك ،
.حجازي روحالله سيد كارگرداني به باران
شهر تئاتر در نمايش 10
تئاتر بينالمللي جشنواره پايان از پس :هنري گروه
نمايش با 10 را خود پاييز كاري دوره شهر تئاتر عروسكي ،
.ميكند آغاز
"سيزدهم شب كمدي" هنري مركز اين عمومي روابط بهگزارش
و پوف" ،(ساعت 19 اصلي تالار) امجد حميد كارگرداني به
چهارسو ، تالار) حسامي هوشنگ كارگرداني به "سازي بدن
مهدي كارگرداني به "رويا آرزو ، حسرت ، " ،(ساعت 17و45
به "كوچولو شازده" ،(ساعت 19و30 چهارسو ، تالار) هاشمي
،(ساعت 18و15 سايه ، تالار) ميلاني گلسرخ كارگرداني
محسن كارگرداني به "بماند مرد ميخواست كه مردي"
كودكان ويژه) "نمكي" ،(ساعت 9و45 سايه ، تالار) قصابيان
قشقايي ، تالار) توسلي بابك كارگرداني به (نوجوانان و
به اقاقيا كوچه"،(عصرها 17و30 و صبحها 10و30
(ساعت 19و15 قشقايي ، تالار) محباهري حسين كارگرداني
محمدرضا و زارعي افشين كارگرداني به "وموج دريا شب ، با"
به كشته ،(ساعت 18و30 شماره 2 ، ) كوچك تالار) بيگناه
كلايي مرضيه و ميرحسيني مهرالسادات كارگرداني به درگاه
"دنيا قاتل دستكارترين" ،(دقيقه ساعت 19و45 كوچك ، تالار)
ساعت اصلي ، سالن ترياي كافه) يگانه وحدت كارگرداني به
...(دقيقه 17و45
.نميكند اجرا نمايش شنبهها شهر تئاتر
|