تناقض چندين و نامه يك
همايش در پاسخ و پرسش مراسم اجراي دنبال به :اشاره
تاجزاده مصطفي سيد حضور با دانشجويان اسلامي جامعه
زيرسوال ضمن شركتكنندگان بعضي كشور ، وزارت سياسي معاون
توضيحات خواستار وي از آغاجري دكتر شخصيت و مواضع بردن
روزنامههاي از يكي در تاجزاده آقاي توضيحات.شدند كافي
برپايه.گرديد درج شده ، منتشر ناقص وي گفته به كه عصر
آقاي به خطاب نامهاي مطهري دكتر روزنامه ، آن متن
تحرير رشته به "مطهري استاد جفابه" عنوان تحت تاجزاده
مطهري دكتر چرا اينكه از تاسف ضمن تاجزاده.آوردند در
روزنامه ناقص متن به نوار در سخنان اصل به رجوع جاي به
ارسال با نشستهاند ، قضاوت به شتابزده و كرده مراجعه عصر
به مذكور پاسخ و پرسش جلسه مباحث به اشاره ضمن زير نوشته
شهروندان ، اجتماعي سياسي ، حقوق درباره مطهري شهيد ديدگاه
مطهري دكتر كه انحرافاتي و پرداخته سالاري مردم و آزادي
مطلب اين.ميدهد قرار بررسي مورد را شدهاند آن متعرض
.ميگذرد نظرتان از
انديشه گروه
تاجزاده مصطفي
مطهري علي دكتر آقاي جناب
مطهري شهيد آثار نشر بر نظارت شوراي
توفيق آرزوي و باسلام
امضاي به را مطهري شهيد آثار نشر بر نظارت شوراي نامه
مطالعه دقت به "مطهري استاد به جفا" عنوان با و جنابعالي
قضاوت به شتابزده شهيد ، آن سنت برخلاف كه اين از و كردم
به دسترسي امكان رغم به چرا اينكهشدم متاسف نشستيد ،
دانشجويان ، اسلامي جامعه همايش در اينجانب سخنراني نوار
مورخ كيهان روزنامه در من سخنان شده تحريف گزارش برپايه
انقلاب قدم ثابت و شده شناخته چهرههاي از جمعي 1/6/79
اسلام تز به شدن قائل"،"انقلاب اصيل خط از انحراف" به را
افكاري داشتن نيز و "نظام ضد بر اقدام "و"روحانيت منهاي
كرديد متهم ،"است نظام براندازي آنها از برخي نتيجه" كه
قياس "خلق مجاهدين "و "فرقان" با را آنان سياسي تشكل و
چنين نگارش عليالقاعده زيرا است ، تامل خور در فرموديد ،
به و مطهري شهيد آثار نشر بر نظارت شوراي طرف از نامهاي
دغدغه و دقت با ميبايست فرزانه ، استاد آن فرزند امضاي
.ميگرفت صورت بيشتر
تهمتها از بسياري همچون نيز نامه اين خصوص در داشتم قصد
بر زيرا كنم ، اختيار سكوت ديگر ، واقع خلاف نسبتهاي و
عمومي افكار در تنها نه اتهاماتي چنين كه باورم اين
عملكرد و روش هدف ، دليل به بلكه نمييابد ، مناسبي پژواك
ميشود افرادي به عمومي اقبال موجب اتهامزنندگان ، نوعا
كه آن ضمن ميگيرند ، قرار ناروا تهمتهاي ايراد مورد كه
شايسته امابازميدارد خود اصلي وظيفه انجام از هم مرا
شهيد استاد رهاييبخش و اصيل انديشه از دفاع براي ديدم
را پاسخ اين نيازمنديم ، آن به شديدا نيز هنوز مطهري ، كه
عرصه به ورود از محترم شوراي آن پرهيزدادن ضمن تا بنويسم
و بد دفاع ندهم اجازه خود سهم سياسي ، به جناحبنديهاي
به وي فكري تضعيف موجب مطهري ، استاد انديشه از نامناسب
كه جواناني.گردد انقلاب سوم حتي و دوم نسل بين در ويژه
آشنايي كمتر فرزانه متفكر آن بينش و روش ، منش با بعضا
درباره را داوري بناي است ممكن آنان از بسياري و دارند
گفتارها و رفتارها همينگونه بزرگوار شهداي و متفكران
.دهند قرار
آنگاه و ميپردازم خود سخنان درباره نكته چند به ابتدا
سياسي ، اجتماعي حقوق درباره را مطهري استاد ديدگاه
آن متعرض كه انحرافاتي و آزادي ، مردمسالاري شهروندان ،
.ميشوم يادآور شدهايد ،
مي شرح اين به است زير پاسخ تهيه اصلي علت كه مباحثي
:باشد
اسلامي جامعه همايش در محترم شركتكنندگان بعضي -1
اعتراض اينجانب ، ضمن با پاسخ و پرسش هنگام در دانشجويان
ايشان مسلمانبودن به نسبت آغاجري ، دكتر آقاي سخنان به
رفتند پيش وي ارتداد اعلام تا بعضا و كردند ترديد ابراز
جويا دين درباره ايشان اظهارات خصوص در مرا نظر سپس و
شناخت به توجه با كه دادم توضيح اينجانب.شدند
جمله از ايشان دارم ، آغاجري آقاي از من كه بيستسالهاي
براي زيادي تلاش كه بود دانشگاه اسلامي انجمن فعالان
داوطلبانه وي.آورد عمل به دانشگاه و حوزه نزديكي و وحدت
خود پاي يك و يافت حضور جنگ جبهههاي در بسيجي صورت به و
و شجاعانهترين كه مين خنثيسازي ماموريت در نيز را
اسلامي ميهن از دفاع فداي بود ، عمليات ايثارگرانهترين
اسلام ، عاشق دانشگاه ، جانباز استاد اين دارم يقين من.كرد
قبول وجه هيچ به بنابراين و است (ره)امام و انقلاب
علت اگراست لائيك يا اسلام ، مخالف فردي ايشان كه ندارم
شهيد را مذكور ميباشد ، جمله خاصي جمله وي از شما انتقاد
طول در كه دادم توضيح سپس واست كرده نقل هم مطهري
همچون دين ، از عظيمي سوءاستفادههاي تاريخ ،
.است گرفته صورت فن ، و هنر و علم از سوء بهرهبرداريهاي
و بوده انسان رهاييبخش وسيله بزرگترين دين حال عين در
بشريت نجات براي مصلحان و انبيا دليل همين به هست ،
.دادهاند صورت دين دروغين مدعيان عليه را مجاهده بيشترين
بيديني با دين تقابل آنكه از بيش بشر تاريخ بنابراين
به و باطل اديان با حق دين مقابله باشد ، لائيسيسم يا
بوده مذهب عليه مذهب مبارزه شريعتي ، دكتر مرحوم تعبير
جهان در را دين آزاديبخش و مثبت نقش كه اين براي.است
و زدم مثال را اسلامي انقلاب پيروزي دهم ، نشان معاصر
يا آن سياسي نظام ما ، جامعه در كه كردم تصريح
كه چرااستبدادي يا بود خواهد اسلامي مردمسالاري
مشاركت با و دين طريق از صرفا ايران در دموكراسي
نهاد جدايي و شود نهادينه و مستقر ميتواند ديني نهادهاي
منجر ديكتاتوري نظام استقرار به عملا سياست عرصه از دين
جملات ، نقل در كه دادم توضيح آن بر علاوه.شد خواهد
يا سخنران منظور تا بياوريد كامل صورت به را عبارات
و بپردازيد آن نقد به سپس و شود روشن كاملا نويسنده
به اگر كه زدم مثال را "الصلوه لاتقربوا" و "لااله"
تبديل آن ضد به آيه هر حقيقت نشود ، توجه شريف آيات ادامه
.ميشود
كتاب در مندرج"ديني تفكر احياي" مقاله در مطهري شهيد -2
.است اجتماع ترياك دين است گفته لنين ":مينويسد گفتار ده
نقل ديگري مادي فيلسوف يك از عرب نويسندههاي از نفر يك
.است ابرمردها و اقويا عليه ضعفا انقلاب اين كه ميكند
دين آيا است؟ درست يك كدام ميگويد عرب نويسنده اين
است؟ جنبش و انقلاب يا است بيحسي وسيله و است ترياك
است ، حركت است ، زندگي دين است ، درست تا دو هر ميگويد
در.آوردند پيغمبران كه ديني آن دين؟ كدام اما است ، جنبش
معجوني آن دين؟ كدام است ، اما اجتماع ترياك دين حال عين
".ساختهايم امروز ما كه
آري ، " كه فرمودهايد تصريح خود مقاله در نيز جنابعالي
همين از مساله گيرد ، قرار ثروت و قدرت ابزار دين اگر
اينكه جاي به ميتواند شده تحريف دين البته..است قرار
عامل و تودهها مخدر و افيون باشد ، پيشرفت و حركت عامل
شناسان دين كه آنچه و واقعي دين اما باشد ، آنها سكون
ملاحظه ".نيست چنين هرگز ميكنند ، ارائه حقيقي
ابزار كه ديني" كه پذيرفتهايد نيز شما كه ميفرماييد
و افيون ،"شده تحريف دين" يا "گيرد قرار ثروت و قدرت
را ديگري ويژگيهاي يعني تودههاست ، سكون مايه و مخدر
و ثروت و قدرت ابزار دين براي بودن ، افيون بر علاوه نيز
همايش در اينجانب سخن آيابرشمردهايد تحريفشده دين
مغاير ديدگاه اين آيا و بود اين جز چيزي مذكور
صدور فوق ، مراتب به توجه با است؟ مطهري استاد انديشههاي
منظور چه به نظارت شوراي نام به غلاظي و شداد نامه چنين
گرفت؟ صورت
با انقلاب آغاز شرايط مقايسه در شده منتشر نامه در -3
.است شده برعكس ظاهراامروز":آوردهايد كنوني شرايط
و معاندان با كه كنند اشغال را پستها بايد كساني
اسلام تز به قايل و باشند داشته گفتمان نظام مخالفان
نااهلان دست به انقلاب آيا باشند ، نيز روحانيت منهاي
"است؟ افتاده
دهه در دوستانم و من كه داريد اطلاع خوبي به جنابعالي
و معاونت وكالت ، وزارت ، حد در مسئوليتهايي انقلاب ، اول
پس خصوص به و دوم دهه در واقع در و داشتيم وزير مشاورت
يا محترمانه اجبار ، به يا داوطلبانه كه بود جنگ از
.شديم حذف يا گرفتيم كناره خويش سمتهاي از نامهربانانه
و پذيرفتيم را وضعيت اين ميل كمال با و صورت دو هر در
ايران ، و اسلام به خدمت براي و نكرديم اعتراض هيچگاه
و درس به و شديم پژوهشي مراكز و دانشگاهها راهي مجددا
در خداييمردم حماسه اينكه تا پرداختيم مطالعه و بحث
و وحدتآفرين آرامبخش ، نسيم و شد خلق خرداد76 دوم
اسلامي ايران به را بيشتر خدمتگزاري امكان آن پرطراوت
شايد ديگران.كرد فراهم امام فرزندان از بسياري براي
تازه را انقلاب چهرههاي فداكارترين فضا ، تيرهكردن براي
كس هر از بهتر بعضاخود چه بخوانند ، اگر رسيده دوران به
مطلعند ، خدماتشان و سوابق از و ميشناسند را آنان
موثرشان ، تلاش از مورد دو يكي به نيز جنابعالي كمااينكه
ساير و فرقان و منافقين با مقابلهآنان به جمله از
چرا كه نشد روشن من بر كردهايد ، اما اشاره نظام معاندان
بيمهري مورد سخت چنين را آنان مذكور ، اعتراف رغم به
دادهايد؟ قرار
توسط پستها اشغال" نگران كه جنابعالي به ديگر سوي از
گفتمان نظام مخالفان و معاندان با كه هستيد كساني
"هستند روحانيت منهاي اسلام تز طرفدار و دارند (گفتوگو؟)
بر اصرار و غلط روشهاي برخي تداوم ميدهم هشدار ،
زمينه بيشترين ارزشها ، و انقلاب و اسلام به آنها انتساب
منظور احتمالا كه فرصتطلبان و بيهويتها رشد براي را
فراهم هستند ، افراد اينگونه رسيده دوران به تازه از
.ميكند
.نمايم بررسي ديگري زاويه از را موضوع دهيد اجازه -4
تصريح اينجانب متبوع سياسي سازمان خصوص در جنابعالي
نقش انقلاب ابتداي در سازمان اين اتفاقا":كه كردهايد
معاندين ساير و فرقان گروه و منافقين با مبارزه در موثري
نامه ، ادامه در اما "بود برخوردار فكري سلامت از و داشت
انقلاب اصيل خط از آن بعدي عملي و فكري انحراف متعرض
مقاله پايان در تعجب كمال با و اين وجود با.شدهايد
بسياري براي روزها اين كه سئوالي" كه كردهايد اظهار
ميگويند سخناني چنين كه افراد اين كه است اين است ، مطرح
ابتدا از آيا بودهاند؟ كجا تاكنون ميكنند ، تركتازي و
دادهاند؟ عقيده تغيير اينكه يا داشتهاند را افكار اين
و كرده پيدا فكري استحاله اينها كه معتقدند برخي
اين كه است اين بنده نظر ولي شدهاند ، طلب تجديدنظر
زمان در ولي داشتهاند ، را افكار اين ابتدا از افراد
فدايي و متدين جوانان از و نداشتند ابراز جرات (ره)امام
تحقير و خميني امام رحلت از پس ولي داشتند ، هراس اسلام
خرداد76 ، دوم از بعد خصوصا وقت ، دولتهاي توسط جوانان اين
آنها از برخي نتيجه كه را خود افكار و كردند پيدا جرات
اينجانب نظر از لذا.ميكنند ابراز است ، نظام براندازي
خود عقايد زمان همان در كه بازرگان مهندس مانند افرادي
كه افراد اين به نميكردند ، تظاهر و ميداشتند ابراز را
ميورزيدند نفاق و ميدادند نشان انقلابي را خود زيركانه
اقدام نظام ضد بر و كرده فرصتطلبي امام رحلت از بعد و
".دارند ميكنند ، شرافت
اعلام خود نامه پايان مجددادر فوق اتهامات رغم به
به علاقهاي و دلبستگي كه تاجزاده آقاي از" كه كردهايد
غفلت روي از احتمالا سخنانشان آن و دارند مطهري استاد
بر مرا اگر و بنگرند سخن اين در نيك ميخواهم است ، بوده
".نمايند گوشزد ميبينند ، خطا
!مطهري علي دكتر آقاي جناب
ناشي آنجا از نامه يك در تناقض همه اين نميكنيد فكر آيا
بلكه مطهري ، شهيد انديشه از دفاع نه موضوع كه ميشود
و سياسي - فكري سابقه با و اصيل جريان يك تخريب و تخطئه
كه آن خصوص به باشد؟ بعدي خاص اقدامات براي زمينهسازي
ياد خرداد دوم از بعد فضاي از منفي بسيار لحني و نگاه با
كه است آن اينجانب خيرخواهانه توصيه و خواهش.كردهايد
رقابتهاي ميدان به را مطهري شهيد آثار بر نظارت شوراي
راي و اراده مقابل در را آن و نكنيد وارد جناحي و سياسي
حق اينندهيد قرار اسلامي ايران شهروندان قاطع اكثريت
كه سياسي گرايش و تفكر هرگونه كه است شما شخص طبيعي
، ميخواهيد كه كجا هر در را آن و باشيد داشته ميخواهيد
اخيرا كه آنها باشيد مطمئن اما سازيد ، مطرح ميتوانيد
و ميكنند تحريض عرصهاي چنين در ورود به را جنابعالي
و اصلاحات نفي حقيقت در و نقد براي را خود روزنامه حتي
دادهاند ، قرار شما اختيار در محترم رئيسجمهور شعارهاي
از دفاع نام به خويش زعم به تا ميكوشند كه آنجا از
بتازند ، خاتمي يعني او راه راستين ادامهدهنده بر مطهري
است ممكن آنان.ميكنند زندهياد آن به بزرگي جفاي
گسترش به روشي چنين باشيد مطمئن اما باشند ، شما خيرخواه
جوانان ، ميان در ويژه به مردم ، بين در مطهري شهيد انديشه
گرانقدر سرمايههاي از غلط بهرهبرداريشد نخواهد منجر
نهادهايي و مراكز نيز و انديشمندان هزينهكردن و انقلاب
بينش تعميق و آگاهي افزايش خدمت در بايد و ميتوانند كه
انقلاب اصيل خط آنان تا گيرند قرار انقلاب دوم نسل
است بوده نتيجهبخش تاكنون آيا بخشند ، تداوم را اسلامي
ديدهايد لازم سياسي ، رقيب نفي و نقد براي اكنون كه
وارد ميدان به را مطهري شهيد آثار نشر بر نظارت شوراي
كنيد؟
حقوق پذيرفتن انحراف ، امروز" كه كردهايد صادر حكم -5
دموكراسي و آزادي در را ارزشها همه و غرب مدني و سياسي
را مدني و سياسي حقوق وسيله اين به و" است خلاصهكردن
رغم به است تعجب مايهكردهايد نفي و خواندهايد غربي
در مطهري شهيد اجتماعي - سياسي آثار از مهمي بخش آنكه
مردمسالاري آزادي و شهروندان مدني و سياسي حقوق از دفاع
نفي مطهري شهيد از دفاع نام به را ارزشها اين اصل است ،
.كردهايد
هيچگاه فرزانه استاد آن كه نميدانيد جنابعالي آيا
نكرد تقسيم "بيگانه و خودي" به را انساني و فطري ارزشهاي
آن به قائلين و ننمود نفي بودن غربي دليل به را آنها و
از چيزي يك اينكه صرف";مطهري شهيد نظر از نكرد؟ تخطئه را
نميشود آن بودن خودي ملاك باشد ، برخاسته مردمي يك ميان
اجنبي ملاك باشد ، آمده مرزها خارج از چيزي اينكه صرف و
تاريخي سابقه همچنانكه.نميشود آن بودن بيگانه و بودن
خاص سيستم يك قرنها ملتي است ممكن يعني.نيست عمل ملاك
سيستم و بدهد نظر تغيير بعد و باشد پذيرفته را اجتماعي
در ايران مردم ما مثلا.كند انتخاب آن جاي به را نويني
كشورهاي از بسياري مانند ملي ، تاريخ قرن پنج و بيست طول
قرن نيم از بيش كمي واكنون داشتيم استبدادي رژيم ديگر
رژيم.كردهايم انتخاب آن جاي به را مشروطه رژيم كه است
دنياي از بلكه نكرديم ، ابتكار و ابداع ما را مشروطيت
در و پذيرفت را آن ما ملت ولي است ، آمده ما كشور به خارج
از زيادي افراد البته.است كرده فداكاريها آن تحصيل راه
قيام مسلحانه و كردند مقاومت عجيبي سرسختي با ملت همين
ولي ريختند ، را خود خون استبداد رژيم حفظ براي و كردند
رژيم ايران ملت اكثريت و بودند اقليت در كه رو آن از
شكست آنان كرد ، فداكاري آن راه در و پذيرفت را مشروطيت
.شدند اكثريت اراده تسليم عاقبت و خوردند
خودي و ملي رژيم يك را مشروطه رژيم بايد ما آيا اكنون
و اجتماعي زندگي تاريخ طول در اينكه به نظر يا بدانيم ،
به و مشروطه رژيم نه بوده استبداد رژيم ما رژيم ما ، ملي
ديگر جاي از را آن و نبودهايم آن كننده ابداع ما علاوه
استبدادي رژيم ملي رژيم بگوئيم بايد كردهايم ، اقتباس
است؟ بيگانه رژيم يك ما براي مشروطه رژيم و است
آن تنظيم در و نكردهايم تنظيم ما را بشر حقوق اعلاميه
آن در كه مسائلي ما ملي تاريخ درطول و نداشتهايم شركت
مانند ما ملت ولي است ، شده مطرح كمتر است ، مطرح اعلاميه
...است پذيرفته را آن موارد بيش و كم جهان ديگر ملتهاي
و تاريخي سابقه حكم به كه ميكند ايجاب ملي احساسات آيا
سرچشمه آنها مرزهاي از خارج از اعلاميه اين اينكه حكم به
بيگانه و اجنبي را آن و كنند مبارزه آن با است ، گرفته
اين اينكه يكي:مزبور اصل دو حكم به كه اين يا بدانند؟
آن ملت اينكه ديگر و ندارد خاصي ملت بوي و رنگ اعلاميه
"بدانند؟ اجنبي غير و خودي را آن بايد است ، پذيرفته را
چرا اكنون.(و 66 صفحات 65 ايران ، و اسلام متقابل خدمات)
حقوق بزرگ ، متفكر آن نام به و اسلامي نظام تثبيت دوره در
يا "انساني" نه و ميشود خوانده "غربي" شهروندان ، مدني
ميگردد؟ تلقي "انحراف" آنها از دفاع سپس و "اسلامي"
صراحت به ايران اسلامي جمهوري اساسي قانون در كه حقوقي
مجتهدان خميني ، امام تائيد به و گرفته قرار تاكيد مورد
.است رسيده ما بزرگوار مردم و انقلاب صدر برجسته
دارد ادامه
|