اسلامي حكومت و باز جامعه
( پاياني بخش ) تناقض چندين و نامه يك
وزير سياسي معاون تاجزاده جوابيه از قسمت دو :اشاره
شهيد آثار بر نظارت شوراي و مطهري علي دكتر نامه به كشور
مطهري شهيد ديدگاههاي دوم بخش در.گذشت نظرتان از مطهري
كه مواردي و عكس بر نه و است دين مقياس كه عدل به نسبت
سالاري مردم و آزادي به نسبت مطهري شهيد جهتگيري از
مطهري شهيد باور اين همچنين گذشت ، نظرتان از داشت حكايت
آزادي و حريت اگر" كه شد مطرح صراحت به تاجزاده توسط
پيش عدل اهل بر سنت اصحاب تفوق موضوع و بود باقي فكر
ما بود ، نرسيده اخباريگري مصيبت هم شيعه بر و نميآمد
اصل اين بر ما فقه و داشتيم مدوني اجتماعي فلسفه حالا
"نبوديم كنوني بنبستهاي و تضادها دچار و بود شده بنا
به توسل با ديني غيرت حفظ مقاله اين پاياني دربخش
نهادينه عدم و مسلمانان غير با مسلمانان تعامل خردورزي ،
ناب اسلام امروز بزرگ خطر عنوان به ديني سالاري مردم شدن
:ميگذرد نظرتان از...و
انديشه گروه
"عقلگرايي" و "فكر آزادي" از مطهري شهيد تحليل به باتوجه
اهتمام ديني ، غيرت حفظ بر تاكيد همراه به نبايد آيا ،
به كرد؟ مبذول مردم ميان در خردورزي گسترش به ويژهاي
پيشرفت علل نيز و زمينه اين در مطهري استاد عميق نظريه
به عقل بودن عقل:فرماييد دقت اوليه قرون در اسلام
احسنه ، فيتبعون القول يستمعون الذين.است استقلالش
در.كرد پيدا تعبيري نميشود اساسا بهتر اين از ببينيد
حاكم بالاستقلال عقلش بايد انسان اينكه به دعوت مورد
داراي باشد ، بايد نقد قدرت داراي باشد ، مستقل عقلش باشد ،
تحليل و تجزيه را مسائل بتواند بايد باشد ، انتقاد قدرت
يكي...است هيچ است ، بيبهره موهبت اين از كه آدميكند
بيشتري اهتمام غيرشيعي روايات بر شيعي روايات مزاياي از
تكيه آن به و است شده عقل سوي به شيعي روايات در كه است
حتي امروز اجتماعي نويسندگان دليل ، همين به و است شده
هميشه شيعي عقل اسلام دوره در كه دارند اعتراف تسنن اهل
كه است معروف اينكه با..امين احمد.است بوده...قويتر
و است استدلالي عقل شيعي عقل كه دارد اعتراف است ، ضدشيعي
او.است بوده استدلاليتر شيعي عقل ادوار ، تمام در
شيعي عقل اينكه علت كه كند توجيه جور اين ميخواهد
تاويلات متوجه بيشتر اينها كه است اين است ، استدلاليتر
مطلب اين سرمنشا كه است اين مطلب واقع ولي بودهاند ،
تفكر و تعقل به دعوت را بيشترمردم كه هستند شيعه ائمه
ميان در اسلامي دوره در فلسفه مثلا ميگويد او.كردهاند
مصر كه وقتي تا نداشت وجود فلسفه مصر در ،..شكفت شيعه
رفت ، مصر از كه تشيع بعد آمد ، فلسفه شد كه شيعه شد ، شيعه
اينكه تا گرديد كمرونق مدتي از بعد و شد ضعيف هم فلسفه
مصر به (ميبرد نام را سيدجمال) شيعي سيد يك اخير قرن در
تعبير بعد و گرفت رونق فكر بازار دومرتبه باز و آمد
من الصق الشيعي فلسفه ان والحق:ميگويد دارد ، شيريني
...است استدلاليتر عقل شيعي عقل كلي بهطور و السني
كه كتابهايي ديگر و بحار مثل كافي ، مثل شيعي كتب در
"والجهل العقل" از كتابهايشان نوشتهاند ، حديث دوره
بعد ميآورند ، را "والجهل العقل كتاب" اول.ميشود شروع
اين..."الحجه كتاب" ،"النبوه كتاب" ،"التوحيد كتاب"
حجت دو خدا بگويد مردم پيشواي يك حديث ، در كه نيست شوخي
و ظاهر حجت:(ميشود گفته پيغمبر و امام به حجت) دارد
اين.است مردم عقول باطن حجت و انبيا ظاهر حجت.باطن حجت
...دارد وجود كافي در كه است شيعه احاديث مسلمات از حديث
فهم خودش از كه است كسي عاقل.است ضدعاقل معني به جاهل
اين كه است كسي جاهل و دارد تحليل و تجزيه قدرت و دارد
كه ميبينيم را عالم افراد خيلي ما.ندارد را قدرت
اينكه معني به عالماند يعني جاهلاند ، ولي عالماند ،
يادگرفتهاند ، چيزها خيلي دارند ، زياد بيرون از فراگرفته
ندارند ، اجتهاد خودشان نيست ، بيشتر انبار يك ذهنشان اما
جور اين.ندارند مسائل در تحليل و تجزيه ندارند ، استنباط
است ، راكد عقلشان يعني.جاهلاند اسلام نظر از اشخاص
...است راكد عقلش ولي باشد ، زياد علمش است ممكن
كنيم پيدا بيستجا مضمون اين به شايد..زيادي احاديث در
ولو فراگيريد را حكمت النفاق ، اهل من ولو خذواالحكمه كه
اگر يعني مشركين ، از ولو كافران ، از ولو منافقين ، از
است ، حكمت و علم و است درست دارد او آنچه كه كردي احساس
حكمت بگير ، برو.است نجس و مشرك است ، كافر او كه نكن فكر
احق فهو وجدها اينما.است عاريه او دست به است ، تو مال
ديگران از سزاوارتر را خود كند پيدايش كه هرجا بها ،
همه داريم ، ما كه فرهنگي مسخ وضع اين از بگذريد.ميبيند
كه هجري دوم قرن اوايل در.ميكنند توجيه بد را ما چيز
آن اسلام بازار و بود برقرار اسلام نشاط و شور همه آن
را ، خارجيها علوم همه آن يكمرتبه بود ، پررونق و داغ همه
و بود كه هرجا و يوناني و هندي و رومي و ايراني از
.كردند اسلام وارددنياي و كردند ترجمه داشتند ، دسترسي
مخالف عكسالعمل اسلام دنياي چطور و بود چه امر اين علت
در ما..بوده تعليمات اين كه است همين علتش نداد؟ نشان
نقد چشم با همه اين كه خودمان ، ائمه اخبار و احاديث ميان
بازگو را آنها انحرافات و ميكردند نگاه خلفا به
ما حديث يك در..ميكردند بازگو هم مكرر و ميكردند
باشد شده تلقي بدعت يك عنوان به كارشان اين كه نميبينيم
اين شدند ، مرتكب اينها كه خرابي كارهاي از يكي.بگويند و
و هند و روم و يونان از را كافر ملتهاي علوم كه بود
عوام ميان در آنكه حال و آوردند و كردند ترجمه ايران
يك در حتي ما ولي بود ، آنها كوبيدن براي وسيله بهترين
و بدعت امر يك عنوان به خلفا كار اين نديديم هم حديث
...باشد شده تلقي ضداسلام
كونوا" فرمود ايشان كه ميكنند نقل مسيح حضرت از
خوب ميكند ، نقد را سكه صراف كه جور آن يعني "نقادالكلام
راجع هم شما ميگيرد ، را خوبش و ميدهد تشخيص را بدش و
ديگران چه هر حالاباشيد چنين سخنها و نكتهها به
داريم ، عقل و فكر خودمان بعد ميآوريم ، ميگيريم ما دارند
ميكنيم ، كار اينها روي نداريم ، بيم نميترسيم ، خود از
طرد را بدهايش ميگيريم ، را خوبهايش ميكنيم ، فكر
.(تا 188 صفحات 183 اسلام ، در تربيت و تعليم)."ميكنيم
قائل مطهري استاد كه داشت ترديد ميتوان آيا اساس براين
و بود ديگر تمدنهاي و جوامع با اسلامي جامعه تعامل به
ارزيابي آن سريع حركت و مسلمين پيشرفت عامل را تعامل اين
از قبل ايران تمايز مهم وجوه از يكي اساسا و ميكرد
ديگران سوي به جامعه درهاي بازشدن آن از بعد با را اسلام
"بسته جامعهاي" را زرتشتيگري دوره ايران يعني ميدانست ،
بر و ميخواند "باز جامعهاي" را اسلامي دوره ايران و
تكامل اينكه نه باشد ، بسته اگر جامعه":كه بود باور اين
خدمات" كتاب در.ميشود كند اما (ميشود) نميشود ، پيدا
(اسلامي تمدن پيشرفت) علت يك گفتيم "اسلام و ايران متقابل
موبدي رژيم يعني ميشكست ، را مرزها اسلام كه بود اين
چيزي طرف اين از نه بود ، كشيده ايران دور ديوار يك سابق
وجود به با.ميآمد چيزي بيرون از نه و ميكرد درز بيرون
يعني شكست ، را حدود اين و مرزها اين كه جامعهاي يك آمدن
در و شد باز ديگر جامعههاي روي به جامعه اين در
و تبادل نوع يك شد ، باز جامعه اين روي به ديگر جامعههاي
حركت سرخودش پشت كه بود اين.آورد وجود به تبادل جريان
.(نوار 33 تاريخ ، فلسفه دروس)."آورد وجود به را
كه شد سبب باز دروازههاي اين ":مطهري شهيد عقيده به
فرهنگهاي ورود براي راه اسلامي ، علوم و فرهنگ بر علاوه
بناي يك ساختن ماده و شود باز غيره و مصري هندي ، يوناني ،
و اسلام متقابل خدمات) "گردد فراهم اسلامي فرهنگي عظيم
سرعت علل از يكي":ميكند تصريح و (صفحه 66 ايران ،
و علوم اخذ در كه است بوده اين علوم در مسلمين پيشرفت
هر در را علم و نميورزيدند تعصب هنرها و صنايع و فنون
ميكردند بهرهگيري آن از مييافتند كس هر دست در و نقطه
.است بوده حكمفرما آنها بر "تساهل" روح امروز اصطلاح به و
و بلندنظري و ديد وسعت زمينه روايتها اين..
از معارف و علوم فراگرفتن در را مسلمين تعصبنداشتن
"تساهل روح" مسلمين در اصطلاح به و كرد فراهم غيرمسلمانان
به علمآموزي و فراگيري مقام در تعصب عدم و "تسامح" و
.(صفحه 446 ايران ، و اسلام متقابل خدمات) "آورد وجود
!مطهري علي آقاي جناب
شهيد نگاه از كه كنم يادآوري نظارت شوراي به بايد آيا
ميشود ، اسلام با الان كه مخالفتهايي اين "مطهري ،
كسي اگر مثلا.شد خواهند اسلام شناخت عامل همينها
را اسرار كشف ميآمد كسي نمينوشت ، را ساله هزار اسرار
حرفهاي اين اگر همچنين ميكرد؟ جرات يا و بنويسد
زن حقوق ميتوانست كسي نميشد ، گفته زن درباره (ضدديني)
ميكرد؟ پيدا را نوشتن جرات ميتوانست ، هم اگر و بنويسد؟
و شويم جمع ميآمديم ما نبودند ، ماركسيستها همين اگر يا
بعد نبود ، ضدخدايي حرفهاي اگر يا بزنيم؟ را حرفها اين
قوت به ميشد نوشته اگر و ميشد؟ نوشته توحيدي كتابهاي
نگاه اكنون.(صفحه 56 جلد 2 ، آثار ، مجموعه) "نبود الان
آن از بخشهايي خصوص به و نظارت شوراي بيانيه با را فوق
تكفير به حكم فرزانه ، استاد آن انديشه از دفاع بهانه كه
آنان و داده انقلاب خدوم و فهيم فرزندان از جمعي تفسيق و
،"ضدنظام بر اقدام" ،"انقلاب اصيل خط از انحراف" به را
خود آنگاه و مقايسه است ، كرده متهم..و "براندازي"
.است كرده جفا بزرگوار متفكر آن به كسي چه كه كنيد قضاوت
روح":كه بود باور اين بر مطهري شهيد كه آن ويژه به
بر نداشتن قدرت و شديد خيلي تدين از است عبارت خارجيگري
تنگنظري ، خودش دنبال به بعد كرديد؟ توجهتحليل و تجزيه
همه خودش گروه و خودش از غير اينكه و تفسيق ، و تكفير
را اين بداند ، معذب را همه و بداند خدا دشمن را مردم
در هميشه جريان اين كه بداند گمراه را آن بداند ، گمراه
كتاب كه هنگامي را نكته اين من.است بوده تاريخ طول
كلي ضابطه يك تحت ميخواستم رامينوشتم ، دافعه و جاذبه
.(نوار 51 تاريخ ، فلسفه درسهاي) "بدهم تفصيل و دربياورم
شوراي توجه نيز ديني تحريف با برخورد نحوه زمينه در
گذشته ماه كه رهبري مقام سخنان از فرازي به را نظارت
مقابل در بايد دين علماي":كه ميكنم جلب فرمودند ، ايراد
قضايا اين با غيرعلمي برخورد.ننشينند ساكت دين تحريف
تكفير گفت ، كفر اين آقا كه كنيم بلند فرياد.است غلط
خوششان هم خيليهاندارد فايدهاي اين كنيم ، چه كنيم ،
اين فورا شد ، زده حرفي يك تا.بشود كار همين كه ميآيد
دين ضد يا است ، گفته اسلام ضد كه اين به كنيم متهمش را
ميچسبند اينها فورا.است گفته ولايت ضد يا است ، گفته
نقد از كه اين خاطر براي ميآيد ، هم خوششان همين ، به
حرف وقت آن شد ، علمي نقد اگر.ميمانند بركنار علمي
شد ، خواهد آشكار سخن صاحب و سخن رسوايي و ميشود شكافته
تحريفكنندگان نقد براي وقتي ".بگيرد انجام بايد كار اين
شوراي چرا ميكنند ، توصيه را روشي چنين ما ، بزرگان دين
است؟ شده مواجه خصمانه چنين خود مسلمان برادران با نظارت
ناب اسلام امروز كه بزرگي خطر باشيم داشته توجه بايد -10
است ديني مردمسالاري نهادينهشدن عدم ميكند ، تهديد را
صدد در اسلامي ايران كه اكنون.بود مطهري شهيد آرزوي كه
سياسي الگوي دينداري ، و مردمسالاري تلفيق با است
ميلادي سوم هزاره به بشر ورود آستانه در را بيبديلي
پايدار و موفق تلفيقي پيش دهه دو كه همچنان دارد ، عرضه
جهانيان دليل همين به و نمود ارائه "انقلاب و اسلام" از
نبايد آيا ميدارند ، مبذول زيادي توجه ما جديد تجربه به
تفسيرهاي اسلام ، از التقاطي برداشتهاي نقد كنار در
كه دين از را اخباري و قشري استبدادي ، خشن ، تنگنظرانه ،
شكست با را تجربه اين ميتواند كه است خطري بزرگترين
تهاجم كه اين به توجه با همچنين كنيم؟ نقد سازد ، مواجه
اسلام رقباي يا دشمنان به نيز نامناسب و غيرمنطقي
برخي بين در كم دست آنان ، مقبوليت و تطهير به ميتواند
آثار نشر بر نظارت شوراي نيست بهتر آيا بينجامد ، قشرها
توجه مهم مساله دو اين به حساس برهه اين در مطهري استاد
پرهيز و اسلام از بد دفاع نقد يعني ;دارد مبذول بيشتري
از توجهي قابل بخش كه آن دشمنان و رقبا به غلط تهاجم از
بود؟ داده اختصاص خود به را مطهري شهيد دغدغههاي
رو از پرهيز به را جنابعالي كرده ، استفاده فرصت از -11
با "مطهري" يعني بزرگوار متفكر دو قراردادن رو در
به دهه 50 در تقابل اين كه زيرا ميكنم ، دعوت "شريعتي"
و داد هدر را انرژيها از بسياري و شد تحميل ما جامعه
.آورد عمل به آن از را فراواني سوءاستفاده نيز طاغوت رژيم
جاي فوق خطرناك تقابل راحل تلاشامام و درايت با تنها
و دانشگاه و حوزه همدلي نيز و قشرها همه وحدت به را خود
جوان و ما جامعه.داد دانشگاهيان و روحانيون اتحاد نيز
آسمان در.دارد نياز "شريعتي" به هم و "مطهري" به هم ما
فراوانتري روشنيبخش و پرفروغ ستارههاي قدر هر ملت اين
و بود خواهد همگان بيشتر مباهات و افتخار موجب بدرخشد ،
اصالتهاي از توانست خواهد بهتر ما جوان نسل صورت آن در
چنين آثار يا حضور پرتو در.كند دفاع خود ملي و ديني
و روشن افقهاي سمت به اسلامي ايران پيشرفت انديشمنداني ،
كمتري هزينههاي با و همهجانبهتر سريعتر ، بهتر فرداي
نقد البته ما جوان نسل فضايي ، چنين در.گرفت خواهد صورت
معناي به را بزرگان تكريم و گرفت فراخواهد خوبي به هم را
.دانست نخواهد آنان انديشه منصفانه و علمي نقد از غفلت
!مطهري علي آقاي جناب
انساني رفتار و دردمندي خلوص ، عميق ، بينش گسترده ، دانش
و ابهامات پرسشها ، اصليترين به پرداختن همراه به
مطهري استاد منصفانه و جانبه همه نگاه نيز و روز موضوعات
جذاب ، هم هنوز وي آثار كه است شده باعث ديگران ، و خود به
محترم اعضاي ساير و جنابعالي از.باشد راهگشا و مفيد
حد در آگاهيتان و علم كه نميرود انتظار نظارت شوراي
سرلوحه را استاد روش دارم انتظار اما باشد ، مطهري شهيد
و بود كه آنگونه را "مطهري" و دهيد قرار خويش فعاليتهاي
.كنيد معرفي جوان ، نسل به ويژه به مردم ، به ميانديشيد ،
عقيدتي-فكري پشتوانه اصليترين بزرگوار استاد آن انديشه
.است راستين اسلام رهپويان آبشخور و ما سياسي نظام
را فروزان مشعل اين شعله آن ، از بد دفاع با كه اميدوارم
.نسازيد فروغ كم
ميهن جوانان به توصيهاي داشتم نظر در پاسخ اين پايان در
به مطهري شهيد را پيشنهاد مفيدترين ديدم.بنمايم اسلامي
هم آينده در ":ميگويد كه آنجا است ، كرده ارائه آنان
و عقايد با شجاعانه و صريح مواجهه با فقط و فقط اسلام
من و دهد ادامه خود حيات به ميتواند كه است مختلف افكار
نكنند خيال كه ميدهم هشدار اسلام طرفداران و جوانان به
ديگران عقيده ابراز از جلوگيري اسلامي ، معتقدات حفظ راه
آن و كرد پاسداري ميشود نيرو يك با فقط اسلام از.است
و صريح مواجهه و مخالف افكار به دادن آزادي و است علم
(صفحه 15 اسلامي ، انقلاب پيرامون)."آنها با اسلام روشن
ايران فهيم و دردآشنا خدمتگزاران همه توفيق آرزوي با
.اسلامي
تاجزاده سيدمصطفي -شما برادر
|