...شيراز در روزها آن
كتاب معرفي
فارسي زبان حذف زيانهاي
...شيراز در روزها آن
( پاياني بخش ) عشق باب در حافظ خيالي رساله
پيروز -ب انشاء و تصحيح به حافظ محمد شمسالدين خواجه
تاثيري جواني سنين در خصوص به توصيهها طور اين اما
را خود كار نداري بالاخره كه مواردي از بگذريم نداشت
نيامدني سر به هجران غم و ميماند مفلس عاشق و ميكرد
عاشق نالههاي و گريهها صبح تا بايد كه بودم من و معشوق
:ميكردم گوش را زار
نقابت؟ بند كشد كه قدسي شاهد اي
آبت؟ و دانه دهد كه بهشتي مرغ وي
سوز جگر فكر اين در ديده از بشد خوابم
خوابت و آسايش منزل شد كه كاغوش
كه جوانان اين از بعضي به كه بود اين من سعي البته
و بود اشتباه بن و بيخ از عاشقانهشان انتخابهاي واقعا
:كه بفهمانم شده طور هر شدهاند مقابل طرف مسخره بود مشخص
نوبهار هر گل كه گل از گذر در
شرمدار تو در نه ميخندد ، برتو
طبقاتي اينكه جز نداشت نتيجهاي هم كار اين معمولا اما
كنيد باور.مينمود دشمن من با را نسوان جمعيت از خاص
طرف من اشعار حقيقت در نبود ، تراشي دشمن واقعا من منظور
آنقدر كه آنهايي چه خانمها ، بوده ، هم خانمها مشورت
خسروي" يك عكس ديدن با فقط "شيرين" مثل كه دارند استقلال
را او تا ميافتند راه و ميكنند زين را اسبشان "تيپ خوش
همكلاسي عاشق ،"ليلي" مثل كه آنهايي چه و كنند پيدا
ندارند اختيار و اراده آنقدر ولي ميشوند ، "خود مجنون"
با اجباري ازدواج از دستكم عشق ، مثلا اين وجود با كه
ما زمان در حال هر به كنند ، خودداري ندارند دوستش كه كسي
.ميدادند تشكيل را شيراز جمعيت از نيمي مجموعا هم
را بگويمراستش خودم معمولي عشق از ميخواستم بگذريم ،
تلقي عشق از معمولا آنچه با هم من معمولي عشق بخواهيد
نه" ،"عشق" اين از "سخن" ما زمان درداشت تفاوت ميشود
سوء بيم از آن به راجع زدن حرف و "زبان به آيد كه بود آن
هم هنوز.مينمود تصور قابل غير واقعا مختلف تعبيرهاي
فكر اما باشد ، درست خيلي آن مورد در زدن حرف نيستم مطمئن
از ميتواند قضيه ديگر متمادي قرون گذشت با امروز ميكنم
.شود خارج طبقهبندي
بزرگ برادر اينجو ، شاه مسعود جلالالدين كه شود عرض
هر كه جهانملكخاتون ، نام به بود فرزندي را ابواسحاق
تربيت و تعليم و مشق و درس به خيلي ما زمان در چند
ته اين نميشد ، توجه (ذكور حتي و) ذكور غير فرزندان
فقط نه معمول عادت برخلاف شاه ، مسعود بنت ضعيفه تغاري
"جهان" و ميگفت هم شعر بلكه بود سواد با و كرده تحصيل
.ميگفت هم خوبي شعرهاي والانصاف الحق ميكرد ، تخلص
شديم معرفي هم به اولينبار وقتي بگذريم ، كه جزئيات از
من ديوان در را آن حتما كه بودم كرده آماده غزلي
:ديدهايد
هم نيز درمان و است يار از دردم
هم نيز جان و شده او فداي دل
زحسن خوشتر آن ميگويند اينكه
هم نيز آن و دارد اين ما يار
خاتون ملك جهان تخلص غزل اين در تعمدا بخواهيد را راستش
دادم قرار استفاده مورد معمولي كلمه يك عنوان به نيز را
:ميآيد پيش چه ببينم كه
جهان كار بر نيست اعتمادي
هم نيز گردان گردون بر بلكه
باعث حدودي تا شوخي اين ميكردم پيشبيني كه همانطور
:به رسيدم وقتي.شد حضار خنده
ميبيار نترسد قاضي از عاشق
هم نيز ديوان يرغوي از بلكه
و بود خودم تخلص آن در كه خواندم را آخر بيت بالاخره و
و برگشت خاتون ملك جهان طرف به نگاهها همه شد ، تمام شعر
شدن خوانده اعتماد غيرقابل ضمني بطور" از اينكه بدون او
لبخندي باشد ، داشته چهره بر گلايهاي من توسط "كارهايش
ميتوانستي اگر اما نيست ، بد مبتدي يك براي":گفت و زد
پاي آن خاطر به شدهاي ناچار كه بيمزهاي "ميبيار" اين
كني حذف آن از جوري يك بازكني غزلت به هم را ديوان يرغوي
تا بود منتظر اينكه مثل درست بعد ،"ميشد هم بهتر خيلي
شود ، دوخته او نگاه به مستقيما بار اولين براي من نگاه
:گفت من شعر قافيه و وزن همان با دقيقا بلافاصله
كي؟ به تا پرستي مي اين حافظا
هم نيز مستان و بيزار زتو مي
.بوده متفاوت عشق از معمولي تلقي با من معمولي عشق گفتم
ملاقات هم ديگر وقتهاي خيلي را خاتون ملك جهان من بعدها
با نظري نهانت آنكه يادباد" شعر در كه همانطور اما كردم ،
با من با خاتون ملك جهان ارتباط دادهام توضيح "بود ما
بدل و رد هم خنده حتي ما بين كه بود توام وقاري چنان
صهبا زدي مستانه خنده" ما جمع در كه كسي تنها و نميشد
من سمت به كه نگاهي نميآمد خوشش من شعر از وقتي ،"بود
هميشه كلمات حلاوت اما مينمود ، غضبناك قدري برميگرداند
تلخي ميبرد ، بكار نقدهايش در كه دلجويانهاي و محترمانه
:ميكرد گوارا را نگاه آن
ميكشت عتابم به چشمت چو آنكه يادباد
بود شكرخا لب در عيسويت معجز
ميكرد مطرح خاتون ملك جهان كه ايرادهايي و اصلاحي نظرات
در بگويم بايد حقيقت در بود ، بينانه نكته و بديع واقعا
شعر گوهرهاي ناسفتگي او پيشنهادي اصلاحات موارد ، بسياري
:ميكرد ريس و راست را آن و ميآورد نظم به را من
راست ميشد شما اصلاح به آنكه باد ياد
بود را حافظ كه ناسفته گوهر هر نظم
و نديمهها و خدمتكارها مجالس اين در كه نميكنم انكار
زيبا و وجيهالمنظر عموما خاتون ملك جهان همنشينان كلا
ما دوستي ،"ابد شام آخر تا ازل صبح دم" امااز بودند رو
خارج آن چارچوب از و داشت را خود خاص "ميثاق و عهد"
عرفاني و اخلاقي ادبي ، بحثهاي به ما صحبتهاي و نميشد
:ولاغير ميشد محدود
لبان نوشين با كه شبها صحبت آن يادباد
بود عشاق حلقه ذكر و عشق سر بحث
دين و ميبرد دل گرچه مجلس رويان مه حسن
بود اخلاق خوبي و طبع لطف در ما بحث
قرار اساسا چون داشت ، فرق عشقها بقيه با من معمولي عشق
اتفاق عاشق بر معشوق سايه افتادن بهجز وصلي آن در نبود
ميثاق يك عنوان به را آن عشق ، اين طرف دو هر و بيفتد
.بوديم پذيرفته
با كه ميدانستم است ، مشكل آن كردن باور كه ميدانستم
را چيز همه نپنداريد دروغ را آن كل اگر ماجرا ، اين شنيدن
: اساسا كه چرا ميپنداريد ، محتمل موضوع حقيقت بهجز
راز محرم يقين به كس نشد عشق ره در
دارد گماني فكر حسب بر كسي هر
به آيد كه آنست نه عشق سخن" معتقدم هست هم همين خاطر به
."زبان
"معمولي عشق" به فقط صحبتها اينجا تا هرچند كه ميبينيد
نيامده ، ميان به عارفانه عشق از حرفي هنوز و بوده محدود
ما جهان كه است اين آن دليلشده ممكن برداشتي نوع همه
اين در دارد ، مشكل هم معمولي عشقهاي مفهوم هضم با هنوز
طوري فرزندش به خود عشق با نميتواند پدر يعقوب جهان
برادرانش حسادت چاه در او شدن گرفتار باعث كه بيايد كنار
به عشق با نيست قادر ملكه زليخاي كه همانطور درست نشود ،
زندان در او شدن محبوس باعث كه سركند چنان خدمتكارش
.نگردد اتهام
يوسف كه چرا شده بازگو نيز "عارفانه عشق" يوسف قصه در
دستشان تا مصر زنان اما...است عاشق عشقها خالق بر خود
.نفهميدند را خدمتكارش به مصر عزيز زن عشق مفهوم نبريدند ،
ترنجي و چاقو از فزونتر "عارفانه عشق" درك كه نيست شك..
را معمولي عشقهاي درك لااقل ميشد كاش طلبيد ، خواهد
.برسانيم بجايي
كتاب معرفي
( گيلاني گلچين شعر و زندگي ) باران ترانه با
1600/نسخه 2200/اول 1379 چاپ /ثالث نشر / عابدي كاميار
تومان
كه شكل اين به ميكنند كسب بزرگي افتخار شاعران بعضي
اوراق به كه ميافتد خوش مذاقها به چنان آنان از شعري
شعر فضاي از همگان طبيعتا و ميپيوندد درسي كتابهاي
.ميگذرند آنها
باز) باران شعر كه نيست ايران در خواندهاي درس تقريبا
شعر اين كه اين جالب و باشد نخوانده را (ترانه با باران
را آن و ميبرند لذت آن از بچهها كه است شعرهايي جزء
.ميسپارند خاطر به (را آن از بخشي يا)
دوباره نمايش و روان وزن لطافت ، سادگي ، باران شعر مميزه
.است افتاده اتفاق كودكان از بيشتري براي كه است خاطرهاي
خانهاي در خورشيدي سال 1288 در ميرفخرايي مجدالدين
را ابتدايي تحصيلات.آمد دنيا به رشت ميدان سبزه نزديك
و سيروس مدارس در را متوسطه دوم و اول دوره و رشت در
هم صفا ذبيحالله با سيروس مدرسه در.گرفت پي دارالفنون
دانشسراي) عالي دارالمعلمين در را عالي تحصيلات.بود درس
و كرد دنبال تربيتي علوم و فلسفه و ادبيات رشته در (عالي
.بود دوره اين در او همكلاسان از گنجي محمدحسن دكتر
راه از و شد پذيرفته دانشجو اعزام آزمون در درسال 1312
ادبيات تحصيل به انگلستان در ابتدا.شد اروپا عازم روسيه
را پزشكي رشته فراوان مشكلات وجود با بعدها اما پرداخت
.كرد دريافت را پزشكي دكتراي مدرك سال 1947 در و برگزيد
وداع را دارفاني زود بسيار البته و كرد ازدواج بار سه او
.گفت
در كه باران شعر با (گيلاني گلچين) ميرفخرايي مجدالدين
نهفته او شعر دفتر نخستين.رسيد شهرت به شد چاپ سخن مجله
"تو براي گلي" سپس و "مهروكين" وي كتاب دومين.دارد نام
و انگليسي زبان به نيز وي اشعار برخيشد منتشر بعدها
.است يافته انتشار روسي
زن يك سرنوشت
/نگاه انتشارات /سروري محمدحسين دكتر ترجمه /هيلي آرتور
.تومان 2750/نسخه 3000/اول 1379 چاپ
در.شد زاده انگلستان لوتون در سال 1920 در هيلي آرتور
در را كارمندي و پادو شغل سپس و رفت مدرسه به جا همان
به شد آغاز دوم جهاني جنگ كه سالگي در 19.گرفت پيش
.رسيد هوايي ستوان درجه به و پيوست سلطنتي هوايي نيروي
املاك فروش كار به و كرد مهاجرت كانادا به سال 1947 در
تبليغاتي و بازرگاني مجله يك انتشار به دست سپس.پرداخت
اثرش نخستين.كرد شروع سالگي از 36 را نويسندگي كار.زد
بود "خطر درون به پرواز" نام به تلويزيوني نمايشنامه يك
:از عبارتند او ديگر آثار.درآمد فيلم صورت به بعدا كه
،"فرودگاه" ،"بلند مكانهاي در" ،"نهايي پزشكي تشخيص"
."رباخواران" و "چرخها"
است فرزند داراي 3 و كرده ازدواج سال 1951 در هيلي آرتور
.ميكند زندگي باهاماس در تاكنون سال 1969 از و
.ميزند دور پزشكي مسائل حولوحوش نيز كتاب اين ماجراي
داروسازي بزرگ شركتهاي عملكرد نوعي به ميخواهد داستان
مطرح كتاب اين در متضاد ديدگاه دو.ببرد ذرهبين زير را
نگاه جديد داروي هر به نسبت شك ديده به كه آنها ميشود
جانب از منفعتجويانه عملي را داروسازي اساسا و ميكنند
حركت كه ديگراني و ميكنند قلمداد داروسازي شركتهاي
خطاها وجود و ميكنند تلقي مثبت را داروسازي صنايع عمده
.ميدانند اجتنابناپذير را كاستيها و
همسرش و مشهور پزشك يك زندگي داستان لابلاي در موضوع اين
.است شده كاويده است ، داروسازي شركت يك مدير كه
فارسي زبان حذف زيانهاي
سنجش پيك نشريه در كشور آموزش و سنجش سازمان اخيرا
سال 80 سراسري آزمون منابع تاريخ 21/6/79 به شماره 193
حذف كرد توجه جلب ميانه اين در آنچه.كرد اعلام را
.بود سال 80 تستي ازمنابع (1و2و3و4و5)فارسي زبان كتابهاي
كنكور موضوع بود قرار پيش از و 2 فارسي 1 زبان البته)
و كرده فراموش سنجش سازمان كه ميشد تصور آغاز در (نباشد
است كرده اعلام ناقص را فارسي ادبيات و زبان تستي منابع
معلوم رسيد ، شفاهي طرق از كه واخباري زمان باگذشت اما
فارسي ادبيات و زبان از پاسداري جهت سنجش سازمان كه كرد
علت را زير عوامل شنيدهها است ، گرفته پيش جديدي سياست
.دانستهاند آن
از و سنتي دستور موافقان از سنجش سازمان طراحان (الف
دستور را آن كتاب ، مولفان كه حاضرند دستور سرسخت مخالفان
.ناميدهاند ساختاري
بخصوص عمومي درسهاي تدريجي حذف راستاي در سياست اين (ب
و است شده تدوين كنكور گردونه از فارسي ادبيات و زبان
ميخواستند قبل سال چند كه است سكهاي همان ديگر روي
.كنند رايجش
ودانشآموزان نيستند متجانس كنوني دستور و سنتي دستور (ج
.ندارند آشنايي آن مطالب با گذشته سالهاي
مقامات همان به گاهي كه شايعهاند حد در خبرها اين البته
نيست آن در ترديدي كه آنچه.ميشوند داده نسبت...و آگاه
حذف در پرورش و آموزش وزارت و سنجش سازمان كه است اين
اندازه يك به سال 80 تستي منابع از فارسي زبان كتابهاي
پاسخ ادعا اين چرايي به اينكه براي.سرزنشاند درخور
تاليف و برنامهريزي دفتر كه كنيم يادآوري است لازم دهيم
كتابها اين بر كه مفصلي نسبتا مقدمه در درسي كتابهاي
دوره دستور":ميخوانيم است برشمرده كه اهدافي و نگاشته
در شده نوشته ساختگرايي علمي نظريه مبناي بر دبيرستان
داشته قرار نظر مد نيز سنتي دستور امكان حد در حال عين
فارسي توصيف حاضر كتاب"ميدهد ادامه ديگري دربند و "است
نه گفتاري ، فارسي نه است درسي كتابهاي در امروز نوشتاري
ميبينيم پس."گذشته روزگار فارسي نه و شعر نه عاميانه ،
نوشتاري فارسي همان معيار ، ، زبان كتابها اين نظر از كه
و است درست دارد واقعيت آنجا چه هر.است درسي كتابهاي
نهايت در و.نميشود تجويز ندارد واقعيت آنجا در كه چيزي
قبل را آن كتاب ، به بخشي اعتبار براي ميكندكه اعلام هم
كشور ادبيات و زبان دبيران از عدهاي بهنظر چاپ از
قرار توجه مورد را آنان نظرهاي نهايي تدوين در و رسانده
.است داده
و علمي جدي ، آثاري ظاهرا كتابها اين كه ميشود ملاحظه
اين فراوان معايب به آنكه بدون وما توجهاند قابل
نشده اثبات علمي نظريههاي به اتكا در افراط و كتابها
سازمان و پرورش و آموزش عمل نفس كنيم توجه زبانشناسان
نهادهاي عنوان به آنان از و ميدانيم نادرست را سنجش
:دهند پاسخ زير پرسشهاي به ميخواهيم سنجش و آموزش
و سست پايه اين تا علمي نظر از كتابها اين اگر -1
دبير و دانشآموز وقت سال سه چرا هستند اتكا غيرقابل
آنها شبه يك اينك و گرديد؟ آنها آموزاندن و آموختن صرف
عملي هزينه ، همه آن بيهوده صرف آياميكنيد حذف را
نيست؟ مجرمانه
اندك تستي ، منابع از فارسي زبان كتابهاي حذف با -2
از داشت دانشآموزان ميان در درس اين كه هم را اعتباري
از كه پرداخت خواهيد زيان اين جبران به چگونه.برديد بين
و گرفت نخواهد جدي را درس اين دانشآموزي هيچ پس اين
وسيله به شده تعيين اهداف عمل اين با آيا.خواند نخواهد
نكردهايد؟ لوث را...و برنامهريزي دفتر
به ورود براي كه نيست جهان در كشوري تنها ايران آيا -3
عربي ، )بيگانه زبانهاي قواعد به بايد داوطلب دانشگاه
كه حالي در باشد داشته تسلط و آشنايي (...و انگليسي
ميشود؟ رانده آزمون گردونه از كشور رسمي زبان قواعد
انبوه تغييركردهاند كتابها كه منطق اين بر اگر -4
هستيد متكي ندارند آشنايي آنها مطالب با كنكور داوطلبان
اين قاعده كه چرا ميدهيد انجام قانون و سنت خلاف عملي
و ميشود آزموده است آخر سال در كه دانشآموزي كه است
او با را خود بايد ديگران و اوست كتابهاي تستي ، منابع
شركتكنندگان توقع بيهوده كار ، اين با آيا.كنند هماهنگ
كتابهاي در تغييري هرگونه آينده در كه نميبريد بالا را
.باشد كنكور در حذف تابع بايد درسي
پيشنهاد يك
همه نميتوان و بالاست فارسي زبان كتابهاي حجم اينكه
با (فارسي ادبيات و فارسي زبان)را كتابها و درسها اين
از نيمي حذف جاي به.است درستي سخن آزمود تست پنج و بيست
تا را فارسي ادبيات و زبان درس تستهاي لطفا تستي منابع
.دهيد افزايش تست چهل
(فارسي ادبيات و زبان مدرس) سلطاني سعيد
|