دانش و انديشه پيامبر
بعثت رستاخيز گراميداشت در باشي فرخنده
وحي نزول مسئله زيبايي ، تعبير در كريم قرآن :جستارگشايي
آيا":است نموده تبيين اينگونه را اسلام مكرم نبي بر
ايشان از مردي به ما كه است شگفت رخدادي اين مردم ، براي
از و ده بيم را مردمان (گفتهايم او به و) نمودهايم وحي
نزد آنان كه ده بشارت آوردگان ايمان به ميانشان
اين به (يونس/2) "...دارند بلند بس مرتبهاي پروردگارشان
انقلابي شد ، آغاز خواندن به امر با كه وحي آغاز ترتيب ،
و آورد وجود به بشر متعارف تاريخ و مقدس تاريخ در بزرگ
پرشور و مسيرناب در گشود تازهاي راه ،"بعثت" رستاخيز
و مومنان همه بر بزرگ روز اين فرخندهباش و تبريك.ايمان
ذيل در اينك خجسته ، وصف همين به و باد نثار انسانها همه
داشت خواهيم نبوي فرمايشات و فرامين به توجهي الهي وحي
.انديشه و خرد فضيلت در
معارف گروه
معمولا كه است آثاري عنوان "حديث چهل" يا "اربعين"
.حديث در است باب چهل آنكه يا و است روايت چهل دربرگيرنده
از ظاهرا اربعينات ، يا حديث چهل عنوان با آثاري تاليف
چهل عدد معنوي ارزش البته و گرديده معمول ق._ه چهارم قرن
به تازي كتابهاي در نهايتا و بوده برآن سابق امري نيز
نيز زهاد و عرفا.است شده معروف "الاربعينات كتب"
و مرحومين چهلم ايام در مردمان و ميكردهاند چلهنشيني
و سال چهل نيز شعر در و مينشستند سوگ به نيز مرحومات
و حافظ شعر همچون داشته كمال معناي اربعين استعاره و چله
اما."اربعيني بماند شيشه در" است بوده قرار كه رز دختر
نگاشته مشهوري حديث پيرو عنوان ، اين تحت آثاري كلي بطور
آن و شده روايت گرامي پيامبر از كثير طرق از كه ميشده
امر في حديثا اربعين امتي علي حفظ من":است چنين حديث
و الفقهاء زمره في القيامه يوم تعالي الله بعثه دينها ،
(ق._ه وفات 380) كلاباذي ابوبكر همچون كساني."العلماء
غير و بهايي شيخ و اصفهاني ابونعيم و سلمي وابوعبدالرحمن
اربعين يك هر و كردهاند تاليف آثاري باب اين در ايشان
به مربوط احاديث يكي مثلا.پرداختهاند قصدي به را خود
ديگري و مواعظ و نسك زهدو درباره احاديث يكي و توحيد
حاوي اربعين مانند ;است كرده جمع را عبادات درباب احاديث
ابن كه بهايي ، شيخ از نبوت اهلبيت طريق از حديث 40
نوشته شرح آن بر (شيخ شاگردان از و شيعه علماي از) خاتون
كه حديث بر 40 عربي به مفصل شرحي دوم ، مجلسي اربعين.است
اول شهيد از الاربعين كتاب يا.است مجلسي درسي تقريرات
بيشتر و توضيح و شرح بدون حديث ، بر 40 است مشتمل كه
جامي ، عبدالرحمن نورالديناست عبادات باب در آن احاديث
و روايت حاوي 40 كه دارد اربعيني نيز نهم قرن معروف شاعر
از تقريراتي نيز ما عصر بزرگان از.آنهاست منظوم ترجمه
مدرسه در را آن مضامين كه است دست در (ره)خميني امام
كرده ايراد خود شاگردان براي قم در ملاصادق و فيضيه
اثري صورت به را آنها اين ، از پيش قرن نيم سپس و بودند
.نمودند تدوين "حديث چهل شرح" نام به
محمد خاتمالانبياء مبعث مناسبت به اربعين ، اين مقام در
چهل گزينش و نقل به مرضيه ، سنت همين امتداد در ،(ص)مصطفي
به توجه با كه است اين امر واقع.پرداختيم نبوي حديث
بزرگ معلم و پيامبر آن خردگرايانه و دانشورانه مقام
حضرت آن الهي افاضات و نبوي مقام عرض در كه انسانيت ،
باب در (ص)اكرم پيامبر خاص فرمايشات و نگرشها دارد ، قرار
.درآمد نوشتار حصر به دانش و خرد و فضل
بديهي نكته يك ميتواند ژرف بيانات اين در تعقل و تامل
جنبه اين اينكه آن و نمايد گوشزد فهيم خوانندگان به را
در و -اسلام گرامي رسول سفارشات و خاطر تعلق و توجه از
و فضل و حكمت و خرد و دانش به -(س)اطهار ائمه ايشان پي
پيروان و گرفته قرار نسيان مورد حد چه تا قلم ، و كتاب
دور نظر از را معظم رسول آن فرامين منظور حد چه تا ايشان
از حركتي ، هر متعالي اصل كه انديشيد ميتوان داشتهاند؟
فاقد كه فعلي هر و آيد برمي خواندن و آموزش و عقل و علم
موجب نميتواند باشد بوده دانش از تهي و تفقه و شناخت
كه انديشيد ميتوان.باشد انساني اصيل خصال و تعالي
همين با تعمق و آگاهي با و ميشود آغاز كتاب از اسلام
از و مييابد تداوم است الهي نعمت برترين كه خداداد عقل
گسترش انسانساز و مومنانه اعتقادي به تقليدي ايماني
انسان كوچك و جزءنگر عقل كه انديشيد ميتوان.مييابد
.كند طي آفرينش آفاق در را فراخي و كلي افق چه ميتواند
با نيز روايات اين دريچه از ميتوان ديگر سوي از
در را عالمان كه يافت رهنمودهايي و گفت سخن (ص)رسولالله
دانشوري و دانايي با را عاميان و ميسازد راسختر علمشان
.ميدهد الفتي
نبوي ، مكتب بزرگ آموزشگر و يار از كلامي با را سخن اين
درباره (ع)علي اميرالمومنين علوي ، تشيع پيشواي و اسوه
صحيفه آن از پس و ميبريم پايان به (ص)پيامبر فضايل
خوانندگان چشمان زيور را (ص)مصطفي حضرت احاديث اربعين
:ميسازيم بزرگوار
خود بركتهاي بالندهترين و درودها گراميترين...خدايا"
نثار فرستادهات و بنده آله ، و عليه صليالله محمد بر را
حق (دين).فروبستهها گشاينده و است پيشين خاتم كه ساز
و جوش از را نادرستيها و باطلها كرد ، آشكار حق به را
كه چنان كوبيد ، هم در را گمراهيها يورش و بازداشت خروش
نيرومندانه را آن و آمد فرود او بر (رسالت سنگين) بار
شتابان خشنوديت طلب در و برپا فرمانت انجام در.برداشت
.نگشت سست محكمش اراده و برنداشت عقب به نيز گام يك و بود
و نگاهبان را پيمانت و عهد پاسدار ، و پذيرا را تو وحي
را آسمانها شعله كه آنسان.بود كوشا فرمانت اجراي بر
به.ساخت روشن وامانده شبرو براي را راه و بخشيد فروغ
به گمراهيها و فتنهها در رفته فرو دلهاي حضرت ، آن سبب
.آمدند راست راه
برپا را نوراني احكام و برافراشت را حق روشن پرچمهاي
نهفته دانش نگاهبان و اعتماد مورد امانتدار او.داشت
برانگيخته و.توست گواه و شاهد روزرستاخيز در كه توست
"...آفريدگان بر فرستادهات و است حق با تو
خطبه از برگرفته صالح ، صبحي دكتر ويراسته نهجالبلاغه ، )
(72
:ديد مجلس دو مسجد در آمد ، بيرون خانه از خدا پيامبر -1
به ديگر مجلس و ميشد دين در تفقه و غوررسي مجلس يك در
دو هر":گفت.ميگذشت كردن مسئلت خدا از و خواندن دعا
گروه آن و.ميخوانند را خدا گروه آن.است نيك مجلس
گروه اينميفهمانند نادانان به را مطالب و ميآموزند
".شدهام فرستاده آموزشگري براي من.برترند آموزشگران ،
ص/منيهالمريد).نشست ايشان كنار در آنگاه
(13
را ، نون پس آن از و بود قلم آفريد ، خدا كه چيزي نخستين -2
چه:گفت.بنويس:گفت قلم به سپس.آفريد است دوات كه
پديد قيامت روز تا آنچه و گذشته آنچه:گفت بنويسم؟
پس.مرگي يا روزياي يا پديدهاي يا كرداري از ميآيد
"...نگاشت قيامت روز آمده پديد را آنچه قلم
(صفحات 5374 /ج 57 بحارالانوار ، )
".بنويسيد شنيديد آنچه هر":فرمود حديثي در خدا رسول -3
فراموش و سپرديم خاطر به شنيديم ، خدا رسول اي":گفتند
".نميكنيم
مطالب) ماندن ياد به باعث بيشتر نوشتن":فرمود (ص)پيامبر
".ميشود شما (ذهن در
(صفحات 5344 /ج 17 بحارالانوار ، )
.مييابد دست همه نيكيها به عقل و خرد وسيله به انسان -4
(ص 44 /تحفالعقول).ندارد دين ندارد خرد هركس
همه از و ستودند را شخصي پيامبر محضر در گروهي -5
مرد آن عقل":گفت پيامبر كردند ، ياد او نيك خصلتهاي
"است؟ چگونه
ديگر و عبادت در او كوشش از تو به ما !پيامبر اي":گفتند
ما اواز عقل درباره تو و ميگوييم سخن او خوبيهاي
"ميپرسي؟
انسان از بيش خود ، حماقت سبب به احمق ، مرد":گفت پيامبر
قيامت ، فردايميگردد آلوده نابكاري و گناه به گناهكار
نزديكي و قرب به ايشان دستيابي و خدا بندگان درجات
ص /تحفالعقول) ".است ايشان خردهاي اندازه به پروردگار
(44
عقل مومن برگ و ساز است ، لازم برگي سازو چيزي هر براي -6
.است عقل انسان مركوب است ، لازم مركوبي را چيز هر.است
گروه هر.است عقل عبادت سرانجام است ، سرانجامي را چيز هر
.است عقل خداپرستان سرپرست و شبان است ، سرپرستي و شبان را
خدا راه در كوشندگان كالاي است ، كالايي را بازرگان هر
آخرت آباداني است ، درخور آباداني را ويراني هر.است عقل
تا است لازم سايباني را مسافري جمع هر و.است عقل به
.است عقل مسلمانان سايبان برند ، پناه بدان
(ص 95 /ج 1 بحارالانوار ، )
از كاغذ برگ يك تنها و درگذرد جهان از مومني هرگاه -7
همان باشد ، شده نوشته آن بر دانشي كه بگذارد ميراث خود
.بود خواهد دوزخ آتش و او ميان پردهاي برگ يك
(ص 40 /اماليصدوق)
خواب نكرده ، قسمت عقل از برتر چيزي بندگانش به خدا -8
از بهتر عاقل اقامت است ، جاهل بيداري شب از بهتر عاقل
برنينگيخته ، را رسولي و پيغمبر خدا.است جاهل حركت رنج
امتش همه عقل از بهتر عقلش و كرده كامل را او عقل تا
مجتهدان اجتهاد از بهتر چيزي خود خاطر در پيغمبر بوده ،
عقل به تا ندهد انجام را خدا فرائض بندهاي هيچ.نداشت
به عبادات فضل در عابدان همه دريابد ، وي از را آن خود
تعالي خداي كه صاحبدلانند همان عقلا نرسند ، عاقل پاي
(/7)"صاحبدلان جز نشوند يادآور":فرمود آنها درباره
(و 40 ص 39 ج 1 كافي ، اصول)
او به است روزه و پرنماز شخصي ببينيد اينكه محض به -9
/ج 1 كافي ، اصول)كنيد ملاحظه را عقلش ميزان تا ننازيد
(ص 73
اين.است نساخته بندگان بهره عقل از برتر چيزي خداي -10
گشودن روزه و است جاهل بيداري از برتر عاقل خواب كه است
عاقل ماندن جاي بر و است جاهل ازروزهداشتن برتر عاقل
بحارالانوار ، ج).جاهل افتادن راه به از برتر
(ص 91 /1
.است سال يك عبادت از بهتر ساعت يك انديشه -11
ص /ج 71 بحار ، )
(326
.بديها همه سر جهل و است نيكيها همه سر علم -12
(ص 175 /ج 77 بحار ، )
از عقلي و خرد صاحب هر بر چيز چهار":فرمود پيامبر -13
"چيست؟ چيز چهار آن !پيامبر اي":گفتند ".است واجب من امت
سپردن ياد به را آن و دادن فرا گوش دانش و علم به":گفت
".بستن كار به خود و كردن نشر مردمان ميان در و
(ص 46 /تحفالعقول)
را كسي پاداش دهد ، نشر و بپراكند را علمي كه كسي -14
.است كرده عمل آن به كه دارد
(ص 185 /ج 3 الوسائل ، مستدرك)
و شود او راهنماي كه دهيد صدقه علمي خود برادر به -15
.دارد استوار آن ، به عمل و حق راه در را او كه نظري اظهار
(ص 63/عدهالداعي)
روز در خدا دارد ، پنهان را سودمند دانشي كسي هر -16
.نهد او دهان بر آتشين دهانبندي بازپسين
(ص 78 /ج 2 بحارالانوار ، )
شد ، مسجد داخل پيامبر":(ع)كاظم موسي امام روايت به -17
.آمدهاند گرد مردي پيرامون در كه ديد را مردمان آنجا در
چيست؟ علامه:گفت.است علامه:گفتند چيست؟ اين":گفت
رويدادهاي و اعراب نسبهاي به مردم داناترين:گفتند
اين:گفت (ص)پيامبر.عرب اشعار و جاهليت جنگهاي و ايشان
نميرساند او به زياني نداند را آن كسي اگر كه است دانشي
(ص)پيامبر سپس.ندارد برايش سودي بداند را آن كسي وچون
عادلانه ، فريضهاي يا استوار ، آيتي !است علم چيز سه:گفت
.است فضل است اينها جز آنچه و برقرار ، سنتي يا
(ص 32/ ج1 كافي ، اصول)
بسيار و دهيد عادت مهرباني و نرمي به را خود دلهاي -18
بحارالانوار ، )كنيد فكر
(ص 81/ج 73
را آنچه علم خدا عملكند ، ميداند آنچه به هركس-19
/ج 40 بحار ، ).سازد او بهره نميداند
(ص 128
و باشد نداشته سود كه علمي از خدا به ميبريم پناه -20
كه بدان و نيست همراه خالصانه عمل با كه است علمي آن
كه علمي زيرا است ، فراوان عمل نيازمند علم از اندكي
سراسر در كردن عمل به را او ميآموزد ، ساعت يك در انسان
.ميكند ملتزم عمر ،
(ص 32 /ج 2 بحار ، )
نماز از است بهتر تفكر ، با سبك (نماز) ركعت دو -21
(ص 68 /الاعمال ثواب).تمام شب يك خواندن
(ع)علي از پدرانش ، از پدرم":فرمود (ع)صادق امام -22
است كسي مردمان غافلترين:گفت اكرم پيامبر كه كرد روايت
...نگيرد پند ديگر حال به حالي از دنيا شدن دگرگون از كه
به نيز را مردمان دانش كه است كسي مردمان داناترين و
.بيفزايد خود دانش
(ص 112/ج 77 بحارالانوار ، )
.نميشود پرستش عقل همانند چيزي به خدا -23
(ص 433 /ج 2 صدوق ، خصال)
او نافرماني و خواهيد راهنمايي فرزانه انسان از -24
(ص 152/ج 1 طوسي ، امالي)شد خواهيد پشيمان كه مكنيد
به را او خدا جويد ، دانشي آن در كه رود راهي كه هر -25
پرهاي علم طالب براي فرشتهها راستي به و برد بهشت راه
كه است محقق اين و او از رضايت نشانه به نهند فرو را خود
تا خواهد آمرزش است زمين و آسمان در كه هر علم طالب براي
ماه فضيلت چون عابد بر عالم فضيلت دريا ، ماهيان به برسد
وارث دانشمندان راستي به و چهارده شب در ستارگان بر است
نگذاشتند ارث به درهمي و دينار پيمبران زيرا.پيغمبرانند
بهره برگرفت ، آن از كه هر و بود علم آنها ارث ولي
.برد فراواني
(صفحات 795 /ج1 كافي ، اصول)
ميان علم مذاكره:ميفرمايد عزوجل خداي راستي به -26
در كه صورتي در است مرده دلهاي شدن زنده وسيله بندگانم
(ص115 /ج1 كافي ، اصول).دارند منظور مرا خود مذاكرات
به كه است اين دارد پدر گردن بر فرزند كه حقوقي از -27
او به نوشتن باليد چون و نهد او بر نيكو نام ولادت هنگام
مستدرك)...بياموزد
(ص 169/ج 15 الوسايل ،
.آموخت (انسان به را دانش) قلم وسيله به خداوند...-28
و ملك نبود ، قلم اگر چه خداست ، جانب از بزرگ نعمتي قلم
.نمييافت امكان شايسته زندگي و نميماند برقرار دين
(ص 258 /ج 13 الوسايل ، مستدرك)
ساعت يك !علي اي":فرمود (ع)علي به خطاب (ص)پيامبر -29
بينديشد ، علمي ودر كند تكيه خود بستر بر دانشمندي كه
(ص 66 /عدهالداعي)".است سال هفتاد عبادت از بهتر
براي ساعت يك نشستن !ابوذر اي":فرمود ابوذر به خطاب -30
برپا از است محبوبتر من نظر در علم ، درباره مذاكره
گزارده نماز ركعت هزار آن شب هر در كه شب هزار ايستادن
محبوبتر خدا ، نزد در دانش ، مباحثه مجلس در نشستن.شود
"...قرآن تمام خواندن و غزوه هزار از است
(ص 203 /ج 1 بحارالانوار ، )
بيعمل را خود علم كه دانشمندي بد بوي از دوزخ اهل -31
(ص 67 /عدهالداعي).ميشوند آزرده است گذاشته
دور نپذيرفتند اگر كنيد ، عمل كه ميزند فرياد علم -32
.ميشود
(ص 33 /ج 2 بحار ، )
ديدم را گروهي دادند ، سير آسمان در مرا كه شب آن در -33
پرتاب و ميبرند آتشين قيچيهاي با را آنان لبهاي كه
و خطيبان:كيانند؟گفت اينان!جبرئيل اي:گفتم.ميكنند
فرا نيكوكاري به را مردمان كه تواند امت واعظان
را قرآن كه حالي در ميكنند ، فراموش را خود و ميخوانند
.انديشند نمي آن در و ميخوانند
(ص 420 /ج 11 الشيعه ، وسايل)
كجايند:كند بانگ منادي رسد ، فرا قيامت روز چون -34
در ليقهاي كه كسي يعني !ستمگران دستياران و ستمگران
يك يا بسته ، ايشان براي سركيسهاي يا گذاشته ، ايشان دوات
آنان با را همه است ، زده دوات به قلم ايشان براي بار
.كنيد محشور
(ص27/ راوندي نوادر)
افتد نياز او به اگر است نيك مردي دين ، به عالم -35
براي نباشد ديگران نياز مورد اگر و ميشود واقع سودمند
.است سودمند خود
(ص 216 /ج 1 بحارالانوار ، )
و مردمان چشم در كردن پيدا مقام و دنيا براي كس هر -36
آن از بابي به برآيد علم جستجوي به شدن قدرتها توجه مورد
افزون خودش نزد در او كبرياي و عظمت كه آن مگر نميرسد
پيدا افزايش مردمان بر او دستدرازي و زبان و ميشود
بيشتر دين از او دوري و خدا به او بيتوجهي.ميكند
بايد برد نخواهد سودي علم از كه است كسي او پس ميشود ،
پشيماني باعث و نسازد خويش بر حجت را علم و بازايستد كه
.نگردد بازپسين روز در خود خواري و
(ص 11 /روضهالواعظين)
.است جاهل او محققا عالمم ، من:بگويد كس هر -37
/ج 2 بحارالانوار ، )
(ص 110
دنيا به يافتن دست وسيله را دين كه كساني بر واي -38
نرمزباني با كه ميشند ، لباس در گرگاني ميدهند ، قرار
و است عسل از شيرينتر ايشان سخنان ميفريبند ، را مردم
از آيا":ميگويد متعال خداي.دارند گرگ دل چون دلهايي
جلال و عزت به ميكنند؟ گستاخي من بر يا شدهاند غافل من
كه آورد خواهم پديد فتنهاي ايشان ميان در كه سوگند خودم
".كند حيران را بردبارشان
(ص 173/ج 77 بحارالانوار ، )
:فرمود "كيست؟ مردم بدترين":پرسيدند (ص)پيامبر از -39
(ص89 /ج 2 تحفالعقول ، )".شوند فاسد كه علمايي"
علم رسولالله يا:گفت و آمد (ص)خدا رسول نزد مردي-40
پس:گفت ;دادن استادان سخن به دل و بستن دم:فرمود چيست؟
چيست؟ آن از پس:گفت ;گرفتن گوش:فرمود چيست؟ آن از
.بستن كار به:فرمود چه؟ آن از پس:گفت.كردن حفظ:فرمود
اصول).آن نمودن منتشر:فرمود چه؟ ديگر:گفت
(ص 141 /ج 1 كافي ،
* * *
:فرمود چنين روايتي در (ص)اكرم پيامبر
آن كه زماني تا بنگارد ، را حديثي يا دانشي من از كه كسي"
".ميشود نوشته او براي پاداش است ، پايدار حديث و دانش
ميزان)
(ص 325 /ج8 الحكمه ،
و حكمت و دانش و خرد فضيلت در نبوي اربعين روايت ، اين به
ميبريم پايان به را وناداني ظلمت و جهل نكوهش و دانشوري
وگمراهي عسرت از خروج و رهنمود استمداد سخنش ، بركت از و
.داريم
رضوي مسعود
|