نويسندگي موفقيت رازهاي
شدند معرفي رشد فيلم جشنواره برگزيدگان
نويسندگي موفقيت رازهاي
بك اشتاين جان انديشههاي و آثار زندگي ، بر مروري
ميلادي بيستم قرن اول نيمه معروف نويسنده اشتاينبك جان
وظيفه":ميكند بيان چنين او كار و نويسنده يك پيرامون
.است اشتياق برانگيختن و افكار اعتلاي و تهييج نويسنده
فرهنگ و پيشرفت حال در نسل زندگي در سهمي كلمات اگر
هميشه بزرگ آثار كه است اين باشند داشته ما نيمهپيشرفته
يك كتاب ، يك بالاخره.دادن تكيه براي است بوده تكيهگاهي
اما كند ، خراب نه و بسازد را دنيا ميتواند نه است ، كتاب
من نظر به اين و ميشود مهم نيست ، مهم كه نسبتي همان به
نباشد مطمئن اگر گلف بازيكن يك مثلا.اساسي است نكتهاي
هيچگاه است دنيا در كار مهمترين كوچك توپ آن زدن كه
بنويسد چيزي اينكه براي نويسنده...نميشود خوبي بازيكن
حتي.است دنيا در كار مهمترين او كار كه بشود باورش بايد
توهم اين از نبايد بازهم نيست طور اين ميداند كه وقتي
و ارزشي اثرش صورت اين غير در كه چرا.بردارد دست
".آورد نخواهد دست به كند ، كسب است ممكن كه را اعتباري
واقع ساليناس دره در ميلادي سال 1902 به اشتاينبك جان
ادبيات به نوجواني از و آمد دنيا به كاليفرنيا در
نويسندگي به را او پدرش حمايت چه اگر.شد علاقهمند
اين از را او ميداد ترجيح مادرش اما ميساخت دلگرم
كه موقعي":گفت باره اين در بعدها جان.سازد منصرف تصميم
و حمايت پشتيباني ، مرا پدرم شوم نويسنده ميكردم سعي
از -نااميدي با البته -مادرم.مادرم نه ميكرد راهنمايي
البته.بشوم -بانكدار مثلا -شريف آدمي كه ميخواست من
بود مطمئن ولي شوم موفقي نويسنده من نميآمد بدش هم او
لازمه و باشم خودم كه ميخواست پدرم اما نميتوانم ، كه
"...است جسارت بشود كسي آدم ، اينكه
ادامه استانفورد دانشگاه در خود تحصيلات به اشتاينبك
را درس و يافت دانشگاهي روش با مغاير را خود راه ولي داد
شغلهاي به ميپرداخت نوشتن به كه همچنان او.كرد رها
با اشتاينبك.كند تامين را زندگيش تا آورد روي مختلفي
چه اگرنهاد پا داستاننويسي عرصه به "زرين جام" رمان
نويسنده اين شد باعث و نشد مواجه استقبال با كتاب اين
ادبي آفرينش به قبل به نسبت بيشتري سختكوشي با آمريكايي
فلات ،(1933) ناشناخته خدايي به همچون آثاري و بپردازد
آدمها و موشها ،(1936) مشكوك درنبردي ،(1935) تورتيلا
خشم خوشههاي.شدند او شهرت سبب كه كرد خلق را (1937)
سبب كه هستند او برتر اثر دو (1952) بهشت شرق و (1939)
از پس او.گرديدند جهان ادبيات رفيع قلههاي به او پرواز
در و داد دست از را خود خلاقيت تدريج به بهشت شرق نگارش
نوبل و (1940) پوليتزر ادبي معتبر جايزه دو كه حالي
كارش اوليه اصول از كمكم داشت كارنامهاش در را (1962)
و محروم طبقات مدافع عنوان با كه حالي در و گرفت فاصله
و اشرافيگري بود ، رسيده اوج به جامعه همدردمظلومان
جهان مختلف نقاط در آمريكا دولت ويرانگري و ازظلم حمايت
شدتتنزل به را خود محبوبيت و شهرت ويتنام ، خصوص به و
گذشته درجات همه از ميرفت كه حالي در در 1968 و داد
.رفت دنيا از كند ، سقوط
آثارش و ميشد معروفتر چه هر جواني سالهاي در اشتاينبك
واقع منتقدان لطفي كم مورد بيشتر ميرفت ، فروش به بيشتر
جستن دوري مسئله ، اين دلايل از يكي شايد.ميشد
او منتقدان زيرا.بود تبليغات و جنجالها از اشتاينبك
آثارش و مينگريستند عامهپسند نويسنده يك عنوان به را
برنده عنوان به او نام كه زماني حتي.نميگرفتند جدي را
اين و تاختند او به بسياري شد مطرح ادبيات نوبل جايزه
اين كه حالي در ;دانستند او شان از فراتر را افتخار
سيطره از آمريكا ادبيات كردن خارج در مهم نقشي نويسنده
از ظاهري ، سادگي وجود با آثارش و داشت انگلستان ادبيات
از او آثار از 1952 ، چه اگر.برخوردارند غني محتوايي
عمق كم و فلسفي حالتي و نيستند برخوردار قبلي آثار غناي
كه بودند باور براين گروهي او ، عمر اواخر در دارند ،
به او خلاقيت نيروي و كرده خلق را شاهكارهايش اشتاينبك
از ديگر شاهكاري خلق منتظر ديگر گروهي اما رسيده پايان
كه آن وجود با.بودند دلبستهاش هنوز و بودند او
بذلهگويي و نمادگرايي به را رئاليسم همواره اشتاينبك
ادبيات تكامل در را او مهم نقش نميتوان ولي داده ترجيح
آن جغرافيايي محدوده و كاليفرنيا شهر.گرفت ناديده جهان
مورخ يك عنوان به او از.دارد او آثار در محوري نقشي
سود روانشناسانه ابزارهاي از كه كردهاند ياد اجتماعي
نويسندگي مختلف فنون از و نيست مستند نثرش.است برده
منظوم ، نثر است جمله آن از است ، جسته بهره
از را او.نمايشي گفتوگوهاي و سينمايي تصويرپردازيهاي
آن شاخص نمونههاي كه ميشناسند جنوب مكتب نويسندگان
از.برد نام ميتوان را آندرسن شروود و فاكنر ويليام
خشن ، زبان تيز ، تندو سبك مكتب ، اين نويسندگان ويژگيهاي
آسيب مردم همه و محروم مردمان به توجه مردمي ، و ساده نثر
به آنها.است بيستم قرن اوايل در آمريكا جنوب در ديده
اغلب و دارند خاصي دلبستگي آمريكا جنوب جغرافياي
بود مردي اشتاينبك.هستند منطقه اين از قهرمانهايشان
در هميشه و جامعهاش عرفي پاگير و دست قواعد از گريزان
زندگي كه داشت اعتقاد همينگوي همچون زيرا بود ، سفر و سير
زندگي فشارهاي و دردها در را خود و است عملي زندگي ادبي ،
زيستشناس دوست) "ادريكتس".ميكرد درگير همدورهاش مردم
شد باعث و نهاد او افكار بر عميقي تاثير نيز (اشتاينبك
جانوران و طبيعت به خاصي توجه داستانهايش در اشتاينبك
.باشد داشته
آنها خلاقيت محرك جنگ كه -نويسندگان از بسياري برخلاف
خلاقيت فرسايش دچار دوم جهاني جنگ طول در اشتاينبك -است
كشورش داخل سياسي منازعات در شدن داخل از اوشد عاطفه و
عدم دلايل از يكي مساله همين شايد و ميجست دوري شدت به
او تمايل و شفقت ترحم ، .باشد مردم توسط او آثار كامل فهم
از كنند ، درك را يكديگر مردم مختلف طبقات اينكه به
نويسندگان نسل از او.بود نوشتن در او اصلي انگيزههاي
از وعيني دقيق گزارشي كه بود دوستي انسان و متعهد پرشور
.است گذاشته آيندگان اختيار در و كرده ثبت همعصرش مردم
بابت اين از همواره ولي شست دست مسيحي ايمان از اگرچه
مواضع بزرگش اشتباه نخستين در اشتاينبك.ميخورد تاسف
ستايش ويتنام قبال در را آمريكا ويرانگر و مداخلهگرانه
فاحش اشتباهات اگرچه.پرداخت آن از علني حمايت به و كرد
جنگ از پس معتبر نويسنده اين و نشد ختم هم همينجا به او
به نوشت مطبوعات براي كه بسياري مقالات در نيز ويتنام
.پرداخت آمريكايي ازدولتمردان تمجيد و تعريف
در 1962 نزديكانش از يكي به نامهاي طي اشتاينبك جان
-ميكند1 اشاره نويسنده يك موفقيت رازهاي به گونه بدين
از كني تمام را نوشتهات بالاخره ميخواهي كه را فكر اين
روزي فقط و باش نداشته صفحه چهارصد به كاري.كن بيرون سر
شود تمام نوشتهات وقتي صورت اين در.بنويس صفحه يك
بنويس تمام سرعت با و آزادانه -كرد20 خواهي تعجب حتما
را آن نشده ، تمام نوشتهات تا بياور كاغذ روي را چيز همه
گرماگرم در بازنويسي هميشه.نكن وبازنويسي اصلاح و حك
مانع كار اين علاوه به ننوشتن ، براي است بهانهاي كار
-ميگيرد نشات نويسنده روح از كه -اثر ضرباهنگ تداوم
مخاطبان اين زيرا نكن ، فكر عامت مخاطب به -ميشود30
كني تهي قالب وحشت از كه كرد خواهند كاري نشان و بينام
شما كار بر ناظر و شاهد تئاتر تماشاگر مثل آنها ثانيا و
...است نفر يك شما مخاطب نوشتن هنگام در حقيقت در.نيستند
و كنيم مجسم ذهن در را خيالي يا مشخص فردي است بهتر
از بخشي يا صحنه اگر -بنويسيم40 او براي را اثرمان
آن به هنوز كه ميكني فكر اما ;ميدهد آزارت نوشتهات
به و كن رها خود حال به طور همان را آن داري ، احتياج
نوشتي كامل طور به را اثر وقتي مطمئنا.بده ادامه نوشتن
كه ديد خواهي صورت اين در.بروي آن سراغ به باز ميتواني
اين كرده ايجاد مشكل برايت بخش يا صحنه اين كه آن علت
به مبادا -است50 ميآمده آنجا در نبايد اصلا كه است
تازه و دهي بها داستان بقيه از بيش داستانت از صحنهاي
.نكردهاي تصوير درست را صحنه اين كه فهميد خواهي بعدها
صداي با مينويسي كه را آنچه گفتوگوها ، نوشتن موقع -6
كه فهميد ميشود طريق اين از فقط چون.كن ادا بلند
نه؟ يا هست مردم حرفهاي به شبيه گفتوگوها
هميشه":است گفته چنين هم خودش زدن قلم درباره بك اشتاين
:است شگفتآور.ميدهد عذابم سطر نخستين نوشتن از ترس
.دربرميگيرد را آدم وجود خجلت ، و جادو سحر ، وحشت ،
شده ابداع كه روزي از.است مرموزي و عجيب حرفه نويسندگي
مينويسم را رمانم طوري...نكرده ترقي تقريبا امروز ، تا
همه كه معتقدم ضمني طور به و است من رمان آخرين گويي كه
كار حين در ميخواهمبنويسند همينطور بايد هم نويسندگان
كه بدهم جلوه طوري ضمن در و باشد چنگم در لجامها همه
خواننده كمكم بايد باز و است اتفاقي كتاب چيز همه انگار
ميخواهد اتفاقي چه نفهمد كه طوري كنم ، داستان وارد را
تقسيم بخش سه به من وجود.بيفتد گير دفعه يك و شود واقع
اهل يكي":چگونهاند كدامشان هر ميدانم خودم و ميشود
دو اين بين ميكند سعي وسومي است منتقد ديگري و تفكر
اما باشد جنگ آنها بين بايد معمولا.كند برقرار ارتباط
ميكنم احساس واقع دراست آنها تلاش حاصل من هفتگي كار
بزند بيرون روزنهاي از فشار با ميخواهد خلاقيتم عصاره
عمل پيرامون او "..شود ظاهر زيبا و ناب چيزي اميدوارم و
گمانم به":است گفته چنين نيز آن در توفيق رموز و نوشتن
پيدا حواس تمركز راحتي به باشد آرامش حال در بدن اگر
از سرمست بعد روز و ميكنم كار وقت تمام روز ، يك.ميكند
است اين است احمقانه كه چيزي.ميكنم گذراني وقت پيروزي
را كلمه ثابتي تعداد فقط روز هر ميكنم كاري هر كه
باشد همين من ، وقتگذراني دليل يك شايد.بنويسم ميتوانم
.شود حكمفرما وجودم بر آرامش نوشتن ، هنگام در ميخواهم كه
".كنم سبكي احساس كه طوري
نويسنده ميان ارتباط يكي نويسندگي ، جالب نكات از
و جالب نظراتي نويسنده هر و است داستانياش وشخصيتهاي
مثال عنوان به.دارد ارتباط اين پيرامون شنيدني
و اشخاص شكافي كالبد":ميگويد باره اين در اشتاينبك
هنگام حتي آدم.است مشكلي كار آنها درون به كردن نگاه
بيميلي نوعي دچار حدودي تا هم اشخاص خصوصي اسرار افشاي
نميتوانند كارآگاهان و نويسندگان اما ميشود بجا
.بماند سربسته حد از زياده اشخاص خصوصي اسرار بگذارند
تاريكي و متعفن جنگل مثل نظرم به انسانها شخصيت گاهي
-كاني جزيره تونلهاي عين و ديواست و هيولا از پر ميآيدكه
خطرناك قدر آن -ميكشد جيغ و ميجهد آن در چيز همه كه
متهم مرا اغلب.بگذارم قدم آن در ندارم جرات كه است
وقتي.نيستند معمولي آدمهاي داستانهايم اشخاص ميكنندكه
خيلي وضع كنم رها خود حال به را داستانهايم اشخاص
".ميآيد وجود به مسخرهاي
فاكنر ويليام و همينگوي ارنست بك ، اشتاين معاصران از
هر كه آن جالب و دارند آمريكا ادبيات در شاخصتري چهره
اواخر در بك اشتاين:شدند دچار غمانگيز سرنوشتي به سه
سياستمداران آشكار ظلمهاي از وحمايت اشرافيگري به عمر
كشيد نوشتن از دست عمر اواخر در هم فاكنر.پرداخت آمريكا
شليك با نيز همينگوي بالاخره و آورد روي ميخوارگي وبه
اين احوال اين همه با اما كرد خودكشي دهانش در گلولهاي
قرن داستاني ادبيات بر انكار غيرقابل و ژرف تاثيري تن سه
چنين همينگوي درباره بك اشتاينداشتهاند جهان بيستم
مردي:مضمون يك داشت ، مضمون يك فقط همينگوي":است گفته
-مينامند سرنوشتش كه -جواني قواي پنجه در پنجه كه
.ميشد روبهرو آن با تمام شجاعت با و ميافكند
اما دهند تغيير را زندگيشان دارند حق همگان مسلما
برخوردار امكاني چنين از همينگوي قهرمانان از هيچكدام
از همينگوي كه است اين غمانگيز نكته من نظر به.نيستند
بسيار آدم.خودكشي تا داشت نفرت بيشتر ناگوار اتفاق
كردن تميز موقع كه نبود مهم اصلا برايشبود مغروري
.كند خراب را چيز همه و دهد رخ ناگواري اتفاق تفنگ
تير قبلي برنامه بدون بتواند كسي است غيرممكن تقريبا
حوادث گونه اين.كند خالي خودش سر توي را لول دو تفنگ
ميافتد زمين به تفنگي كه ميشود مرگ منجربه موقعي اغلب
با آدم اينكه ضمن ميخورد كسي شكم به تير معمولا و
سلاحش تفنگ ، كردن تميز موقع هيچوقت همينگوي مثل تجربهاي
شكارچي خانه در نميتوان واقع در يا و نميكند پر را
و كرد تميز استفاده موقع بايد را تفنگكرد پيدا پر تفنگ
همينگوي خودآورد در را فشنگهايش بايد كردن تميز موقع
اتفاقها جور اين و ميكرد تحقير را پا و بيدست آدمهاي
با ديگر سوي از.ميدهد رخ پا و بيدست آدمهاي براي فقط
شخصيتاش گويا خواندهام او درباره كه چيزهايي به توجه
از بيش او.بود شده تغييراتي دستخوش آخر ، سال دو يكي در
همينگوي.است گذاشته تاثير نويسندگي عالم بر ديگري هركس
.است عجيب زندگي ، اين و نداشت طبعي شوخ از نشاني هيچ
هميشه طبعا آدم و كند اثبات را چيزي ميكرد سعي هميشه
محبوب.كند ثابت نيست مطمئن آن از كه را چيزي دارد سعي
را داستانش و مضمون سبك ، هيچوقت چونبود منتقدان همه
به دست هم ، كردن احساس و كردن فكر در.نميكرد عوض
از مطلوبي تصوير [همينگوي]...نميزد جديدي تجربههاي
مرگش از.كند زندگي آن مانند كرد سعي سپس و خلق خود
.بشناسم را او خوبي به نتوانستم هرگز چه اگر.شدم متاثر
با ملاطفت با و دوستانه بار هر كه ديدمش بار دو يكي فقط
كارهاي خصوصي طور به ميگويند كه چند هر.كرد رفتار من
معاصرانش چشم به زنده نويسندگان به او.ميكرد تحقير مرا
.ميكرد قلمداد خودش مخالفان را آنها بلكه نميكرد ، نگاه
اين در گويي كه طوري.بود مهم خيلي برايش بودن جاودانه
در اشتاينبك ".شد جاودانه بيشك ولي داشت ترديد مورد
نيز كرد ايراد نوبل جايزه دريافت مناسبت به كه خطابهاي
و ملالآور اغتشاش دوران بشريت...":گفت فاكنر مورد در
ويليام من ، بزرگ سلفاست داشته سر پشت در را پريشاني
ترس تراژدي همچون آن به ميراند سخن كه اينجا در فاكنر
از ديگر كه است پاييده دير چندان كه كرد اشاره جهاني
در آدمي دل تنها اينكه و نيست سخني آدمي روان مشكلات
بيش فاكنر.مينمايد نوشتن شايسته كه است زندگي با نبرد
آگاه ناتوانياش نيز و آدمي نيروي از آدمها از بسياري از
بزرگترين ترس ، بردن ميان از و درك كه ميدانست او.بود
رسالت.نيست تازه اين ، .است نويسنده وجود دليل از بخش
نماياندن عهدهدار او.است نيافته تغيير نويسنده قديم
عهدهدار.است ما شكستهاي و غمافزا خطاهاي از بسياري
راه اين در ما هولناك و تيره روياهاي به بخشيدن روشني
"...است ترقي
مطرح اشتاينبك آثار در همواره كه نكاتي مهمترين از
.است انسانها و اجرايي نهادهاي ميان روابط ميشود
خدمت در تا آمدهاند وجود به اجرايي مختلف نهادهاي
كه حالي در بيفزايند آنها آسايش بر و باشند انسانها
مردم به كه جاهطلبان دست در ميشوند وسيلهاي همواره
از اشتاينبك زندگي.دهند آزار را آنها و بگويند زور
آغازين دوره -ميشود1 تقسيم مجزا دوره سه به فردي منظر
صرف بك اشتاين وقت عمده دوره اين در كه:(19351902)
دوره -شد20 زندگي در صحيح مسير انتخاب و تجربهاندوزي
خلاقيت اوج دوران سال پانزده اين:(19501935) شكوفايي
نويسنده يك عنوان به را خود نام او و بود اشتاينبك هنري
بك اشتاين:(19681950) انحطاط دوره -كرد30 مطرح جاودان
فاصله جامعهاش روز مسائل از روز به روز دوران اين در
. گرفت
صادقي حاجي امير
شدند معرفي رشد فيلم جشنواره برگزيدگان
معرفي با رشد فيلم جشنواره سيامين :هنري گروه
.داد پايان خود بهكار مختلف بخشهاي برگزيدگان
علمي فيلمهاي گروه در داوران هيات گزارش اين بر بنا
كارگردان گاس مارتين لوك به را جشنواره زرين كتاب جايزه
بخش در و كرد اهدا فرانسه از "اهرام اسرار" فيلم
"سوم بعد" فيلم به زرين كتاب جايزه آموزشي فيلمهاي
اول سال عربي" فيلم به سيمين كتاب و ميانجي صادق ساخته
بخش در و اهدا بيگلو حسن بهروز ساخته "راهنمايي
روياي فيلم به زرين كتاب جايزه تربيتي كوتاه فيلمهاي
اول خشت فيلم رابه سيمين كتاب و محجوب حسين ساخته سبز
.كرد اهدا وفايي علي ساخته
به را زرين كتاب هياتداوران خانواده بلند فيلمهاي در
كتاب و "سرباز و كودك" فيلم كننده تهيه ميركريمي سيدرضا
و كردند اهدا دادگو محمدمهدي ساخته صنم فيلم به را سيمين
فيلم كارگردان كيميايي پرويز به داوران هيات جايزه
خاطر به جشنواره ويژه تقدير و "است من سراي ايران"
به ايران مستند سينماي تاريخ در ارزشمند آثار مجموعه
.شد اهدا طياب منوچهر استاد
|