مهدويت عقلي و علمي دلايل
عقلي و علمي علل درباره بحثي حاضر ، مطلب :جستارگشايي
حضرت عمر طول درك براي مقدمهاي بيگمان كه است مهدويت
و بقا كه است مسلم همه اين با.ميشود قلمداد (س)حجت
و است الهي خفيه الطاف و ذخاير از ،(عج)زمان امام قيام
دگرگوني و درخشان آيندهاي به اميد مسير در را انسانها
ولي است ، اين انتظار فلسفه.ميدهد قرار هستي معنوي
و سالمتر درك تا كرد خواهد كمك ما به علمي ، و عقلي دلايل
داشته كلامي و اعتقادي موضوعات به نسبت همهجانبهتري
و شده نگاشته اهداف همين پرتو در ذيل مقاله.باشيم
در آن از بخشي كه خسروشاهي آقاي جناب قلم به اثريست
نظر به نيمهشعبان فرخنده يومالله مناسبت به اينجا
.ميرسد خوانندگان گرامي
معارف گروه
خسروشاهي سيدهادي :نوشته
ممتنع و محال قبلا كه را كارهايي علوم روزافزون پيشرفت
زيادي موارد در حتي و ساخته ممكنالوقوع ميآمد ، نظر به
امر همين و.است بخشيده هم عيني و خارجي تحقق آنها به
پيشواي ظهور و قيام به مربوط كيفيات درباره كه را اخباري
و فهم قابل تاحدي هم مادي مردم براي شدهاند ، وارد جهاني
اخيرا كه موشكهايي و جتها سرعت مثلا ;است نموده قبول
براي خوبي شاهد "رويا" موشك سرعت ازجمله و ساختهاند
...باشد ميتواند نوري سرعتهاي و غيرعادي حركتهاي امكان
آلومينيوم و آهن كه نبود تصور قابل اصلا پيش قرن يك حتي
آب روي و كند پرواز هوا در مسافر ، صدها با تني ، چندصد
كه را كسي صداي كه نبود باوركردني پيش قرن دو.كند حركت
قبول قابل يا و شنيد بتوان شرق در ميكند ، صحبت غرب در
ديده ژستهايش و حركات تمام با هم گوينده خود حتي كه نبود
!شود
مسافتهاي از نوشتجات و عكسها انتقال بالاتر ، همه از و
كردهاند ، تهيه كه خاصي دستگاههاي واسطه به دور ، بسيار
يارانش ، و (عج) زمان امام حركت سرعت كه ميكند ثابت ما بر
ممكن كاملا امري..و بالعكس و مغرب از مشرق شدن ديده
ظاهر به دستگاه و است امر اين شاهد خودش علم و بود خواهد
...آن عملي نمونه تلويزيون و تلفن ساده
به زباني ، هر اهل را ما پيشواي صداي ميگوييم ما اگر
زيرا نگفتهايم ، گزافي چيز شنيد ، خواهد خود زبان
مورد دستگاههايي و گوشيها بينالمللي جلسات در هماكنون
زباني همان به را ناطقين بيانات كه ميگيرد قرار استفاده
اكنون ، و..است آن خواهان كه ميدهد مستمع تحويل
انسان مستقيم دخالت بدون را ترجمه مساله خود كامپيوتر
علم عالم در كه ديگري تازه چيزهاي و دهد انجام ميخواهد
اينها البته.هستيم آنها تحقق شاهد روز هر صنعت و
عملي كه است واقعيتهايي و علوم پيشرفت از است نمونههايي
ذهن تقريب براي تنها ما و نيست انكار قابل و شده
.كرديم اشاره آنها به محترم خوانندگان
بشر عمر ازدياد براي علم كه كوششهايي ديگر ، سوي از
است آمده دست به زمينه اين در كه پيشرفتهايي با و ميكند
علماي.است ساخته منتفي را "عمر طول امتناع" مساله
زنده اعضاي از برخي روي در كه آزمايشهايي طي بيولوژي
را آنها ميتوان كه فهميدند دادند ، انجام حيوانات
نگه زنده معمولي حد از بيش لازم ، مواد و داروها بهوسيله
پيشروي بتواند حد اين تا بشري ، ناقص علم كه وقتي و:داشت
امور سلسله يك به معتقد ما كه است عقلاني آيا كند ،
نشويم؟ خدايي و غيرعادي
اسپيريتواليسم ، غربيه ، بهاصطلاح علوم توسعه با اصولا
سراسر در امروز كه...و هيپنوتيزم مانيتيزم ، اسپيريتيسم ،
قرار استفاده مورد و شده معمولي و رايج كاملا جهان
براي را ارواح وسيله بدين علوم اين دانشمندان و گرفته
مردم براي ميكنند ، استخدام غيرعادي و مهم كارهاي انجام
نيست ، محال غيرعادي امور دادن انجام كه شده ثابت هم مادي
آب زير در روز چندين هندي مرتاض يك پيش ، چندي كه بهطوري
مدفون خاكها زير در را خود هفته چندين ديگري و برد بسر
بيرون خاك و آب زير از زنده دو ، هر آن ، از پس و ساخت
بدون انسان ، حيات ادامه ميدانيم كه حالي در آمدند ،
معقول و مقدور علمي لحاظ از خاك ، يا آب زير در و اكسيژن
...نيست
امروز و ديروز علم
با بشر "الاقليلا العلم من اوتيتم وما":ميفرمايد قرآن
از خيلي نتوانسته هنوز كرده علوم در كه پيشرفتهايي همه
.است ناقص بشري علم هم هنوز زيرا كند حل و كشف را مسائل
اسرار به كه كردهايم خيال...":ميگويد "مترلينگ موريس"
و برق ذرات اسرار هنوز بردهايم ، پي اتم و كوچك ذرههاي
يا برق ذره يك كه نميدانيم ، ما است مجهول ما بر الكترون
زيرا است؟ تركيباتي چه داراي و شده ساخته چه از الكترون
با چنان و ميكند فرار طوري و است كوچك بهقدري الكترون
نتوانستهايم هنوز ما كه ميشود پراكنده اطراف به سرعت
و معاينه مورد تنهايي به و !كنيم دستگير تنهايي به را آن
كه نور ذره يك كه نميدانيم همچنين و بدهيم قرار تحقيق
است؟ تركيباتي چه داراي دارد نام "فوتون" لاتين زبان به
را فوتون يا صدا امواج از كوچك ذره يك كه عاجزيم هنوز ما
".دهيم قرار تحقيق و تجزيه مورد تنهايي به
...است لاينحل هنوز بزرگ راز افسانه":ميگويد "انشتين"
به چيزها بسياري خواندهايم طبيعت كتاب از تاكنون آنچه
...شدهايم آشنا طبيعت زبان اصول با ما و است آموخته ما
خوانده كه مجلداتي مقابل در كه ميدانيم همه اين با ولي
".دوريم خيلي مطالب كامل كشف و حل از هنوز شده فهميده و
همين اما ميكنيم ، "فكر" ما..":ميگويد "فلاماريون"
چيست؟ ما عضلات عمل اين ولي ميرويم راه و چيست؟ فكر
".نميداند را آن هيچكس
ولي است ، قطرهاي همچون ما علم":ميگويد "جيمز ويليام"
"!عظيم درياي يك ما جهل
است ، فرانسه پزشكي دانشكده اساتيد از يكي كه "ريشه شارل"
علوم...":مينويسد روحي پديدههاي رد كتاب مقدمه در
نقصاني همواره باز كند ، پيدا صحت و توسعه قدر هر امروز
علوم تاريك نقاط از متعددي مثالهاي سپس وي) دارد آشكار
يا بربر مرد يك از اگر:ميافزايد و (كرده ذكر را امروز
طبيعت جهان از او معلومات درباره سئوالي مصري دهقان يك
ابتدايي كتابهاي در كه هم را مطالبي يكدهم بكنيم ،
كه بيايد روزگاري كه ميدانم من و نميداند مينويسند ،
باشند بربر دهاتي مانند دوران ، آن مقابل در ما عصر علماي
."...!فرانسه دانشگاه اساتيد درمقابل
علم اگر:بگوييم كه است آن سخنان اين نقل از ما هدف
را مادهاي است نتوانسته ما عصر بشري اكتشافات و امروز
نگه زنده سال هزار مثلا را زندهاي موجود كه كند كشف
غيرممكن ، امري چنين اصلا كه نميشود دليل اين دارد ،
عدمالوجدان":معروف قول به و است غيرعملي و غيرمنطقي
دانشمندان علمي معتقدات زيرا."الوجود عدم علي لايدل
كه شده بيارزش و سست اندازهاي به ما عصر در گذشته قرون
غلط باطل ، تئوري يك بهعنوان تنها آنها از ميتوان امروز
-قديم هيئت علم شده پذيرفته اصول:برد نام بياساس و
.است پيشين علوم اصول خندهدارترين از -بطلميوسي
بود كرده معرفي تجزيهناپذير جزء را "اتم" ديروز تا علم
قابل كه عنصر يك جزء كوچكترين":ميگفت آن تعريف در و
را "اتم" ما قرن دانشمندان كه ديديم ما ولي "نباشد تقسيم
و است "!نهان ذره يكي در آفتابي":كه ديدند و...شكافتند
كشف؟ را ديگري شگفتيهاي فردا كه كجا از
كيهانپيما موشك و مصنوعي قمر نميتوانست سابقا علم
علم امروز اما بود ، خندهآور هم تصورش حتي و بسازد
به حتي را نشناخته و دوپا موجود اين بشر ، پاي كه ميكوشد
گذشته قرون در اگر بهطوركلي و..كند؟ باز آسماني كرات
صورت به ولو را امروز علمي اختراعات و اكتشافات از يكي
دستگاه ميكردند ، بيان مردم براي فرضيه و تئوري يكي
-"آتهئيستي" داغ و كرده تكفير را او پاپ انگيزيسيوني
علاوهبر هم مردم و ميشد زده او پيشاني بر -الحاد
و ماليخوليايي فرد يك را او او ، از كنارهجويي و بيزاري
.ميدانستند ديوانه
عنوان همين روي را كپلر و كپرنيك ولتر ، كانت ، گاليله ،
:نوشت مرتبه دو هم مرگ دم در گاليله اينكه ولو كشتند ،
اثري منشا نميتوانست ديگر او اما "ميچرخد زمين هم باز"
...و كانت و گاليله نوع از زيادي شواهد ما البته و باشد
قرون تاريخ تاريك صفحات در را آنها ميتوانيم كه داريم
دربار و پاپ انگيزيسيوني دستگاه محاكمات تاريخ و وسطي
.كنيم پيدا واتيكان ، مذهبي
را امور اين تحقق امتناع علم كه شد معلوم بهطوركلي پس
در بيشتري پيشرفتهاي با آينده در شايد و ميكند نفي
هم عادي مردم براي را ، آن وقوع امكان مختلف زمينههاي
...كند ثابت
تمام روزي علم روزافزون موفقيتهاي كه داريم يقين ما آري
و موهومات گروهي براي روزگاري كه -را ما ايدئولوژي حقايق
با اسلام و ساخت خواهد روشن -بود شده داده جلوه خرافات
خواهد تجلي خويش ، بودن "فطري دين" و بيآلايش چهره همان
.كرد
عقلي؟ لحاظ از
و بروند حقيقت و حق بار زير نميخواهند كه بعضيها شايد
راه در فراواني سدهاي الهي احكام از پيروي كه ميبينند
اين عقل ، :ميگويند ميكند ، ايجاد آنها نفساني اميال
.نمايد قبول را آنها نميتواند و !نميكند درك را مسائل
كنيم پيدا را حرفها اين اساسي علت و چگونگي آنكه براي ما
:بياوريم مساله تبيين براي كوتاهي مقدمه كه ناچاريم
كدام و چيست؟ "عقل" درك از مراد كه داشت توجه بايد قبلا
به مربوط مسائل بهطوركلي و مساله اين عقلي
كند؟ قبول نميتواند را -ماوراءالطبيعه -سورناتوراليست
و افكار سلسله يك احساس و درك عقل ، درك از مقصود اگر
ميل طبق و ميكند خطور انسان مخيله در كه است خيالاتي
واقع در و ميكند رد را بعضي و قبول را بعضي نفسي
او حيواني و شهوي خواهشهاي براي كه چيزي هر از ميخواهد
پيروان از:امروزي بهاصطلاح و شود آزاد شود ، قائل حدودي
و (هرزهدرايي ميگساري ، عياشي ، به تمايل) ارگياستيك
را عقل آن ما است ، اگزيستانسياليسم "بود خوش بايد" فلسفه
قبول عدم و قبول درك ، عدم و درك و نميدانيم عقل اصولا
و اثبات براي حجيت و مدركيت نميتواند هيچوجه به هم آن
.باشد داشته مسالهاي نفي
شايد و -است غيرمادي و باطني نيروي يك كه عقل ما ، نظر به
آزاد اگر -باشد حيوان و انسان تمايز وجه تنها نيرو همين
و اصلي صفات گردد ، انسان حيواني جنبه تابع و بيقيد و
دست از است ، حقيقت درك و ديدن ازجمله كه را خود حقيقي
قبول را زمان امام نميتواند اينكه علاوهبر و ميدهد
و گوش و چشم قرآن تعبير به و ندارد قبول هم را خدا كند ،
آنها دروني بيماري يا و است خورده مهر آنها قلب
وعلي سمعهم وعلي قلوبهم علي ختمالله":نيست درمانپذير
مرضا الله فزادهم مرض قلوبهم في" و "...غشاوه ابصارهم
است هنگام اين در آري "يكذبون كانوا بما اليم عذاب ولهم
نور ديگر و ميگردد تاريك قلب ميشود ، خاموش عقل نور كه
."لايفقهون هم.." و نميكند درك را معرفت و حقيقت
صحيحي فلسفي مشرب يك اتوميسم فلسفه ميگويد كذائي ، عقل
دستگاههاي و ابزار و زيرآلات در خدا كه وقتي تا و است
و ندارد قبول هم را او !نشود ديده لابراتوارها آزمايشي
.داشت نخواهد قبول هم را "فوتوريسم" عقلي همچو مسلم
شرايط تحت كه باشد عقلي آن ، درك و عقل از مقصود اگر اما
از بسياري عقل اين است ، يافته وتكامل تربيت خاصي تربيتي
را آن آزاد ، مادي وعقل بيقيد عقل داردكه قبول را مسائل
.نميكند باور
دارد باور را نديده خداي اينكه بر علاوه ما انساني عقل
خداي آن براي.است آورده ايمان صادقانه و صميمانه آن وبه
را مخلوقي ميتواند كه است قائل نيز قدرتي وابدي ازلي
خاصي ، شرايط تحت بتواند هم سال ميليونها حتي بيافريندكه
بياتنها قدرت يك وابدي ، ازلي نيروي يك آيا.بماند زنده
ما عقل كند؟ خلق ابدي زنده موجود نميتواند بيهمتا ، و
ماده كه كسي ميگويد و ميدهد مثبت جواب مساله اين به
ابدي را آن ميتواند است ، دميده پرتوپلاسم در را حياتي
.دارد نگه زنده سال هزاران را انسان و بنمايد هم
توجه با و علوم موقعيتهاي در دقت با ما عقل طرفي از و
به هم قرآن چنانچه بشري ، ادراكات و معلومات بودن اندك به
اعتقاد -امر اين كه مييابد در خوبي به -ميكند تصريح آن
بر متعلق غيرعادي مسائل و اعجاز ، فوتوريسم غيبي ، امور به
چگونگي ديگران اگر هم فرض بر و ندارد اشكالي هرگز -آنها
كاملا هم موضوع اين كه دارد باور نكردند ، او درك را آن
پرده كهپشت است ديگري زياد مسائل مانند و دارد واقعيت
.است مخفي آن چگونگي هنوز بشر ، براي ولي هست وجود عالم
ميرسد "ايقان" مرحله به و شده تقويت وقتي "ايمان" اين
وكساني اوليا و پيغمبران امر ، اين مخبرين ميبيند كه
عالم بخش هستي با ماوراءالطبيعه ، عالم با كه بودهاند
را مسائلي از بسياري ميبيند و داشتند ويژه ارتباط هستي
نميكردند ، باور ظاهربين مردم و بودند گفته آنها كه
يك براي.ميشود روشن همه بر آنها صحت كم كم امروز
اسلام ، انسانسازي و تربيتي مكتب شده تربيت "كامل انسان"
اخلاق و صفات تمام از خاصي ، تربيتي شرايط تحت هم باز كه
به موضوع اين شود ، پاك اخلاقي رذائل تمامي واز انساني ضد
براي خودش بودن زنده از كه است بديهي و مسلم اندازهاي
.است بديهيتر او
واقعي ، مومن يك براي كامل ، فرد يك براي ديگر عبارت به
مرحله به و گذشته هم "يقين" مرحله از مساله اين به علم
هر كار" مقام آن به ارتقاء والبته ميرسد "شهود"
كه آنچه شد ، دانسته اجمال بهطور پس ".نيست بيسروپايي
بلكه نيست عقل كند ، قبول نميتواند را زمان وامام خدا
قطعي و عقلايي هم قبولش و درك است "عقل" واقعا كه آنچه
در تواتر ، حد به صادق ، مخبرين كه را موضوعي بودن حتمي و
تصديق دادهاند ، خبر آن از پيش سال هزاران يا سال هزار
باز كه -را پيشين علائم و آثار كه وقتي خصوصا ميكند ،
ديگر ميبيند ، رايالعين به -دادهاند گزارش مخبرين همان
داشته سليمي عقل امر ، اين منكرين كه كند باور نميتواند
كه ميشود متذكر را مجيد قرآن از آيهاي و...باشند
لهم والانس الجن من كثيرا ذرانالجهنم لقد و":ميفرمايد
آذان لهم و بها لايبصرون اعين لهم و بها لايفقهون قلوب
هم اولئك اضل هم بل كالانعام اولئك بها ، لايسمعون
".الغافلون
آلماني مستشرق گفتار
در زيادي تاثير زمان امام به اعتقاد كه كرديم اشاره
معروف مستشرق و فيلسوف گفتار اينك دارد ، ما روحيه تقويت
آخر در ماربين:بخوانيد باره اين در را "ماربين" آلماني
مسائل جمله از":ميگويد شيعه فوتوريسم درباره خود كتاب
رستگاري و اميدواري موجب هميشه كه مهم بسيار اجتماعي
و عصر حجت وجود به اعتقاد همانا گرديد ، تواند شيعه
.اوست ظهور به انتظار
ديگر قرن دو تا زمين شرق ملل در مذهبي معتقدات چون
دراين كه گفت ميتوان و بخشيد خواهد را خود اثرات كاملا
پيشرفت شيعه طبيعي واسباب جمعيت همه اين وبا مدت
اول مقام قدرت ، و ونيرو عده حيث از و نموده محيرالعقولي
.شد خواهد حائز را
داراي شيعه برود ، بين از مذهبي معتقدات آثار اگر حتي و
عارضيه ، و طبيعه قواي ماوراي كه بود خواهد سرمايهاي آن
نگه عالم در را خود وحكومت قوت و اقتدار و شوكت مذهب
".دارند
وتذكر خاتمه
ضدانساني وتوطئههاي نقشهها اجراي براي استعمارگران
تفرقه ايجاد براي و نميكنند خودداري جنايتي هيچ از خود
مساله اين از كه كوشيدهاند همواره مسلمين بين انشعاب و
فرستادهاندو "!موعود مهدي" طرفي از كنند ، سوءاستفاده هم
اصول ساختهاندكه مامور را "مصري امين احمد" ديگر طرف از
بعد و) كنند قلمداد بياساس و موهوم را شيعه عقايد
در ما مسلمان ملل براي استعمار (!شوند خودبرانگيخته
درايران و -قاديانيگري -"قادياني احمد غلام" پاكستان
بابيگري -"مازندراني حسينعلي" و "شيرازي محمدعلي"
تا تراشيدهاند را ديگري كسان ديگر ، بلاد ودر -بهائيگري
كه است درست البته و كنند كار آنان اهداف راستاي در
.شدهاند مفتضح و رسوا مهدويت دروغين مدعيان وتمامي اينها
نخوريم را نيرنگها گول و باشيم بيدار ما بايد اما
باشيم داشته توجه و بيفتند دام به ما جوانان كه ونگذاريم
واز كند ظهور اصلاح براي !مهدي يك روز هر نيست قرار كه
هنوز است رسالت دودمان از كه (ع)موعود مهدي:اسلام نظر
امروز ، به تا اسلام صدر از مدعيان تمام و است نكرده ظهور
و است يكي موعود مهدي -زيرا 1.نبودهاند بيش دروغگويي
اگريكي-شدهاند 2 پيدا مهدويت مدعي نفر دهها تاكنون
لازم "بلامرجح ترجيح" نكنيم قبول را رابپذيريموديگري
-شد 3 خواهد غرض نقض كنيم ، قبول را همه واگر بود خواهد
مهدي -كرد4 نخواهد ظهور مهدي شهرييك و كشور هر براي
همگي مدعيان واين شد خواهد پيروز كند ، ظهور وقتي اسلام
بينالمللي صلح موجب (ع)اسلام مهدي -خوردهاند 5 شكست
اوضاع آشفتگي باعث اينها همه ولي شد ، خواهد جهاني وعدالت
قيام اسلام دين ترويج براي اسلام مهدي -شدهاند 6 مردم
مدعيان ، اغلب اما نمود ، نخواهد نبوت وادعاي كرد خواهد
نبي" سپس و شدهاند "مهدي" بعد و بودهاند "باب" اول
همهشان بودن بيبها موجب تناقضات ، وهمين "!جديد
...و گرديدهاست
|