بلوچ فرهنگي شناسي مردم
( بخش واپسين ) -سنتهايش و بلوچ
دستاويز با نويسنده حاضر ، مقاله بخش نخستين در :درآمد
ادبيات و فرهنگ درباره سوئد در امسال كه همايشي قراردادن
شناخت نشماردن مهم به اشاره با و بود شده برگزار بلوچي
پيشينه به بلوچي ، فرهنگ جمله از و بومي فرهنگهاي
.پرداخت ايران ديرزي قوم اين زبانشناختي و نژادشناختي
اين با ميخوانيم ، هم با را نوشتار اين بخش واپسين اينك
ساكن اقوام به پرداختن فرهنگ ، صفحه كه كوتاه يادآوري
مي و برميرسد آن تاريخي و فرهنگي وجه از تنها را ايران
قوم و تنگنظرانه گرايشهاي هرگونه از دور به كوشد
و تمدني يافتههاي و پيشرفتها كه (Ethnocentric) مدارانه
را تمدن گاه آغاز و دانسته ويژهاي قوم آن از را فرهنگي
ديگر به را فرهنگ گسترشآن سپس و ميپندارد آن از
به همشهري.باشد مينهد خويش پژوهشهاي مركز در سرزمينها ،
ملي ناآرامي و ستيز جز كه ديدگاههايي چنين بر خود نوبه
كه است باور براين و ميكشد بطلان خط ندارد ، فراوردهاي
مادي و ذهني كوششهاي حاصل ايران جمله از ملت هر فرهنگ
منافع پايه بر ايراني هويت و است آن در ساكن اقوام همه
ساخت يك در ايران ساكن اقوام همه آگاهانه مشاركت و ملي
.است طرح قابل سالارانه مردم
موضوعي اولين شود ، بلوچستان وارد كه كنجكاو ناظر يك براي
پوشش و ظاهري شكل كرد خواهد جلب خود به را او توجه كه
حفظ تغييري اندك با را خود سنتي پوشش بلوچاست بلوچ
بسر دستاري و گشاد شلواري و دراز پيراهن مردان.است كرده
شده دستدوزي و گشاد شلوار و پيراهن زنان و ميپوشند
جاهاي در پوشش شكل اين و دارد خودشان به اختصاص كه دارند
آستينهاي و سينه جلوي قسمتنيست مرسوم ايران ديگر
در كه ميشود سوزندوزي ابريشم با زنان رنگارنگ پيراهن
زن پوشش اصالت حفظ در و است توجهي جالب هنري كار خود نوع
با را خود موهاي آنان.ميكند ايفا را اصلي نقش بلوچ
گفته(Sarig) "سريگ" آن به محلي اصطلاح در كه روسري
بلوچ زنان.دارند بسر چادر و ميپوشانند ميشود
و دستبند صورت به نقره و طلا زيورآلات معمولااز
زيورآلات اختصاصيترين ولي ميكنند استفاده گردنبند
به زنجير با كه است بزرگي گوشوارههاي (DORR) "در" آنها
.نشود لالهگوش پارگي باعث آن سنگيني تا ميشود بسته سر
جلوي كاربستن (Tasni) "تاسني" نام طلابه سنجاق معمولايك
در و محلي طلاساز استادكاران بوسيله كه ميكند را سينه
.ميشود ساخته زيبا و مختلف اشكال
و رسوم و زندگي شيوه شود ، صرفنظر كه بلوچ ظاهري پوشش از
به ميكنيم سعي ما كه است توجهي جالب بحث سنتهايش
داشته اشاراتي مقدماتي آشنايي حد در آنها از گوشههايي
در بلوچستان در محلي و بومي سنتهاي و رسوم.باشيم
برخوردار بيشتري اهميت از دور چندان نه گذشتهاي
قرن نيم حدود تا كه است بوده آن احتمالي علت.بودهاند
شده تكميل بلوچستان بر ايران مركزي حكومت تسلط كه قبل
اعمال فردي استبداد صورت به خانها محلي حكومتهاي است ،
وجود مدوني و مصوب قوانين تقريبا گفت ميتوان و ميشده
شرع قانون.كند تنظيم را اجتماعي مناسبات كه است نداشته
اساس برهمين.است بوده الاجرا لازم و معتبر قانون تنها
و ميكردهاند پر را قانون خلاء حقيقت در سنتها و رسوم
كاركرد اجتماعي مناسبات زمينههاي از بسياري تنظيم در
ميان در كافي اعتبار از هم اصل همين روي و داشتهاند
كتاب در نديم عبدالغفار.بودهاند برخوردار بلوچ قبايل
زندگي از بلوچ فولكلور:مينويسد بلوچي زبان به "گشين"
بوده قبايل نيازهاي از بسياري پاسخگوي و گرفته نشات بلوچ
و حل به مجبور وسيع سرزميني در پراكنده صورت به كه است
خاص رسوم و آداب سنتها ، براساس خود مشكلات و مسائل فصل
.بودهاند قدرتمند حكومتي قدرت يك غياب در خودشان
زمينه دو در را بلوچ سنتهاي كه است كافي اينجا در
.بدهيم قرار توجه مورد شادماني و تعاون و همكاري
همكاري و تعاون:الف
(Beggari) بجاري -1
كه ميگيرد قرار توجه مورد هنگامي در معمولا رسم اين
او خانواده احتمالا و ميگيرد قرار ازدواج سن در جواني
مخارج تامين عهده از منطقه اقتصادي خاص وضعيت دليل به
بعد ازدواج سن در جوان كه است اين رسم.برنميآيد عروسي
به خود ازدواج قصد اعلان براي كار مقدمات كردن فراهم از
خود هدف بيان ضمن و ميكند مراجعه دوستان و خويشاوندان
به كس هر كه است اين رسمميخواهد "بجاري" ازآنها
تامين و جنسي تا گرفته نقدي كمك از مالياش توان فراخور
.ميكند مساعدت كننده مراجعه جوان به عروسي جشن مايحتاج
او به كه شخصي فقيرترين حتي كه است قوي آنقدر سنت اين
خالي شانه اجتماعياش مسئوليت از نميتواند شود مراجعه
عدم.بود خواهد جنس يا نقد وجه پرداخت به ناچار و كند
اجتماعي لحاظ به خير امر اين در مشاركت عدم و پرداخت
.ميداند مذموم را آن جامعه و ميشود سرشكستگي باعث
در ولي است داوطلبانه امري بجاري دادن گرچه بنابراين
آن كردن عملي پشتوانه بصورت اجتماعي اجبار نوعي حقيقت
بياولاد مثلا كه فردي مورد در حتي.است رديابي قابل
شود ، بهرهمند "بجاري" رسم مزاياي از نميتواند و است
.ميآورد بهبار محلي اعتبار نوعي بجاري دادن در مشاركت
نسبي سهولت با بلوچ قبايل ميان در ازدواج آنكه نتيجه
جامعه آنرا هزينه هرحال در كه چرا ميگيرد صورت زيادتري
.است كرده تقبل
(Hashar)حشر -2
كاري به اقدام فردي كه مييابد كاربرد زماني رسم اين
آن به نياز و برنميآيد نفر يك دست از معمولا كه ميكند
طرف از.شوند كار مشغول جا يك بصورت بيشتري تعداد كه است
بنابر و است نبوده رسم بلوچ قبايل ميان در كارمزدي ديگر
كه است صورت اين به رسم اين.است شده مطرح حشر رسم اين
دوستان به مراجعه با ديگران همكاري و همياري نيازمند فرد
روز فلان در دارد قصد مثلا كه ميدهد اطلاع خود كسان و
نفر چند انساني نيروي به نياز كه بدهد انجام كاري بخصوص
باشد نياز كه نفر تعداد هر به مواقع گونه اين در.دارد
دسته بصورت كار.بيايد ميتواند مزد دريافت بدون داوطلب
لازم خاصي مخارج و ميگيرد انجام حشر رسم طبق و جمعي
كار اگر البته.بگيرد صورت صاحبكار طرف از كه نيست
خوراك ، و خورد دارد ، يافتن پايان امكان روزه يك مثلا
در كه است آن معمول و است كار صاحب برعهده شام و ناهار
ناهار تدارك و ميكند ذبح گوسفندي صاحبكار هنگامي چنين
يا و بيشتر افراد به نياز كه كارهايي.ميبيند را شام يا
ديده تدارك طبعا شود تكميل تا باشد داشته بيشتري روزهاي
جديدي افراد باشد ، نياز اگر و بود خواهد مفصلتر و شده
پايان تا كار حال هر در ولي ميشوند قبلي افراد جايگزين
كه باشد مطمئن ميتواند هركس و نميماند باقي نفر بدون
همچنانكه.بود خواهد برخوردار ديگران همكاري و تعاون از
خالي شانه.ميرود ديگران ياري به ضرورت مواقع در خود
كه نيست معمول و است شرمندگي باعث حشر در شركت از كردن
يا و بازگردانند خانهاش به نااميد را كننده درخواست
.دارند نگاه معطل است ديگران همكاري نيازمند كه را كاري
است كشاورزي معيشت بر مبتني كه روستاهايي در "حشر" رسم
دروي تا جمعي بصورت كشت از و دارد گستردهتري كاربرد
بستن خانهسازي ، كار در همچنين.ميشود شامل را محصول
و خرما محصول جمعآوري يا فصلي رودخانههاي مسيل روي بند
كاركرد دليل به رسم اين.دارد گستردهاي كاربرد غيره
كه است آن عليرغم اين و پابرجاست هنوز اجتماعياش مثبت
جاي بلوچستان در كاري مناسبات در دارد كارمزدي تدريج به
.ميكند باز را خود
(Bagi)باجي -3
در و است بوده برخوردار خاصي رونق از گذشته در باجي رسم
اهميت از دارند شدن شهري روبه كه مناطقي در كنوني شرايط
بيش خانوادهها كه است بوده آن معمول.است شده كاسته آن
بر مازاد و ميكردهاند پختوپز خود شخصي نياز حد از
اگر بخصوص.ميكردهاند تقسيم همسايگان بين را شخصي مصرف
و رفاه سطح از بهاصطلاح و بوده مرفهتر خانوادهاي
با باجي رسم است بوده برخوردار همسايگانش از بهتري تغذيه
اين اجتماعي كاركرداست ميشده اجرا بيشتري تامل و دقت
كمدسترستر خانوادههاي هرحال در كه شده باعث رسم
از بدهد دست آنها به حقارت بد احساس آنكه بدون بتوانند
به باجي سهم دريافت چهشوند بهرهمند بلوچي خوب سنت يك
كوچكتر محدوده در همياري نوعي بلكه نيست صدقه معناي
يا فرد يك به اختصاص و است همسايگان ميان در و خانوادگي
و كند خود براي خانوادگي امتيازي آنرا كه ندارد خانواده
مواد به اختصاص باجي رسمشود ديگران به فخرفروشي باعث
اين.ميشود اعمال گستردهتري محدوده در و ندارد غذايي
و شود بيشتر همسايگان ميان همدلي كه ميكند كمك رسم
در و بيابند كاهش خود ممكن حداقل به احتمالي اختلافات
طبيعي روند يك در محدود امكانات كه ميشود باعث حال همان
براي بخصوص رسم اين.شوند تقسيم عادلانهتري بهصورت
ميشود باعث و دارد مثبت اثرات ندار و فقير خانوادههاي
داشته آبرومندي نسبي زندگي همسايگان مساعدت و كمك با كه
.كنند احساس كمتر را نداري رنج و باشند
(Divan) ديوان -4
در كه مشكلاتي و اختلافات فصل و حل بلوچ قبايل ميان در
به.است مهم موضوع يك ميآيد پيش افراد بين روزمره زندگي
اجتماع محل يك در كه است مرسوم مشكلات فصل و حل منظور
كه ميشود تلاش اختلافات ابعاد بررسي ضمن و ميكنند
اصطلاح در را محل اين.شود الطرفينيافت مرضي راهحل
كه است محلي و خانه در معمولا و مينامند "ديوان" محلي
اعتبار از حقيقت در و است محل ريشسفيد به متعلق
.ميشود استفاده محلي مشكلات فصل و حل براي ريشسفيدان
بهخصوص مورد اين به محدود ديوان اجتماعي البتهكاركرد
براي رايزنيها و اطلاعات تبادل از بسياري و نيست
اهميت منتها.ميگيرد صورت "ديوان" در كارها كردن هماهنگ
تصميمگيري كه است اين در اختلاف بروز هنگام به "ديوان"
به و است اجرا قابل ندارد قانوني جنبه آنكه عليرغم آن در
آنرا ديوان در مصالحه از بعد كه ميشود پيدا ندرتكسي
حضور كه است آن علت.باشد اختلاف پيگير و بگيرد ناديده
طرفين براي اخلاقي اجرايي ضمانت نوعي ديوان محل در جمع
در توافق دليلي هر به طرف يك اگر و ميكند ايجاد اختلاف
لطمه خودش اجتماعي اعتبار به بگيرد ناديده را "ديوان"
اگر ديوان در.ميگردد روبهرو عمومي شماتت با و ميزند
ادعاهاي روي طرفين و نشود حل اختلاف "كدخدامنشي" بهصورت
مراجعه بلوچ سنت در نهايي راهحل باشند ، داشته اصرار خود
ميشوند معرفي محل روحاني به طرفين.است شريعت قانون به
كه روحاني.بگيرد صورت شرعي قضاوت خود ادعاهاي طرح با كه
دو توافق با عليالقاعده ميكند ايفا را داور و قاضي نقش
صورت مساجد در معمولا شرعي قضاوتميشود تعيين طرف
ولي شود برخوردار قويتري اجرايي ضمانت از تا ميگيرد
يا و "ديوان" محل در ميتواند و نيست طور اين الزاما
.بگيرد صورت ديگر هرجاي
حال در تدريج به روستايي و شهري مناطق در ديوان رسم
قوت همان به تقريبا بلوچ عشاير ميان در ولي است فراموشي
در شهري مراكز و روستاها در.است شده حفظ خود گذشته
اين كه است آن امر واقع ولي است شده جايگزين قانون حقيقت
مراحل در حداقل و است نگرفته صورت كامل بصورت جايگزيني
سنتهاي طريق از آنها حل براي تلاش اختلافات مقدماتي
.دارد وجود ريشسفيدان ديوان در و محلي
(Mayar)ميار -5
از حمايت به نياز و اجتماعي واقعيت يك از "ميار" سنت
فرد يك كه هنگامي.ميگيرد نشات ظالم مقابل در مظلوم
ميگيرد ، قرار قويتر فرد يك ظلم مورد دليلي به ناتوان
وي حق از دفاع توان كه قويتر فرد يك نزد به ميتواند او
"ميار" عنوان به كه فردي.شود پناهنده باشد داشته را
بوجود الزامي تعهداتي خانه صاحب براي ميكند مراجعه
پناهنده كه است مختار صاحبخانه دليل همين به.ميآورد
عرف و سنت پذيرفت وقتي ولي.كند رد آنرا يا بپذيرد را
واگذار او عهده به را پناهنده از دفاع تعهد اجتماع
برخوردار بيشتري اهميت از وقتي ميار سنت البته.ميكند
شده ضايع او از حقي واقعا و نباشد خاطي فرد كه ميشود
داشته اذعان است شده ضايع وي حق كه براين همگان و باشد
و رفت كسي پيش "ميار" بهرسم وقتي هرحال در.باشند
هر تا و است قبيله و خانواده همان از عضوي شد پذيرفته
گاه.بماند باقي حمايت در ميتواند شود حل مشكلش وقت
براي پناهنده و باشد مادامالعمر حالتي چنين است ممكن
كار ايجاد صورت اين در بماند ، باقي جديدش شرايط در هميشه
فردي چنين ازدواج احيانا و مستقل زندگي براي سرمايه و
خواهد پذيرفته را پناهنده كه كسي يعني "ميارجل" عهده بر
اقويا مقابل در ضعفا كه ميشود موجب سنت اين.بود
نوعي آن اجرايي ضمانت و كنند دفاع خود منافع از بتوانند
.است اجتماعي اعتبار و اخلاقي تعهد
(Karch- va- Kapon) كفن كاردو- كپن و كارچ -6
نفر نفر ، يك هردليلي به كه ميشود مطرح زماني سنت اين
تفاوت غيرعمد يا عمد قتلميرساند قتل به را ديگري
نوعي بلوچ قبايل در مواقع گونه اين در نميكند ،
قاتل كه معنا بدين.دارد وجود نيز منطق بدون انتقامگيري
وي به اگردسترسي باشد ، قبيلهاي يا طايفه هر از
را فرد يك ميتوان بستگانش و نزديكان از نباشد امكانپذير
چنين روشناست ، .گرفت انتقام بهاصطلاح و رساند قتل به
را زندگي بنيان ميتواند اندازه چه تا انتقامگيريكوري
است ممكن انتقامگيري چنين وقوع صورت در.سازد متزلزل
خاندان يك به داشتن تعلق صرف به بيگناهي و زياد افراد
قتلهاي وقوع از جلوگيري منظور به.شوند قرباني قبيله يا
.دارد اجتماعي موثر كاركرد كفن و كارد رسم بيمنطق و كور
و كارد يك با را قاتل قوم عقلاي و بزرگان مواقعي چنين در
مقتول خانواده نزد تسليم نشانه به سفيد پارچه متر چند
مجازات را قاتل كه مختاراست مقتول خانواده ميفرستند ،
اجتماعي لحاظ به قاتل مجازات.كند معاف را او يا و كند
جوانمردي نشانه قاتل بخشيدن نيست ، معمول و است زشت عملي
خانوادهاش به و ميشود بخشيده قاتل دليل همين به است ،
رفع منظور به كه ميافتد اتفاق گاه.ميشود بازگردانده
مقتول و قاتل خانواده بين كينهورزيها و كدورتها تمامي
كنار اختلافات طريق اين از تا ميگيرد صورت ازدواجهايي
.بيابد را خود تداوم امكان روزمره زندگي و شوند گذاشته
مطالبه ديگري راههاي از است ممكن مقتول خون جبران البته
يا و قاتل خانواده را بها خون صورت اين در كه شود
هرحال در ولي.ميپردازند دارد تعلق آن به كه قبيلهاي
پيگيري.ميشود جلوگيري ديگري افراد قتل از سنت اين طبق
سنت حفظ از نشانههايي هنوز ولي است قانون برعهده قاتل
بهنظر طوريكه به دارد ، وجود مواقع بعضي در كفن و كارد
قبايلبلوچ داخلي امور در حكومت قدرت دادن دخالت ميرسد
.نيست محلي ريشسفيدان مطلوب چندان
(Patardeyag) عذرخواهي -پترديگ -7
يك از نفر چند يا دو بين كه دارد كاربرد زماني رسم اين
طرف.ميكند بروز دعوايي و جنگ متفاوت قبايل يا و قبيله
به حاضر كند ، پيدا فيصله مشكل آنكه براي مقصر
بلكه نيست ، لفظي بصورت عذرخواهي اين و عذرخواهيميشود
بهاصطلاح و احترام قابل افراد معمولا كه واسطه طريق از
واسطه خود كه معنا اين با.ميگيرد صورت هستند ريشسفيد
با مقصر طرف قصد از را وي زيانديده طرف به مراجعه با
طرف ، كه نيست باشدمعمول شديد هرچند اختلافات.ميسازد خبر
عملي رددرخواست.نپذيرد را مقابل طرف عذرخواهي
پي در.بود خواهد ديگران ملامت باعث و ناجوانمردانه
طرف ناهاراز يا شام براي رسمي دعوت يك عذرخواهي پذيرش
وي از گوسفند ذبح با و ميآيد عمل به واسطه بوسيله مقصر
آشتيكنان مجلسميشود پذيرايي زيانديده خانه در
و نزديكان از همراهتعدادي به مقصر فرد و ميشود برقرار
بيان به نيازي ميروند ، زيانديده خانه به واسطه فرد
مسائل پيرامون كه نيست هم معمول و نيست عذرخواهي لفظي
شود اجرا پترديگ رسم كه همين.شود صحبت برانگيز اختلاف
عليالقاعده و است عذرخواهي رسمي پذيرش معناي به
فرد مواقع گونه اين در.ميشوند گذاشته كنار اختلافات
عمل جبران متفاوت راههاي از كه ميكند سعي مقصر
و بكند عذرخواهي پذيرش در را مقابل طرف جوانمردانه
.شود دشمني جايگزين دوستي كه است آن انتظار
شادي و جشن هنگام به مراسم:ب
(Mangir) منگير -1
ارتباط در بلوچستان در بومي سنتهاي از مهمي نسبتا بخش
در طبعا عروسي ازدواج جشن.هستند شادي و جشن مراسم با
تا نامزدي زمان از كه دارد قرار جشنها گونه اين راس
.است خود خاص سنن و آداب و متفاوت مراحل داراي عروسي
مثل كمابيش كه است معمول ازدواج جشن در عمومي مشاركت
بهشرايط اختصاص كه تفاوتهايي با است ايران مناطق ساير
در كه دارد وجود عروسيها در رسم يك اما.دارند منطقه
منگير رسم آن و كرد مشاهده آنرا ميتوان كمتر ديگر جاهاي
اقوام ميان در و است وارداتي رسمي كه ميرسد بهنظر.است
قبايل در آنرا نمونههاي.باشد شده پيدا بعدها بلوچ
كه بردگاني بوسيله كه دارد احتمال.ديد ميتوان آفريقايي
.باشد شده رايج بلوچستان در شدهاند آورده آفريقا از
گمان.است همزمان صورت به زوج چندين عروسي "منگير"
را برداشت اين آنچه.باشد داشته اقتصادي دلايل كه ميرود
و پائينتر اجتماعي طبقات ميان در آن رواج ميكند تقويت
و دختران خانواده چندين رسم اين در.است فقيرتر معمولا
مخارج و درميآورند يكديگر ازدواج به همزمان را پسران
مخارج كه است روشن.ميگيرد صورت جا يك بهصورت عروسي
كمتري مخارج متحمل خانوادهها از هركدام و كاهشمييابد
.ميشود صرفهجويي نيز زمان در حال عين در.ميشوند
طول روز شبانه عروسي 7 مراسم گذشته در آنكه بويژه
.است بوده زيادي نسبتا زمان صرف به نياز و است ميكشيده
ميشود استفاده سادهتري مراسم از كنوني شرايط در البته
.است شده كوتاهتر عروسيها زمان و
(Sepat) سپت -2
بلوچستان در است نوزاد تولد با ارتباط در كه را مراسمي
و است خرافي مراسم اين جنبههاي از برخي.مينامند سپت
به جني بوسيله نوزاد و مادر كه ميشود ناشي باور اين از
جگر كه است منتظر جن اين.دارند قرار خطر معرض در آل نام
از جلوگيري براي اين بنابر.بخورد را مادرش يا و نوزاد
به نوزاد و زائو همسايگان و بستگان ناگواري اتفاق چنين
و ميكنند خدا ذكر و ميمانند بيدار صبح تا شب چندين مدت
و زائو تا ميگيرند مدد آنها توصيف با رسول و خداوند از
.بمانند امان در جن خطر از نوزاد
زيادي بد و خوب سنتهاي بلوچ اقوام ميان در هرحال در
با را بلوچدارد علمي بررسي و تحقيق جاي كه دارد وجود
عهد ، به وفاي ميهماننوازي ، نظير فرهنگياش خصلتهاي
عميق باورهاي ميگذارد ، كه قراري و قول به اخلاقي تعهد
نهايت در و خاك و آب و وطن به دلبستگياش و مذهبياش
.ميشناسيم قناعتپيشگياش
زهي ملا محمد پير
|