و حقوقي واقعيات فلسطين سرنوشت تعيين حق
سياسي الزامات
كوچلر هانس *
حقوق دكتراي دانشجوي مجنده حبيبي محمد :برگردان *
بهشتي شهيد دانشگاه بينالملل
تمام كه است حقوقي مهمترين از سرنوشت ، تعيين حق :اشاره
به فلسطين ملت براي حق اين.برخوردارند آن از ملتها
مجمع فراوان قطعنامههاي و بينالمللي اسناد استناد
در مقاله اين.است شده شناخته رسميت به ملل سازمان عمومي
و متحد ملل منشور بندهاي به استناد با كه است آن پي
اثبات را حق اين تنها نه ملل سازمان متعدد قطعنامههاي
.بيابد آن اجراي براي حلهايي راه طريق اين از بلكه نمايد ،
تشكيلات يك ايجاد رادر راهحلها اين نويسنده البته
حقوق براساس كه است معتقد و نميداند خلاصه خودگردان
پايداري و ثبات فرض بر خودگردان تشكيلات بينالملل ،
كنفرانس در مقاله اين.نيست فلسطينيان حقوق كننده تامين
سوي از كه "نهايي وضعيت مسائل و بشر حقوق" بينالمللي
سازماندهي (غزه شهر -دسامبر 1997) بشر حقوق فلسطيني مركز
فصلنامه از آن ترجمه متن و است شده ارائه بود شده
.است شده اخذ تابستان 79 فلسطين ، مطالعات
انديشه گروه
قدرت سياست برابر در قانوني حقوق:حقوقي واقعيات
است انفكاك غيرقابل و ناپذير جدايي حقي سرنوشت ، تعيين حق
.برخوردارند آن از تمايزي هيچگونه بدون ملتها تمام كه
و متحد ماده 1منشورملل بند 2 در عنوان همين با حق اين
و گرفته قرار تاييد مورد ديگر بينالمللي متعدد اسناد
تاسيس و ملل سازمان عمومي مجمع فراوان قطعنامههاي
ملت ناپذير جدايي حقوق اعمال براي متحد ملل كميته"
برشناسايي روشني دليل ،(1)در 1975 مجمع توسط "فلسطين
نه فلسطينيها (2).است فلسطين ملت به نسبت حق اين عمومي
قرن نظام فروپاشي از پيش كه دوم جهاني جنگ از پس فقط
حق مثابه به -حق اين از اول ، جهاني جنگ جريان در نوزدهم
،"كتان هانري" كه گونه همان.بودهاند برخوردار -طبيعي
فلسطينيها شده ، يادآور درستي به فلسطيني ، جسته بر محقق
ملت يك عنوان به فلسطين ، بر عثمانيها حاكميت دوران در
.داشتهاند وجود انفكاك ، قابل غير حقوق واجد و عرب متمايز
جنگ پايان در ملل ، جامعه ميثاق ماده 22 بند 4 مطابق (3)
مردم عثماني ، امپراطوري از انفصال هنگام به اول جهاني
به آن موجوديت كه ميدادند تشكيل را جامعهاي فلسطيني
"شناسايي مورد موقتا" ميتوانست مستقل ملتي -كشور عنوان
و برداشت ملل جامعه ميثاق كنندگان تدوين (4).شود واقع
مورد در ويژه به (قيمومت) نمايندگي ازنظام كه تصوري
بر را داشت قرار عثماني حاكميت تحت قبلا كه سرزمينهايي
كه بودند نهاده بنا ملتهايي ملي حاكميت انگاره و فرضيه
".گيرند دست به را خود امور اداره نبودند قادر هنوز"
كه هنگامي حقوقي ، مفهوم اين براساس(5)(ماده 22 بند 1)
اعطا انگليس به را فلسطين (قيمومت) نمايندگي ملل جامعه
اين ، بر افزون (6).نگرديد ملغي فلسطين ملي حاكميت كرد ،
عراق لبنان ، سوريه ، بر قيمومت همانند -فلسطين بر قيمومت
جاي (الف)دسته در ملل جامعه طبقهبندي با مطابق -اردن و
انتظار و توقع از دسته ، اين در گرفتن قرار.ميگرفت
مورد در كه حالي در داشت ، حكايت نزديك درآينده استقلال
كتان هانري (7).نميرفت انتظاري چنين (ج) و (ب) دستههاي
از فلسطين انفصال حقوقي اثر":ميگيرد نتيجه حق به
مردم شناسايي و بينالملل حقوق موجب به عثماني امپراطوري
به را سرزمين اين ميبايست مستقل ، ملتي عنوان به آن
فروض و انگارهها تمام (8)".كند بدل مستقل و مجزا دولتي
اصل براين فلسطين ، بينالمللي وضعيت به مربوط حقوقي
اختيار در قيمومت ، تحت سرزمين بر حاكميت كه بود مبتني
از گزارشي در حقوقي مفهوم اين (9).دارد قرار آن ساكنان
مورد نيز فلسطين مساله ريشههاي درپيرامون ملل سازمان
حاكميت كه شده تاكيد گزارش اين در.گرفتهاست قرار تاكيد
يا و (نماينده) قيم دولت وسيله نميتواندبه" فلسطين
(10)".شود نقض ملل جامعه
عثماني سلطه پايان از پس اساسي حقوقي واقعيات اين چنانچه
از فلسطينيها كه شد خواهد روشن گيرد ، قرار توجه مورد
از دوم ، جهاني جنگ از پس انگليس نمايندگي خاتمه هنگام
مورخ 29 قطعنامه 181.شدهاند محروم خود "حاكميت اعمال"
مبهم مبناي بر - كه ملل سازمان عمومي مجمع نوامبر 1947
با همسو و تبعيضآميز سياستهاي و قومي انگارههاي
قيمومت قرارداد در آن درج و بالفور قانوني غير اعلاميه
ميكرد ، پيشبيني را دولت دو به فلسطين تقسيم -ملل سازمان
.است نهاده پا زير را فلسطين مردم ملي حق اساسيترين
قرار مشورت طرف فرايند اين در هرگز فلسطينيها ،
غير و عملي صورتي به جديد ، سياسي ساختارهاي و نگرفتهاند
مجمع حقوقي دقيق تعبير به.است شده تحميل آنان بر رسمي
حاكميت اعمال از را فلسطينيها است نداشته اختيار عمومي
داده ، اختصاص يهود دولت به بعدا كه فلسطين از مناطقي بر
.سازد محروم
يا امنيت شوراي عمومي ، مجمع قالب در متحد ملل سازمان
ندارد صلاحيت حقوقي لحاظ به دادگستري ، بينالمللي ديوان
اصطلاح (11)كند لغو آنان سرزمين بر را ملتي هيچ حاكميت
جهاني ، سازمان.دارد روشن بس معنايي "جداييناپذير حقوق"
ماهيت خوبي به براونلي يان.نيست قانون از فراتر
تقسيم مورد در عمومي مجمع قطعنامه حقوقي ترديدآميز
صلاحيت ملل سازمان كه اين":ميدهد توضيح را فلسطين
.است ترديد محل باشد ، داشته را "سرزمين بر مالكيت انتقال"
سازمان ، اين كه است اين ترديد اين دلايل جمله از
اصل عليرغم:كند ايفا را سرزميني دولت نقش نميتواند
عمومي مجمع و نيست دولت يك ملل سازمان ضمني ، اختيارات
كه قطعنامه 1947 رو اين از.دارد را توصيه صدور حق فقط
حدود از خارج احتمالا است ، فلسطيني تقسيم طرح حاوي
قطعنامه اين (12).است شده صادر سازمان قانوني اختيارات
مقرر صرفا كه باشد منشور ماده 14 بر مبتني ميتواند فقط
فصل و حل براي...ميتواند عمومي مجمع" ميدارد
به احتمالا ميرسد ، نظر به كه وضعيتي هر مسالمتآميز
...زد خواهد لطمه ملل دوستانه روابط به يا جهاني صلح
اختياري قطع ، طور به ماده اين ".نمايد توصيه را اقداماتي
(دولت) حاكم و مستقل واحدهاي ايجاد براي عمومي مجمع به
.نميدهد ملت يك حاكمه حقوق گرفتن ناديده و انكار يا
عمومي مجمع اختصاصي كميته" به وابسته شماره 2 فرعي كميته
بهويژه را صلاحيت فقدان اين "فلسطين مساله مورد در
(13).است كرده تصديق منشور ، دوازدهم فصل مقررات درباره
تاريخ 24 در و فلسطين اختصاصي كميته قالب در عمومي مجمع
-راي مقابل 20 در راي ضعيف 21 اختلاف با -نوامبر 1947
از مشورتي نظر كسب جهت دوم فرعي كميته قطعنامه پيشنويس
(14).كرد رد را موضوع اين در دادگستري بينالمللي ديوان
از حقوقي ارزيابي فلسطين ، مناقشه آغاز همان از بنابراين ،
قضاوت و بود آن مسبب تقسيم قطعنامه كه شدهاي انجام عمل
.نگرديد ميسر سازمان ، قانوني چارچوب براساس آن پيرامون در
جامعي تحليل در معاصر حقوقي بزرگ نظريهپرداز كلسن هانس
مسالهدار ماهيت كرده ، ارائه عمومي مجمع صلاحيت از كه
.است كرده تشريح بيشتر را عمومي مجمع مصوب تقسيم قطعنامه
شده مطرح عمومي مجمع خود در كه را استدلالهايي كلسن (15)
ميتواند فقط -منشور مقررات وفق -مجمع آنها مطابق و بود
درباره و ميدهد قرار اشاره مورد بنمايد ، را توصيههايي
نقطهنظر از استدلالها اين":مينويسد تقسيم قطعنامه
پذيرش دليل ، همين به (16)".است درست حقوقي ، دقيق
بر كرده ، ايجاد فلسطين در را "دولت دو" كه قطعنامهاي
مجمع ، توصيههاي كه چرا نيست ، الزامآور سازمان عضو دول
رفتار ، به حقوقي تعهدي متضمن ماهيتا" كلسن تعبير به
كه ميكند تاكيد صراحت به كلسن (17)".نيست آنها مطابق
":است بوده آن اختيارات حدود از خارج عمومي ، مجمع تصميم
دو تا كند اداره را سرزميني ملل سازمان كه اين بر تصميم
مجمع صلاحيت حيطه در ابدا شود ، تاسيس آن در جديد دولت
(18)".نيست ملل سازمان از ديگري ركن هر يا عمومي
ملل سازمان مقررات و حقوق كارشناس ،"كلايدايگلتن" همچنين
منشور به آشنا و پژوهنده هر":مينويسد روشن عباراتي با
مورد در آنچه نوع از عمومي مجمع قطعنامه كه است واقف
نيست توصيهنامه يك از بيش چيزي شده ، صادر فلسطيني تقسيم
دولتي هيچ بر الزامي حقوقي اثر هيچگونه نميتواند و
غيرقابل دليل به همچنين تقسيم ، قطعنامه (19)".باشد داشته
حقوق ناقض جنگ ، طريق از سرزمين تملك بودن پذيرش
حقوقي تحليل در رايت كوينسي كه همانطور.است بينالملل
عمومي مجمع قطعنامه ميدهد ، توضيح فلسطين مساله از خود
خواست مطابق را اسراييل دولت و كرده تقسيم را فلسطين" كه
اين با ميتواند دشواري به "ميكند تاسيس صهيونيستها
صهيونيستي نيروهاي بين محلي خصومتهاي.باشد سازگار اصل
از را قيمومت تحت سرزمين در ساكن فلسطينيهاي عربي ، و
منشور ماده 80 و قيمومت قرارداد در صراحت به كه حقوقي
.ميسازد محروم آنان رضايت بدون گرفته ، قرار حمايت مورد
-ماده 77 بند 1 الف فقره با مرتبط - ماده 80 بند 1 (20)
تحت سرزمين درخصوص كه دارد اشعار وضوح به متحد ملل منشور
شود تفسير گونهاي به نبايد ملل سازمان مقررات قيمومت ،
نظام موجب به" اقوام يا ملل حقوق در انحاء از نحوي به كه
با عمومي مجمع دليل ، همين به.بدهد تغييراتي "نمايندگي
رعايت به ملزم كه را منشور خود مقررات 181 ،II) قطعنامه
.است كرده نقض بوده آن
(الف) بند 1 مقررات مشمول سال 1945 در كه فلسطين سرزمين
نظام تحت هرگز سرزمينها ساير برخلاف ميشد ، ماده 77
ميشد ، چنين اگر كه حالي در درنيامد ، ملل سازمان قيمومت
منتهي فلسطين استقلال به ماده 76 (ب) بند مطابق نهايت در
تقسيم به مبادرت كار ، اين جاي به عمومي مجمع.ميشد
آن وضعيت نميبايست ماده 80 بند 1 مطابق كه كرد سرزميني
اداره و كنترل تحت قيمومت ، نظام در گرفتن قرار از پيش
بود ، آن ملي استقلال جهت در گام اولين كه بينالمللي ،
(21).كند تغيير
سرزمينهايي از غير ديگر سرزمينهاي اشغال مورد در اما و
توسط سال 1947 در -كافي اعتبار و اختيار بدون چند هر -كه
و شده شناخته اصل گفت بايد بود ، يافته تخصيص عمومي مجمع
،"زور طريق از سرزمين تملك بودن پذيرش غيرقابل" شمول جهان
:است مجري زمينه اين در حقوقي جهاني اصل اين.است جاري
ادعاي.باشد قانوني آثاري موجد نميتواند غيرقانوني عمل
اعتبار است ، غيرقانوني عملي از ناشي كه سرزمين بر مالكيت
در شده غصب فلسطيني سرزمينهاي مورد در اصل اين.ندارد
نيز درآمده اشغال به در 1967 سرزمينهاييكه نيز و 1948
(22).است جاري
"متخاصم اشغالگر" وضعيت سرزمينها ، اين در اسراييل وضعيت
جهت در اشغالگر قدرت كه يكجانبهاي اقدامات تمام.است
اتخاذ -بيتالمقدس الحاق جمله از -سرزمينها وضعيت تغيير
تاكنون از 1967 عمومي مجمع.است بياعتبار و باطل كرده
و اشغال بودن قانوني غير متعدد ، و مختلف مناسبتهاي به
تاكيد مورد را خودشان سرنوشت تعيين در فلسطين ملت حق
حقوقي لحاظ به چه اگر قطعنامهها ايناست داده قرار
جامعه حقوقي اعتقاد نشانگر ولي دارد ، الزامي غير خصلتي
و عادلانه فصل و حل براي رهنمودهايي و است بينالمللي
(23).ميدهد ارائه سرنوشت تعيين حق براساس مساله پايدار
غير حقوق" ديگر بار نوامبر 1974 مورخ 22 قطعنامه 3236
.است كرده تاييد فلسطين در را "فلسطين ملت انفكاك قابل
بدون سرنوشت تعيين حق (الف:از عبارتند جمله از حقوق اين
قطعنامه در.ملي حاكميت و استقلال حق (ب خارجي ، مداخله
واقع تاكيد مورد مجددا حق اين دسامبر 1980 مورخ 15 A169
خاورميانه در پايدار و عادلانه صلح كه است آمده و شده
حصول قابل فلسطين ملت ناپذير جدايي حقوق به دستيابي بدون
شكلي به و صريح بسيار بالحني سرنوشت ، تعيين حقنيست
عمومي قطعنامههايمجمع تمام در مستمر و منسجم
آن طرفه (24).شدهاست بيان جنگ 1967 از پس دربارهفلسطين
آن ، مبناي كه قطعنامهاي تصويب با خود عمومي ، مجمع كه
.است آورده پديد را معضل اين بوده اصل همين نفي
به عمومي مجمع اعضاي تصميم كه است يادآوري به لازم البته
است نبوده جهان ملل تمام سوي از نمايندگي بيانگر رو هيچ
نرسته استعمار بند از هنوز كنوني اعضاي اكثريت كه زماني)
قدرتهاي و (نبودند بهرهمند استقلال از و بودند
مسلط تصميمسازي فرايند بر كامل بطور زمان استعمارگر
از تقسيم قطعنامه مشروعيت فقدان بر علاوه) قطعا.بودند
از اقليتي نماينده فقط كه ركني (بينالملل حقوق ديدگاه
.است بوده نيز سياسي مشروعيت فاقد بوده ، جهان ملل
دارد ادامه
|