پراكنده ، :خوانندگان نگاه از شراره ،
نامنسجم و آشفته
!ميكنم خبرتان بميرم خواستم وقت هر
...نميكنم شوخي ميگويم ، جدي
پراكنده ، :خوانندگان نگاه از شراره ،
نامنسجم و آشفته
به سينمايي ، مطبوعات در نقدنويسي پيشينه با شايقي سيامك
در را" رباب براي جهيزيه" خوب فيلم فيلمساز ، عنوان
شايقي صادقانه نگاه كه فيلمي.دارد خود سينمايي كارنامه
در دلايلي بنابه شايقي.دارد پي در اجتماعي مسائل به را
اين با.نميشود نائل نخستين توفيق به خود بعدي فيلمهاي
ساختن دغدغه كه فيلمسازي ساخته آخرين از نميتوان همه
.گذشت بيتفاوت داشت ، را متفاوت فيلمهاي
ژانر يك عنوان به فيلمساز ساخته تازهترين" شراره"
مسايل به نسبت واقعگرايانه نگرشي با همراه اجتماعي
سعي شايقي اما.است برخوردار ساده موضوعي از پيراموني
اعمال را پيچيدهتر فرمي آن پرداختروايي در تا ميكند
اين غير در كه چرا ميآيد ، حساب به حسن نوعي اين و كند
و زن خوردن كتك و اعتياد چون شدهاي نما نخ موضوع صورت
كليشهاي فيلمهاي ورطه به غلطيدن در خطر شوهر ، از فرزند
از نظر صرف فيلم ، اصلي مشكل اما.داشت برخواهد در را
روندي.برميگردد فيلمنامه شكلگيري روند به اوليه موضوع
(شايقي سيامك توراني ، بهروز)فيلمنامهنويسان آن درطي كه
گونهاي به را داستان دراماتيك ساختمان تا نميشوند موفق
.سربرآورد منسجم و يكدست فيلمي آن بطن از كه بخشند سامان
و ريتم از خود كليت در فيلم و دارد خوبي شروع شراره
عامل مثابه به تعليق عنصر و است برخوردار مناسبي ضرباهنگ
ايفا خوبي به را خود نقش تماشاگر همراهي جذب جهت كشش
اساسي معضلات به است كرده تلاش كارگردان همچنين.ميكند
و زن خوردن كتك بيكاري ، اعتياد ، همچون ما امروز اجتماع
نگاه تازهاي دريچه از ازدواج مساله اصل و شوهر از كودك
ارسال و سخنراني به فيلم صحنهها از برخي در اگرچه كند ،
نگاه تا است شده سعي حال عين در.ميشود تبديل پيام
گنجانده فيلم در نيز انتظامي و قضايي دستگاه به انتقادي
نبايد چرا اينكه.دارد فيلمساز جسارت از نشان كه شود
داشته وجود بزهكار اطفال محاكمه براي ويژهاي دادگاه
اجرا كودكان مورد در بزرگسالان محاكمه قانون چرا و باشد
تحول حركتي عنوان به ازدواج اصل به فيلم همچنين.ميشود
و مينگرد ترديد ديده به بشري جامعه در روبهرشد و آفرين
ازمدتي پس ازدواج ، از پيش علاقه و عشق همه آن چرا كه اين
تا ميبخشد انزجار و نفرت به را خود جاي مشترك زندگي
احساس هم به نسبت عميقي دشمني شوهر ، و زن كه آنجايي
در دسترس از دور و محو خاطرهاي تنها عشق از و ميكنند
نه فيلم در مفاهيم اين اغلب البته و ميماند باقي ذهنها
به بلكه ميشود ، محسوب سينما اصلي عنصر كه تصوير زبان به
شايقي ميان اين درميرسد تماشاگران سمع به گفتاري روش
.ميگيرد انتقاد باد به نيز را فيلمسازش ازهمكاران برخي
والقاي خور وتوسري ضعيف زن تصوير ارائه در كه فيلمسازاني
.داشتهاند عهده بر مهمي نقش اجتماع به آن
كه شخصيتهاست اندازه از بيش تعدد اما فيلم اصلي ضعف نقطه
كه قصدي هر فيلمساز.ميسازد تشتت دچار را تماشاگر ذهن
هم وآن است بوده غافل اساسي نكته يك از ظاهرا است داشته
از موجب آن درست پرداخت و محوري شخصيت يك وجود عدم اينكه
يك به لازم ندادن بها بنابراين.ميشود فيلم گسيختگي هم
و فرعي شخصيتهاي واقسام انواع دادن دخالت و اصلي پرسوناژ
ايجاد درفيلم خللي گونه هيچ بودونبودشان كه زائد بعضا
ساخته وارد فيلم به جدي ضربه قوت نقاط جاي به نميكند ،
و قاتل ماهيت مورد در تماشاگر عمدي فريب ثاني در.است
اين دليل به پدر به درانتها و مادر به دختر از آن تغيير
پوزخند پايان در نيست ، برخوردار كافي استحكام از كه
به خردسالي دختر چگونه اينكه.دارد همراه به را تماشاگر
كه بيرحم مردي نيز و ميگيرد عهده به را پدر قتل سادگي
عقيده تغيير راحتي به برميآيد ، فرزندش و زن قتل درصدد
.دارد پرسش جاي مييازد ، دست خود كشتن به و ميدهد
فيلمنامه نگارش در بنياني اصول رعايت عدم ميرسد نظر به
و ميرود شمار به ايراني فيلمسازان اساسي ضعفهاي از
معضل اين تا و نيست مستثني مقوله اين از هم شايقي بالطبع
است ممكن اجتماع معضلات به پرداختن است ، باقي خود قوت به
تامل جاي آن بر هنري اثر اطلاق اما خودبگيرد ، به نامي هر
.دارد بسيار
جاهد سيروس
!ميكنم خبرتان بميرم خواستم وقت هر
كيومرث با گفتوگو درباره ، شاهاني خسرو گونه طنز توضيح
بخش درم
در محترم نشريه آن آذر 1379 ششم يكشنبه شماره 2277 در
و هنرمند بخش درم كيومرث آقاي جناب سوم ، ستون پنجم صفحه
:بودند فرموده مصاحبهشان از قسمتي در ايران نامي فيلمساز
انقلاب از پس(معاصر طنزنويسان از) خسروشاهاني مرحوم"
"الخ...و بيكار
كاملا بودند فرموده بنده قول از بخش درم آقاي آنچه هر
كه "مرحوم"عنوان از غير بنده ، تاييد مورد و است درست
نگراني موجب امر اين و بودند شده قائل زنده بنده براي
و (نوسازي عوارض بابت)تهران محترم شهرداري و طلبكاران
تهران فاضلاب و آب سازمان و تلفن و گاز شركت و برق اداره
آدرس به بنده براي را قبوضشان اين از بعد كه است شده
؟!زندگي برزخ يا بهشت يا بفرستند جهنم
ايشان و نديدهام هرگز را درمبخش كيومرث آقاي جناب بنده
اشتباه يك از ناشي ميتواند فقط امر اين و همينطور هم
براي همواره من چون و باشد بوده بنده بزرگداشت در لفظي
شايد هستم ، و بوده قائل احترام هنرمندان و هنر اهل
حال هر به.باشند فرموده مثل به متقابل عمل خواستهاند
محترم نشريه آن براي نامهاي تكذيب تاريخ همان در خواستم
گفتم خودم با كنم ، ثابت را خودم بودن زنده و بفرستم
توضيح بعدي شمارههاي ودر شد خواهند متوجه خودشان حتما
نشريه آن طرف از توضيحي چنين تنها نه اما داد ، خواهند
آذر هفدهم پنجشنبه تاريخ در تازه بلكه نشد ، داده گرامي
از نقل به را خبر اين جوان اميد روزنامه گرامي 1379 ،
:كه است كرده نقل عينا همشهري
انقلاب از پس (معاصر طنزنويسان از) خسروشاهاني مرحوم"
"الخ... و بيكار
ميكنم تكذيب را خودم "مرحوميت" عنوان وسيله بدين ناچار
و كتيبه جدول مجله با حاضر حال در بنده ميشوم يادآور و
جاي و هستم قلمزني مشغول و دارم همكاري "آتيه" هفتهنامه
ميكنم خبرتان بميرم خواستم يا مردم وقت هر.نيست نگراني
قول به چون گذاشت ، خواهم جريان در را دوستان و
:ايرجميرزا
اوقات نكردم صرف شما بي /حيات ايام در كه همانم من
كيومرث آقاي جناب ارجمند هنرمند براي و موفقيت شما براي
وشادماني عزت و سلامتي با توام طولاني عمر بخش درم
ميدانيد صلاح كه طور هر دارم تقاضا خاتمه در.آرزومندم
راديوهاي از سر كه كنيد جورش و جمع را "مرحوم" اين
.نياورد در كشور از خارج زبان فارسي نشريات و بيگانه
گفت دروغ مردم تو بهر گفت كه كس هر
زندهام تو براي كه گفتهام راست من
(سابق مرحوم) خسروشاهاني:احترام با
...نميكنم شوخي ميگويم ، جدي
سينمايي فيلم رمضان مبارك ماه ماقبل شبهاي از يكي در
شبكه طريق از جيناديويس و هافمن داستين شركت با جالبي
را فيلم نام حقير متاسفانه.شد پخش آلمان.S10AT
.بود آشنا بسيار بسيار آن داستان اما ببينم ، نتوانستم
از يكي كپي كه شدم متوجه ناگاه به تامل ، اندكي از بعد
بود شده پخش وطني سيماي بنگاه از اخيرا كه وطني فيلمهاي
پخش حال در بودند فرموده قيچي هم را آوازش قطعه چند و
هاليوود اصحاب اساسا زيرا كرد نبايد تعجب البته.است
به دست كه كردهاند پيدا فيلمنامه و داستان كمبود آنچنان
تجاري شاهكارهاي از يكي سرقت جمله از ميزنند ، كاري هر
داستين همچون نازلي هنرپيشگان توسط آن بازسازي و ايران
و است بنده معرفي از مشهورتر اولي كه جيناديويس و هافمن
ميليون شصت پنجاه كه خداحافظي بوسه فيلم هنرپيشه دومي
.بود كرده كسب اكران اول ماههاي در ناقابل ، بيننده نفر
و كردهاند "شوخي" آنها بلكه نميكنم ، "شوخي" كنيد باور
سرقت جزئياتش تمام با سادگي همين به را ما "شوخي" فيلم
لاهه دادگاه به ايران سينماي مسئولين دارد جا.كردهاند
همين به دنيا كار اگر.بگيرند حساب و حق و كنند شكايت
و نازنين فيلمهاي "شوخي" به هركسي و برود پيش صورت
آسايش؟ و امن جاي چه ديگر پس كند ، يغما را ما كمنظير
در يكي فيلم دو مهم و چشمگير تفاوت گذشته ، "شوخي" از
ايراني ، اصلي نسخه در كه بود فيلم زن خبرنگار و گزارشگر
گزارشگر هاليوودي ، سرقتي و كپي نسخه در و مجله خبرنگار
انسان كه بود شبيه چنان جزئيات مابقي اما.بود تلويزيون
احتمالا و صحنهها تطبيق در وسواس و دقت همه اين از
و خود روان بازي با هافمن داستينميكرد تعجب ديالوگها
پرويز نقش روي ماهها انگار خاصش ، افههاي با جيناديويس
در كه آن جزبودند كرده كار آريا معتمد فاطمه و پرستويي
هاي"شوخي" اسير كه مستاصل مردي جانب از مساله آنجا
گرفته شكل است زندگي درگير همچنان فطرتش اما شده ، روزگار
خرمرد آن از يكي "شوخي" فيلم جهان ، سوي اين در ولي
.بود داده قرار روزگار "شوخي" برابر در را خط هفت رندهاي
علت كه سيندرلا كفش لنگه از الهام با كه اي"شوخي"
لنگه صاحب روياي اينجا در اما شده ، ساخته بود خوشبختياش
.نگرديد متحقق نامبارك اتفاقي به كفش
"شوخي" از و كنم مطرح اولرا سوال است لازم كلام آخر
داراي و زيبا فيلمي كه دارد لزومي چه گذشته ،
و بازيها و عالي فيلمنامهاي و بديع صحنهآراييهاي
خشك و بيمحتوا بسيار كپي يك سطح در را درخشان كارگرداني
همه اين نيست بد گذشته ، "شوخي" از.كنيم مسخ منجمد و
را نفر هزار صدها بلكه و هزارها كه روزگار تلخ هاي"شوخي"
تحميق جاي به و برگزينيم است كرده اسير ما بر و دور
فيلمهاي.بيابيم آنها با ارتباط براي راهي تماشاگر ،
و دارند روزي و حال چنين كه گيشهاي اصطلاح به و تجاري
ميگردند ، پنجاه و چهل دهه داشهاي و لاتها دنبال تازه
عوامل ما عقل از بيشتر كه هم روشنفكري فيلمهاي
و جشنوارهها در خارجي منتقد هشت هفت جز و پيچيدهاند
آنها از كسي داخلي ، كارشناس و منتقد مقدار همين
.است چشمگير ايران سينماي درخشش حال اين با.سردرنميآورد
ايران سينماي كه است روزگار هاي"شوخي" از هم اين
نه.بينصيباند آن درخشش از ايران مردم اما ميدرخشد ،
برقرار يكي اين با ارتباطي نه و ميفهمند را يكي آن زبان
كرد؟ بايد چه ميكنيد فكر گذشته ، "شوخي" از خوب.ميكنند
و "است من با ليلي" نازنين و عزيز هنرپيشه ميكنم فكر من
ها"شوخي" جور اين به تن سادگي به نبايد "شيشهاي آژانس"
جدي هم شما اگر.نميكنم "شوخي".ميگويم جدي.بدهد
هافمن داستين يقه و برود پرستويي پرويز بايد پس هستيد ،
حلقوم از را ما حق معتمدآريا ، فاطمه و بچسبد را
...نميكنم شوخي ميگويم ، جدي.درآورد جيناديويس
رضوي مسعود
|