كيم دور نظر از كار تقسيم و تراكم
:اشاره
را عموم افكار زماني همواره كه است موضوعي اجتماعي نظم
از روزمره زندگي در آن ناكارآمدي كه خودميكند متوجه
ازنظريهپردازان دوركيم.ميشود برخوردار خاصي جلوه
خاصي توجه گذار دوره در اجتماعي نظم به كه است ومحققيني
رشد براساس كه است هنجارهايي نگران او.است داده نشان
اخلاق كه تراكمي شدهاند ، تراكم دچار جوامع ، رشد و جمعيت
وتعامل چالش مورد را نويني موضوعات شده موجب را جديدي
و است ساختار تغيير از ناشي همه اينها اما ميدهد ، قرار
نقش مشاهده در وي ناتواني است ، آن فاقد دوركيم كه چيزي
ازتغييرات پس را ساختار كه است متقابل كنش در فرد
.ميكند تغيير فرآيندي ، دچار
انديشه گروه
نه است اخلاقي عاملي جامعه نظم مبناي دوركيم نظر به"
لوياتان از ترس كه هابز نظريه از او.اقتصادي يا سياسي
ميكند انتقاد دليل اين به ميداند جامعه نظم مبناي را
به خود جامعه درون از كه است غيرارادي فراگردي نظم كه
كه فايده اصحاب نظريه از دوركيم همچنينميجوشد خود
اين به ميشمردند ، اجتماعي نظم پايه را اقتصادي منافع
همدست تو با مرا روز يك منفعت كه ميكند انتقاد دليل
چيز هيچ.ميكند دشمن تو با مرا ديگر روز و ميكند
كمي مجموعهاي جامعه.نيست اقتصادي منفعت از بيثباتتر
رسوم.ميباشد يگانهاي كيفي واقعيت بلكه نيست افراد از
با جامعه و هستند مسلط اما منفرد عقل بر اجتماعي سنن و
(1)"است اخلاقي وحدتي داراي متعادل و نظم
واقعيت دوركيم مطالعات مفهوم اساسيترين گفت ميتوان
از خارج اجتماعي واقعيتهاي دوركيم نظر از".است اجتماعي
مدني ، تعهدات مثال ، طور به.دارند وجود فردي شعور
رسوم ، و آداب قانون ، در فرد ، از خارج ميثاقي و خانوادگي
باورهاي و عاداتميشوند تعريف مذهبي باورهاي و اعمال
اجتماعي واقعيتهاي.دارند وجود فرد از قبل مذهبي
به سورل جرج.باشند خارجي معيني فرد به نسبت ميتوانند
ذهني مفهوم نيست لازم گفت او كه ميگويد ازدوركيم نقل
ميكرد استدلال آنچنان دوركيم ولي كنيم معرفي را اجتماعي
(2)".ميكند معرفي را اجتماعي ذهن مفهوم گويي كه
ميكند تاكيد لوكس آنچنانكه اجتماعي واقعيت مفهوم در
از معنا پنج او.يافت ميتوان نيز اجبار نوعي
قواعد و عادات اخلاقي ، اصول اقتدار -اجبارميشناسد10
قواعد و رويهها روشها ، از پيروي به نياز -قانوني 2
اجبار -محيطي 4 و "ريختشناسي" عوامل علي تاثير -معين 3
(3)"جامعهپذيري وتاثير فرهنگي تعين -رواني 5 (اضطرار)
نوعي به پاسخ ميتوان را دوركيم نوشتههاي بين اين در
ابراز خطري از خود سياسي نوشتههاي در "او دانست نگراني
اجتماعي هنجارهاي كه افرادي ناحيه از كه ميكند نگراني
ميبرند بهسر پريشاني حالت نوعي در و دانند نمي مهم را
(4)".ميكنند تهديد را جامعه
ديد با اگرچه اجتماعي مشكل درمان و درآسيبشناسي دوركيم
در او پاسخهاي اما است بوده موثر حدودي تا خود ساختاري
اجتماعي مشكل درباره او.نيست مشخص و روشن بخشهايي
نيست ، اقتصادي مشكل اول درجه در اجتماعي مشكل":مينويسد
احساسات يعني است ، اجماع مشكل اجتماعي مشكل خصوصا بلكه
مييابند ، آنهاتخفيف پرتو در تعارضهاي كه افراد
ميگردد ، حفظ آرامش و ميشوند گذاشته كنار خودخواهيها
سخن.است شدن اجتماعي مشكل اجتماعي ، مشكل.ميشود مربوط
احترام و شود جامعه عضو ، به تبديل فرد كه است آن سر بر
آنها بدون كه تكاليف ، ممنوعيتها ، اجتماعي ، فرامين به
(5)"بندد نقش وي وجود در است ناممكن جمعي زندگي
روشنانديشي سنت و فرانسه انقلاب انديشههاي كه تاثيري
برجاي دوركيم منتسكيودر و روسو آراي بخصوص آن فكري تاريخ
.كرد برجسته او آراء در را جمعي وجدان بيشتر گذاشت ،
از.ميكرد حركت روسو عمومي اراده موازات به كه مفهومي
چيزي فردي ، تمايزپذيريهاي بر مبتني جوامع در حتي"او نظر
آنها بر ساختگي يا مكانيكي همبستگي كه جمعي وجدان معادل
.دارد وجود همگاني مشترك ارزشهاي باورها ، يعني بود حاكم
افراط حد به باورها و شوند تضعيف مشترك ارزشهاي اگراين
(6)".ميگيرد قرار همپاشيدگي از خطر در جامعه گردد تنگ
خاص نگاه همراه به اجتماعي واقعيت كنار در جمع وجدان
مسير دوركيم تحليل جهت كه است شده باعث كاركردي -ساختي
بايد نظردوركيم در فرد" چنانكه آن كند ، طي را مشخصي
قرار چارچوب همين در وي استقلال و باشد جمعي مقهوروجدان
آزاديهاي كه نميشود باعث اجتماعي تغييرات و ميگيرد
(7)".شود خارج محدوده اين از فردي
جانب گاهي فردي ، آزاديهاي و جمعي وجدان كشاكش در دوركيم
كه ميدهد نشان اين و ميكند حفظ را آن جانب گاهي و اين
.ميكند تعريف اجتماعي نظم با را افرادي هويت پيوسته او
جمعي وجدان كامل كنترل عدم حاصل را فردگرايي جايي در او
خاص نمود اجتماعي ، پذيري تمايز":مينويسد و ميداند
در فقط فرد.است فردي آزادي آفريننده شرايط جديد ، جوامع
كننده چيره صلابت از بخشي جمعي وجدان آن در كه جامعهاي
و راي استقلال نوعي ميتواند است داده دست از را خويش
عمده مشكل فردگرايي ، جامعه چنين در.باشد داشته عمل
بين از كلي به اگر كه جمعي وجدان حداقل حفظ از عبارتست
خواهد اجتماعي تلاشي و تجزيه به اندامي همبستگي برود
(8)".انجاميد
ميكند ، پيدا ادامه همچنان دوركيم نگراني ديگر جايي در
را عمومي اراده و جمعي وجدان نميتواند كه گونهاي به
جديد جوامع مركزي مشكل":ميگويد دوركيم.بگذارد كنار
با فرد رابطه از است عبارت ديگر ، جامعهاي نوع هر مانند
حد از بيش فرد كه شده دگرگون جهت آن از رابطه اين گروه ،
آن از مانع او آگاهي چندانكه است ، كرده پيدا آگاهي لزوم
.بپذيرد كوركورانه را اجتماعي فرمان نوع هر وي كه است
خود ، خودي به كه فرديتطلبي اينگونه ديگر ، سوي از اما
از است ممكن فرد زيرا دارد ، خود با را خطرهايي است مطلوب
آنها برآوردن از جامعه كه باشد داشته مطالباتي جامعه
فقط كه ميآيد لازم انضباطي كه اينجاست در.باشد عاجز
(9)".شد خواهد آن تحميل به قادر جامعه
يعني آنومي حالت را جامعه بيمارگونه وضعيت دوركيم
مهمترين" ميداند ، اخلاقي معيارهاي ضعف يا بيهنجاري
نظر به كه است خودكشي از بحث آنومي ، از دوركيم بحث نمونه
از.است جامعه همبستگي اخلاقيو بافت فروپاشي نتيجه او
همبستگي پيدايش وعدم سنتي ودلبستگي امنيت رفتن ميان
زمينه مدرن ، جامعه در افراطي فردگرايي و جديد اخلاقي
(10)".است نوين خودكشي اصليپديده
در را جمعي وجدان همچون همبستگي ضعفعوامل تنها دوركيم
نيز گسستگي عوامل بررسي به و نميداند كافي بحران ايجاد
.ميپردازد
از حاصل اجتماعي كار تقسيم در تفكردوركيم مراكز از يكي
اين آن در كه است فرآيندي و اخلاقي تراكم و جمعيت تراكم
رشد را كار تقسيم علت دوركيم.ميپيوندد وقوع به تغييرات
آن برخي ميداندكه اخلاقي تراكم با همراه جمعيت تراكم و
اين كه هنگامي است معتقد او.كردهاند تعبير چگالي به را
خود انسان و ميآيد بوجود بحراني يابد افزايش تراكمها
تهديد كه رقابتي مييابد ، اجتناب غيرقابل رقابت يك در را
شمار به اجتماعي نظام عليه حال عين در و كس همه عليه
(11)".ميرود
تهديد و رقابت به اخلاقي تراكم شدن منجر مورد در دوركيم
منجر رقابتي به اخلاقي تراكم":ميگويد اجتماعي نظم
از رقابت اما ميكند ، تهديد را اجتماعي نظم كه ميشود
اشتياق و همه به بستگي وظايف ، شدن تخصصي به ديگر سوي
نظم به گذر.ميانجامد اخلاقي تكاليف پذيرش به فزاينده
نميگيرد ، صورت آگاه ناخود خرد با يا و آگاهانه جديد
نظم تقويت و احياء براي كه است كار تقسيم آن موضع بلكه
نظم افسارگسيخته رقابت صورت اين غير در.است ضروري
دو كار تقسيم براي او (12)".كرد خواهد تخريب را اجتماعي
حجم اجتماعي ، تراكم و اجتماعي حجم:ميكند ذكر مشخصه
بوجود را توسعه و تعامل براي لازم عضو و نيرو اجتماعي
اگر".ميگيرد قرار تعامل محور اجتماعي تراكم و ميآورد
گيرند قرار يكديگر با تماس در كافي حد به بيشتري افراد
بپردازند ، تعامل به يكديگر با باشند قادر كه طوري به
هم به اين باشيم موافق اگر مييابد ، توسعه تقسيمكار
پويا يا اخلاقي تراكم را آن از ناشي فعال تعامل و رسيدن
كار ، تقسيم رشد كه بگوييم ميتوانيم ما آنگاه بناميم ،
(13)".دارد جامعه اخلاقي يا پويا تراكم با مستقيم نسبت
كه معني اين به ميدهد ، نتيجه را كار تقسيم دو ، اين جمع
اخلاقي تراكم و حجم با مستقيم نسبت به كار تقسيم"
جريان در مداوم نحوي به آن اگر و ميكند تغيير (اجتماعي)
جوامع كه است خاطر اين به ميكند پيشرفت اجتماعي توسعه
در ميشوند ، حجيم عموما و متراكم منظم ، طور به بيشتر
جهان جاذبه قانون عنوان به را عمومي فرضيه اين او واقع
(14)".ميكند توصيف اجتماعي
باعث جديد جوامع در آنهم كار ، تقسيم كه بپذيريم اگر
سوال آنگاه ميشود ، مركز از گريز نيروهاي ايجاد و افتراق
پيشنهاد را راهحلي يا درمان چه دوركيم كه است اين
تاثير او ساختي نگاه از موارد ديگر چون او پاسخ.ميكند
و نظم براي لازم اقتدار بايد كه است جامعه اينميپذيرد
عامل و دين در نيز اقتدار اين و كند تامين را انضباط
بايد".مذهب كدام و تعريفي چه با اما.ميشود جمع مذهب
آن درباره واقع در دوركيم منظور كه داشت خاطر به
در (حياتي يا) قاطع نقش وجودي لحاظ به كه است لحظههايي
استحكام براي كه ميكنند بازي اجتماعي گروهي سرنوشت
جمع ، به مربوط ارزشهاي برمباني مجدد تاكيد و بخشيدن
(15)".ميدهد ترتيب اكناف و اطراف از را همايش
در.ميدهد قرار فرهنگ مركز در را مذهب وبر همانند" او
وقتي حقيقت در كه ميدهد نشان اجتماعي كار تقسيم
منتشر انسانها از جماعتي بين قوي نسبتا عقيدهاي
و احترام همان و گرفته خود به مذهبي حالتي لاجرم ميشود ،
مذهبي صرفا اعتقادات كه برميانگيزد را تعظيم
مذهب كه (...)است محتمل بسيار رو اين از.برميانگيزند
".باشد داشته تنگاتنگ ارتباطي مشترك وجدان مركزي قسمت با
(16)
را كار تقسيم از حاصل تنش كاهش عامل ديگر دوركيم
جوامع بيماري درمان":ميگويد و ميداند صنفي گروههاي
و افراد جذب كه حرفهاي گروههاي و سازمان ايجاد جديد ،
كرد خواهند تسهيل اجتماعي كيفيت در را آنها ادغام
(17)".ميباشد
درمان براي دوركيم آنچه كرد اضافه بايد نيز را اين
و مجرد افكار است ، آن طلب در جديد جامعه بيماريهاي
اجتماعي ، گروه تنها است ، عمل اخلاق بلكه نيست نظريهها
به يا حرفهاي گروه اجتماع ، در افراد جذب تسهيل به قادر
(18).است صنفي گروه دوركيم قول
اقتصاد همچون ديگري عوامل از نظم بحران تحليل در دوركيم
صحبت اجتماعي آنومي از وقتي كه گونهاي به يادميكند ، هم
اقتصادي آنومي او ، نظر مورد عمده ازانواع يكي ميكند ،
مجموعه فقدان" يعني.است گذر حال در جوامع خاص كه است
بايد كه معين اجتماعي كاركردهاي بين روابط بر قواعدحاكم
ديده وسرمايه كار بين تضاد و صنعتي و تجاري بحرانهاي در
(19)"شوند
تغيير دوركيم نزد" بگوييم ميتوانيم كه اين عين در نيز
نيروهاي و اقتصادي گريز مركز نيروهاي بازتاب اجتماعي
حال اين با(20)"است اجتماعي يكپارچگي به مربوط مركزگراي
فرض هنجاري نيروي با مساوي او براي اجتماعي واقعيت
وتعادل ثبات ميزان كننده تعيين آن ضعف و شدت ميشودكه
.است اجتماعي
كياني منصور نادر
دارد ادامه
:پينوشتها
انتشارات ،"سياسي بسيج و انقلاب" حسين ، بشيريه ، -1
.صفحه 48 تهران ، دانشگاه
.صفحه 108 ني ، نشر ،"نظم جامعهشناسي" مسعود ، چلبي ، -2
.صفحه 108 منبع ، همان -3
صفحه ،"جامعهشناسي فرهنگ" ،...و نيكلاس آبركرامبي ، -4
.133
صفحه ،"جامعهشناسي در انديشه مراحل" ريمون ، آرون ، -5
.403
.صفحه 357 منبع ، همان -6
،"تغيير به كاركردگرايان رويكرد" اردشير ، گراوند ، -7
.صفحه 6 آبان 77 ، همشهري 17
،"جامعهشناسي در انديشه اساسي مراحل" ريمون ، آرون ، -8
.صفحه 356
.صفحه 358 منبع ، همان -9
.صفحه 48 ،"سياسي بسيج و انقلاب" حسين ، بشيريه ، -10
.صفحه 223 ،"جامعهشناسي نظريههاي" غلامعباس ، توسلي ، -11
،"تغيير به كاركردگرايان رويكرد" اردشير ، گراوند ، -12
.صفحه 6 آبان 77 همشهري 18
.صفحه 109 ،"نظم جامعهشناسي" مسعود ، چلبي ، -13
.صفحه 109 منبع ، همان -14
،"جامعهشناسي بنيانگذاران آينده" ادوارد ، تيرياكيان ، -15
.صفحه 160
نقيبزاده ، احمد ،"سياست و فرهنگ" برتران ، بديع ، -16
.صفحه 38 دادگستر ، نشر
،"جامعهشناسي در انديشه اساسي مراحل" ريمون ، آرون ، -17
.صفحه 358
.صفحه 369 منبع ، همان -18
.صفحه 119 ،"نظم جامعهشناسي" مسعود ، چلبي ، -19
و مدني اخلاق حرفهاي ، گروههاي" عبدالعلي ، رضايي ، -20
شمارههاي 106105 ، اقتصادي ، سياسي اطلاعات ،"دموكراسي
.و 83 صفحه 84
|