فلسفه از مدرنيته پست انتقادي گفتمان
مدرنيته
اجتماعي علوم و مدرنيسم پست
،"اجتماعي علوم و پستمدرنيسم" مقاله نخست شماره در :اشاره
و شد هنراشاره حوزه پستمدرنيسماز مباحث آغاز به
اين براي درخوري پاسخ كه بود آن بر نويسنده سعي سپس
علوم و پستمدرنيسم بين رابطهاي چه كه بيابد سئوال
مطرح ابتدا سئوال اين به پاسخ براي دارد؟ وجود اجتماعي
آميزهاي ميشود ، شناخته پستمدرن تفكر امروز آنچه كه شد
انديشههاي در كه هرمنوتيكي و ساختگرا نگرشهاي از است
ريشه فوكو و دريدا لاكان ، هايدگر ، ويتگنشتاين ، نيچه ،
نحله در پستمدرن تفكر كه گرديد مطرح سپسدارد
را تفكر عميقتراين ريشههاي و شكلگرفت پساساختگرايي
جريانهاي يافت ، اروپا ضدروشنگري و رمانتيك جنبش در بايد
بهنقد آنرا و كرده حمله محور سوژه عقل به فوق فكري
علوم با آن نسبت و پستمدرنيسم بحث درنهايت.كشيدند
.شد مطرح گراهام ديدگاههاي به نگاهي با و اجتماعي ،
.ميگذرد نظرتان از بخش اين در گراهام ديدگاههاي ادامه
به حقيقت درباره همخوان نظريهاي پذيرش" گراهام نظر از
"است واقعيت توليد باز معرفت كه است نظر اين پذيرش معناي
تلاش روركي و هايدگر ويتگنشتاين ، نقدهاي ذكر با او
و عيني بهگونهاي واقعيت ، نمود باز كه بگويد ميكند
باز نوع يك فقط ترتيب اين به و است دشوار منظور بدون
صداهاي بلكه ندارد ، وجود درست توضيح نوع يك يا نمود
از.زبان بازي در مشاركت مانند چيزي.دارد وجود متعددي
مدرنيستي اجتماعي علوم تلاش روپستمدرنيسم ، اين
واقعيت و پديدهها از واقعي تبيين و عيني فهم ارائه در
زمينه و محيط به را آنها و داده قرار ترديد مورد را
.ميدهد ارجاع
گراهام.بازميگردد ترقي انديشه به سوم نقد سرانجام ،
از آن تعريف و مدرنيسم كه ميبيند جايي در را ابهام
ديگر الگوهاي هرگونه كه شود تبديل آرماني نوعي به پيشرفت
در خطي نگاه چنين.شود مقايسه آن با پيشرفت و توسعه
متعدد صداهاي مدرنيسم پست كه آنچه با مدرنيسم ، انديشه
.ميگيرد قرار انتقاد مورد ميخواند ،
سخن اجتماعي علوم به نقد سه اين ورود نوع از سپس گراهام ،
پيشرفت ، مفهوم و بازنمايي معرفت مستقل ، فاعل رد".ميگويد
به اجتماعي علوم براي عمدهاي استلزامهاي همه و همه
مدرنيسم نوعي تداوم استلزامها اين از برخي دارد ، همراه
".است انتقادي
"مدرن پست افقهاي" عنوان با ديگري مقاله در گراهام
.ميپردازد"مدرن پست اجتماعي علوم" سنجي امكان به همچنان
تناقضنماهاي يا پارادوكسها مطالعه به مقاله اين اودر
.ميپردازد مدرن پست اجتماعي علوم
-ميكند10 ياد تناقضنما يا پارادوكس سه از گراهام
تناقضنماي -دورهبندي3 تناقض -پراكندگي 2 تناقضنماي
(15).بزرگ روايت
پراكندگي كه جاست اين ابهام پراكندگي ، تناقضنماي در
ويژگي حال عين در است ، مدرنيستي اجتماعي علوم خصيصه
.هست هم مدرن پست اجتماعي علوم تعيينكننده
پيشرفته ، پراكندگي واقع در و پراكندگي":مينويسد گراهام
سلسله اجتماعي ، علوم حوزه در.است مدرنيسم خصايص از
تقسيم و تخصصگرايي موجب فزايندهاي بهطور اثباتگرايي
و جامعهشناسي اقتصاد ، .است شده متعدد "رشتههاي" به
..گرفتهاند شكل يكديگر از مستقل بيش و كم همه روانشناسي
انكار را بايدآن يا تناقض ، اين در او نظر به (16) ".
از يكي يا آنگاه و دهيم تشخيص را تناقض كه اين يا كنيم
فلسفي بحثهاي كه اين يا بگذاريم كنار را متناقض ادعاهاي
عقلانيت و منطق ديگر شكلهاي درباره را اساسيتري
.بپذيريم
روبهرو بنيادين مشكل دو با دورهبندي تناقضنماي در
دورهاي و مرحله چه"مدرنيسم پست" كه اين ابتدا.هستيم
يا و است؟ مدرنيسم از بخشي است؟ مدرنيسم از بعد آيااست
يا لحظه وضع ، يك مدرنيسم ، در بحران نوعي اساسا كه اين
.ميرود بهكار مدرنيسم نقد در تنها كه اين يا و موقعيت
دو ، اين نزديك ويژگيهاي از برخي شد گفته پيشتر چنانكه
و يكديگر امتداد در را مدرنيسم و مدرنيسم پست مواردي در
دورهبندي چگونگي به ديگر مشكل.ميدهد قرار دوره يك در
براساس دورهبندي ، يك دو هر در گفت ميتوان.است معطوف
دوره يك و ميآيند هم كنار كه است پراكندهاي ويژگيهاي
درحالي مدرنيسم پست كه ، جاست آن تناقض.ميكنند تعريف را
خود تفاوت اين اساسا كه ميشود فرض متفاوت دورهاي
بر مبتني نگاهي يعني است ، زمينه به ارجاعي نگاهي محصول
اكنونآيا.جامعهشناختي تفكر بخصوص و اجتماعي علوم
خواند؟ غيرمدرنيستي را نگاهي چنين ميتوان
استدلال گراهام.است "بزرگ روايت" تناقض آخرين سرانجام ،
روايتهاي نقد نوعي مدرنيسم پست بپذيريم اگر كه ميكند
آنگاه باشد ، ...و آزادي ترقي ، فرد ، مورد در مدرنيسم بزرگ
زدن كنار براي تلاش همين آيا كه آمد پيشخواهد پرسش اين
مرجعي ، چندصدايي ، خود ادعاي نيز مدرنيستي ، تعاريف
كنار را مدرنيستي انحصارهاي" كه اين و بازتابندگي
تازهاي روشهاي به" ميكردند ، اشتباه ، آنها"بگذاريد
نيست؟ بزرگ روايت نوعي ،"داريد نياز
در مدرنيسم پست مواضع است بهتر گراهام ، به بازگشت از پيش
مواضع اين از برخي.كنيم بازخواني را اجتماعي علوم مورد
ديگري موارد به اكنون كردهايم ، ذكر پيشتر را نقدها و
.ميپردازيم
اجتماعي ، معارف علوم كه معتقدند مدرنيستها پست -"1
عيني مفاهيم پايه بر خودشان ادعاي برخلاف و هستند لرزاني
عيني مفاهيم و عينيت به دستيابي اساسا و نيستند استوار
.دارند گرانه گزينش خصلت اجتماعي علوم -نيست 2 ممكن هم
يا محقق علايق برحسب اجتماعي علوم در پارادايمي هر يعني
و انتزاع را پديدهها برخي مسلط ، گفتمان يا تاريخي شرايط
پست ديدگاه از -ميانگارد 3 ناديده را بقيه و ميكند حفظ
زمانمند و تاريخمند خصلتي اجتماعي علوم مدرنيستها ،
امكان بر مبني پوزيتيويستها ادعاي لحاظ ، بدين و دارند
.است بيمورد علم ، در فراتاريخي عمومي زمينه يك به رسيدن
پست درواقع.تاريخمنددارد خصلتي علمالاجتماع
از كه معنا بدين ميكنند ، رد فراگفتمانرا مدرنيستها
-نيست40 بيش "گفتاري" يا و "گفتمان"علمي هر آنان ، ديد
علوم كه است اين مدرنيستها پست انتقادات از ديگر يكي
اين استناد با پيچيدهو نظريات بافتن با رايج اجتماعي
سوءفهمو موجب تسلسلي شيوهاي به قبل نظريات به نظريات
به گرايش بهعلاوهشدهاند واقعيت از شدن دور
تنها البته كه) تحقيقات از اخلاقزدايي ارزشزداييو
زندگي به نامربوط و خشك نظريات طرح موجب (است ظاهرقضيه
شده بيغايت نظريهپردازي و تجربهگرايي نوعي ايجاد و
(17)".است
از حوزههايي چه در مدرنيسم پست كه است اين پرسش اكنون
است؟ شده وارد اجتماعي علوم
دخالت به انگروهافمن وهم پاركر هم":مينويسد گراهام
روانشناسي ترتيبدر به) اجتماعي علوم در مدرنيسم پست
اين حدود اما.دارند اذعان (بينالملل روابط و اجتماعي
رهيافتهايا براي برچسبهايي حد در را دخالت
مدرنيسم پست از جنبههايي كه ميدانند"نو" نظريههايي
اجتماعي روانشناسي در مثلا ، دربرميگيرند را
تحليل به گرايش از است عبارت نو رهيافتهاي ويژگيهاي
مقايسه در رهيافتها ، اين حال ، اين با واسازي ، و گفتماني
است ، بوده مدون كاملا قرنيكرشته آغاز از آنچه با
نيز بينالملل روابط در ترتيب ، همين به.حاشيهاياست
كه آمدهاند بهوجود جديدي فكري مكتبهاي اخيرا
اكثر.ميكشند نقد به را مدرنيستي فكري خط رهيافتهاي
و كم مدرنيستي فكري خط يك و مشابه وضعيتي اجتماعي علوم
اقتصاد در انتقادي حاشيه نهايت ، در دارند ، قدرتمند بيش
بيش مدرنيستي جنبههاي برعكس و يافته تكامل همه از كمتر
(18)"...است مسلط ديگر حوزههاي از
اين با) تربيت و تعليم حوزه دو ادعا ، اين بررسي از پيش
خاص تعريف از را آن مدرنيستي پست ورود نوع كه فرض
ساخته خارج -است قابلتامل البته نيز آن كه -روانشناختي
.ميكنيم مطالعه را جامعهشناسي و (است
فوكو مطالعات نمونه ، بهعنوان تربيت ، و تعليم حوزه در
.باشد ورود اين چگونگي تحليل براي مناسبي الگوي ميتواند
اين به جلبتوجه باعث انساني ، علوم فوكواز انتقاد"
ميدهد شكل را افراد چگونه تربيت ، و تعليم كه گرديد مطلب
در طبيعي صورت به دانش و قدرت كاربرد طريق از را آنها و
مسائلمربوط براي مدلولاتمهمي حاوي مطلب اين.ميآورد
شخص ازانديشه ، فوكو.تربيتاست و تعليم و جنسيت به
شكل متخصصانتربيتيدر نقش همچنين ، و مستقل اخلاقا
جاي به وي.ميكند انتقاد صريحا انسانها هويت به دادن
و اجتماعي كنترل مساله به ليبرالينسبت موضع اتخاذ
به اقتدار ، مربوطبه طريقمباحث از دانش كنترل همچنين
فوكو ، ميكند توجه تربيت و تعليم قدرتدر كاربرد
در حقيقت و قدرت ميان تحليلروابط براي مبناييرا
(19)".ميآورد فراهم تربيتي گفتگوي
در گرايانهموجود انسان مفهوم - "انسان" ، فوكو نظر از"
كه است آن اينتعبير از او مراد.است مرده -انساني علوم
ملازمبا كه ما (فردي و) ساختارهاياجتماعي از مستقل
خويشتن منزله ، ذهن ، يا به چيزي است ، دانش قدرت اعمال
از پس كه است نكته اين او [حمله]ويژه هدفندارد وجود
استقلالعقلاني تحول طريق از بايد آزادي روشنگري ،
از مستقل شخص تحول تربيت و تعليم زمينه در.آيد بهدست
گرفته نظر در مسلمي و مفروض تقريباامر عقلاني ، حيث
به را اين ، آزادي كه استدلالميكند فوكو اما.است شده
بار به را سلطه از خاصي شكل بلكه نميآورد ، ارمغان
در فوكو) آمدهاند در انقياد به[ افراد] اذهان ;ميآورد
را لاكان احتمالا دست ، اين از ابهامهايي به عمدي تشبث
خود افراد ، كه حالي در دقيقتر عبارت به (ميكند پيروي
هستند ، حكومت قابل دارند ، باور عقلانيمستقل حيث از را
.ميگذرانند را عملي و مفيد زندگيهاييآرام ، آنها يعني
(20)
مهم تربيترا و تعليم به رويكردي چنين مولفههايي چه
ميسازد؟
از متفاوتي طريق.. به را ما توجه تنها نه فوكو"
همچنينمجموعهاياز بلكه ميكند ، فلسفهورزيمعطوف
در كه ميدهد قرار توجه مورد را مهم حياتي پرسشهاي
به ناظر پرسشها اين. اند گرفته جاي دانش - قدرت سلسله
آنها در خويشتن كه طريقههايي هستند ، خويشتن ماهيت
عملكردهاي و داعيههايدانش جايگاه ميشود ، ساخته
.ميشود گرفته كار دانشبه - قدرت اعمال توسط كه سياسي
را ما فلسفي توجه نيستكه آن براي صرفا اين اما
;دارد معطوف "شدهاي فراموش" فلسفي علائق به مجددا
يا ماركسيستي مفهوم سارتر ، وشوق مفهوم همچون علايقي
/موروثي استيلايگرامشي ، منازعه مفهوم ;خودبيگانگي
حيث از عملكرد و اجتماعي فلسفيعلوم جايگاه ;محيطي
را فوكوما برعكس.تربيتعمومي و تعليم سياسيظالمانه
ارزشهاو نهادن پرانتز در طريق از آنميداردكه بر
شيوهاي به دانش ، و قدرت تمايزننهادنميان و حقيقت
انواع از پرسشهايي طرح و بوده معمول سنتي نحو به كه
(21) ".نزديكشويم مسائلي چنين به ديگر ،
مدرنيستي ، تربيت رويكردپست در ، پيداست كه چندان
و نتايج از يكي بود خواهيم قادر مييابدكه بسط آنچنان
اين.بخوانيم تربيت مدرنيسمرا محورهايبنيادينپست
در مطالعه موضوع ميتواند اهميتمييابدكه جايي تا
... و اقتصادي فرهنگي ، سياسي ، مختلفاجتماعي ، حوزههاي
در كه است گستردهشده آنچنان امروز حوزه ، اينباشد
فرهنگي ، ادبي ، نقد نقد مختلفچون حوزههاي و مطالعات
سينما ، و فيلم نظريههاي نشانهشناسي ، ماركسيستي ، نقد
الگوهاي ارتباطي ، نظريههاي رسانهها ، نظريه
مردمي ، فرهنگ فقر روانكاوي ، الگوهاي زبانشناختي ،
انسانشناختي نظريههايجامعهشناختيو فلسفي ، انديشه
پرداختن كه است آشكار.نمود جستجو را آن ميتوان...و
نسبتآنها و چگونگيارتباط و حوزهها اين از يك هر به
نوشته اين در كه بود خواهد بزرگ مدرنيسمچندان پست با
.نميگنجد
منصوركيايي نادر
دارد ادامه
:پينوشتها
فرهنگ مدرن ، پست افقهاي وجودوهرتي ، اسپت گراهام ، -15
متاخر ، هرمس ، 136 سرمايهداري فرهنگي منطق در رجايي ،
همان ، 138-16
علوم در جديد نظريههاي در سيري حسين ، بشيريه ، -17
148-نوين ، 149 علوم نشر سياسي ،
مدرنيسم ، پست زبان و زمينه وجودوهرتي ، اسپت گراهام ، -18
هرمس 100 متاخر ، سرمايهداري فرهنگي منطق در رجايي فرهنگ
فلسفه در بازانديشي براي زمينهاي سعيد ، بهشتي ، -19
ويرايش ، 15 نشر تربيت ، و تعليم
و تعليم درباره فلسفي پرسشهاي طرح جيمز ، مارشال ، -20
تربيت ، و تعليم فلسفه در جديد ديدگاههاي در ،...تربيت
.و 235 هستي ، 236 نقش خسروباقري ،
منبع ، همان -21
|