ميشود كشف دوباره اثري كه هنگامي
ساراماگو از ريكادوريش مرگ سال رمان بررسي ميزگرد
آدمهاي مينويسند وهمي داستانهاي كه آدمهايي *
كه خواندهاند كتاب آنقدر جورنويسندهها اين.بزرگياند
جور اين عده و كردهاند درست خودشان براي خاص دنياي يك
.است محدود نويسندهها
ساراماگو آثار آخرين از "ريش ريكاردو مرگ سال" ;اشاره
فارسي به پژمان عباس توسط كه است پرتغالي نويسنده
شخص نيز و آن ترجمه و اثر اين مورد دراست شده برگردان
و تقيزاده صفدر سيدحسيني ، رضا حضور با ميزگردي ساراماگو
معاصر بنام اديبان و ازمترجمان سه هر كه صلاحي عمران
.ميگردد خوانندگان تقديم آن شرح كه شد هستندبرگزار
:حسيني سيد رضا
گذاشتهايم ، ترجمه روي را عمرمان اصطلاح ، به كه ، ما براي
تا چند به كه اين محض بهشده دشوار خيلي خواندن ترجمه
و كنار ميگذاريم را كتاب ميكنيم ، برخورد دستانداز
شروع طوري اول كه -پژمان دكتر كه بگويم بايد بيتعارف
بود اينطوري اگر كه گفت جاها بعضي ميشد كه بود كرده
من براي كتاب اين كه است كرده سريعي رشد چنان -بود بهتر
واقعا كه بگويم ميتوانم يعني بود ، راحتي خيلي كتاب يك
و است تميز زيباست ، ترجمه قدري به برنخوردم ، اشكال به
اما.دشواري اين به كتاب مخصوصا است ، تحمل قابل
براعت با را كتاب كه است اين كرده نويسنده كه زرنگياي
كتاب اسم با واقعا استهلال براعت.كرده شروع استهلال
ريكاردو مرگ سال گذاشته صاف را كتاب اسم.ميشود شروع
.است كرده ايجاد را كشش گذاشته كه اسمي همين با و ريش
كه دوستاني اين به گاهي من هست ، كه ديگري نكته بعد ،
باباجان ، كه ميگويم مينويسند ، وهمي داستانهاي
آدمهاي مينويسند وهمي داستانهاي كه آدمهايي
جور اين ولي ندارم ، كاري هم بزرگي به حالا.بزرگياند
براي خاص دنياي يك كه خواندهاند كتاب آنقدر نويسندهها
محدود نويسندهها جور اين عده و كردهاند درست خودشان
كتابخانه كه اين از بعد كه بورخس ، مثل آدمهايياند.است
مينشسته و شده كتابدار كرده ، تمام و خوانده را پدرش
وقتها بعضي كه ميگويد خودش.ميخوانده را كتابها تمام
سر از رمان مثل و ميكردم شروع را دايرهالمعارف
و اينهاست از يكي هم ساراماگوجلو ميرفتم و ميخواندم
.است فوقالعاده وهمي داستان يك كتابش اين
چون.بوده آرزو يك او براي ليسبون.فرناندوپسوآ مساله و
ديپلمات يا كلنل يك با مادرش و مرد پدرش كه بوده بچه
اول پسوآ و برد آفريقا به خودش با را پسوآ و كرد ازدواج
ليسبون به كه بود ساله بعدا 1716 و گرفت ياد انگليسي
كشف چيزي يك كه بود اين مثل ديد كه را ليسبون و برگشت
فرناندو مستعار اسمهاي از يكي هم ريش ريكاردو.كرد
يك پسوآ با كه كرده آدمي يك را او ساراماگو و پسوآست
مورد اين در پژمان دكتر خود ميخواهد دلم.دارند تعاملي
پيدا مورد اين در پژمان كه اطلاعاتي واقعا بزند ، حرف
ميبينم كه ازاين خوشحالم مناست فوقالعاده كرده
قاضي ، طفلك.ميشوند پيدا مملكت اين در مترجمهايي واقعا
اينجا آقا كه بهش بودند گرفته ايراد جوانها روز يك
شدم ، پير ديگر من آقا ، كه بود گفته قاضي..و داري ايراد
.بگيريد را ماها جاي بياييد شما حالا ميكنم ، اشتباه
در كار روي ميآيد تازهاي نسل واقعا كه خوشحالم من
گاهي و ميكنند چاپ كتاب مرتب كه -بد مترجم دهها كنار
واقعا است ، حيرتآور كه است زشت چنان ترجمههاشان
دكتر يك يكهو كه ميبيني وقت آن -است حيرتآور زشتيشان
و ميشود پيدا كوثري عبدالله يك يا ميشود ، پيدا پژمان
هست ، هم سليقه با پژمان دكتر.اميدبخشند خوب ، اينها ،
اينطور كه داشتيم كمي مترجمهاي ما.ميكند كشف ميرود
فوقالعاده مورد اين در ميرعلايي.كنند معرفي و كنند كشف
الان پژمان دكتر.بشناسيم ما كه ميكرد كشف واقعا.بود
.ندارم حرفي ديگر من.دهد انجام را كار همين ميتواند
كه بزند حرف مورد اين در پژمان دكتر خود كه ميخواهد دلم
.بخورد همهمان درد به
: زاده تقي صفدر
آقاي ترجمه به راجع گفتند سيدحسيني آقاي كه نكته اين
ترجمه كار در تحول نوع يك.است درست پژمان ، كاملا دكتر
ترجمه وروان راحت خيلي كه ميبينيم و گرفته صورت ايشان
.ميكنند
را ريز نكات البته.است پراهميتي بسيار اثر اثر ، اين خود
خبرنگار ، يك.اند نوشته كتاب مقدمه در پژمان دكتر آقاي
سخت ميخواند ، را كتاب اين كه اين از بعد بوده ، خانم كه
با كه ميرود ساراماگو سراغ وبه ميگيرد قرار تاثير تحت
كه است خبرنگار همان ساراماگو آقاي همسر.بكند مصاحبه او
اهميت نوعي به واين بود گرفته قرار كتاب اين تاثير تحت
.ميدهد نشان را كتاب اين
ديدم چون و نباشم رماننويس شايد من كه ميگويد ساراماگو
.شدم كشانده رمان سوي به و آمدم نيستم ، خوبي نويس مقاله
او كتابهاي بخشهاي از بعضي در وار مقاله گرايش اين و
.ميگيرد سرچشمه همينجا از
و زيبا خيلي بخواند ، بلند صداي با بايد آدم را رمان اين
در پژمان دكتر كهآقاي داشتم انتظار من.است احساسي خيلي
ساراماگو.ميكرد صحبت مفصلتر پسوآ به راجع كتاب مقدمه
ميكند آغاز مهاجرت از شاعر دكتر يك برگشتن با را كتابش
يكي ريش ريكاردو واقع در ولي.است ريش ريكاردو اسمش كه
داشته زيادي مستعار اسامي پسوآ.پسوآست فرناندو اسامي از
يك واقع در پسوآ.است گفته اينها اسم به را شعرهايش و
شخصيتهاي اين تنهايي از فرار براي و بوده منزوي فرد
كه پسوآ اشعار مجموعه مطالعه با.است كرده خلق را خيالي
.ميرسد نتيجه دو به آدم شدهاند سروده مستعار اسامي با
.نيست قايل اعتباري فرد شخصيت براي پسوآ كه اين يكي
پسوآ كه اين ديگر.بوده طور همين هم پيراندلو ظاهرا
اسامي اين از تن سه.كند فرار شخصيت از ميخواسته هميشه
والت مثل كه است كمپوش يكي.معروفند خيلي پسوآ مستعار
وار راپسودي بلند شعرهاي شعرهايش و ميسرود شعر ويتمن
سنتي و كلاسيك شعرهاي كه است ريش ريكاردو همين دومي.است
كه سادهاي روشنفكر -كائيروست آلبرتو سومي.ميگفته
شعر كمتر پسوآ خود - ميسروده شهري ضد اصطلاح به شعرهاي
گفتن شعر چگونگي درباره بيشتر سروده كه شعرهايي و گفته
.است
و ميخوانم اينجا كه كردم ترجمه را شعرها اين از يكي من
:است زده حرف شعرسرودن درباره چگونه كه ميشويد متوجه
ميكنند تظاهر خوب چه و ميكنند تظاهر شاعران "
ميكشند رنج ميكشند كه رنجي از ميكنند تظاهر حتي
نيز و است متظاهرانه كه را دردي خوانندههايشان واما
نميكنند حس را آنها درد
آنهاست خود آن از كه ميكنند حس را دردي فقط و
بازيها حتي ريلهاي روي كه است اينگونه و
شده سازي مدل قطار دور تا دور هنر يك مثل دوار خرد
ميچرخد
"ميشناسندش دل نام به كه قطاري
.است پسوآ خود شعرهاي از نمونهاي اين
است ، ضربهاي يا تكانشي كمپوش شعر كه است گفته پسوا خود
وارد او به كه است روحي ضربه يك حاصل و است نشده حساب
شعر و است عقلاني و تعمق و تفكر شعر ريكاردو شعر.شده
خود شعرهاي.است الحاد زاييده دارد كوتاه عمري كه كائيرو
يكي شعرها اين مجموعه اما.دارد ماوراءالطبيعي جنبه پسوآ
.است بيستم قرن ارزنده آثار از
بيشتر آشنايي به ميكرد كمك شد ، گفته كه مطالب اين شايد
.همين.رمان اين با
:صلاحي عمران
با ساراماگو.است وغريبي عجيب نويسنده ساراماگو من براي
.كرد معتقد خودش به را من (ريش ريكاردو مرگ سال)رمان اين
ممنونم خيلي پژمان دكتر از.است بزرگي نويسنده كردم حس
غريبي و عجيب نويسندهكرد فراهم من براي را لذت اين كه
نوشتن به ميكند شروع تازه سالگي در 58 كه است كسي.است
و پايين ميكشند را كركره سال و سن اين توي همهرمان
جالب خيلي نظر اين از.كرده شروع تازه اين.ميكنند تعطيل
.كرد كار ميشود هنوز كه ميشود اميدوار آدم.است
و ميبافند مينشينندبافتني كه ديديد را زنها بعضي
اين ميآورند؟ در بلوز يك چندماه ، از بعد ظريف ، خيلي
رماني و بافته ريزه ريزه و نشسته طور همين هم نويسنده
معمولا داستان يك كه است اين جالبدرآورده زيبا خيلي
اين.آخر تا بكشد خودش رابا آدم كه باشد داشته حادثه يك
.حادثه هيچ بدون است صفحه ششصد.ندارد حادثه هيچ رمان
تا و بگذارم زمين را رمان نتوانستم شخصه به خودم من ولي
.خواندم كامل كشش با آخر
محدود رمانهايش همه توي كه دارد شگردهايي يك ساراماگو
گفت نوشتن هم پشت يكي.دارد را خودش خاص سبك و است
نوشتاري ، علامات از كردن استفاده كم ديگر يكي.وگوهاست
من.است قبيل اين از چيزهايديگري و ويرگول و نقطه مثل
بهره كلاسيك ادبيات از نويسنده اين چقدر كه ميكنم حس
كرده استفاده كهنه چيزهاي از خودش كردن نو براي و گرفته
براي ما ميگفت هميشه كه خير به گلشيري هوشنگ ياد.است
خودمان گذشته ادبيات از ميتوانيم رمان كردن مدرن
عنوان كدام هيچ حافظ غزليات كه ميبينيم.كنيم استفاده
شعر لحن و غزل لحن ولي.ندارد ويرگول و نقطه حتي.ندارد
اين.بخواند بايد طور چه كه ميفهمد آدم كه است طوري
ديگر گفتوگوها ، دركرده خودش رمان در ساراماگو را كار
.بشود مشخص تا داد پاسخ فلاني يا گفت كي كه نميگويد
يك من.بوده مسائل اينطور خودمان ادبيات در كه ميدانيم
:ميگويد كه(قرن 54 شاعر) ازعنصري خواندم رباعي
سحر وقت كي يار كه برمن آمد
پدر كه خصمش زخصم زكه ترسنده
برلبتر كجا از بوسه دو دادمش
چوشكر بود چون عقيق بود چه پس نه بود لب
.گفتم و گفت بگويد كه اين بدون ست ، گفتوگو رباعي اين توي
به ساراماگو يعني.برده كار به را ساراماگو شيوه همان
قديميترين از ميشود چهطور كه ميدهد ياد آدم
و رمان كردن نو براي كنيم استفاده خودمان كلاسيكهاي
پشت ميگويم من نه؟ همين ، يعني مدرنيسم پست.ديگر چيزهاي
چيز يك و هست قشنگترهم و آمده مدرنيسم پشت چون مدرنيسم ،
براساس رمان نوشتن ميگيرد ياد ساراماگو از آدم كه ديگر
عميقتر خيلي داستان جوري ، اين كه است ، مشاهير زندگي
.ميشود
درون توصيفهاي ساراماگو كه آنجاهايي كردم حس بازهم
و افراد روح ميرودتوي.است موفقتر خيلي ميكند
.دارد جالبي ريزهكاريهاي خيلي.ميكند كندوكاو
هم اشارهاي باشم ، نكرده پرچانگي ديگر كه اين براي
به بايد بالاخره.داريم طنز كرم ما چون.طنزش به ميكنم
كار توي طنز دوجور كه كردم حس.طنز به كنيم وصل نحوي
بازي كلامي طنز.موقعيت طنز و كلامي طنز هست ، ساراماگو
موقعيت ، طنز مورد دراست غيره و عبارات و كلمات با
مال و است جاسوس كه ويكتور اسم به هست رمان در شخصيتي
كار چه كي كه است اين دنبال همهاش و است امنيت سازمان
.ميهد پياز بوي هميشه آدم اين.غيره و ميكند
ساراماگو.ميدهد بو هميشه كه خورده پياز قدري به يعني
خيلي كه ميكند ايجاد آدم اين با جالبي موقعيتهاي چنان
از هم نمونههايي.است كوبنده خيلي و هست قوياي طنز
جالب خيلي رمان دوم فصل شروع.بخوانم كلامياش طنزهاي
و نيايد نظر به است ممكن كه است ريزي خيلي طنز.است
قدر چه كه هست هم پژمان آقاي ترجمه دهنده نشان ضمنا
.برآمده عهده از زيبا
كه وقتي از.شد سپري سختي توفاني و زمستاني شب":ميگويد
به توفان كه وقت هر آمدهاند وجود به سخت و توفان كلمات
زمستان كلمه براي اما است ، همراهش هم سخت ميرود كار
عبارت حال هر در باشد ، همراهش هم سخت هميشه كه نيست لازم
وصف را شب آن حالت كامل طور به سخت توفاني و زمستاني
به و شود استفاده ديگر كلمهاي از نيست لازم و ميكند
و صاف آسمان باشد ، آفتابي ميتوانست صبح شبي ، چنين دنبال
اما باشد ، آسمان در كبوترها بخش شادي پرواز باشد ، آبي
همچنان دريايي مرغان است ، نخواسته چنين فلكي عناصر
نيست ، اطمينان قابل رودخانه پروازند ، در شهر برفراز
..ميبارد ، باران درآيند ، پرواز به نميكنند جرات كبوترها
و تيز سنگ مثل كه ثانيههايي":ميگويد كه جايي يا ".
هستند زيادي نمونههاي.است زيبايي تشبيه "هستند سنگين
درد را سرتان.بخوانم را شان همه نميخواهم حالا كه
كه پژمان دكتر از كنم ستايش خواستم فقط.ميآورم
كه ديدم من بود ، قبليشان ترجمههاي توي كه ضعفهايي
سليقهاي حالت نه ، كه ضعف البتهاست شده برطرف همهاش
.مينوشت شكلي آن هم هدايت صادق كه هست يادم مثلا.است
داشت ديدم":ميگويد مثلا.مينوشتند شكلي آن زماني
".ميآيد دارد كه ديدم":بگويد بايد كه صورتي در ".ميآمد
اين من و شده برطرف همهاش جزئي چيزهاي اين كه ديدم
.خواندم ذوق و باشوق را رمان
|