نهجالبلاغه بزرگ شارح
محمود دكتر استاد با گو گفتو در نهجالبلاغه و (ع)علي
الحديد ابي ابن البلاغه نهج شرح مترجم دامغاني مهدوي
( سوم بخش )
و فكري گرايش و بود كجاها در ابيالحديد ابن تحصيلات *
گرفت؟ شكل چگونه وي فقهي
يعني خود ، زادگاه در را جواني دوره ابيالحديد ابن -
گرايش معتزله وبه پرداخت علوم تحصيل وبه گذراند مداين ،
در خود و گرفت فرا را بغداد و بصره معتزله آراء و يافت
توجه مورد و رفت بغداد به سپس ;شد نظر اهل مورد آن
فرمان به را خود آثار برخي و گرفت قرار عباسي دستگاه
-بود خليفه قمري هجري تا 640 از 623 كه -مستنصرعباسي
"السائر المثل علي الدائر الفلك" جمله آن از كه كرد تصنيف
.است "المستنصريات" نام به اشعاري مجموعه و
آيا است ، بوده قاضي ابيالحديد ابن پدر فرموديد شما *
داشت؟ خاصي مناصب و مشاغل هم او خود
عهدهدار را حكومتي مشاغل نوبت چندين ابيالحديد ابن -
ديوان دبيري به سپس و دارالتشريفات دبيري به نخست شد ،
به سرانجام و بيمارستان ناظر عنوان به آن از پس و خلافت
از پارهاي در و شد گماشته بغداد كتابخانههاي سرپرستي
.شد كمنظير اسلام صدر تاريخ چون علوم ،
بر شما مفصل مقدمه جمله از موجود ، مطالب به توجه با *
دايرهالمعارف در مندرج مقاله نهجالبلاغه ، شرح ترجمه
درباره جامعي اطلاعات و اخبار ظاهرا امثالهم ، و تشيع
چه را منابع فقر اين علت.نيست دست در مرد اين زندگي
ميدانيد؟
درباره دقيقي اطلاعات متاسفانه.است درست بله ، -
كتب از برخي در حتي و است نيامده درمنابع ابنابيالحديد
چيزي عمد به هم برخي شايد و است نشده ثبت او نام تراجم
ترديد بدون كه آن با مثلا ننوشتهاند ، او درباره
از اگر آثار ، مجموعه و علمي مراتب در ابنابيالحديد
.نيست فروتر هرگز نباشد ، برتر ابناثير ضياءالدين
شرح ضمن فقط و نياورده مستقلي حال شرح او از ابنخلكان
كه "الدائر الفلك" كتاب نوشتن مناسبت به اثير ابن حال
.است برده نام او از است "السائر المثل" بر نقدي
هنگام به كه آن با هم ، "ناصري دانشوران نامه" نويسندگان
شده سنگي چاپ تهران در "نهجالبلاغه شرح" كتاب ، آن تاليف
.شدهاند غافل ابنابيالحديد حال شرح آوردن از است ، بوده
از بفرماييد بحث ، تكميل براي مقدمات اين از بعد خوب ، *
وي عمر پايان به مربوط مسائل و ابنابيالحديد وفات سال
است؟ دست در اطلاعاتي چه
ديده مختصري اختلاف ابنابيالحديد وفات سال درباره -
گذشته در) شام مورخ شاكركتبي ، ابن كه معني بدين ميشود ،
و "الوفيات فوات" نامهاي به خود كتاب دو در (سال 764 به
پنجاه و ششصد را ابنابيالحديد مرگ سال "عيونالتواريخ"
هم حلبي ابنحبيب و عيني و ابنكثير و است دانسته پنج و
كه صنعاني ، بنيحيي يوسف اما.برگزيدهاند را سال همين
كتاب در است هجري دوازدهم و يازدهم قرن ادباي از
نقل بكري ، ديار قول از ،"شعر و تشيع من ذكر نسمهالسحرفي"
شدن وارد از پيش روز هفده حدود ابنابيالحديد كه ميكند
ميدانيم و است درگذشته شهر ، درهمين بغداد ، به مغول لشكر
ششصد سال محرم بيستم را بغداد به مغولان ورود مورخان كه
مذكور سال روزهاي نخستين در يعني نوشتهاند ، شش و وپنجاه
"النبلاء سيراعلام" كتاب در نيز ذهبي.است يافته وفات وي
سال 656 الاخر جمادي پنجم در ابنابيالحديد:مينويسد
.است درگذشته
در كه (ق _ه درگذشته 723) ابنفوطي عراق ، بزرگ مورخ
به هم مدتي و بوده ساله چهارده مغولان دست به بغداد سقوط
مجمع" خود كتاب دو در است ، افتاده فاتح مغولان زندان
والتجارب الحوادثالجامعه" و "الالقاب معجم في الاداب
بغداد ، سقوط هنگام":مينويسد "فيالماهالسابعه النافعه
خانه به موفقالدين برادرش همراه ابنابيالحديد
سال 656 ، درگذشتگان شرح ضمن سپس و "برد پناه ابنعلقمي
وزير جماديالاخر ، ماه در سال ، اين در":است نوشته چنين
قاضي و درگذشت بغداد در علقمي محمدبن الدين مويد
همين در هم قاسمبنابيالحديد ابوالمعالي موفقالدين
مرثيهاي وي براي عبدالحميد عزالدين برادرش ;درگذشت ماه
:است گفته آن ضمن كه سرود
تو !نميشنوي مرا سرد آه و مويهگري مگر ابوالمعالي ، اي
و ميگريد تو بر من چشم ميشنيدي ، مرا سخن زندگي در كه
.ميگريست خون تو بر ميتوانست من اعضاي اگر
روز چهارده فقط برادر مرگ از پس نيز عبدالحميد عزالدين
.ماند زنده
به منبع نزديكترين فوق كتاب دو كه موضوع ، اين به توجه با
است ، بغداد سقوط شاهد ابنفوطي و است ابنابيالحديد زمان
.بدانيم صحيحتر مورد اين در را او سخن بايد
اگر ابنابيالحديد ، وفات درباره مفصل توضيح اين از پس *
.بفرماييد آگاه را ما اجمال به وي آثار درباره است ممكن
مختلف كتابهاي در كه را ابنابيالحديد وكتابهاي آثار -
ابن آثار در مثال بهعنوان و است آمده پراكنده بهصورت
پنج فقط هم بروكلمان و شده برده نام او كتاب ده فقط فوطي
منابع از معاصر بزرگ دونويسنده است ، كرده ذكر را او اثر
ابوالفضل محمد نخست ;كردهاند معرفي و كشيده بيرون مختلف
شرح" تصحيح بر خود مقدمه و 19 صفحات 18 در ابراهيم ،
دوم و است كرده رامعرفي او اثر پانزده كه "نهجالبلاغه
و "اسلام دائرهالمعارف" در خود مقاله در والهيري خانم
را او اثر هفده ،"اسلام و ايران دانشنامه" صفحه 388
اين.نثر بقيهبه و است نظم او اثر سه كه است كرده معرفي
:از عبارتند آثار
بر وتعليقي شرح كه)الاعتبار -البلاغه 2 نهج شرح -1
انتقاد -3(است مرتضي سيد اثر "الشريعه فياصول الذريعه"
رح__ش-النحو 5 في المفصل كتاب علي الحواشي -المستصفي4
ي___ف المحصول نقض -رازي 6__ال فخرالدين للامام المحصل
"البينات الايات" كلامي كتاب بر شرحي -الاصول 7 علم
العبقري -الياقوت 9 رح__ش -رازي 8 فخرالدين ر___اث
الفلك -الادبي 11 العلم في الذهبي الوشاح -الحسان 10
منظومه" كتاب بر شرحي-السائر 12 المثل علي دائر__ال
"رر__الغ كلات_مش" كتاب بر شرحي -سينا13 ابن "فيالطب
"الفصيح" كتاب درآوردن نظم ه_ب -صري 14__ب والحسن__اب اثر
السبع القصائد -و 17 اشعار ديوان-مستنصريات 16 -15
.العلويات
و نظم به و مختلف زمينههاي در كه آثار اين مجموعه از *
ميتوان ابنابيالحديد باره در برداشتي چه است ، نثر
كرد؟ ارائه
كه ميشود گرفته نتيجه چنين آثار اين مجموعه از -
وسيع و مختلط علوم داراي كه است عالمي ابنابيالحديد
همچون بزرگاني آثار بر كه ميشود ملاحظه و است بوده
و رازي فخرالدين وآثار نوشته نقد و شرح وابنسينا غزالي
موضوع ايناست كرده رد و بررسي و نقد نيز را ابناثير
و است منقول و معقول و ادب در وي اطلاع وسعت دهنده نشان
هفتم قرن درخشان بسيار چهرههاي از را او بايد حق به
نهجالبلاغه شرح از غير اثري هيچ واگر آورد شمار به هجري
گرفت را نتيجه همين ميتوان آن به مراجعه با نميداشت ،
ادب بر او عجيب احاطه و است نظير كم دانشمندان از او كه
شعر و صدراسلام وتاريخ وعملي نظري اخلاق مباني و كلام و
"نهجالبلاغه شرح" عظيم كتاب مختلف مباحث در عرب ،
.ميشود ديده بهوضوح
ساير با تفاوتي چه كيفيت نظر از ابنابيالحديد شرح *
ابوالحسن و راوندي قطب شروح از وي آيا و داشته قبلي شروح
گرفته تاثير خود كار براي نهجالبلاغه بر كيدري و بيهقي
است؟
به عالمي كه سالگي هشت و پنجاه در ابيالحديد ابن -
كمال حد در و چشيده روزگار گرم و سرد و پخته معني تمام
پايان در خودش مورد اين در.است كرده شروع بوده علمي
:است نوشته چنين كتاب
آغاز كه شد ، تمام ماه هشت و سال چهار در كتاب اين تصنيف"
صفر سيام روز آن پايان و بود سال 644 رجب اول روز آن
(ع)علي اميرالمومنين خلافت معادل مقدار اين و سال 649
سال ده از دركمتر كه نميرفت تصور و گمان هرگز و است
را موانع آسماني وعنايت خداوند الطاف ولي پذيرد ، انجام
"...برداشت راه سر از
ضمن ابنابيالحديد كه بگويم بايد شما سوال پاسخ در اما
كسي من از پيش ميدانم كه آنجا تا":خودمينويسد مقدمه
سعيد او كه تن يك مگر است ننوشته شرح را كتاب اين
كه است ، راوندي قطب به معروف و فقيه حسن ، بن بنهبهالله
تمام زيرا است ، نبوده كار اين مرد و است اماميه فقهاي از
وچگونه است كرده سپري فقه گرفتن فرا به فقط را خود عمر
اين در كه را مختلفي علوم و فنون بتواند فقيه است ممكن
"...بنويسد شرح است كتاب
معارج" مثل ديگري شروح از او ظاهرا كه ميكنيد ملاحظه
يا نبوده ، آگاه كيدري شرح و بيهقي ابوالحسن "البلاغه
نميدانسته ذكر درخور نسبي اختصار سبب به را آنها آنكه
از يك هيچ شدم ، متذكر قبلا كه طور همان البته و ;است
با مقايسه درخور كيفي و كمي لحاظ از البلاغه نهج شروح
شروح از يك هر كه چند هر نيست ، ابنابيالحديد شرح
.است اهميت درخور خاصي جهت از نهجالبلاغه
قائل ابنابيالحديد شرح براي شما كه اعتباري اين *
كار روش و است مسائلي چه و وجه چه به مربوط عمدتا هستيد
بوده چگونه نهجالبلاغه شرح تاليف و تدوين و تحرير در وي
است؟
او شرح در ابنابيالحديد كار روش.است خوبي پرسش اين -
مقدمه در خودش گفتار از نخست است بهتر را نهجالبلاغه بر
:مينويسد كه بخوانيم شرح
لغوي مشكلات شرح به نخست...بنده اين...چون بعد و"
نيكو باره آن در چون ولي كرد ، قناعت آن معاني وبيان
نمينشاند فرو را تشنگي اندك ، جرعه اين كه ديد انديشيد ،
روش آن از سبب بدين ;نيست كافي و ميافزايد عطش در كه
گسترش آن شرح در را سخن و كرد رها را طريق آن و برگشت
و بيان و معاني نكات و لغوي مباحث شامل كه گسترشي ;داد
ديگري ، شواهد مورد هر در و بود نحوي و صرفي مشكلات توضيح
كارها فصل هر در و آورد باشد ، آن مويد كه نثر ، و نظم از
به اشارتي ونيز داد شرح را آن به مربوط تاريخي وقايع و
مختصر اشارتي كه آورد عدل و توحيد علم دقايق ساختن روشن
و انساب آوردن به نيازي شرح ، در كه مورد هر ودر است
را شرح اين و نكرد فروگذاري بود لطيف ونكات امثال
و گرانبها حكمتهاي و آراست ديني و زهد اشعار و بامواعظ
چنان و ;آورد را موضوع با مناسب خوي و خلق و وعادات آداب
آويزه و رشته برهر كه شد آراستهاي وگردنبند گهر رشته
و بوستان هر شرمساري و رشك ومايه ميزند پهلو رخشان
يا و بود كتاب در كه را فقهي ومسائل...است گلستان
آشكار را اين و.داد توضيح داشت فقهي موارد به اشارتي
است ، محمديه معجزات زمره در آن فصول از بسياري كه ساخت
.است بشري معمولي توان از بيرون و غيبي اخبار بر مشتمل كه
در عليهالسلام علي كه رموزي و اشارات مورد در همچنين
ديني عالمان جز را آنها و است گنجانيده خود گفتار
نميكند درك كسي مقرب روحانيان جز و بفهمند نميتوانند
چه باد ، او بر خدا سلام كه حضرت آن مقاصد از و داد توضيح
غامض ، و پيچيده و پوشيده كنايات در چه و مرسل كلمات در
است ، فرموده قناعت همان به فقط و زده تعريض آن با كه
آهي چون گاه كه را او سينه درون اندوههاي و برداشت پرده
آن از كه را دردهايي و است سرزده دردمند سينه از سرد
است ، يافته استراحتي اندك آن بازگويي با و فرموده شكايت
"...ساخت روشن
ادعاي اين و كرديد نقل ابيالحديد ابن از زيبايي قطعه *
اين حد چه تا شما گمان به اما اثرش ، مورد در اوست خود
ميكند؟ صدق وي شرح مورد در مدعيات و مطالب
بيش ، و كم هيچ بدون است ، نوشته ابنابيالحديد كه آنچه -
اطلاعات گنجينه شرح ، اين و است گفته خود كه است همانگونه
در.است شده گنجانيده آن در كه است گوناگوني گرانبهاي
چنين كتاب ، اين مطالب اجمالي بررسي از پس بنده حال عين
برتري كتاب اين جنبههاي ديگر بر جنبه سه كه ميكنم تصور
جنبه ،(آن اعم معني به)ادبي جنبه از است عبارت كه دارد
به كتاب اين ميان اين در.كلامي جنبه و اجتماعي و تاريخي
ساير از افزونتر كمي ، نظر از تاريخي و اجتماعي لحاظ
ابن كه مطالبي زيرا دارد ، برتري آنها بر و جنبههاست
نيمه تاريخي و اجتماعي احوال و اوضاع درباره ابيالحديد
را كتاب از نيمي تقريبا است ، نوشته هجري يكم قرن اول
.است دربرگرفته
تصحيح يعني كتاب ، عربي اصلي چاپ در قسمت اين *
آن از چقدر حضرتعالي و است چقدر ابراهيم ، محمدابوالفضل
كردهايد؟ ترجمه را
قطع به صفحه كه 680 آن از جلد دو تاريخي مطالب ترجمه -
همين ابراهيم ، محمدابوالفضل استاد اخير چاپ در است وزيري
ني نشر توسط در 8مجلد و كردهام ترجمه بنده كه است كتابي
داشت دور نظر از نبايد را نكته اين البته.است شده منتشر
و است آمده نامهها و خطبهها شرح ضمن تاريخي مباحث كه
هزار و عليهالسلام اميرالمومنين بار حكمت كلمات بخش در
كرده ، ضميمه و برگزيده ابنابيالحديد كه ديگري كلمه
.است شده طرح تاريخي بحث كمتر
نقل ابنابيالحديد از كه مطلبي به استناد با شما *
نهجالبلاغه اسبق و سابق شروح از كه داديد نشان كرديد ،
مورد منابع.است نگرفته بهره تقريبا منبع عنوان به
است؟ بوده آثاري چه وي استفاده
و مهم بسيار منابع از خود شرح اين در ابيالحديد ابن -
او خود چون و است كرده استفاده كتب امهات اصطلاح به
امكانات است ، بوده بغداد كتابخانههاي سرپرست مدتها
هزار ده كتابخانه كه است طبيعي و داشته اختيار در بسياري
به است ، بوده او اختيار در هم وزير ، علقمي ابن جلدي
استفاده كتابهايي از تاريخي مطالب همين در مثال عنوان
و است شده تاليف "طبري تاريخ" از پيش آنها بيشتر كه كرده
نبوده او اختيار در و طبري استفاده مورد آنها از برخي
كه است كرده سعي كلامي و تاريخي منابع مورد در وي.است
شيعه ، و سني از اعم مختلف ، گروههاي منابع بهترين از
آثار از كه اندازه همان به مثال عنوان به و كند استفاده
اهل تاريخي آثار به است برده بهره شيعه بزرگان تاريخي
نصربن "صفين وقعه" از تنها نه او است ، داشته نظر هم سنت
هم همداني ديزيل ابن "صفين" كتاب از كه منقري ، مزاحم
است ، همينگونه هم كلامي مباحث در است ، كرده استفاده
از كه معتزلي عبدالجبار قاضي اقوال مقابل در كه آنچنان
شيعه بزرگ متكلم اقوال است ، كرده نقل او "المغني" كتاب
اين و است آورده "الشافي" كتاب از هم را (ره)مرتضي سيد
و شافعي آراء و كرده رعايت هم فقهي اقوال مورد در را روش
كتاب خواننده به را ديگران و طوسي و مفيد و ابوحنيفه
است بسيار كه موارد اين به مطالعه ضمن و است داشته عرضه
پرهيز نگريستن سو يك از كه است اين انصاف و برميخوريد
به دارد ، عرضه را گوناگون آراء است داشته سعي و ميكرده
قابل جهت هر از او نهجالبلاغه شرح كه است سبب همين
.است توجه درخور و اعتماد
رضوي مسعود: گو و گفت
|