اسلاميت و جمهوريت همگامي اسلامي انقلاب
ايران اسلامي انقلاب فرهنگي بنيادهاي به نگاهي
( بخش واپسين )
بسترهاي بررسي در مقاله ، پيشين بخشهاي در نويسنده :اشاره
انقلاب از ايران ساله پنجاه و يكصد اخير تحولات فرهنگي
شكلگيري چگونگي شرح به اسلامي ، انقلاب به تا مشروطه
سنت تضاد و رويارويي پايه بر سالار مردم و مدرن نهادهاي
روشنفكري گفتمانهاي به اساس ، اين بر نيز.پرداخت تجدد و
اشاره اوضاع اين از برآمده سياسي حكومتهاي و سو يك از
نظر از اخير ، نيم و سده يك تحولات در مهم نكته.داشت
سرنوشت تعيين در مردم برخورداري حق بر تاكيد نويسنده
بوده ، مدني نهادهاي ايجاد طريق از خويش فرهنگي و سياسي
بار نخستين براي ايران اجتماعي و سياسي تاريخ در كه امري
.گرفت صورت
حكومت ظهور چگونگي به نويسنده مطلب ، بخش واپسين در اينك
اجتماعي بسترهاي بر اسلامي انقلاب پيدايي آنگاه و پهلوي
.ميپردازد يادشده فرهنگي و
پهلوي حكومت -خواهي تجدد شبه فرهنگ
از بود ناشي عمده طور به ايران در پهلوي حكومت استقرار
بر غلبه در تجددخواهي فرهنگ و مشروطه حكومت ضعفهاي
عمدتا تلاش نيز و بود مواجه آن با ايران كه مشكلاتي
فرهنگ و مشروطه نهضت برچيدن براي انگليس امپرياليسم
در كه فرهنگي به بخشيدن حاكميت و ايران در تجددخواهانه
.گيرد قرار امپرياليستي سلطهجويانه مقاصد و منافع چارچوب
نيروي همه با مقايسه در دوم عامل نيروي ميان ، اين در
چندان آشفتهاي ، شرايط چنان در هم آن ايران تدافعي
اجراي براي انگلستان قصد برابر در كه داشت افزوني
.نداشت پايداري هيچگونه مشروطه حكومت ايران ، در برنامهاش
ضرورت هيچ بر ايران در پهلوي حكومت گفت بايد رو اين از
طور به و نبود متكي ملي اجتماعي -تاريخي كننده تعيين
تحميل ايران بر را حكومت اين كه بود خارجي عامل اين عمده
اين تا 1910 سالهاي 1920 ايران در خارجي عامل اگر.كرد
به حال هر به مشروطه حكومت نمييافت كننده تعيين نقش حد
آن از رفتي برون راه جامعه دروني مقتضيات به متكي نحوي
-سنتي فرهنگ گانه دو حاكميت و يافت مي اغتشاش و مخمصه
با اما.ميجست خود براي راهحلي مقطع آن در متجدد فرهنگ
از انگليس ، حمايت با عمدتا پهلوي حكومت رسيدن قدرت به
خود مشكلات بر غلبه و شناخت براي لازم فرصت ايرانيان
منظر از پهلوي حكومت اگر رو اين از.شد دزديده مقطع درآن
بود ، معاصر ايران در غيرضروري و زائد حكومتي سياسي ،
كرد مسلط ايران بر و آورد خود با حكومت اين كه فرهنگي
در كه نبود فرهنگي.بود تحميلي و انحرافي فرهنگي نيز
انقلاب از پس و پيش كه باشد رقابتي و رويارويي ادامه
.بود جريان در متجدد فرهنگ و سنتي فرهنگ ميان مشروطه
حكومت سقوط تا دهه 1310 از تقريب به كه فرهنگي بلكه
و رويارويي از خارج بود فرهنگي شد مسلط ايران در پهلوي
براي امپرياليستي فرهنگ زائده بود فرهنگي; فوق رقابت
كه فرهنگ اين.سلطه تحت كشورهاي انقياد به بخشيدن تداوم
و رويارويي ناميد تجددخواهي شبه فرهنگ را آن ميتوان
تحولات حاشيه به را پيشين فرهنگ دو ميان شده دروني رقابت
كه كرد ايجاد فرهنگياي تعارضات آن ، جاي وبه راند فرهنگي
.بود تجددخواه شبه مسلط ازفرهنگ ناشي
تجددخواهي شبه فرهنگ مهم ويژگيهاي از برخي ارائه در
طرد با فرهنگ نوع اين شكلگيري كه گفت ميتوان
از بخشي جذب و تجددخواهي فرهنگ پايههاي اساسيترين
سرمايهداري اهداف و نيازها با متناسب سنتي ، فرهنگ عناصر
جذب طريق از و دوم جهاني جنگ از پس و پيش مقطع در وابسته
از بسياري طرد و تجددخواهي ظاهري جنبههاي از بسياري
تجددخواهي شبه پس.گرفت انجام سنتي فرهنگ مفيد جنبههاي
شرقي پاتريمونياليسم حفظ:همچون شد مولفههايي داراي
بويژه پدرسالاري حفظ يعني خداسالاري ، و دين محوريت منهاي
مطلقيت و قداست حفظ اين بنابر و سياسي قدرت قلمرو در
و سياسي قدرت براي ديني مشروعيت بهادادن كم ;قدرت
و منحرف و مخدوش بسيار ناسيوناليسم بر را سياسي مشروعيت
حقوق از نه درآن كه ناسيوناليسمي كردن ، استوار دروغيني
از نه و بود خبري حكومت برابر در مردم اجتماعي و سياسي
يعني امپرياليستي ، سلطهجويي برابر در ملي طلبي استقلال
عظمت تبليغاتي كردن برجسته به كه دروغيني ناسيوناليسم
و تقويت بود ، استوار اسلام از پيش ايران نظامي عمدتا
شرع از منبعث قوانين برابر در عرفي حقوقي قوانين گسترش
و وابسته صنعت اما صنعت ترويج جهت در آمرانه نوسازي به
تمركز ايجاد ;تكنوكراتيسم از جنبههايي از حمايت
نوعي ترويج ;استبدادي مقاصد چارچوب در بوروكراتيك
برخورد و معارضهطلب و خردستيز و غيرعقلاني سكولاريسم
;خردستيز سكولاريسم اين موضع از ديني مظاهر با منطقي غير
تهي ;خويش سرنوشت تعيين در مردم حقوق راندن حاشيه به
قدرت بر نظارت امكانات گونه همه از پارلمانتاريسم كردن
غير اما غيرسنتي ، پرورش و آموزش از حمايت ;سياسي
;جامعه در زنان صوري نقش و حضور ، گسترش دموكراتيك
سركوب طريق از مليتها و اقوام ميان در خواهي همنوايي
مدني نهادهاي و عمومي حوزه فقدان ;قومي فرهنگهاي خرده
ترويج قالب در را شدن غربي سياست نيز...و موثر و مستقل
افسار غربگرايي گرفتن ، پيش غرب فرهنگ مظاهر تبليغ و
سنتي فرهنگ عناصر تحقير و بياعتنايي در كه گسيختهاي
.برانگيزد را مردمي واكنش ميتوانست
علاوه شد مسلط برايران كه تجددخواهي فرهنگشبه اما
عصر در كه را فرهنگي راستين رقابت و رويارويي كه براين
فرهنگي تعارضات راند ، حاشيه به بود شده شروع مشروطيت
.كرد ايجاد نيز را ايران شرايط با نامتناسب و غيرضروري
تجددخواهي ، شبه مسلط فرهنگ با معارض فرهنگهاي عمده
.تجددخواهي و بود سنتگرايي
كه ميشود اشاره (traditionalism) سنتگرايي مورد در
از سياسي -فرهنگي آموزهاي عنوان به فرهنگي سنتگرايي
معارض و بديل عنوان به اساس در و بوده متمايز سنتي فرهنگ
جامعه در تجددخواهي كه ميشود مطرح شرايطي در تجددخواهي
زمينه جامعه در تجددخواهي آنكه از پيش تا.ميگسترد
جامعه بر بديلي هيچ بدون سنتي فرهنگ بگسترد ، و بيابد
عنوان به تجددخواهي كه شرايطي در اما.دارد تسلط
در -نيز سنتي فرهنگ ميگسترد جامعه در فرهنگي آموزهاي
صورت به و پذيرفته تحول -آن از بخشهايي يا و كل
اين از.ميشود مطرح تجددخواهي برابر در "سنتگرايي"
در مشروطه انقلاب پيروزي با سنتگرايي هرچند نظر نقطه
و استقرار از پيش تا اما شد مطرح و يافت زمينه ايران
برخوردار كافي انسجام از پهلوي حكومت تجددخواهي شبه تسلط
اول پهلوي حكومت در تجددخواهي شبه تسلط شرايط در.نشد
به و گرفت كناره سياسي فعاليت از عمدتا سنتگرايي نيز
.پرداخت خود فكري بيشتر هرچه انسجام و دروني دهي سازمان
هنوز كه مردمي براي تجددخواهي شبه جذابيت براين ، علاوه
كنارهگيري اين هم نداشتند تجددخواهي از ژرفي شناخت هيچ
داد فرصت پهلوي رژيم به هم و كرد تحميل سنتگرايي به را
روشنفكري جريان سركوب به بيشتري هرچه نيروي با تا
از يكي.بپردازد -غيرديني روشنفكران عمدتا -تجددخواه
جريان از وسيعي بخش فعاليت يافتن سوق سركوب ، اين نتايج
.بود ادبيات حوزه به تجددخواه روشنفكري
بر مسلط فرهنگ تجددخواهي ، شبه همچنان دوم پهلوي حكومت در
گستردگي و شدت فرهنگي تحولات دوره اين در.بود جامعه
به شاه محمدرضا حكومت دريافت رضاشاه زمان از بيش بسيار
نظر از ايران شدن غربي جريان ملي ، نهضت شكست از پس ويژه
مردم واكنشهاي مرور به امر همين.يافت بسيار شدت فرهنگي
فرهنگ با مخالفت.داشت پي در را آنان فكري نمايندگان و
بعد به سي دهه از و ايران در نيز دليل اين به رسمي
در فرهنگي لمپنيسم حامي شاه محمدرضا رژيم كه يافت افزايش
ايجاد براي را فرهنگي لمپنيسم اشاعه امكانات و شد جامعه
خود عليه فرهنگي تعارضات كشانيدن بيراهه به و اغتشاش
حكومت دوم دوره در مسلط فرهنگ بنابراين.آورد فراهم
شدن غربي ميمزه با رسمي تجددخواهي شبه شامل محمدرضاشاه
در فرهنگي لمپنيسم از حمايت و گذشته از شديدتر بسيار
.بود جامعه
تغييراتي نيز مسلط فرهنگ اين ضد فرهنگهاي مورد در اما
:كه اين جمله از.آمد وجود به
ساماني به را خود سازماني و فكري انسجام كار سنتگرايي -
و شده خارج تدافعي موضع از ميتوانست ديگر كه بود رسانده
به را حاكم تجددخواهي شبه اجتماعي و سياسي عرصه در
از پيش تا جريان اين تحرك برجستهترين.بطلبد معارضه
.بود خرداد 42 قيام 15 پهلوي ، حكومت سقوط
فكري جريان اين با نزديكي در روشنفكران از بخشي -
مسايل به عمدتا كه را سنتگرايي از خاصي جلوه سنتگرا ،
آن از ميتوان كه كردند ايجاد ميپرداخت واجتماعي سياسي
شاخصترين از احمد آل جلال.كرد ياد "سنتگرايي شبه" با
.بود دوره اين در سنتگرايي شبه چهرههاي
تجددخواهي از تاثيرپذيري در ديني روشنفكران از بخشي -
درصدر بروزاتي كه دينيرا تجددخواهي جريان توانستند
مهندس.كنند احياء نوين شرايط در داشت نيز مشروطه
.بود فرهنگي جريان اين شاخص چهرههاي از بازرگان
از ديگري بخش غيرديني ، تجددخواه روشنفكران از جدا -
مدافع گرايانه ملي فرهنگ چارچوب در تجددخواه روشنفكران
از گروه اين چهره برجستهترين.شدند فرهنگي تجددخواهي
.بود محمدمصدق دكتر ، روشنفكران
اسلامي جمهوري -سنتگرايي فرهنگ
سنتگرايي فرهنگي ، نظر از اسلامي جمهوري استقرار با
آموزه.شد مسلط ايران بر ديني خواهي تجدد با همراه
را مردم شديد حمايت اسلام دين به اتكا دليل به سنتگرايي
ميراث به متكي چند هر امروز در سنتگرايي.داشت همراه
حق و جمهوريت عصر در اما است سنتي فرهنگ طولاني بسيار
.است متمايز سنتي فرهنگ از خود ، سرنوشت تعيين در مردم
اسلامي جمهوري استقرار از سنتگراييپس با ارتباط در
چند سنتگراييهر كه كرد نكتهاشاره اين به ميتوان
عنوان به اما است طولاني بسيار سنتي فرهنگ به متكي
در مشروطه عصر در تجددخواهي شروع با فرهنگي آموزهاي
به و پهلوي حكومت در عمده طور به و يافت زمينه ايران
سنتگرايي.يافت گسترش حاكم فرهنگ برابر در واكنشي عنوان
همين درون در بلكه ;تحميلي نه و است وارداتي نه فرهنگي ،
حضور جامعه بر حاكم فرهنگ عنوان به وامروزه باليده جامعه
.دارد
دورهاي معرف شد گفته كه پهلوي حكومت حذف با واقع در
ادامههمان بود ، معاصر ايران به وتحميلي غيرضروري
در منتها جامعه درون و متن از برآمده فرهنگي تحولات
.ميباشد جريان ديگردر سطحي در ايران امروزين شرايط
وجود تجددخواهي غيرديني و ديني گوناگون گرايشات امروزه
اين با.ميگيرد قرار سنتگرايي با رقابت در كه دارد
با رقابت در تجددخواهي گرايش مهمترين كه خاص ويژگي
روشنفكري جريان با امروزه كه است گرايشي سنتي ، فرهنگ
ديني تجددخواهي درچارچوب مجموع در و ميشود شناخته ديني
اصلاحات دوره شروع با كه است تاكيد قابل.ميگيرد قرار
در ديني تجددخواهي جريان محمدخاتمي جمهور رئيس رهبري به
در"تجدد و سنت" رقابت و شد تقويت بسيار اسلامي جمهوري
رقابت اينيافت پيش از گستردهتر ابعاد اسلامي جمهوري
داشته ايران مردم براي عظيمي دستاوردهاي ميتواند كه
ميتواند آن خلاق تداوم برميآيدو جامعه متن از باشد
اما.باشد موجود گذار مرحله از ايران رفت برون راهگشاي
شود گرفته پيش آن وجه هر در تجددخواهي فرهنگ سركوب اگر
فرهنگي جريان گسترش ميآيد حاصل كه نتيجهاي فوريترين
.سنتگراييميباشد ضد
ضدخود عنوان به سنتگرايي امروزه كه فرهنگي جريان آن اما
شدن بيارزش بيفرهنگي ، به گرايش است مواجه آن با
فرهنگي ، بياعتقادي ابتذال رواج سنتي ، فرهنگ ارزشهاي
.ميباشد جامعه از فرهنگزدايي جريان كلام يك در و فرهنگي
دارد گستردهاي زمينه ايران در تجددخواهي شبه نه امروزه
عرفان ارتجاعي جلوه يك در جز به سنتگرايي شبه ونه
كنوني ايران در ميرسد نظر به رو اين از.گرايانهاش
سنتگرايي ، جريان سه با ميتوان عمدتا را فرهنگي تحولات
(شده فرهنگزدايي جامعه)فرهنگي بيهويتي و تجددخواهي
فرهنگ مولفههاي تحقير و طرد اگرداد قرار شناسايي مورد
به غرب فرهنگي مظاهر هجوم در و پهلوي حكومت دوره در سنتي
امروزه اما انجاميد خويش سنتي فرهنگ به مردم گرايش تشديد
بيگانگان سوي از مولفهها اين تحقير و طرد موضوع
ميان در چندان آنان خواه تجدد شبه فرهنگي ياوابستگان
از بسياري شدن گرفته پرسش به موضوع امروزه نيست ، بلكه
فرهنگي تحول مهم ازجلوههاي يكي به سنتگرايي مولفههاي
در ويژه به فرهنگي لمپنيسم اگراست شده تبديل ايران در
گرفت مي قرار حمايت مورد رژيم سوي از دوم پهلوي حكومت
فرهنگي ابتذال اينك اما شد ، طرد جامعه از انقلاب از وپس
در واكنشي عنوان به جامعه متن و بطن در فرهنگي وبيهويتي
نشر جلوي اگر و ميكند اندام عرض سنتگرايي تحميل برابر
گرفته رسمي طور به مدرنيته متعالي و مترقي بخش اشاعه و
نشر جامعه در غيررسمي طور به غرب فرهنگ زبالههاي شود ،
.زد خواهد دامن را جامعه در فرهنگي بيهويتي و مييابد
.هست نيز فرهنگي امپرياليسم مطلوب كه امري
مرادي قاضي حسن
|