مقايسهاي بررسي يك وبر و ماركس
اقتصادي روساختار بر اقتصادي ساختار يكسويه تاثير :نمودار 1
ابتدا كه است شده داده نشان خوبي به فوق نمودار در
داده قرار تاثير تحت را توليدي روابط توليدي ، نيروهاي
.ساختهاند متاثر را جامعه روبناي دو اين و است
و اقتصادي ساختار (متقابل) دوسويه تاثير:شماره 2 نمودار
اقتصادي روساختار
و انديشمند دو ;وبر ماكس و ماركس كارل بيگمان :اشاره
نگرشهاي و رهيافتها بر زيادي تاثير كه هستند شناسي جامعه
چه اگر ميان اين در.نهادند انسانشناختي و شناسي جامعه
نگرشي پايهگذار عنوان به پردامنهتر تاثيري از ماركس
وبر ماكس به نسبت اجتماعي تحولات و فرهنگ تاريخ ، به ويژه
و همزمان وي نگرشهاي و انديشهها ولي بود ، برخوردار
بعدي جامعهشناسان و انديشمندان توسط مرگش از پس اندكي
درنقد وبر ، ماكس ميان اين از.شد گذاشته وبررسي نقد به
تحولات و تاريخ به ديگر چشماندازي از ماركس انديشههاي
ماركس برانديشههاي اساس براين و مينگريست اجتماعي
ميان است مقايسهاي حاضر مقالهميداشت روا انتقاد
با كه وبر و ماركس شناختي جامعه دستاوردهاي و انديشهها
.ميخوانيم هم
انديشه گروه
است؟ مسلط يك كدام ! جامعه در عين و ذهن تاثير
علم عرصه در پژوهشي مساله يك عنوان به همچنان موضوع اين
فلسفي ، مكاتب انديشه تاريخ در و است مطرح تحقيقات و
ايدهآليسم.است آورده وجود به را رئاليسم و ايدهآليسم
و دين مثل معنوي امور را پديدهها (اصلي علت) موجد علت
و ميداند جامعه افراد تفكر طرز و انديشه فرهنگ ، مذهب ،
ساختار همچون عيني امورات به را بخشي اولويت رئاليسم
.ميدهد...و طبيعت توليدي نظامهاي معيشتي ، وضع اقتصادي ،
به صاحبنظران ، از برخي نيز ، شناسي جامعه انديشه تاريخ در
ميتوانيم ميان آن در.كردهاند مساله ، توجه اين
(عين) اقتصاد به را علتتغييرات كه ببريم نام ازماركس
و ميداند (روبنا و ذهن) را آن معلول و ميكند محدود
ذهن را ، بشري تحولات علل ماركس ، خلاف بر درست كنت آگوست
تفكر شيوه در تغيير با او نظر به يعني ميپندارد افراد
.ميگردد آغاز بشري جامعه تحولات كه است افراد
نظر به صحيح خود جاي در تاحدي نظريات اين از دسته هر
به.نميكنند بيان را قضايا جنبههاي تمام اما ميرسند ،
مساله اين پيش ، قرن يك حدود در "وبر" كه ميرسد نظر
كه آنچه.است كرده حل و بيان حدودي تا را پژوهشي
شناسي روش و ماركس روششناسي ميان مقايسهاي ميخوانيد
.است وبر
ماركس ديدگاه
جامعه شناخت لازم شرط تاريخ از مادي درك ماركس ، نظر به
با ميتوان ،(انديشان هم) همفكرانش و وي عقيده به.است
حاكم اجتماعي آرايشهاي و تكنولوژي مختلف صورتهاي تحليل
تبيين را جمعي حيات مهم خصائص دورهاي ، هر در توليد ، بر
كه است مبتني نكته براين ماركس نظر عبارتي به.نمود
.است مادي صرف تفسير يك بر مبتني جهان تاريخ
اقتصادي ساختار است ، بخش تعين كه آنچه:ميافزايد او اما
تعين اقتصادي ، ساختار تكنيكي و سياسي اوصاف":است
سياسي ، نهادهاي مثل) غيراقتصادياند نهادهاي اوصاف بخش
نظر به (ليتل دانيل ص 198 ، ) (..و ايدئولوژي مذهب ، حقوق ،
يكطرفه تاثير روساخت ، بر زيرساخت ذهن ، بر عين تاثير او
را آن نامادي بعد فرهنگ ، مادي بعد ديگر عبارت به.است
را اجتماع شالوده زيرساخت.ميكند تعيين و ميسازد
روساخت ميآورد ، بوجود زيرساخت كه هرآنچه و ميسازد
(ص 224 تنهايي).مينامند
علي زنجيره يك كهبه بود اين بر ماركس شناختي روش اصول
راه اقتصادي ساختار رو به اقتصادي ساختار زير از كه خاص
(ص 313 كوزر).بود كرده تاكيد ميبرد ،
چنين به ناحيه اين از ماركسيسم و ماركس منتقدان اكثريت
علت يك قبل ، از ماركس كه چون ميشوند ، حملهور ايدههايي
شده تعيين پيش از علت با و است شده قائل را جبري و مسلط
.كند تحليل را اجتماعي پديدههاي ميخواهد
ساختار زير ;ميكند تقسيم ساختار دو به را جامعه ماركس
از بخشي تعين عامل.روساختار يا روبنا و زيربنا يا
روبنا و زيربنا كه ديد بايد اما است ، روبنا به زيربنا
ماركس ، زعم به دارد؟ مفهومي و معنا چه ماركس درنزد
شيوه كه است توليدي روابط و توليدي نيروهاي همان زيربنا ،
توليدي نيروهاي ميرسد نظر به.ميشود خوانده نيز توليد
توليدظرفيتي در معين جامعه يك ظرفيت از عبارتند اساسا
كار سازمان و فني ابزارهاي علمي ، شناساييهاي تابع خود كه
مالكيت ، روابط با اساسا توليدي روابط.است...و جمعي
(آرون ) "ميشود مشخص..و ملي درآمد توزيع
يكديگر بر توليدي نيروهاي كه متقابلي تاثيرات با
ميدهند تشكيل را واحدي فعاليتهاي مجموع در ميگذارند ،
و حقوقي نهادهاي ميشود ، زيرساخت شكلگيري به منجر كه
جزء فلسفهها و ايدئولوژيها فكرها ، طرز همچنين و سياسي
.هستند روبنا
نظر از دگرگوني و تغيير فرايند ، است آنچهمهم اما
روابط و توليدي نيروهاي كه دارد اذعان ماركس.است ماركس
دوست توليدي روابط.دارند هم از متمايز خصلت دو توليدي
آن برابر در.بماند جاودانه و باشد داشته ثبوت كه دارد
خاطر بهاست تكامل و رشد حال در دائما توليدي نيروهاي
رشد حال در مدام...و تكنولوژي و طبيعت انسان ، اينكه
بيشتر شناخت با و است رشد حال در دائم كه انسان.هستند
آگاهي رشد موازات به نيز طبيعت طبيعت ، به نسبت انسان
نيز تكنيكها و ابزارآلات.ميكند رشد آن ، از انسان
و بهرهبرداري و ميكنند عمل طبيعت و انسان بين واسط
.ميسازند عملي انسان براي را انطباق عمل و تغيير
.مييابد تكامل و تغيير زمان گذر در نيز تكنيكها
آغاز توليد نيروهاي از دگرگوني و تغيير ماركس نظر به
را توليدي روابط آن ، عناصر متقابل تاثيرات با و ميشود
و تاثيرات باعث دو اين بين تناقض و ميسازند متاثر
.ميشود جامعه روبناي در اساسي تغييرات
ماركس نظريات بررسي
به قائل وي استكه اين ماركس به اساسي انتقادات از يكي
و بخشي تعين به معتقد ديگر سوي از و بود عليتيمسلط
معتقد ماركس صورت ، ديگر بهبود نيز عامل ماندگارياين
تغيير باعث(اقتصادي زيرساختار) مسلط علت يك كه بود
.هستند معلولآن ديگر وعلل ميشود جامعه در ودگرگوني
هميشه عامل همين ميگويد و رود مي فراتر نيز آن از اما
است زمانها همه در و جوامع همه در فرايند و تغيير باعث
.شود برقرار كمونيستي سوسياليستيو جامعه كه اين تا
اقتصادي عوامل اثر در ماركس ، نظرگاه در انقلاب فيالمثل
ميتوان را ديگر اجتماعي پديدههاي سان ، همين به.است
مثلا بخشي تعين اصلي عاملنمود بررسي طريق بدين
نيز نظرگاه اين در... و زنان اقتصاديواجتماعي نقشهاي
.است اقتصادي عامل
وبر ديدگاه
به كه كساني) انديشانش ماركسوهم ايدههاي در نارسايي
شده وبر ماكس نظريات به توجه باعث (اقتصاديمعتقدند جبر
.است
كه بود اين بر ماركس شناختي اصولروش":مينويسد كوزر
اقتصادي زيرساختار از زنجيرهعليخاصكه يك به بيجهت
وبر.بود كرده تاكيد ميبرد ، راه روساختاراقتصادي به
پيش را سادهانگارانهاي بسيار طرح ماركس ميگفتكه
را علياي تاثيرهاي پيچيده بافت نميتواند كه بود كشيده
فرهنگي فرآوردههاي به را ساختاراجتماعي و اقتصاد كه
(كوزر ص312)".گيرد نظر در ميدهند ، بشريپيوند كنش
بررسي مورد ميتواند متفاوت ديدگاههاي از وبر نظرگاههاي
بحث ادامه در) است مهم ما براي كه آنچه اما.گيرد قرار
و تحقيقات در كلينگروبر و تماميتخواه رهيافت ،(ماركس
-ماركس به وبر انتقادات از يكي.است اجتماعي مسائل بررسي
كه بود اين -دارد ماركس به نسبت وبر كه ارادتي تمام با
در شده تعيين پيش جبرياز و مسلط علت به قائل ماركس
همه علل كه بود معتقد ماركس اينكه يعني.بود دگرگونيها
را روبنا كه است اقتصادي زيرساختار اجتماعي پديدههاي
را شده تعيين پيش عليتاز وبر اما.ميكند تعيين
كه كرد ميشوداستنباط او ، نظر وبرطبق نميپسنديد
و فرهنگ همان يا)روبنا خاصي موقعيتهاي در است ممكن
يا زيربنا به (ذهن تنهايي آقاي قول به يا ايده اعتقادات ،
.تاثيرگذارد عين
ماركس درانتقاداز شناس جامعه تنهايي ابوالحسن آقاي
در كه آنچه.است شده ديالكتيكمنحرف از وي كه مينويسد
ماركس كه صورتي در.است متقابل تاثير مفهوم است ، مهم جدل
قول به ميسازد را روساخت كه است زيرساخت تنها ميگويد
تعيين را اجتماعي شعور كه است اجتماعي شرايط اين" خودش
شكل را وي ديدگاه نادرست بخش موضعگيري ، همين ".ميكند
جانبه يك كنندگي تعين تاثيرگذاريو يعني.ميدهد
تاثير به نگريستن اما (ص 224 تنهايي) روساخت بر زيرساخت
مشهود و نمايان وبر كار در ديالكتيكيدقيقا و متقابل
.است
كننده تعيين عوامل
وبر كه است پرداختاين آن به اينجا در بايد كه نكتهاي
عنوان به را فرهنگ و دين صاحبنظران ، از بعضي برخلاف
اخلاق در وبر كه چند هر.نكرد تعينكنندهمعرفي عوامل
ساختار بر دين نقش سرمايهداري ، روحيه پروتستانو
اين با اما است ، روشنكرده را سرمايهداري اقتصادي
ذهن و دين ، ايده به(حال همه در) را اساسي نقشي تحليل
مسلك كه ندارد سر در طرحرا اين وبر".است نداده
نيروهاي عليت نوعي و براندازد را ماترياليسمتاريخي
.(آرون ص 584) ".كند اقتصادي نيروهاي عليت جانشين را ديني
تلقي طرز كه است اين دهد نشان است خواسته وي كه آنچه
اعتقادي دستگاه تاثير استتحت ممكن آدميان اقتصادي
معين لحظهاي در هم ، اعتقادي دستگاه همچنانكه شود ، تعيين
وبر ".باشد اقتصادي دستگاه تاثير تحت است ممكن تاريخ ، از
اعتراض به لازم آيا ;مينويسد پروتستان كتاباخلاق در
روحاني تعبير يك كردن جايگزين وجه هيچ به ما نيت كه هست
علي تعبير جاي به تاريخ و تمدن جانبه يك همچنان و
از تعبير نوع دو هر اين نيست؟ آن منحصراماترياليستي
خود اگر تعبير ، دو كداماز هر.ممكناند تعابير انواع
مدعي و نكنند محدود مقدماتي (فكري) كار يك حد در را
تاريخي حقيقت به ميزان يك به دو هر باشند ، نتيجهگيري
.(آرون ص 585)ميرسانند زيان
نداشت اختلاف بنيادي بهصورت ماركس نظر با كاملا وبر
آن خويش بررسيهاي با و ديد ناقص را ماركس كار وبر بلكه
يك و است ناقص ماركس كار كه ميديد وبر.كرد تكميل را
جامعه شناخت براي لذا ميدهد ، توضيح را قضايا از جنبه
بنياد از آنكه نه كرد تكميل را آن بايد و نميكند كفايت
.كرد قطع را آن
:است آمده شكل بهترين به "جامعه و آگاهي" در مطلب اين
موجه نسبي بهطور تاريخ از مادي برداشت كه داشت قبول وبر
بلكه تاريخ كلي تعبير معناي به نه آنكه بهشرط يعني است ،
براي وسيلهاي يا -پژوهش و اكتشاف اصول از يكي معناي به
از آن يكجانبه خصلت كه شود گرفته درنظر -موضوع فهم
تحقيق حوزه و حدود بخواهد كه است هركسي نظرگاه ذاتيات
را تاريخي ماديت يا ماترياليسم وبر...كند معين را خويش
ربط اجتماعي نظريات همه واحد جنبه به واحدش جنبه همان از
به خودش تكجنبهاي پژوهشهاي سلسله افزودن با و داد
زبان از هيوز ، ص 281 ، ).بخشيد آن به جديدي بعد ماركسيسم ،
.(وبر همسر
قصدمندي هرگونه انكار دنبال به پروتستان ، اخلاق در وبر
نوشته به.بود تاريخ مادي تعبير يا ماركسيسم رد براي
مادي ، تكجنبهاي تعبير جاي به كه نبود اين هدفش خودش ،
تاريخ و فرهنگ از تكجنبهاي همانسان و معنوي تعبير
.(هيوز ص 284).بياورد
وبر نظر از دگرگوني فرايند
تفسيري نظام بود ، علاقهمند اجتماعي دگرگوني به كه وي
.است بوده انعطافپذيرتر ماركس تحليلي نظام از كه ساخت
توليد نيروهاي عملكرد از ناشي را دگرگوني ماركس كه گفتيم
رفت پيشتر مقداري وبر.ميدانست (زيرساخت) توليد روابط و
به روساختار از علي همبستگي است ممكن كه بود معتقد و
رسميتشناختن به امر اين لازمه لذا.برد راه زيرساختار
معنوي عوامل بايد كه چرا.هست نيز روساختار استقلال
.تاثيرگذارند اقتصادي عوامل بر تا باشند مستقل
كلي طور به تاريخي دگرگوني تبيين براي كوشش وبر زعم به
به محكوم اقتصادي عوامل يا مادي جهان با انطباق برحسب
هيچ به هستند ، مهم ترديد بدون عوامل اين گرچه.است شكست
تحت توسعه ، كلي فرايندهاي نهايت در كه گفت نميتوان وجه
ممكن اجتماعي ، دگرگوني تكعاملي نظريه هيچ.آنهاست كنترل
.دهد توضيح را بشري اجتماعي تكامل گوناگوني بتواند نيست
نظامي ، قدرت ازجمله -اقتصادي عامل بر علاوه ديگري عوامل
همان به -انديشهها و ارزشها ايدئولوژي ، حكومت ، شيوههاي
از وبر هدف.(گيدنز ص 688 ، ).هستند مهم بيشتر يا اندازه
تجربي ، منظم يافتههاي براساس كه بود اين اديان مطالعه
و معنوي و اقتصادي عوامل ميان واكنش و كنش درباره سندي
بهدست گذشته اجتماعي عظيم دگرگونيهاي ايجاد در تاثيرشان
.(هيوز ص 283).دهد
نتيجهگيري
خوبي به ماركس ، درباره شده مطرح كلي مباحث به توجه با
ماركس.ميشود آشكار ما براي او رهيافت تماميتخواهي
او ، با مقايسه در.است كرده اقتصاد مشغول را ذهنش تمام
گوناگون انواع به و داشت او از همهجانبهتر رهيافتي وبر
براي ديدگاه تنوع اين.بود علاقهمند اجتماعي پديدههاي
ميداد دست به بيشتري زمينههاي بعدي ، جامعهشناسان كار
به لذا (ريتزر ص 38).ماركس تكبعدي ظاهرا ديدگاه تا
طريق از را اجتماعي پديدههاي و جامعه ميتوان ماركس نظر
بر علاوه ميگويد او با مقايسه در وبر ولي شناخت ، اقتصاد
نيز جامعه افراد ذهنيت و دين و فرهنگ به بايد اقتصاد ،
.داشت توجه
پيچا شعبانپور موسي
است موجود روزنامه در ماخذ و منابع *
|