فرهنگ تحول سير بر مقدمهاي
جويباري كاظمي محمد
متنوع رفتارهاي از است پيوستهاي بهم مجموعه فرهنگ *
يك كليت و گرفته شكل گروهي تعاملات عرصه در كه انسان
يافته سامان روابطي با را اجتماعي و رفتاري پيچيده نظام
ذخاير از گنجينهاي عنوان به سرانجام و ساخته پديدار
جامعهاي به جامعهاي از نسليو به نسلي از اطلاعاتي
است شده منتقل ديگر
فرهنگ تحول فرآيند
كه نيست ترديدي" آمريكايي شناس مردم مورگان ، تعبير به
در كه دارد پذير پيمايش و دور بس پيشينهاي بشر وجودنوع
بيگفتاري ، از (1)"ميشود گم ژرف و گسترده ديرينگي يك
فعلي ، وپيچيده وسيع تمدن تا نخستين فرورتبگي و چيني ميوه
فرآيندي نموده مبدل كوچك دهكدهاي به را زمين عظمت كه
زحمت و عظمت استعداد ، قابليت ، كه است تلاشي از طولاني بس
كه انساني ;مينمايد پديدار هستي جهان در را انسان
.است ساخته داشت نياز كه گونه آن را خويشتن
ويژه بازيافتهاي از ناشي مناسباتياست مجموعه فرهنگ ،
پويشي در كه جمعي توليد و كار متنوع عرصههاي در انسان
طبيعي محيط با انطباق بر مبتني تغيير و دگرديسي از
تكامل وخلاقيتهايذهني ، ذاتي قابليتهاي بروز و پيرامون
دو بر انسان در آن بنياد كه مجموعهاي ;است يافته قوام و
محيط با انطباق ضرورت ;است استوار وتعقل غريزه اساسي قوه
جمله از ذات از صيانت طبيعتجهت در مستمر جستجوي و
وبه نموده بارور درونيرا قواي اين كه هستند عواملي
.واداشتهاند وتحرك تكاپو
در انسان حركت كه ميدهد نشان باستانشناسي كاوشهاي
گام بطئيو بسيار حال عين در و تكاملي سيري تحول فرآيند
صرفا انسان تاريخ ، از مرحلهاي در ;است داشته گام به
به موسوم دورهاي بوده ، طبيعت بيتكلفاز مصرفكننده
از استفاده كه سويي به سويي از دائم حركت و غذا جمعآوري
آتش ، كشف ;ميآيد بهشمار آن مشخصه وجه ابزارها ترين ساده
اين او براي حيوانات شكار نيز و غارها به جستن پناه
در مهم اما مختصر بسيار چند هر تا آورد فراهم را امكان
بهتدريجبه و نموده ايجاد تغيير پيرامونش يافتههاي
زحمات با بيشك الگوها اين ;يابد دست مصرف الگوهاييدر
عبارتند آنها ملموسترين كه است آمده بهدست طاقتفرسايي
مازاد يافتههاي سازي ذخيره الگوي صرف ، مصرف الگوي:از
شگرف تحولي در سرانجام و... و وحشي غلات همچون مصرف بر
واهلي طبيعت در بردن دست)غذا الگويتوليد به رسيدن
آغاز حال عين در كه مكان يك در واستقرار(حيوانات كردن
(2).ميشود محسوب نيز پيدايشروستاها يكجانشينيو
و ابزارها بهتدريج انسان مذكور ، دورههاي از يك هر در
نسبت آن مراحل از يك هر كه ميكرد تجربه را تازهاي فنون
ديگر طرف از.است بوده كارآمدتر مراتب قبلبه به
و ابزارها به بشر دستيابي نتيجه در نيز اجتماعي مناسبات
نقطهاي به بطئي طور به آن از مقتضياتناشي و نوين فنون
موجبات حال درعين ميرسيدكه اجتماعي سازمان از خاص
را او اجتماعي حيات قوام نيز و بينشانسان دگرگونيدر
.فراهمميآورد
ابتدايي اعصار به پيشرفت ، گوناگون خطوط مسير اگراز"
از را نهادها و سو يك از را اختراعات و كشفها و بازگرديم
پيدا كه سياقي همان به ديگري ، از پس يكي ديگر ، سوي
و اختراعها كه برد خواهيم پي كنيم ، بازبيني شدهاند
يك در نيز نهادها و آميز پيشرفت رابطه يك در كشفها
كه دارند ، همچنان بستگي يكديگر به يابنده گسترش رابطه
از نيز دارند ، نهادها هم با بيش و كم بستگي اختراعات
واقعيتها ، .يافتهاند تحول نخستين انديشه نطفه چند
آرزوهاي و سوداها ايدهها ، پذير تحول تدريجيو شكلگيري
شكل بهدنبال اساس اين بر (3)";ميدهند نشان را معين
اجتماعي ، زندگي عرصه جديددر والگوهاي گيريساختها
دستخوش نيز آن به مربوط ونهادههاي دروني مناسبات
جوامع ;گرديدند برخوردار ويژهاي ماهيت واز شده دگرگوني
نظام به خودرا جاي اجتماعي لايهبندي گونه هر فاقد
"يافته قدرتسازمان" پديده و داده مراتبي سلسله پيچيده
منابع و ابزار مالكيتبر يا برخورداري نسبتميزان به
بدينسان و شدهاند اجتماعيتوزيع گروههاي ميان در توليد
از چنبرهاي در رفته رفته گروهي روابط و اجتماعي مناسبات
نتيجه در جامعه ;آمدند گرفتار تضاد پيچيدگيو ناهمگني ،
انشقاقو دچار توليد منابع و سرمايه توزيع و كار تقسيم
به چهره برروابط مبتني ساده وساختهاي شده بندي طيف
نيز و نوين حقوقي و اخلاقي قاعدههاي چارچوب چهرهدر
خودگرفتهاند به پيچيدهتر سازماني متنوع ، وظايف و نقشها
و سياسي كشمكشهاي از انواعي نيز و فرهنگها پاره ظهور كه
شمار به تاريخ طول در آن بارزترينجلوههاي از اجتماعي
پوششهايرنگارنگ نظراز صرف امر اين البته كه ;آيد مي
بوده ويژهاي طبقاتي منافع بر غالباناظر ايدئولوژيك ،
در را تحولات اين از وسيعي دامنه واقع در فرهنگ.است
از انسان رفتار و انديشه از مختلف جنبههاي كه بردارد
.باشد مي آن مشمول تاكنون ديرباز
فرهنگ رشد در تعقل و غريزه نقش
به تعقل و غريزه قواي شد ، اشاره پيشتر كه همانطوري
تلاش و حركت محوري عوامل از بشر در نهادي نيروي دو عنوان
پايه كه غريزه ;ميآيد بهشمار خلاقيت و سازندگي در او
ارضاء جهت را او ناگزير ميشود ، محسوب طبيعي انگيزشهاي
دستگاه مثابه به نيز انديشه قوه و نموده فعال اميالش
و تجربه و عمل عرصه در طبيعي بازتابهاي از كه فرماندهنده
پويا تلاشي در ميشود ، حاصل انسان مغز پويش بر مبتني نيز
سعادت منظور به نويني رهيافتهاي و يافته تكامل سودمند و
.است داده قرار رويش پيش افزون روز بهرهمنديهاي و
موجودات ساير به نسبت انسان در "غريزه فقر" پديده اساسا
در بود نيز طبيعت مقهور كه حال عين در او تا شد موجب
با حال عين در و بپردازد آن با مقابله به فزاينده تلاشي
با ذات از صيانت منظور به انواع ساير از خويش نوع شناخت
سخن ديگر به ;شود گريبان به دست پيرامونش موانع تمام
است ، طبيعت با انسان تضاد اجتنابناپذير حاصل بشري فرهنگ
نفع به تا نمود ناگزير را وي ذاتي ضرورت اين كه بهنحوي
طولاني زماني مدت طي ذهنياش قواي بكارگيري با خويش بقاي
كه آنگونه سرانجام و برده دست خشن و سخت طبيعت در
آن مينمود ايجاب محيطياش زيست اوضاع و تاريخي مقتضيات
طبيعت از بيتكلف بهرهبرداري مرحله از.نمايد دگرگون را
از سطحي به رسيدن و ذهني خلاقيتهاي و آفرينش مرحله تا
به آن تبديل و ابزار ساخت روشهاي تثبيت معناي به همساني
اجتماعي نظام چارچوب در جمعي سنن و عادات از مجموعهاي
اعم بطور كه است گرديده پديدار فرآيندي توليد ، و كار
.ميآيد بشمار تاريخ در بشر تمدن و فرهنگ زيربناي
تمايز در مهم مشخصههاي وجه از يكي انسان افزارمندي
مقوله اساسا كه ميشود محسوب موجودات ساير با انسان
روابط سطح در گستر نظام پديدهاي عنوان به را فرهنگ
استعدادهاي رشد موجبات و بخشيده استمرار و شكل اجتماعي
اخذ منظور به جمعي كار و تعقل فرآيند در را انسان بالقوه
.است آورده فراهم طبيعي محيط با انطباق كارآمدتر شيوههاي
فرهنگي اقتباس و انتقال
مجموعه و انسان فرهنگ ، تبيين در شرط پيش نخستين بنابراين
كه ;است طبيعت با مستمر ارتباط در او جمعي فعاليتهاي
بشر اجتماعي زندگي بستر در خلاق پويشي پيدايش موجب
افزارمند موجودي مقام در انسان سخن ديگر به ;است گرديده
محسوب اجتماعياش حيات شالوده كه را فرهنگ ;ابزارساز و
اجتماعي وراثت طريق از و استخراج طبيعت قلمرو از ميگردد
و مستمر فرايندي در نشانها و نمادها از مجموعهاي بواسطه
فرهنگ اساس اين بر است ، نموده منتقل بعد نسلهاي به پويا
در كه انسان متنوع رفتارهاي از است پيوستهاي بهم مجموعه
پيچيده نظام يك كليت و گرفته شكل گروهي تعاملات عرصه
ساخته پديدار يافته سامان روابطي با را اجتماعي و رفتاري
نسلي از اطلاعاتي ذخاير از گنجينهاي عنوان به سرانجام و
;است شده منتقل ديگر جامعهاي به جامعهاي از نسليو به
بشر تجربيات از غني بسيار است مخزني واقع در اطلاعات اين
به رو حركتي از اشاعه فرآيند بواسطه كه تاريخ بستر در
پديده اين ديگر عبارت به ;است برخوردار گسترشپذير و رشد
در فرهنگ پويايي عوامل مهمترين از يكي (اشاعه و انتقال)
از بشر انديشه تجربيات يا فرهنگي اطلاعات ذخاير جابجايي
بشمار ديگر جامعهاي به جامعهاي از و نسلي به نسلي
خلق اجتماعي مناسبات در كه نمادها واسطه به كه ميآيد
.ميپذيرند انجام ميشود
نسل از اطلاعات دريافت از است عبارت كه فرهنگي پذيرش
مرتبط ، و همجوار جوامع و گروهها ساير از يا پيشين
بر مبتني نيز و اقتباس و اشاعه از ناشي است فرآيندي
متداول رفتارهاي تا ميشود موجب كه فرهنگي متقابل روابط
نمودهاي سرانجام و شده تحول و دگرديسي دچار مرسوم و
مناسبات سطح در رفتاري الگوهاي و ارزشها از نويني
پويايي و فرهنگ تداوم رو اين از هم ;نمايد ظهور اجتماعي
و عناصر خلق يا و اجتماعي وراثت برپايه جامعه بستر در آن
يا نسل هر كه نحوي به ميگردد ، ميسر نوين ارزشهاي
از مجموعهاي جوامع ، ساير از يا و گذشته نسل از جامعهاي
تمايلات و شرايط مقتضاي به و دريافت را فرهنگي اطلاعات
با ميگردد تعيين اجتماعي پويش از بستري در كه نوينش
از عناصرآن كه صورتي در و -آن در تغييراتي ايجاد
به -همانگونه به باشند برخوردار لازم كاركرد و قدرتمندي
صرفا جامعهاي كه درصورتي مينمايد ، منتقل بعد نسل
يا آفرينش هرگونه راه باشدو خود فرهنگي تجربيات به محدود
آن مناسبات و نمايد مسدود فرهنگي لحاظ به را مراودهاي
سبب به نيز آن فرهنگي ذخاير نرود ، فراتر معين حدودي از
تاريخي زمان با همسويي از و يافته كاهش ركود و ايستايي
كه همانگونهاي به آن ساختار ديگر عبارت به ;بازميماند
احيانا و بودند داده سامان را آن گذشته ضرورتهاي
دست از جديد مقتضيات با درمواجهه را خود كاركردهاي
ركود كه ميگردد منتقل بعد نسل به و مانده باقي دادهاند
فرهنگي نظامهاي چنين بارز ويژگيهاي از تغيير آهنگ وكندي
فقدان آن نتيجه كمترين بيشك كه فرايندي ;ميآيد شمار به
تغييرات و انطباق بستر در بالندگي و انعطاف هرگونه
.است اجتماعي
و واماندگي نيز و حركت و تغيير مكانيسمهاي ديگر طرف از
آن دروني عناصر با مستقيم رابطه فرهنگي نظام هر ايستايي
احساس و انديشه فضاي كلي بهطور كه دارد حوزهاي هر در
يك بر مسلط "جمعي روح" "دوركيم" تعبير به و گروه يك
از دگرديسي و تغييرپذيري ;است آن از متاثر جامعه
طريق از كه است فرهنگي پوياي نظام هر مشخصه وجه بارزترين
از مجموعهاي بر مبتني آفرينش و آموزش اقتباس ، اكتساب ،
.ميگردد حاصل زماني مقتضيات و شرايط
فرهنگي نظامهاي عام خصوصيات
انباشت از ناشي كه آن آفرينش يا و فرهنگي اطلاعات كسب
ضرورتي نمادهاست طريق از آن انتقال و تجربه
بهشمار بشر اجتماعي حيات دوام و بقا براي اجتنابناپذير
بهواسطه دور گذشتههاي از كه تجربيات اين.ميآيد
بهدست انسان سوي از محيطي و اجتماعي سازگاريهاي مكانيسم
وسعت از را بشر فرهنگ دامنه كه است خصوصياتي ازجمله آمده
بشري جوامع سخن ديگر به ميسازد ، برخوردار چشمگيري عمق و
اين توسعه از ناگزير خود اجتماعي مناسبات چارچوب در
افزايش به قادر رهگذر اين از تنها كه زيرا هستند اطلاعات
مجموعه كسب در خود ظرفيتهاي و توانمنديها پوياي و مستمر
جهانبيني ;شد خواهند پيرامونشان دادههاي از متنوعي
و تفسير منظور به كه است اطلاعات اين حاصل درواقع انسان
ادراك ;ميگيرد قرار استفاده مورد اجتماعي حيات تنظيم
;دارد واقعيت از گروه بهعنوان جامعه يك كليت كه ويژهاي
طيفي در را بشر فرهنگ دامنه كه مذكور اطلاعات شك بدون
بوده ناچيز بسيار انسان حيات بدو در ميكند نمايان وسيع
با برخورد در (انسان) وي بلكه است نداشته چنداني جلوه و
در كه زمان آن چه و بود آن مقهور كه آنگاه چه طبيعت
فرايند در خطا و آزمون اصل بر مبتني -گرفت قرار آن مقابل
اين در و تدريجيپرداخت آموختن به -نيازهايش ارضاي
پرداختهاي حاصل كه پيچيدهاي انتزاعي مفاهيم راستا
;نمود خلق بود ، پيرامون حسي دادههاي از ذهنياش
بر مشتمل عملا فرهنگي اطلاعات كه است معتقد گرهاردلنسكي
به قادر تاريخ طول در انسان كه است پديدههايي كليه
.است بوده نمادها از متنوعي مجموعه به آنها تبديل و تجربه
:بنابراين
ذخاير داراي بشري جوامع سطح در فرهنگي نظام هر -"
زيستمحيطي شرايط درخصوص ملاحظهاي قابل اطلاعاتي
خاك ، و زمين وضع جانوران ، گياهان ، انواع از اعم پيرامونش
جهت كه ميباشد اقليمي شرايط و هوا آب معدني ، منابع
.است ضروري طبيعت با سازگاري
در لازم اطلاعاتي ذخاير از برخوردار فرهنگي نظام هر -
آنها با كه همجواري جوامع و خود اجتماعي محيط مورد
.ميباشد دارد ارتباط
منشا و اصل درباره كافي اطلاعات از فرهنگي نظام هر -
كه تاريخي كلي بهطور و آن قهرمانان آن ، مردم خود ، جامعه
.ميباشد برخوردار است ، نموده طي
جهانبيني از انحاء از نحوي به فرهنگي نظامهاي كليه -
به غيرمحسوس دنياي و طبيعت واقعيت و جوهر خصوص در منسجمي
.ميباشند برخوردار زندگي تفسير و تبيين منظور
هنجارها ارزشها ، مورد در اطلاعاتي حاوي فرهنگي نظام هر -
و بد شر ، خير ، چون مفاهيمي كلي بهطور و ارزشي وقضاوتهاي
.است (اخلاقي نظام)...و زشت زيبا ، خوب ،
نحوه درخصوص اطلاعاتي از برخوردار فرهنگي نظام هر -
و مراسم هنر ، مانند خود رواني و روحي نيازهاي ارضاي
.(4)"ميباشد...و آييني مناسك
:پانوشتها
-ثلاثي محسن ترجمه -باستان جامعه -لوئيس هنري مورگان ، -1
ص-اول ، 1371 چاپ تهران ، -فرهنگي تحقيقات و مطالعات موسسه
.12
-سمت انتشارات -نويسندگان از جمعي -باستان ايران تاريخ -2
.معني به نقل ص 34 ، -اول ، 1371 چاپ اول ، جلد
.53-ص 52 -باستان جامعه -3
ناصر ترجمه -بشري جوامع سير -جين و گرهارد لنسكي ، -4
تهران -اسلامي انقلاب آموزش و انتشارات سازمان -موفقيان
.اختصار به نقل ص 64 ، 1369-اول چاپ
|