نظم به گشت باز و خروج ;جشن
علمي تفكر سپيدهدم
نظم به گشت باز و خروج ;جشن
و جشن" درباره انسانشناس ;فكوهي ناصر دكتر با گفتوگويي
"آيين
نوروز بزرگ جشن تدارك در روزها اين ايرانيان :درآمد
رو اين از.است همراه طبيعت نوشدن با كه جشني هستند ،
گويي و گفت فرهنگ ، مجموعه در آيين و جشن شناسايي براي
استاديار و انسانشناس فكوهي ، ناصر دكتر با داشتيم
ابعاد درباره تهران دانشگاه اجتماعي علوم دانشكده
:كتابهاي تاكنون فكوهي ناصر دكتر از.جشن انسانشناختي
و توسعه تا فرهنگ از سياسي ، اسطورهشناسي سياسي ، خشونت
.است رسيده چاپ به [ترجمه] انسانشناسي بر درآمدي
در "آيينها و جشنها" درباره ما گفتوگوي دكتر آقاي*
چشمانداز از كه است اين من پرسش نخستيناست بشري فرهنگ
جوامع فرهنگ در جايگاهي چه جشنها فرهنگي ، انسانشناسي
دارند؟ گوناگون
اولين:كنيم بررسي مختلفي ابعاد از راميتوانيم جشن ما -
در جشن كه است تصويري باشد ، مهمترينشان شايد كه آنها
اجتماعي ذهنيت در كه عامي تصوير يا ميگذارد افراد خاطر
نوع يك و شادي نوع يك آن و دارد وجود ديگر فرهنگهاي و ما
كه عام تصوير اين.است غيره و خوشي كردن برپا و جمعشدن
متعدد جوامع در انساني مختلف اسطورهاي بينشهاي در
گوناگوني انديشمندان و پژوهشگران طرف از ريشهدارد ،
بسيار مفهوم واقع در مقولهجشن.است شده بررسي
آن مختلف ابعاد به ناچاريم اينجا در.است گستردهاي
يك عنوان به جشن از كه هنگامي كه ببينيم تا كنيم اشاره
مباحثي از يكي چيست؟ مقصودمان ميگوييم ، سخن انسانشناس
را آنها كه است كساني سوي از گرفته ، انجام جشن درباره كه
يا زبانشناسي زمينه در كه كساني يا ميناميم اسطورهشناس
در.كردهاند كار تطبيقي روش طريق از فرهنگها شناخت
آثارشان امروزه كه داريم انديشمند سه عمدتا ما اينجا
شناس تاريخ و زبانشناس ;مزيل ژرژدو يكي ;است مطرح بسيار
;بنونسيت اميل نام به وي كنار در ديگر فرد يك و فرانسوي
اين دوي هر تخصص.است مطرح فرانسوي ايرانشناس و زبانشناس
.است بوده اروپايي و هند زبانهاي و فرهنگ روي بر افراد
گسترده ، بسيار مسير يك روي در ما كه دادند نشان دو اين
واين دارند مشترك ريشههاي كه داريم فرهنگي مجموعههايي
مفهومهاي و جشنها در خود نوبه به مشترك ريشههاي
بحث مزيل دو.است يافته تبلور همانند و همسان اسطورهاي
در اروپايي و هند فرهنگهاي در را گانه سه ساختهاي
.است داده نشان اجتماعي و اسطورهاي -آييني زباني ، اشكال
است كساني از او.كرد اشاره "چاالياده مير" به بايد نيز
جشنها و اسطورهها تحليل به را كارهايش بخش بيشترين كه
و هند فرهنگهاي حوزه صرفا الياده بحث.است داده اختصاص
روي جهاني بررسي يك بلكه برنميگيرد در را اروپايي
با را متفاوت فرهنگهاي تا كوشيده و داده انجام اسطوره
"كايوا روژه" از بايد ميان اين در سرانجام و دهد پيوند هم
اسطورهها و فرهنگها مبحث روي بر كه فرانسوي انديشمند ;
اين ميان در كه چيزي آن.برد نام كرده ، زيادي كار
يك در را جشنها ريشه كه است اين است ، مشترك پژوهشگران
در ژرف ريشه يك در.ميدانند بنيادين اسطورهاي تفكر
و شده گم دوردستي گذشته يك در كه انساني ذهنيت واقع
بنابراين.هستند دور بسيار گذشته آن بازتاب اسطورهها
را آن ميكنند ، اشاره جشن مفهوم به گروه اين كه زماني
يعني ، آغازين زمان.ميدانند آغازين زمان تكرار و بازسازي
.نخستين آفرينش زمان ;نيست ما دسترس در امروزه كه زماني
آن كه است منسكي جشن ، كه است اين بحثشان پژوهشگران اين
هستي جهان انسانهاوارد كه زمانيميكند تكرار را زمان
به يا صفر نقطه نوع يك اينجا در جشن اساس اين برشدند
.است تعليق ديگر عبارتي
رخ هستي وجوه همه در آيا جشن ، در تعليق كار و ساز اين *
ميدهد؟
روبهرو زماني تعليق يك با (جشن) اينجا در ما !بله -
مكاني تعليق با ميشود ، متوقف زمان يعني هستيم ،
شخصيتي تعليق يك با ميكند ، تغيير مكان يعني روبهروييم ،
سرانجام و ميشود دگرگون انسانها شخصيت يعني روبهروييم ،
به بعدا كه هستيم روبهرو مفهومها و معاني تعليق يك با
.كرد خواهيم اشاره آن
بحث دارد ، اهميت شناسان ، اسطوره اين ديدگاه در آنچه اما
زمان يا صفر نقطه اين مهم خصوصيت.است آغازين زمان
يعني.است آفرينش سفر ;يعني.است آن تكرارپذيري آغازين
مكان و زمان هم و ميشود آغاز زمان آن در كه است نقطهاي
اسطورهاي انديشههاي در ديگر بيان به.ميپذيرد پايان
شكل ايناست ديگر زمان يك آغاز زمان ، هر پايان ادواري
جشن ، نقطه اين بنابراين.ميشود يافت اساطير از گروهي در
و ميكند اعلام را تازهاي دور شروع و را دور يك پايان
تكرار كه چيزي.است "ابديت" مفهوم به اينجا در تكرار
كه حالي در.ابدي دوران به ورود يعني است ، ابدي ميشود ،
يعني واقع در نميشود ، تكرار و ميگيرد پايان كه چيزي
كه ميشود كوشيده نظر نقطه اين از پس.چيز همه پايان
و ديده آيينها و مراسم واژگان ، اساطير ، ميان شباهتهاي
جشن درباره انسانشناختي مكتب در كه آنچه اما بشود ، تعبير
كتاب در او.است "دوركيم اميل" دارد ، ديدگاه اهميت آيين و
بسيار تاكيد جشن مفهوم بر "ديني حيات ابتدايي اشكال"
.دارد
ميان در اجتماعي رفتار اين ريشههاي يافتن پي در وبر
اميل كه شد يادآور بايد البتهاست ابتدايي جوامع مردمان
حركت فكر اين از هميشه تطورگرايان ، ديگر چون دوركيم
سير يك حاصل جديد شكل و اجتماعي رفتار هر كه ميكرد
ريشه كه بود باور براين او اساس ، براين.است تاريخي
ميتواندر را آنها ذات و مفهوم و را جديد جشنهاي
جوامعي ديگر ، تطورگرايان مانند باز و يافت قديمتر اشكال
ابتدايي بودند ، كرده برخورد آنها با اروپائيان كه را
گذشته تصوير معادل را آنها تصوير واقع در و ميكرد تصور
در رايج جشنهاي سراغ به بنابراين.ميديد اروپايي جوامع
اصطلاح جشنهايبه همان يا ميرود استراليا بوميان ميان
جمع هم گرد افراد كه هستند جشنهايي اينها."گوري و كور"
كه ميزنند رفتارهايي به دست و ميكنند شادي ميشوند ،
از رفتارهايي است ، آلود گناه ما ديدگاه در رفتارها اين
و خورد و زد فرياد ، آواز ، رقص ، خلسه ، حالت:قبيل
داشته وجود اروپا در كه ضوابطي از خارج جنسي رفتارهاي
درحالت:ميكند مطرح را حالت دو دوركيم اينجا در.است
زماني ;يعني داريم جامعه در را نظم ايجاد ما گي روزمره
عبارت به.درميآييم نظم حالت به نخستين آشوب شكل از كه
حالت به آشوب و بينظمي حالت از جامعه آنكه از پس ديگر
شخصيت و ردهبندي طبقهبندي ، ايجاد درجامعه درآيد ، نظم
ميانشان و ميشوند جدا هم از افراد و ميگيرد شكل سازي
ولي است نظم حالت اين.ميشود ايجاد اجتماعي كار تقسيم
تقسيم آن يعني.ميرود سوال زير موجود نظم اين جشن در
هستند ، جدا هم از افراد اينكه شده ، گفته منظم بنديهاي
رفتار تابوهايي اينكه و گرفته صورت ميانشان كار تقسيم
و شخصيت جشن در.ميرود ميان از ميكند ، كنترل را آنها
و يكدستي نوع يك و ميكند ، پيدا آميزش هم با افراد طبقه
گذاشته پا زير به تابوها و ميشود ايجاد يكپارچگي
آنآزادي موجود نظم در كه ميآيد بوجود آزادي و ميشوند
.ندارد وجود
و شده ايجاد اساطيري بنيانهاي بر كه نظمي واقع در يعني *
كردارهاي و رفتارها براساس را خود انسانهارفتارهاي
تعبير به جشن در ميبخشيدهاند ، سامان آن نخستين و ازلي
ديگر عبارت به.درميآيد تعليق حالت به و شده نفي شما
نيز حال عين در ولي بوده انسانها پذيرش مورد نظم اين
و نظم ميان انسان وجود آيا.بگريزند آن از ميخواستهاند
چرا؟ است؟ نوسان در بينظمي
نوع يك انساني ، جوامع كلي بهطور و ابتدايي جوامع در -
از انسان شدن جدا يعني فرهنگداريم را طبيعت از خروج
و خودش ميان كه موجودي عنوان به انسان شكلگيري و طبيعت
سال ميليون سه از كه انساني.ميكند فاصلهگذاري طبيعت
ابزارساز انسان به تبديل و ميكند ابزارسازي به شروع پيش
خودش اندامهاي امتداد صورت به را ابزارها و ميشود
قرار طبيعت و خودش ميان واسطهاي را آنها و درميآورد
و ميكند زبان ساختن به آغاز كه انساني نيز و ميدهد
از انسان اين ميكند ، نمادپردازي را طبيعت وسيله بدان
ميكند بازسازي ذهنش در را طبيعت و ميگيرد فاصله طبيعت
او.ميكند ايجاد را اجتماعي سازمان نيز حال عين در ولي
ايجاد روابطي ديگران و خودش ميان اجتماعي سازمان درون در
داراي آنها از كدام هر كه ميرود نهادهايي داخل ميكند ،
انساني چنين.شود رعايت بايد كه هستند قواعدي و قانونها
اين بايد كند ، حفظ را خودش اجتماعي سازمان آنكه ، براي
را طبيعياش آزادي از بخشي يعني كند ، رعايت را قواعد
موجود يك حال عين در انسان اين اما بگذارد ، كنار
قوي بسيار وي طبيعي غريزههاي يعني است زيستشناختي
يك امروزي ، انسان چه و باستاني انسان چه نتيجه در.هستند
اين.دارد طبيعي خويشتن يا اصل به بازگشت گرايش نوع
اجتماعي سازمانبندي و نظماجتماعي با تضاد در گرايش
.است مستقر
شده ، وي آزادي محدوديت باعث كه را نظمي ميخواهد يعني *
بردارد؟ ميان از
چنين در.كند تخريب را نظم ميخواهد واقع در.بله -
براي انتخابها اين.دارند متعدد انتخابهاي انسانها حالتي
اشكال به انسانها.بشكنند را نظم نوعي به كه بوده آن
.است جشن اشكال ، آن از يكي.ميشكنند را موجود نظم مختلف
بهطوري است موقت و محدود بهطور نظم شكستن نوع يك جشن
را خودشان غرايز موقت ، مدت اين در بتوانند انسانها كه
.كنند پيدا نظم پذيرش براي دوباره آمادگي و كنند تخليه
درك ميتوانند افراد (جشن) كوتاه مدت اين در اين بنابر
جشن كاركرد.است لازم برايشان چقدر اجتماعي ، نظم كه كنند
مفيد چقدر نظم كه ميدهد نشان كه است اين دوركيم نظر از
وارد را آنها جشن بفهمند ، را نظم افراد اينكه براي.است
تئاتري حالت يا درام يك صورت به كه ميكند كاري و ساز
و آشوب بازپيدايي و نظم واژگوني از تصويري آنها به شده
ميتوانند هم افراد ترتيب اين به.ميدهد را بينظمي
نظم به بازگشت براي تمريني هم و كنند تخليه را خودشان
كارهاي و ساز به باره اين در ميتوان البته.باشند داشته
و ساز اين از يكي.داشت اشاره جشن با رابطه در ديگري
.است بازي كارها ،
از گذشته.است نزديك جشن به كه است اشكالي از يكي بازي
اين واقع در.است غرايز تخليه بازي ، آن ، آموزشي كاركرد
آن و كنيم بازسازي را نظم ما كه دارد وجود بازي در امكان
جنون هست ، جشن در كه ديگري سازوكار.كنيم تثبيت را
انفرادي صورت به ميتواند كه است خروجي جنون ، ميباشد
نظم از كه كسي.گيرد صورت اجتماعي مستقر نظم از جمعي يا
آن برابر در واقع در و نكند پيروي اجتماعي سامان و
قرار تقدس و ابهام از هالهاي در نوعي به بايستد ،
اجازه ديگران ، كه دهد انجام كارهايي ميتواند و ميگيرد
دلقكهاي يا كوتولهها مانند نداشتهاند ، را آنها انجام
را حرفي هر بودند مجاز كه بودند كساني افراد اين.درباري
چه به.نداشت اجازه عادي فرد هيچ كه بزنند پادشاه به
حساب جنونبه عرصه در آنان كه دليل اين به دليل؟
جمعي جنون.ميداد مصونيت آنها به جنون عرصه و ميآمدند
"تاريخي جنون" زيرعنوان سياسي گفتارهاي در بيشتر هم
.ميشود مطرح
به شود؟ مي صحبت تاريخي جنون از مقاطع از برخي در چرا
آن از و ميگيرد موضع عمومي نظم مقابل در كه اين دليل
ميكنيم ، صحبت فاشيسم جنون از وقتي ما مثلا.ميشود خارج
قرار يافتهو سامان و عمومي نظم از خروج مقصودمان
رابطه ، همين در ديگر سازوكارهاي از است آن برابر در گرفتن
شورشهاياجتماعي و جنگ انحرافاتاجتماعي ، به ميتوان
.هستند مستقر نظم از آنهاخروج از كدام هر كه داشت اشاره
خروج شما تعبير به كه شده ، ياد سازوكارهاي از كدام هر *
اجراي و هدايت مجراهاييبراي واقع در است ، موقت نظم از
آنها ميان ميتوان آيا ولي هستند ، غرايزانساني
تفاوت غرايز اجراي اندازه و چگونگي نظر از (سازوكارها)
چگونه؟ شد ، قائل
كنيم ، تقسيم (سازوكارها)را آنها بخواهيم اگر.بله -
مكانيسمهاي گروهي ميان اين در ميتوانيمبگوييمكه
و پرخطر مكانيسمهاي گروهي و داريم بيخطر يا كمخطر
انحرافات و اجتماعي شورش جنگ ، چون مكانيسمهايي.تنشآور
خشونت با كه هستند طبيعتي به بازگشت سازوكارهاي اجتماعي ،
جامعه ميتوانند وحتي هستند همراه شديدي اجتماعي تنش و
يعني جامعه يك نابوديكامل.برند پيش كامل نابودي به را
را شهر يك جنگ مثلادر كه وقتي.طبيعت به مطلق بازگشت
طبيعت به مطلق بازگشت يعني ميكنيم ، كاملاويران
ميان از را اجتماعي ونظم سازمان هرگونه و ميكنيم
يا خطر كم مكانيسمهاي جزو وجشن بازي ميبريماما
.هستند بيخطر
را مكانيسمها اين جامعه خودكار تنظيم دستگاه واقع در
كه است دليل همين به و ميگيرد كار به و كرده انتخاب
فراهم را آن امكان كه داريم وجشن شماريبازي بي تعداد
تكراري ونمايشي ، تئاترگونه مكانيسم يك در ما تا ميآورند
.باشيم داشته آغازين زمان يا ازلي آشوب ازلحظه
در اسطورهشناسان بحث با (انسانشناسي) بحث تفاوتاين
مباحث در صرفا را موضوع اسطورهشناسان كه است اين
جامعه و انسانشناسان كه حالي در ميبينند اسطورهاي
.ميبينند نيز امروزي مسائل رادر آن شناسان
آيين و وجشن پارادوكساسطوره اين واقع در!دكتر آقاي *
سويي از و ميكنند ايجاد جديدي سونظم يك از استكه
دركتاب نيز فرويد.ميكنند نفي را پديد نو ديگرنظم
تمدن كه دارد اشاره مساله اين به "ناخرسنديهايش و تمدن"
آن پيدايي با و است انساني غرايز خاص جهتگيري حاصل
نفي آن موازات ارزشهاييبه و ميشوند پديدار ارزشهايي
جشنها برپايي با انسانها آيا است اين من پرسش.ميگردند
ياد ارزشهاياز به موجود ارزشهاي نفي با واقع ودر
ديگرآيا بيان به بازميگشتند؟ نيز شده نفي و رفته
نوين شدهروابط فراموش پايهارزشهاي بر جشن و اسطوره
ميكرد؟ ايجاد ارزشي
مفهوم طرف يك از يعني دارد ، وجود پارادوكس يك اينجا در -
تكراردر اصل كه ميشود بهجشن تبديل هنگامي آن جشن ،
تكرار يك از بايد هميشه رسوم و سنت مثل يعني.باشد آن
.ميرود بين از معنا نباشد ، تكرار اين اگر و حركتكنيم
يعني ميگوييم ، سخن يادبود و مراسمسالگرد از كه هنگامي
.شود تكرار بايد گشتن سال و يادآوردن اين كه آن
هستيم رو روبه استاتيك و ايستا عامل يك با ما واقع در
كه داريم فورماليسم يا صوريگرايي نوعي جشن در ما يعني
يعني.حفظكند را عناصر و مسائل داردتا آن به گرايش
كنند ، تغيير آنها اگر چون نميهد ، عناصر تغيير به اجازه
تغيير جشن يك عناصر در اگر.ميشود معنايي تغيير به منجر
.ميرود ياد از نيز آن معناي بهتدريج آوريم ، بوجود
محافظهكار ذاتا جشنها كه بگوييم ميتوانيم بنابراين
كه شكلي همان به خودشان حفظ به گرايش نوع يك هستند ،
آن ، مانند نوروزو جشن در نمونه دارند ، براي هستند ،
و پوشيده ما براي معنايآن چه اگر كه دارند وجود عناصري
.تكرارميكنيم و برگزار را آنها ولي باشد ، شده فراموش
ولي بپرسيد را هفتسين معناي نفر صد از كه است ممكن شما
كه صورتي در بداند ، را آن معناي آنان از نفر يك شايد
ايجاد تغييري آن عناصر تركيب در نيستند حاضر هيچكدام
بخواهيد روشنفكر حتي و ايراني خانواده يك از شما.كنند
هيچگاه مسلما.بگذارد سهسين هفتسين ، جاي به مثلا كه
و ايستا نيروي همين دليل به چرا؟.كرد نخواهد را كار اين
.كند حفظ را جشن ميتواند كه است صوريگرايي و استاتيكي
به نبايد مساله برابراين در ما كه است اين قضيه واقعيت
مفاهيم در مباحث از يكي.برويم تغيير براي فشار سمت
با مفاهيم اين با بايد كه است اين اسطورهاي معنايي
و آمده پديد شكلهاي اين كه چرا شود ، برخورد زيادي احتياط
هزاران و صدها شكلها ، اين درون در گرفته قرار معناهاي
مكانيسمي بنابراين.درآيد شكل اين به تا كشيده طول سال
از نبايد ما واقع در پس.شود حفظ آنها تا داشته وجود
به و داشت رواج نوزدهم قرن در كه كنيم حركت ديدگاهي
و ميكرد نگاه خرافات ديدگاه چون آيينها و اسطورهها
گذشته بازماندههاي اينها كه كند ثابت تا ميكرد تلاش
درك سمت به بايد برعكس.هستند بيارزش و بيمعنا و هستند
سخنانم ادامه در اينجا دربرويم آنها مكانيسمهاي عميق
درك براي مهمي كليد كه كنم اشاره ديگري پژوهشگر به بايد
او.داد بدست اسطورهها و جشنها مكانيسم دريافت و
خاطر به او شهرت.بود بلژيكي روانشناس ،"وانژنپ آرنولد"
گذار مناسك عنوان به جشنها با رابطه در كه است مفهومي
در وي كه است مكانيسمي واقع در گذار مناسك ميكند ، مطرح
مناسك در اولا اساس اين بر.بازمييابد مراسم از بسياري
در را مناسك از بسياري طبقهبندي اين و داريم طبقهبندي
گذار مناسك را آنها وانژنپ كه ميدهد قرار مناسكي داخل
كه داشتهايم بشر فرهنگ طول در مناسكي واقع در.مينامد
مهمترين.ميدهد نشان را ديگر مرحله به مرحله يك گذار
است مرگ و بزرگسالي ازدواج بلوغ ، تولد ، گذار مناسك ;آنها
به حالت و مرحله يك از گذار نوع يك آنها از كدام هر كه
از گذار مثلا.ميگذارد نمايش به را زندگي ديگر مرحله
يا.است همراه جشن يا منسك يك با بلوغ ، به كودكي حالت
مختلف جوامع در ويژهاي مناسك و آداب با ازدواج ، مرحله
رازآموزي و خاكسپاري و مرگ مرحله براي نيز است ، همراه
يا.دارد وجود خاصي آيينهاي بلوغ دوران ورودبه يا
يك با فرهنگها ، از بسياري در حرفه و صنف يك به شدن وارد
در ما كه ميدهد نشان وانژنپ.است توام گذار آداب نوع
حالت به حالت يك از گذار با مناسك از بسياري در يا جشنها
.هستيم روبهرو ديگري
ارشاد رضا محمد:از گو و گفت
دارد ادامه
علمي تفكر سپيدهدم
اسماعيل استاد علمي مقام بزرگداشت و ارسطو طبيعيات بررسي
سعادت
:اشاره
يونان ، شهير فيلسوف ارسطو اثر "آسمان در" رساله ترجمه
دوران علمي تفكر قواعد مبناييترين آشناييبا واقع در
زمان از علم روشهاي و پرسشها و مفاهيم درك و مدرن ماقبل
علمي تفكر و جهانشناسي مبناي.است معاصر دوران تا ارسطو
نيز اسلامي حكماي فلسفي آثار در مندرج هستيشناسي حتي و
اين اهميت به توجه.است شده سيراب سرچشمه همين از كاملا
و مفاهيم پيوستگي و تداوم كشف نيز و علم تاريخ در اثر
آثار مطالعه ضرورت تاكنون ، باستان دوران از علمي مقولات
.ميكند اثبات را ارسطو علمي رسائل نظير اساسي و كلاسيك
آثار از ديگر بسياري و است راه ابتداي اين بيترديد
فارسي ميبايدبه...و تاريخي و فلسفي و علمي كلاسيك
مصطلحاتوساختارهاي در لازم استواري تا شود برگردانده
به آسمان ، در رسالهآيد پديد ايراني فرهنگ و فارسي زبان
اين موضوع در فن اعاظم از كه سعادت اسماعيل استاد ترجمه
متون وترجمه ويرايش در ديگران سرمشق متخصصي و كتاب
و منتشر هرمس انتشارات سوي از اخيرا ميباشد ، كلاسيك
اهميت بازنمايي ضمن ذيل ، مقاله در.است شده بازار روانه
اول ، معلم اعتبار دلايل از بخشي علم ، تاريخ در ارسطو
توجه مورد "آسمان در" كتاب ازمطالب انگارهاي با همراه
.است گرفته قرار
معارف گروه
هيچ كه است برجسته چنان فيلسوفي و دانشمند ارسطو
نامش همگان.نميشود مشكل دچار وي معرفي براي نويسندهاي
هزار دو تاريخ ادوار دراغلب عمومي تفاهمي و شنيدهاند را
او.است داشته وجود بزرگ مرد اين علمي مقام بر اخير ساله
در گاه اما دانستهاند ، فلسفه و دانش اعلاي مثل را
مثلا و آمده پديد خاص جزميتي وي آثار و آراء پيرامون
و صحيح سنجش مسيحي ، وسطاي قرون مذهبي متفكران از بخشي
وي نظريات و عقايد معيار با را باطل و حق حتي و سقيم
در هم فراتر اين از.ميدادهاند قرار ارزيابي مورد
مقام از وي شان اسلامي ، وسطاي قرون در و شده ديده تاريخ
(1).است يافته اعتلا قديس و پير موقعيت به علم ، و فلسفه
در وي تعريف به شكل نهاييترين در ، اغراقآميز سير اين
كان":گفتهاند قدما برخي و رسيده "پيامبر" مقام
به نظير ، كم اعتبار و ارج اين "..نبيا انه ارسطاطاليس
اين از لذا و شده ديده ديگري متفكر براي تاريخ در ندرت
در النديم ابن.است معني تمام به استثناي يك وي نظر
آغاز عبارات اين با را ارسطو اخبار ذكر ،"الفهرست"
فاضل را او و است حكمت دوستدار ارسطو ، معناي":ميكند
البته اما (2)".ميگفتند نيز الفاضل التام و كامل
آثار و احوال ذكر افسانهها ، از تاثير بدون ابنالنديم ،
كتاب در برجسته ومولفي فيلسوف دانشمند ، مقام در را ارسطو
منابع بهترين از يكي اختصار ، عليرغم و ساخته مضبوط خويش
.است نهاده اختيار در را اسلامي تمدن در ارسطو شناخت
-چهرههاي يا -چهره كه است آن ارسطو درباره عجيب نكته
اسلامي ، دوره ادبيات و تواريخ و فرهنگ در يوناني حكيم
قصص و اساطير افسانهها ، با همراه واقعيت ، از آميزهاي
حكما ساير با قياس در وي خود آنكه حال است ، مذهبي
افسانه دامن به دست گاه هيچ" باستاني ، ودانشمندان
به مسيحي وسطاي قرون رويكرد حتيدرباره و (3)"نميشود
وجه هيچ به وسطي ، قرون اخير دوران":كه شده گفته ارسطو
از سرشار و فرهنگ شكوفايي دوران بلكه نبود ، تاريك دوران
دليل بدين ارسطو به دوران اين در.بود فكري نيروي
اماضعف.ميديدند واقعيت به را او توجه كه رويآوردند
به و ;بود تجربي اندازه از بيش كه بود اين در ارسطو عمده
دست طبيعت باب در رياضي نظريهاي به نتوانست دليل همين
(4)"بيابد
محل همواره تاريخ طول در كه نظرگاهها و تفاسير اين با
ديدگاههايي ميتوان است ، بوده آراء اختلاف و پرسش و تامل
البته.كرد مطرح ارسطو درباره متضاد حتي و متفاوت شدت به
است گسترده چنان نوشتهاند و گفته وي آنچهدرباره حجم
زيرا آورد ، فراهم يكجا آنهارا نميتوان طريقي هيچ به كه
و شروح سرانجام و تواريخ و تذكرهها تا قصص و اساطير از
در كس هيچ با وي آثار تصحيحهاي و ترجمهها و تفاسير
در فقط نه مسئله اين.نيست مقايسه قابل بشر فرهنگ تاريخ
به نيز اسلامي فرهنگ منظر از بلكه جهاني ، گسترهاي"
اسلامي ، تمدن برآمدن قرون نخستين در.است صادق تنهايي
همت ارسطو مختلف نوشتههاي برگردانيدن به بزرگي مترجمان
را ارسطو فلسفه زمينه ، اين در فارابي مجاهدات...گماشتند
لقب و رسانيد مسلمان دانشمندان ميان در چيرگي اوج به
ديگر كساني پنجم ، قرن در.كرد وي خود نصيب را ثاني معلم
و شدند پيدا طيب ابن و منطقي سجستاني ابوسليمان مانند
اول معلم سيطره بر باز كه ابنسينا ، همه از بزرگتر
او انديشههاي وتفسير شروح ميدان در و افزودند
تفسير آثار ، اين بر افزون(5) ".كردند هنرنماييها
.دارد ويژه اهميتي خود جاي به نيز ابنرشد مابعدالطبيعه
دوازدهم تا اول دفترهاي عربي ترجمه بر مبتني كه"
به غرب در كتاب اين كه شد سبب و بود ارسطو متافيزيك
مسيحي متكلمان و فيلسوفان در و شود شناخته بهتر مراتب
(6)".بگذارد ژرفتر تاثير
سال 384 فاصله در ارسطو آفرينش از سرشار و پرتحرك زندگي
آغاز استاگيرا نام به كوچكي شهر از ميلاد از قبل تا 322
ايامي در آتن از گريخته فلاسفه پناهگاه كه خالكيس در و
بيديني پوچ اتهام به آتن در را فلاسفه از بسياري كه بود
كه نميدادند اجازه قدرت ، زعماي قول به و ميكردند متهم
گناه تنها اما (7)".كنند گناه ضدفلسفه بر دوباره آتنيان"
زمان در دانش شقوق اغلب در بلكه نبود ، فلسفه فقط ارسطو ،
لذا و ميشد محسوب استادان استاد و سرآمد خود ،
محسوب علم به مردمان تحريص در دانشمندان گناهكارترين
و منطق واسطه به ارسطورا ما ، فرهنگ تاريخ درميشد
قرار توجه مورد -شعر وفن بوطيقا حدي تا و -فلسفه
اسلامي ، متقدم فلاسفه نظر از وي طبيعيات البته.دادهاند
در استغراق اما است ، بوده كهن جهانشناسي بنياد
آزمونهاي و طبيعي نگرش آن منطق ، به اتكاي و مابعدالطبيعه
ارسطوي تدريج ، به و داد قرار تحتالشعاع را تجربي
به ميراث اين.افكند سايه ما اسلاف اذهان بر فيلسوف
به و فلسفه مترادف ارسطو نام و شد منتقل نيز معاصران
ميبايد حال اين باآميخت هم در مشاء باحكمت اخص صورت
:زيرا كرد ، تجديدنظر نگرش اين در
جهان كه بود دانش نظمدهنده و گردآورنده بزرگترين ارسطو"
از يكي ارسطو گذشته ، اين از..آورد بار به باستان
مفهوم به كه بود كسي نخستين و استقرايي روش بنيادگذاران
در و علم در كوششهايش اما.برد پي سازمانيافته تحقيق
(8)".ساخت بلندآوازه ا اور نام كه بود علوم ردهبندي
از متمايز -ارسطو علمي مقام كه ميشود ملاحظه پس
و تعيينكننده نيز و اهميت واجد حد چه تا -مابعدالطبيعه
مقام همين.است بشر پيشرفت و تفكر تاريخ در الهامبخش
افلاطون خود ، نامدار استادان سايه از وي تا شده سبب والا
از درخشانتر و آيد بيرون يوناني متقدم حكماي و سقراط و
در ارسطو.يابد اختصاص وي به "اول معلم" عنوان آنها ، همه
.كرد دنبال را خود علمي ايدههاي پرورش ويژهاي شرايط
علمي پيشرفت در آغاز نقطه" ;كه باشد درست نظريه اين شايد
.است گذرانده آكادمي در او كه باشد سالهايي بايد ارسطو
معتقد بدانها افلاطون كه را اولويتهايي ارسطو آكادمي ، در
فرضهايي سقراطوار بررسي -را ديالكتيك كه اين يعني بود ،
رياضيات براي كمكي مقدمهاي -ميشد استدلال در كه را
علم يك الگوي ارسطو ، نظر در.ساخت معكوس ميدانست ،
از معتبر نحوي به قضايا آن در كه است موضوعي اصل دستگاهي
مشتق -"متعارف اصول" و "تعريفها" ،"فرضها" -بنيادي اصول
به است يوناني رياضيات مشخصه كه برهان ، نظريهميگردند
نه بايد علم هر ;ميشود پذيرفته علم هر عمده هدف عنوان
ترتيب ، بدين و كند تبيين بايد بلكه بپردازد ثبت به تنها
(9)".دهد تعميم
چرا كه بياموزد ما به ميتواند ملاحظات اين در تعمق
سيطره متمادي ، قرون طي در و دارد اهميت همه اين ارسطو
منشا بار سه حداقل او آثار و بوده نافذ همواره وي تاثير
نگارنده ، بهگمان.است گرفته قرار علمي خيزش مبدا و تمدن
اواخر تا ارسطو ظهور زمان از باستان دوران در يكبار
نهضت با همراه تمدنو مشرق در بار دومين رمي ، تمدن دوره
فلسفي اعتلاي و خيزشعقلگرايي اسلاميو تمدن در ترجمه
دوره در بار سومين و قمري هجري پنج و چهار و قرونسه در
دوره ارسطودر مجدد سپسكشف مسيحيو وسطاي قرون متاخر
.نوزايي
دروه در نفوذاو" كه داشت توجه بايد اين ، بر افزون
قرن از تفكر جهان بر او سلطه و باستان دنياي متاخر
عبوديتفكري از ناشي تنها رنسانس ، عصر تا سيزدهم
نبود ، كليسا مداخله اثر بر يا قرنها اين طي در دانشمندان
و فلسفي نظام توصيف تبيينو خارقالعاده قدرت از بلكه
آنها جاذبه از ناشي ارسطو آراء رونق.بود نيز او علمي
(10)".زور نه بود ،
داراي كلاسيكو كتابهاي شمار در آثارارسطور كليه
جهان سراسر در فرهنگ و وحكمت تاريخعلم در مهم جايگاهي
فلسفه و علم دستمايههاي نقد در آنها اهميت.محسوباست
براي علمي روشهاي ارائه و صحيح پرسشهاي طرح و خويش زمان
ولي نبود علومجديد پيشگوي وي.است علمي يافتنپاسخهاي
بود معاصر متاخرو دانشهاي و مسائل از راهگشايبسياري
اگر" معهذا.نميكند برابري وي با نظرهيچكس اين از و
ميان بايد مقايسه اين گيرد ، صورت مقايسهاي باشد قرار
ارسطو فلسفه.حال و ارسطو نه باشد ، او پيشينيان و ارسطو
موفقيتي را آن كنيم ، معياريداوري چنين با اگر را
شيوهاي ارسطو طبيعي ، فلسفه درمييابيم شگفتانگيز
پيش فلاسفه كه عمدهاي مسائل بررسي در عالمانه دقيقو
مسائل اين ;آورد بودند كشيده افلاطونپيش و سقراط از
آن از جهان المواديكه ماده ماهيت:از بودند عبارت
و مسالهتغيير آن ، شناخت درست شيوه و بود شده ساخته
ارتباط وحقيقتالوهيو بنياديعالم ساختار ، عليت
(11)".مادي اشياء با آن
صدر در ميبايد كه بود پرسشي به پاسخ براي مقدمات اين
چه امروزه كه است پرسشاين آن و ميكردم مطرح مقاله
بويژهطبيعيات وعلميارسطو ، فكري دستاوردهاي نيازيبه
با ميتواند چگونه معاصر اساساانسان است؟ مطرح وي
رشتهها از بسياري در كه باستاني ودانشمند يوناني حكيم
نبوت شان ما اساطيري نيمه فرهنگ در و ابوتيافته مقام
رساله ترجمه;دقيقتربگويم سازد؟ برقرار يافته ، رابطه
و باشد نيازي پاسخگوي امروزهميتواند آيا "آسمان در"
علمي تفكر و رشدعقلگرايي روبه روند به تشريكمساعي يا
شود؟ محسوب علمي ضد معتاد آموزههاي و سنن از گريز و
زيرا است ، مثبت يقين قطعو طور به پرسشها اين به پاسخ
قرار نظر مد كار اين ارزش دهها از فايده يك تنها اگر
به ناظر ارزش ، آن.شد موضوعخواهيم اهميت متوجه گيرد
آن بالاترينسطح در گسترشعلوم و تكوين روند از ما درك
و صحيح جريان و علمي انديشه سرچشمههاي به توجه نيز و
جهات از مساله اين.است تفكربشري تاريخ طول در متقنآن
فضل وضعاظهار از شو برون در را ما ميتواند مختلف
ومنطقي روشمند درك علميو تفكر سوي به اسطورهاي ، ونگرش
.دهد ياري دانش ، عرصه در
اسماعيل استاد معاصر ، متفكردقيق و برجسته دانشور
راه اين در مهمي گام ارسطو ، "آسمان در" ترجمه با سعادت ،
.است برداشته
فارسي به را"وفساد كون در" رساله اين از پيش وي
ترجمهاي مثابه به را آن اطلاع ، اهل كه بود برگردانده
ديده به همگان و كرده اثريكلاسيكقلمداد از كلاسيك
از چند تني ما دردوران (12).نگريستند آن در قبول
موفقيتهايبزرگ راه اين در وانديشه علم زبدگان
كه ذكاءالملكفروغي ، مرحوم جمله از.داشتهاند
وتبحري داشت فارسي ادب و فرهنگاسلامي بر عظيم احاطهاي
.غربي انديشههاي و مفاهيم استفهام و فهم در زدني مثال
نخستين ضروري ، سرمايههاي و دادهها همين به اتكاء با وي
و ايران به غربي فلسفه دستاوردهاي انتقال در جدي گامهاي
كلاسيك فرهنگ عظيم ذخيره به اتكاء با معادل اصطلاحات جعل
تداوم زمان اين تا كه گشود را راهي و برداشت را ايران
ايفا ويژه نقش آن تكميل در سعادت اسماعيل استاد و يافته
.است كرده
كشور ، متفكران و مترجمان از برخي سعادت ، اسماعيل از پيش
نمودهاند ، فارسي به ارسطو آثار اصل برگردان به اهتمام
- لطفي استاد شادروان نظير - متفكران از معدودي جز اما
منطق ، اخلاق ، مابعدالطبيعه ، به معطوف عمدتا ايشان توجه
.است بوده سياست بالاخره و ادبيات تئوري
و است بوده ارسطو طبيعي آثار امهات از "آسمان در" رساله
را آن "العالم و السماء كتاب" عنوان تحت ما قدماي
اين":گويد اثر اين درباره ابنالنديم.ميشناختهاند
حنين و ترجمه را آن بطريق ابن و است مقاله چهار در كتاب
ترجمه را اول مقاله از بخشي متي بشر ابو.است كرده اصلاح
نموده شرح را اول مقاله از بخشي افروديسي اسكندر و كرده
آن عدي يحييبن كه دارد ، كتاب تمام از شرحي ثامسطيوس و
چيزي باره اين در نيز حنين.است نموده اصلاح يا ترجمه را
مقدمه بلخي ابوزيد و است شانزدهگانه مسائل همان كه دارد
اما (13)".است كرده شرح حارث ابوجعفر براي را كتاب اين
است ، نداده اطلاعي ما به كتاب محتواي درباره ابنالنديم ،
معرفي به و بگوييم سخن كتاب اين درباره بخواهيم اگر لذا
ارائه اجمالا را نظرگاهها اين ميتوانيم بپردازيم ، آن
را پيشينيانش از برخي كار او ، آسمان درباره كتاب":كنيم
(14)".بخشيد تكامل سيارات نجوم درباره نافذ شرحي صورت به
ختم پيشينيانش نافذ شرح به صرفا ارسطو ، كار آيا اما
در آيندگانش و معاصران براي مهمي و تازه عنصر يا ميشد؟
جمله از ادوار ، برخي در ميرسد نظر به بود؟ نهفته آن
روح آن و شد غفلت بديع نكته همين از مسيحي وسطاي قرون
علمي حقايق كشف براي آزادانه و دقيق پرسشهاي طرح و علمي
ميان در كه بحثهايي آن".بود صحيح روششناسي بر مبتني و
كه چيزي تنها و بود شده فراموش داشت جريان يوناني منجمان
فلسفه و بطلميوسي نجوم.بود بطلميوس بود مانده باقي
درآمده جزمي و ريشهدار فكري نظام يك صورت به ارسطويي
به هيپارخوس و ارسطو كه روحيهاي آن از كلي به كه بود ،
شايد (15)".بود داشتند ، بيبهره خود جالب تحقيقات هنگام
منطق ، در مندرج مفاهيم كه كنند تصور برخي امروزه ،
در بدوي اموري ارسطو ، طبيعيات بالاخره و مابعدالطبيعه
به اگر تصور همين است ، بديهيات سنخ از و علمي تفكر عرصه
در ارسطو علمي اعتبار راز گيرد ، قرار توجه مورد درستي
اين ، بر افزون.شد خواهد آشكار وي از پس ادوار همه
ارسطويي ، طبيعيات و بطلميوسي نجوم از متخذ جهانشناسي
متكلمين و فلاسفه كوسمولوژي و هستيشناسي استخوانبندي
عقلي كلام از مهمي بخش و فلسفه و داده تشكيل را اسلامي
بنا هستيشناسانه انگارههاي همين بر مسلمان دانشوران
انگيزهاي زمان ، اين تا كلاسيك حكمت تداوم.است شده
كه ميكند ايجاد ارسطو طبيعيات فهم و خوانش براي مضاعف
مسلمان علماي فرهنگ و انديشه ميراث صحيح درك آن مبناي بر
.بود خواهد ميسر بهتر اسلامي دوره در زمين ايران عقلاي و
رضوي مسعود سيد
:پانوشتها
تفسير در (نيشابوري عقيق ابوبكر)سورآبادي مثال براي -1
اسكندر شاگردش و كرده ترسيم چهرهاي چنين ارسطو از خود
ذوالقرنين":مينويسد و ميداند ذوالقرنين همان را
گفتند ذوالقرنين را وي و... بود ، قيصرالرومي اسكندربن
.حقخواند دين به را كافر قوم خداي فرمان به آنكه بهر از
اهتمام به سورآبادي ، تفسير برگزيده مجيد ، قرآن قصص ".
.ص 220 اول1347 ، چاپ خوارزمي ، مهدوي ، يحيي دكتر استاد
تجدد ، رضا.م ترجمه نديم ، اسحاق محمدبن الفهرست ، -2
.ص450 تهران 1343 ، ابنسينا ، انتشارات
معصومي ترجمهحسين وايتسكر ، فن فردريش كارن علم ، شان -3
. ص 75 اول 1379 ، چاپ پرواز ، نشر همداني ،
. ص 109 همان ، -4
فولادوند ، عزتالله دكتر ترجمه مارتانوسباوم ، ارسطو ، -5
استاد قلم به مقدمه و 9 ، صص 8 اول 1374 ، چاپ نو ، طرح
.فولادوند
. ص 8 شماره 4 ، پانوشت همان ، -6
روز ، فكر صفري ، قوام مهدي ترجمه راس ، ديويد ارسطو ، -7
به كتاب اين در ارسطو زندگي شرح.ص 26 اول 1377 ، چاپ
كتب بهترين از يكي و است مضبوط و دقيق بسيار اما اختصار
محسوب يوناني فيلسوف درباره -جهان همه و -فارسي زبان در
اختصار ، عليرغم كه پانوشت 5 در مذكور كتاب همچنين.ميشود
از و ارسطوست درباره پژوهشها و ديدگاهها تازهترين واجد
.افزوده ارزشش بر نيز آن ترجمه و عالي نظر هر
سازمان آذرنگ ، عبدالحسين ترجمه دمپيير ، علم ، تاريخ -8
اول 1371 ، چاپ دانشگاهها ، انساني علوم كتب تدوين و مطالعه
. ص 51
فارسي ، بزرگ بنياددانشنامه دانشوران ، علمي زندگينامه -9
. ص 61 اول 1374 ، چاپ فرهنگي ، و علمي بيرشك ، احمد نظر زير
سي ، ليندبرگ ، ديويد غرب ، در علم سرآغازهاي -و 11 10
اول 1377 ، چاپ فرهنگي ، و علمي بدرهاي ، فريدون دكتر ترجمه
. و 93 صص 92
مركز سعادت ، اسماعيل ترجمه ارسطو ، فساد ، و كون در -12
. اول 1377 چاپ دانشگاهي ، نشر
. ص 458 همان ، النديم ، بن الفهرست ، ا -13
. همان غرب ، در علم سرآغازهاي -14
. ص 106 همان ، علم ، شان -15
|