گلها زبان با نوروز
بهاري سرودههاي
گلها زبان با نوروز
شكوفههاي و گلها پرورش و طبيعت زايش با بهار :درآمد
گل را هديه بهترين نوروز در مردم.است همراه درختان
و داشته والايي بس جايگاه گل ايران ، درفرهنگ و ميدانند
گل اهميت درباره زير مطلب ميدانند ، بهشت رهاورد را آن
.است شده نوشته نوروز در
بس و داند سحر مرغ گل مجموعه شرح
دانست معاني خواند ورقي هركو نه كه
ماه با كه است ايران ملت اعياد كهنترين از يكي نوروز
آغاز است طيبه ارواح و فرهوشيها ويژه كه فروردين
در.ميشود شروع خداوند نام به آن اول روز و ميشود
در: گرديده روايت (ع)صادق امام از مجلسي اسماءالعالم
براي فرخندهايست روز آن و شد آفريده آدم فروردين آغاز
نقل ايشان از همچنين.آرزوها شدن برآورده و حاجات طلب
از نوروز در خداوند و است كهن بسيار روز اين كه شده
شريك برايش و كرده پرستش را او تا گرفت پيمان بندگان
يا فروردين آغاز جشن نوروز ديگري روايت به.نشوند قائل
بود نياكان يادآوري جشن كه است فروردگان مخصوص اصطلاح به
مردگان ارواح متوالي شب پنج در كه ميپنداشتند چنان و
به و ميآيند زمين به بازماندگان زندگي وضع ديدار براي
و پاكيزه و تميز و روشن خانه اگر و ميروند خانههايشان
.ميگردند باز خرم و مسرور باشند راحت و آسوده آن افراد
لحظه در و كرده تميز را خانه نوروز در دليل همين به
نگاه نوراني را خانه و پوشيده نو جامه سال تحويل
.ميداشتند
نوروز:ميگويد فروردين و نوروز درباره داوود پور استاد
از و ميشود آغاز سال كه روزي.است نو روز معناي به
واژههايي كهنترين از يكي فروردين كلمه.ميشود سرگرفته
كه آمده مادها تاريخ دردارد وجود ما زبان در كه است
پايان)سال 713 در كه خاندان اين موسس دياكو پدر نام
كلمه و بوده فرورش ميزيسته (ميلاد از پيش هفتم سده
.است شده گرفته آن از فررورد و فروردين
درباره ايران اجتماعي تاريخ كتاب در نيز راوندي مرتضي
نوروز كلمه ساسانيان دوره از:مينگارد چنين نوروز
تاكنون ديرباز از كه است عيدي تنها و است شده متداول
را آن كه نوروز عيد.بوده مردم استقبال و علاقه مورد
اين در.داشت دوام متوالي روز شش مدت ميگفتند (روز نوك)
طرب و بشادي و ميكشيدند كار از دست زحمتكشان مدت
.مينمود راآراسته خود كاشانه و خانه هركسميپرداختند
قناتها و نهرها كنار وبه برميخاستند زود صبح مردم
و ميپاشيدند آب يكديگر به شستشو از پس و ميرفتند
ادا كلامي آنكه از قبل صبحگاهان و ميكردند تعارف شيريني
روغن بدن به سلامتي حفظ براي و ميخوردند شكر كنند
.ميماليدند
ميگيرد بهخود چهرهجديدي نيز فروردينطبيعت آغاز با
فلاسفه از يكي نوشته به.ميشود تازهايآغاز فصل و
خوانچهاي در مهرگان نوروزوجشن جشن در ايرانيان:عرب
سرو ، به ، بيد ، انار ، زيتون ، مقدس درخت هفت از شاخههايي
ايرانيو فرهنگ در هفت عدد.ميگذاشتند نارنج و سيب
.است برخوردار قداست حتي ازميمنتو ديگر برخيملل
با توبود در تو ديوار هفت مادها پايتخت اكباتان ديوار
آبي ، ارغواني ، سرخ ، سياه ، سفيد ، رنگ هفت به كنگرهو هفت
مقدس حبوباترا نوع همچنينهفت آنان.زرد و نارنجي
.لوبيا و نخود ذرت ، عدس ، .كنجد جو ، گندم ، :ميدانستند
استكه چهار و سه عدد يگانگيواتحاد مفهوم به هفت عدد
مظهر چهاررا عدد و وحدت و نور از نمادي را سه عدد
امام چنانكه.ميدانند چهارگانه عناصر و فصل چهار
ياد را هفت عدد وقتي:ميگويد كبير تفسير فخررازيدر
.ميكنند كثرت اراده آن از ميكنند
كنت.گل نويد بهار ميدهدو را بهار نويد نوروز
نميكنم خيال من:مينويسد ايران طبيعت وصف در دوگوبينو
هواي و مشاهدهآب از پس و بيايد ايران به اروپايي يك
ييلاقات در زندگي و واغذيه فراوانيميوه و كشور اين
.شود خارج آن تاسفاز بدون بتواند باصفايآن
نقل چنين خود سفرنامه در نيز ايتاليايي جهانگرد پيترو
پراز طبقهايي جوانان سرخ گل ايام در بهار هنگام:ميكند
و دارند دست به ومشعل چراغ فراوانو شمعهاي سرو بر گل
شادي و ميپاشند گل رويمردم و سر به وتفريح خنده با
.مينامند سرخ گل جشن را جشن اين ميكنند
.نيزبدانيم را ازگل استفاده تاريخچه تا نيست بيمناسبت
يونان زمان در و ميلاد از قبل در 1800 گل از استفاده
همچنين و زيتون برگهاي از يونانياناست شده ثبت قديم
آنان.ميكردند استفاده لباسشان و تزئينمو براي زنبق
گل اصولا و سفيدميكاشتند مردگانشانزنبق گور برفراز
باستان مصريان.بود افراد شخصيت به احترام زنبقنشانه
استفاده تدفين مراسم در زنبقوموگه گلهاي از نيز
مورد مراسممذهبي در گلهارا اين روميان ميكردندو
انواع از كهناستفاده تمدن در.ميدادند قرار استفاده
به بعدها و بوده معمول مذهبي آيينهاي بيشتردر گلها
كتاب راونديدر.شد مرسوم نيز هديه عنوان به مرور
ايران تفريحاتمردم ميان در:مينويسد اجتماعي تاريخ
داشتزيرا خاصي اهميت ميهمانيها و وسطياعياد قرون در
ودوستان بستگان كه اين از دوره اين اجتماعي محافل تمام
بهترينوجهي به آنها از و دعوت سفرهاي گرد به را خود
.ميكردند وشادماني لذت احساس پذيراييكنند ،
در.مينوشتند كاغذدعوتي يا رقعه مدعوين از يك هر به
براي و ميشد بدل و رد بسيار تعارفات رقعهها اين
لاله و نرگس گل از دستههايي دعوتنامه همراه به ميهمانان
.ميشد فرستاده
در گل نوع هزار پنجاه و دويست حدود در تاكنون
دنيا مختلف نقاط در ساله هر و شده جهانشناسايي
.ميشود برپا گلها انواع از متنوعي و مختلف نمايشگاههاي
بارها دارند؟ را خود خاص زبان گلها ميدانيد آيا اما
ميكنند زندگي و زندهاند گياهان كه خواندهايم و شنيده
گوياي آنها شكل و رنگ حتي كه است طبيعي كاملا پس
از و دارند دارويي جنبه گلها از بعضيباشد حالاتشان
استفاده عطرها انواع ساخت و تهيه در آنها از بسياري
سال هزاران از گياهان روغن و كرده خشك گلهاي از.ميكنند
كتاب نخستين.ميكردند راتهيه آرايشي وسايل انواع پيش
از دانستنيهايي ميلاد از پيش سال هزار سه در چين گياهي
ارائه آنان كارگيري به شيوه و گياهان زيباييآفريني خواص
از مانده جاي به مومياييهاي كنار در مصر درميدهد
مصريان ميدهد نشان كه آمده دست به موادي پيش قرنها
هم مقداري حيات هنگام به گياهان از بهرهگيري بر افزون
بيتوشه نيز دنيا آن در تا ميگذاشتند مردگان كنار در
!شوند زيباتر دارند همراه كه موادي كمك به و نمانند
گل از كه است سال صدها شادابي و طراوت زيبايي ، دليل به
دانستن با و ميكنند استفاده ارزش با هديهاي عنوان به
خواهد بيشتر هم باز هدايا اين ارزش آنان زبان و تاريخچه
رايحه و متنوع رنگهاي و زيبايي با بهاري گلهاي.شد
در كه نرگس گل خصوص به دارند ويژهاي اهميت دلپذيرشان
نو ، فصلي شروع سمبل و ميشكفد سرد هواي در و بهار آغاز
گلهاي جزو نيز ياس.است خوشي و شادي پيك و دوباره زندگي
شجاعت سمبل را بنفشه و است سرزندگي و شادي نشانه و بهاري
گلهاي معمولا.ديگر شروعي براي شجاعت شايد.ميدانند
در دليل همين به.ميشوند هديه نشانهاحترام به سفيدرنگ
به بيشتر گلها رنگ اين از سوگواري يا و ازدواج مراسم
.دارد تشريفاتي و رسمي جنبه آنها دادن هديه و ميرود كار
و دوستانه محبت معناي به رنگ نارنجي و آبي صورتي ، گلهاي
غالبا را گلها رنگ اين.است بيشائبه و پاك علاقه
.ميكنند هديه مربيانشان يا و والدينشان به فرزندان
گفته.است فراوان عشق و علاقه نشانه رنگ قرمز گلهاي
.است مناسب خستگي رفع و آرامش براي رز گل عطر كه ميشود
.است ايثار و محبت نهايت نشان قرمز رز
ميان در زرد گلهاي اگر اما است بيزاري علامت رنگ زرد گل
مفهوم به بگيرد قرار ديگر رنگين گلهاي از دستهاي
شايد.است رابطه يك جديد طرح و آغاز يا و چندگانه احساسات
لاله اندازه به گلي هيچ كنيم ادعا اگر باشيم نكرده اغراق
سال 1554 در بار اولين گل اين پياز.نيست ايران ملي گل
تركيه طريق از بوسبك نام به شخصي توسط ايران از ميلادي
و ازدياد اثر در هلند كشور امروزه.يافت راه اروپا به
به ساله هر را آن نوع هشتصد حدود در گل اين پياز پرورش
هديه و است جاودانگي سمبل لاله.ميكند عرضه جهاني بازار
طولاني زندگاني آرزوي مفهوم به لاله گل از دستهاي دادن
و شكل با بهاري گلهاي از دستهاي.است روابط پايداري و
كوچك شاديهاي و آينده به اميد معناي به مختلف رايحه
و رنگ نارنجي آن گل كه دارد وجود درختي هند در.هستند
بين از معناي به آسوكا آن سانسكريت نام و است پرپر
و ميدانند عشق سمبل را گل اين.ميباشد اندوه برنده
آبي در درخت اين گل شش اگر كه باورند اين بر هندو زنان
و اندوه از فرزندانشان كنند استفاده آن از و شده مخلوط
و زيبايي بر علاوه گل اين.بود خواهند امان در بدبختي
دستمال لقب آن درخت به و دارد نيز دارويي خاصيت طراوت
را گل گلبرگهاي ازدواج مراسم در.دادهاند هم را فرشتگان
زير در يا ميريزند داماد و عروس سر به و كرده جدا
.ميچينند فرش صورت به پايشان
است رايج كمابيش نيز اروپايي اقوام در عقايدي چنين
به معمولا و ميگيرد دست به عروس كه را گلي دسته چنانكه
به شانس مظهر عنوان به است صورتي يا آبي سفيد ، رنگهاي
كه دختري اولين ميگويند و مياندازد دمبخت دختران طرف
نيلوفر گلبرگهاي.بود خواهد بعدي عروس يابد دست آن به
برگهايشان روي را آب قطرات فقط آنها نميشوند ، خيس هرگز
ميرقصند آنها با گويي باد حركت با و ميگيرند بازي به
دليل همين به.نميشوند هم آب به آلوده حتي هرگز اما
طهارت و پاكي سمبل و است عزيزي و محترم مقدس ، گل نيلوفر
بودهو هنرمندان از بسياري الهام منبع گلها.ميباشد
آثار در شاعران و نقاشان نويسندگان ، از بسياري.هستند
را آنها طراوت و زيبايي و برده نام گلها انواع از خود
جاويداني و زيبا باعظمت ، شاهكارهاي بسيار چه.ستودهاند
منان پروردگار.شدهاند كشيده تصوير به گلها آنها در كه
:ميفرمايد الرحمن سوره سورهها ، عروس در و كريم قرآن در
و گوناگون ميوههاي آن در و مردم براي گستراند را زمين و
گل و برگ داراي كه گياهان و متنوع حبوبات و داد قرار نخل
خدايتان نعمتهاي كدامين انس و جن اي.خلق رزق براي هستند
.ميكنيد انكار را
زندگي ادامه و بودهاند تحسين و توجه مورد همواره گياهان
و ديگر بهاري آغاز دردارد آنان حيات به بستگي ما
شويم حق پرتو از جلوهاي نيز خود كه است خوب ديگر نوروزي
دوباره تولد استقبال به نيكو خلقي و زيبا كلام با و
.نكنيم اسراف و دانسته قدر را آن زيباييهاي و برويم طبيعت
.باشيم فراوان گلهاي شكفتن شاهد تا نيالاييم را طبيعت
پيروز نوروزتان
بهروزان گل گيله
:ماخذ
راوندي مرتضي ايران ، اجتماعي تاريخ -1
دوگوبينو كنت ايرانيان ، بين در سال سه -2
سن كريستين آرتور ساسانيان ، زمان در ايران -3
ماسه هانري ايراني ، آداب و معتقدات -4
بهاري سرودههاي
...رسيد غنچه عروس
شكن باده و گشت طربانگيز گل و بهار
كن بر دل ز غم بيخ گل رخ شادي به
هواداري در غنچه صبا باد رسيد
پيرهن دريد خود بر و شد برون خود ز
دل صافي آب از بياموز صدق طريق
چمن و سرو ز آزادگي طلب بهراستي
نگر كلاله گل گرد صبا برد دست ز
سمن روي به ببين سنبل گيسوي شكنج
سعد طالع به حرم از رسيد غنچه عروس
حسن وجه به ميبرد دين و دل بعينه
هزار نفير و شوريده بلبل صفير
حزن بيت ز برون آمد گل نقد براي
بگو باده جام و خوبان صحبت حديث
فن صاحب پير فتواي و حافظ قول به
"حافظ"
...و سال اين بادت مبارك
نوروز بوي و صبح باد برآمد
پيروز بخت و دوستان كام به
سال همه و سال اين بادت مبارك
روز همه و روز اين بادت همايون
گلنار افكنده رخت در آتش چو
ميفروز آتش منه ، منقل دگر
برخاست خواب از بخت چشم نرگس چو
دوز بر ديده را دشمنان گو حسد
كجايي گل اي است خرم بهاري
سوز؟ و ناله را بلبلان بيني كه
باشد و بودست بسي ما بي جهان
ميندوز نكونامي جز برادر
بخت از بيني دولت كه كن نكويي
بدآموز بدگوي فرمان مبر
سعدي عمري سراي بر دل منه
كوز اين ماند نخواهد برگنبد كه
نبودي مرگش اگر عيش دريغا
يوز بگذاشتي اگر آهو دريغ
"سعدي"
...آمد بردبار نگار
آمد مشكبار بهار آمد بهار آمد ، بهار
آمد بردبار نگار آمد نگار آمد نگار
آمد روح و راح صبوح آمد صبوح آمد صبوح
آمد عقار ايثار به رو مه ساقي خرامان
شد روشن ريگ و سنگ كه آمد صفا آمد صفا
آمد نزار هر شفاي آمد شفا آمد شفا
مشتاقان دلداري به آمد حبيب آمد حبيب
آمد هوشيار طبيب آمد طبيب آمد طبيب
آمد بيصدا سماع آمد سماع آمد سماع
آمد پايدار وصال آمد وصال آمد وصال
آمد بديع بس ربيع آمد ربيع آمد ربيع
آمد خوشعذار لاله و ريحانها و شقايقها
گردد كسي زو ناكس كه آمد كسي آمد كسي
آمد غبار هر دفع كه آمد مهي آمد مهي
بخنداند را دلها كه آمد دلي آمد دلي
آمد خمار هر دفع كه آمد ميي آمد ميي
او نرفتست خود خانه كزين آمد كجا آمد كجا
آمد بياعتبار گه و آگاه چشمگه وليكن
آيد نطق به خامش كنون گردد خمش ناطق كنون
آمد بيشمار حرف كه بشمرده حرف كن رها
"مولانا"
|