آسمان از كلماتي
( پاياني بخش ) تاويل درباره ديگر ديدگاهي
همه او مخاطب است ، فرستاده"مردم" براي را كتابش خدا *
برتررحمان خداي كتابرا اين خاصي ، طبقه نه است ، مردم
فهم و درك از و است كرده "نازل" "مردم" فهم و درك سطح به
است نبرده "بالا" آنان
حكمتيار گلبدين
تاويل مورد در ايجي دكتر محترمم برادر كه تحليلي از -
معاني قرآن الفاظ كه ميشود فهميده چنان داشتهاند
بطن در و است بطني و ظهر داراي قرآن آيات و دارند متعددي
اين آيا كه بنگريم بايد ! متعددديگري بطنهاي آن
ساحت به عيبي انتساب يا است قرآن ستايش با مترادف تعبير
!آن؟ مقدس
:باشد داشته وجود ميتواند تصور دو قرآن درباره
به"آسمان" از كه آسان و فهم قابل واضح ، است كتابي قرآن-
.درك قابل مخاطبش براي و شده"نازل" "زمين"
جز كه غامض و پيچيده صعب ، مبهم ، است مواردي داراي قرآن-
.عاجزند آن فهم و درك از ديگران قليلي عده
قرآن مورد در تصور ، دو اين از يكي كدام بنگريمكه بايد
كتاب اين منصفانهدرباره و قضاوتسالم و حقيقتداشته
است؟ كدام الهي
قرآنتبليغ مورد در عدهاي كه شده باعث چيزي چه
ديگرانقابل براي قليلي ، عده جز كتاب اين كه ميكنند
نيست؟ فهم
گرفته ، مايه قرآن به نسبت عميق درك و فهم از تصور اين آيا
فهم عدم و جهل از يا مبالغهآميز ، تقدس و احترام از يا
انحصارطلبي؟ و غرضي خود از يا و آن
دارند؟ دلايلي چه نظراتشان اثبات براي اينها
كدامهاست؟ آنان نظر از قرآن وغامض پيچيده مبهم ، بخشهاي
تا ولي دارد ، نياز مفصل خيلي بحث به موضوع اين چند هر
آتي ميدهدتوضيحمطالب اجازه مقاله اين حوصله كه آنجا
:ميشماريم ضروري را
واضح ، روشن ، آياتش كه تاكيددارد مطلب اين بر قرآن -1
.ندارد وجود آن در پيچيدگي و غموض و است آسان و فهم قابل
:ميفرمايد چنانچه
.المبين آياتالكتاب تلك
.هويداست و مبين كتاب آيات اينها
.است آمده قرآن در بار دهها مطلب اين
.مدكر من فهل للذكر القرآن يسرنا لقد و
پند آيا ساختهايم آسان دهاني ياد براي را قرآن يقينا و
است؟ گيرنده
.است شده ذكر قرآن در بار سه آيه اين
است ، كرده نازل را كتاب اين كه حكيم خداي كه صورتي در
را تاويلي هيچنوع كه واضح الفاظ با و تاكيد با خود
.است واضح قرآن كه فرمايد مي مكرر بهطور نميپذيرد ،
است ، فهم وقابل آسان پندگيرنده هر براي و هويداست و مبين
قرآن كه كند ادعا الهي قاطع قضاوت اين برابر در كسي اگر
نيست ، درك قابل همه براي داردكه پيچيدهاي و غامض بخشهاي
قضاوت اين آيا كرد؟ اعتنا حرفها اين به كه است درست آيا
بهحساب ناروا جرات و بيباكي و نيست؟ قرآن فيصله مغاير
چيز آنان ميگويدو چيزي خود كتاب باره در خدا نميآيد؟
مقدسكتاب ساحت از را نقص و عيب اين حكيم خداي ديگري؟
فهم غيرقابل پيچيده موارد داراي كه ميكند نفي مبينخود
و ميدهند نسبت آن به را وعيب قبح اين آنان ولي.باشد
!ميورزند تلاش آن اثبات براي
اگر دارد ، تاكيد مطلب اين بر قرآن آيه صدها كه حالي در
نظر در است ، آمده مكرر طور به كه را مورد دو همين تنها
قرآن درباره آن مغاير قضاوت از كه نيست كافي آيا بگريم
مبينالهي كتاب اين كه نگوييم هرگز و كنيم خودداري
دارد؟ پيچيدگيهايي
رجوع قرآن به كند مي تشويق را مردم كه پيامبرش و خدا
كتاب اين به رجوع با بسازند ، خود راه مشعل را آن كنند ،
در ميشوند ، هدايت روشنايي و نور سوي به تاريكيها از
خواهند را خدايشان شناخت ، خواهند را خود كتاب اين آينه
و مضر بد ، و خوب كرد ، شناساييخواهند را يافت ، دنيايشان
است ، معيار كتاب اين نمود ، تفكيكخواهند هم از را مفيد
شده نازل رهنماست ، است ، مشعلاست ، ترازو است ، ملاك
ولي...همه براي استفاده قابل و درك قابل و همه براي
اين معنايش كه دارند حرفهايي قرآن درباره عكس بر آنان
بالاتر شما توان و سويه از قرآن مفاهيم به بردن پي:است
درك قابل همه براي نيست ، همه براي كتاب اين است ،
كه آن جاي به پيچيدگيهاست ، و غموض داراي نميباشد ، خود
به !دارد ضرورت شناخت واسطه به خودش باشد ، شناخت وسيله
باشد ، ظلمات و تاريكيها تنوير مشعليبراي كه آن جاي
قضاوتظالمانهاي ، چه ضرورتدارد ، روشنگرديگري براي
!ناروايي برداشت چه
و برخورديد اشكالي با كتاب اين در اگر:ميفرمايد قرآن
توضيح كرد ، جلوه پيچيده برايتان آيات از يكي هر مفهوم
برخي برخي ، كتاب اين كه كنيد جستجو ديگري درآيات را آن
به خود اشكالزداست ، خود ميكند ، تشريح و توضيح را ديگرش
.ميكند رفع را ابهامات ميدهدو جواب سوالات
شما به من به منسوب حديثي اگر:ميفرمايد (ص)پيامبر
.بكوبيد ديوارش به يافتيد قرآن مغاير را آن ولي رسيد
ملاك و معيار قرآن مورد در ما حرف:ميگويند اينها اما
موارد بايد برعكس قرآن ، به راي اختلاف ارجاع جاي به !است
سنجيده ما راي با وجوددارد قرآن در برانگيزيكه اشتباه
!شود
مدتي از پس كه داشته را عارضه اين همواره ديني نهضتهاي
دين از كه خاصي دسته و معين طيف شكل در آن ، كاذب حاملين
ساخته ، مردم تحميق وسيله را آن و ميسازند خوددكان براي
ميخورند؟ گونه دين نيرنگهاي با و ناحق به را مالشان
ميشوند ، دين به مردم رسيدن اصلي مانع و نموده تبارز
:ميفرمايد خطرناك عارضه اين مورد در قرآن
الرهبان و الاحبار من كثيرا ان آمنوا الذين ايها يا"
".الله سبيل عن يصدون و بالباطل اموالالناس لياكلون
(التوبه34)
روحانيون و يهود علماي) رهبان و احبار بيشتر!مومنان اي
خدا راه از و ميخورند ناحق به را مردم اموال (نصاري
.ميشوند مانع
شده تبديل مردم طيف پيشهاين و حرفه به دين كه باري هر
مبدل دين اصل به آنان وصول مانع و مردم تحميق وسيله به و
كرده مبعوث را پيامبراني مردم ، بر مهربان خداي است ، شده
خرافاتي آرد ، بيرون طبقه اين انحصار از را دين تا است
و شده داده مردم خورد به گروه اين توسط دين ، بهعنوان كه
را آن و انباشتهاند دين تابناك چهره بر كه غباري و گرد
بر كه"گراني بارهاي" شود ، زدوده داشتهاند پنهان مردم از
زنجير" و"اغلال" و شود انداخته دور گذاشتهاند مردم دوش
انداختهاند مردم گردن و پا و دست بر كه" وزولانههايي
سوو يك از مردم و خدا كهميان را موانعي شود ، شكسته
آنان به و كردهاند ايجاد ديگر سوي از مردم و دين
حقيقتدين ودرك خدا رسيدنبه براي كه گفتهاند
از خدا به رسيدن راههاي كنيد ، عمل ما طريق از ناگزيريد
خدا به تا بگيريد را ما دامن واسطهايم ، ما ميگذرد ، ما
دين علم باب كليديم ما را ، خدا دربانيمخانه ما برسيد ،
همه است ، ممكن ما اجازه به فقط رفتن بالا و شدن داخل را ،
طلب انحصار گروه اين واهمههاي از شده ايجاد موانع اين
بدون و زودي به ميخواهند كه كساني راه از و بكوبند را
عيال) مردم به و بردارند شوند وصل او دين و خدا به موانع
شماست ، در نزديك خدا:بگويند او دين اصلي مخاطبين و (خدا
رگ از ميشنود ، را فريادتان شماست ، با حال همه و جا همه
اوو ميان است ، همه خداي خدا ، است ، نزديكتر شما به گردن
جرات و توان را كسي نيست ، ضرورت واسطهاي به بندگانش
ضرريرا او ، اذن به مگر نيست ، او بارگاه به شفاعت سفارش
منفعتيرا و كند دفع نميتواند احدي است خواسته خدا كه
بدون شود ، مانع نميتواند استاحدي كرده اراده خدا كه
خدا به ووسيله واسطه جستجوي بدون و مستقيما و درنگ
را كسي نه او جز بهبجوييد استمداد او از و كنيد رجوع
.بجوييد استمداد كسي از نه و كنيد عبادت
همه او مخاطب است ، فرستاده"مردم" براي را كتابش خدا
برتررحمان خداي كتابرا اين خاصي ، طبقه نه است ، مردم
فهم و درك از و است كرده "نازل" "مردم" فهم و درك سطح به
.است نبرده "بالا" آنان
غامض و پيچيده كه ميكنند تبليغ قرآن مورد در كه كساني
باشد آنان انحصار در دين ميخواهند كه كسانياند يا است ،
يا و ميگرايد كساد به آنان دكان دين شدن عام با ويا
و درك زحمت و نكردهاند رجوع قرآن به كه كسانياند
"جهالت"توجيه براي نشدهاند ، متحمل را آياتآن شناسايي
"صعبالدرك" و پيچيده مقوله بر خود"كسالت" تبرئه و
تاثير تحت كه كسانياند يا و كردهاند استناد قرآن بودن
را آن غوروتعمق بدون و گرفتهاند قرار تبليغات اين
اين ميكند ارائه گروه اين كه اي عمده دليلپذيرفتهاند
و محكم:است آيات نوع دو داراي قرآن:ميگويند كه است
بوده ، واضح مفهوم و روشن الفاظ داراي محكم آيات متشابه ،
متشابه آيات ولي سهلالفهماست ، و درك قابل كسي هر براي
.تاويلاند غيرقابل قرآن خود استناد به
را دين كه رحمن خداي است ، اين از حقيقتغير كه حالي در
به واضح ، الفاظ با ميفرستد ، انسان زندگي تنظيم براي
ماحول و دربارهخودشان آنان مروج كلمات با و مردم زبان
و بد و خوب ميكند ، تكلم آنان محسوسشانبا و ملموس
خوب راه و ميكند نشاندهي آنان به را مضرزندگي و مفيد
آنان به را فهميدن درست و انديشيدن مردن ، خوب خوب زيستن ،
"پايين""زمين"به"آسمان" از را دين ميآموزاند ،
قابل "امي" مردم براي تا ميآورد ، پايين حدي به ميآورد ،
شدن سپري از پس ولي باشد"امي" يك آن حامل حتي و شود فهم
تدريج به نخستين ، و راستين حاملان رفتن كنار و مدتي
زندگي تنظيم با كارش سرو كه همه براي فهم قابل دين اين
انحصار در را دين ميافتدكه كساني بهدست بود ، مردم
ما براي فقط دين اين ميگويند مردم به ميگيرند ، خود
دينرجوع مستقيمابه نميتوانند ديگران است ، فهم قابل
فقط خدارا زبان پيببرند ، آن رموز و اسرار به و كنند
خدا با "ترجمانها" اين ذريعه بايد ديگران بلدند ، آنان
ميسازند ، دشوار و پيچيده را آسان و سهل دينكنند صحبت
تبديل ديني به داشت سروكار زمين امور تنظيم با كه ديني
از را دين خدا ميكند ، صحبت آسمان درباره فقط كه ميشود
آسمان به زمين از ايشان بود ، آورده فرود زمين به آسمان
.نباشد دسترسي قابل همه براي كه جايي ميبرند ، به بالا
تبديل ديني به كند حمل را آن ميتوانست "امي" كه ديني
كه ديني.عاجزند آن الفباي درك از فيلسوفها كه ميشود
درباره فقط كه درميآيد ديني داشتهبه بحث طبيعت درباره
دين ميكند ، نجوي طبيعت ماوراي جريانات و خارقالعادهها
طبيعت ، از بريده موهومي ، خارقالعادههاي از مجموعهاي
همه ميشود ، فهم قابل غير و غامض مردم ، براي ناآشنا
آمده ، مشهود و ملموس اشياي درباره كه مذهب واضح الفاظ
كسب خود براي جديدي معاني بوده ، تاويل قابل غير و محكم
يافت آن براي مردم قاموس در كه معاني از غير ميكند ،
ستارگان ، مهتاب ، آفتاب ، از خدا كتاب اگر ميشوند ،
هرچه...و باران ابرها ، درياها ، كوهها ، زمين ، آسمانها ،
از غير الفاظ اين همه معاني دارد ، بحثي است طبيعت اين در
بايد فهميدهاند ، آن از مردم عامه كه ميگردد چيزي آن
"فهمان دين" از را الفاظ اين مذهب مطابق و اصلي معناي
در بجويند ، "كلمات بطن" به آگاه و "دين اسرار" به آگاه
نادرست شكل به را دين و ميشوند مغالطه دچار آن غير
را دين مكار ، عدهاي كه را شوم پديده اين !ميكنند تعبير
انحصار در كه ميدهند جلوه پيچيده و غامض منظور اين به
نموده ، عجز احساس آن فهم از مردم عامه و بماند آنان
و بدهند مردم خورد به دين نام به را خود غرضآلود نظرات
رجوع آنان به خدا كتاب (كلمات بطن) فهم براي مردم عامه
:ميكند ترسيم چنين قرآن كنند ،
من لتحسبوه بالكتاب السنتهم يلوون لفريقا منهم وان"
ما و عندالله من هو يقولون و الكتاب من هو ما و الكتاب
".يعلمون هم و الكذب الله علي يقولون و عندالله من هو
(عمران78 آل)
(خودشان) كتاب و نوشته بر را زبانشان آنان از گروهي و
در آري بحساب (خدا) كتاب از آنرا كه ميپيچانند چنان
همه گفتهها اين:ميگويند و نيست خدا كتاب جزء كه حالي
دروغ خدا بر و نيست خدا سوي از كه حالي و خداست سوي از
.ميدانند كه حالي در ميبندند
نوشتههاي و گفتهها مكار ، گروه اين كه ميكنيد مشاهده
تفسير و تعبير و ميكنند منسوب خدا كتاب به را خود
اين ميشمارند ، الهي تعبير و تفسير را خود غرضآلود
خوب ميشوند ، مرتكب دانسته و عمدا را دروغين افتراء
و ميشود سراغ گفتهاي چنين خدا كتاب در نه كه ميدانند
از.ميكنند ادعا ايشان كه است همان خدا كلام مدعاي نه
مبتلايان كه ميشود فهميده وضوح به آيه اين به متصل آيات
يا كتاباند وارثاناستفادهجوي يا آفت اين به
خود زعامت حق اثبات براي وسيلهاي دين از كه زمامداراني
خود سلطه دوام براي آله چون و نموده استفاده مردم بر
و بزرگ شخصيتهاي به انتساب با آنانكه يا و ميبرند بكار
امتيازات كسب گذشته پيامآوران با نسبي و خوني پيوند
.كشاندهاند خود غلامي و بردگي به را مردم و ميكنند
بالا الوهيت مقام تا را شخصيتها اين كه همينهاهستند
امور متصرف و بالغيب عالم ميسازند ، خدا شريك ميبرند ،
ضروري را آنان از استمداد و آنان به توسل ميكنند ، معرفي
آستان به بردن پناه با فقط كه ميكنند ادعا و ميشمارند
به عرايض تقديم با و ميگيريد قرار خدا پناه در آنان
اين.ميرود بالا خدا سوي به دعاهايتان آنان ، محضر
بردن بالا و شخصيتها اين با محبت حكم به را تبليغات
تثبيت براي بلكه نميكنند ، آنان مقام و منزلت بيشتر هرچه
طبيعي و !!آناناند معنوي وارث چون ميكنند ، خود جايگاه
براي عظمت پر گذشتههاي ازآن امتيازات اين همه استكه
:ميفرمايد خوب چه است ، قرآن مانده ميراث به ايشان
ثم النبوه و الحكم و الكتاب الله يوتيه ان لبشر كان ما"
كونوا ولكن دونالله من لي عبادا كونوا للناس يقول
ولا تدرسون كنتم بما و الكتاب تعلمون كنتم بما ربانيين
ايامركم اربابا والنبيين الملائكه تتخذوا ان يامركم
(80 عمران79 آل) "مسلمون انتم اذ بعد بالكفر
به نبوت و حكم و كتاب خدا كه نميسزد مسلماني هيچ براي
علاوه:بگويد مردم به (الهي عطاي) از پس او و كند عطا او
كه است سزاوار اين او براي) برعكس !باشيد من بنده خدا بر
ميكنيد تدريس و تعليم را كتاب آنكه بنابر:(بگويد
انبياء و فرشتهها كه نميگمارد را شما و باشيد خداپرست
را شما آيا (بشماريد خود وكارساز) بگيريد خود ارباب را
مسلمان (آنان دعوت نتيجه در) آنكه از بعد بگمارند فكر به
شدهايد؟
چه و است رسيده دين به ناحيه اين از كه بزرگي ضررهاي چه
.است شده باعث دين اصل در آفت اين كه عميقي انحرافات
آن رفتن كنار و دين تحريف باعث عامل ، همين كه بگوئيم اگر
محدود و خرافات زندان در شدنش زنداني و زندگي عرصه از
.نكردهايم مبالغه است شده مابعدالموت كنج در ماندنش
|