اجتماعي - سياسي ساختار شناسي آسيب
قادري حاتم دكتر با وگو گفت در شوراها
دانشگاه استاد
:اشاره
در را متفاوتي توانمنديهاي سياسي چرانظامهاي
حوزههاي گستره در مدني نهادهاي بازتوليد و سازماندهي
ميدهند؟ بروز خود از اجتماعي -سياسي
نحوه نظري ، الگوهاي نيز و ساختاري كنديهاي و افتها
به شوراها آيا چيست؟ ايران چون كشورهايي در مردم مشاركت
تقسيم به نسبت ميتوانند مشاركت امر در زمينه پيش عنوان
...و كنند ايفا كننده تعيين نقش اجتماعي و سياسي قدرت
فعاليت آغاز سالگرد در فوق محورهاي مداقه و تبيين در
قادري حاتم دكتر آقاي با كشور سراسر اسلامي شوراهاي
مدرن ، دولت در مشاركت نظامها ، ساخت در قدرت تمركز درباره
آسيبشناسي و جو مشاركت الگوهاي در شوراها كاركردهاي
آن حاصل كه شدهاست گفتوگويي...ايران در شوراها
.ميگذرد نظرتان از
انديشه گروه
قبول كه اين يا و بدانيم خردورز موجودي را انسان اگر *
و شرايط چقدر شود ، خردورز ميتواند انسان باشيم داشته
اين ظهور يا بروز زمينه ميتوانند سياسي نظامهاي
سازند؟ فراهم را خردورزي
دارند خردورزي امكان انسانها آيا كه است مهم نكته يك -
كه انسانهاست نهفته استعدادهاي از يكي خردورزي خير؟ يا
سياسي ، محيطي ، شرايط تاثير تحت و شود بالفعل است ممكن
نوع براساس يا و آدمها شخصي توان يا و فرهنگي اجتماعي ،
است ممكن ميگيرد ، غيره و خانواده در انسان كه تربيتي
.نشود بالفعل وضعيت به تبديل
به نسبت ميتوانند حدي چه تا سياسي رژيمهاي كه اين اما
بكنند ، بازي نقش خودش هستي با رابطه در امروزي انسان
آينده در كه ميرويم سمتي به ما كه است اين من شخصي تصور
آن از سياسي نظامهاي و دولتها وظايف و امكانات از بخشي
افراد خود يا و خصوصي نهادهاي اختيار در و ميشود منتزع
با اگر ما بگويم ميخواهم ديگر تعبير به ميگيرد ، قرار
نظر به كنيم ، هانگاه رژيم هايا دولت تسامحبه
گذشته سال يكصد در كه وضعيتي آن دولتها كه ميآيد
در كه اين اضافه به داشت ، نخواهند آينده در را داشتهاند
خواهد ايدهايحكومت چند نوعي است متصور كه چيزي آينده
قضيه اين از بخشي ، يافته كاهش شكل به نيز دولتها.كرد
.بود خواهند
جبرهاي واژگوني و دگرگوني توانايي خردورز انسان آيا *
است؟ تاريخي ويژه شرايط محصور پيوسته يا دارد را تاريخي
براساس ميتوانند انسانها كه نظريه پروپاقرصترين شايد -
داشته اطراف محيط و خودشان به نسبت سنجش خرد ، نوعي
نحلههايي ديگر يا كلاسيك ليبراليسم معنا يك به باشند ،
تربيتپذير به و بودند متاثر روشنگري عصر از كه بوده
امروزه كلاسيك ، ليبراليسم ولي داشتند ، اعتقاد انسان بودن
سوال اين به كه تغييراتش جمله از شده تغييراتي دستخوش
ميشود ، فكر كه آنگونه را انسانها كه است اين است مرتبط
بلكه كرد ، لحاظشان افراطي خردگرايي براساس نميشود
بوميشان فرهنگ بسترهاي و زمينهها در بايد را انسانها
.داشت آنها از انتظار و قرارداد مطالعه مورد
درفرهنگ محصور انسانها كه نيست اين سخن اين معناي
از منتزع انسان است اين معنايش ولي هستند ، بوميشان
يك هم تاريخي كلام يك به فرهنگي اجتماعي ، سياسي ، بسترهاي
را استعداد اين انسان ولي.ميكند جلوه دور حدودي تا امر
بومي و اصلي شرايط از فراتر دغدغههايش از برخي كه دارد
.است ديگري امر اين و كند حركت خودش
و زيستمحيطي شرايط از جداي انسانها كه است آن تصورم من
يا و تعقل امكان ميكنند زندگي آن در كه ساختارهايي
متصور معنايي چنين اصلا و ندارند فراتاريخي رفتار امكان
به انسان" انهدام و نقد مفهوم به صورت آن در چون.نيست
."است انسان ماهو
ساختهايي با جدي تعامل ميتوانند انسانها كه اين ولي
فاعليت يا فعال انسانهاي عنوان به برگرفته در را آنها كه
عقيده به حال هر در.دارد وجود امكانش باشد داشته بيشتر
تماما كه نيست اين معنايش ولي هستند تاريخي انسانها من
فرا استعداد آنان هستند ، تاريخي همواره يا و تاريخي
واقع در كه است نهفته ابعادشان از بعضي در بودن تاريخي
طول در زندگي كل در افراد يا جوامع گسست از مانع
برهم را پنجرههايي تعبيري به و ميشود تاريخشان
انسان اجتماعي حيات تمامي بكنيم فكر اگر ولي ميگشايند ،
امر هيچ در محاط انسانها و بشود پنجرهها اين به تبديل
انساني چنين ميدانم بعيد من نشوند ، خود مكاني و زماني
.گردد محقق شرايطي چنين و شود يافت
نوعي كه زماني نظامها ، ساخت در قدرت تمركز مفهوم *
ميتواند آيا ميشود ايجاد...و اجتماعي و سياسي انسداد
كه اين يا و كند ضبط تاريخياش مفهوم در را انسان
و جسته بهره خود تاريخي فرا وجوه از هستند قادر انسانها
دهند؟ ارائه خود از جديدي تعريف
بلوغ انسداد معناي به "همواره" قدرت تمركز لزوما -
مواردي مختلف ، تاريخي ادوار در بسا چه است ، نبوده انساني
طور بهاست شده بلوغ سبب قدرت تمركز كه ميكنيد پيدا را
دارد هم كانت كه طوري به پروس ، در فردريك زمان مثال ،
نوعي روشنگري شرايط از متاثر رو اين از ميكند ، زندگي
كمك جامعه بلوغ به توانسته فردريكي نوع از قدرت تمركز
.بكند بيشتري
تمركز كه اين است ، نهفته فرضي پيش سوال اين در البته
آنهاست ، وجودي گستره و انسانها بلوغ انسداد باعث آيا قدرت
.باشد طور اين همواره نميكنم تصور من
در من كه داشت ، نظر در را مطلوبيت و چشمداشت اين ميشود
پايهاي عقلانيت اول.ميكنم لحاظ را مبحث دو موضوع اين
مهر گستره به دامنزدن نوعي دوم ، و روابط تنظيم براي است
وجوه مهمترين اينها.عقلانيت آن كنار در دوستي و محبت و
بكنيم حركت سمت اين به بخواهيم اگر انسانهاست ، فراتاريخي
نداريم ، و باشيم نداشته قدرت تمركز به نيازي ديگر بسا چه
برگرديم تاريخ دل به چقدر هر كه نيست اين معنايش ولي
از بعضي در باشند ، بوده منفي چهرههاي قدرتها تمركز همه
ساختارهاي.شدهاند عهدهدار را مثبتي نقشهاي هم جاها
اين از متاثر من عقيده به هم اجتماعي اقتصادي ، سياسي ،
كه مطلوبي چهره آن سمت به بيشتر چه هر ما هستند ، وضعيت
بكنيم حركت دادم ، توضيح كه پايهاي دو آن و گفتم
ميزان همچنين و باشد بوده منعطفتر ميتواند ساختارها
شده كمتر...انديشه و اخلاق انسان ، توليد بر تسلطشان
.باشد
قرن دولتهاي ساختار در قدرت تمركز منفي بار به اگر *
نوعي ايجاد در موثر را آن ميزان چه به بنگريم ، حاضر
جدي حضور مانع و سياسي- اجتماعي مشاركت روند در انسداد
خردورزي طور همين و خود سرنوشت در دخالت حوزه در مردم
ميبينيد؟ انسانها
رو غربي كشورهاي در دولتها ساخت چارچوب در قدرت تمركز -
مرحله يك آنها يعني دادم ، توضيح هم قبلا.است كاهش به
دولتيا زوال و كاهش به منجر كه داشتند ملتسازي - دولت
معنا بدين را تمركز اگر ايران در.شد ملت زوال همچنين
-دولت" يك مانتوانستيم بگيريم ، نظر در بخواهيم
از را درهمي مجموعه يك همواره باشيم ، داشته "ملتسازي
حال.كردهايم تجربه ايران در دولت شبه يك تا شخصي قدرت
تلقي شخصي قدرت را ، قدرت تمركز از منظور بخواهيم اگر
سياسي ، انسداد نوعي عنوان به ايران شرايط در كنيم ،
تاكيد آن بر شما كه خردورزي براي مانعي و اجتماعي
به تاريخي تاخر با تمركز اگر ولي است ، بوده مطرح ميكنيد
به باشد ، مدرن دولت كار و ساز در تمركز معناينوعي
.باشد مفيد ميتواند اين من عقيده
به لزوما مدرن ، دولت سازوكار در تمركز كه اين اضافه به
خود يعني تمركز نيست ، شديد و سخت و سفت مركزگرايي معناي
ولي.بكند بازي را پلورال و منعطفتر نقش ميتواند دولت
قدرت حتيالامكان كه برويم سمتي به باشد اين منظور اگر
داشته را قدرت تكثر طريق اين از و بشكنيم ايران در را
حال مناسب قطعا امر اين در افراط ميكنم فكر من باشيم ،
بحران و مرج و هرج و آشفتگي دچار را ما و نيست ما جامعه
.كرد خواهد
فعلي شرايط در قدرت تمركز موافق حدودي تا شما يعني *
طور اين اگر مدرن ، دولت يك مفهوم در البته.هستيد ايران
دهيد؟ توضيح بيشتر آن سازوكار مورد در است
و كردم طرح را مدرن دولت يك سازوكار در قدرت تمركز من -
قدرت تمركز رو اين از.كنيم حركت بايد سمت آن به معتقدم ،
.نيست مدنظر گروهي يا و شخصي مفهوم به
"تاريخي تاخر" ما كه است اين نظرم مدرن دولت بحث در البته
يك امكان كامل شكل به كه ميدانم بعيد ديگر و داريم
ما آينده در.باشد داشته وجود ما جامعه در مدرن دولت
و اروپا سطح در مدرن دولت كاهش مساله ناگزيريمبا
جامعه در را آنها تاثرات و شويم مواجه غربي كشورهاي
است اين مثل.است گذشته شرايط آن يعني.بكنيم حس خودمان
كلاسيك شكل به صنعتي جامعه يك تحقق امكان ديگر كه
توجه بايد هم فراصنعتي مقولات به قطعا داشت ، نخواهيم
متحقق را مدرن دولت از قسمتهايي بتوانيم هرچه بكنيم ،
حالت از كه قدرت تمركز از نوعي كه آن جمله از كنيم ،
در و شود ، نهادينه و سازوكار يك به تبديل درآمده ، شخصي
دولت حالت آن در بكند ، فعال را اجتماعي هويت نوع يك اساس
از مسائلي تنظيم و قانوني خشونت انحصار حتيالامكان مدرن
به جامعه و ميگيرد قرار اختيارش در...و اقتصاد جمله
دولت بخواهيم اگر اما ميشود ، نزديك آن مدرن دولت مفهوم
ديگر كنيم ، پياده جامعه در آن كلاسيك شكل به را مدرن
برگرديم بايد كه نيست اين معنايش ولي !نيست امكانپذير
از و دنيا در مدرن دولت از قبل كه وضعيتي سنتي ، وضعيت به
.است داشته وجود ما كشور جمله
و فعال مدرن دولت مفهوم به ايران در را بخشي بايد ما
جهاني جديد شرايط به معطوف بخش اين البتهبكنيم نهادينه
كاهش بر كه جهاني شرايط از مستقل يعني هست ، نيز
نگاه قضايا به نميتوانيم دارد تاكيد دولت كاركردهاي
.كنيم
شرايط در كاركردها كاهش با دولتها كه كرديد مطرح شما *
چه تا ايران در تحولات و تغيير مواجهند ، جهاني جديد
هستيم ناگزير آيا و است بينالمللي شرايط از متاثر حدودي
حيطه از مستقل ميتوانيم يا و كنيم تبعيت جبري حيطه از
كنيم؟ عمل و گرفته تصميم پيراموني و جهاني
از پس تبعات و مدرنيته كه است اين بر من اعتقاد -
وضعيت يك ببريم اسم كه عنوان هر به حالا مدرنيته
هيچ كه ميكند عرضه جوامع بر خودش كليت در اجتنابناپذير
بدهد ، حيات ادامه شرايط آن از منفك نميتواند ديگري جامعه
يا و جزئيات تمام با شرايط آن كه نيست آن معنايش ولي
دارند ، ريزشهايي يك هم درباشد جبري عبور يك فرايندش
آن در ولي باشيم ، داشته گريزي نميتوانيم آن كليت از
.باشيم نقشآفرين ميتوانيم كليت
سياسي جامعهشناسي نگاه از قدرت تمركز كلي طور به *
و اقتصادي ، سياسي قدرت تقسيم به تبديل قابل چگونه
است؟ اجتماعي
فعال جامعه در كه كساني به آن از قسمتي ميكنم فكر من -
تحولات تمدني ، تحولات به نيز بخشي و برميگردد هستند
كه تكنولوژي از و فرهنگي اجتماعي ، -سياسي تحولات معرفتي ،
است خارج ما عهده از آن از قسمتي و است مطرح جهان سطح در
اجتماعي لايههاي عهده بر ديگرش قسمت ولي.ميشود مربوط
.نباشد ابهام از هالهاي در وجودشان كه شرطي به است ،
و باورها منافع ، خاص ، تجميع نوعي ميتوانند آنها
با تعادل در تجمعيات اين و بدهند شكل را تفكراتشان
را محدود شكل به قدرت تكثر نوعي و ببرند سر به يكديگر
در است ، البته امكانپذير ايران در امر اين.بكنند تجربه
و نظري بحثهاي بين تعامل كه بكنم اشاره بايد رابطه همين
برميگردد ، ما جامعه داخل به اجتماعي لايههاي در تحولات
تشكيل را قضيه بيروني قسمت جهاني ، تمدن سرريزيهاي
ميتواند ، فوق محور سه از فرايند يعني مجموعه ، .ميدهد
.بدهد شكل را ايران در "قدرت" مناسبتر تكثر
-سياسي مشاركت امر در پيشزمينه عنوان به شوراها آيا *
ميتوانند خود سرنوشت در مردم دخالت دعوي و اجتماعي
تقسيم سمت به را جامعه و شده منجر را اجتماعي پويايي
كنند؟ راهبري اجتماعي سياسي ، قدرت
قابل نظري توجيهي الگوي يا محور حولسه شوراها مبحث -
در انسانها باشيم داشته اعتقاد كه اين يك.است بحث
بهره كليتشان در هم به نزديك عقلانيتهاي از مجموع
پيشبرد در ميتواند آنها عقلاني تعامل لذا و ميبرند
انسانها اجتماعي حيات به كه كارهايي بويژه كارها
زمان از حدي تا مفهوم اين.شود واقع موثر برميگردد
معروف رساله آن در و شده طرح جديد قرون در بعد به دكارت
اشاره "عقل درست روش بردن كار به چگونگي در گفتاري"
به نزديك تقريبا عقلاني جهت به انسانها كه ميكند
رايسون ، برگرديم ، مفهوم به اگر و ميبرند سر به همديگر
انسانها شودعموم مي تصور برخوردارندكه محاسبه نوعي از
جهت به انسانها كه است آن مورددوم.هستند آن داراي
تركيب ولي لزومانزديكنيستند يكديگر عقلانيبه
در ميكند ، موفقتر را مجموعه كه است گونهاي به انسانها
به بشود ، توجه انسانها آحاد به كه اين از بيش اينجا
ميتواند تركيب چون.ميشود توجه انسانها تركيب وضعيت
.دارند اهميت شوراها جهت اين از و باشد مفيدتر
بيش شوراها كه آن و دارد وجود هم سومي بالاخرهالگوي و
تعقلات يا همكاري استعداد خاطر به وجودشان كه اين از
وابزار راهكار كه است اهميت با جهت اين از باشد ، مطرح
و مديريتي نخبگان يا نخبگانفكري نفوذ براي است مناسبي
يك ميتوانند شوراها اينجا ديگردر تعبير به.سياسي
باشند ، عهدهدار نقشپذيري براي استعداديرا يا زمينه
شوراها ، تاسيس يا شوراها بانفوذدر نخبگان يعني
كه اين تا ببرند پيش را خود ايدههاي راحتترميتوانند
.باشند شورا وضعيت از بيرون
ميتوانم من كه تاجايي.است ابزاري حالت يك سوم حالت اين
است آن بكنم خلاصهاشاره خيلي شكل به ايران با رابطه در
.ندارد وجود پذيرشعام اول الگوي كهدر
مناسبتريداشته توجيه ايران در گفت بشود شايد دوم الگوي
فكر ايران شرايط به توجه با مناول الگوي تا باشد
.باشد مفيد ميتواند دوم توجيه الگوي ميكنم
و تاسيس شورا ، و سياسيدارد حالت بيشتر سوم توجيه الگوي
.ميشود تلقي سياسي ابزار آن تشويق و تبليغ
تكليفپذيري مانند بگذريمبحثهايي كه اينها از
ايرانيان كه منفي نگاه يا و ايرانيان زعيمنگري انسانها ،
لذا.نشديم ملت بهيك تبديل چرا كه اين و دارند قدرت به
و هستيم بهرهمند كمتر جمعي هويتهاي و عمومي مصلحت از
با بيشتر و است گروهي و تيمي غير نگاهي كه ما نگاه يا
انتزاعيات يا هيجانات مسائل ، تخيلاتو از آميزهاي
نوعي و عمومي مصلحت كه مسائلعيني نه و داريم سروكار
اينها غيره و بكند حل را آن بخواهد ما همكاري عقلانيتو
در را شوراها مساله باشندكه عواملي ميتواند هركدام
.كنند روبهرو ضعف با و آسيبپذير مدت دركوتاه ايران
طهماسبي رقيه:از گفتوگو
دارد ادامه
|