ندارد مخاطب بحران امروز شعر
او شعري دورههاي و نيمايوشيج
شعر
ندارد مخاطب بحران امروز شعر
كه پرسشي "ندارد؟ مخاطب امروز شعر چرا" هم باز :اشاره
آن درباره را ادبيات صاحبنظران و منتقدان شاعران ، پاسخ
آبادي حبيب بيگي پرويز.كرديم چاپ گذشته شمارههاي طي
.ميخوانيم كه است شماره اين پاسخگوي غريبانه غزل شاعر
شعر خاص است مطرح حاضر حال در كه مخاطب بحران معتقدم من
عوامل بايد شعر مخاطبين وضع بررسي براي حال عين در.نيست
اينترنت ، اطلاعات ، انفجارداد قرار نظر مورد را متعددي
به را "آسانيابي" نام به پديدهاي كه كامپيوتر و تصوير
اختيار در راحتي به را مخاطب خواستههاي و داشته همراه
مخاطب وضعيت تحليل براي بزرگ عامل يك ميدهد ، قرار مخاطب
.است شعر
اين تاثيرات كه است اين باشد توجه مورد بايد كه مهم نكته
مخاطب نه كرد جستجو عام مخاطب وضعيت در بايد را عوامل
مخاطب حريم در هيچوجه به عوامل اين و مساله اين.خاص
كه دارد سعي هميشه خاص مخاطب چون.نمييابد راه خاص
اطراف مسائل نميتواند و باشد داشته شعر با صميمي ارتباط
اشاره نمونه براي.بگذارد آنچناني تاثير وي ذهن روي
شعر كتابهاي ناشران از برخي كه خوبي تيراژ به ميكنم
فوقالعاده فعاليت يك در نيسان انتشارات مثلا دارند ،
چاپ به مناسب شكلي در را دهه دو اين شعر است شده موفق
چاپ به كه بوده هزار تيراژ 11 در كتابها اين.برساند
هم بعدي چاپهاي است مشخص كه آنگونه و است رسيده هم دوم
حساب ترتيب اين به.شد خواهد منتشر مجموعهها بعضي در
در كه رسيده چاپ به شعر زمينه در فقط مجموعه صد كه كنيد
.است كرده پيدا را خود مخاطب و بوده هزار تيراژ 11
مطرح امروز كه مخاطب بحران كه است اين بر دال موضوع اين
انفجار چون عواملي.نيست مربوط خاص مخاطب به است ،
ذهن روي فقط شد ، اشاره آن به كه...و اينترنت اطلاعات ،
كه شعر محافل و شبها.خاص ذهن نه ميگذارند تاثير عام
كشور اقصينقاط در حتي مختلف شهرهاي و كشور سراسر در
بر ميآيد عمل به آن از كه فراواني استقبال و دارد وجود
.ميدهد گواهي ادعا اين صحت
من بگويم بايد كنم ، صحبت دقيقتر بخواهم اگر واقع در
زيادي شعرهاي البته.نميپذيرم را شعر مخاطب در بحران
شاعران از بعضي متاسفانهندارد مخاطب كه دارد وجود
دور كه ديواري از و ندارند خود اطراف در تاملي كه هستند
حضور بيرون واقعيت در و نميآيند بيرون كشيدهاند خود
آينه نميتوانند يا نميخواهند هرگز آنها نميكنند ، پيدا
ادبي گذشته به اهميتي اينان.باشند اطرافشان نماي تمام
مردم موسيقيايي ذهن به توجهي هيچ و نميدهند مردم
مسائل و آييني ادبيات مقاومت ، كنارادبيات ازنميكنند
فضاهاي طرح با و ميكنند عبور راحتي به روز اجتماعي
تجربه را آن گذشته سال در 50 بار دهها كه ناشناخته
مغشوش ذهنيت ميخواهند نرسيدهايم ، نتيجه به و كردهايم
بحران با گروه اين است بديهي.كنند مطرح را خود كاذب و
.شوند روبهرو هم خود خاص شكل در حتي مخاطب
اين پل و ايستاده مخاطب سو يك در و شاعر سو يك در هميشه
وقتي بنابراين.است شعر مناسبترينمحمل واقع در و دو
همه و ندارند مخاطب به توجهي هيچ اصلا دوم گروه شاعران
ميگيرد ، شكل آنها از عدهاي معدود و محدود ذهن در چيز
.هستند روبهرو مخاطب بحران با كه است بديهي
با بيشتر گرچه دارند ارتباط هم عام مخاطب با اول گروه
از نشان هزار تيراژهاي 11.ميكنند تبادل خاص مخاطب
نيازهاي و برويم انديشه و ذهن در بايد.دارم عام مخاطب
نقاط و شاديها اندوهها ، لبخندها ، اشكها ، دردها ، مردم ،
ارتباطي و كنيم متجلي شعر در را آنها زندگي فرود و فراز
ميتوانيم را آن عيني نمونه.باشيم داشته آنها با صميمي
.ببينيم مقدس دفاع شعر در
مخاطب و 50 دهههاي 40 از بيشتر امروز شعر من نظر به
در كه است كتابهايي "مجموعهاي" چاپ هم آن دليل و دارد
قرار هم استقبال مورد و است شده منتشر مختلف موضوعات
.ميگيرد
او شعري دورههاي و نيمايوشيج
;اشاره
نيمايوشيج باره در مطلبي لبنان السفير روزنامه قبل چندي
از اما بود او زندگي بيان و موجز گرچه كه رساند چاپ به
نشان ايران از خارج در را شاعر اين جايگاه كه آنجا
دورههاي.رسانيم چاپ به را آن تا شديم برآن ميدهد ،
از حكايت است ، شده قائل نيما شعر براي نويسنده كه مختلفي
كاملي نسبتا آشنايي نيما شعر با نويسنده كه دارد آن
.دارد
شعر بنيانگذار.م 1960-1897(اسفندياري علي) نيمايوشيج
شعر سنتي صورت به كارش آغاز در وي.است فارسي شعر در نو
فرانسه رمانتيك شعر و ايران كلاسيك شاعران از و ميسرود
شعر.رسيد چاپ به روزنامه در او آغازين اشعار.بود متاثر
قالب در كه بود وي سروده نخستين (1921) "پريده رنگ قصه"
سال در را "افسانه" منظومه ازآن پس.كرد ارائه مثنوي
سال همان در.كرد چاپ سال 1924 در را "شب اي" شعر و 1923
اشعار گزيده كه مجموعهاي در او ، اشعار از گزيدهاي نيز
در او جدي شروع "افسانه" منظومه.شد منتشر بود ، فارسي
بعد نيز "شب اي" درشعر.ميآيد شمار به نو شعر حوزه
.است نمايان وي سركش رمانتيك
ميان نوسان در كه رمانتيك شاعر اين "شب اي" شعر از بعد
عنوان به و ميشود جديدي مرحله وارد بود ، نو و سنتي شعر
.ميشود شناخته آزاد شعر مكتب بنيانگذار
رويكردي نيما شعري ديدگاه (1926) "سرباز خانواده" درشعر
با عميق همدردي احساس با همراه كه دارد اجتماعي مسائل به
مرد (1945) "محبس" شعر در او.است بيچارگان و فقراء
و محكوم شده ، شورش به متهم كه ميكشد تصوير به را بيكاري
كه دارد مملكتي به اشاره اينجا در محبس.ميشود زنداني
.است آزادي از محروم
به را فرزندش و مادري بينوايي (1945) "پسري و مادري" در
همچنين.دادهاند دست از را خود سرپرست كه ميكشد تصوير
-مازندران -خويش موطن از تصويري (1947) "پا شب كار" در وي
خرمنهاي از كه (شب نگهبان) پايي شب تصوير ميكند ، ارائه
كه حالي در ميكند ، دفاع وحشي خوكهاي مقابل در برنج
.ميباشد خود مادر از محروم فرزندان نگران و است گرسنه
كشيده دست سنتي شعر سرودن از كاملا نيما ، مرحله اين در
آنچه به مواقع بعضي در تنها و ميپردازد نو شعر به فقط و
.ميكند بسنده بود ، ناميده "داخلي وطن" خود كه
است فكري و عقلاني بعد داراي كه دارد اشعاري وي همچنين
درجه در آن هدف."آمين مرغ" و "مجسمه مرغ" ،"غم مرغ" مثل
اجازه سياسي اوضاع و شرايط كه است غمي فراوان ابراز اول
.نميدهد آن به مستقيم ابراز
دلال عباس:نوشته
عليمحمدي علي:ترجمه
شعر
ميلوش كسلاو از شعر سه
پوري احمد:ترجمه
در لهستاني مقالهنويس و رماننويس شاعر ، ميلوش كسلاو
شعر جنبش رهبران از يكي او.آمد بهدنيا ليتواني در 1911
سلسله از زير شعر سه.بود لهستان در دهه 1930 آوانگارد
شعرها زيباترين جزو كه "روياها آلبوم" نام با او اشعار
ميلوش.است شده انتخاب است ، جهاني دوم جنگ كابوس درباره
.شد نوبل جايزه برنده در 1980
آگوست 14
ميخواهند چون كنيم جمع را پرتهايمان و خرت دادند دستور
بزنند آتش را خانه
بود من پيش نامه اما داشتيم وقت نوشتن نامه براي فقط
ديوار به پشت زديم چمباتمه بقچههايمان روي
كردند نگاهمان گذاشتيم بنديل و بار روي را ويولوني وقتي
آرام و بود كنجكاو نكرد ، گريه كوچكم پسر
را پردهها ديگر آنهاي آورد نفتي پيت سربازان از يكي
كشيدند پايين و كردند پاره
نوامبر 23
خلوت سكويي بر دراز قطاري
سرخرنگ يخزده آسمان شب ، زمستان ،
ميخواهد چيزي و ميكند گريه كه زني صداي تنها
سنگي پالتوي با افسري از
دسامبر 1
سرد و كوران جهنمي ، ايستگاه سالنهاي
ميشود باز در در ، بر ضربهاي
در آستانه بر من مرده پدر و
دوستداشتني و جذاب است ، جوان اما
ميكنم فرار او از ميكند ، دراز سويم به را دستش
ميدوم پايين بيانتها مارپيچ پلههاي از و
باران
توماس ادوارد
(مصطفوي) حسنزاده فريده:ترجمه
باران باران باران
شبان نيمه به كه سركش باراني
ميبارد بيامان بيسايبان ، سنگر اين بر
بيپايان تنهايي و
شد خواهم كشته ميآورم خاطر به بار ديگر كه من ، و
شنيد نخواهم بارانرا صداي هرگز و
;شد نخواهم پاك و زلال باران ، زير هرگز و
پاك ، و زلال
بيپايانگشودم تنهايي اين به كهچشم زماني همچون
ميشويد را مزارشان باران ، كه مردگان خوشا
منم اكنون و اينجا اما
زندگان و مردگان ميان بيپناهدر و تنها
نيزاران ميان در سرد بركهاي همچون
ميشويد مرا دلبستگيهاي همه كه باران و
.مرگ به را ناگزيرم عشق جز
ماه شعر
(ادبيات نوبل جايزه برنده -متولد 1930) والكات درك
سعيدپور سعيد:ترجمه
ميشوم شعر يك دارم شعر ، مقابل در مقاومت با
خاموش ، ميخروشي كه ارفئوس كاهل كله اي
برميخيزد خيزابابرش ميان از من خود كله
ميرويد تكآوا هيئتيك به پيكرم آهسته
ميشوم ، زنگ يك من آهسته
بيجسم بيضوي ، مصوتي
ميشوم جغد
سفيد آتشي هالهاي ،
مينگرم را ماه زده ماه تصوير سوختن
خويش شراره مسحور شمعي
ميگردانم و
قاف قله آن سوي را ماسيدهام داغ چهره
ميكند شقه دو را غريقآوازخوان كه
منجمد غره چشم همان
كلاسيك سنگواره سكون همان
بپرهيزي شعرها اين از را امسال نخوردي سوگند مگر
نسرايي؟ شعر ماه درباره ديگر و
رخوتي؟ عفريتهاي گرفتار چرا
ميزند؟ جيغ زودي اين به كه كي سكوت
...نگاهم در
دل آزاده امير
پركشيدي نگاهم در
ممنوعست ايست تابلوي به بيتوجه
بگيرم بالهايترا چرا من
ميگفت تلفن پشت دوستي ديروز
آزادباش پرنده يك مثل
بپرسم او رفتاز يادم
است مهمتر كداميك
باش -آزاد -رنده_پ
نرسيديم هم به اگر
نكن فراموش گزارهرا اين
دارد ديگري تعريف ماهي ، پرواز براي
خليده ردپاي
مالكي حسين
اما سرآغازي هر
است من پايان
ميگويد پيوسته كه بانگي و
خليده ردپاي"
"است خوني
آه
نبود قلادهاي احساسم برگردن اگر
براه سر چنين
نميشدم گواهي
بود زخمها همه پناهگاه كه قلبي آوار بر
ديگر نه ،
صدا آن
منتشر درد آن
نميافزايد اندوهم ثروت بر چيزي
|