مدني جامعه و شوراها
دين از اجتماعي تلقي
مدني جامعه و شوراها
اشاره
شود ، برجسته رقابت ، و مشاركت اصل با مدني جامعه اگر
و صنفي و حزبي رفتار با جز شده ذكر اصول كردن نهادينه
سالگرد در اينرو از.نميباشد ميسر شهروندي نظام ايجاد
معضل تا گيرد قرار عنايت مورد بسيار بايد مهم اين شوراها
.شود حل گونهاي به شدگي داشته نگاه عقب و نيافتگي توسعه
به شوراها اصل به مدني ، جامعه به رويكردي با زير مقاله
نگاه مردم به قدرت واگذاري و انتقال جهت نهادي عنوان
حوزه كنار در عمومي حوزه تقويت عنوان به را آن و ميكند
.ميدهد قرار بررسي مورد دولتي ، حوزه و خصوصي
انديشه گروه
تعاريف تاكنون كه آكادميك است مضموني مدني ، جامعه
مقبولتر كه تعريفي ولي ;است شده ارائه ازآن گستردهاي
كه ميباشد قانون بر مبتني جامعه ميرسد ، نظر به
مدني جامعه.است مدني شخصيت يك وجود مستلزم آن شكلگيري
بين شكاف درآن كه است اجتماعي ساختار يك ايدهآل نوع
ميشود پر مدني نمادهاي توسط ملت و حكومت متفاوت دولايه
اجتماع ، اين در.نگردد مرز و حد بدون آزادي و اقتدار تا
فرض با.است فرمانبران و فرمانروايان دهنده آشتي قانون
ويرانگر كودتاهاي و انقلابها وقوع بدون تركيبي ، چنين
اين در تنها و بود اميدوار جامعه اوضاع بهبود به ميتوان
.ميگردد تامين عدالت و صلح نظم ، كه است باز و پويا جامعه
لاك جان توسط اولينبار كه است اصطلاحي مدني جامعه
تقسيم با ملازم را آن تحقق كه شد مطرح انگليسي فيلسوف
(1).ميدانست اجتماعي پيشرفته كار
با شهروندان سياسي برابري جامعهاي ، چنين در اصل مهمترين
را حاكميت و قدرت چرخه به ورود حق همگي كه است يكديگر
در شهروندان كردن توانا متضمن خود اين كه دارند ،
آزادي دامنه گستراندن شهروندي ، حقوق از موثر بهرهمندي
زمينههاي نمودن فراهم و منفي آزادي كشيدن بر و مثبت
.ميباشد انساني اهداف اعتلاي براي موثر رساندن ياري
بهرهمندي شامل نيز مدني و اجتماعي امور در موثر مشاركت
در شركت حق مانند سياسي بنيادي حقوق از شهروندان
(2).است منصفانه و آزادانه انتخابات
برخورد عمومي ، گفتوگوهاي جامعه ، اين اصلي نمودار
و عقيده آزاديميباشد جمعي ياوريهاي و انديشهها
مطرح نيز دستهها و گروهها افكارمتنوع برابر در تساهل
را ديگران زور به تا نكوشند افراد آنكه شرط به است
كه ايست عقيده اين.كنند خود باورهاي پذيرش به ناگزير
(3).است كرده مطرح را آن هم اسپينوزا
گفتمان مهم عنصر داراي شده نهادينه مدني جامعه يك پس
.است توافق به رسيدن و طرفين شدن قانع آن هدف كه ميباشد
فئودالي جامعه فروپاشي محصول مدني جامعه ماركس ، عقيده به
عمل نتيجه اجتماع اين.است اقتصاد آن مبناي و وسطي قرون
به انساني عام حقوق شعار طرح با كه است طبقاتي تاريخي
و برخاست مطلقه دولتهاي دوره اشرافي امتيازات با مقابله
نقش ماركس چند هر برداشت ، خود پاي پيش از را رشد موانع
.نميدهد قرار تامل مورد كاملا را مدني نمادهاي
و آرمانيترين كليترين ، تجسم را مدني جامعه هگل ،
دولتي را آن اعلاي حد و ميداند بشر مقاصد اخلاقيترين
كوششي هيچ از و كرده دفاع افراد منابع از كه ميكند فرض
و است حاكم اجتماعي كنشهاي جامعه اين در.نميكند دريغ
(4).است "سازي صنف" آن گونه بهترين
ميداند آرمانخواه محتوايي متضمن را مدني جامعه گرامشي ،
و دولت حصر و بيحد قدرت رفتن بين از مستلزم آن گسترش كه
را آن اسميت آدام.است مردم بين در سياسي جامعه شدن جذب
حالت مقابل در را آن هابس و دانسته متمدن جامعه مترادف
اين ترك گرو در را آن به يابي دست و ميدهد قرار طبيعي
تحقق "آراتو و كوهن" منظر از ولي ميداند ، طبيعي حالت
كه دارد تكيه پيچيده حقوق سلسله يك بر جامعه اين
و جمعي روابط و اجتماعي پيوندهاي فرد ، جامعهپذيري
كمال جامعه چند هر (5).ميسازد ممكن را فرهنگ پويايي
ولي است دولت سلطه از رهايي فراگرد يك ما نظر مورد يافته
جامعه و دولت كه چرا پنداشت ، دولت با ستيز را آن نبايد
هم به ديگر سوي از و هم از جدا سويي از دموكراتيك
فراهم را اجتماعي نظام استحكام موجبات و پيوستهاند
تشكلهاي از مجموعهاي با بيشتر ما حقيقت در و ميآورند
تاكيد.گروهي و حزبي تشكلهاي تا هستيم روبهرو دولتي غير
ايدهآل جامعه اين ابعاد به عمومي آزاديهاي و حقوق بر
آگاهي افزايش و ارتباطات گسترش و ميبخشد شمول جهان جنبه
.ميكند تقويت را آن همديگر ، وضعيت از جوامع مردم
كه حكومتي است ، نيافته تحقق كاملا جامعه اين ماداميكه
را شماري ميپردازد ، سركوب به و زده تكيه قدرت اريكه بر
.ميخواند خود هواداري به دروغپروري و تظاهر سر از
و ميكشد خود سوي به تلقين و تطميع تهديد ، با را گروهي
ميسازد سهيم خود معنوي و مادي غنيمتهاي از را ديگر برخي
.فرونشانند را خود خشم تا ميسازد مجبور را كثيري انبوه و
و منابع در انحصار و تمركز ، دولت اين ويژگي مهمترين
ناسيوناليسم جديد ، ارتشهاي پيدايش دولتي ، قدرت ابزارهاي
(6).ميباشد خود ملي مصالح بر پافشاري و
استقرار و سالاري مردم پيشگامان از دولتي غير سازمانهاي
بر تاكيد و اجتماعي مهندس ايده بسط.ميباشند مدني جامعه
مهمترين از جامعه اجزاء ميان در تدريجي صلاح ا
اين آگاهي.ميباشد نهادهايي چنين تشكيل دستاوردهاي
و آگاهي فهم ، نيز و وظايفشان و تشكيلات ماهيت ، از نهادها
حقيقي نقش ايفاي در موثري كمك آنها ، از مردم مثبت تصور
آينده از كه كنندهاي اميدوار تصوير.ميرود بشمار آنها
وظايف و امكانات از وسيعي بخش شدن سپرده است ، تجسم قابل
بين گسست از تسامح اين شايد.است افراد به سياسي نظامهاي
جبران زيانهاي وقوعش كه جدايي و بكاهد حكومت و مردم
تاكيد.بيندازد تعويق به را آورد خواهد بار به ناپذيري
بر مبتني اساسا مدني نهادهاي و انجمنها در مشاركت بر
سازمان قدرت اشكال برابر در جامعه قدرت افزايش خواست
.دارند سلطه سياست صحنه در كه است يافتهاي
بشمار مدني جامعه اصلي ركن كه مدني نهادهاي ميان در
چرا.برخوردارند بسياري اهميت از محلي شوراهاي ميروند ،
افزايش در جامعهاي ، چنين تشكيل در توفيق عدم و توفيق كه
آنها روزمره و اجتماعي سرنوشت به نسبت مردم حساسيتهاي
ساختار مطلب اين بهتر درك براي است بهتر.مييابد نمود
خصوصي بخش و عمومي بخش حكومت ، عرصه سه به را اجتماعي
روشني تعاريف از خصوصي بخش و حكومتكنيم تقسيم
حلقه و مياني لايه حقيقت در عمومي بخش.برخوردارند
كنترل و سلطه تحت نه كه است حكومت و مردم بين ارتباطي
شخصي منافع تامين و سودجويي براي نه و دارد قرار حكومت
در حياتي نقشي بخش ، اين جهت همين به.است شده ايجاد
شكلگيري ولي.دارد خود جامعه اجتماعي و سياسي توسعه
مشكلات و است دشوار بسيار امري مدني جامعه يك كامل
ناهمگوني نابرابريها ، فقر ، .دارد دنبال به را فراواني
رفع كه..و فرهنگي ركود توليد ، در ضعف مردم ، و قدرت
به حكومت.است مذكور بخش سه نزديك همكاري نيازمند آنها
مختلف نقشهاي مردم ;ميپردازد سياستگذاري و برنامهريزي
نقد با شوراها همچون مدني نهادهاي و گيرند مي بهعهده را
مفيدتر راههاي به دستيابي براي حكومت سياستهاي مداوم
.دارند نظارت توسعه برنامههاي بر و ميكوشند
هرچند.ميباشد شوراها تشكيل هدف مهمترين تمركززدايي
مي تلاش ولي است سياسي واحد حاكميت داراي اسلامي جمهوري
اداره تمركز عدم شيوه به پهناور دولت يك بهعنوان تا شود
اساسي متممقانون در اولينبار براي تمركز عدم.شود
شد پيشبيني ولايتي و ايالتي انجمنهاي تحتعنوان مشروطه
ايران حقوق تاريخ در آن مفاد اجراي از جدي نشانه ولي
نقطه را مشروطيت ميتوان وجود اين با (7).نميشود مشاهده
چند هر ;دانست ايران مدني جامعه تكويني سير درجهت عطفي
خرداد دوم رخداد با ولي گراييد سستي و كندي روبه بعدها
.يافت رونق دوباره
جامعه ، در شوراها اصل محوريت مفيد نتايج از ديگر يكي
تنوع و مردم توده به آوردن روي و قدرت انباشت از پرهيز
.ميباشد جامعه مشكلات حل درنتيجه و آنها فكري نيروي
است ، در حكومت شيوههاي كارآمدترين از يكي كه دموكراسي
بهوسيله مردم ملي بعد در.ميباشد متصور محلي و ملي بعد
از و برگزيده مستقيما را مجريان و قانونگذاران انتخابات
در نيز خود ترتيب بدين و ميكنند جلوگيري قدرت فساد
را دموكراسي شوراها ولي.دارند مشاركت حاكميت ، اعمال
دموكراسي نوع اين ميكنند ، كوچك مناطق و نواحي به محدود
مردم اساسي حقوق ازجمله ميشود خوانده نيز تمركز عدم كه
(8).ميشود محسوب
عزيزي جواد
دارد ادامه
:پانوشتها
-2/ ص107 مدني ، جامعه و دين:عبدالكريم دكتر سروش ، -1
ص مدرن ، تمدن و مدني جامعه دموكراسي ، ;فخرالدين عظيمي ،
تكامل و ظهور:علي رضايي ، -4/ ص 67 منبع ، همان -3/ 50
دموكراسي ، :فخرالدين عظيمي ، -5/ ص 31 مدني ، جامعه
:حسين دكتر بشريه ، -6/ ص 56 مدرن ، تمدن و مدني جامعه
:محمد دكتر هاشمي ، -7/ ص69 سياسي ، توسعه و مدني جامعه
منبع ، همان -8/ ص 592 ايران ، اسلامي جمهوري اساسي حقوق
.ص 596
دين از اجتماعي تلقي
(آخر بخش) مقدم جلالي مسعود دكتر با گفتوگو
"دين جامعهشناسي" عنوان با امروزه كه آنچه پس *
جامعهشناسانه رويكرد همان لزوما ميشناسيم ،
نيست؟ دينشناسان
آنچه چنانكه بسياردارد ، مناسبت آن با ولي خير ، -
رويكرد با دقيقا ميشود ، خوانده "دين روانشناسي"
اگر نيست ، منطبق دين امر به اديان عالم روانشناسانه
يك جايگاه در را خود ميپردازد دين امر به كه محققي
زاده دين جامعهشناسي او كاوشهاي از بداند ، جامعهشناس
.ميشود
شاخهاي يا بخشي دين ، جامعهشناسي حال هر به اما *
نيست؟ طوري اين ميشود؟ شناسيمحسوب ازجامعه
اجتماعي علوم عرف در دين جامعهشناسي.است همينطور -
از شاخهاي و جامعهشناسي پيكرهبزرگ از بخشي امروزه ،
ديني بررسيرفتار به كه ميشود لحاظ شاخههايآن
با ديني الزامات و انگيزهها مطالعهتعامل با گروهها
مورد در را مطلبي چنين.ميپردازد اجتماعي مختلف نهادهاي
پژوهش به هم آن كه گفت ميتوان نيز دين روانشناسي
فردي واكنشهاي كنشو در ديني آداب و اعتقادات عملكردهاي
بذل(اجتماعي روانشناسي در پديده ، اين جمعي تاثير يا)
-رواني علوم مجموعه شعبهاياز حال ، هر به و ميكند همت
فرآيند دو هر اين.ميشود گرفته نظر در -رفتاري يا
لكن سازند ، نمي را دينشناسي پيكره از بخشهايي علمي ،
رويكردهاي و ميبرد بسيار بهره دو هر آن از دينشناسي
شكل دو اين اساس بر روانشناسانه و شناسانه جامعه
گفت ، توان مي نيز تاريخ درباره را سخن اين عين.ميگيرند
بزرگ مجموعه از بخشي دين ، تاريخ اعتباري ، به زيرا
سياسي ، تاريخ اقتصادي ، تاريخ چنانكه) است تاريخ دانشهاي
مجموعه اين در را خود جايگاه يك هر نيز... و هنري تاريخ
وجامع درست شناخت به نميتواند تاريخداني هيچ(.دارند
كه اين مگر يابد دسترسي جامعهاي تاريخي مرحله يك از
ساختمانخود مجموع در و بسنجد آنرانيز ديني احوال
همين خود مستقل تحقيق براي ليكندينشناس.دهد قرار
علمي كليتنظام ودر درميآورد استخدام به را دستاوردها
رويكرد يك ديگر اين حال اين در و ميكند وارد خويش
.است دينشناس فعاليتدانشمند حوزه در دين امر به تاريخي
آن نقش وتحليل دين مساله به حد اين تا جامعهشناسان چرا*
موجب گاه كه توجهي ميدهند؟ نشان توجه اجتماعي مسائل در
يا ديني تحولات بر نيز گاه و شده ومذهبي فكري تنشهاي
با تقابل در ماركس مثلا.است نهاده تاثير ديني نهادهاي
تازه بينشي بنيانگذاران درمجموعه كه دوركم اميل يا دين
در دانشوران ، اين مقابل در.بودهاند دين باب در
چنين روانشناسيما مردمشناسييا ديگريمثل رشتههاي
!نيستيم شاهد را تاثيري
انسانشناسان ، مورخان براي دين پديده اهميت كه حالي در -
اينچنينجايگاهي است ، شده تاريخدانانكاملاشناخته و
.نميآيد چشم به روانشناسان و بينشجامعهشناسان در
گفت بتوان شايد اخير ، قلمرو دو اين بابمقايسه از البته
قائلندواحتمالا آن براي بيشتري بهاي شناسان جامعه كه
شان از اجتماعي دانشهاي درمجموعه شناسيدين جامعه
علوم مجموعه در روانشناسيدين تا باشد برخوردار بيشتري
در بتوان را آن علت شايد باشد ، درست حدس اين اگر رفتاري ،
اين به جامعه پيشگاماندانش از بعضي گسترده توجه بذل
شما كه پيشگامان ، همانطور اين جمله از.زمينهدانست
جسورانه كهنظريهاي بود ، ماركس كارل داشتيد ، اشاره
تكاني كه نظريهاي پرورد ، اقتصاد فرهنگو رابطه درباره
ميطلبيدكه را پاسخي نظريه اينداد علما اذهان به
كه باشد جسورانه اندازه وهمان هماورديكند آن با بتواند
.كرد مهماقدام بدين دوركم وي از پس
پژوهشهايدوركم و انديشه مرهون را نوين جامعهشناسي *
است؟ درست اين آيا.ميدانند
جامعهشناسي بنيادگذاران از يكي بحق كه دوركم ، اميل -
نظريهاي و كرد درجامعهاهتمامجدي دين بهپديده است ،
ديگر شايد كه نظريه ، اين.داد پرورش باب اين در مهم
شد ، ساخته جسارت اندازه همان باشد ، با نداشته مدافعي
.نبود نظريهماركس به جدي پاسخي لكن
كه آن حال گفتيد ، ماركسسخن جديبه پاسخي از شما *
...نميدانيد جدي را دوركم پاسخ
ماركس نظرات با حقيقتاعلمي شيوهاي توانستبا كه كسي-
;دوركم با معاصر اما ماركس ، هموطن يك برخيزد ، معارضه به
ثابت ميدان اين در خودرا پهلواني بودكه وبر ماكس يعني
جامعهشناسي زمينه ديگرشدر تحقيقات جز به -وبر.كرد
نو طرحي و پرداخت دين و اقتصاد رابطه مستقيمابه -دين
.درافكند
يواخيم به دوركم ، و وبر و ماركس جز به كتابتان در شما*
شما خود معنا يك به شايد و بسياريكردهايد توجه هم واخ
و جايگاه اهميت درباره.بودهايد وي تاثير بيشترتحت
بدهيد؟ توضيح است ممكن آرايواخ
مردان دانش اين جمله از هم واخ يواخيم.البته بله ، -
پيشرفت به خود بينش و دانش فراخ ميدان با كه است بزرگ
پاي به شهرت در گرچه و كرد كمكبسيار دين از انسان دانش
آنان مفاهيمبه عمق و درگسترشدانش نميرسد ، سه آن
.پهلوميزند
متفكراني اين دستاوردهاي درباره كلي ، طور به شما ، نظر *
چيست؟ رفت ذكرشان كه
دين جامعهشناسي علمي شاخه اساطين تناز چهار اين -
داراي ديگر را آنان نظريات از برخي كه اين با و هستند
از نيز نظريات همان لكن دانند ، كافينمي اعتبار
.شدهاند مطرح آن شرايطآغاز در و علم اين پيشگامان
خوب و نيست آنها اهميت آراء ، رافع اين عدمقبول يا قبول
شده بنا دستاوردها همين پايه بر دين شناسي جامعه بد ، يا
بزرگ مرداني بزرگ كارهاي نتيجه نظريات اين از يك هر.است
.اصيلند ستونهاي علم اين تاريخ بناي ودر است
|