و اقوام فرهنگها گوي و گفت و اقوام
ملي دولتهاي
تشكيل شدن ، جهاني تاثيرهاي به مطلب بخش نخستين در:درآمد
مطالعات به توجه و شكوفايي در مهاجرت و ملي دولتهاي
امروزه كه شد عنوان مسئله اين نيز.شد اشاره قومشناختي
انديشه معاصر ، درجهان قومي حوزههاي شدن برجسته دليل به
شناخت در را خود جايگاه بهترين فرهنگها ، گفتوگوي
فرهنگ سازندگان واقع در كه اقوام گفتوگوي و متقابل
قوميت ، نوين مفاهيم ادامه ، در اينك.يافت خواهد هستند ،
جهان در قوميتها مديريت آنگاه و اقوام رشد فرايندهاي
.است شده گذاشته بحث به امروز
انسانشناس;فكوهي ناصر دكتر
قوميت جديد مفهوم
ظاهر بيستم قرن دهه 60 ، در قوميت و قوم جديد مفاهيم
كشورهاي در ملي دولتهاي تشكيل سوم موج از پس يعني.شدند
نظامي قدرت كاهش و دوم جهاني جنگ از پس كه سابق مستعمره
را خود مستقل دولتهاي و رسيده استقلال به غربي اروپاي
بدانيم كه است جالب زماني لحاظ از.بودند داده تشكيل
و شد ظاهر دوره همين تقريبادر هم"سوم جهان" واژه
اين كه بود فرانسوي شناس جمعيت سووي آلفرد بار نخستين
براي سال 1952 نوولابسرواتوردر درمجله را واژه
كار سابقبه مستعمره كشورهاي از بزرگي گروه طبقهبندي
.برد
مليت مفهوم مقابل در زمان اين واقع در قومگرايي و قوميت
واژه.بود ملي دولت تبلورياز كه ميگرفتند قرار
صورتي به بود آمده بوجود قرن 19 از كه نيز مليگرايي
تلقي.شد مي نزديك قومگرايي به مفهومي لحاظ از متناقض
آن جديد ملي دولتهاي به نسبت زمان اين اروپائياندر
رو روبه شده سياسي قوميت نوعي با بيشتر آنها در كه بود
به.كلمه وبري مفهوم به عقلاني دولت يك با هستيمتا
از يكي بيستمبه قرن مياني سالهاي قوميتاز هررو ،
به امروز به تا و شد تبديل اجتماعي علوم در اصلي مفاهيم
كاربردي پژوهشهاي در و مطالعه در اساسي موضوعي صورت
تعريف مختلف گونههاي به ميتوان را قوميت.ماند باقي
است معتقد قومي گروههاي درباره وبر ماكس مثال براي.كرد
مشترك اجداد به ذهني باور داراي انساني گروههاي اين كه
فيزيكي ، شباهتهاي ميتواند آن دليل كه باوري.هستند
يكديگر با كه باشد مشتركي خاطرات و حافظه رسوم ، در شباهت
خويشاوندي گروه يك به تعلق.داشتهاند سكونت و كوچ در
بيشتري بسيار اجتماعي تعهد اخير گروه در و است متفاوت
.دارد وجود اعضا بين
تمايز اجتماعي مجموعه يك قوم تعاريف ، از ديگر گروهي در
را خود ي ريشهها كه ميشود معرفي پايدار و بسته يافته ،
قومي گروه.ميكند تصور اسطورهاي گذشتهاي در
.است مشترك زبان و ها ارزش رسوم ، نام ، يك عموماداراي
گروه واژه":ميگويد چنين قوم درباره نيز بارث فردريك
مي اطلاق جمعيتي به معمولا شناسي ادبياتانسان در قومي
خود زيستي بازتوليد در زيادي خودمختاري داراي كه شود
كه باشد داشته مشتركي بنيادين فرهنگي ارزشهاي باشد ،
يك و باشند آمده گردهم آشكاري وحدت با فرهنگي اشكال درون
تعلق احساس يك داراي بسازند ، متقابل كنش و ارتباطي ميدان
تفكيك ديگران از را آنها كه بيرونيباشند واقعيت يك به
".كند
مليت مفهوم قوميت مفهوم با مقايسه در انسانشناسان اكثر
مورد در اما ميدانند ، شده ابداع عمدتا مفهوم يك را
باره دراين كه اسميت آنتوني.ندارد وجود نظر اتفاق قوميت
ميان تفكيكي به دست است ، داده انجام گستردهاي تحقيقات
نظري رويكرد دو.ميزند مفهومقوميت به نسبت رويكردها
"اصلگرايي" سو يك از:هستند تشخيص قابل اينجا در اساسي
را قوميت اصلگرايان ، ."ابزارگرايي" ديگر سوي از و
و"ذاتي" حتي و "اصيل" احساسهاي و پيوندها از ناشي
ميگيرد قرار زماني مقاطع از فراتر كه ميدانند"طبيعي"
اين.است داشته وجود همواره گفت ميتوان معني يك به و
تندرو گرايان اصل نخست:ميشود گروه دو خودشامل گرايش
نوعي را قوميت اول گروه ;ميانرو اصلگرايانه سپس و
را آن و طبيعيداشته و جهانشمول جنبه كه ميداند پيوند
اين.كرد مقايسه زبان يا و خويشاوندي روابط با ميتوان
اما است پژوهشگران و نظريهپردازان قبول مورد كمتر گرايش
زيرا دارند تمايل بدان مليگرا سياسي هاي گروه از بسياري
و قومي مفاهيم كردن برجسته با وسيله اين به ميتوانند
خود اجتماعي -سياسي انتخابهاي در آنها به دادن اولويت
.كنند توجيه را
پيوند نوعي را قوميت رو ، ميانه نوع در اصلگرايي اما
يك اعضاي ميان همزيستي مشاركتو فرآيند حاصل كه ميداند
نوعي به قوميت اينجا در واقع در.است اجتماعي گروه
مشترك ، منشا مشترك ، گذشتهاي به عمومي باور و پنداشت
معني مشترك ارزشهاي و سنتها نمادها ، نشانهها ، نهادها ،
اين.ميگيرد شكل طولاني زماني فرآيند يك در كه ميشود
بوده قبول انسانشناسانقابل براي بيشتر قوميت از تفسير
ميزند تكيه انسانها وذهني نمادين جهانبيني بر زيرا است
تحليل نخست گرايش از ديناميكتر صورتي به را قوميت و
.ميكند
آن و دارد قوميتوجود به نسبت نيز ديگري گرايش اما
قوميت گرايش اين دراست "ابزارگرايي" گفتيم كه طور همان
اشتراك نوع لزومايك حتي و "طبيعي" و "ذاتي" مفهوم يك
نوعي بلكه نميآيد ، حساب به مدت دراز در ذهني باورهاي در
به دستيابي براي كه شمردهميشود ابزار يا وسيله
هدفها اينقرارميگيرد استفاده مورد ديگري هدفهاي
رويكرد بنابراين.هستند اقتصادي و سياسي عمدتاهدفهاي
كه ميآورد شمار به مدرن مفهومي را قوميت ابزارگرا ،
.است شده ابداع مليت ، همچون
افقي و عمودي رشد فرآيندهاي
اقوام در
به چه گستردهو خويشاوندي نظامهاي مثابه به چه اقوام
فرهنگي و اجتماعي مشاركت فرآيند با كه اجتماعهايي صورت
بدان تمايل و هستند طبيعي رشدي داراي ميگيرند ، شكل
جمعيتخود حجم بر و جغرافيايي پهنه بر كه دارند
دو به ميتوان را اقوام رشد در فرآيند اين.بيافزايند
رشد شكل دوم و افقي رشد شكل نخست ، :كرد مشاهده عمده شكل
.عمودي
پهنه روي بر قوم گسترشآن قوم ، يك افقي رشد از منظور
هر سرزمينهاي زمان ، گذشت با كه صورتي به جغرافيايياست
اقوام افقي حركت.شوند اشغال قوم آن وسيله به بيشتري چه
يافتن جهت در عمدتا بايد را حركت اين و است طبيعي بسيار
با شكارچي و گردآورنده اقوام.دانست بيشتر معيشتي منابع
طبيعي ، كاني ، منابع بيشتر ، سرزمين از برخورداري
اين از.ميآورند دست به بيشتري بهرهبرداري پتانسيلهاي
تاريخ در دائمي پديده يك صورت به را سرزميني گسترش رو
جنگها به خود كه است گسترش اين و ميبينيم انساني تحول
دامن نيز انسانها ميان بسياري خشونتآميز برخوردهاي و
سوي به را قوم آن قوم ، يك افقي گسترش.است زده
كه ميشود سبب امر اين و ميكشاند همسر برون ازدواجهاي
ترتيب اين به.شوند قوم وارد جديدي گروههاي و افراد
بزرگتر پيش از بيش هرچه سرزمين يك روي بر قوم پراكندگي
البته.يابد كاهش نسبي طور به قومي انسجام كه ميشود سبب
مشترك ، ارزشهاي و عقايد چون ابزارهايي با انسجام اين
ميتواند مشترك زبان مهمتر همه از و مشترك اسطورههاي
آن عمق طبعا اما شود ، حفظ بزرگ بسيار پهنههاي در حتي
با ازدواج و همسر برون ازدواجهاي و ميگذارد كاهش به رو
آن در را ديگر اقوام نفوذ برابر در مقاومت اقوام ، ساير
.ميدهد كاهش قوم
در رشد از نوع اين.است عمودي شكل قوم ، رشد ديگر شكل
دلايل مثلا مختلف دلايل به كه ميگيرد انجام زماني واقع
(بيابانها درياها ، كوهها ، ) طبيعي موانع وجود مثل طبيعي
قوم ، يك محيط در بزرگ قدرتهاي وجود مثل سياسي دلايل يا و
يك روي بر چنداني فيزيكي جابهجايي نتواند قومي چنين
يك در باشد مجبور نتيجه در و باشد داشته سرزميني پهنه
حالتي ، چنين در.بماند باقي محدود كوچك جغرافيايي پهنه
شاهد ما اما مييابد ادامه طبعا قوم جمعيت رشد
محيط يك در قوم اين گردآمدن.هستيم همسر درون ازدواجهاي
انسجام عمق آن ، درون خويشاوندي پيوندهاي افزايش و كوچك
در را قوم اين مقاومت و ميكند بيشتر چه هر را قومي
.ميدهد افزايش شدت به بيروني محيط برابر
رو روبه آن با اقوام تاريخ در موارد بسياري در آنچه
افقي رشداست يكديگر با رشد نوع دو اين برخورد ميشويم ،
خواهد روبهرو اقوامي با را آن زود يا دير طبعا قوم يك
تداوم به تمايل حال اين در.كردهاند عمودي رشد كه كرد
قوم در تغيير برابر در شديد مقاومت و نخست قوم در رشد
جنگهاي حتي و تنشها و تعارضها آمدن وجود به سبب دوم ،
در ميتواند قوم يك افقي رشد كه حالي درميشود بزرگ
كاهش دليل به و كند منطبق مدرن دولت قالب با را آن نهايت
آن ، اجزاء ميان خويشاوندي پيوندهاي و قومي انسجام
ممكن قومي مولفههاي جاي در ملي مولفههاي جايگزيني
نيست ميسر چندان كاري چنين عمودي رشد مورد در ;مينمايد
به قومي الگوهاي و ملي الگوهاي ميان تضاد نتيجه در و
بر كه جديد ملي دولتهاي داخل در اجتنابناپذيري صورت
.ميكند بروز شدهاند ، ايجاد متكثر قومي بافتهاي پايه
امروز جهان در قوميت مديريت
جهان در كه است آن گرفت كنوني بحث از بايد كه نتيجهاي
امر بتوانيم كه دارند قرار ما دست در ابزارهايي چه امروز
كه كنيم مديريت صورتي به ملي دولتهاي قالب در را قومي
نيايد؟ وجود به جوامع پايدار توسعه و رشد براي مانعي
سازش آوردن وجود به دارد اهميت اينجا در آنچه واقع در
مساله اين شايد.است قوميت و مليت يعني قالب دو اين ميان
وجود به نياز مليت از برخورداري براي كه شود عنوان
محدودي تعداد بايد انسجامي چنين براي و هست قومي انسجام
از نتيجهگيري.باشند داشته وجود سياسي پهنه يك در قوم
به شايد و اساسي مشكل يك اقوام تعدد كه است آن بحث اين
.ميآيد شمار به ملي دولتهاي تشكيل در ناشدني حل نظر
مورد ما اگر.است شتابزده نتيجهگيري اين ما نظر به اما
و بگيريم نظر در را اسپانيا و فرانسه چون كشورهايي
كنيم ، مطالعه آنها در را ملي دولت گرفتن شكل تاريخچه
و قومي بافت با كشورها دوياين هر كه ميشويم متوجه
تشكيل ابتداي در كه بودند روبهرو متكثري بسيار زباني
.ميآمد مديريت غيرقابل نظر به آنها ، در ملي دولتهاي
هدف اين به خاص شيوهاي به توانستند آنها از يك هر اما
نوعي به مليت مفهوم قرن 19 طول در فرانسه در.برسند
به شدن تبديل طريق از توانست فرانسه زبان و شد ابداع
ملي وحدت رسانهها ، و پژوهش و آموزش اجباري و رسمي زبان
زبانهاي از بسياري البته.بياورد وجود به گستردهاي
بهايي اين اما خوردند ، ضربه آنها همراه فرهنگهاي و محلي
از پس كه مفهومي.شهروند مفهوم شدن پيدا براي ناگزير بود
متفاوت سطحي در اما ديگر بار توانست خود گرفتن ريشه
و قومي فرهنگهاي تقويت و حفظ جهت در را قومي امر مديريت
و فراز از پس نيز ، اسپانيا دربگيرد دست در محلي
خلال از توانست سرانجام قومي امر مديريت بسيار نشيبهاي
در آن از پيش كه بگيرد انجام فدرال دموكراتيك شكل يك
داده پاسخ اندازهاي تا نيز بلژيك و سوئيس چون كشورهايي
.بود
تعدد لزوما مشكل توسعه ، حال در كشورهاي در بنابراين
اين كه است كوتاهي فرصت و شتابزدگي بلكه نيست اقوام
البته.دارند ملي دولت شكل با خود انطباق براي كشورها
نبوده يكسان كشورها اين در ملي دولت شكلگيري فرايندهاي
بودهايم ، روبهرو مختلف فرايند با 3 لااقل ما و است
در) جديد دولتهاي به باستاني دولتهاي تبديل نخست ،
خلال از ملي دولتهاي تشكيل دوم ، ،(ايران چون كشورهايي
منافع اساس بر دولتها تشكيل سوم و استعماري ضد جنبشهاي
و موانع با ما اشكال از يك هر در.استعماري خطكشيهاي و
ملي دولت دروني مكانيسمهاي و تشكيل در خاصي مشكلات
و قومگراييها آنها همه در اما.هستيم مواجه
.ميآيند حساب به اساسي معضلات از محلي خاصگراييهاي
حركت مسيري همان در بايد منطقا واقع در دولتها ، اين
بهوجود يعني گرفتند ، پيش اروپايي ملي دولتهاي كه كنند
اين با.مدت دراز فرايند يك در ملت مفهوم ابداع و آوردن
يعني فرصتي چنان از دولتها اين از يك هيچ تقريبا وجود
.نيستند برخوردار مليت تدريجي ابداع براي لازم زمان از
پرخطر و متناقض شرايطي با دولتها اين وضعيتي چنين در
تاريخي ، فرصت و زمان نبود سو ، يك از.ميشوند روبهرو
.شود جبران قوميت جاي در مليت تحميل به تمايل با است ممكن
خشونتآميز و سخت فشارهاي صورت به ميتواند تمايل اين
به ميتوان كه كند بروز قومگرايي و قوميتها سركوب براي
بهبار مثبتي نتيجه تاكنون كجا هيچ در كرد ادعا جرات
ندادهاند كاهش را قومگرايي فقط نه يعني نياوردهاند ،
دروني انسجام تقويت و دشمنيها و ضديتها تشديد سبب بلكه
مرحله تا را كار نيز گاه و شدهاند سركوب تحت قومهاي
كشورهاي آوردن وجود به براي كشور تجزيه و داخلي جنگ
كه است آن برعكس دوم ، گرايش.بردهاند پيش كوچكتري
خود طبيعي رشد تا شوند گذاشته آزاد قومگرايي و قوميتها
زيرا است پرخطر بسيار هم گرايش اين اما.باشند داشته را
نبودن كارا و ملي دولت در واقعي رشد نبود شرايط در
در اصولا و شهروندانش از حمايت در دولت اين مكانيسمهاي
و حقوق و است نيافتاده جا "شهروندي" فكر هنوز كه شرايطي
به را خود تجربه در و است نرسيده تثبيت به شهروند وظايف
به سرعت به ميتوانند قومگراييها باشد ، نداده نشان همه
.شوند كشيده تجزيهطلبانه و استقلالطلبانه تمايلات
كه بزرگ دولتهاي سوي از موارد بسياري در كه تمايلاتي
نظامي ، قدرتمند پيمانهاي يا مجموعهها در برعكس خود
قرار حمايت مورد يافتهاند ، وحدت اقتصادي و سياسي
واحدهاي ايجاد كشورها ، اين انگيزه كه است روشن.ميگيرند
ميزان همان به كه است ضعيف و كوچك بسيار اقتصادي - سياسي
بنابراين.بود خواهند سوءاستفاده قابل و كنترل قابل نيز
دچار توسعه ، حال در كوچك ملي دولتهاي كه ميبينيم
خاص خطرات كدام هر كه هستند متضاد رويكرد دو ميان تناقضي
و انطباق راههاي يافتن اينجا در چاره راه.دارد را خود
كه است (قومي) محلي الگوهاي و ملي الگوهاي ميان هماهنگي
واقع ، دردارد زيادي فرهنگي مطالعات و پژوهش به نياز خود
با كه دهد امكان ما به ميتواند شناختي انسان پژوهش
مطالعهاي به دست ملي ، و قومي فرهنگي مولفههاي يافتن
ميان پيوند ايجاد راههاي و زده فرهنگ عرصه در تطبيقي
ميتوان طريق اين از.بياوريم وجود به را گروه دو اين
حركت دو آغاز در كه قومي ، شكوفايي و ملي دولت رشد ميان
.آورد بهوجود هماهنگي و سازش بعدي مراحل در هستند ، متضاد
.است موجود روزنامه دفتر در منابع*
|