تبعيدي اسقف كاپوچي هيلاريون با وگو گفت
است تكليف يك
قدسمقاومت شهر
بخش) حكومت سياسي پايداري و انتخابات
(آخر
تبعيدي اسقف كاپوچي هيلاريون با وگو گفت
است تكليف قدسمقاومتيك شهر
مراكز مهمترين از يكي اخير ، سال در 70 فلسطين :اشاره
راه در زيادي زنان و مردان.است بوده خاورميانه تحولات
از يكي كاپوچي ، اسقف.برخاستهاند مبارزه به آن آزادي
مبارزات در پايداري دليل به او.است مردان اين
.شد دعوت ايران به (ره)خميني امام توسط خود ، ضدصهيونيستي
حركت يك در و آمد وجد به ايران مردم اسلامي انقلاب از
امام با جهان ، كاتوليك مسيحيان نماينده عنوان به سمبليك
گفت.بست پيمان مقدس ارض اين قدس ، آزادي براي (ره)خميني
براي وي مبارزات پيرامون كاپوچي اسقف با حاضر گوي و
.است گرفته صورت فلسطين سرزمين آزادي
انديشه گروه
بگوييد؟ ما براي خودتان زندگي از قدري كاپوچي ، آقاي *
بلكه نيست آقا و سرور اسقف و هستم قدس شهر اسقف من -
را فرزندانش عذاب كه هنگامي پدرپدر و است خدمتگزار
فدا آنان ، به كمك قصد به را خود ارزشمند چيز همه ميبيند
ستمديده ، رنجديده ، ملتي ;است فلسطين ملت من ، ملت.ميكند
از نتيجه در.شده له كرامت و پايمال حقوقي با و آواره
آغاز دركنم كمك ملت اين به تا شدم آن بر وجداني نظر
به مسائل ديدم وقتي اما.كردم ملت اين به چند خدماتي
دخالت است ، شده ناگزير من ، دخالت و ميشود بدتر تدريج
اگر محبت زيرا دارم ، دوست را ملت اين كنم ثابت تا كردم
در نگيرد خود به عملي شكل و بماند باقي عاطفه شكل به فقط
و بخشش همان واقعي محبت.واقعي نه و است نمايشي صورت آن
فعاليتهايي به كه آن از پس نهايت ، در لذا.است فداكاري
سال دوازده به و شدم دستگير اسراييليها توسط زدم ، دست
تا از 1974 -سال چهار گذشت از پس.گرديدم محكوم زندان
.شدم آزاد -1978
ميكرديد؟ حمل منفجره مواد خود با كه شد اعلام زمان آن *
.نكردند پيدا من نزد منفجره مواد.خير -
بود؟ چه اسراييلي نظاميان توسط دستگيريتان علت پس*
ورود از پس مسيح حضرت ميخوانيم انجيل در ما ، ببينيد -
مكان اين كفترفروشان و صيادان كه شد متوجه "هيكل" به
آنان تنها نه ويكردهاند تبديل تجاري محلي به را مقدس
نماز خانه من ، خانه:گفت آنان به خطاب بلكه كرد توبيخ را
سفره وي.كردهايد بدل دزدان غار به را آن شما و است
بر را درهمهايشان و ريخت هم بر را كفترفروشان و صيادان
يافت ريسماني پس نگريست ، راست و چپ به سپس.انداخت زمين
.گرفت كتك زير را آنان و پيچيد را آن و
ملتم و شده اشغال سرزمينم وقتي.است تكليف يك مقاومت لذا
دفاع ملت اين از كه است واجب من بر گشته ، تحقير و خوار
به و روحاني يك عنوان به و عرب يك عنوان به من.كنم
دفاع ملتم از بايد قدس شهر كاتوليك كليساي اسقف عنوان
به اسلحه گذاشتن اختيار در با كه بود اين من رسالت.كنم
بينالمللي ، قوانين طبق.ميكردم كمك فلسطين مقاومت
قوانين اين طبق.است مجاز دشمن ، برابر در مقاومت
سرزمين در يعني.كني دفاع شدهات غصب سرزمين از ميتواني
مشروع حق يك اينبجنگي نظامي هدفهاي عليه و شده اشغال
.است "منالايمان حبالوطن" و
خدا ندارد ، دوست را ميهنش كه كسي عربها ، ما ديدگاه از
و جنگ هنگامه در كه را كسي چرا.ندارد دوست را او نيز
آن ، مشخص معناي به شهيد ميناميم؟ شهيد ميشود كشته جهاد
در كه كس آن نتيجه در و ميميرد خدا راه در كه است كسي
.است مرده خدا راه در نهايت در نيز ميشود كشته ميهن راه
دفاع خدا به ايمان از كه طور همان خداست ، از ميهن ، لذا
.كنيم دفاع نيز ميهنمان از كه ماست بر ميكنيم
عرصه در كه هستيد مسيحي روحانيان برجستهترين از شما*
عطاءالله دكتر نظير بعدي نسل و شديد ظاهر فلسطين نبرد
مسيحيان حضور.نهادند گام شما راه در ديگران و حنا
در ويژه به صهيونيسم عليه نبرد عرصه در را فلسطيني
ميكنيد؟ ارزيابي چگونه اخير انتفاضه
فلسطيني مسيحيان ، گويي تو ميكنم ، تعجب پرسش اين از من -
اين خصوصا فلسطينيها و عموما عربها ما شعار.نيستند
من.است همگان آن از ميهن و خدا آن از دين كه است
طبق حال -عبادتش چگونگي مبناي بر انساني هيچ به هيچگاه
.است وي شخصي مساله ايننمينگرم -قرآن يا باشد انجيل
و اخلاق و رفتار اعمال ، زندگي ، انسان ، دين من ، نظر به
مطرح همواره كه شعاري.است ميهنش به وي خدمت ميزان
خدا ، به شما نزديكترين و شما بهترين":است اين كردهام
و ملت براي شما مخلصترين و شما نزديكان براي شما بهترين
".شماست مسائل
و ملت خدمت در ما ، همه نگوييد ، برايم مسيحي و مسلمان از
هم برابرند همه.هستيم فلسطين مساله خدمت در ما همه
.يگانه خداي برابر در يگانهايم ما ;مسلمان هم و مسيحي
ديديد؟ چگونه را ايران *
امام رسمي دعوت به انقلاب پيروزي از پس روز پانزده من
و آمدم ايران به بار نخستين براي عليه رحمهالله خميني
و مفيد و زيبا و خوب روزهايماندم اينجا در هفته دو
.بودند فلسطينيها از جزيي "پاسداران"بود درخشاني
توسط دليل دو به من.دادند آنهاآموزش به فلسطينيها
انقلاب وقتي:شدم دعوت ايران به رسما (ره)خميني امام
اين عليه آمريكا و اروپا از اعم غرب جهان شد ، پيروز
و متعصبان انقلاب را آن نام و گرفتند موضع اسلامي انقلاب
در (ره)خميني امام اما ، ناميدند تروريستها و متحجران
:گفت تهران به بازگشت از پس سخنرانياش نخستين
به بايد كه كرد تاكيد و كنيم آزاد را بيتالمقدس بايد
اين در اگر و كنيم عمل المقدس بيت رهايي براي جدي طور
لذا.خوردهايم شكست خود انقلاب در بخوريم شكست راه
كه اين يكي.كرد دعوت من از دليل دو به (ره)امامخميني
و محبتآميز گشايشي اسلام ، كه كند ثابت جهانيان به
نهتنها درنتيجه.نيست تعصب و عقبگرايي و است برادرانه
اين و ميكند دعوت تهران به را اسقف يك بلكه مسيحي يك
نيز ايران انقلاب هدف و است سياسي فضاي گشايش نشانگر
زندان از تازه هنگام آن در من.است قدس آزادي
دعوت تهران به مرا ايشان كه بودم آمده بيرون اسراييليها
را مردم از فراواني تودههاي شدم ، تهران وارد وقتي.كرد
.نميرسيد زمين به ميانداختي سوزن اگر كه ميديدي
در و اينجا در.گذراندم ايران در را خوبي بسيار روزهاي
برادران به فرزندانش ميان در و عليه رحمهالله امام ميهن
دهيم هم دست در دست كه برماست:ميگوييم ايرانيمان
.كنيم آزاد را بيتالمقدس و شويم ومتحد
كه بود هنگامي آن و كردم سفر ايران به نيز ديگر بار يك
گروگانهاي موردمساله در تا خواست من از (ره)امامخميني
به كه بود پيش سال چهار بار واپسين.كنم دخالت آمريكايي
آغاز هنگام و خرداد دوم انتخابات از پس من آمدم ، تهران
.بودم تهران در جمهوري رياست منصب در خاتمي آقاي كار به
با ديداري نيز سفر اين در.است من صميمي بسيار دوست او
.داشتم وي
چيست؟ "انتفاضه" درباره ديدگاهتان سوال ، آخرين عنوان به *
.يافت دست چيزي به هزينه بدون نميتوان جهان اين در -
باشد نداشته پول اگر بخرد كالايي ميخواهد كه كسي
را خود عزت و آبرو ميخواهيم مابخرد چيزي نميتواند
كرامت و عزت از اكنون فلسطينيان.بخريم و بازيابيم
.نداريم ميهني ما و ماست كرامت و عزت ميهن ، زيرا محرومند ،
برخوردار عزتي هيچ از و هستيم سرگردان و آواره ملت ما
ميهن به دستيابي ما هدف لذا.نداريم ميهني زيرا نيستيم
براي ميهني از جهانيان اكنون كجاست؟ ميهن اين.است
ميشود سرزمينهايي شامل فقط كه ميگويند سخن فلسطينيان
و غزه يعني كرد ، اشغال ژوئن 1967 چهارم در اسراييل كه
و ومستقل آزاد كشوري اين لذا.شرقي قدس و باختري كرانه
زيرا.بود خواهد فلسطين سرزمين درصد در 21 سيادت با
فقط 21 ميناميم ، شده اشغال هماكنون كه سرزمينهايي
.ميدهند تشكيل را فلسطين سرزمين از درصد
يادم.شدم قدس شهر وارد سراسقف عنوان با سال 1965 در من
يا ميگذاشتيم گردهمايي وقتي هنگام درآن ميآيد
سرزمينهايي آزادي ما ملي خواستههاي ميكرديم تظاهرات
معناي به اين.بود كرده اشغال سال 1948 در اسراييل كه بود
چيست؟ ما درخواستهاي امروز امابود اسراييل دولت محو
كه هستيم شرقي قدس و باختري كرانه و غزه خواهان امروز
نام و ميدهد تشكيل را فلسطين سرزمين از درصد تنها21
اين.نيست عادلانه صلح اين نه.مينهيم عادلانه صلح را آن
چون ميگويم؟ را اين چرا.است تحقق قابل و ممكن كه صلحي
در (تونس پيشين جمهور رئيس) بورقيبه پرزيدنت مرحوم وقتي
ملل سازمان بيانيه 181 اجراي با گفت عربها به سال 1965
را فلسطين مساله راهحل بود شده صادر سال 1947 در كه
.كردند قلمدادش خائن و زدند فرنگي گوجه با را او بپذيرند ،
فلسطينيان به را فلسطين مساحت از درصد طرح46 اين
درصد در 21 فلسطين كشور برپايي با ما امروز اما.ميدهد
.نميخواهند هم را اين اسراييليها تازه ، .ميكنيم موافقت
وارد اگر.خريد چيزي نميتوان پول بدون كه ميكنم تكرار
پول.بخري چيزي نميتواني باشي نداشته پول و شوي بازار
وطن با باشد فزونتر چند هر رنجاست رنج و عذاب همان
و نيست وطن از گرانبهاتر چيز هيچ زيرانميكند برابري
و عزت هيچ آن بدون كه است وطن وجود از ناشي من وجود
و ادامه خدا ، قدرت با انتفاضه ، رو ، اين از.ندارم كرامتي
مستقل كشور برپايي كه خود هدف به ما تا يافت خواهد گسترش
است -شرقي قدس پايتختي به -فلسطين سيادت با و آزاد و
شعار اين من.دارد ادامه پيروزي تا انقلاب اين و برسيم
فلسطين اي:ميگويم اينجا در كنم مي تكرار هميشه كه را
با تا آمادهايم ما آري.باد تو فداي جانمان و خونمان
همانا كه بازيابيم را خود خود ، عزت زندگي با و خود خون
.است قدس پايتختي به فلسطيني ميهن
قدس به خودمختار حكومت برپايي از پس شديد موفق شما آيا *
بازگرديد؟
پايتخت -رم شهر در و تبعيد در من.نميدهند اجازه.خير -
زندان از آزادي هنگام از درواقع.ميكنم زندگي -ايتاليا
اسراييليها.هستم تبعيد در (سال1974 در) اسراييليها
اسقف اما بگذرد سوزن سوراخ از ميتواند شتر كه گفتهاند
.شود قدس شهر وارد نميتواند كابوچي
.سپاسگزارم *
طرف بني عزيزي يوسف:از گو و گفت
بخش) حكومت سياسي پايداري و انتخابات
(آخر
بر تاثيرگذاري براي مردم كه است روندي اصل در انتخابات
در و ميكنند اقدام حكومت طريق از جغرافيايي فضاي و محيط
جغرافيايي فضاي ترميم و بازساخت اداره ، آن جغرافيايي فهم
به توجه با انتخابي هر در.است مدنظر شكل بهترين به
از مشاركت.دارد مهمي بسيار نقش مشاركت گفته پيش موازين
يك در فرد يك آزادانه شركت اجتماعي ، -روانشناختي ديدگاه
دموكراسي ، چون مفاهيمي اصولا.است اجتماعي و گروهي امر
مفاهيم رشته يك جداييناپذير اجزاء مشاركت و انتخابات
تشكيل را مردمسالار حكومت مباني كه هستند كاربردي
رشته اين تلاشي باعث ميتواند حلقه يك فقدان.ميدهند
در.دارد وجود كلي رهيافت نوع دو مشاركت مورد در.گردد
سياسي يا اجتماعي سازمانهاي در مشاركت نظري ، -كلي سنت يك
علائق معمولا) ديگر اهداف تحقق براي صرفاوسيلهاي
هدف كه معني اين به ميشود ، گرفته نظر در (فردي -جزيي
معناي در) قدرت يا اقتصادي فايدههاي به دستيابي اصلي
امر" كلي طور به نظري سنت اين در.است (گرايانه ابزار
ساختن حداكثر دنبال به انساندارد تقدم "اقتصادي
است صدمات و زحمات كمكردن و مادي فايدههاي
و نيازها تامين براي وسيلهاي سياسي يا اجتماعي فعاليت و
فكري لذتاست مادي بيشتر رفاه و بهرهمندي به دستيابي
اجتماعي عمل اصالت به كه است نظريههايي برگيرنده در دوم
در مشاركت نظريه اين در دارند ، اعتقاد سياسي امر اهميت و
از و ميشود محسوب هدف فينفسه سياسي و اجتماعي فعاليت
موجودي عنوان به انسان خلاقيتهاي و تواناييها آن طريق
نظريهها اين در.مييابد فعليت ارتباطجو و عقلاني
وظيفه اجتماعي سازمانهاي فعاليت در و سياست در مشاركت
نيازها تامين براي وسيلهاي صرفا نه و است فعال شهروند
سياسي و اجتماعي فعاليت.فايده كسب يا شخصي منافع و
ساير از انساني حيات كننده متمايز و است فضيلت فينفسه
امور در شهروندان مشاركت ديگر نگاه از.(10)حيات اشكال
وظيفهاي انجام جامعه حتياقتصادي و سياسي و اجتماعي
هيچ مدت كوتاه در.دارند عهده به حكومت قبال در كه است
بلندمدت در اما نميكند ، افراد نصيب را سودآني مشاركتي
شهروندان تكتك كه ميگيرد قرار پويا يكمدار در جامعه
عنوان به بلكه ميكنند ، عمل خويش وظايف به خود تنها نه
هر در تا ميآموزند خود فرزندان به جمعي زندگي درس اولين
.نمايند شركت باشد ملي منافع تامين براي گامي كه ملي امر
در شركت مردمسالار نظام در مشاركت اززمينههاي يكي
حكومت ، كشور سازنده عنصر سه مقوم انتخابات.است انتخابات
و حكومت ملت ، مثلث ناپذيري جدايي اصل.است سرزمين و مردم
حكومت به را ملت اراده كه است رابطهاي از ناشي سرزمين
در رابطه همين.سرزمين اداره چگونگي براي ميسازد منتقل
را سرزمين و حكومت ملت ، پديده سه جداييناپذيري حال همين
ملت كه است رابطه اين در.ميسازد مستحكم و داده واقعيت
.ميسازد منتقل حكومت به انتخابات راه از را خود اراده
دموكراسي حكومت كه است مكانيزم اين سرزمين ، اداره براي
انتخابات و دموكراسي ديگر گفته به.ميبخشد واقعيت را
بر ملت اراده اثرگذاري ساختن عملي براي است وسيله بهترين
مكانيزم اين به توجه با سرزمين ، اداره در حكومت كار شيوه
است سرزمين و حكومت ملت ، جداييناپذيري اصل به توجه با و
(11).كرد تعطيل را انتخابات مكانيزم نميتوان كه
صحيح ، شيوهاي به انتخابات برگزاري براي ابزار مهمترين
در شركت به مردم ترغيب و سياسي گروههاي و احزاب وجود
و احزاب.است گذشته مديران عملكرد نقد و انتخابات
پيكارهاي در كه هستند اصلي سازمانهاي ذينفوذ گروههاي
حضور براي رقابت احزاب ، وجود (12)ميكنند مبارزه سياسي
فراهم را امكان اين و ميكند قانونمند را سياسي صحنه در
استراتژي ، تدوين با پيروزي جهت گروهي هر تا ميآورد
با شهروندان و نمايد ارائه را خويش برنامههاي بهترين
راي آنها برنامههاي به اساسا احزاب برنامههاي مشاهده
جمعي ، تشكيلاتي ميتوان را احزاب اساس همين بر.بدهند
نظر تجديد خود برنامههاي در روز هر كه دانست اجتماعي
برنامهها كارآمدترين شهروندان نظر جلب براي و ميكنند
.مينمايند ارائه را
از يكي قانون چارچوب در آنها فعاليت و سياسي احزاب وجود
.است انتخابات در شركت به مردم ترغيب اصلي زمينههاي
شفافيت.ميباشد گذشته دورههاي عملكرد نقد ديگر عامل
در شهروندان تا ميآورد فراهم را امكان اين اطلاعرساني
وعدههاي تحقق در منتخبين و احزاب موفقيت ميزان جريان
توانسته سياسي جريان يا حزبي اگر.باشند آنها انتخاباتي
دست به خويش وعدههاي تحقق در را موفقيت حداكثر باشد
با وگرنه باشد داشته مجدد انتخاب به اميد بايد بياورد
با قصور و كاستيها پذيرش ضمن سياسي شجاعت از برخورداري
باز سياسي مبارزات عرصه به نواقص رفع و قوا تجديد
شيوهاي به اطلاعرساني تشكيلاتي چنين وجود.ميگردد
هرگونه از دور به كه دارد نياز را شفاف و روشن كاملا
علمي نقدشود پرداخته عملكردها علمي نقد به سياسي غرض
در و ميآيد حاصل سياسي پايداري و گرديده نواقص رفع باعث
انكارشدني انتخابات شكوه و عظمت سياسي پايداري نتيجه
.نيست
شرط عنوان به كشور يك در انتخابات جريان سالم برگزاري
انتخابات با كه شد خواهد خساراتي و صدمات حذف باعث كافي
انتخابات ، نوع سالمترينميگردد ايجاد سالم غير
سرزمين و حكومت مردم ، ركن سه پيوند بر كه است انتخاباتي
كه آنجايي از.ميكوشد آنها تقويت براي و ميگذارد صحه
انعكاس جغرافيايي فضاي در اجرايي مديران عمل بازتاب
ميزان بين رابطه وجود به قائل بايد بنابراين مييابد
در آن تاثير و اجرايي مديران عملكرد از مردم رضايت
در مهمي عامل مردم رضايت جلب ميزان.بود "سياسي پايداري"
مديران عملكرد از مردم قدر هر.ميباشد سياسي پايداري
طولانيتري زمان مدت سياسي پايداري باشند راضيتر اجرايي
كم سياسي پايداري باشند ناراضيتر قدر هر و بوده برقرار
.بود خواهد دوامتر
فامنين عسگري سهراب
:پانوشتها
آبان و مهر 109 شماره 110 -اقتصادي -سياسي اطلاعات -10
ص 54 1375 ،
36- صص 37 -همان -مجتهدزاده -11
دكتر ترجمه -سياسي شناسي جامعه -موريس وژره ، دو -12
ص 425 -تهران 1372 دانشگاه انتشارات - قاضي ابوالفضل
|