گفتمان و قدرت امام ،
ملي وفاق و (ره)خميني امام
گفتمان و قدرت امام ،
نه و اسلامي انقلاب نه سطور ، اين نويسنده منظر از :اشاره
مشخص نظريه يك تبييني و تحليلي قالب در امام گفتمان
جهت در تاكنون كه نظري تلاشهاي از يك هيچ و نميگنجد
گرفته ، صورت موضوع دو اين شناسانه معرفت كالبدشكافي
از شايسته و گويا تصويري و بيان تنهايي به است نتوانسته
تمركز نتيجه در.دهد ارائه پيچيده ، و شگرف پديدههاي اين
بر كه خاص ، آموزهاي و رهيافت بر نه مقال اين در نويسنده
.است مختلف نظري رويكردهاي از مجموعهاي از جستن بهره
گروه
انديشه
تاجيك محمدرضا دكتر
:شويم بحث وارد نظري مقدمه چند با بدهيد اجازه
كه است معتقد خود "روش ضد" كتاب در فايرابند (1
آن از پيچيدهتر انقلابها بهويژه اجتماعي ، پديدههاي
و تحليل به واحد روش و نظريه يك منظر از بتوان كه هستند
غناي و محتوا علت به ديگر ، بيان بهنشست آنان تبيين
مظروف را آنان نميتوان فرهنگي و اجتماعي مفاهيم فراوان
كاركردي اساسا نظريهها.داد قرار وثالث مشخص ظرفي
چارچوب در را پديدهها نخست ;دارند تخفيفگرا /تقليل
با و خاص زاويهاي از سپس كرده ، محصور خود تنگنظري
آنها تحليل به مشخصي پيشتجربههاي و پيشفرضها
و ميدهند تعميم را خود يافتههاي سرانجام و مينشينند
.ميزنند عمومي مصرف و جهانشمولي مهر آنان پيشاني بر
بسزايي تاثير "فايرابند" انقلابي نگرش گذشته دهه دو در
به است گذاشته جاي بر سياسي و اجتماعي علوم انديشه بر
زمينه در كه رسيدهاند باور اين به عدهاي كه گونهاي
به نميتوان اساسا (انساني و تجربي از اعم) علوم
و "وهم" فراگير و بزرگ نظريههاي.انديشيد فرانظريه
معاني وتغيير كردن محدود جز و نيستند بيش "اسطورهاي"
ما كه عصري.نميآورند ارمغان به ديگري درآمد ومفاهيم ،
.است بتشكن عصري ميزييم آن در
تولد عصر و بزرگ نظريههاي و روايتها فرا فروپاشي عصر
عصريعلم چنين در.نظريههاست خرده و خردهگفتمانها
ومكان زمان همگي قواعدش و يافته محلي چهره نيز خالص
.شدهاند معرفي پرورده
آموزههاي "رورتي" انديشه از آزادانه بهرهاي با (2
تقسيم ميتوان دسته دو به را سياسي گفتمانهاي و فلسفي
كلمات" وراي از سياست و اجتماع عرصه در كه آناني:كرد
،"ليبراليسم" ،"دموكراسي" ،"سوسياليسم":نظير "غليظ
،"حقيقت":همچون رقيق كلمات به...و "عقل" ،"انقلاب"
هرم كه كساني و مينگرند..و "عدالت" ،"بد" ،"خوب"
عزيمت ونقطه كرده سروته را نخست دسته انديشه
درحالي.دادهاند قرار رقيق كلمات را خود معرفتشناسانه
منظري از انديشيده ، "سياسي اخلاق" به نخست رويكرد كه
سياست" دوم نگرش.مينگرد سياست امر به وعقلايي سكولار
كردن متحقق و طراحي داده ، قرار خود مرام را "اخلاقي
و همخوان وعقل ديني وموازين اصول بر منطبق جامعهاي
داده قرار خود سياسي گفتمان مركز در را شريعت با همساز
مسير در و ميانديشد "نتيجه" به اولي كه جاي در.است
جايز و مباح را وسيلهاي هر از بهرهجستن بدان ، رسيدن
ضابطه چارچوب در "وظيفه" انجام به را خود دومي ميشمارد ،
كه زماني.ميداند موظف مشروع ، ابزار از جستن بهره با و
زمان و زمينه همگي ارزشها و هنجارها نخست ، منظر از
از مييابند ، معنا خاص گفتماني بستر در و پروردهاند
زمان ظرف فراسوي و مستقل شاني و هويت ارزشها دوم ، ديدگاه
از نخست ، رويكرد در كه آنگاه سرانجام و دارند مكان و
در.ميشود بحث سياستمدار و سياست هدف مثابه به "قدرت"
.ندارد ابزاري منزلت از بيش منزلتي قدرت ، دوم ، رهيافت
:دارند تعيينكننده نقش گفتمان يك شدن برتر در عامل دو -3
.آن بودن دردسترس يا حصول قابليت -الف
.خاص شرايط در آن مشروعيت و مقبوليت -ب
تنها نخست ، عامل بر تكيه با صرفا است ممكن گفتمان يك
تحميل ديگران به را خود بازي قاعده و بشود شهر در بازي
شالودهها بر كه گفتمانهايي چنين ثبات و حيات گستره.كند
مصرف تاريخ به هستند ، مبتني پرورده زمان پايانههاي و
.دارد مستقيم بستگي آنان
و امواج بيم دارندو پرمخاطره و كوتاه عمري گفتمانها اين
در.نميسازد رهايشان لحظهاي سياسي -اجتماعي گردابهاي
خود ديرپاي شوكت به ميتوانند گفتمانهايي ميان ، فقط اين
مشروعيتسازي و مقبوليت استعداد از كه دارند خوش دل
ارزشهاي و باورها زمين در را خود نهال و برده بهرهاي
با كه بود گفتماني پديدآورنده امام.باشند نشانده مردمي
قرائت.داشت ريشه اسلام ديرينه سنت در آن نوآوري تمامي
،(وجوه از برخي در حداقل) اسلام از وي ساختارزدايي
و دقايق تمامي بازتاب كه بخشيد بدان ايدئولوژيك چهرهاي
-سياسي گفتمانهاي ساير انقلابي و انساني آرماني ، عناصر
امام ، گفتمان مركز در.بود رهاييبخش و مدرن اجتماعي
و مفهومي غناي.بود "متعالي دال" يك مثابه به اسلام
آدمي زندگي هاي زمينه و زوايا تمامي دالي چنين محتوايي
با را دو هر كرده ، ديانت همنشين را سياست دربرگرفته ، را
در اجتماعي كنش در را سه هر و ساخته مزين عرفاني سيماي
.بود نشانده "عمل راهنماي نظريه" منزلت
اين نويسنده كه است امام سقفگونه گفتمان همين تحليل در
منظر ، يك از.ميطلبد ياري به را "فايرابند" نظريات مقال ،
كه مولاناست داستان فيل مثل همچون امام گفتمان مثل
زيرا ;است كامل روشنايي در آن مشاهده نيازمند آن شناسايي
را شناختي اگرچه نور ، پرتو در زاويه يك از بدان نگريستن
.است شده تحريف و اندك شناخت ، اين لكن ميكند ، حاصل
از امام وانقلاب انديشه شخصيت ، در ژرفنگري و تبيين
ساده خبر و فزود نخواهد صفرا جز نيز نظري رويكردي فراسوي
حاصل سويه چند و پيچيده پديدههاي اين كردن يكسويه و
.داشت نخواهد پي در ديگري
در ضرورتي اولا خود ، گفتمان معماري فرايند در امام
بيگانگي اگرچه نميديد ، غربيان نثر و نظم از بهرهجستن
بارزي نشان وي آثار در همچنين.نميپسنديد نيز را آن با
.نميشد مشاهده اخير ، سده دو روشنفكري گفتمانهاي از
.ميدانست اجتنابناپذير ضرورتي را آنان با آشنايي هرچند
"نهايي كلمات" از خود گفتمان تقرير در امام ديگر ، بيان به
روشنفكري و معرفتشناختي ميراث در كه ميجست بهره اي
گونهاي به امام "زبيداء" تعبير به.نداشت ريشه غرب
.ندارد وجود غرب انديشه اساسا گويي كه مينوشت
"رقيق كلمات" اين همواره او ، اجتماعي و سياسي انديشه در
وي ، ديدگاه از.ميبخشيدند معنا "غليظ كلمات" به كه بودند
تامل مجاليبراي نتيجه ، و منفعت بر ناظر واكنش و سياست
كه نميديد لزومي خود انديشه روايت در او.نداشت تعمق و
يا ليبراستي دموكراتيك ، رويكردهاي با را آن دقايق
تصوير و تعريف "مدرن" بر اصراري و كند همراه سوسياليستي
به) "پوزشطلبان" سياق بر.نداشت خود انديشگي نظام كردن
از را ديگران معرفتشناختي جديد يافتههاي (اسميت تعبير
براي تلاشي "گرايان اختلاط" شيوه به و نميدانست خود آن
(غرب يا مدرنيته و اسلام بين) پيوندي گفتماني درانداختن
و شان تجدد در نه و ميپسنديد را تحجر نميكرد ، نه
به حق از و حق سوي به خلق از خود كه او.ميجوييد منزلتي
و گذشته "اكبر جهاد" كارزار از بود ، كرده سفر خلق سوي
هستي وجود تمامي از و بود نهاده "اصغر جهاد" راه در گام
اواز فراغ بيانگر كه ميشد بازتاب قدرتي انسانياش و
.بود خويش خويشتن
***
بهرهاي با امام گفتمان و ايده اسلامي ، انقلاب فرايند در
.نمود چهره زمانه حوادث مثابه به "فوكو" تعبير از آزادانه
در ميتوان را امام انديشه تجلي و تبلور ديگر ، بيان به
تقاطع همين در دقيقا.كشيد تصوير به انقلاب دوران وقايع
از تحليلي ميكند تلاش "فوكو" كه است حوادث و ايدهها
از وي روايتدهد دست به اسلامي انقلاب و امام حركت
مربوط نخست پايانه.است استوار نظري پايه سه به انقلاب
ساختاري انتهاي دو ;سازمان و (PHYSIS)پارادايم به
و انضباط" كتاب در "فوكو" كه انساني حكومت برنامههاي
به است مربوط پايانه دومين.است پرداخته بدان "تنبيه
مسلط حقايق عليه انقياد تحت و محلي دانشهاي شورش"آموزه
پارادايم نيز و ( فوكو ، 1980) "يافته تصديق و استقرار
اعمال و ساخت تكنيك مثابه به مذهبي معنويت و روحانيت"
بودن خنثي" به است مربوط پايانه سومين."پايين از قدرت
و تجربي بيهودگي و تهي" مساله يا "قدرت فناوريهاي نسبي
."قدرت فناوريهاي و راهبردها عملي
عادي مردم ايده بر انقلاب درباره "فوكو" گفتمان مركز
ايدههايي جستوجوي در او.روشنفكران ايده تا است متمركز
تاريخ منتظرند نه كه آناني) "كنش در مردم" توسط كه است
صرف و خاص شنونده كه برآنند نه و براند سخن حقشان در
تبلور و تجلي تاريخي حوادث اساسا بلكه تاريخباشند ،
"فوكو" رويكردي ، چنين باميشود خلق ،(آنهاست ايدههاي
ميان در جايي را خود تحليلي عزيمت نقطه كه بود آن به
.دهد قرار "ميافتد اتفاق آنچه" و "ميانديشند مردم آنچه"
آن از بيش بسيار دارند وجود زمين پهنه در كه انديشههايي
باشند داشته را آنان تصور امكان روشنفكران كه هستند چيزي
كه آنند از پرشورتر و قويتر فعالتر ، ايدهها اين و
تولد بر تاكيد.كنند درك را آنان بتوانند سياستمداران
در نه (البته) است ، ضرورت يك آن اشكال كردن شكوفا و ايده
در بلكه ميپردازند ، آنان كردن تنظيم به كه كتابهايي متن
به كه چالشهايي در.آنهاست قدرت تجلي و تبلور كه وقايعي
جاي "فوكو" براي.ميشوند حادث انديشهها ضد بر يا نفع
اسلام همان (كنش) صحنه در مردم انديشه كه نيست ترديدي
شده تبديل دگرگوني و تغيير و كننده تحريك منبع به كه است
روش" كنيم تغيير نيز خود كه است آن نكته مهمترين اما.است
و جاودانگي اطراف ، محيط و ديگران با ما روابط ما ، بودن
بنيادي تغييري اگر بنابراينيابد تغيير بايد..خداوندو
من.مييابد تحقق واقعي انقلابي دهد ، رخ ما تجارب در
اين.كرد ايفا عمدهاي نقش اسلام كه جاست همين معتقدم
مردم براي كه بود اسلام اسرار از يكي يا وظايف از يكي
روش با ارتباط در مذهب چيز هر از قبل اما داشت ، جذابيت
چيزي يافتن از اطمينان حصول و تضمين آنها ، نظر از زندگي
دقيقا شيعه.دهد تغيير را آنها ذهنيت ميتوانست كه بود
خود اسرارآميز و آموزشي مضمون با كه است اسلام از شكلي و
روحاني عميق زندگي آنچه و است محض اطاعت آنچه بين تفاوت
".ميدهد نشان است
انقلابي دربرگيرنده 1978- سال 79 ايران "فوكو" منظر از
در وياست بينظير خود نوع در و غيرحزبي تشكيلات ، بدون
و ژرفنگري انگيزه با "تهي دستهاي با انقلابي" مقاله
پا مردمي درگيري متضاد ، ويژگي سه به فوق ، مطلب توضيح
به) مجهزترين از يكي افتادن فرو و تهي دستهاي با برهنه
شاخصه دومين.است عالم حكومتهاي (نظامي سختافزار لحاظ
مختلف شبكههاي در تعارض و تضاد هيچگونه نبود متضاد ،
گسترش خلال در كه چرا است ، انقلابي تحرك تدبير در اجتماع
پيشرو ، و واپسگرا نهادهاي بين مخالفتي هيچگونه درگيريها ،
فروشندگان و نفتي مواد كنندگان توزيع بازاريان ، كارگران ،
درازمدتي اهداف نبود شاخصه ، سومين.نكرد بروز خياباني
كه وقايعي ضعيف عوامل زيرا نداشت مطلوبي نتيجه كه است
(نداشت برنامهاي هيچ آن رفع براي كه) دولت مشكلات بر گاه
نظر به كافي تحريك عامل عنوان به چه اگر ميشد ، اضافه
(اعتصاب چهره در) اعتصاب شكل به اساسا اما نميآمد ،
.ميشد ارائه نظام عليه
و نوشتاري نشانه و هويت هر از انقلابي ، كنش عرصه در
قدرت از شكلي امام ، روانشناختي و رفتاري نيز و گفتاري
"پايين از قدرت" اعمال فناوريهاي او فعل و قول در.جوشيد
او ، سكوت او ، عرفان.يافتند آزمايش و بروز براي مجالي
او ، نگاه او ، تصوير او ، اسلام او ، هجرت او ، سخن او ، قلم
از ديگر چهرهاي نمود و نماد همه و همه...و او ، اخم
قدرتي.ميكرد ذوب خود درپاي را چيز همه كه شدند قدرتي
زماني ، و مكان هر در كه قدرتي.متمركز نه بود پخش كه
سختافزارنظامي به و بود ساخته خود براي ماوايي و منزل
نه و داشت خون رنگ كه قدرتي.ميگريست بياعتنايي سر از
.شمشير
شده تعريف ديني اسلام وي ، گفتمان بستر در كه همانگونه
"است مدغم سياستش در عبادتش" و "عبادتش در سياستش" كه بود
"است سياسي هم اخلاقياش احكام" و (نور ، 3/120 صحيفه)
(عرفاني -ديني) معرفت از نيز را قدرت ،(نور ، 13/23 صحيفه)
هم مذهب او ، انقلاب در.نميديد جدا قدرت از را معرفت و
"راه" عنوان به هم و قدرت اعمال و توليد فناوري مثابه به
و همگرايي نوعي "فوكو" تعبير به.شد جلوهگر "هدف" و
نظري دگرگونيهاي و تغييرات به افراد نيازهاي بين تقارن
انقلاب يك شكل در سرانجام كه داشت وجود اسلام مكتب با
نمايشهاي و مراسم چهره در جمعي خواست و اراده.شد متجلي
گروهها نبود خلاء يافته ، ظهور براي طبيعي مذهبي ، مجالي
سياسي ايدئولوژي و انقلابي حرفهاي حزب پيشتاز ، طبقات يا
، مذهب انقلاب ، فرآيند در ديگر ، سخن به.كرد ترميم را
و خاص چهرهاي و شد عمومي خواست و اراده زبانگوياي
.بخشيد انقلاب به متمايز
***
در شد؟ طلبانه برتري امام گفتمان كه شد چگونه اما و
وضع با مخالفت كه بسياري گفتمانهاي خرده آستانهانقلاب
فعاليتهاي هدف را جامعه و انسانها رهايي و موجود
و پيشتازي جامه يك هر بودند ، داده قرار خود تشكيلاتي
منزلت ميديدندو برازنده خود تن بر را خلق راهبري
خود ناپذير گريز سرنوشت را "پهلوي" نظام آلترناتيوي
و شان ميان اين در را امام گفتمان آنچه.ميپنداشتند
در" همچون عواملي به آن بودن مزين بالاييبخشيد ، منزلت
نظام" بر آن بودن مبتني نيز و "مقبوليت" ، "بودن دسترس
.بود جامعه بر حاكم "صدقي
از سازواره سلسله" توانست آن فراگيري علت به امام گفتمان
.كند ايجاد "متمايز هويتهاي
صرف بيحاصل همگرايي چنين سطور ، اين نويسنده اعتقاد به
در شاه گرفتن قرار با (پهلوي رژيم) واحد دشمن يك تعريف
را اصلي علت بلكه نبود ، مبارزاتي گفتمانهاي تمامي مركز
ساير انقلابي دقايق بازتاب در يكسو ، از ميبايد
ضد" ،"امپرياليستي ضد" جهتگيريهاي همچون گفتمانها
،"مردمي گرايشهاي و تمايلات" ،"مرفه طبقه و سرمايهداري
بدون جامعهاي نويد" ،"برهنه پا و تهيدست مردم بر تكيه"
،"سرمايه جاي به كار نشاندن" ،"اشرافي مراتب سلسله
آزادي بر تاكيد" ،"خصوصي مالكيت بر عمومي مالكيت ترجيح"
،"بند در ملتهاي تمامي رهايي بر تاكيد" ، "استقلال و
در ديگر ، سوي از و...و "انسانها حقوق شمردن محترم"
پر كاربرديتر ، پيشرفتهتر ، مراتب به مصداقهايي تعريف
مذكور سمتگيريهاي و مفاهيم براي بوميتر البته و روحتر
موج بر تنها نه امام گفتمان رو ، همين از.كرد جستوجو
و كشيده رنج مردمي جان و روح سپهر بر كه انديشهها
حكم به كه "عقل" حكم به نه انسانها و گرفت جاي تحقيرشده
آنچه:بگويم را آخر كلام.كشيدند دوش به را پرچمش "عشق"
و راهها وكنشها ، گفتمانها مفاهيم ، اين تمامي به
نشاند ، بالا منزلتي به را آنها و بخشيد معنا رهروها
.بود امام ناب انديشه و فرهمند شخصيت
ملي وفاق و (ره)خميني امام
گرجي علياكبر
در) بينالمللي و ملي سطوح در سازگاري و وحدت بر نيل
بين انساني وحدت بعد مراحل در و اسلامي وحدت اول مرحله
آرمانهاي از (استكبار جبهه عليه جهان مستضعفان و مظلومان
كه گونهاي به است ، بوده (ره)خميني امام اوليه و اساسي
دعاميههاي و بنيادها از يكي را همبستگي و وفاق ميتوان
و تاسيس انقلابي ، مراحل در امام سياسي انديشه محوري
تحليلگران از بسياري كه آنگونه يعني (1).دانست تثبيت
سترگ انقلاب پيروزي اساسا دارند ، اذعان اسلامي انقلاب
انديشه فراگيري و محوريت تولد ، بدون ايران ، در اسلامي
توانست كه جبههاي تنها پيداست و نبود الحصول ممكن وفاق ،
تحقق براي را لازم خميرمايه آن از پس و انقلابي شرايط در
شخصيت بالاخره و ديني انديشه حوزه ، آورد ، پديد ملي وفاق
.بود (ره)امام جامع
و سياست فرهنگ ، تاريخ ، در خود ژرف بينش با (ره)امام
مبارزان ، آزاديخواهان ، كه بود دريافته ايران ، اجتماع
به او از پيش احياگران و استعمارگريزان استبدادستيزان ،
داران سلسله ناكامي راز و بودند ناياب گوهر كدامين دنبال
به (ره)خميني امام راستا ، همين در است؟ بوده چه گذشته
جمالالدين قول به بايد كه بودند نكته اين متوجه نيكويي
تمسك با تا گشت كيمياگونهاي عنصر دنبال به اسدآبادي
در اتحاد" به را (ص)محمدي امت "اختلاف در اتحاد" بدان ،
ليبراليسم ، ناسيوناليسم ، (2).گردانيد بدل "اتحاد
كلي به امام ديدگاه در زمانه رايج ايسمهاي و سوسياليسم
زمين ايران سياسي -فرهنگي بستر در آفرين وفاق عنصر فاقد
اين سمپاتهاي و طراحان شكست و هزيمت فيالواقع و بودند
:صحيفه).آنهاست مناسب بستريابي عدم همين معلول ايسمها
(ص 126 ج 6 ،
رقابت در كه آن انساني آرمانهاي و اسلام تنها اين بنابر
و ديني مرجعيت پايگاه از و بود يافته تبلور انقلابي تشيع
بود ، طنينانداز گوشها در امام احياگرانه و آتشين زبان
را ملي و همگاني وفاق شكلگيري و تحقق اسباب ميتوانست
(3).آورد فراهم آن ساختاري اصلاحات و انقلاب راستاي در
در بايد اولا را امام تفكر در ملي وفاق خاستگاه
:چون گزارههايي و شريعتمداري) (4)ديني درون دادههاي
ثانيا و (5)(..لاتفرقوا و جميعا الله بحبل واعتصموا
و سياست و جامعه تاريخ ، منطق به ايشان حضرت آشنايي در
مقتضيات از وي دقيق تحليل و تشخيص و عقلگرايي در ثالثا
.كرد جستجو عصر
عمل و انديشه ساحت در ملي وفاق فرآيند تحليل اين بنابر
به تنها و باشد عنصري تك و تكخطي نميتواند امام
تلخيص و تحويل وي تشرع يا امام سياستمداري و منطقداني
تدبير گونهاي را انديشه اين نميتوان همچنينشود
به كه چرا كرد ، قلمداد سياستمدارانه و راهبر و تاكتيكي
و ملي سطوح در همبستگي و وحدت امام ، آثار و سيره شهادت
اعتصام" و داشت اصيلي وجهه ايشان انديشه در جهاني
كه نبود شعاري "ريحكم تذهب و فتفشلوا" و "بحبلالله
گاه به و كرد پنهان سياستورزي آثار در را آن بتوان
نداي در تنها نه امر اين.انداخت كار به را آن مصلحت
در بلكه بود ، متجلي استقرار دوره در ايشان وحدت
به ميتوان نيز ايشان از مانده برجاي سند تاريخيترين
"واحده يد تحقق" و "علما تفرقه جمع" فكري لايههاي وضوح
(6).نمود مشاهده را
كلمه توحيد امام ، انديشه در عمومي وفاق و ملي وحدت ماهيت
كلمهالله اعتلاي و بحبلالله تمسك كلي بهطور و عقيده و
صبغهاي امام منظر در ملي وفاق ديگر ، بيان به.است
.دارد ارزشي و (شيعي -اسلامي) ديني و توحيدي -الهي كاملا
:ميشوند متذكر صريحا خود سخنرانيهاي از يكي در ايشان
تعهد و است مضر اسلام ، به تعهد بدون مسائل ، در اجتماع"
مسائل ، در كنيد اجتماع هم با اينكه بدون اسلام به
...باشند نصبالعين هميشه بايد مطلب دو اين.است بيفايده
امام انديشه در ملي وفاق ماهوي تطبيق اساس ، براين (7)"
خصوصا و غيرديني فكري دستگاههاي در آن ماهيت با
بشر حقوق و فراديني آرمانهاي بر كه ليبرال ، -دموكراسي
لازم مشتركات و زمينهها فاقد ميكند پافشاري غيرمذهبي
.است
روشهاي قداست از ناشي دموكراتيك انديشه حوزه در ملي وفاق
تعددپذيري سطوح برخي در و تئوريك كثرتگرايي و جمعي
امام انديشهاي دستگاه در ملي وفاق اما (8).است رفتاري
تئوريك يكتاانگاري بر متكي او وحدتگراي دين از الهام با
همسانسازي زيادي مواردي در حتي و (واحد اصول و عقيده)
حكم چنين اصدار و اثبات شد متذكر بايد البته است ، رفتاري
انقلاب ، گوناگون برهههاي كه رادمردي آراي درباره كلي
پشت را -دارد ويژهاي مقتضيات هريك كه -استقرار و تاسيس
با بايد اندوخته ، تجربه راه اين در و است سرگذارده
مواردي و مقاطع در ايشان چه.گيرد صورت مضاعف احتياط
و هلاك مايه را دگربيني و دگرانديشي اختلاف ، اصولا
:ميگويند و دانستهاند نابودي
هستند ، گروهي هر با و مسلكي در كه است ايران شريف ملت بر"
و بردارند دست يكديگر براي كارشكني و نفاق و اختلاف از
و كوبند درهم حبلالله اعتصام ، و كلمه وحدت با را دشمنان
و برنميخيزد نفس هواي از جز كه را گروهي و شخصي نزاعهاي
ويراني به را كشور و ميكشد تباهي به را همه رشد صورت در
(9)".گذارند كنار ميدهد سوق
انشعاب و تاسيس هنگام به ديگر ، برههاي در ايشان هم و
و انديشهها حضور روحانيت ، جامعه از مبارز روحانيون مجمع
رويه به اشاره با را مختلف انديشههاي با متفاوت گروههاي
تحديد و ديني اصولگرايي بر تاكيد و دينيه حوزههاي
تمجيد و تشويق راهبردشناسانه ، و متديك امور در اختلافات
:ميكند
و باشد باز اجتهاد باب بايد هميشه اسلامي حكومت در"
نظرات كه ميكند اقتضاء همواره نظام و انقلاب طبيعت
يكديگر با مخالف ولو مختلف زمينههاي در فقهي -اجتهادي
ندارد را ازآن جلوگيري حق و توان كسي و شود عرضه آزادانه
آن ، براساس كه است جامعه و حكومت درست شناخت مهم ولي
".كند برنامهريزي مسلمانان نفع به بتواند اسلامي نظام
(10)
دفاعي امور و ملي وفاق مناسبات
(ره)خميني امام انديشه در
ماهيت به هنگامي جمعي پديدهاي منزله به ملي دفاع
و مشاركت بر مبتني كه ميشود نزديك خود نفسالامري
اجتماعي مختلف لايههاي و تودهها معنوي و مادي معاضدت
شناسايي فقدان در يعني صورت اين غير در اما باشد ،
و مشروعيت دفاع ، آن به نسبت همگاني اتفاق و (11)مشترك
به متصف و ميدهد دست از را خود كارايي و مطلوبيت گاه
گفت بايد خلاصه بهطور پس.شد خواهد حكومتي و دولتي وصف
اجتماعي فرهنگي ، سازگاري نهايي برآيند عنوان به ملي وفاق
مقدمهاي دموكراتيك ، مديريت بر مبتني جوامع در سياسي و
معنيالاعم به دفاعي امور در توفيق براي بنيادين و واجب
.است
از دفاعي انديشه كه مييابد ملموسي جلوه هنگامي امر اين
خارج ميليتاريسم شطرنج و نظاميگري محدود و تنگ چارچوب
را انساني روابط و اجتماعي حيات گوناگون عرصههاي و شود
گفتگوي تمدنها ، كشاكش چون پارادايمهايي در و برگيرد در
اقتصادي شديد رقابتهاي الادياني ، بين ديالوگهاي فرهنگها ،
سياسي و (..و جهاني آزاد تجارت گات ، چون قالبهايي در)
.يابد تبلور (...و گوباليسم و نظمنوين چون قالبهايي در)
از خبر بينالمللي صفبنديهاي كه فرضي در است بديهي
ابعاد در جانبهاي چند و دوجانبه آشكار و نهان منازعات
نظامي پشتوانههاي و عقبهها به اتكاء ميدهد ، گوناگون
جز كاركردي مسلح ، نيروهاي و دولت چارچوب در هم آن محض
سايه در فقط پس.داشت نخواهد نتيجهاي واهي دلخوشيهاي
استعداد كه است ملي توافق از برخاسته بومي قدرت و قوت
حضور بالاخره و رقابت مشاركت ، احيانا و بقا تداوم حضور ،
.ميسازد فراهم ما براي را جهاني عرصههاي در كنشمند
سكان كه مدبر فقيهي و متشرع سياستمداري ،(ره)خميني امام
در استقرار آغازينو حساس مراحل در را هدايتانقلاب
مسالهدفاع ، از فراگير و عام برداشتي با داشت ، دست
زوايايگوناگون از را فراواني توصيههاي و رهنمودها
از خارج آنها همه پردازش و تحليل فرمودهاندكه ارائه
از قسمت اين در استبنابراين ايننوشتارموجز موضوع
مقوله تحليل به معطوف را خود توجه لزومابايد مقاله
با راحل امام.كرد دفاعي امور ارتباطبا در ملي وفاق
در بارها كشور ، موقعيت و جهاني شرايط از خود روزآمد درك
و ملي وحدت مساله به اشاره با خود پيامهاي و سخنرانيها
كشور بنيانهايدفاعي با را آن ارتباط عمومي ، سازگاري
.كردهاند تاكيد آن بر و تاييد
(دفاع -وفاق) موضوع دو اين به(ره) امام زاويهنگرش
كاربست با بايد كه(12)است ملي منافع و دينگرايي
امدادالهي ، خداخواهي ، اهداف ، يكسانسازي چون راهبردهايي
تاسيساتو مذهبي ، ايجاد شعائر و مراسم مبارزه ، و قيام
تحقق در شقاقافكن طرحمسائل از پرهيز و مناسب تشكيلات
(13).كوشيد آنها
و ستيزي دشمن را ملي وفاق كاركرد حياتيترين امام
مستكبران ديگر و آمريكا ابرقدرتها ، ونابودي شكست مشخصا
:ميدانند عالم
با ملت قشرهاي... كه ميكنم تكرار بار چندمين براي من"
كه مذهبي يا فكرسياسي هر با و دارند مسلكيكه هر
جنايات عليه و نموده حفظ را خود وحدت است لازم دارند
اشكالتراشي و گرفته آمريكاموضعيخصمانه دولت بيشمار
"...نباشد باشد ، دشمنانكشور سود به كه تفرقهاندازي و
(14)
توفيق را مسلمين همه و توفيقدهد را ايران ملت خداوند"
و كنند تفاهم هم با كه...بشوند "يدواحده" هم با كه دهد
(15)".نبيند آسيب ملت كه اين تا باشند هم با
و روحاني قشرهاي همه باشند ، هم با دولت و ملت وقتي"
وهمه همهستند با همه..قشرها ساير و دانشگاهي قشرهاي
تامين قدرتهاديگر ابر منافع البته ميكنند ، فكر يك
(16)".نميشود
امروز ما كه ملت قشرهاي همه از ميخواهم ، ملت همه از من
خودتاناست ، مال مملكت همه..هستيم اجنبي يك با مواجه
.شويد هماهنگ هم با كه است اين به داشتن نگه داريد ، نگهش
(17)
ديدگاه در ملي وحدت وفاقو دشمنستيزي و كاركرددفاعي
بتوان شايد كه استراتژيكاست و حياتي اندازهاي به امام
آفرينشيك و اجتماعي -ملي وفاق اساسابين ايشان گفت
كشور -دولت نفوذناپذيربراي دفاعي -امنيتي حصار
ناپذير انفكاك و رابطهايضروري اسلاميايران جمهوري
حدت و پيرامون كه غالبمواردي در ايشان.بودند قائل
و قشرها شاملتمام) مردم و(كلمه عام معناي به)دولت
راداشتهاند رهنمودهايي مردم -مردم و( اجتماعي طبقات
پيروزي سند ملي وفاق كه شدهاند يادآور نيز نكتهرا اين
در بنابراين(19).است دشمنان غلبهمابر رمز و(18)
در ملي وفاق كه رسيد نتيجه اين به سادهميتوان تحليلي
بنيادين و زيرساختي خصلتي واجد (ره)امام دفاعي انديشه
وفاقجمعي ، ظهور و بروز و تحقق بدون كه همچنان و است
پردازي خيال و است ناممكن اسلامي انقلاب پيروزي
مقابل در آن از وحراست ، صيانت(محدثه علل)مينمود
آنها داخلي نشاندگان دست و بيگانگان تندبادهايگزنده
(20)(مبقيه علل).است نامقدور غايت امريبه نيز
به كه گفتارهايي اكثر در(ره)خميني امام كه چند هر
پرداختهاندمسالهدشمن اقشار وحدت و ملي مقولهوفاق
هم را ودشمنستيزي شدهاند متذكر كرات به نيز ستيزيرا
نكردهاند ، مخاصماتمسلحانهخلاصه و نظامي جبهههاي در
هم را ديگري واضح محورهاي ايشان ، درانديشه ليكن
تبويب و استخراج ، تنقيح ملي وفاق ارتباطبا در ميتوان
و بسط(21)اجتماعي ، عدالت شرايط چون محورهايي ;كرد
سازندگي و بازسازي(22)ايمانيوديني ، گسترشروحيه
نمونهذيلابه براي كه دفاع -وفاق بامقوله كشور
:ميشود اشاره آنها از مواردي
به قشرينميتواند تنهايي ، به را ايران نميتواند كسي"
روحانيت نميتواند ، دولت.كند آباد را خرابه اين تنهايي
و كارگر نميتواند ، دهقان نميتواند ، بازار نميتواند ،
هم ، با همه ميتوانند ، ليكنهمه نميتواند كارمند
همشدند با كه وقتي جماعتها "الجماعه مع يدالله"
(23)".ميگيرد انجام كارها
همين و وحدت وهمين عمل همين به احتياج باز هم حالا"
باشيم شده پيروز ما كه نيست طور اين و داريم خدا به توجه
و هست قدري بازيك ريشههايش.شكستيم را سدي مايك
بين از و كرد قطع بايد را ريشهها اين كه علاوهبراين
يك بايد كه است مشكلتراين اين ، كار بر علاوه برد
طول در مملكتوخرابيهاييكه اوضاع به داد سازماني
بايد است شده حاصل كشور اين براي سال چند و پنجاه اقلا
اصلاح و كرد منقلب...وكامل ، تام پيروزي از بعد را آنها
و دولت تنها نه همه دست با بايد كه است امري اين و كرد
(24)".[ شود انجام] اقشار ساير تنها نه و روحانيت تنها نه
دفاع با ارتباطي آشكارا است ممكن چند هر محورها اين
به كه صورتي در اما باشد نداشته دفاعي وانديشههاي
بازسازي ملي ، امنيت نظام ، حفظ) دفاع عام مفاهيم
اقتصادي شكوفايي سمت به وحركت سازندگي كشور ، ويرانههاي
توجه(... و جامعه ديني گسترشپايههاي و حفظ توسعه ، و
انديشههاي مقولاتبا اين ارتباط به ترديد بدون كنيم
چند هر اجتماعي عدالت برد؟ خواهيم پي بهتر دفاعي ،
اما است ، غيردفاعي و غيرسياسي ظاهرااجتماعي ، مقولهاي
مشروعيت بقاي و بازسازي در را آن كارساز نقش ميتوان آيا
فرهنگي ركن اساسيترين ديگر ، سوي گرفت؟از ناديده نظام
با كه است(شيعي -اسلامي) ديني انديشه ما سياسي نظام
وثيق ارتباطي مردم اعتقادي و ايماني ژرفاي گسترشوكاهش
ايمانياتمردم در سستي و فترت بروز آيا حال دارند ،
جمهوري نظام مولفهاقتداردر تضعيفتدريجي به منجر
شد؟ اسلامينخواهد
عبارتي به يعني است ، فوقمثبت پرسشهاي به نگارنده پاسخ
از را زير دفاعي محورهاي و راحتياصول به ميتوان
.كرد اماماستخراج وفاق انديشه
دفاع -ستيزي دشمن:وفاق محور -الف
دفاع -عدالت:وفاق محور -ب
دفاعي -سازندگي:وفاق محور -ج
دفاع -گستري دين:وفاق محور-د
:ميسازد نمايان بهتر تحليلرا اين ذيلمقاصد جدول
.است موجود روزنامه نزد ماخذ و منابع *
|