(پاياني بخش)كامل انسان تجلي ،(ص)پيامبر
حسنه اسوه (ص)پيامبر
جديدي تمدن پايهگذار و انسانها رهبر آنكه جز به پيامبر *
اسلام معنوي زندگي الگوي و انسان معيار كمال همچنين است ،
"هستم شما مانند بشري من":گفت اواست
(ص)اكرم رسول حضرت مرتبت ختمي ميلاد سالروز فردا :اشاره
هم و كامل انسان هم كه او.است (ع)جعفرصادق امام حضرت و
آن در و آنيم از بخشي ما كه است تماميتي.است ازلي انسان
كمال زماني و مكاني معيار دو هر كه پيامبري.داريم شركت
سيدحسين دكتر استاد نوشته بخش واپسين حاضر ، مقاله.است
قسمتهاي كه است "كامل انسان تجلي ;پيامبر" عنوان با نصر
چاپ به صفحه همين در خرداد نهم و سوم دوم ، تاريخ در قبلي
آخرين درج كه بود گرفته قرار اين بر تقدير شايد.رسيد
محمد ولادت سالروز با مصادف ارجمند ، خامه اين بخش
.باشد (ص)مصطفي
براي توفيق آرزوي و مسلمانان تمامي به تهنيت و تبريك ضمن
.ميگذرد نظرتان از حاضر مطلب بخش آخرين محترم ، خوانندگان
معارف گروه
نبوت ، تاريخي سنت براساس ،(انبياء) معنا اين به پيامبران
ملت هر براي خدا كه هستند نفر هزار چهار و بيست و صد يك
ميكند تصريح قرآن زمينه اين در و است فرستاده مردمي و
:باشد نشده فرستاده پيامبر برايش كه نيست ملتي هيچ كه
ملتي هر با خداوند ميگويد كه چند هر."امهرسول ولكل"
و":است جهت اين از اديان تنوع و ميگويد سخن آن زبان با
."قومه الابلسان رسول من ارسلنا ما
شده اعلام قرآن در وضوح اين به كه پيامبري شمولي جهان
آن به امر اين.است دين و سنت شمولي جهان معناي به است ،
و است شده نازل آسمان از حنيف اديان تمام كه معناست
به اين ، بر علاوه معنا ، همين توضيح درنيست بشر ساخته
سنت در فقط نه الهي وحي وجود به اشاره جامع ، صورتي
پرسش اين كه چند هر دارد ، ملل تمام در كه ابراهيمي
جهان اصل بر قرآن.است نگرفته قرار تفحص مورد صريحا
جهان از خارج به را آن تسري امكان باب و كرد تصريح شمولي
كه هنگامي مثلا بازگذاشت ، آيد ، پيش ضرورت وقتي سامي
هند در هندو آيين يا و ايران در زرتشتي كيش با اسلام
در ميتوان را اصل اين شكل ، همين به ميكند ، برخورد
تسري ناشناخته ناب سنت هرگونه با برخورد به جديد روزگار
.باشد آمريكا سرخپوستان به مربوط اگر حتي داد ،
از ديگري مقوله به كه هستند كساني انبياء ميان در
كه كساني يعني دارند ، تعلق پيامبري جديد سطح يا پيامبران
آن ابلاغ براي كه ميكنند دريافت پيام آسمان از تنها نه
در آن براي خوشبختانه كه بشري جامعه از بخشي براي پيام
.شدهاند برگزيده است ، شده گرفته نظر
او.است "رسول" دارد ، وظيفهاي اينگونه كه پيامبري
پيام كردن آشكار وظيفه علاوه به ولي است ، نبي همچنين
دارد ، آن پذيرش به را آنان دعوت و انسانها براي الهي
ديده عتيق عهد پيامبران از بسياري مورد در آنچه مانند
براي جديدي دين كه است پيامبري رسول ، از بالاتر.ميشود
اين از.(اولوالعزم) اراده و عزم صاحب ميآورد ، جهانيان
محدود ابراهيمي سنت به را خود مجددا كه اسلام آخر ، دسته
كدام هر كه بودهاند نفر كه 7 است عقيده براين ميكند ،
به تازهاي الهي قانون و بودهاند جديد ديني پايهگذار
رتبه و مقام سه رفته هم روي بنابراين.آوردند جهان
چند هراولوالعزم و رسول نبي ، رتبه دارد ، وجود پيامبري
بيشتري تصحيح درجهبندي اين اسلامي منابع برخي در كه
كه دربربگيرد ، را انبياء درجات مشروح طور به ميشودتا
.ميشوند متمايز وحي فرشته درك چگونگي براساس
چرخه و بود اولوالعزم و رسول نبي ، :همزمان پيامبر
قانون يا شريعت ديگر او از وپس آورد پايان به را پيامبري
ديگر.آمد نخواهد دنيا اين به الزمان آخر تا تازهاي الهي
پيامبري چرخه ختم او كه چرا آمد ، نخواهد وحي او از پس
امر اين برسد نظر به ظاهر در شايداست (نبوت دايره)
امكان بدون اينگونه انسان كه باشد غمانگيز حادثهاي
باقي حقيقت منبع با جديد تماس طريق از وحي حقايق تجديد
.است مانده
كه نيست معنا اين به پيامبري چرخه ختم واقع در اما
با.است شده متوقف الهي علم و نظام منبع با تماس هرگونه
امكاني صورت به هميشه الهام اما نيست ، ممكن وحي كه وجودي
پيامبري چرخه كه وجودي با.است باقي نهاني و باطني
دايره) ولايت چرخه است ، رسيده پايان به (نبوت دايره)
عبارت به و بهتر را آن بتوان شايد.مييابد ادامه (ولايت
.كرد ترجمه "ولايت" يا "صدور چرخه"
داخلي بعد اين حضور معني به متن اين در "ولايت" درواقع
افتتاح جديد شريعت با همراه پيامبر كه است اسلام درون در
.يافت خواهد ادامه آخرالزمان تا و كرد
را خود ميتواند انسان كه است داخلي بعد اين حضور يمن به
كند ، برقرار تماس "الله" با و كند تجديد معنوي ازنظر
بعد همين رهگذر از.نيست ممكن ديگر تازه وحي كه هرچند
نيروي كه سازمانهاست اين در واقع بركت و اسلام باطني
زندگي امكان و تجديدشده اعصار خلال در اصلي وحي معنوي
اين.است شده حفظ ميشود ، ولايت حالت به منجر كه معنوي
جامعه ولايت.هستند اسلام مبلغان و حافظان سازمانها
.ميكند قوا تجديد را ديني ونيروهاي تهذيب را انساني
جهان ، به شريعت آخرين آوردن و پيامبري چرخه ختم با پيامبر
و حاضر همواره كه گشود را "المحمديه ولايه" چرخه همچنين
سنت اين معنوي نيروي آن با كه است ابزاري استو فعال
نيازي اصلا آنكه بدون بنابراين ، .ميشود تجديد دائما
مقطع اين در كه باشد ، ديني داشته وجود جديد ديني به
با پيامبر كه وحيي باشد ، دروغين ديني ميتواند فقط زماني
نيازهاي آوردن براي كه است چيزهايي تمام حاوي آورد ، خود
ولي تا عادي مومنان از شكل هر به مسلمانان معنوي و ديني
.است نياز مورد بالقوه
جديدي تمدن پايهگذار و انسانها رهبر آنكه جز به پيامبر
اسلام معنوي زندگي الگوي و انسان معيار كمال همچنين است ،
(بشرمثلكم انا)".هستم شما مانند بشري من":گفت او.است
را عبارت اين آن بر اسلامي حكيمان اعصار ، خلال در كه
ميان در گرانبها گوهري امامانند بله ، كه افزودهاند
در موجود عميق تمثيل.(الحجر بين ياقوت كالعين) سنگها
انسانها تمام.است پيامبر دروني سرشت به مربوط سخن اين
در و سنگين و تيره سنگ ، مانند انساني پاك سرشت نظر از
درون ، در اما.است حجاب ميتابد ، آن بر كه نوري برابر
گرانبها سنگي به تبديل و داده ماهيت تغيير كيميايي همچون
شفاف نور برابر در است ، سنگ هنوز كه وجودي با كه است شده
فقط برون از پيامبر.است داده دست از را خود تيرگي و است
در انسانيت كامل تبلور درون از اما است ، بشر يك
تمام نمونه است ، كامل انسان او.است آن معناي جامعترين
آن در كه آيينهاي موجودات ، اول كمال ، معيار آفريدهها ،
با درون از اوميگيرد انديشه به را كامل وجود خداوند
.است همانند الهي خرد و الله كلمه
همانند -LOGOS-الهي كلمه با را پايهگذار ديني ، هر در
يوحنا قول از انجيل ابتداي در كه همانگونه ميگيرند ،
مسيح بود ، با لوگوس يا كلام ابتدا در آنچه كه ميخوانيم
كامل كلام از جنبهاي را پيامبران تمام اسلام.شد همانند
محمد حقيقت با آن چشمانداز در كه ميگيرد درنظر
آفريدگان اول كه ميشود ، همانند (المحمديه الحقيقه)
پيامبر.ميبيند را چيزها تمام خدا او طريق از و خداست
ابتداي در همهپيامبران از پيش محمدي ، حقيقت مقام در
به كه است او دروني جنبه اين به و آمد پيامبري چرخه
پيامبر [محمد] او":است شده اشاره حديث در لوگوس عنوان
".بود گل و آب ميان در هنوز آدم كه هنگامي [لوگوس] بود
".الطين و الماء بين آدم و نبيا فكان"
مرصاد"نام به خود كتاب در الرازي نجمالدين صوفي
شخص ابتدا درخت ، مورد در كه همانطور مينويسد "العباد
شاخه كه ميشود تبديل گياهي به بعد كه ميكارد دانهاي
ميوهاي بعد ميشكفد ، گلها سپس و برگ آنگاه ميدهد ،
چرخه شكل همين به است ، دانه حاوي خود نوبه به كه ميدهد
اما شد ، شروع محمد دروني حقيقت و محمدي حقيقت با پيامبري
.رسيد پايان به او انساني تجسم با
پيامبري چرخه پايان برون از و شروع بيرون از او بنابراين
بشر يك او برون ، از.ميكند يكپارچه خود بودن در كه است
به خود پيامبر.معنوي تمامكمال معيار است ، كامل انسان و
احمد من":كرد اشاره حديث در خود سرشت داخلي جنبه اين
بدون عرب من و(يگانگي معني به احد يعني ، ) هستم ميم بدون
ديده مرا كس هر(پروردگار معناي به رب يعني) هستم "عين"
".است ديده را حق همان است ،
پيامبر دروني اتحاد جز به دارد معني چه سخنان اينگونه
استادان سالها طي در بارها و بارها را حقيقت اين خدا ، با
زيباي شعر مانند دادهاند ، قرار تاكيد مورد صوفيگري
:راز گلشن از فارسي
است فرق ميم يك احد تا احمد ز
است غرق ميم يك اين اندر جهاني
جدا خدا ، از احد ، از را پيامبر ظاهري نام كه "ميم" اين
گشودن چشم و مرگ نماد اصل ، به بازگشت نماد ميكند ،
خود كه است چهل آن عددي معادل.است ابدي حقايق بر دوباره
برون از پيامبر.است اسلام در پيامبري سن نمايانگر
با دائم يگانگي در درون ، از ;انسانهاست به خدا پيغامبر
.خداست
انسان آنچه با لاينفكي ارتباط كه كامل انسان نظريه
هيچوجه به دارد ، بخواند ، دراسلام شناسي پيامبر ميتواند
بر نظريه اين بلكه نيست ، اسلام بر بعدي تاثيرات زاييده
از دستهاي كه آنگونه و بود درون از پيامبر آنچه اساس
از دسته اين.است يافته بنياد ميديدند ، را او اصحابش
وارثان بودند ، او ديني پيروان آنكه از صرفنظر اصحاب
.بودند باطنياش پيام
محروم معنوي و عقلي بعد از را اسلام ميخواهند كه كساني
جزو را اساسي نظريه اين كه هستند آن پي در كنند ،
در پيامبر اگر گويي آورند ، بهشمار بعدي وامگيريهاي
كارا شيوهاي به ميشد نبود ، كامل انسان خود واقعي طبيعت
كسي كه است آن مانند اين.داد نسبت او به را آن عملي و
آن خورشيد ، نام به شيئي كردن خطاب با باشد داشته انتظار
بعدا كه داشت را واقعيتي آن خود در پيامبر.بتابد شيء
گرفته نام موضوع اين اما.گرفت نام كامل انسان اصطلاحا
آنكه از پيش و شود داده بدان اسم اين آنكه از پيش مدتها
داشت ، وجود آنجا در شود ، تشريح بعدي نسلهاي براي آن نظريه
توضيح به وحي منبع از دورافتادن علت به كه نسلهايي
.بودند نيازمند بيشتر
و انساني جمع كمال پيامبر كه گفت بتوان شايد خاتمه ، در
و الگو و كامل اجتماعي زندگي معيار است ، انساني فرديت
ازلي انسان هم و كامل انسان هم او.معنوي زندگي راهنماي
.است (القديم الانسان)
آنيم از بخشي ما كه است كامل ، تماميتي انسان مقام در او
اصلي كمال او ازلي ، انسان مقام در:شركتداريم آن در و
.هستيم گمراهي و انحطاط نوعي او با ارتباط در ما كه است
.است كمال "زماني" و "مكاني" معيار دو هر او بنابراين
و هستيم آن از بخشي ما كه تماميتي آن نظر از "مكاني"
بايد و هستيم آن ابتداي در ما كه كمالي نظر از "زماني"
زمان روبهپايين جهت خلاف در روبهبالا حركت با بكوشيم
.آوريم دست به را آن دوباره
شكلي به (لاهوت) معنوي و (ناسوت) بشري سرشت داراي پيامبر
نشد متجلي ناسوت در لاهوت حال ، هرگز اين با.است متعالي
اين داراي پيامبرنميپذيرد اسلام كه است ديدگاهي اين و
راهي وجود او نمونه كه است دليل همين به و بود سرشت دو
و داور حاكم ، او.ميكند امكانپذير را اسلام در معنوي
اسلامي جامعه كاملترين آفريننده او.انسانهاست كامل رهبر
انحراف نوعي بعدي ، جوامع آن ، تمام با مقايسه در كه است
معنوي زندگي الگوي او اين ، بر افزون اما.ميرود شمار به
معنوي تبلور به بخواهد كسي اگر كه است دليل همين به.بود
.گذارد او راه در گام كه است ضروري مطلقا برسد ،
است آناني بهويژه و مسلمانان تمام ذمه بر پيامبر به عشق
معناي به را عشق اين نبايد.دارند قدسي زندگي آرزوي كه
ميدارند ، رادوست پيامبر بلكه كرد ، تعبير فردگرايانه
نفوذ چيز همه در كه است زيبايي و هماهنگي آن نماد او چون
به آنها در را فضايل اين كمال و تمام به و است كرده
امكان انسان به فضايل اين به دستيابي ;است گذاشته نمايش
و الله ان.بخشد عينيت را خود خداوار سرشت تا ميدهد
عليه صلوا آمنوا ايهاالذين يا عليالنبي ، يصلون ملائكته
.تسليما سلموا و
|