علامه با اعواني غلامرضا دكتر گفتوگوي
حكمت يزدي حائري مهدي دكتر
آيتالله فقيد
برين
گذشته بر پلي كتاب يك مرور
علامه با اعواني غلامرضا دكتر گفتوگوي
حكمت يزدي حائري مهدي آيتاللهدكتر فقيد
برين
بزرگ فيلسوف رحلت سالروز تيرماه ، هفدهم:جستارگشايي
سال دو.است يزدي حائري مهدي دكتر علامه استاد معاصر ،
"الحكمتين جامع" معاصران سوي از كه جامع حكيم اين قبل ،
عقلي و فكري سيره و سپرده باقي ديار به ره شدند ، ناميده
دو هر در علامه ، استاد.نمودند قطع خاك جهان در را خويش
فلسفه نحله در -غربي جديد فلسفه و اسلامي فلسفه وجه
جامع مجتهدي علاوه به وي.بود روزگار سرآمدان از -تحليلي
همه در.بود ما عصر در كمنظير اصولياي و عصر به آگاه و
مقام جهان ، بزرگ دانشگاههاي و دائرهالمعارفها و مجامع
در اسلامي معاصر فرهنگ براي فخري نكته اين و محفوظ وي
آن ياد گراميداشت با رو هر به.است ايران ما عزيز كشور
گفتوگوي به را گرامي خوانندگان توجه فرزانه ، فيلسوف
با اعواني غلامرضا دكتر آقاي فلسفه ، و حكمت انجمن رئيس
.ميكنيم جلب فقيد استاد
معارف گروه
و انديشمندان همه يزدي ، حائري استاد جناب:اعواني دكتر
فلسفه در متبحر و متخصص عنوان به را جنابعالي صاحبنظران
بر بسياري شبهات زمانه اين در ميشناسند ، اسلامي حكمت و
به حضرتعالي از ما كه ميكند اقتضا لهذا شده وارد فلسفه
حكمت و الهي فلسفه سخنگويان بزرگترين از يكي عنوان
و كامل صورت به حكمي مسائل تا بنماييم سوالاتي متعالي
فلسفه به را بسياري شبهات امروزه.شود عيان و روشن تمام ،
نادرست اساسا كه شبهاتي كردهاند ، القاء متعاليه حكمت و
در بنابراين شده ، چيده هم كنار در تصنعي طور به و بوده
و كرده طرح جزيي و كلي صورت به را سوالاتي ما راستا اين
.مينماييم مطرح شما حضور در و حضرتعالي اجازه با
.نميدانم تعاريف اين لايق را خودم من:يزدي حائري استاد
را شما مقام و بوده حضرتعالي شاگرد ما:اعواني دكتر
حكمت صرف را عمري واقعا كه چرا ;ميگذاريم ارج بسيار
.نمودهايد
بحثي نمودهام صرف را عمري كه اين در:يزدي حائري استاد
عمر ، صرف.است مهم اين فهميدهام چيزي كه اين ولي نيست ،
:ابنسينا گفته به و است كمال و نتيجه به حصول از غير
شتافت بسيار باديه اين در گرچه دل
شكافت موي ولي ندانست موي يك
حكمت خود از را صحبت ما شما اجازه با حالا:اعواني دكتر
و حكم معناي اسلامي فلاسفه نزد در اصلا.ميكنيم شروع
است؟ چگونه مساله اين به توجه با حكمت تعريف چيست؟ حكمت
ميشود؟ اطلاق حكمتي چه به اسلامي حكمت
و كريم قرآن مفسرين اصطلاح در حكمت:يزدي حائري استاد
بخش كه ميشود گفته اخلاقي قواعد آن به فقط مذهبي علماي
اخلاقي قواعد همان.برميگيرد در را آنها فلسفه عملي عقل
اين.ميكند ياد "اخلاقي فرامين" عنوان به آن از كانت كه
آسمان درخشان ستارههاي مقابل در كانت را اخلاقي فرامين
.است برده نام محيرالعقول امر دو به آنها از و قرارداده
در كه است فلسفه مترادف معناي به خاص زبان در حكمت اما
تقسيم عملي عقل و نظري عقل يا حكمت به ارسطويي تقسيمات
به را حكمت هم ابنسينا شفا الهيات كتاب اول در.است شده
در كه هستي نظام از كه نظري حكمت ميكند ، تقسيم دوگونه
آن پيرامون كه عملي حكمت و ميكند بحث نيست ما اختيار
عمل به رايزني است ما اختيار و اراده به كه هستيهايي
.ميآورد
من است گفته كانت فرموديد كه همانگونه بله:اعواني دكتر
و درون از اخلاقي قانون يكي واقعم چيز دو ميان در
.برون از آسمان درخشان ستارگان
ترجمه روي از را مطلب اين دهيد اجازه:يزدي حائري استاد
حكومت و حكمت كتاب در كانت (عملي عقل) كتاب از كه خودم
اخلاقي قوانين و ستاره پر آسمانهاي":كنم عرض آوردهام ،
ما اذهان پيوسته كه محيرالعقولاند پديده دو:عملي عقل
تحسين و تعظيم از سرشار تازهتر چه هر و بيشتر چه هر را
كه اندازه هر به و ميسازند حيرت و بهت با آميخته
اين گردد ، افزون آنها روي بر فكري بازتاب و ژرفانديشي
آسمانهاي سوي يك از.مييابد افزايش حيرت و تحسين آميزه
خود سر بالاي كه درخشندهاي ميناگريهاي و پرستاره
و اخلاقي فرامين و دستورها ديگر سوي از و ميبينيم
هميشه و آگاه وجدان در كه عملي عقل جاودانه رهنمودهاي
از كدام هيچ كه است اين طرفه.مييابيم اندر خود حاضر
پيچيده كه موضوعاتي ساير خلاف بر محيرالعقول ، امر دو اين
شعور و آگاهي افق از و ميباشند ناشناسايي و ابهام به
يا حدس و تخمين و فكري تكاپوي به هرگز بدورند ، ما مستقيم
مكان و زمان هر در كس هر و ندارند نياز استدلال و قياس
وجدان در را ديگري و ببيند خود روي پيش را يكي ميتواند
.نمايد عقلاني مشاهده خود
اشغال را آن ما جسميت كه مكاني هر در كه را نخستين گروه
و تماشا به آنا حسي قواي با ميتوانيم است ، كرده
طبيعي مكان همان از نمايشگاه اين.درآوريم خود نمايشگاه
خيره زيباييهاي دادن نشان با و شده آغاز ما زيست كوچك
به زيست كوچك مكان آن از را ما خود پيوسته بههم و كننده
سيستمهاي و بيكران و آراسته جهانهاي بينهايت عظمت سوي
و درخشنده اجسام اين.ميسازد رهنمون خود يافته انتظام
چه و زماني بيپايان دورانهاي چه آسماني بيانتهاي
تداوم و ناپيدا آغاز از را بيحساب ادواري چرخشهاي
گروه ديگر سوي از.ميسرايند حكايت ما براي خود پيدايي
با ما بيدار و حاضر هميشه وجدان خلوتگاه در كه دوم
و شخصيت پيوسته ميكنند ، تجلي خود حيرتافزايي درخشندگي
آن و ميطلبند گواهي و آگاهي به را ما هوشمندانه موجوديت
و رسم با تنها كه را ابديت بينهايت راستين جهان ديگر
و نمايش معرض در نگريست خود درون در بايد هوشمندي آئين
اين در ما كه شناختي اين اما.ميدهد قرار ما باش هشدار
فرا عملي عقل اخلاقي فرامين و احكام از دروننگري
تعلق و عضويت خصوص به رابطه كه است شناختي ميگيريم ،
و جاودانه نامتناهي و ابديت جهان به را ما ناگسستني
اين كه ميدهد نشان ما به آشكارا و ميكند اعلام ضروري
رابطه يك بيروني ، جهان با ما رابطه مانند هرگز رابطه
روي از را ما كه است رابطهاي بلكه نيست اتفاقي و امكاني
تفاوت.ميكند رهبري بينهايت سوي به خود درون از ضرورت
با نگار و نقش پر و پرستاره آسمانهاي آن كه اينجا
بر كه خود نهان و پيدا جهانهاي و بيشمار جلوهگريهاي
پيدا قاهرانه احاطه زيستي ، محقر مكان و ناچيز هستي
ژرفاي در را ما موجودي و اهميت تمام حقيقت در كردهاند
ناچيزي و حقارت به را ما و برده فرو خود بيكران عظمت
.ميكند محكوم خود تلاطم و موج پر درياي برابر در قطرهاي
صحنه در كه محكوميتي و حقارت اين عليرغم اما
و دروننگري راستاي در ميكنيم ، مشاهده خود برونگرايي
و ارزش اخلاقي احكام و عقلي ، فرامين تجليات صحنه در
به چنان برتر درك و هوشمندي عامل يك عنوان به ما اهميت
نه خود ما كه ميگيرد اوج ابديت جهان نامتناهي فراسوي
و مستقل كاملا خويش بروننگري حيواني از را خويشتن تنها
خود وجودي حاكميت و ارزش قلمرو بلكه ميبينيم ، بينياز
آن تمام با محسوس ، جهان تمام از بالاتر و برتر را
اين.ميكنيم شناسايي بيكرانش ، نگارهاي و نقش و ستارگان
از خود موجوديت فرجامگرايي از حداقل ميتوان را واقعيت
محاصره در هرگز كه اخلاقي متعالي فرامين همين ديدگاه
استنباط و درك آشكارا صورت به نميگنجد ، مكان و زمان
ميكند ، اقتضا فرامين اين طبيعت كه همانگونه زيرانماييم
جهاني ، اين زيست محدوديتهاي نوع از محدوده هيچ در آنها
بر آنها حاكميت ابعاد و نميشوند شناسايي و ترسيم و سنجش
".است استوار ابديت و ازليت
زبان در هم و اسلامي فلاسفه زبان در هم حكمت باري ،
.شده گفته اخلاقي فرامين و عملي حكمت به گاهي غرب ، فلاسفه
صاحب را حكيم لقمان قرآن ، تعبيرات در بكنيد ملاحظه اگر
;است اخلاق يا عملي حكمت همان منظور كه ميبينيم حكمت
و منزل تدبير و نفس تهذيب كه اعم معناي به اخلاق البته
.برميگيرد در را مدن سياست
است حكم از حكمت ميگويد ، اسفار ابتداي در صدرالمتالهين
تصديقي علم و است هستي جهان به تصديقي علم معناي به كه
در (ص)اكرم رسول كه است نظري حكمت همان هستي جهان به
آفرينش نظام حقايق و اشيا كه ميخواهد خدا از خود دعاي
خليل ابراهيم و سازد نمايان او براي هست كه گونه بدان را
را (وجود نظام به تصديقي علم)حكم او به خدا ميخواهد
نسبت و محمول و موضوع از مركب تصديقي علمكند عنايت
.ميشود حكم نسبت ارتفاع يا نسبت ايجاب به كه است حكميه
حكم ، اين معناي و است موجود حكمي تصديقي علم هر در پس
.ميباشد آن موضوع براي قضيه محمول ثبوت به قطع و علم
فرمان معناي به نه است نظري حكمت معناي به حكم اين بنابر
است الهي اخلاق به تخلق از عبارت عملي حكمت اما.امر و
خدا از (بالصالحين والحقني)جمله در خليل ابراهيم باز كه
.ميكند طلب
باشد مستقل حكم از حكمت كه صورت اين در پس:اعواني دكتر
.ميشود محسوب نظري علوم جمله از
.ميشود مطلق نظري علوم از اين بله ، :يزدي حائري استاد
حقيقت يك به تصديق يعني است ، علم حكمت و حكم از مقصود
حكمت اينجا در محمول ، و موضوع بين نسبت به اذعان و خارجي
به معمولا حكمت فلسفه اطلاقات در است ، كلي معناي به
و است عملي حكمت و نظري حكمت از اعم كه ميآيد اعم معناي
كدام هر كه هستند حكمت از شاخه دو نظري و عملي حكمت اين
تقسيمات به نظري حكمت.ميشوند منشعب فروعي به نيز خود
علم مابعدالطبيعه ، يا برتر ، علم مييابد انشعاب ارسطويي
و است طبيعيات كه كهتر علم و است رياضيات علم كه ميانه
وتهذيب اخلاق تهذيب به ميشود منشعب هم عملي حكمت يا عقل
ورابطه خويش صفات با انسان روابط به نفس تهذيب كه نفس
تمام كه منزل تدبير و ميشود گفته خود خداي با انسان
و كردهاند استخراج منزل تدبير همين از را اقتصاد علوم
و شده استحصال منزل تدبير همين از تماما جديد اقتصاد
امور تدبير ديگر عبارت به يا است مدن سياست كه سوم قسم
نظر به و است عملي حكمت شاخههاي از همه اينها و ;مملكتي
است حكمت و تصديقي علم معناي به حكم مانند هم حكومت من
و تدبير معني به حكم يعني حاكميت ، و فرمان معناي به نه
عملي حكمت را اين جهت بدين است مملكتي امور انديشه
حضرتعالي سوال از قسمتي باشم توانسته اميدوارم.ميگويند
.باشم داده پاسخ را
را حكمت معناي جنابعالي است ، كاملادرست:اعواني دكتر
واقع در حكمت تقسيمات و تعريفات اين.فرموديد بيان
در بعد به ارسطو زمان از يعني است ، ارسطويي تقسيمات
تعاريف آياخورده تاييد مهر و يافته رواج اسلامي فلسفه
را حكمت گاهي ملاصدرا دارد؟ وجود حكمت از ديگري اقسام و
.كرده تشبيه بهاله تشبه به
.دارد وجود نيز ديگري زياد تعاريف بله ، :يزدي حائري استاد
.شد گفته كه است ارسطويي تعريف همين آن تعاريف از يكي
وآن (باريتعالي به تشبه)فرموديد كه بود همان ديگري تعريف
آفرينش نظام تمام به متعال حق كه همانگونه معناست بدين
خود بشري طاقت قدر به نيز فيلسوف دارد ، گواهي و علم خود
.كند پيدا علمي احاطه آفرينش احسن نظام به كه ميكوشد
ميكنم فكر من كه گفتهاند فلسفه براي نيز ديگري تعريف
.باشد ميتواند اشراقي حكمت تعريف اين ريشه
للعالم مضاهيا عقليا عالما الانسان صيروره الحكمه"
و تحول از است عبارت مبنا اين بر حكمت معناي"العيني
عقلاني جهان يك به تجربي طبيعي انسان يك از انسان ترقي
در و ميشود حقيقي جهان سراسر مشابه حالت اين در كه
و نقش معناي به نه است مماثلت معناي به مشابهت اينجا
مشكلات تمام پاسخگوي ذهنيه صور اينجا در.حكايت
.شدهاند پيدا اروپا در اخيرا كه است فنومونولوژيستهايي
خارج عالم و ذهن بين معتقدند فنومونولوژيستها كه چرا
لذا و بشود پر نيست ممكن هيچگاه فاصله اين و است فاصله
خود ذهن از خارج به نسبت علمي نظر در حتي كلي به ما
همان ميبينيم حقايق عنوان به كه را آنچه و هستيم مسدود
نظام سراسر.عيني واقعيتهاي نه و است ذهني هاي"فنومنون"
در هايدگر قول به و ماست ذهن در كه است پديدههايي هستي
كه است چيزي آن پديده معناي Being and Time كتاب اول
مقابل درShowes it self to usبدهد نشان ما به را خودش
ما و دارد فينفسه وجود كه چيزي يعني(Nominal)نومينال
همين هست چه هر نداريم دسترسي هيچ نومينال اين به
كه همين چون دارند وجود ما ذهن در كه است فنومنونهايي
مقصود لذا و ميشود فنومنون بيايد ما ذهن در نومينونها
به است خارج و ذهن بين شدن پر قابل غير فاصله Bracket
به و كنيم قطع خارج از را خود اميد بايد ما خاطر اين
قسمت دو به را رئاليسم ايمپريسيزم تجربي فلاسفه علت همين
:كردهاند تقسيم
Naive realism خام رئاليسم (الف
Logical realism منطقي رئاليسم (ب
دارد ادامه
گذشته بر پلي كتاب يك مرور
(اسلام برآمدن:دوم كتاب)
اسناد بررسي:اول بخش
:اول چاپ /كارنگ انتشارات:ناشر /پورپيرار ناصر:نويسنده
.تومان 1750/رقعي 312صفحه ،/1380
"سكوت قرن دوازده"عنوان با كه اول كتاب در نويسنده
تاريخ كه برآمد امر اين اثبات پي در يافت ، انتشار
بيش شده ، نوشته (باستان دوران)ايرانيان براي كه گذشتهاي
وساخته محصول باشد ، استوار حقيقي بنياني بر كه آن از
تثبيت را شده تحريف تاريخي ميخواستند ، كه است مستشرقاني
.كنند
و ميرسد نخست جلد از پختهتر نظر به اثر اين دوم جلد
است ، "انتقادي عقلانيت " بر مبتني كه رويكردي با نويسنده
دوران ايران تاريخ درباره كه اسنادي مهمترين از برخي
مورد را شده نگاشته اعراب حمله و اسلام از پيش و ساساني
فكورو خواننده به را آنها تناقضات و داده قرار بررسي
.مينمايد باز علاقهمند ،
مهمترين از يكي كه "كورش نبشته گل"ابتدا ، اثر اين در
و گرفته قرار بررسي و نقد مورد است باستان دوران اسناد
نقد به شده ، برگردان فارسي به آن از كه ترجمههايي
.ميشود گذاشته
دوقرن"كتاب در زرينكوب عبدالحسين مرحوم نظريات سپس
ديدگاههاي همچنين وي.ميگيرد قرار بررسي مورد "سكوت
"اسلام سياسي تاريخ"كتاب در را مورخ ديگر جعفريان رسول
.است داده قرار چالش و نقد مورد
قوم كه است نكته اين اثبات درصدد كتاب اين در پورپيرار
فرهنگي از آن ، از پس بويژه و اسلام ظهور هنگام در عرب
و رشد ساز سبب فرهنگ همين بودهاندو برخوردار مناسب
.است آورده فراهم را اسلام گسترش
نيز را ابننديم الفهرست كتاب ديگر بخشهاي در نويسنده
وي.ميكند نقد را آن استنادات و ميدهد قرار بررسي مورد
مورد تاريخي سند يك عنوان به را فردوسي شاهنامه همچنين
حماسي كار يك اثر اين است معتقد و ميدهد قرار انتقاد
لذا آورد ، شمار به تاريخ محقق نميتوان را فردوسي و است
محققانه و تاريخي صبغهاي نميتواند اثر اين به استنادات
.باشد داشته
|