يادآور پهلوانيها بلوچي شعر به نگاهي
بلوچ تاريخي هويت
سينه به سينه معمولا كه شفاهي و عاميانه ادبيات ;درآمد
و احساسات برآيند مييابد ، انتقال نسلي به نسلي از و
تاريخشان طول در مردمان خردگراي گاه و عاطفي واكنشهاي
"عاشيقها" كردي ي"چيروكها" از بايد ميان اين از.است بوده
كدام هر كه برد نام بلوچ ي"پهلوانيها" نيز و آذربايجان ي
تحولات سير در آنها تاريخي و فرهنگي ارزشهاي حامل
محتواي و ابعاد بررسي رو اين از.است بوده تاريخيشان
هويتهاي بيشتر شناخت در را ما ميتواند عاميانه ادبيات
هويت شكلگيري در انكارناپذيري و سازنده نقشي كه قومي
.رساند ياري داشتهاند ، ملي
بلوچمان وطنان هم پهلواني سرودههاي بررسي به زير ، مطلب
.ميخوانيم هم با را آن كه پرداخته
بلوچ ادبيات بودن شفاهي ايناست شفاهي بلوچ ادبيات
بلوچ.ميكند تحميل آن به را خاصي ضرورتهاي و الزامات
زندگي.است كرده توجه كتابت به كمتر تاريخياش گذشته در
محدود امكانات از بستهاي دايره در مداوم كوچ عشايري ،
مداومنيازي چرخش اين در و است ميكرده ايجاب را طبيعي
وجود كتابت محدودي سطح در هم واگر نبوده كتابت به
امكانپذير طولاني مدتي در نوشتهها نگاهداري داشته
روبهرو پرسش اين با همواره بلوچ اين بنابراست نبوده
تا كند حفظ چگونه را زندگياش شيرين و تلخ وقايع كه بوده
موسيقي و شعر در را پاسخ بلوچ شود؟ منتقل بعد نسلهاي به
سازي"سرود" يا قيچك و اشعار خواننده پهلوان ، .است يافته
خواننده ، تا است ميداده جاذبه اشعار به آن بوسيله كه
دارد ، نگاه بلوچي مجلس يا "ديوان" در را خود شنوندگان
پهلوان ، هماهنگ پيوند ازهستند تاريخي ضرورتي چنين محصول
شعر.است گرفته شكل پهلواني شعر شنوندگانش و سرود
بلوچ تاريخ روايتگر و بلوچ حماسي شعر واقع در پهلواني
توجهي قابل تنوع از بلوچي زبان در پهلواني اشعار.است
و ثبت امكان كه دارند تاريخي حادثه در ريشه و برخوردارند
شگفتانگيزي طرز به امااست نداشته وجود آن مكتوب ضبط
اگر گفت ميتوان بطوريكه دارند ، همخواني تاريخي حوادث با
تحقيق مورد را بلوچ طوايف و اقوام تاريخ بخواهد محققي
استفاده ميتواند موجود حماسي اشعار از بدهد ، قرار
دچار حماسي اشعار در گرفته بكار دقت از و ببرد شاياني
تاريخي سنتي چنين كه اين توجهتر جالب.شد خواهد شگفتي
و دارد را خود خاص كاربرد بلوچ اقوام ميان در هم هنوز
ضبط و ثبت امكان كنوني شرايط در كه است آن عليرغم اين
بنظر اما.دارد وجود بلوچ زندگي با مرتبط وقايع مكتوب
تاريخياش فضاي در هم هنوز ذهني لحاظ به بلوچ كه ميرسد
نياز به ميتوانند هم هنوز پهلواني اشعار و شده متوقف
.بدهند پاسخ تاريخياش
دست بلوچستان در كاست نوار بصورت كه پهلواني اشعار از
با كه دارند وجود توجهي جالب نمونههاي ميگردند بدست
تاريخ از بخشي ميتوان آنها دقيقتر و علمي بررسي
منطقهاي ، برخوردهاي و جنگها.كشيد بيرون را بلوچستان
و محلي مشهور اشخاص زندگي سيل ، و زلزله نظير طبيعي حوادث
قابل امانتداري با پهلواني اشعار گونه اين در آن نظاير
براي را خود خاص جاذبه پهلواني شعر.شدهاند بيان توجهي
همراه را اشعار گونه اين كه بنام پهلواناني و دارد بلوچ
پرشوري و گرم مجالس همواره ميخوانند ، قيچك يا "سرود" با
پهلوانان يا خوانندگان گونه اين كاست نوارهاي.دارند
اين و روبهروست استقبال با و ميگردد بدست دست محلي
تصور.است صدا ضبط نازل كيفيت معمولا عليرغم مسئله
گذشته به بلوچ روحي نياز استقبال اين علت كه است براين
براي پهلواني اشعار جاذبه كه ميرسد نظر به.است تاريخي
نيست ، پهلوانان خوش الحان موزونو كلام در تنها بلوچ
را او كه است بلوچ هويت يادآور تاريخي حوادث اين بلكه
ساير ميان در سرايندگان و گويندگان از اقبال.ميكند جذب
نيز آذربايجان عاشيقهاي.دارد وجود نيز ايراني اقوام
نيازهاي كننده ارضاء مشابهي روال دليل به كه ميرود گمان
در.شدهاند روبهرو عمومي اقبال با كه است آذريها روحي
آنها در غالب زندگي شيوه كه ايران قوميتهاي ساير ميان
را وضعيتي چنين بوده دامداري تاريخشان از مقاطعي در
.گرفت سراغ ميتوان
را آنها ميتوان بلوچ پهلواني اشعار موجود نمونههاي از
قطعي قضاوتي چنين البته.داد قرار موردتوجه بخش دو در
كه هست حدي در اشعار گونه اين توجه قابل تنوع و نيست
.گرفت نظر در خاص شناسنامهاي آنها از كدام هر براي بتوان
حماسي اشعار منشاتاريخي به نگاه هدفتنها جا اين در
حماسي شكلگيرياشعار منشاتاريخي دو نگاه اين در.است
كردكه اضافه بايد را اين.است موارد ساير از برجستهتر
اصلياشعار و اوليه گويندگان و سرايندگان معمولا
نامشخص بلوچ شفاهي ادبيات در اشعار ساير همچون پهلواني
كرده معرفي را خود شاعر ندرت به هم اگر و ماندهاند باقي
تاريخياصل حادثه و دارد قرار اهميت دوم درجه در است
به ميتوان را بلوچ پهلواني اشعار تاريخي بعد از.است
:كرد تقسيم بخش دو
بلوچ خوداقوام با مرتبط تاريخي حوادث:اول
ديگران با بلوچ بابرخورد مرتبط تاريخي حوادث:دوم
.گرفت سراغ ميتوان زيادي اشعار حوزه هردو اين در
اشعار گونه اين مشخصات جابه همين در وليبجاستكه
شعر شده شناخته درچارچوب بلوچ پهلواني اشعاركنيم توجه
.دارد را خود خاص آهنگ و وزن نيست ، الزامي صورت به عروضي
نه آن ابيات.است آن كننده بيان ساز ;باقيچك متناسب
آنقدر نه و بكاهد جاذبهآن از كه است محدود آنقدر
اين.داد ارائه را مجلسآن يك در نتوان كه است طولاني
پهلوانانغالبا.است خاصخود شرايط محصول نيز ويژگي
آنها حفظ قطعا باشند طولاني اشعار اگر بيسوادندو
پهلواني اشعار بودن طولاني.بود خواهد دشواريهمراه با
شنوندگان ودقت بكاهد آن جاذبه از است ممكن حال همان در
دارد وجود طبيعي الزام بنابراينيكبياورد پايين را
.ميدارد نگاه قبولي قابل سطح در را پهلواني اشعار كه
براي زمان نبودن كافي نظير ديگري الزامات كه درمواردي
شفاهيبلوچ ادب دارد ، وجود مهم تاريخي يكحادثه بيان
وآنگاه مجزاكردنآنها و تقطيعحوادث در را حل راه
.است يافته حادثه هر بيانجداگانه و متفاوت اشعار سرودن
و رند"طايفه دو رقابت تاريخي درحادثه مثال بهعنوان
شعر چندين گهرام سردار و ميرچاكر سرپرستي به"لاشار
خاص حادثهاي به كداممربوط هر كه دارد وجود پهلواني
.يكديگرند با تاريخي تنگاتنگ ارتباط در حال همان در اما
سيساله جنگ يك ، سبب كسبقدرت سر بر قومي رقابتهاي اين
سرايندگان كه است طبيعي بنابراين.است بوده طايفه دو بين
اين با كنند ، باز حسابيجداگانه جنگ از مقطع هر براي
شعري كدامدر هر كه دارند وجود ازحوادث زنجيره يك وجود
بوسيله ارائه قابل و شدهاند بيان جداگانه پهلواني
.هستند جداگانه مجالس در پهلوان
حوالي در كه لاشار و رند طايفه دو سيساله آغازجنگ
ايرانشهر شهرستان محدوده منطقهلاشاردر و كنوني بمپور
بلوچي سنت يك با ارتباط در ميكردهاند ، زندگي امروزي
مي ياد"جلي ميار" نام به آن از محلي اصطلاح در كه است
رقابتهاي مرتبطبا پهلواني اشعار در كه طور آن.شود
و رند سيساله جنگ است ، باني آمده لاشار و رند سردار دو
كه" گوهر" نام به است بيوهاي و ثروتمند بانوي لاشار ،
.ميكرد زندگي لاشاري طايفه ميان در
ولي است گوهر بانو خواستگار لاشاري طايفه گهرامسردار
و اموال گوهر.رضايتنميدهد وصلتي چنين به او
شترهستند و گوسفند گلههاي عمدتا كه را داراييهايش
.ميكند كوچ ميرچاكررند نفوذ تحت منطقه ميداردبه بر
حفاظت و است ميرچاكر پناهنده ميارجلي بلوچي سنت طبق گوهر
مشكل اماميكند واگذار ميرچاكر به عرف را اموالش از
را پناهندگيبانوگوهر اين لاشار ، سردار كه است اينجا
زن يك از است نتوانسته كه ميداند سرشكستگيخود باعث
گهرامدر سردار خشم.نگاهداريكند بيوه بيپناهو
از بخشي ومصادره گوهر بانو شتر گلههاي حملهبه قالب
و رند سيساله جنگ سرآغاز حادثه واين ميكند بروز آنها
درادبيات پهلواني اشعار در كه گونه آنلاشاراست
يك در را حادثه اين شاعربلوچ است ، آمده بلوچ شفاهي
:است آورده چنين پهلواني شعر قطعه
آمدند گردوغبار طوفانياز با ماده شترهاي
ميچكيد پستانهايشان از شير كه حالي در
گونهاند اين چرا شترها:ميپرسد ميرچاكر
ميچكد پستانهايشان از شيرها چرا
هوشيارانهميدهد پاسخ بانوگوهر
بچههايشانمردهاند ميگويد ميرچاكر به
را شترها بچه مرگ علت و ميانديشد كار عواقب به بانوگوهر
ميرچاكرباور اما ميكند خرزهرهاعلام گياه برگ خوردن
ظرافتكار ، به ساربان ميپرسد ، ساربان از و نميكند
بيان است افتاده اتفاق كه گونه آن را حقيقت و نيست آگاه
:ميگويد ميكندو
كردند حمله لاشاريها پريروز
ستبرگردن و سينه اسبانيفراخ با
طرف يك از كردند حمله قصد به
آوردند يورش مستانه ديگر طرف از
كشتند يورش در را شترها بچه
افتادهاند روز اين دليلبه همين شترهابه ماده و
حمله ميرچاكر.است روشن حقيقت پرده بي بيان اين نتيجه
بيحرمتي است او پناهنده كه را اي بيوه زن لاشاريهابه
است گونه اين و ميشود جنگ آماده و ميكند تلقي خود به
و ويرانيبسيار باعث لاشاركه و رند سيساله جنگ كه
شدهآغاز طايفه دو هر رفتن بين آوارگيواز سرانجام
حقيقت فهميدن از چاكررندبعد سردار قول از شاعر.ميشود
:ميگويد
باد حرام من بر خانه آب
همينطور نيز برهها گوشت
كشيد لشكرگرانيخواهم
رفت خواهم سراغلاشاريها به مردان با
ميگويد افسوس با شاعر و ميكند عمل قولش به ميرچاكر و
گهرام سردار شتر هاي گله و شد ويران لاشاريها خانه كه
ميرچاكر.شود بانوگوهر مصادرهاموال جبران تا شد مصادره
گوهر بانو انتقام و كرد قطع را گهرام سردار ساربان دست
به شيرزنشر كه ميكند قضاوت گونه اين شاعر و گرفت را
و اند آمده جداگانه شعري در كدام هر بعدي حوادث.كرد پا
قيچكدر با همراه اشعاررا اين از كدام هر پهلوانان
در تاريخ از بخشي كه است گونه اين و ميخوانند مجالس
مانده باقي امروز به تا نسل به شدهونسل ضبط بلوچ حافظه
.است
ميتوان را بلوچ ادبياتشفاهي در پهلواني اشعار دوم نوع
كه كرد مشاهده تاريخي ارتباطباحوادثماندگار در
با معاصر تاريخ ودر منطقه در باحكومتها بلوچ برخورد
گذشتههايدورتر در.ميكنند بيان را انگليس استعمار
در قضاوت كه دارد وجود اشعاري مغول طوايف با جنگ از نيز
مكتوب سند گونه هيچ كه چرا نيست ساده سقمآن و صحت
زماني لحاظ به.كند تاييد را آنها كه ندارد وجود تاريخي
دشوارتر را قضاوت اينموضوع و است نامشخص آنها زمان نيز
و مغول خاندانهايياز حكومت وجود اين باميكند
ادامه و طولاني نسبتا مدتي براي ايران در گوركانيان
ايران فلات منطقه سرتاسر در مقاطعي در آنها قدرت نفوذو
بلوچ طوايف بين را برخوردهايي امكان افغانستانكنوني و
تحقيق به نياز ولي سازد محتملمي مغولي حكومتهاي و
ادبيات در كه را زمانتقريبيحوادثي بتوان تا دارد
.ساخت روشن ماندهاند ، باقي بلوچ شفاهي
استعمار با بلوچ برخورد با مرتبط حماسي درمورداشعار
تقريبا حوادث وقوع زمان و است ، وضعيتروشنتر انگليس
در پهلواني شعري.دارد وجود انگليسي منابع در دقت با
به مربوط كه دارد وجود ياراحمدزهي و گمشادزهي طوايف ميان
وحوشجنگ حول در سرحد منطقه به "داير"ژنرال حمله
در را ماجرا كامل شرح ژنرالانگليسياست اول جهاني
وجود كلمتي حمل نام به ديگري شعر.است كرده منتشر كتابي
انگليس دست به او اسارت و كلمتي حمل جنگ شرح كه دارد
خوانده قيچك با همراه مجالس در وسيلهپهلوانان به و است
شهرت از كه اشعار گونه اين از نمونه آخرين.ميشود
در بلوچكه "دادشاه" شعر است ، برخوردار نيز بسزايي
مركزيدرگير دولت با (ش. _ه) سالهاي 13351336 حوالي
ادبيات در پهلواني اشعار اين از هركدام.ميباشد شده ،
بررسي به نياز كه دارند را خود خاص جايگاه بلوچ شفاهي
.دارد وجود مورديآنها
ملازهي پيرمحمد
|