كنيم را خويش مليميهن رسانه با روز يك
آباد
كه است آموزشي كارشناساننظام از"موسوي مهتاب";اشاره
به نقادانه نگاه با مليرا رسانه برنامههاي از روز يك
گونهاي به شب تا صبح هنگام از او.است كشيده تصوير
ايرا كليشهايرسانه گاه و متنوع برنامههاي طنزآميز ،
اميد است ، داده كنكاشقرار مورد محتوايآن به توجه با
فردوسي ، شعر به استناد با ملي رسانه برنامهسازان است
:بوم و مرز گرانقدراين شاعر
ميان اندر گردد ناتوان روانخرد بكاهد بكاهد ، شادي چو
با غمگين ، نه شاديآفرينتوليدكنند برنامههاي بتوانند
:ميكنيم مرور را گزارشي - توصيفي نقد اين هم
برق مثل كه است صبح تا 8 ساعت 7 حكمتيبين چه نميدانم
تهران اينجا دقيقه ساعت 30/7.دنگدنگ دنگ.ميگذرد
.ايران اسلامي جمهوري صداي است
ناگوار خبرهاي:كرد بلند را تاكسيصدايراديو راننده
بر پاكستان و مذاكراتهند افغانستان ، داخلي جنگهاي از
از 7 بعد مجري اخبار ، خانم پايان از بعد..و كشمير سر
وبعد داد خبر تهران هواي شديد آلودگي از كردن سلام بار
:خواند حافظ جناب از شعري
شود پردهدر ما غم در اشك كه ترسم
شود سمر عالم به مهر به سر راز وين
صبر مقام در لعلشود سنگ گويند
...شود جگر خون وليكبه شود آري
گفت بهار فصل از شعر خواندن از بعد راديو محترم گوينده
اتاق از.كرد دعوت فصل اين در شادي و نشاط به را ما و
آماده سطحشهر از گزارشي كه گوشزدكردند او به فرمان
.است پخش
بلبل و گل از آكنده كه سلامي بار از 5 بعد گزارشگرنيز
مطرح را مشكلاتشان كه عزيزخواست مردم از سنبلبود ، و
حرف...و بيكاري گراني ، از و تورم از هم مردم.كنند
رفع درصدد كه مسئولينخواست از مهربان گزارشگرزدند
.برآيند آن
يا هستند راه در يا مسئولين حاضر درحال گفتم ، خودم با
و نميدهند گوش راديو به اداره در مطمئنا كه اين
روي اينكه بدون ميرود ، مردم خود گوش به دوباره مشكلات
روابط اگر.بگيرد حليصورت راه كارشناسييا مساله
درست و وغيردولتياصولي دولتي ادارات و سازمانها عمومي
وليبا بود ، مفيد بسيار گزارشها اين شايد ميكردند عمل
تخم فقط نتيجهاش برنامههايي ، چنين معضل اين وجود
.مينشيند مردم توده دل در كه است بدبيني
.آورد خود به مرا راديو در گلادياتور موزيكفيلم صداي
مشكلات وغمانگيز ، آرام موزيك لابهلاي در مجري خانم
مبتذل عكسهاي مخدر ، جوانان ، مواد فساد از:كرد باز را
از آهاست كرده پيدا زيادي كهدرجامعهرواج.. و
را تاكسي فضاي نچما نچ صداي برآمد ، مسافرها همه نهاد
عجب:كردم فكر نوجوان دانشآموزان به من.بود كرده پر
!مصيبتي
دير براي كردم ، دعا دعا.شد قرمز هم چراغ غم ، اوج در
شنوندگان همه از برنامه مجري !مدرسه مديربه خانم آمدن
گوش شهروند يك تلفني ارتباط اين به حتما كه خواست
.بوديم ناگوار اتفاق يك شاهد زهرا بهشت ديروزدر":دهند
مالي ، فقر علت به كه بودند آورده مردهاي يك
تلفنهاي "...كنند دفن را او بودند نتوانسته خانوادهاش
واي.آخ.اوف ميشد ديگريپخش از پس يكي ناراحتكننده
ما همه بدتراز و گرفته مسافرهارا حنجرههمه
افكار به نيز گدازراديو و پرسوز آهنگ.بود رانندهمان
صبحدر اول را واندوه غم ميكردتاآشيانه ماكمك
دنده به دست راننده ناگهان.شد سبز چراغ.بسازيم ذهنمان
. سبقتگرفت چندينماشين از و گذاشت گاز روي پا و برد
زودتر كه بوديم خوشحال طرفي ميترسيديمواز طرف يك از
مغزم به پتك يك حافظمثل شعر.ميرسيم كارمان محل به
آريشود / صبر مقام در لعلشود سنگ گويند:ميزد
...شود جگر خون به /شود جگر خون به/شود جگر خون به وليك
به تا.ماشين شديد تكان و برخورد يك و شديدترمز صداي
را تاكسي راننده است ، افتاده اتفاقي چه كه بيايم خودم
ماشين از پيرمردي.شد رانندهفياتگلاويز با ديدمكه
انگار انداخت فاصله آنها عصايشبين وبا آمد بيرون فيات
چيز يك نه نه بياييد ، كوتاه پيرمرد من خاطر به:ميگفت
دست انظار جلوي در ما محترم چونراننده گفت ، ديگري
كه من.بوسيد را رويش و گرفت محكم را فيات راننده
شدم كنجكاو بودم ، برده ياد از كلي به را دبيرستان ديرشدن
.كرد شرمنده اينگونه را ما راننده كه گفت چه پيرمرد كه
:صداپرسيدند يك ، همهمسافرها نشست رل پشت كه وقتي
بود شده شكفته چهرهاش راننده آقاي"گفت؟ پيرمردهچه"
را خودمان فيلمسازهايمعروف ما كه !بدبختي عجب":گفت
نگاهي آينه از".بود...آقاي جوان آقاي نميشناسيماين
كه همين":داد ادامه و ماكرد متعجب چهرههاي به
".گرفت جايزه خارجي جشنواره درفلان تازگيها
.بودم نديده را چهرهاش بود ، ولي آشنا من براي اسمش
ميراند آرام خيلي را ماشين كه درحالي پشيمانما راننده
تقصير بدشانسيآوردم ، همش عجب":گفت حسرتي با (دنده 2)
".بود من
نداريد تقصيري شما آقا":گفت كه شنيدم را خودم صداي
اين كه دارند را اينها شناسايي وظيفه گروهي رسانههاي
در را اينها موفقيتهاي فقط ما نميدهند انجام را مهم
".ميخوانيم روزنامهها در جمله چند
به 3 دنده 2 تغيير با و كرد خاموش را راديو راننده
.تاييدكرد را حرفم
* * *
دعايم ، خانم برخلاف.رسيدم دبيرستان به دير دقيقه ده
:گفت ديدنم محض بهبود راهروايستاده در مدير ، دم
كلاس ، برو سريع.داري قانعكنندهاي ميدانمدليل"
آدمهاي خدايا:زدم دلمفرياد توي ".سركلاسند بچهها
بيرون كلاسم از صدايي هيچهستند خوب و مهربان توچقدر
.رسيدم كلاس در نزديك به پاورچين پاورچيننميآمد
كلاس ، از درگوشهاي بچهها همه ديدم در ، لاي از شدم نگران
چه و به به همگي و عكسهستند تعدادي كردن تماشا محو
مبتذليكه عكسهاي)زد ذهنم در جرقهاي.چهميكردند
و كوبيدم هم به را كلاس در خشمگين (ميگفت راديو مجري
در عكس.گرفتم زور به دستدانشآموزي از را عكس سرعت با
ازعكس ، نيمي.شد تكه دو ودانشآموز من كشاكشفشار
ونقره طلا ديگر ، مدالهاي نيمي و بود افراد سرهاي تصوير
...افراد گردن در
المپياد بچههاي عكسهاي اين خانوم":زد فرياد عكس صاحب
"بدهم؟ چه جوابشو حالا ولي بود ،
خودم اينكه براي.افتاد كاريم ندانم خاطر اتفاقيبه عجب
:گفتم توجيهكنم را
اگر بياوريد مدرسه به عكس نبايد نميدانيد مگر" -
"!ناظمتانبفهمد
چيزي بهش تروخدا خانوم":داد بغضآلودجواب عكس صاحب
"...نگوييد
با و گرفتم را عكسها بودم كرده كه كاري از شرمنده من
المپيادجهاني دانشآموزانموفق كردم ، نگاه تمام ولع
چه زيستشناسيبودند و رشتهكامپيوتر ، رياضي در
روي را عكسها ميشداين كاش...شكوهي چه ابهتي ،
محض به دانشآموزي.ميكرديم نصب اعلاناتمدرسه تابلوي
تلويزيون در چرا خانوم":كرد متبسمم ، سوال ديدنچهره
به":گفتم جواب در "نميدهند؟ رانشان جوايزشان اهداي
يكي".هستند برنامه مجري بدحجابيكه خاطرخانومهاي
فيلمها توي خانومهاي چرا":كرد ديگرمعترضانهسوال
"ميدهند؟ نشان بدحجابترند راكه
".فيلمند آنها خوب":دادم جواب كه بودم عكسها تماشاي غرق
خنده ، حتي زدندزير همه احمقانهام پاسخ اين با
منتقد من اگر بچهها":گفتم صادقانه !عكس دختركصاحب
".نميشدم معلم بودم ، ديگر خوبي
* * *
:كردم روشن تلويزيونرا درمنزل ، كارهايم از فراغت با
كه ديشب تكراريپليسي كانال 1فيلم.بعدازظهر ساعت 3
پليس براي دقيقا جزءجنايترا جزءبه فيلم كارآگاه
از بعد!بود آنجا لحظهحادثه خودش انگار داد ، توضيح
زبان سريبه ارتش گرفتمسريال را كانال 4 پايانفيلم
خارجي زبان معلومات از استفاده نيازيبه ! انگليسي
تلويزيون ، اينسريالاز تكرار اثر در چون نداشتم ،
.بود سومم كانال 5انتخاب.كردم بر رااز ديالوگهايش
سال تا 25 بين 16 سنشان كه وجاني دزد تعدادي با مصاحبه
كه سرقتي مورد در رسا صدايي چهرهشطرنجيو با بود ،
قدر آنداد توضيح مو به مو بود ، شده جنايت به منجر
خيلي.بود خورده آب اجازه بدون بود اين مثل كه خونسرد
كارآگاهفيلم ياد به واقعيمرا قاتل شدم ، عصباني
فلسطين جنگخانمانسوز گزارشياز خبر ، شبكه.انداخت
.گلوله آتش سو آن و سنگ سو اين:بود غاصب اسرائيل و عزيز
و بحث و كارشناسان از دعوت و فوتبال ورزش سيما سوم شبكه
با بازيكنان داشتن وجود با ما كهچرا اين سر بر مذاكره
صحنههاي مالي ، در امكانات و خارجي مربيان و استعداد
استنطاقيك و اخبار سيما دوم كانال.نميشويم موفق بازي
.انگليسي پليسي اولسريال كانال.دولتي مسئول
حل بدون.بياندازيد تلويزيون و راديو گزارشهاي به نگاهي
از كردن صحبت اينطور.ميكنند مطرح را مشكلات مسئله ،
كردن تلخ نتيجهاش آن ، و اين شمردن گناهكار و مشكلات
و سرد زندگي به نسبت كه افكاري ايجاد.است زندگي
نشاط در همواره كه نيستم معتقد.ميكند بيحوصلهمان
مسائل و باشيم طنز و كمدي نمايشهاي خواستار يا ساختگي
بلكه.بههيچوجه كنيم فراموش را جامعه به مربوط
شود تبديل جهنمي اوقات به ما فراغت اوقات كه اينطور
.كنند افسرده و نااميد را ما كه فيلمهايي يا نيست درست
بزرگ فردوسي.است شيرين و شاد لحظات به نيازمند ما ، ذهن
:ميفرمايد
روان بكاهد بكاهد ، شادي چو
ميان اندر گردد ناتوان خرد
و فيلم تا اند شده بسيج دنيا هنرمندان اكثر درحاليكه
براي شادي و دوستي و صلح پيام كه بسازند سريالهايي
فيلمهاي با ما وقت آن بياورند ، ارمغان به مردمشان
.بياوريم ايراني خوب مردم چشم به گريه اسفناك ،
شده معروف جنايت و خشونت سينماي به كه آمريكا ، سينماي
اخلاق اميد ، خداپرستي ، صلح ، عشق ، كه است مديدي مدت.است
فيلمهاي.است كرده خود فيلمهاي سوژه را بشردوستي و
ساختند روح و بهشت و جهنم مرگ ، بعداز دنياي درباره زيادي
:كشيدند تصوير به را مولوي شعر انگار كه
سوزندهاند سويند ، زان زين مرده
...گويندهاند آنطرف اينجا ، خاموش
به كه مطلقه زني مورد در ،(كريسكلمبوس) نامادري فيلم
هايش بچه دوري و دنيا ترك است شده مبتلا سرطان بيماري
اشكدان گرفتن بهجاي فيلم تماشاگر.است شده اساسي مشكلي
به افسردگي و نااميدي از كه ميبيند را سارندون سوزان
جوان همسر و سابق شوهر با كه آنجا تا ميرسد نشاط و اميد
و داشتن دوست فيلم پيام ميكند ، زندگي خانه يك در او
كردن زندگي عنوان به را عشق بودن ، شاد شدن ، داشته دوست
.زدن جا در نه مسئله حل و تحول و تغيير.ميكند معني
ساختن با.است داده دست از را معنايش غرب در خانواده
كنار در بهجمعشدن تشويق را مردم سريال و فيلم دهها
ايام مثلا كه ميدهند آموزش مردمشان به.ميكنند يكديگر
مختلف بهانههاي به و باشند همديگر دور بايد همه پاك جشن
.بپردازند شادي به
با برخورد در را فرزندان ما ، فيلمهاي مقابل در
كه والديني كردند ، علم قد كه ميدهيم نشان والدينشان
كوچكترين محض به كه نوعروساني.ميكنند اشتباه هميشه
آقا.ميكنند ترك قهر به را بختشان خانه ناملايمتي ،
دزد و ميشود مخدر مواد به معتاد اشارهاي ، با كه دامادي
!پيامهايي عجب ;ميزند قتل به دست ندانسته كه خوبي
شرعي ميكند ، عمل كامپيوتر مثل ما ، ذهن ناخودآگاه ضمير
گوش و ميبيند چشم كه را چيزي هر نميشناسد غيرشرعي و
و ثبت مغز در كاست و كم بدون ميكند احساس دل و ميشنود
.ميكند كنترل آن براساس را انسان اعمال و كرده ضبط
بتواني كه نه در قدم بتوانم ، كه گويي اگر
نتواني كه بنشين برو نتوانم ، كه گويي وگر
بزرگان اشعار از را كتابهايي كه غربي و جديد روانشناسان
فارسي به را آن مجددا ما عزيز مترجمان و كردند ديكته ما
:كه متفقالقولند همه برگرداندند ،
انديشهاي همه تو برادر اي
ريشهاي و استخوان تو مابقي
گلشني گل ، انديشهات بود گر
گلخني هيمه تو و خاري ورنه
پربار ادبيات و عرفان و هنر تاريخ داشتن با ما بنابراين
و ورزيدن ، مهر عشق زيستن ، چگونه راه ميتوانيم خودمان
و كردن اعتماد فردا ، به بستن اميد خوشبيني ، داشتن ، عطوفت
:بياموزانيم سريال و فيلم طريق از را داشتن نيكو رفتار
بهار باد تربيت كند زنده را خاك
نسيم به نگردد زنده دلش كه باشد سنگ
به شدند حاضر و بردند ياد از را ايران كه جواناني شايد
ايران كه بدهيم يادشان كنند ، مهاجرت دنيا منطقه بدترين
به را حال و گذشته افتخارات.باشند داشته دوست چگونه را
مسئله بدون زندگي بگوييم آنها به.دهيم نشان آنها
حل را كاستيها مملكت ، همين در بگيرند ياد بايد نميشود ،
انديشهشان كه باشد طوري تلويزيون برنامههاي بايد.كنند
همه از اينكه نه كنند فكر مثبت تا محدود نه كند فعال را
.كنند فرار چيز
باشي گل گذرد ، گل تو انديشه ز گر
باشي بلبل بيقرار ، بلبل ور
چند روزي گر است كل حق و جزيي تو
باشي گل كني پيشه گل انديشه
(جامي)
اجازه كه همانطور سيما ، و صدا محترم مسئولين كه باشد
مقامي هر در مسئولي هر به جايي هر در كسي هر ميدهند
مصلح يك ديده به نيز معلم من نوشتههاي به كند ، انتقاد
.كنند نگاه
مهر به دهيم هم دست در دست
آباد كنيم را خويش ميهن
|