اهلبيت (پاياني بخش) قرآن ماوعالمان
علم در راسخان (ص)پيامبر
زيباييشناسي و دين
اهلبيت (پاياني بخش) قرآن ماوعالمان
علم راسخاندر (ص)پيامبر
"العرش علي استوي ثم" آيه نقد ، مورد مقاله در :سوال 12
در عرش چون شده ، گفته سپس و ذكر متشابهات نمونه عنوان به
يافت ، استقرار معني به استوي و است حكمروايي تخت ما عرف
بر وي حكمروايي مظهر خدا عرش كه ميفهميم آيه اين از
از بيشتر بخواهيم اگر كه شده تاكيد آن از پس و است عالم
را آن بر خداوند استيلاي و عرش چگونگي و بفهميم آيه اين
.است تاويل ناصواب دنبالهروي و حد از تجاوز دريابيم ،
ميباشد؟ پذيرش قابل حد چه تا مطالب اين
رازي فخر قول از را سخنان اين نقد ابتدا ما:پاسخ
آيه ، همين آلعمران ، سوره آيه 7 ذيل در وي.ميآوريم
كرده ذكر مثال بهعنوان را "العرش علي استوي ثم" يعني
پس نيست ، مكان در خداوند قطعي دليل بنابر":ميگويد
چون و است رفته بهكار مجاز آيه اين در كه ميفهميم
لغوي دلايل مبتنيبر ديگري بر يكي ترجيح زيادند ، مجازها
براساس خداوند صفات و ذات مورد در گفتن سخن و است ظني و
(11)".است باطل مسلمين اجماع به گمان ،
عرش ميگوييد شما وقتي كه است آن رازي فخر سخن معناي
واسعي باب مجاز اينكه به توجه با است حكمروايي براي مجاز
.نميباشد اتكا قابل و است گمان يك شما گزينه دارد ،
و استيلا از كنايه "برعرش استوا"تعبير اينكه است ممكن
.برسد نظر به قطعي روشنو ابتدا شده ، دانسته حكمروايي
رفته ، كار به نيز ديگري آيات در عرش كلمه كه كنيد دقت اما
در پروردگار عرش حمل" از سخن حاقه سوره آيه 17 در مثلا
يومئذ فوقهم ربك عرش ويحمل" شده مطرح "نفر توسط 8 قيامت
آيه 7 در آمده ، مومن سوره درآيه 7 آن شبيه و "ثمانيه
از حال "الماء علي عرشه وكان" شده گفته نيز هود سوره
چه تشبيه ، و مجاز استمداد به شما ميپرسيم مقاله نويسنده
عرش ، همان يعني "خداوند حكمروايي مظهر" حمل براي معنايي
"خدا عرش بودن برآب" براي شرحي چه و نفر توسط 8 هم آن
مييابيد؟
كلمه شما استشهاد مورد آيه ابتداي در كه اين ديگر سوال
به تاخير و تراخي براي بوده ، سپس معني به كه آمده "ثم"
حكمروايي تخت بر سپس":ميشود چنين معنا و ميرود كار
:پرسيد بايد (آيه قبلي عبارت به توجه با) "يافت استيلا
را استيلا اين زمين و آسمانها خلقت از پس خداوند چگونه
سلطه آفرينش ، با همزمان يا آن از قبل آيا و آورد دست به
نداشت؟ استيلايي و
و نيست سوالات پاسخگوي شده ارائه روش كه ميكنيد ملاحظه
به گمان و است گمان بر مبتني تنها بدهد ، پاسخي هم اگر
نشان اينكه براي ما (12).ندارد حق از بهرهاي قرآن تصريح
مقابل در حد چه تا ادعا مورد مجازيابي و تشبيه روش دهيم
يادآور را آيات اين از بعضي ترجمه است ، ضعيف متشابه آيات
آسمانها نور خداوند":آمده نور سوره آيه 35 در ميشويم ،
در كه است چراغداني همانند خداوند نور مثل است ، زمين و
شفاف حبابي.گيرد قرار حبابي در چراغ آن باشد ، چراغي آن
روغني با چراغ اين فروزان ، ستاره يك همچون درخشنده و
كه شده گرفته زيتوني بركت پر درخت از كه ميشود افروخته
سجده سوره آيه 5 در"..غربي نه و است شرقي نه
سوي به آسمان از را جهان اين امور (خداوند)":ميفرمايد
از سال هزار آن مقدار كه روزي در سپس ميكند ، تدبير زمين
".ميرود بالا او سوي به ميشماريد شما كه است سالهايي
در راسخان" آگاهي مورد در كه دلايلي بر علاوه:سوال 13
اهلبيت و (ص)پيامبر از شد ، ذكر متشابهات حقيقت از "علم
در راسخان" مصاديق به راجع و باب اين در سخناني چه ايشان
است؟ شده ذكر "علم
در راسخان ما كه گفتهاند صراحت به بزرگواران آن:پاسخ
علامه مرحوم).ميدانيم را متشابهات تاويل و هستيم علم
بسيار كه دارند قرآني استدلالي مورد اين در طباطبايي
(.آورد خواهيم ادامه در و است زيبا و لطيف
دست كه حالي در (ص)خدا رسول كه شده نقل طبرسي احتجاج در
در مردم ، اي":فرمودند داشتند دست در را (ع)اميرالمومنين
كنيد نظر محكماتش در و بفهميد را آياتش و بينديشيد قرآن
كه كسي جز قسم خدا به ننماييد ، پيروي آن متشابهات از و
".نميكند شرح برايتان را آنها معناي گرفتهام را او دست
نقل مضمون اين به روايت چندين كافي اصول در همچنين (13)
و هستند (ص)محمد آل و محمد تنها علم در راسخان كه گرديده
دهها نيز و (14)ميدانند را تشابهات تاويل كه ايشانند
شده ذكر محتوا همين با روايي مجامع ساير در ديگر روايت
.است
به اشاره از پس (ع)اميرالمومنين احاديث اين از يكي در
او به خدا كه است علم در راسخان از خدا رسول:فرموده آيه
در قيامت تا علم اين همواره و آموخت من به او و آموخته
(15).بود خواهد ما نسل
امكان" كه بود شده مطرح مقاله آن در نيز شبههاي:نكته
و صالح شخصيت از.كند غيب علم ادعاي قرآن به عالم ندارد
.بشمارد رهبري و زعامت مستحق را خود كه است بعيد مومن
باعث آن كتمان كه آنگاه خود برجسته صفات بيان گفت بايد
آيات كريم قرآن در و است وظيفه يك شود ديگران محروميت
نقل خودشان از را (ع)عظام انبياء توصيف كه هست فراواني
(ع)عيسي حضرت سورهآلعمران ، آيه 49 برحسبميكند
و كوران شفاي و گل از پرنده برآفريدن خود توانايي از
از دادن غيبي خبر و مردگان كردن زنده و پيسي به مبتلايان
ساختهاند ذخيره خانههايشان در و ميخورند مردم آنچه
حضرت كه ميدهد گزارش سورهنمل آيه16.ميداد خبر
آموخته پرندگان زبان ما به":ميگفت مردم به (ع) سليمان
سوره آيه 55 براساس ".است شده داده ما به نعمتي هر واز
اين خزائن بر مرا":فرمود مصر پادشاه به حضرت آن (ع)يوسف
...و "هستم دانا نگاهباني من كه بگمارد سرزمين
و محكم آيه مورد در (ره)طباطبايي علامه نظر:سوال 14
چيست؟ متشابهات تاويل از "علم در راسخان" آگاهي متشابه
آيه اين كه داشتند عقيده طباطبايي علامه مرحوم:پاسخ
"علم در راسخان" اينكه اثبات يا نفي صدد در اساسا شريفه
بلكه نيست ، نميدانند يا ميدانند را متشابهات معناي
در اصالتا آيات اين تاويل به علم بفرمايد ميخواهد
كه ميكند ثابت ديگر دليل گرچه است ، خداوند انحصار
عطا معصومش اولياي به خود اختصاصي علم اين از خداوند
اولياي اطلاع موضوع اين اثبات در آنگاه.است فرموده
لطيفي بيانبسيار متشابهات تاويل از (ع)دين معصوم
حقيقتي كريم قرآن:است چنين بيان اين خلاصه.آوردهاند
مجيد قرآن هو بل" است ثبت محفوظ لوح در كه دارد ماورايي
المبين والكتاب" يا و(22/بروج سوره) "محفوظ لوح في
ام في انه و تعقلون لعلكم عربيا قرآنا جعلناه انا
به سوگند" يعني (24/زخرف) ".حكيم لعلي لدينا الكتاب
كه باشد داديم ، قرار عربي آنراقرآني ما كه روشنگر كتاب
نزد (لوحمحفوظ) امالكتاب در آن و بينديشيد آن مورد در
".است استوار و بلندپايه ما
قرآن حقيقت":مينويسد آيات اين به استناد با علامه
از والاتر و بالاتر امري و خداوند نزد در شده ، نازل
به را آن بندگان نجات براي خداوند كه است عقلها دسترسي
استناد آيه اين به سپس.فرستاد فرو عربي كتابي صورت
الا يمسه لا مكنون كتاب في كريم لقرآن انه" كه مينمايد
است گرانقدر قرآني آن" يعني (79/ واقعه سوره) "المطهرون
دسترسي آن به شدگان پاك جز دارد جاي محفوظ كتابي در
و محفوظ لوح در كه را قرآن حقيقت:ميفرمايد و ".ندارند
پاكشان خدا كه مطهرون جز است مكنون كتاب و امالكتاب
("ع"معصوم چهارده يعني) هستند تطهير آيه مصداق و گردانده
كه است پروردگار توسط آنان قلب تطهير اين و نمييابند در
راسخ را آنان و گرديده قلبشان در علم استحكام و رسوخ سبب
(16).دارند آگاهي تاويل بر كه آنهايند و است ساخته علم در
(ع)اطهار ائمه و (ص)اكرم رسول كه بود شده نقل:سوال 15
ترتيب اين به آيا و هستند "علم در راسخان" راس در
عمران آل سوره آيه 7 در راسخان مصداق هم ديگراني
ميباشند؟
رواياتي برحسب شيعي ، ديدگاه و نيست صحيح بيان اين:پاسخ
شان كه رواياتي و آيات نيز و آورديم را نمونههايش كه
ائمه و (ص)پيامبر مختص منحصرا را كريم قرآن تعيين
از كه زيبايي بيان موجب به نيز و ميداند (ع)طاهرين
اين در علم در راسخان كه است اين شد ، نقل طباطبايي علامه
از بايد ديگران و هستند معصومين حضرات تنها و تنها آيه ،
از نقلهايي خود ادعاي براي ايشان اما.بياموزند آنها
اين وي شود دقت اگر كه آوردهاند ، رازي ابوالفتوح تفسير
نظر بيان مقام در كه آنجا و كرده نقل ديگران از را سخنان
به مراد:كه هست (ع)بيت اهل تفسير در":مينويسد است خود
علم از ايشان علم كه آنان از رسولند ، اهلبيت علم راسخان
از جبرئيل علم و جبرئيل تلقين از رسول علم و باشد رسول
".محفوظ لوح
شده نقل سني و شيعه حديث جوامع در":نوشتهاند همچنين
اللهم:فرمودند...عباس ابن حق در (ص)رسول حضرت كه است
اين اولا كه بگوييم بايد "التاويل علمه و فيالدين فقهه
نقل هم اگر ثانيا و نشده نقل شيعي حديثي جوامع در حديث
شاگردي از را فقاهتش عباس ابن كه همانطور بود ، شده
را تاويل (لدني علم با نه و) كرد كسب (ع)اميرالمومنين
.ميگرفت تعليم حضرت آن از نيز
لا":است چنين متشابه و محكم آيه قسمتآخر:نكته 5
به آمنا يقولون فيالعلم الراسخون و الاالله تاويله يعلم
و خدا جز را متشابهات تاويل" يعني "ربنا عند من كل
آنها به ميگويند (راسخان) و نميدانند درعلم راسخان
كلمه از ".است ما پروردگار جانب از همگي و آورديم ايمان
عطف وجود و است علم در راسخان به راجع بعد به "ميگويند"
نيز خدا به يقولون ، كه نميآورد لازم راسخون و الله بين
.برگردد
حال تنها (بعد به يقولون از) آخر جمله دقيقتر تعبير به
درآيات حالت اين شبيه و عليه معطوف نه و است معطوف براي
دفع براي تيميه ابن كه مثالي جمله از آمده نيز قرآن ديگر
طالبان كه حشراست سوره و 10 آيات 9 زده شبهه اين
"الذين" كلمه دو كه كنند ملاحظه و مراجعه آن به ميتوانند
متعلق تنها كه آمده حاليهاي جمله سپس و شده عطف هم به
.است دوم الذين به
شده انجام مصاحبههاي در كه مثالهايي از برخي:نكته 6
بلكه نيستند متشابه واقع در شد ذكر متشابه آيات براي
ربك ان" شريفه آيه مثلا.ميباشند (ثانوي) ظهور داراي
كمين در پروردگارت همانا" يعني (فجر/14 سوره) "لبالمرصاد
دست" يعني (64/مائده سوره) "مبسوطتان يداه بل" يا "است
في فهو اعمي هذه في كان من" يا و "است باز (الهي قدرت)
كس هر يعني" (72/اسراء سوره) "سبيلا اضل و اعمي الاخره
و (دل)كور نيز آخرت در باشد ، (دل) كور دنيا اين در
".است گمراهتر
نيست خداوند براي مادي پناهگاه منظور نخست آيه در اينكه
از كنايه يد كلمه دوم آيه در و ندارد دست خداوند اينكه و
كور آخرت در را جسماني كور خداوند اينكه و است قدرت
چشم و كوردل افراد سوم آيه منظور بلكه نميفرمايد محشور
متن ارجاع با كه است مطالبي همگي هستند ، حقيقت بر بسته
به.ميشود دريافت نقلي و عقلي روشن قرائن به آيات اين
از است عبارت كلام هر ظاهر صدر آيتالله شهيد تعبير
تصوري مدلول.آن تصديقي مدلول با كلام تصوري مدلول تطابق
.ميرسد ذهن به عبارت شنيدن با بلافاصله كه است معنايي
دريافتي:تصديقي مدلول و "است باز خدا دست" آنكه مثل
افزودن با و ذهن در تصوري مدلول تشكل از بعد كه است
.درمييابيم متكلم قصد از آن ، به منفصله و متصله قرائن
تصوري مدلول پروردگار ، نبودن جسم عقلي قرينه به يعني
منظور ، كه درمييابيم و نموده تصحيح را "است باز خدا دست"
چيزي نهايي معناي اين.است پروردگار قدرت دست بودن باز
ظاهر كلام ميان است ژرفي فاصله و نيست عبارت ظهور از بيش
.متشابه و
باعث متشابه ، آيات نمونههاي ارائه در خطا واقع در
پس است ، ساده حد اين تا تاويل اگر" بپرسد مخاطب ميشود
نيز محترم مصاحبهگر چنانكه) "چيست؟ براي بحث اينهمه
آيات نمونه كه صورتي در (پرسيدهاند همين شبيه سوالي
.آورديم سوال 12 پاسخ در كه است آنهايي متشابه
آل 7) متشابه و محكم آيه از غير كريم درقرآن:سوال 16
"علم در راسخان" تعبير نيز نساء سوره آيه 162 در (عمران
چيست؟ ما بحث با آيه اين ارتباط رفته ، كار به
الراسخون لكن" ميخوانيم شده اشاره آيه در:پاسخ
يعني "اليك انزل بما يومنون المومنون و منهم فيالعلم
تو به ايشان مومنان و كتاب اهل از علم در راسخان"
از عدهاي آيه اين در ".ميآورند ايمان ("ص"پيامبر)
از علم در ثبات و رسوخ صفت دليل به كتاب اهل مومنان
گرديدهاند ، ذكر ابتدا و شده داده امتياز آنها سايرمومنان
نشان "والمومنون منهم العلم في الراسخون" تعبير با يعني
در و هستند مومنين از ممتازي گروه آنها كه شده داده
.شدهاند برده نام آيه وصف اين براي مصاديقي هم روايات
و دارد خاصي مصاديق آيه اين در "علم در رسوخ" صفت درواقع
اين بين و داشت را خود خاص مصاديق نيز ما موردبحث آيه در
از سخن آيه اين در.ندارد وجود ربطي مصاديق دسته دو
دارند ، علمي رسوخ و ثبات عهدين ، كتب به نسبت كه است كساني
را (ص)خاتم پيامبر بعثت بر كتابها آن بشارتهاي لذا
آيه در و ميآورند ايمان حضرت آن به و درمييابند
دارند قرآن علم در رسوخ كه بود كساني از سخن ما موردبحث
فقط خدا ، از غير كه است حدي به علمي ثبات اين البته و
يك از كاربرد دو اين.ميدانند را متشابهات تاويل آنها
كلمه (مثلا) كه است آن شبيه آيه ، دو در لفظي تركيب
براي گاه است ، رفته بهكار كريم قرآن در بارها "رسول"
پيامبر كه كساني براي حتي گاه و الهي مختلف پيامبران
آمد (س)مريم حضرت حضور به كه فرشتهاي مانند)نبودهاند
.("ربك انارسول":گفت و
عدهاي گاه كه بود آن بابت از مساله اين يادآوري
راسخان" تعبير كه آيه دو اين ميان ارتباط از خواستهاند
اين مصاديق و نموده استفاده رفته بهكار آنها در "علم در
ادبي ، توجيه هيچ كار اين كه سازند ، مرتبط هم با را دو
.ندارد تفسيري و قرآني
والسلام
الهدي اتبع من علي
محدثين جواد
:پاورقيها
رازي 7/176 فخر تفسير -11
يونس/36 سوره -12
طبرسي 1/60 احتجاج -13
و 8/269 و 414 (حديث دو) كافي 1/213 اصول -14
بحارالانوار 26/63 -15
آلعمران سوره آيه 7 ذيل /تفسيرالميزان 3 -16
زيباييشناسي و دين
با مدرنيته عصر زيباييشناسي تفاوت باب در بحث:اشاره
از ديني فكري دستگاه در زيباييشناسي و استتيك عنوان
برخي بخصوص صاحبنظر روشنفكران برخي ذهن كه است مسائلي
.است ساخته مشغول نيز را عرب معاصر انديشمندان
در معتقدند گروهي كه ميشود ناشي آنجا از اختلافنظر
تاريخي نظر از كه دورههايي در بخصوص ديني فكري دستگاه
عنوان به مبحثي است ، معروف رنسانس از پيش به
گارتن بوم كه است دانشي اين و نداشته وجود زيباييشناسي
.است كرده بنيانگذاري را آن ميلادي هجدهم قرن دوم نيمه در
پافشاري عقيده اين بر و برخاسته مخالفت به ديگري گروه
ديني ، مبحث هنر بخصوص و ديني تفكر در كه ميكنند
با نيز مسلمان انديشمندان.است بوده مطرح زيباييشناسي
گذشته متفكران كتب در موجود پراكنده مطالب به استناد
،"ابنسينا" ،"فارابي" ،"حيان جابربن" همچون اسلام
سعي غيره و "جاحظ" ،"قتيبه ابن" ،"جوزي تميم" ،"غزالي"
را اسلامي تفكر تاريخ در زيباييشناسي مباحث وجود دارند
.نمايند ثابت
نويسندهاي كه ميرسد جايي به انديشمندان اين نظر اختلاف
مفهوم در تعارض كتاب در "مصري توفيق سعيد" چون
عدم بر مبني خود نظر بر پافشاري با اسلامي زيباييشناسي
مقابله به اسلام تفكر تاريخ در زيباييشناسي مباحث وجود
چون نيستند ، او با عقيده هم كه ديگري باانديشمندان
"عمار محمد دكتر" ،"قلعهچي رواس عبدالفتاح" ،"بهنس عفيف"
خطاب مورد را آنها تند لحني با گاهي و برخاسته..و
.ميدهد قرار
مبحث عمده تفاوتهاي به توجه عدم نظر ، اختلاف علت
بهويژه ;است مختلف فكري نحلههاي در زيباييشناسي
معاصر مدرن مكاتب و ديني تفكر در كه عمدهاي تفاوتهاي
.دارد وجود
به توان حد در است كرده تلاش مقاله ، اين در نويسنده
.كند اشاره ديدگاه دو اين در زيباييشناسي مبحث تفاوتهاي
معارف گروه
در و باستان يونان و رنسانس از قبل دورههاي فلسفه در
كشف و هستيشناسي به انسان اصلي توجه ديني ، تفكر مجموع
تفكر موجودات وجود محور حول فلاسفه و است عالم حقيقت
به معطوف را خود توجه فلاسفه جديد فلسفه در اما ميكردند
محور حول فلاسفه جديد عصر در يعني نمودهاند معرفتشناسي
.دارند فعاليت عقل چارچوب در موجودات شناخت
همه و است خداوند علم در اشياء حقيقت ديني تفكر در
در انسان فلسفي تفكر اين در.هستند الهي مخلوق موجودات
و رمز است طبيعت خلاف بر ظاهر به آنچه است حقيقت كشف پي
و معرفتي سلوك و سير با كه است هستي عالم اسرار و راز
تفكر در اما.يافت دست آن حقيقت به ميتوان شهود و كشف
نظريات "دكارت" اينكه از پس بهخصوص امروزي عقلگراي
را راسيوناليسم عقلگراي مكتب و كرد ارائه را خود فلسفي
به هستي ، يكسره عالم نامكشوف سر و راز و نهاد ، رمز بنيان
جديد عصر در هنر كه بود همينجا از.شد سپرده نسيان طاق
شناخته هنر عالي حقيقت بهعنوان آنچه و گرديد راززدايي
چارچوب در هنر مدرن تفكر در لذا.رفت كنار ميشدبه
ارتباط و گرديد محصور انسان طبع و ذوق عقل ، با هماهنگي
چرخش اين از پس.شد انكار شهودي معرفت و معني عالم با آن
استتيك دانش قرن 18 دوم نيمه در گارتن بوم فكري ، عظيم
.كرد بنيانگذاري آن امروزي معناي به را زيباييشناسي يعني
اگر كه شد خواهد سوال راسيوناليسم فلسفي تفكر در زيرا
منتفي گذشته ديني و شهودي تفكر بر مبتني زيباييشناسي
هنر زيبايي جنبههاي و هنري ارزشهاي ملاكهايي چه پس است
اثر يك ميتوان ملاكهايي چه براساس و ميسازد مشخص را
قرار ارزيابي مورد زيباييشناسانه جنبههاي از را هنري
معناي به زيباييشناسي دانش تاسيس سوال اين پاسخ داد؟
محدوده در همهچيز كه مدرنيته دوره در.بود آن امروزي
دو هر هنر و دين ميگيرند قرار بررسي مورد انسان عقل
دوره در آنچه با تعاريف اين و ميكنند پيدا جديدي تعريف
بهعنوان كانتاست جدي تعارض در ميشد ارائه گذشته
او فلسفي نظريات با دكارت بعداز جديد تفكر كه فيلسوفي
استعلايي را شناسايي آن من":ميگويد است شده تحكيم
مربوط بلكه نباشد اشيا به مربوط كلي طور به كه مينامم
كه آنجايي تا ميشناسيم را اشيا ما كه باشد طريقي به
".باشد عقلي ما شناسايي
هر و ميداند اصل را سوژه يا انساني معرفت كانت درواقع
.ميپندارد آن دور به گردش در است آن خارج عالم در آنچه
نتيجهاي هستي عالم پديدههاي به نگرش و فلسفه اين لذا
در تنها كه انساني پديدهاي عنوان به هنر كردن محدود جز
.ندارد ميگيرد ، قرار وتحليل تجزيه مورد انسان عقل چارچوب
و است منقطع معني عالم بيكران اقيانوس از هنر رو اين از
براي است بديهي.ندارد شهود و كشف راز و رمز براي جايي
آن زيباييشناسانه مختصات نمودن مشخص و تحليل و تجزيه
لذا.گيرد قرار مشخص فكري دستگاه يك محدوده در بايد
بر.ميگردد الزامي جديد دوره زيباييشناسي دانش تاسيس
و هنري نقد چون دانشي وجود شد بيان آنچه اساس
نه و داشته لزومي نه گذشته دورههاي در زيباييشناسي
.داشت خواهد مفهومي
نوعي فلاسفه نظر از ، هنر ديني فلسفه حاكميت دوره در
كاشف بلكه نيست هنري اثر مبدع و خالق هنرمند و است معرفت
و حد به بستگي نيز آن زيبايي مرتبه و هنري مرتبهاست آن
معنوي سلوك و سير در هنرمند كه دارد حقيقتي كشف اندازه
هنري اثري فكري دستگاه اين در.است يافته دست آن به خود
يا و است زيبايي اين كاشف هنرمند و زيبايي تجلي حقيقت در
است انسان طلب زيبايي روح جلوگاه هنر ديگر تعريف براساس
اين براساس.است شده جلوهگر محسوس ساختاري و قالب در كه
وديعه كه او مجرد روح و است هنر اصلي منشاء انسان تعريف
آموخته او به را عالمهستي راز و رمز خداوند و است الهي
.(الاسماكلها آدم علم)
به قادر كه موجودي بهعنوان انسان فكري دستگاه اين در
و وجود بحر جدول بزرگترين" است هستي عالم حقايق كشف
واجبالوجود مظهر كاملترين و شهود و غيب دفتر جامعترين
زيبايي به عشق ميشود هنرآفريني موجب او در آنچه و "است
.شده سرشته انسانياش خميره در عشق اين و است
روح بين كه است هنگامي انسان هنري خلاقيت و شهود كشف اوج
كامل هماهنگي هنرش بياني قالب و او زيباييطلب مجرد
طريق از هنرمند روح ديگر عبارت به.شود برقرار
ميپردازد هستي عالم حقايق كشف به خود شهودي دريافتهاي
در ميكند تلاش مرحله اين در ميرسد ، آگاهي و علم به و
.دهد ارائه را خود دريافتهاي زيبا و مناسب بياني قالب
دل و دست هماهنگي هنرمند مكاشفات مناسب بيان لازمه لذا
.شود جاودانهاي آثار ظهور به منجر او آفريني هنر تا است
جفتمي گر خود دمساز لب با
گفتمي گفتنيها من ني همچو
يا است تعالي حق جمال تجلي هنر ديني ، فكري دستگاه در
هنر جوهر.سازد متجلي را الهي انوار تا ميكند تلاش
ملكوتي كيفيتي زيبايي اين ديني نظر از و است زيبايي ديني
جميل چهره نمودن پي در ديني هنرمند واقع در.دارد الهي و
را خود و افتاده دور آن از آنچه با ميكوشد و است حق
از نمودي يا بيابد دوباره ميداند ، آن به متعلق و وابسته
ماده تنگناي از را خود راه اين از و كند بازنمايي را آن
و سيرت به صورت از و بقا سوي به فنا از و برهاند ماديت و
با بيواسطه قرب پي در اودهد ارتقاء معقول به محسوس از
در يوناني ، مسلمان محقق "بوركهات تيتوس".است خود معبود
كه نيست آن پي در ديني هنر":ميگويد ديني هنر تعريف
حواس به كه گونه آن از را فاني و ناپايدار مادي جهان
كاستيهاي و درشتيها و ناهماهنگيها همه با ميآيد
گوهر توصيف خواهان غيرمستقيم بلكه كند ، مجسم آن نامطبوع
در ثابته اعيان) ".است ثابته اعيان يا نشدني دگرگون
محل و ثبات با و كمالي است عالمي اسلامي ، فلاسفه اصطلاح
فطرت و روح مطلوب آن جمالي صور كه اشياء حقايق استقرار
(.است انساني
خود اصلي صورت هستي عالم پديدههاي ديني ، تفكر چارچوب در
يافتن براي تلاش در ديني هنرمند و است برتر عالم در
و محسوس قالب در را آن تا معناست عالم صور از مصداقهايي
.كند ارائه ما درك قابل
زيباستي و خوش و ، نغز اختران اين با چرخ
بالاستي در آنچه دارد زير در صورتي
معرفت نردبان با اگر زيرين صورت
يكتاستي خود اصل با همان بالا رود بر
"ميرفندرسكي"
حقايق تبيين و شهود و كشف در ديني ، هنرمند تلاش واقع در
دوام و بود او زيرااست عالم پديدههاي و اشياء ملكوت و
و ميبيند خداوند ازلي جمال انوار تابش در را چيز همه
او.حق مطلق ذات نور مجلاي را هستي عالم ظهور و ميداند
معني عالم ترجمان خود ، معنوي سلوك و سير در كه است عارفي
اقيانوس از قطرهاي چشيدن تشنه كه است مردماني براي
دستگاه اين براساس نتيجه در.هستند الهي معنويت بيكران
.دارد قرار بلندي جايگاه در ديني هنرمند مقام و شان فكري ،
فدوي محمد سيد
دارد ادامه
|