دين اهداف و دين احكام
حكيمي محمدرضا استاد
و مجتهدان متفكران ، از حكيمي ، محمدرضا استاد:جستارگشايي
:مهم مسئله دو به ذيل ، مقاله در ديني ، علوم برجسته عالمان
مختلف ازجوانب آن اهميت و اجتهاد مسئله و دين اهداف
همه اطلاع و دقيق استناد با مجموع ، در.پرداختهاند
(ع)اهلبيت و (ص)پيامبر ثقه احاديث و قرآني آيات از جانبه
در اصلي ادله اين برمبناي استنباط كيفيت و موضوع دو اين
استاد ، براي توفيق آرزوي ضمن.نمودهاند روشن را اجتهاد
.ميكنيم جلب مطلب اين به را ارجمند خوانندگان نظر
معارف گروه
اجتهاد كه گردد مطرح بايد گسترهاي در اجتهاد درباره بحث
مسائل و انساني جامعه يعني ميگيرد ، فرا را گستره آن
محدودهها در اجتهاد بحث كه هنگامي تا...انساني جامعه
است "رسالت" يك اجتهاد و ماند خواهد محدود ميگردد مطرح
.رسالت نفي محدوديت و
كساني است ممكن.نيست جامعهساز محدود ، اجتهاد آري ،
اجتهاد ، مگر باشد ، جامعهساز بايد اجتهاد مگر:بپرسند
اجتهاد ، نه ، است؟ (جامعهشناسي) علمالاجتماع
جامعهشناسي از بالاتر نيست ، جامعهشناسي و علمالاجتماع
...است جامعهسازي اجتهاد ، است ،
به نظر با است اجتهادشده درباره كه بحثهايي غالب تاكنون
من و "دين اهداف" به نظر با نه است بوده "دين احكام"
به نظر با -بهاختصار هرچند -نوشته اين در ميخواهم
.بگويم سخن اجتهاد درباره "دين اهداف"
شيرازي ميرزاي به اسدآبادي ، جمالالدين سيد كه روزي از
سلطنت ساقطسازي راه در تا خواست او از و نوشت بزرگنامه
آن چنگال از را ايران مسلمان ملت و نهد گام قاجاريه
شد معلوم برهاند ، شخصيت به وابسته رجال آن و منحط دربار
خويش رسالتي و تكليفي ازحضور نويني مرحله وارد اجتهاد كه
كه اسلامي ، كشورهاي داخل در استعمار با مبارزه:است گشته
.است استبداد آن مظاهر از يكي
گفتن خارج درس به و باشد حوزهها بر وقف كه اجتهادي ما
حوزهها و اجتهادها همين درون از زيرا نداريم ، كند بسنده
زمام و ميكنند ظهور تقليد مراجع كه است خارج درسهاي و
دست در را مسلمان ملتهاي اقدامي و اجتماعي و ديني حيات
كنند ، زندگي قرون ماوراي در اگر مراجع اين ;ميگيرند
بر اگر و كرد خواهند زندگي قرون ماوراي در اسلامي ملتهاي
تحولات برفراز اسلامي ملتهاي بردارند ، گام تحولات فراز
.داشت گامبرخواهند
،"دين اهداف" به نظر با ،"اجتهاد" درباره بحث اين ، بنابر
"اجتهاد" درباره بحث و مقوله اين در.است بحث حياتيترين
گردد آغاز بايد بحث اين از پس نيز "دين احكام" به نظر با
حساس بسيار روزگار اين در ميخواهم را شده ياد بحث من و
را آن بيدار شناسان رسالت و آگاه صاحبنظران تا كنم ، مطرح
دين احكام و است دين غايات دين ، اهداف.كنند پيگيري
داراي مقدمات ، همواره بايد پس.غايات آن به رسيدن مقدمات
آيا و آن جز نه گردند منتهي اهداف به كه باشند كيفيتي آن
چيست؟ دين اهداف
قيد اينكه بصرف و است "اجتماعي -الهي" پديده يك دين
:كردهايد اشاره مثلث يك به افزوديد ، را "اجتماعي"
.حاكميت +جامعه +فرد
يك با و مييابد تركيب افراد از كه است واقعيتي اجتماع ،
-الهي" پديده يك عنوان به دين و ميشود اداره حاكم نظام
كند ، بيان واحد سه اين از را خودش انتظار بايد ،"اجتماعي
او به بتوان تا ميپذيرد را فردي چه بگويد ، بايد يعني
را جامعهاي چه و ؟(متدين انسان) "ديني فرد":گفت
(متدين جامعه) "ديني جامعه":گفت آن به بتوان تا ميپذيرد
و تربيتي و سياسي و اجتماعي مديريت و حاكميت چه و ؟
:گفت آن به بتوان تا ميپذيرد را دفاعي و اقتصادي و قضايي
سوال سه هر اين به دين و ؟(متدين نظام) "ديني نظام"
.است داده پاسخ
الله ان) باشد "بالعدل عامل" كه ميپذيرد را نظامي دين ،
"بالقسط قائم" كه ميپذيرد را جامعهاي و (بالعدل يامر
كه پذيرد مي را افرادي و ;(بالقسط الناس ليقوم) باشد
و (الصالحات عملوا و امنوا الذين) باشند درستكار و معتقد
اين بتواند كه فعالهاي قوه آن يعني غيبت ، عصر در اجتهاد
روابط تمام در را ، آنها تكاليف و كند رهبري را مثلث
ميتوانيم كه است ديدگاه اين با.دهد شرح زندگي گسترده
.است ضروري چيزهايي چه اجتهاد در كه بفهميم
ميتوان كه است "اجتهاد رسالت" گرفتن نظر در با:يعني
وسيله؟ يا است هدف اجتهاد آيا.كرد تعيين را اجتهاد ابعاد
تكاليف تبيين وسيله چيز؟ چه وسيله ;است وسيله مسلم ،
چه به ;حاكم نظام و جامعه و افراد با ارتباط در ديني
اگر.آن اهداف و دين غايات يافتن تحقق منظور به منظور؟
فلسفه باشد ، غافل خويش معاصر انسان حيات مسائل از اجتهاد
تعيين اجتهاد ، اصلي فلسفه زيرا است ، كرده نفي خودرا اصلي
واقعه ، حوادثدين ديدگاه از است "واقعه حوادث" مسير
زندگي مسائل از.معاصر انسان زندگي گوناگون مسائل يعني
مسئله دارد ، حضور معاصر انسان زندگي در هرچه گذشته انسان
مسئله.است درآمده تجربه به آنها زيرا نيست ، اجتهاد اصلي
در و آن ثابت بخش نه است زندگي متحول بخش اجتهاد اصلي
هدايت و پاسخگو حضور بايد دين كه است متحول بخش اين
دين سخنگوي واقع در اجتهاد و بدهد نشان را خويش كننده
و ميگويد سخن ما با دين نام به كه است اجتهاد.است
.ميكند تبيين زندگيها در را "واقعه حوادث" مسيرحركت
را انسانها زندگي كه عطفي نقطههاي يعني "واقعه حوادث"
وضعيت تغيير همين و ميآورد در ديگر وضعيت به وضعيتي از
يا گيرد قرار ارزشي اهداف سقوط جهت در است ممكن كه است
دست به را "واقعه حواث" زمام اينكه.آنها تعالي جهت در
اجتهاد اينكه براي يعني است ، همين براي سپردهاند اجتهاد
اهداف تعالي جهت در را واقعه حوادث خويش آگاهانه حضور با
.آنها سقوط جهت در نه كند ، هدايت ارزشي
استثمار.بگيريد نظر در را نوين اقتصاد:مثال بعنوان
در.بود خواهد و است بوده ارزشي ضد پديده يك هميشه
به كه تازهاي رنگهاي با ضدارزشي پديده اين نوين اقتصاد
ظاهر به را خويش ارزشي ضد ابعاد تا ميرود ميگيرد خود
اگر.است "واقعه حادثه" مجموع ، اين و ;بدارد پوشيده
و كند رو را شوم پديده اين دست نتواند اينجا در اجتهاد
كه ظاهرالصلاحي نامهاي با نتواند و سازد محكوم را آن
را آن ماهيت مرتجعان و مينهند خويش كار بر استثمارگران
ارزشي اهداف از دفاع در كند ، مبارزه نميكنند ، درك
ماند ، ناتوان دفاع اين در اجتهاد اگر و.است مانده ناتوان
در صورت ، اين در زيرا است ، كرده نفي را خويش فلسفه
پيروزمند و بود نخواهد توانا چندان زندگي ديگر ابعاد
به اكنون هم ما كه است واقعيتهايي اينها و گشت نخواهد
.ميكنيم لمس را آنها تجربه
آزاد ، تجارت كلان ، مالكيتهاي برابر در اجتهاد اگر امروز
و كارخانهها و صنايع كار ، بدون سودهاي خارجي ، تجارت
تفاوتهاي جهت در همه كه آن ، امثال و بزرگ كشاورزيهاي
امكانات از ظالمانه برخورداري و زندگي سطح وحشتناك
باشد نداشته انبيايي موضع ميكنند ، حركت رفاهي و اجتماعي
را خويش اصلي فلسفه ،(محروم انسان كنار در ايستادن يعني)
سخن اجتهاد درباره كه صاحبنظراني و كساني.است كرده نفي
اين از كه است بسيار شگفتي جاي ميكنند ، بحث و ميگويند
كند ، نفي را خويش اصلي فلسفه اجتهاد اگر.دارند غفلت اصل
داشت؟ تواند نتيجهاي چه آن برگهاي و شاخ به پرداختن
آنها با زندگي مضمون كه پديدههايي يعني واقعه حوادث
گاه حتي نيست ، تكامل مستلزم تداوم ليكن مييابد ، تداوم
حوادث بازمامداري كه است اجتهاد اين و است سقوط مستلزم
در حركت به انساني سقوط جهت در حركت از را آنها واقعه
اجتهاد كه مينگريد اكنون.ميدهد سوق انساني تكامل جهت
متحول ماهيت با كه كند درك و كند درك را خود خود ، اگر
تكاليف ميتواند خوبي به دارد ، جوهري پيوندي انسان زندگي
با كه است اجتهاد كدام آن آيا و كند درك نيز را خود
..هرگز اجتهادي؟ هر دارد ، جوهري پيوندي زندگي متحول ماهيت
."بيدار كند كي خفته را خفته".
فرياد را توحيد آنكه كنار در پيامبران كه هنگامي
فريادكردند نيز را عدالت ،(اعبدواالله ان) ميكردند
و بيدارند كه داشتند معلوم ،(الميزان و اوفواالكيل)
مشكلات از فارغ.كنند بيدار را خفتگان ميتوانند بيداران
را انسان مشكلات و زندگي مختلف ابعاد و بودن انسان مادي
معنايي چه داشتن انساني حيات زمامداري داعيه و نكردن درك
داشت؟ ميتواند
برنامه كه است اين كامل هدايت.است "كامل هدايت" يك دين
مطرح را رشد مقتضيات هم يعني كند ، ارائه را انساني رشد
برنامه در.نمايد طرد و بشناساند را رشد موانع هم و سازد
:است گشته مطرح بعد دو هر دين
.است فراخوانده بدان كه خدا ، به توجه:رشد مقتضي -
.است كرده مبارزه آن با كه ظلم ، :رشد مانع -
.است رشد مانع ظلم پس.كرد نخواهد رشد عدل بدون جامعه
و) است فردي رشد مانع(1) "شرك" و "كفر" كه همانگونه
اجتماعي رشد مانع "ظلم" ،(نيز اجتماعي رشد فرد ، بواسطه
.(نيز فردي رشد اجتماع ، بواسطه و) است
:گفتهاند
را همگان مصالح كه ميكند وضع (ص)پيامبر را شرعي سياست
نور وارد را جامعه او رو اين از.ميداند اجتماع در
سياست...محرومند نوري چنين از عقلي سياستهاي.ميكند
بلكه نيست ، اندرزها و پندها از مجموعهاي تنها شرعي
و پنهان كردارهاي و پندارها بر حاكم كه است جامعي قوانين
كه نيست آدابوسلوك رشته يك فقط نيز.است آدمي آشكار
را بشر عبادي وظايف و نيايش شيوه تنها و باشد آموخته دين
يك شرعي ، سياست بلكه باشد ، كرده تعيين خداوند برابر در
است درست آنچه.است اقتصادي و اجتماعي و سياسي كامل نظام
بر كه مينهد مبسوطي احكام و جامع اصول شرع كه است اين
-انساني فضيلت كمال حصول منظور به -مصالح همه آنها طبق
.ميشود داده ترتيب
مصالح رسيدند ، خود هدفهاي به چون فلسفي و عقلي سياستهاي
مراتب سلسله در اخروي ، سعادت به نيل منظور به را دنيوي
در بيشتر ياري هدفش كه سياستي فقط.نميدهند قرار صحيحي
را دنيوي مصالح ميتواند است ، حقيقي سعادت به رسيدن راه
قرار ابدي و اخروي و كلي سعادت جهت در اهميت ترتيب به
را دنيوي مصالح درست ماهيت ميتواند خدا نور فقط.دهد
ميتوانند زايل مصالح اين چگونه كه دهد نشان و كند روشن
.گيرند قرار باقي سعادت جهت در
مراحل همه در بايد شرعي سياست كه است طبيعي بنابراين
.باشد راهنما بشر زندگي
را دين جامعهساز ابعاد ميتواند كه است "اجتهاد" اين پس
انسان يعني مجتهد.باشد اجتهاد بهواقع ، اگر بنماياند ،
و (مطلق اجتهاد) وافي و ويژه معلوماتي با كه زندهاي
پيشنماز در كه عدالتي تنها نه قدسيه ، ملكه احراز) اهليت
خويش معاصر انسانهاي حيات وارد ،(است شرط آن امثال و
و كند تكليف تعيين آن براي و دهد شكل را آن تا ميشود ،
آيا و مظلوم؟ و ظالم:دستهاند دو جز عصر هر انسان آيا
بيتوجه دسته دو اين به -نام هر به -ميتواند اجتهاد
پس نپردازد؟ خويش روزگار مظلوم و ظالم مساله به و باشد
كند؟ رهبري را انسانها حيات ميتواند كه است مدعي چگونه
و ظالم:است موجود دو حضور صحنه همواره انسانها حيات
حيات براي تكليف تعيين و انساني حيات رهبري و مظلوم
دو اين برابر در شما كه ميدارد واجب -ضرورت به -انسانها
خوب اكنون.باشيد داشته موضع مظلوم و ظالم يعني موجود ،
كرده تعيين (ع)علي را اجتهاد مشخصه بهترين كه ميفهميم
تا (2)"مظلوم لاسغب و ظالم كظه علي يقاروا لا ان":است
است ، چكاره -خويش رسالتي واقعيت در -مجتهد ندانيم ما
است ايناست كدام آن ابعاد و چيست اجتهاد دانست نخواهيم
.مساله اصل
براي را اسلام دين احكام كه است كسي مجتهد:ديگر سخن به
تشريع منظوري و هدفي براي احكام ، اين.ميكند بيان مردم
"لام" با و شده بيان صراحت به قرآن در منظور اين.است شده
."بالقسط ليقومالناس":است گشته يادآوري تعليل و غايت
ليقومالناس" جهت در خود استنباطهاي در مجتهد بايد پس
توجه مهم امر دو به بايد مجتهد پس كند ، حركت "بالقسط
:باشد داشته كامل
تحقق جهت در همه بايد استنباطي احكام اينكه -1
هدف آن معارضبا تنها نه و باشند "بالقسط ليقومالناس"
عكس به بلكه نباشند ، آن تحقق زمينههاي برنده بين از و
جامعه" ساختن يعني باشند ، اصلي هدف آن تحقق زمينهساز
."بالقسط قائم
هدف آن تحقق و مختلف موضوعات براي كه حكمي هر اينكه -2
و استنباط است ، نشده عرضه و استنباط تاكنون و است لازم
و "الاحكام آيات" شماره كه اينجاست از و.كند عرضه
نقائص از يكي وميكند تفاوت بسيار "الاحكام احاديث"
احاديث و آيات از بسياري كه است همين موجود اجتهاد كنوني
احاديث و آياتالاحكام جزو-بايد بلكه-ميتوانند كه
ماندهاند ، باقي شده فراموش و متروك باشند ، الاحكام
عدل خود احاديث و آيات تكاثر ، منع احاديث و آيات:مثلا
."باطنه زكات" احاديث و آيات همچنين ;آن قطعيت و
خود وجودي فلسفه به چيز هر از پيش بايد ما اين ، بنابر
شد معلوم كه هنگامي.كنيم تعيين را وآن بپردازيم اجتهاد
كيست؟ واقعي مجتهد كه ميشود چيست ، معلوم براي اجتهاد
خدا":ميفرمايد -شد نقل چنانكه -"ع"علي امام اينكه
مظلوم از و نسازد ظالم با كه دارد عالم با قراردادي
فتوي و اجتهاد با ارتباطي هيچ ميكنيد تصور ،"كند حمايت
و اصولي ارتباطي دارد ، تنگاتنگ ارتباطي چرا ، ندارد؟
پس است عالم اگر نيست؟ عالم مجتهد مگر دارد ، جوهري
مسئوليت و ،(طلبد عالم آزادي كه است آن عالم)است مسئول
از او مسئوليت بلكه اوست ، متوجه "ع"علي كلام در مذكور
به عمل و احكام قلمرو در كه اوست زيرا است ، سنگينتر همه
.ميدهد خط جامعه به احكام
مربوط ، معلومات نداشتن دليل به -مجتهد فقهي ديدگاه اگر
اقتصادي ظلمه از بسياري كه باشد گونهاي به -لازم ديد يا
بداند مشروعالمنافع و صحيحالعمل و متشرع و درستكار را
طبق را آنان اقتصادي روابط و معاملات و نشناسد ظالم و
تكاثري درآمدهاي و كند تلقي مشروع خود نظر و فقهي قواعد
اين زيان و بداند حلال برايشان مادر شير چون را آنان
و قسط و عدل بنيان به را معيشتي و اقتصادي و مالي چگونگي
سازنده حركتهاي افت و محروم انسان سقوط در را آن تاثير
ديني ضد تبليغات فرصت و جوان نسلهاي سرخوردگي و اسلام
نشمارد ، مهم يا ندهد قرار توجه مورد ديگران ، به دادن
عليبن راه و كند مخالفت آنان با ميتواند چگونه
مخالفت گروه اين با كه هنگامي و بپيمايد؟ را "ع"ابيطالب
ندانست ظالم و متجاوز را آنان خود فقهي مذاق طبق و نكرد
(اقتصادي ستمگران وافر برخورداري و پرخوري) "ظالم كظه" و
"مظلوم سغب" آورنده پديد و سبب و عامل را
و محرومان محروميتكشي و كمبودداري و گرسنگي و بيغذايي)
كه -را مظلوم مردم محروميتهاي و نشناخت (اقتصادي مظلومان
و خدا به -است كرده منسوب ظالمان به صراحت به كريم قرآن
مظلومان كنار در ميتواند چگونه دانست ، منسوب تقدير
فراموش و ستمديده بندگان و اجتماعي محرومان و اقتصادي
"عج"مهدي شيعه از بينوايان و "ص"محمد امت ضعفاي و خدا شده
بايستد؟
دارد ادامه
:پانوشتها
ظلم":است شده خوانده ظلم ،"شرك" نيز ، "كريم قرآن" در -1
محروميت نه و برتابند را ستمگران ستم نه" -2/"عظيم
جزء عبده ، محمد شيخ شرح ص 52 ، نهجالبلاغه ، -"را محرومان
.ص 32 1 ،
|