لوئيس خورخه آثار و زندگي بر مروري
آثار باغهاي كوچه در پاياني بخش - بورخس
بورخس
نقد و شعر دغدغه
شعر
لوئيس خورخه آثار و زندگي بر مروري
آثار باغهاي كوچه پايانيدر بخش - بورخس
بورخس
و پربار بسيار بورخس براي تا 1933 سالهاي 1924
كرد همكاري به شروع ادبي مجله چند با زيرا بود هيجانآور
اين از يكي كه شد نصيبش راه اين از بسياري وموفقيت
با همكارياو كه اين شگفتبود فيرو مارتين مجلهها ،
آن ناشران كه هنگامي را منتظرهاي غير گرايش مجله اين
نمايش.شد سبب برايش كردند ، آغاز را جديدي ادبي نزاع
گروه كرد ، درگير را نويسندگان از گروه دو تبليغات ،
گروه و عنوانفلوريدا تحت اشرافزادگان و روشنفكران
كابوي دانستههاي در غرق شهري زندگي خمهاي چمو به آشنا
اروپايي وابستگيهاي بورخس كه آنجا ازجنوبي آمريكاي
گروه در بود ، كرده كسب شهرتي روشنفكر يك عنوان به و داشت
هيچ وابستگي اين از متاسفانه اما گرفت جاي فلوريدا
ادبيات نوشتن خواهان او.نكرد كسب خوشايندي موفقيت
بود واقعيمحلي هواي و حال و خطر از سرشار عاميانه
.بود شايستهتر فلوريدا گروه به انتصاب به شهرتش معذالك
خود تا كرد تلاش مايوسانه را بعدي سال چند او بنابراين
روز ساعات بيشتر نتيجه در دهد رهايي نفس خواهش اين از را
با گفتوگو شهر ، معمولي نواحي مطالعه و تحقيق به را
محلي گويش وفراگيري تانگو رقص يادگيري شرور ، افراد
.شد مادرش شگفتي باعث كه گذراند پرتغالي -ايتاليايي
تحت رساله و شعر مجموعه چند تدوين سالها اين نتيجه
(1929)مارتين سال كوادرنو" و "(1925)فرنت لونادوان"عناوين
از را پزو هزار سه و سيپال ماني دوم جايزه دومي كه بود "
قهرمان به راجع نوشت كتابي سال 1930 در.كرد او آن
سل بيماري از سال 1912 در كه شاعر كاريگوي كودكيش ،
اواريستو عنوان كه كتاب اين متاسفانه.بود درگذشته
كاريگو زندگي به راجع كه آن از بيشتر گرفت ، برخود كاريگو
موفق هم چندان و بود آيرس بوئنوس در كودكيش خاطرات باشد
همين در (كرد بازنگري را آن ل 1955 سا در بورخس)نبود
ويكتوريا كرد ، برقرار دوستي ارتباط دوزن با كه بود دوران
در كه بود مترجمي ويكتوريا.ميلان آستيت السا و اوكامپا
السا و ميكرد تبليغ را بورخس نوشتههاي سور ادبي مجله
السا متاسفانه.شد عاشقش بورخس كه بود سالهاي دختر 17
دوباره دو آن بعد سال چهل اما كرد ازدواج ديگري مرد با
.كردند ازدواج سال 1967 در و رسيدند هم به
معقول هرچند سياسي ، آگاهي نوعي بورخس براي سالگي بيست
هيپوليتو پيشين ، جمهور رئيس از او.داشت همراه به نيز
تا سالهاي 1916 بين يوريگوينميكرد يوريگوينحمايت
حضور از را او ملي ، اساسنامه اما بود جمهور رئيس 1922
فرصت منتظر كه او اين بنابر كرد منع انتخابات در مجدد
در.ميكرد راهبري صحنه پشت از را خود حاميان بود دوباره
را خود روشنفكر ، جوانان انجمن همراه به بورخس سال 1928 ،
تلاش همه آن ثمره متاسفانه اما كرد او مجدد انتخاب وقف
شدن برنده از پس زيرا دلسردي و سرخوردگي جز نبود چيزي
برخلاف كه شد ثابت آرا ، درصد از 60 بيش با يوريگوين
زيادي فاصله واقعي فرمانرواي يك تا او اعمال وعدههايش ،
حكومت توسط يوريگوين كه هنگامي بورخس نااميدي.دارد
بيشتر مثل نيز او بالاخره و شد بيشتر كرد ، سقوط نظاميان
كوتهبينياي تاسف كمال در.شد متنفر سياست از نسلانش هم
انعكاس نيز شخصيش زندگي در ديد سياست دنياي در او كه
همانطور كرد خودنمايي به شروع او در نابينايي كرد ، پيدا
بورخس كه موقع آن در و بود شده گرفتار آن به نيز پدرش كه
ديد از كاملا پدرش ميگذاشت ، سر پشت را سالگي بيست سنين
عمل تحت پدر چشم مرواريد آب سال 1927 ، در.بود محروم چشم
كه بود عملي هشت از جراحي اولين اين و گرفت قرار جراحي
موفقيتآميز هيچكدام متاسفانه و شد انجام او چشمان روي
.شد نابينا كاملا عمر اواخر در تابالاخره نبود
در هم را جديدي جهتهاي زندگيش سي دهه در بورخس استعداد
داستان اولين.داشت پيشرو نوشتههايش سبك در هم و موضوع
مرگ از گرفته الهام "خيابان گوشه مرد" عنوان تحت كوتاهش
بيپرده واقعبيني با او كه بود محلي گانگسترهاي از يكي
روزنامههاي از يكي در داستان اين.بود پرداخته آن به
كه بوستون فرانسيسكو مستعار نام با ولي رسيد چاپ به محلي
موفقيت كتاب اين چاپ.بود اجدادش از يكي نام
سال 1933 در.آورد ارمغان به برايش را فوقالعادهاي
تاريخ" نام به كوتاه كمدي قطعات نوشتن به شروع بورخس
در تا 1934 سالهاي 1933 بين كه كرد "بدنامي جهاني
با كتاب اين داستانهاي از بسياري.رسيد چاپ به روزنامه
در اسطورهاي طنين معمولا كه تخيل و واقعيت از آميزهاي
بعدها و داشت سوررئاليستي اصالت ميخورد ، چشم به آن
جادويي رئاليسم سبك از كه لاتين آمريكاي نويسندگان بيشتر
استناد اصليشان ملهم عنوان به بورخس به كردند ، استفاده
سال از دقيقا نوشتاري شيوه اين بورخس براي اما.كردند
راهي" نام به تخيلي رمان يك بازنگري با او.شد شروع 1935
اصلي الگوي عنوان به كه نوشت داستاني "موتازيم آل سوي به
سال 1936 در.شد گرفته نظر در بورخسي شيوه به داستان
چاپ به "جاودانگي تاريخ" عنوان تحت ديگري مقالات مجموعه
.رساند
نويسندگان جرگه به زندگيش سي دهه در بالاخره بورخس گرچه
با دنيا زيرا نبود مختص نوشتن به كاملا دهه اين پيوست ،
نياز ثابت درآمد يك به او و بود روبهرو اقتصادي بحران
ماني كتابخانه اول معاون سال 1937 در اين بنابر داشت ،
بود 9 شغل اين در خدمت مشغول سال مدت 9 او.شد سيپال
در را محولهاش امور كه او.ناميد "مطلق ناكامي" كه سالي
به كارش ساعات بقيه ميرساند ، پايان به روز ساعات اولين
اسپانيايي زبان به داستان ترجمه و كلاسيك آثار مطالعه
را فاكنر و وولف آثار كه بود كسي اولين بورخس)ميگذشت
.(كرد ترجمه اسپانيايي به
افتاد ، اتفاق بورخس براي غمانگيز حادثه دو سال 1938 در
با كه اين بعد و رفت دنيا از عزيزش پدر كه اين نخست
آن تعاقب در و شدن زخمي و پنجره يك به پيشانياش برخورد
گرفت قرار جراحي عمل تحت بيمارستان در زخمش ، كردن عفونت
.ميزد پا و دست زندگي و مرگ ميان در ماه يك حدود در و
خودنمايي "جنوب" داستان در اتفاق اين از خلاصهاي بعدها
نام كه زد قلم را جديدي داستان او حادثه ، اين از پسكرد
پس و كرد انتخاب آن براي را "كيشوت دون مولف پييرمنار ، "
كه شد نوشته "ترتيوس اربيس اوكبر ، تلون ، " داستان آن از
كتاب در ديگر داستان چندين و "بابل كتابخانه" اضافه به
سال در.رسيد چاپ به "ديگر داستان و 23 بابل كتابخانه"
باغ" عنوان تحت كوتاهش داستانهاي از ديگري مجموعه 1941
دوست با سال 1942 در.شد منتشر "پيچ هزار گذرگاههاي
دومك بوستون مستعار نام با كازارس ، بيويي آدولفو جوانش ،
دون براي مشكل شش" عنوان تحت پليسي طنز داستانهاي يكسري
داستانهاي اين بر علاوهكرد منتشر "پارودي و ايزيدور
را راز و رمز و تخيل حقيقت ، ازفلسفه ، آميزهاي كه جديد ،
را سياسي مقالههاي نوشتن دوباره بورخس داشت ، خود در
ظهور الهوگار روزنامه در كه مقالهها اين.كرد آغاز
نظيريهود زمان آن عمومي گرايشات از بسياري از و كرد پيدا
انتقاد فاشيسم طرف به افولش افزايش و نازيسم ستيزي ،
.نگرفت قرار حمايت مورد سياسي سيستم هيچ توسط ميكرد ،
مقالههاي همين واسطه به بيشتر او شهرت كه اين شگفت
زيادي مشكلات حقيقت اين و داستانهايش تا بود سياسياش
.آورد وجود به برايش دهه 40 نيمههاي به ورود در را
موهبتي بورخس براي كتابخانه در سوزي آتش خوشبختانه
ادبيات مدرس عنوان به آنجا ترك از پس.بود خداداد
اروگوئه و آرژانتين به شد ، استخدام انگليسي و آمريكايي
تا گرفته بليك از گوناگوني موضوعات مورد در و كرد مسافرت
فعاليتها اين عهده از خوبي به او.كرد سخنراني بودا
شادماني احساس مدتها از پس بار اولين براي و برآمد
.كند پنهان را كشورش از دوري رنج نميتوانست گرچه ميكرد
زندگي ساختن مشكل براي را خود تلاش تمام پرون رژيم
از پس نورا ، خواهرش ، و مادر.داد انجام دوستانش و خويشان
خود و شدند توقيف سال 1948 در رژيم ، عليه اعتراض در شركت
در غيررسمي پليسهاي حضور بدون كه ميآمد پيش ندرت به او
ادامه كارش به ترتيب هر به ولي كند سخنراني حضار ، ميان
نام به كوتاهش داستان مجموعه دومين سال 1949 در.داد
.رسيد چاپ به "الف"
.شد آرژانتين نويسندگان انجمن رئيس بورخس سال 1950 در
بررسي و موشكافي تحت و داشت سياسي شديد لحن انجمن اين
جالبي وضعيت آن گردهماييهاي از يكي در بالاخره و بود
و ادبي بحثهاي وارد هنرمندان كه هنگامي ;افتاد اتفاق
و شده خسته و كسل پليس ماموران بودند ، ظريفي فلسفي
كرده ترك را محل ديگر بعضي و بود گرفته خوابشان بعضيها
همه عليرغم و شد شروع واقعي سياسي بحثهاي بودند ،
.شد تعطيل انجمن بالاخره احتياطهايشان ،
نام به بورخس مقالههاي مجموعه مهمترين سال 1952 در
انقلاب سال 1955 در.رسيد چاپ به "ديگر استنطاقهاي"
.گرفت قرار التفات مورد دوباره بورخس و شد حادث كوردوبا
سبب همين داشتبه نظامي ماهيت هنوز جديد حكومت گرچه
در و كرد كار به آغاز دوباره آرژانتين نويسندگان انجمن
همان يعني ملي كتابخانه رئيس سمت به بورخس حيرت ، كمال
او چشمان ديد زمان اين تا.شد منصوب روياهايش ، شغل
روساي از تن دو كه اين جالب و بود رفته تحليل كاملا
بورخس البته.بودند شده نابينا كاملا نيز كتابخانه قبلي
و شد روبهرو آن با بود ممكن كه ملاطفتي و بردباري با
كه ميكنم صحبت خداوند جلال و شكوه از من":كه بود معتقد
تاريكي و كتاب جلد واحد 800هزار آن در من بر موهبتش
گرفت تصميم و ميداد انجام جديت با را كارش وي ".بود
به سال 1956 در.كند مبدل فرهنگي مركز يك به را كتابخانه
دانشگاه در انگليس و آمريكا ادبيات استادي مقام
آن انتظار در سال او 12 كه شغلي شد ، نايل بوئنوسآيرس
آن از را ادبيات ملي جايزه سال همان در آن از پس و بود
زيادي كتابهاي كه اين از سالگي پنجاه اواخر در.كرد خود
همان در و شد متعجب شده ، نوشته آثارش و زندگي به راجع
رشته به را قطعههايش جذابترين از يكي كه بود زمان
."ومن بورخس":آورد در تحرير
زيرا آورد رو شعر به دوباره وي بينايي ، فقدان جبران براي
حك و اصلاح ذهن در ميتوان آسانتر را شعر كه بود معتقد
در بعدها كه ،"خالق" كتاب سال 1960 در.كاغذ روي تا كرد
داد ، اختصاص خود به را "رويايي ببرهاي" عنوان انگليسي
قطعههاي از مجموعهاي كه را كتاب اين بورخس.كرد منتشر
به اثرش شخصيترين و بهترين بود ، اشعار و تمثيلها نثر ،
.آورد شمار
كه فرانسه به بورخس آثار ترجمه با سال 1940 در گرچه
اولين برآمدند ، آن عهده از خوبي به "كاليوس و ايبارا"
گرفت ، تابيدن بورخس سوي به بينالمللي شهرت ضعيف روشنايي
.انجاميد طول به سال 1961 تا او جهاني و واقعي شناخت اما
جايزه دومين مشتركا بكت ساموئل و او سال اين در
دلار هزار شامل 10 كه فورمنتول جايزه) ناشران بينالمللي
متوجه بورخس كه بود جا اين در و كردند خود آن از را (بود
جهت تغيير او سوي به ناگهان جهاني نورافكنهاي شد
سرعت به آنها همه و شد ترجمه انگليسي به آثارش.دادهاند
به "پيچ هزار گذرگاههاي باغ" كتاب.كردند پيدا طالب
كتاب اين.شد زيادي كشورهاي راهي و ترجمه زبان چندين
واقع توجه مورد چنين اين كه بود لاتين آمريكاي اثر اولين
بورخس سال 1961 در و كرد دعوت را او تگزاس دانشگاه.شد
او.كرد تجربه را آمريكا بار اولين براي مادرش همراه به
در و كرد مسافرت آمريكا مختلف شهرهاي به ماه شش
از پسكرد سخنراني نيويورك تا سانفرانسيسكو دانشگاههاي
داد ، كنفرانس كرد ، ديدن متحده ايالات از دفعات به او آن
.داد انجام غيررسمي مناظرههاي و كرد سخنراني
بسياري از تا بازگشت اروپا به دوباره بورخس سال 1963 در
دوباره و كند ديدن كودكياش دوران خاطرهدار محلههاي
هاروارد سال 1967 در.ببيند را قديمي انجمنهاي و دوستان
در خانگي پروفسور عنوان به را سالي يك تا كرد دعوت او از
و كرد ملاقات جيوواني توماس نورمن با آنجا.بگذراند آنجا
و ادبي ياور و همراه يك خوب ، دوست يك جيوواني پس آن از
دوست با سال همان در.شد او مترجمان اصليترين از يكي
از سال 1964 در را همسرش كه ميلان الساآستت قديمياش ،
هيچ براي ازدواج اين متاسفانه.كرد ازدواج بود ، داده دست
كرده عادت السا زيرا نياورد بار به كامل رضايت آنها كدام
حال در هنوز بورخس كه حالي در باشد ساكن جا يك در كه بود
در و بود بلد اسپانيايي فقط السا علاوه به بود ، اكتشاف
ناراحتي احساس زبان انگليسي مهمانان مقابل در و كشورها
دوام سال سه از بيش آنها ازدواج دلايل همين به ميكرد
همراه به دوباره و شد جدا وي از سال 1970 در و نياورد
سالها ، اين خلال در.كردند مكان نقل آنجا از مادرش
اسرائيل و اسكاتلند انگلستان ، اروپا ، به سفرهايي بورخس
در.نوشت مقاله و كوتاه داستان شعر ، مجموعه چند و داشت
گارسيا گابريل تنهايي صدسال كتاب كه سالي سال 1967 ،
كازاراس ، بيوي قديمياش ، دوست و او شد ، منتشر ماركز
سال 1970 در.رساندند چاپ به را "دومك بوستوس تاريخچه"
كتاب درقالب آرژانتين سنتي داستانهاي از مجموعهاي
با آشنايي دامنهرسيد ظهور منصه به "برويد دكتر گزارش"
ژاپني آرژانتيني كوداما ، ماريا نام به شاگردانش از يكي
برايش منشي عنوان به كرد موافقت زيرا شد وسيعتر الاصل ،
و رفاقت يك قالب در ارتباط اين دامنه بالاخره و كند كار
.شد شكوفا همكاري
اسپانيا در تبعيدش از تازه كه "پرون خوان" سال 1973 در
آرژانتين جمهوري رياست انتخابات در مجددا بود ، بازگشته
قدري به بورخس شهرت زمان ، از برهه دراين گرچه.آورد راي
مصون اذيت و آزار گونه هر از را وي كه بود شده عالمگير
.كرد رد را پرون حكومتي دستگاه در شغل پذيرفتن او ميكرد ،
منصوب بينالمللي كتابخانه مدير سمت به وي سال 1973 در
كردن ، مسافرت به را بعدي سال چند تا گرفت تصميم و شد
داستان به سال چند اين حاصل و بپردازد نوشتن و سخنراني
مادرش نيز سال همين در.شد منجر سال 1975 در "شن كتاب"
.گذشت در سالگي سن 99 در
سال در.داشت چنته در زيادي حوادث او براي هنوز زندگي
و كرد دعوت آنجا به را او ژاپن پرورش و آموزش وزير 1976
مجذوب شدت به را او كه تمدني از توانست بورخس بالاخره
طريق از پرون ايزابل كه هنگامي.كند ديدن بود ، كرده خود
گرفت ، امورقرار راس در سال همان در ديگري نظامي كودتاي
ولي گرفت سر از را سياسياش فعاليتهاي ديگر بار بورخس
بود كرده كسب يوريگوين مورد در كه نتيجهاي همان دقيقا
مسافرتهايش به كوداما ماريا همراهي با او.كرد تجربه را
.كند تاليف سفر نقشه يك توانست و داد ادامه دنيا دور به
.كرد گردآوري را آن متن او و نقشه اين تصويرهاي ماريا
كه شد منتشر "نقشه" نام به سال 1984 در كوشش اين نتيجه
افسانهاي دريايي سفر يك عنوان به سفرهايشان آن ، در
به مكان و زمان فراسوي مسافرت درباره سخنراني يك اكتشاف ،
وي كه بود سفرها همين خلال در.است شده كشيده تصوير
نوازش كودكيش ، دوران روياهاي از يكي به توانست بالاخره
چقدر و بپوشاند عمل جامه زنده ، ببر يك پوست كردن
.نبود كردن ثبت قابل ببر آن افكار كه است تاسفآور
فوقالعادهاش و طولاني زندگي اواخر تقريبا بعد ، سال دو
سن 86 در ژوئن 1986 ، در 14 بورخس.كرد ازدواج ماريا با
سرطان از كند ، دريافت ادبي نوبل جايزه كه اين بدون سالگي
.گذشت در جنوا در كبد
اينترنت:منبع
عزيزي پروانه:ترجمه
نقد و شعر دغدغه
و نبوده ايران جامعه خاص شعر ، بحران درباره بحث ;اشاره
آنچه.است ادبيات عرصه روز بحث نيز عربي كشورهاي در
"ادبي هفتهنامه" معتبر نشريه از است مقالهاي ميخوانيد
مقاله اينميشود منتشر عرب نويسندگان اتحاديه توسط كه
آن دلايل و عربي جوامع در شعر ضعف به ابتدا كوتاه
.ميپردازد شعر نقد آسيبشناسي به سپس و پرداخته
وندي محمداسماعيل:نوشته
عليمحمدي علي:ترجمه
الادبي الاسبوع:منبع
به را عرب جهان در شعر افول منتقدين اخير ، سالهاي در
قالب در مطبوعات و ناشران توسط كه) آن بيرويه گسترش سبب
چاپ نشريات ادب و فرهنگ صفحات در يا شعر مجموعههاي
نيز مواقع بيشتر در كه گرفتهاند انتقاد باد به (ميشوند
كرده تصور ساده را شعر سرودن جديد ، نسل.است آنان با حق
و مزايا كسب پي در شعر نام به نوشتههايي انتشار با و
از تا هستند آن دنبال به اينان.هستند خود نفع به شرايطي
شهرت به نشريات صفحات بر نامشان درج و چاپ تجديد طريق
حكومت ، به وابسته نشريات در شعر چاپ با و برسند فراواني
در نيز شعرها اين چاپ.آورند دست به گزافي حقالتحريرهاي
صفحات نويسندگان با شخصي روابط براساس موارد بيشتر
.ميشود امكانپذير صفحات ، مسئول يا ادبي -فرهنگي
عبارات ، و كلمات آوردن:است چنين نيز شعرها اين ويژگيهاي
علامات چين ، نقطه و خالي فضاي عمودي ، گاهي و افقي گاهي
اگر...و بعد سطرهاي در بالا سطر تكرار استفهام ، و تعجب
پراكنده كلمات اين كه كند اعتراض و كرده جرات خوانندهاي
جملاتي و كلمات تنها و نبرده هنر و شعر از بهرهاي هيچ
اين از قهقهه صداي شعري ، معاني و ارزش مفهوم ، فاقد است
:ميشود داده پاسخ او به تمسخر با و شده بلند آنجا و جا
و باشد؟ شعري ارزش و مفاهيم داراي بايد شعر حتما آيا
اغلاط شعر ، اصطلاح به عبارات اين در:بگويد ديگري اگر
اشتباه بگويد اگر براو واي و -يالغوي دستوري املايي ،
نخواهد فرود او سر بر كه ضربههايي چه دارد ، وجود -عروضي
در يقينا.شد نخواهد زده او به كه تهمتهايي چه و آمد
است ، بسته فكرش است ، سنتگرايي آدم:ميشود گفته بارهاش
مدرنيسم پست و مدرنيسم از چيزي او است ، دگمي و خشك آدم
و بحراني اوضاع چنين در..باشد ساكت است بهتر نميداند ،
ميسوزانند ، دل شعر عرصه براي كه كساني عموم تاسفانگيز ،
نقد در را آن از رهايي و معضل اين حل دوخته ، نقد به چشم
راهبردي و روش نقد ، كه شوند مي اميدوار و ميكنند جستجو
افراد اين.باشد غلط روشهاي اصلاح براي موثر و مثبت
و شعر عرصه در جازدن در و ركود نقد ، كه اميدوارند
و و بزرگي به رسيدن جهت كه نسلي براي را آن پيامدهاي
.بكشد تصوير به ميكنند شتاب شهرت
اين آيا كه است اين ميشود مطرح جا اين در كه پرسشي حال
ما آيا ديگر عبارت به !شد؟ خواهد محقق آرزو و اميد
درست راه در تا باشند راه اين پرچمدار كه داريم منتقداني
كه منتقدان از كوچكي گروه استنثاء به برداريم؟ گام
صاعقهاي همچون كارهايشان و لقباند اين شايسته واقعا
منتقدان از گروه دو نقد ، عرصه در است زمستان تاريك شب در
تحصيلات داراي كه هستند كساني نخست گروه:دارند حضور
به و هستند غربي كشورهاي از دانشگاهي مدارك و عاليه
مطالعات به و آشنا غرب معاصر و نوين نقد روشهاي
مذكور گروه.پرداختهاند...و شناسي ساختار زبانشناسي ،
اشتراوس ، كلودليوي ياكوبسن ، دوسوسور ، چون افرادي پيرامون
ژاك بالي ، شارل باختين ، كريستوا ، ژوليا بارت ، رولان
تدوين به درسي جزوههاي در و كرده مطالعه...و دريدا
به تامل اندكي با.پرداختهاند آنان نظريات و ايدهها
نقد و است چيز يك درس و تدريس كه ميبريم پي نكته اين
با مدرسي و استادياري حرفه ديگر عبارت به و ديگر چيز
كه بزرگوار استادان اين.دارد تفاوت نقادي و نقد حرفه
مساله اين معترض ما و) هستند منتقد همگي دارند اعتقاد
يك نقد به اگر (منتقدند واقعا آنان از برخي كه نيستيم
.ميشوند روبهرو بزرگ شكاف دو با بپردازند ، شعر مجموعه
.است معمولي خواننده و منتقد ميان اختلاف در آن نخستين
آثار از برگرفته قياسهاي و انديشهها از منتقد كه آنچه
است آميزهاي -خواننده نظر در حداقل -ميدهد ارائه خارجي
و مبهم اصطلاحات و پيچيده عبارات و راز و پررمز سخنان از
.فهم غيرقابل
آنچه كه چرا.است شعر مجموعه خود و او ميان دوم شكاف
از و نشده گرفته نقد مورد اثر درون از مينويسد منتقد
كه هنگامي.است نيامده دست به آن محتواي و مفاهيم
اين به ميكند ، تامل نوشته ، منتقد آنچه درباره خواننده
از يكي سبك براساس بسا چه مجموعه اين نقد كه ميافتد شك
نقد مورد شعر مجموعه با كه است ، آنان مكتب يا غرب شاعران
.ندارد سنخيتي و تناسب هيچ
و شاعران منتقدان ، اين از دوم گروه اما
آشنايان و دوستان شعر دفترهاي كه روزنامهنگارانياند
به دليل دو به و ميكنند دريافت هديه صورت به را خود
و درآوردن نان براي يا:ميپردازند آنها نقد و معرفي
. مسائل گونه اين و خوبيها پاسخ خاطر به يا و حقالتحرير
آنجا و اينجا از را شعر مجموعه از بخشهايي صورت دو هر در
قابل و مثبت نكات و ويژگيها بعضي سپس ميخوانند ، شتاب با
كه را آنچه و ميكنند بيان استدلال بدون را آن از تامل
تعريف و مدح يا نقد ، اين و ميدهند نشريه به نوشتهاند ،
.مغالطه و نقيضگويي و ضد يا و تعارف يا است
و شعر چشمانداز كه است اين اشاره قابل نكته پايان در
چشمانداز اين ولي است ، تاريك و تيره چشماندازي نقد ،
جدي كار مسئوليتپذيري ، مانع كه باشد اندازه آن به نبايد
عميق فرهنگ گسترش و ادبي واقعيتهاي در بازنگري و سخت و
نمايش و دادن نشان به ما پيشرفت و توسعه شود ، ريشهدار و
به نسبت تفكر و تامل بلكه نيست ، اندكمان اندوختههاي
وقار و علما تواضع به باشيم هرچه ما و است داريم آنچه
و مدعيان ادعاي و تظاهر به نه نيازمنديم آنان
.افتخاراتشان
شعر
يكبار فقط
صالحي سيدعلي
كن نگاهش دقت به
!كافيست ديدهاش دو روي و رنگ
است كافي شكستهاش كلمات دويدن
و لب كنارههاي
!... حروفش گوشههاي گاه
.خورد خواهد هم قسم
كن نگاهش دقت به
ميگويد سخن تو با كه او
است خود خوابهاي قصهخوان
خستهاش لرزان هاي دست با
.است عاجز ساده حقيقت يك آسان اثبات از كه
ميگويد دروغ دارد ميداني تو و
!بله بگو هم باز بله ، بگو حال اين با
ببخش را او بعد و
!كن باور را آدمي عظيم تنهايي بعد و
گشت خواهد باز دوباره او
!دست در روشن چراغي با تو همچون وهله اين
!بيدروغ و دانا بيريا ، عظيم ، زلال ،
باران ساز
ميرباذل سيدعلي
كن ، فراموش را خيابانها
را خانهها
توست چشمهاي از خستهتر كه
شهر اين
ميشناسد را تو نه
.را گندمزارها نه و
كن رها را گوشه
باران
است كرده كوك را سازش
ستوه
تكيار تقوي محمود
بود پاييز نه
تابستان نه و
داشتي رفتن پاي نه
ماندن تاب نه و
ميشدي تمام داشتي
لبخند همه آن پشت
نبود ديدني
شناسايي
حسننژاد قاسم
سرخي برگل ميخورم غبطه
است خورشيد چشم كه
ميريزم آسمان ترنم در را نگاهم و
كويم همين بيقرار هنوز
ميشناسد مرا كه
ميگويد و
ديدهام؟ كجا را تو
... نيست ساده
رجبزاده كريم
است جهان مركز اينجا
جهانداران
دلها تصرف به
ميگيرند سبقت هم از
نيست ساده
جهاني
گوشه اين در را
دادن جاي
جهان با و
كلامان جادو زبان به
!گفتن سخن
آينهها دعاي
(اصفهان) آزاد مهرناز
نكردهاند صدايم كائنات عمريست
دعايم صبح آئينههاي
نكردهاند
سبز اعتقاد از پر دشتهاي عمريست
جدايم تشنه كوير اين از
نكردهاند
باز دروازههاي روشنايي ديريست
رهايم بسته سايههاي از
نكردهاند
هنوز ولي بهارم چشمهاي بيمار
نسيم بوسه با
نكردهاند دوايم
نيست عشق اهل هيچكسي قبيله اين از
نكردهاند صلايم ليك هست اينكه يا
من نام به قسمت جريده در عمريست
سزايم انتظار جز سهمي
نكردهاند
مشتاق
كتابي آذر
دارم حرفي
نيست ، خط پشت كه باكسي
نميزند در
چيدهام بشقاب دو سفره بر
نيست كه آن براي
... باد با من
من اندوه
يثربي چيستا:ترجمه/هيوز فريدا
سيلويا و تدهيوز يعني معروف شاعر دو دختر هيوز ، فريدا
به كه شخصي دلايل به و است متولد 1960 وي.است پلات
كند چاپ را شعرهايش اينكه از هميشه بازميگردد ، او كودكي
مادرش و پدر با نميخواستهاست كه چرا.است داشته واهمه
كتابش ، تصويرگري چاپ از قبل او اصلي شغل.شود مقايسه
-سال 2000 در بالاخره كه اين تااست بوده كودك كتابهاي
از شعر كتاب اين.ميكند چاپ را شعرش كتاب اولين 1999
يك عنوان به و ميگيرد قرار توجه مورد بسيار منتقدان سوي
هيوز فريدا اشعار.ميشود ياد آن از مدرن پست شعر نمونه
.دارد را انسانها دروني مسائل طرح قصد مدرن پست فضايي در
:ميخوانيم را او شعر از نمونهاي هم با
چرمي كت يك پوسيده آستر همچون
ميكند سرباز ناگهان
...ميشكافد هم از هستيام تمام و
* * *
مرا چشم تونه
مرا قلب نه تو
...مرا نام نه تو
!نداشتي دوست مرا تو.. نه
انداختي نگاهي تنها
بخشيدي تولد آن به كه چهرهاي رونوشت به
نگاه يك اين حاصل و
است من جاودانه گريز
...مردم پرسان نگاه در
ميگريزم هميشه
من اندوه و
است چرمي كت يك پوسيده آستر
ميشكافد ناگهان كه
... تو نگاه از ميريزم فرو و
مزمور
عبداللهي علي: ترجمه/هوخل پيتر
مرگ سنجه با
سنجيد ميشود
آدمي نطفه از كه
انساني ،
بن زيتون بذر از و
رست نخواهد زيتوني نهال
*
دارند خانه خاك ، زير كه آنهايي
سيماني محفظهاي در
نيروشان
ميماند علفي ساقه به
.برف تازيانه در
*
ميشود تاريخ ويرانه ،
چنگالهايشان با موريانهها
ماسهها بر را آن
.مينويسند
*
قومي احوال در كسي و
آزمندانه كه
است بسته خويش نابودي به كمر
كرد نخواهد تحقيق
|