ناپذير انكار واقعيتي زيبا حقيقتي
عشق نظريه بررسي در "ورزيدن عشق هنر" كتاب در فروم اريك
;(هستي) انسان وجود مسئله به پاسخياست عشق":مينويسد
ميشود اضطراب بروز باعث تنهايي و جدايي از انسان آگاهي
تنهايي و جدايي از اطلاع از ناشي اضطراب رفع براي آدمي و
عشق مسير اين در و ميانديشد وصال به آن كردن فراموش يا
يگانه عشق فروم دكتر عقيده به."است موجود راهحل بهترين
انسان عشقاست انسان هستي مسئله به عاقلانه و كافي پاسخ
به اين وجود با و ميكند پيروز جدايي و انزوا براحساس را
فرديت و شخصيت و باشد خودش كه ميدهد را امكان اين او
نيرومندترين ، اساس مشترك پيوند آرزوي.كند حفظ را خود
كه نيرويياست عشق.شوقهاست اساسيترين و بشري كوشش
پيوند يكديگر با را آدميان و شكسته را انسانها بين موانع
.ميدهد
كه معنا بدين است ، بشري فعال نيروي عشق:ميگويد فروم
;فعلپذيري نه است بودن فعال عشق است ، فعاليت يك عشق
عمل دنبال به شخص فعلپذيري در استاما آزاد فعال ، انسان
اسارت ، نه است آزادي و پايداري عشق.ميشود كشانده
اصل اين برخلاف "...تويي چيز همه و هيچم من" چون جملاتي
.است
* * *
به را عشق خود خاص ديدگاه به توجه با روانشناسان
حقيقي عشق /عرفاني و دنيوي عشق:جمله از مختلفي گونههاي
تقسيم...و جنسي عشق /فرزند به مادر عشق /مجازي و
عمل به نيز ديگري تقسيمبنديهاي زمينه اين در.كردهاند
انتخاب به منجر احتمالا كه عشقي مورد در اما.است آمده
هميشگي و مطرح مسائل از يكي و ميشود زندگي تشكيل و همسر
را عشق ديگر تقسيمبندي يك در ميتوان است ، مختلف جوامع
خصوصيات از آگاهيكرد تفكيك نابالغانه و بالغانه عشق به
مفهوم ميتواند نابالغانه و بالغانه عشق جلوههاي و
در ما راهگشاي شايد و بشناساند ما به را عشق اصلي
چگونگي و باشد "عشق" از احساسي هجوم هرگونه جداسازي
.بياموزد ما به را (بالغانه) واقعي عشق به رسيدن
بالغانه عشق
"عشقورزيدن هنر" كتاب از بخشي در فروم اريك دكتر
حين در خود ، كردن نثار و عشقورزيدن حين در":مينويسد
ميكنيم ، كشف را خود مييابيم ، را خود ديگر ، شخص در نفوذ
به فقط كامل شناسايي..ميكنيم كشف را خود هم و او هم
و فكر حدود از عمل اين:ميآيد بهوجود عشق "عمل" وسيله
در دليرانه شدن غوطهور همان اين و ميكند تجاوز كلام
عيني نظر از را ديگري و خود مجبوريم ما..است وصل تجربه
بر تا ببينيم ، را او واقعيت باشيم قادر تا بشناسيم
او از كه غيرمنطقي و تابدار تصاوير و فريبنده خيالهاي
."...آييم فايق داريم
شرح بدين بالغانه عشق ويژگيهاي و خصوصيات از بعضي
:ميباشد
دارد وجود همبستگي عشق در.ميكند فرق عشق با وابستگي -1
.خاص فردي يا موجود شيء يك به وابستگي نه
در.دانش از حاصل شناخت.باشد شناخت بايد عشق انگيزه -2
واقعي فرد و شده تعصب جايگزين شناخت بالغانه عشق
.ميانديشد
هر و روز هر بلكه نميشويم دور خود از بالغانه عشق در -3
وحدت ، عشقي چنين در.ميشويم نزديكتر ديگري و خود به لحظه
هستند ، يكي خود و عشق".ميشود حفظ آدمي شخصيت و فرديت
".درمييابيد هم را يكي آن دريافتيد ، كه را كدام هر
آزاد فرد عشق اين در.اسارت نه پايداريست بالغانه عشق -4
و مهرورزيدن نوع و ميزان انتخاب در كامل آزادي است ،
.احساسات بيان
فراموش نه را خودش اصلي شخصيت عاشق آدم "هستم من" -5
باشم آن من ميخواهي تو اگر" ميدهد ، دست از نه و ميكند
."نيستم من من ، ديگر ميخواهي ، تو كه
.دارد نفس عزت و خود به احترام عاشق فرد -6
بدون و شرط و قيد بدون بخشش.دارد بخشش توانايي عاشق -7
به دارم دوستش" ،"دارم دوستت من...تو اگر" چشمداشت ،
."...كه شرطي
تصويب و تاييد به نيازي زندگي ادامه براي عاشق انسان -8
.نيست طلب تاييد فردي عاشق مجموع در.ندارد ديگران
به پاسخ.است همكاري و تعاون بلكه نيست رقابت عشق -9
.او به ياريرسانيدن و توان حد در ديگري احتياجات
.متفاوت شرايط با نفر دو بين هست وحدتي عشق در -10
نيست شما موردپسند ميدهد انجام شما مقابل طرف هرچه -11
بر اگر".او وجود خاطر به ميورزيد عشق او به شما اما
هم شما ،"نبيني ليلي خوبي از غير به نشيني ، مجنون ديده
ولي ميبينيد را او رفتار منفي نكات هم و مثبت نكات
را او رفتار مثبت نكات شما كه است اين مسئله مهمترين
.ميكنيد كمك او به نقايصش رفع براي و ميكنيد تقويت
بياعتنا عاشق.است توجه عشق مشخصه مهمترين و اولين -12
عشق و ميكند توجه اطرافش و ديگران خود ، به او.نيست
.ميورزد
عشق خصيصه اولين درباره متاهل و ساله آسايش 23 ناهيد
عشق و شده گرفته بلوغ از بالغانه كلمه:ميگويد بالغانه
همراه عشقي ;رسيده بلوغ به و كرده رشد عشق يعني بالغانه
.كار به عشق يا همسر به عشق مثل دانش و شناخت و آگاهي با
حقيقي ، را عشق خصوصيت مهمترين متاهل و ساله پرتوي27 علي
عشق در:ميگويد و ميداند آن بودن دائمي و واقعي
سالها گذشت از پس حتي و نميكند فروكش احساسات بالغانه
همه به و ميكند توجه اطرافيانش به عاشق.نميشود خاموش
انساني نيز خود و دارد دوست را همه او ميورزد ، عشق
ويژگيهاي مورد در مشاور سرتيپزاده.است دوستداشتني
باور اين به فرد بالغانه عشق در:ميگويد بالغانه عشق
ميتوانم خوب من;"خوبي هم تو خوبم ، من" كه ميرسد
دارم ، قوي احساس بيان و كنم نقاشي ميتوانم خوب بنويسم ،
كني مديريت ميتواني خوب كني ، فكر ميتواني خوب تو درعوض
سعي فرد عشقي چنين در.داري بالايي اجرايي قدرت و
سعي بلكه ببرد بالا را خود ديگري كشيدن پايين با نميكند
;ببرد بالا را او داشت چشم بدون مهر و بخشش با ميكند
خوب احساس او به و كرده تقويت را او شخصيت مثبت نقاط
.بدهد ارزشمندي و بودن مفيد بودن ،
نابالغانه عشق
:است شرح بدين نابالغانه عشق ويژگيهاي و خصوصيات از برخي
نابالغانه عشق مشخصههاي از يكي افراطي داشتن دوست -1
است فرد انحصارطلبي از ناشي يا افراطي داشتن دوست.است
.او اصلي شخصيت دادن دست از از ، ناشي يا و
فكر و ميانديشد تعصب تحتتاثير فرد نابالغانه عشق در -2
دستخوش فرد منطق يعني نيست عيني و واقعي او انديشه و
.ميشود احساساتش
فراموش را خود فرديت و شخصيت فرد نابالغانه عشق در -3
از ناشي تصوري چنين ميدهد دست از كلي به يا ميكند
.ميشود "اوست چيز همه و هيچم من" نادرست باور به اعتقاد
مهم مشخصه سه دادن حكم و پيشگوييكردن كردن ، پيشبيني -4
و دور آينده مورد در فرد عشق اين در.است نابالغانه عشق
اوقات اغلب و ميكند پيشگويي كرده ، پيشبيني نزديك
.ميدهد هم حكم تعصب ، تحتتاثير
با همراه مهر نابالغانه عشق مشخصههاي از ديگر يكي -5
"....تو اگر" ،"..كه شرطي به دارم دوستت" ;است شرط و قيد
تمامي به را عشقتان هديه شما مقابل طرف ميخواهيد اگر ،
.كنيد حذف را ها"اگر" تمام كند دريافت
:ميگويد هكسل ماري.است يكي معشوق نابالغانه عشق در -6
ما اگر و است انسان بنيادي مشكل ورزيدن مهر چه به"
مهربورزيم ، است ممكن چه هر به كه بيابيم ، آنرا راهحل
و دارد دوست را ورزيدن عشق اينگونه حقيقت كه درمييابيم
يك فقط انسان اگر."ندارد وجود پايدارتر ديگري ، عشق هيچ
بياعتنا خودش حتي و ديگران به نسبت و بدارد دوست را نفر
يا تعاوني بستگي نوع يك بلكه نيست عشق او پيوند باشد
فكر مردم اكثر اين وجود با.است يافته گسترش خودخواهي
كه دروني استعداد از و است معشوق وجود عشق علت ميكنند
كه ميكنيم تصور چنين حقيقت در.غافلند است عشق لازمه
دليلي خود همين نداريم دوست معشوق جز را ديگري هيچكس اگر
و است روحي توانايي نوعي عشقمان ، اماعشق شدت بر است
بخشش مهرورزيدن ، كردن ، توجه استعداد ;استعداددروني نوعي
.ايمان و
حصول منظور به كامل آميزش به فراوان شوق ديگر ، مورد -7
غلبه منزله به جسماني وصل برخي براي.است ديگر فردي با
باعشق اگر جسمي پيوند اين.است تنهايي و جدايي بر
احساس گاهي و ميكند شرم ايجاد گاهي نباشد همراه بالغانه
سرعت به ميگويندكه نيز "آتشين عشق" عشقي چنين به تنفر ،
كه شنيدهايم بسيار.ميشود خاموش جنسي ارضاء از پس
ميگذرد ، مشتركشان زندگي از كه كوتاهي مدت از پس همسران
نميكنند پيدا زندگي ادامه براي قانعكنندهاي دليل هيچ
در بودم؟ شده او چيز چه عاشق من:ميپرسند خود از مدام و
نه است جنسي غريزه ارضاء براي احساسي هجوم يك اين حقيقت
چنين نابالغانه عشق مشخصههاي مورد در سرتيپزاده.عشق
دو اين از يكي تحتتاثير فرد نابالغانه عشق در:ميگويد
باور."خوبي تو بدم ، من" يا "بدي تو خوبم ، من":است باور
من ;است برتريطلب افراد باور "بدي تو خوبم ، من" اول
نميفهمي ، تو اما هستم ، زيبا من هستم ، دانا من هستم ، خوب
بهوسيله برتريطلب فرد ،..و هستي زشت هستي ، بد ناداني ،
باور مورد در.ميبرد بالا را خود ديگري ، كشيدن پايين
تو":شنيدهايم زياد حال تابه "خوبي تو بدم ، من" دوم
..اوست چيز همه و هيچم من" ،"...پاتيم خاك كه ما...بهتري
را ديگري و بيارزش را خود يا فرد باور اين در ،".
.ميكند نابالغانه ازخودگذشتگي يا ميدهد جلوه ارزشمند
باور راتغيير مذكور حالت براي راهحل بهترين مشاور اين
و خوبم من":جديد باور اين به رسيدن يعني ميداند نادرست
."خوبي هم تو
نابالغانه عشقهاي مورد در متاهل و ساله ناظمي 32 ميترا
بودن زودگذر عشقهايي چنين خصوصيت مهمترين:ميگويد
اين بابيان وي.عاشقانه احساسات شدن خاموش يعني آنهاست
كوتاهمدت كه نابالغانه عشقهاي محسوس نمونه:افزود مطلب
يك به عشق يا عكس يك كتاب ، يك به عشق هستند غيرواقعي و
.است ورزشكار يك يا هنرمند يك مثل مشهور شخصيت
ميكند؟ عشقدور از را ما مواردي چه
شرح بدين ميكند دور عشق از را ما موارديكه جمله از
:است
باشيميا داشته ميترسيمدوست يا اوقات اغلب -1
اين دلايل از يكي.بشويم واقع داشتن دوست ميترسيممورد
و شرايط طالب ورزيدن مهر و داشتن دوست كه است اين امر
احترام ، احساس چون مواردي جمله استاز ويژگيهايي
بحث در كه ويژگيهايي ،...و متقابل درك بخشش ، مسئوليت ،
به شدن متعهد از شد ، فرار اشاره بدانها عشق جلوههاي
:راسلميگويد برتراند.عشق از فرار خصايصيعني اين
.است زندگيكردن از ترس شدن ، عاشق از ترس
با رابطه در كردن پيشگويي و كردن پيشبيني -2
يا خوشايند حوادث و نيفتاده اتفاق هنوز كه برخوردهايي
كه است مواردي ازجمله است نيامده پيش هنوز كه ناخوشايندي
.ميشود عشق از ما شدن دور باعث
زندگي قضاياي مورد حكمدادندر مواردديگر ، از يكي -3
.ميشود ناشي كردن پيشبيني عادت از اصل در كه است
موثردر دلايل از عشقيكي مورد در گذاشتن شرط پيش -4
،"...دارم دوستت بگيري بيست نمره اگر" ;است عشق از دوري
...و "..هستي داشتني دوست نكني ، اشتباه وقت هيچ اگر"
چقدر كه بگويي او به اگر":جمله از غلط ، باورهاي -5
باشد ، تودار بايد متعادل انسان" ،"ميشود پررو داري دوستش
مساويست خود داشتن دوست" ،"بدهد بروز را احساساتش نبايد
يعني داشتن دوست كه ميكنند فكر اغلب ،"خودخواهي با
فرد يك خصوصيات و عشق راستيجلوههاي به آيا.خودخواهي
كه باشيم داشته ياد به نيستند؟ ، متناقض هم با خودخواه
باش ، داشته دوست را خودت".است اصلاستوار اين بر عشق
".باش داشته دوست را زندگي و باش داشته دوست ديگرانرا
اين ميكند دور عشق از را ما كه اصولي از ديگر يكي -6
خاطركه بدين فقط ميخواهيم را او.خودخواهيم ما كه است
بخش فرومدر.هدف به رسيدن استبراي مناسبي وسيله
عشق و خودخواهي":مينويسد ورزيدن عشق هنر كتاب از ديگري
به عشق ".يكديگرند ضد نيستند ، بلكه يكي تنها نه خود به
و خود داشتن دوست نفس ، عزت خود ، به احترام يعني خود
از بيش را خودخواهخود فرد.زندگي داشتن درنتيجهدوست
در دارد ، دوست اندازهمعمول از كمتر بلكه ندارد دوست حد
محبت دلسوزي ، دانش ، علاقه ، .است خودمتنفر از حقيقتاو
يافت خودخواه آدم وجود در هيچكدام اينها اصيل مهر و
.نميشود
را ما كه مواردي متاهلدرمورد و ساله رفيعي 26 مژگان
توجه نكردناحساسات ، ابراز:ميگويد ميكند دور عشق از
او به نگذاشتن احترام و مقابل طرف خواستههاي به نكردن
همه اينها اما ميكند ، دور عشق از را ما كه است موردي سه
.است ديگري طور چيز عملهمه در اوقات گاهي و است تئوري
و ميكند استفاده خود مثال شاهد بارهاز اين در وي
بروزدهدو را خود عشق نميتواند آدم گاهي:ميگويد
همسرم به وقتي.است اطرافيان بودن ظرفيت دليلكم به اين
اشتباه اوعلاقهمندم ، به دارمو دوستش چقدر ميگويمكه
گاهي كرده ، فراموش را اشتباهاتش تمام و برداشتميكند
انجامكوچكترينوظايفش براي همسرم.ميكند انكار هم
من احساس بيان از هميشه ميگذارد ، او منت فرزندم و سرمن
محبتمسوءاستفاده ابراز از و ميكند غلطي برداشت
.مينمايد
دورتر عشق از را فاصلهما كه مواردي درباره سرتيپزاده
ناصحيح تربيت موارد ، اين از يكي:ميگويد ميكند دورتر و
كه هستي داشتني دوست وقتي تو":باورهاييچون است ،
دوستت نكني ، اشتباه هرگز اگر" ،"باشي داشته موزون اندامي
و ميگذاريم شروط و شرط يا داشتن دوست براي...، و"دارم
.ميدانيم عشق لازمه را "بودن كامل" يا
(عشق تمرين) عشق به رسيدن شرايط
كسفقطخودش هر كه دروني و استشخصي احساسي عشق
ميشود كسييافت كمتر واقع در كند ، درك را آن ميتواند
كم دست يا بزرگساليعشق يا جواني كودكي ، در كهلااقل
ورزيدناحتياج عشق هنر.باشد نكرده تجربه را آن مقدمات
:جمله از دارد ، كلي قواعد و شرايط سلسله يك به
رعايت شخص زندگي سراسر در انضباطبايد اين:انضباط -1
.شود
صبر بايد فوريبود ، نتايج دنبال به نبايد:بردباري -2
.داد خرج حوصلهبه و
.شرط و قيد بدون و چشمداشت بدون مهر:(علاقه)اصيل مهر -3
را ديگري و برد بالا را خود نبايد:تواضع و فروتني -4
.كشيد پايين
نيافتنيعشق دست آرزوهاي و روياها در سير:واقعبيني -5
.ميكند غيرواقعي را
معني به -فكر دادن تمركز -كردن تمركز توانايي:تمركز -6
لازم شرط يك خود اين و است خويشتن با بودن تنها توانايي
.ميباشد ورزيدن عشق توانايي براي
تمركز آموختن براي:بيارزش وگوهاي گفت از پرهيز -7
.پرهيزكرد اصالت از عاري مبتذلو وگوهاي گفت از بايد
زيباترين:احمدشاملو قول به
بگو را حرفت
نيست بيهودگي ترانه ما ، ترانه كه چرا
.نيست بيهوده حرفي عشق ، كه چرا
نهادن ارزش و دادن گوش:متقابل دادنودرك گوش هنر -8
متقابل درك و فهماندن فهميدن ، ;طرفمقابل حرفهاي به
دوستان كه زماني:كينگتسه.(عواطف و احساسات درك)
شكوفههاي مانند كلمات ميكنند ، كاملادرك را يكديگر
.ميشود زيبا و لطيف اركيده
دليلو ذكر بنويسيمبا را رنجشهايمان:رنجشزدايي -9
اين جاي به ارتباطات بهبود براي منطقي حل راه ارائه با
.منطقيبيابيم حلي كنيم ، راه پاك را صورتمساله كه
تغيير مثبت افكار به را خود منفي افكار:افكار تغيير -10
نتيجه به ميتوانيم احساسات كردن مكتوب طريق از دهيم ،
.برسيم مطلوبي
در بار چند:احساس بيان در كلمات از صحيح استفاده -11
"ندارم دوست":بگوييد است بهتر ،"متنفرم":ميگوييد روز
اينكه جاي به.ميكنيد پيدا بهتري احساس روش اين با
پايت به را دنيا همه" يا "بميرم برايت حاضرم":بگوييد
ارزش برايت و دارم دوستت" بگوييد است بهتر "ميريزم
."هستم قائل زيادي
ابراز تشكر و تبسم با را خود توجه ميتوانيد:توجه -12
بشكست مرا ظرف چرا /ميلي هيچ نبودش من با اگر"كنيد
را نزديكانتان تولد روز كنيد دقت بيشتر است بهتر ،"ليلي
كنيد ثابت او به ساده لبخند يك با و باشيد داشته خاطر به
.داريد دوستش كه
و دقت به را خويش منفي و مثبت احساسات:احساسات بيان -13
"...ميكنم احساس" جمله از استفاده با ممكن نحو بهترين به
چنين نداشتي حق تو":بگوييد اينكه جاي به.كنيد بيان
شما حرف اين از":بگوييد ميتوانيد "بگويي من به حرفي
احساس":بگوييد است بهتر يا "داد دست من به بدي احساس
."ميكنم ناراحتي
قيد بدون محبت و چشمداشت بدون مهر:اصيل مهر و علاقه -14
اينكه ولو داريد دوست را او شما.باشيد داشته شرط و
.ندهد انجام را شما الگوهاي از هيچكدام
سازنده طور به را ناملايمات و برخوردها:موثر ارتباط -15
.بپرهيزيد مشاجره و بحث و جر از و كنيد هدايت
نيز او تا بگذاريد احترام خود مقابل طرف به:احترام -16
.بشمارد محترم را عقايدتان و شما
به بتوانم من اگر:باشيد داشته خاطر به نيز را اين -17
هم را اين توانايي بايد "دارم دوست را تو" بگويم كسي
دارم ، دوست را كس همه تو وجود در من" بگويم كه باشم داشته
دوست را خودم توحتي در و دارم دوست را دنيا همه تو با
".دارم
ايمان.اعتماد و اعتقاد يعني ايمان: ايمان -18
و است احساس و فكر در آدمي تجربه از سرچشمه خردمندانه
به تسليم آن اساس كه است اعتقادي ناخردمندانه ايمان
خردمندانه ايمان جنبه مهمترين.است خرد از عاري مرجعي
عبارتست بلكه باشيم داشته عقيده خاصي چيز به كه نيست اين
داشته وجود بايد ما عقيده در كه قاطعيتي و تعيين صفت از
و پايداري به اعتماد يعني ديگري به داشتن ايمان.باشد
عشق و شخصيت بنياد به و وي اساسي رويههاي ناپذيري تغيير
تغيير را خود عقايد نميتواند شخص كه نيست اين منظور.او
جاي به او اساسي انگيزههاي كه است آن مقصود بلكه دهد ،
شئون و زندگي به او احترام مثلا ميمانند ، باقي خود
.نميشود تغيير دستخوش و اوست هستي از جزيي انساني
عواطف به كردن توجه مجرد ، و دانشجو ساله صحرايي 25 علي
از استفاده و ديگري خواستههاي به دادن اهميت يكديگر ،
به رسيدن شرايط جمله از را عشق بيان براي مناسب جملات
.ميداند عشق
احتياج انضباط به عشق:ميگويد زمينه اين در سرتيپزاده
خود در ميكني سعي نداري دوست را خاصي فرد وقتي.دارد
دوست را او باطنيات ميل عليرغم و كني ايجاد تغييراتي
و تدريج به.مهرورزيدن تمرين يعني كار اين باشي ، داشته
تنفر احساس و بد حالت اين بردن بين از تمرين ، با
به اعتقاد است ، بعدي نكته تعهد ، .بود خواهد امكانپذير
..او كه مربوط چه من به" ;بود بيتفاوت نبايد كه باور اين
ندارد ارتباطي من به" ،"..ندارم او براي وقتي من" ،".
خود از غير ما كه رسيد باور اين به بايد."..او مشكل كه
مسئوليتپذيري ديگر نكته.داريم سهم هم ديگري زندگي در
جامعه و ديگري خود ، قبال در كه باور اين به اعتقاد ;است
اتفاقي هر..دارم كار تا هزار خودم من" ;داريم مسئوليت
..ندارم جامعهام به نسبت مسئوليتي من حال هر به بيفتد كه
ايمان خود عشق به گاهي است ، ايمان مهم بسيار مورد ".
گاهي و نداريم ايمان خود تاثيرگذاريمهر به و نداريم
كه ميكنيم تصور چنين و ببخشيم ديگري به تا نداريم مهري
تمام اصيل مهر اما شد ، خواهد تمام بورزم مهر او به اگر
به ايمان عشق به رسيدن شرايط از يكي نيست ، شدني
.است مهرورزيدن
در من كه چيزهايي تمام است ، زندگي عشق":لئوتولستوي
دنياي در كه چيزي هر.بود عشق يمن به تنها فهميدم زندگي
مرگ و خداست عشق.است عشق وجود لطف به تنها دارد وجود من
جاويد چشمه سر به بازگشتي عشق از پارهاي حكم در من براي
."است عشق ابدي و
معنا تمام به مهرورزيدن و عاشقانه زندگي اميد به
هوشيار زهرا
|