و مدرس ;امينسلماسي بهراد با گفتوگو
سقاخانهاي نقاشي نقاشيدرباره رشته محقق
پرتلاطم اما آرام ،
سر پشت را خيزي و پرافت سالهاي ايران در نقاشي هنر
.است رسيده امروز به تا گذاشته ،
ظريف نگارگريهاي تا گرفته شوش سفالينههاي نقاشيهاي از
گاه نحوي ، به همگي !مدرن نقاشي هم اكنون و قلمدانها روي
.گرفتهاند قرار موشكافي و بحث مورد كامل ، گاهي و ناقص
است نقاشان اكثر توجه مورد كه ايران معاصر نقاشي بهويژه
برگزار موردش در فراواني جشنوارههاي و سمينارها و
و بيتوجهي با جرياناتي گاهي بين اين در اماميشود
.شدهاند مواجه فراموشي شايد
معدود شايد.است موارد اين از يكي "سقاخانهاي" نقاشي
اين و باشند داشته شناختي مورد اين در كه باشند افرادي
اين هرچند.دارد مصداق هم معاصر نقاشان مورد در موضوع
-افراد اكثر ولي ميگردد باز و 40 دهههاي 30 به جنبش
"خانهاي قهوه" با را سقاخانهاي نقاشي -نقاشان حتي
.ميگيرند اشتباه
نقاشي فوقليسانس "سلماسي امين بهراد" با مناسبت همين به
است ، كرده تحقيق مورد اين در كه دانشگاه ، مدرس و
به.است شده ذكر وي تحقيق چكيده آن طي كه شده گفتوگويي
ايراني نقاشي مورد در بيشتري بررسيهاي كه اين اميد
.گيرد انجام
چيست؟ سقاخانهاي مكتب آمدن وجود به دلايل شما نظر به*
وجود به مهم دلايل از مكررات تكرار و بيهويتي ، تقليد -
از ايران نقاشي هنر هويت مشكل.سقاخانهايست هنر آمدن
ورود با صفويه زمان درميشود آغاز قاجار دوره زمان
اكثر كوركورانه تقليد و دربار به اروپايي نقاشان
و سبك آمدن بهوجود باعث غربي روش از ايراني هنرمندان
غيره و منظره بازار ، و كوچه عاميانه موضوعهاي با سياقي
نقاشان سردرگمي سبب از 1320 بعد بيگمان امر همين و ;شد
موضوعهاي از خسته باشعور ، و متعهد هنرمندان.بود ايراني
و ميشد كار وارداتي تكنيكهاي از استفاده با كه تكراري
سويي از و نداشت هماهنگي ايراني تجسمي هنرهاي با اكثرا
حد كه تكراري نگارگري هنر از استفاده از دلسرد ديگر
همچنان كه بودهايم شاهد تاريخي دورههاي در را آن اعلاي
از ميشد گرفته كار به تحولي و تغيير هيچگونه بدون
تا ميگشتند راهي دنبال به و بودند آمده ستوه به مكررات
.شوند خارج برزخي مرحله اين از
در خود گمشده دنبال به كه هنرمنداني بين اين در
سخت تلاشي بودند پرداخته جستوجو به ايراني گنجينههاي
پزشكنيا ، هوشنگ همچون بيروني و دروني كشمكشهاي با را
اين.كردند آغاز رياضي شكوه و كاظمي حسين ضياءپور ، جليل
هنرمندان اين از متفاوت بيش و كم تجربههاي و نگراني دل
بالاخره و بنبست اين از راهگشايي براي بود شروعي خود
ايراني فرهنگي ميراث به ژرف نگرش و درست راهنمايي با
آن درس جلسات از يكي در كه كاظمي حسين استاد شاگردان
به را خود دانشجويان تزئيني هنرهاي دانشكده در ياد زنده
زمين ايران هنري گنجينه نمادهاي و شكلها از بهرهگيري
كنند تجربه را پايانناپذير و نو راهي تا ميكرد تشويق
آن و بود خويش زمان هنر رسالت درك آن عمده كليد.شد آغاز
ناب حقيقت درياي به راهيابي با مگر نبود امكانپذير
به ما فرهنگي ميراث مجموعه در تاريخ طول در كه تصاويري
.بود مانده يادگار
ايراني مصالح و مواد به نگرش كه بود درس جلسه اين از بعد
به كه توجهي از رودي حسينزنده آثار اولين و شد جلب
خريداري (ع)عبدالعظيم شاه اطراف از كه مذهبي چاپي تصاوير
و نقشها تكرار فرمها ، سادگي از استفاده با بود كرده
حقيقت در.آمد نوييبهوجود آثار آنها روشن رنگهاي
از را خود هويت كه بود ايراني نقاشان براي خوبي شروع
از مناسب بهرهگيري با و برگزينند ايراني نمادهاي ميان
خود آثار بيكران درياي اين از خلاق ديدي و تصويري عناصر
.بيافرينند را
را راهي سقاخانهاي هنرمندان كه بود نگرش اين با
فرهنگ به مراجعه با را ايراني هويت هم كه برگزيدند
و بازگرداندند خود آثار به فرهنگي ميراث گنجينه تصويري
كه عرفاني بينش نوع يك حقيقت به كه بود كوشش اين با هم
.بردند پي بود نهفته تصاوير اين راز و رمز پر بطن در
ميدانيد؟ كجا در را مكتب اين ريشههاي *
كهن تاريخ به بازنگري از آئيني روش اين ريشهيابي -
تاريخي.ميشود آشكار دارد ادامه امروز به تا كه باستان
تمدن پيدايش در انسانها زندگاني واقعيتهاي بيان با كه
پهنه تا غار از عرفان و اخلاق و هنر و دانش پيشرفت و
.است تاريخي جاري حقيقت اين بستر رادربرگرفته ، آسمانها
سنتي ، آئينهاي تا ميترا زمين ايران ديرين آئينهاي از
مشابه شدهاش دگرگون نمادهاي با كه بود جريان در حقيقتي
درطول مسيحي و زرتشتي ودايي ، آئينهاي ديگر در را آن
جريان در همچنان كه مانده جاي به پويا و زنده تاريخ
عرفان جاري حقيقي تفكر شناخت با.هستيم شاهد را ميباشد
نمادهاي كاربردي ، شواهد و نگرش اين با و جهان و ايران در
.كرد استنباط آن از ميتوان راحتي به را مختلف آئينهاي
عرفاني تفكرات و حقيقت به گرايش با سقاخانهاي نقاشي هنر
كه هنر اين باطن رموز به مربوط فنون با آشنايي سويي از و
كه يابد دست نظامي بر توانسته است ، نهفته نوشتاري خط در
هنرمندان شده ارائه نقاشي آثار در معاصر زمان در
كشيده تصوير به و استفاده شايستهاي نحو به سقاخانهاي
روند تاريخي دقيق و مستند اطلاعات با ديگر سويي از و شود
و قرون از عرفاني آئينهاي جريان در كه نمادها تحول
منبع است گرفته قرار استفاده مورد حال تا گذشته اعصار
و شناخت با تا ميباشد هنرمندان براي خوبي بسيار
فرهنگها در كه آئيني سحرآميز نمادهاي اين از بهرهگيري
در ريشه و است جاري آن در حقيقي مذاهب كه قومهايي و
ناخودآگاه را انسان هر ميتواند و دارد جمعي ناخودآگاه
در نو قالبي و چهارچوب در نقوشي ارائه با كند جذب
.آيد وجود به تازه و بديع تركيببنديهاي
دارد؟ خواصي چه و چيست ، سقاخانه اين ببينيم حال
با رفته فرو است مخزني عبارتي به يا است مكاني سقاخانه
شمعهاي با كه مسي يا برنجي كاسه با آب از پر سنگي ظرفي
در ميتراييسم آئين همچون را خود روشنايي كه افروخته
عرفاني آئينهاي ساير و مسيحيت آئين در و محرابههايش
همچنان ميكند ، تاريكگريزان و آرزومندان راه بدرقه
. ميتابد
به معنوي ارتباط و كارگشايي براي كه رنگين پارچههاي تكه
رنگهاي با كه است دخيلهايي است شده بسته آن ميلههاي
بعدها است كرده تزيين را مقدس مكان اين ظاهر كه زيبا
فقط كه شد سقاخانهاي به منتسب نقاشان از بعضي دستمايه
گذشته آئينهاي در ريشه كه حقيقي معناي بدون فرم ظاهر در
.شد گرفته كار به باشد داشته
امام شهادت خاطره يادآور صميمي و ساده مكان اين سقاخانه
و قرآني آيات از سقاخانهها اطراف در.است (ع)حسين
زندگاني آب زمزم درباره اشعاري نيز و مذهبي شعارهاي
نماد اين آب.ميخورد چشم به است جاري بهشت در كه جاويد
در مانده يادگار به ميتراييسم آئين از آن احترام كه مقدس
يا حقيقي روح نماد تقدس همان با هم مسيحيت فلسفه
و زنده تازه ، شكلي با استهمچنان Spiritus Veritatis
.است نمايان جاويد
وجود سقاخانهها مكان در كه نمادهايي ساير و ايننماد
كردهاند توجه آنها به خوبي به سقاخانهاي نقاشان و دارد
وجود كه نهفته آنها در خاص قداستي اكثرا كه است نقوشي
.ميكند جلب خود نورانيت به را عامي و عالم آنها
گذشته دوران از كه شمعها روشنايي شد اشاره كه همانطور
به تا ميشد روشن ها محرابه در ميتراييسم آيينهاي در
حفظ را خود معنوي جذابيت همچنان سقاخانهها در امروز
.خواهدداشت انسانها براي را خاصيت آن هم ابد تا كرده
و مدور سقفي با اكثرا كه سقاخانهها مكان در فرورفتگي
زايش كه است آسماني نيلگون گنبد يادآور ميباشد سنگي
عرفاني آيينهاي ساير درميكنند منتسب آن به را ميترا
وجدان بيداري و فرورفتن خود در و تمركز كه مكاني براي هم
عبادي آيينهاي براي اوليه مكاني كه غارها از را آدمي
شكل همان به است آسمان تداعيكننده سنگي سقفي با بوده
اسلام آيين در نهايتا و مسيحيت آيين در.ميباشد مدور
رفته كار به عبادي تمركز براي فرورفتگي با محرابه نيز
تمامي يا مشابه ساختمانهاي در سنگ عنصر همچنين و است
از و ابراهيم عصر قربانگاه تا ميترا از عرفاني آيينهاي
بيتالمقدس بعد كه اسلام پيامبر عروج محل تا سليمان معبد
مختلف معماريهاي در همچنان شد ، نهاده بنا مكان آن بر
قداست نشانه است ، شده كارگرفته به نيز ديگر آيينهاي
.ميباشد آن
اين.داشت وجود سقاخانهها در كه است آب وجود ديگر نكته
در بعد و ميترايي درونسنگآبهاي از كه هستيبخش نماد
در داشته وجود بشر افراد غسل براي مسيحيت آيين
.است شده گرفته نظر در برايلبتشنگان هم سقاخانهها
باقي زنده همچنان سقاخانه تا مهر آيين از نمادين سنت اين
و حياتبخش آيينهاي تمامي در ابد تا كه است مانده
.ماند خواهد باقي پاككننده
است؟ داشته مكتب اين بر تاثيري غرب نقاشي آيا *
سردرگمي از بعد نگرش نحوه اين كردم اشاره كه طور همان
مقابل در بودند ايراني هويت بهدنبال كه متعهد هنرمندان
آشكار با امروز كه غرب بهويژه جهانيان اخير قرون بيداري
فيالواقع كه شده اعتراف به مجبور تاريخي شواهد شدن
اين از هنر و فرهنگ و بوده زمين مشرق از تمدن گاهواره
.گرفت شكل است ، گشته عرضه جهانيان به سرزمين
كه برگزيدند را راهي سقاخانهاي هنرمندان كه است بديهي
گنجينه تصويري فرهنگ به مراجعه با را ايراني هويت هم
هم و بازگرداند ايران معاصر نقاشي به فرهنگي ميراث
تحسين و درخشيد گوهري چون كه بود نخستي گامهاي
.گرديد جهان كشورهاي نشين موزه و برانگيخت را هنرشناسان
داشته ايران معاصر نقاشي بر اثري چه سقاخانهاي نقاشي *
نقاشان استفاده نحوه از مورد چند به است ممكن اگر و است؟
اشاره پيشرو هنرمندان كار در آن تاثير و نمادها اين از
.بفرماييد
سبك سقاخانهاي نقاشي بنده عقيده به كنم عرض بايد ابتدا-
زمين ايران گذشته هويت به نگرش نحوه و است بينش يك نيست ،
هنر تاريخ جاري حقايق زمان طي در كه عناصري تمامي با
پرارزش گنجينه درياي در كه را ايران معاصر عصر تا گذشته
هر و است بازگردانيده ما معاصر هنر به دارد وجود فرهنگي
.است گرفته بهره آن از فهمش و توان اندازه به هنرمندي
سود ايراني اصيل طرحهاي و نقشها از سقاخانهاي نقاشان
در استفاده براي سنتي نقشهاي چه و ملي نقشهاي چه;جستند
حتي.گرفت شكل آنها با ايراني مدرن نقاشي كه هنري روشي
تصويري عناصر از داشتهاند هنرمندان اين كه كندوكاوي در
گليم ، قالي ، نقوش بردهاند ، از بهرهها نيز عاميانه هنر
تا گرفته موزون آهنگين خطاطي و طلسمها ، جادو و مهرهها
هزاران و سوار اسب و پيوسته ابرو زنان صفويه و قاجار هنر
به كه ايراني اصيل رنگهاي با همراه ديگر نماد و نقش
.است شده استفاده تفكر طرز اين هنرمندان كار در خوبي
عناصري تركيب راه از نو كاري در سعي كه نقاشاني بيشتر
تصاوير كنار و گوشه در كه استيليزهشدهاي نقشهاي مثل
تا گرفته خانگي اشياء تزئينات از يا مذهبي و قديمي
كتب در كه هندسي احجام و اشكال و تذهيب خط از بهرهگيري
.دادند قرار خود دستمايه دارد وجود سنگي چاپ
معاصر هنر نقاشي در فارسي نوشتاري خط كاربرد به توجه با
و حركت از كه كرد اشاره احصايي محمد آثار به ميتوان
آهنگيني حركتهاي رمز و راز و تابلو يك در موزون تركيب
.است كرده استفاده خوبي به است نهفته خطاطي در كه
يا هنرمند تواناي دست به كه يادداشتي خطهمچون گاهي
بهكار آگاهي با خالي فضاهاي پركردن براي او دوستان
خوب بسيار ساختار يك در بصري سواد معيارهاي با شده گرفته
باشد خطاط كه آن بدون كه زندهرودي آثار به ميتوان را
در آن رازگونه خاصيتهاي از و جسته بهره خوبي به خط از
.كرد اشاره است ، برده كار به خود رنگين تابلوهاي
دو كه شرق زيباشناسي اصول حفظ با تبريزي صادق همچون بعضي
شگرف و بديع آثاري حروف درهمپيچيدگي با است نمايي بعد
قابل كه يافت دست شخصي كاملا انتزاعي به كه نمود خلق
.ميباشد تحسين
ظروف بر كه نمادها از مانده بهجا نقوش از ديگر بعضي
نهايتا و قديمي قفلهاي و مهرها سفالينسنگنوشتهها ،
گنجينههاي در كه تزئيني نقوش و هندسي اشكال از استفاده
جهان به نزديكي گرفتن درنظر با ميشود يافت بيپايان
سهبعدي و دوبعدي آثار در هنرمندان يكاز هر انتزاعي
آثار تناوري پرويز مجسمههاي و طباطبايي ژاژه مانند
.نمودند خلق باارزش
و اويسي ناصر مانند سقاخانهاي نقاشان از ديگر عدهاي
و عناصر از استفاده با تبريزي صادق اوليه كارهاي
با بخصوص خود آثار در (مينياتور) نگارگري هنر پديدههاي
مانند عناصري از قاجار دوره شيشه پشت نقاشي از بهرهگيري
ماهي ، و زن پرنده ، و زن تن ، پنج دخيل ، درخت قدمگاه ،
.كردند استفاده خود تابلوهاي در طلسم نقوش و اسبسواران
خلاق و هوشمندانه نگرش با سقاخانهاي هنرمندان از يك هر
از جزيي از استفاده با جستوجو و پژوهش در ارزشمند و
ساختاري در آهنگين و موزون تركيب با خود انتخابي عنصر
به را كوچك عناصر جهاني امروز هنر معيارهاي با قوي بسيار
از ارزشمند و موفق هنرمند دو مانند.كردند بدل كلي عنصري
با خوبي به كه زندهرودي حسين و قندريز منصور گروه اين
در نوين و جديد تركيببندي در عناصر جزئيات بزرگنمايي
بارز هنرمند همچنين.يافتند دست باارزش آثار به اثر كل
زينتي نقشهاي از استفاده با كه عربشاهي مسعود گروه اين
خوبي به را خود نقوش پردههاي باستاني نمادهاي و كهن
خطاطي از بهرهگيري بدون خود آثار در نو نگرشي با آراسته
.آورد پديد را خود نقاشيهاي قاجار دوران نقشمايههاي و
هويت و اعتبار بودند آن آغازگر هنرمندان اين كه حركتي با
نقاشي هنر به ديگر بار بود رفته دست از كه را سنتي و ملي
.بازگرداندند ايراني
تعلق هم دوري زمان به كه مكتب اين چرا شما نظر به *
سبك اين به كمتر جوان نقاشان چرا و است شده منسوخ ندارد
نميشناسند؟ را آن و آورند مي روي
نگرش اين بلكه باشد شده منسوخ كه نميكنم فكر تنها نه -
ميتواند ايراني هنرمند هر كه بود آغازي بنده اعتقاد به
و آگاهي با بوم و مرز اين فرهنگي ميراث بيكران درياي از
ساختاري در ميباشد هنر جوهره كه خلاقيت همراه به پژوهش
دهههاي همچون باشد قابلفهم بينالملل زبان به كه علمي
مرحوم چون متعددي اساتيد آگاهي و راهنمايي با گذشته
ديگر بار درخشيدند خوبي به و شد داده هنرپژوهان به كاظمي
از اگرچه باشيم نقاشي هنر عرصه در باارزشي آثار شاهد
از قبل نقاشي هنر شناخت به نسب شديدي تمايل سالهاي70
آغاز هنرپژوهان بين ايراني هنر هويت به دستيابي و انقلاب
.رسيدهاند خوبي بسيار علمي نتايج به هم بعضا كه شده
نشان كه ديدهام هنري دانشگاههاي در متعددي رسالههاي
با ايراني جوان نقاشان است بهتر ولي است راه ادامه از
به نمادها ريشهاي شناخت و ايراني تصويري فرهنگ در پژوهش
ساختاري در است نهفته بصري سواد در كه روز علم همراه
در تقليد از دور به و زيباييشناختي معيارهاي با پرقدرت
را خود آثار نو زباني با و جديد تركيببنديهاي
توجه ، درخور و چشمگير و متفاوت آثار عرضه با تا بيافرينند
.باشند داشته همراه به را جهانيان تحسين گذشته همچون
شاهرخينژاد محمدرضا:از گفتوگو
|