ادبي نقد و ايراني روشنگران
ماست خود در بحران
دارد مخاطب بحران هم تركيه معاصر شعر
شعر
ادبي نقد و ايراني روشنگران
پارسينژاد ايرج دكتر با گفتوگو
.است برخوردار كهن پيشينهاي از ايران در ادبي نقد :اشاره
حوزه در كه كتابهايي و تذكرهها از ميتوان واقع در
به شدهاند ، نگاشته بيان و معاني و بديعي آرايههاي
در نقد هدف اما. برد نام حوزه اين در گامها نخستين عنوان
بوده ناسره از سره الفاظ و واژهها ساختن جدا آثار ، اين
لغوي صوري بحثهاي به منحصر ادبي ، نقد پايه ، اين براست
به مشروطيت دوره از اما ;ميگرديد معناشناختي و بياني و
طبقه رشد و اجتماعي و فكري جديد گفتمان پيدايي با بعد
جايگزيني سوداي كه روشنفكراني و نويسندگان از نويني
داشتند ، قاجار استبدادي بسته نظام عوض در را باز جامعهاي
چهرهاي ديگر پژوهشي و فكري حوزه هر مانند ادبي نقد
.گرفت خود به تازه
ايرج دكتر نوشته "ادبي نقد و ايراني روشنگران" كتاب
و انگليس دانشگاههاي تطبيقي ادبيات استاد پارسينژاد
نقد صرفا ديدگاههاي بررسي به چشمانداز اين از ژاپن ،
چاپ انگيزه به.است پرداخته دوره اين انديشمند هفت ادبي
نويسندهآن با وگويي گفت علمي ، نشر توسط كتاب اين
.ميگذرد نگاهتان از كه داشتيم
ادبيات گروه
دگرگوني ما اقتصادي و اوضاعاجتماعي كه ميرسد نظر به *
ادبيات از نيز ما آن ، تلقي پي در و نديده خود به زيادي
مشكلات غربي ، جوامع در كه درحالياست يافته تغيير كمتر
امروزه و شده گذاشته سر پشت حدي تا اقتصادي و اجتماعي
اصلاحات و ادبيات ازجمله و هنر كه يافته غلبه نگرش اين
.هستند متفاوت طيف دو اقتصادي و اجتماعي
ايراني ، روشنگر هفت تلقيهاي طرز و نگرشها بررسي در شما
حوزه در آنها آثار و مقالهها از گستردهاي طيف بررسي به
و نقطهها چه بر توافق شما نظر به.پرداختهايد ادبي نقد
است؟ ميداده پيوند هم به را روشنگران اين مشتركي مسائل
به توجه شده ، ياد ايراني روشنگران در فكري مشترك وجوه
واقع در.است بوده ايراني جامعه اجتماعي و سياسي مسائل
و اجتماعي نقد بر زائدهاي اينها ، آثار در ادبي انتقاد
آخوندزاده فتحعلي ميرزا مثال براي.است بوده سياسيشان
با چون بوده ، ايران در جديد ادبي نقد بنيانگذار كه
استبداد اين از ناشي عوارض و قاجار سلطنتي استبداد
با عناد و مردم نگهداشتن خبري بي و جهالت در ازجمله
اين درخدمت كه ادبياتي از لذا و بوده مخالف آزادي ،
.است ميكرده انتقاد ميگرفته ، قرار نيز استبداد
ادبي گونه يك بهعنوان روشنگران اين براي ادبيات يعني
است؟ نبوده مطرح
مسائل با مقابله در روشنگران اين درواقع يعني.است درست
يادشده مشكلات به كه ادبياتي از ايران ، اجتماعي و سياسي
ادبيات.ميكردند انتقاد ميزده ، دامن (اجتماعي و سياسي)
و اجتماعي انتقادات بيان براي محملي اينها ، براي
هيچگاه ادبيات كه است همين براي و است بوده سياسيشان
اين بيشتر.است نبوده مطرح هنري واقعيتي چونان آنها براي
به ادبي ، متن درون واقعيتهاي به توجه جاي به انديشمندان
.ميپرداختند آن متن برون واقعيتهاي
در جديد گفتمان اين شكلگيري به مسائلي چه شما نظر به
رساند؟ ياري زمان آن اجتماعي و ادبي نقد حوزه
معاصرشان نويسندگان و تاثيرمتفكران زير روشنگران ، اين
نوع يك به...و دبروليوف چرنيشفسكي ، :مثل روسيه در
مثال براي.آوردند روي اجتماعي رئاليستي انتقاد
ميان اين در.شد آشنا اروپا و روس ادبيات با آخوندزاده
چون نويسندگاني و دكابريستها جريان تاثير زير وي
.و ولتر مولير ، چون اروپايياني و...و بلينسكي استروفسكي ،
آخوندزاده ، آثار بايگاني به مراجعه در من.گرفت قرار.
روسي زبان به را كتابها از بسياري وي كه بردم پي
.است ميخوانده
.داشت اقامت روسيه در زماني او البته
و روسي تركي ، زبانهاي مترجم و دستيار بهعنوان !بله
با آنجا از او.داشت اقامت قفقاز فرمانداري در فارسي
مجموعه داشت ، مكاتبه مرتب ايران درون روشنفكران
آخوندزاده.است وي فكري بالاي توان از حاكي نامههايش
ادبي نقد در مقاله نخستين واقع در كه را قرتيكا مقاله
دربار شاعر ;اصفهاني سروش شعر از انتقاد در است ، نوين
.(ق _ه رمضان 1283 17) نگاشت قاجار ناصرالدينشاه
آن تا ادبي نقدهاي از و داشت ويژگيهايي چه نقد اين
ميشد؟ متمايز چگونه روزگار
جدا -ما ادبي نقد تاريخ در اولينبار براي نقد اين در
نظر از اصفهاني سروش قصيده به كه ايرادهايي و عيب از
به - انتقادي ديدگاه از وي شعر مضمون - شده وارد صوري
ايران ، در ادبي نقد مقاله ، اين از پيش.ميشود گذاشته محك
.ادبيات صورت بر ذوقي يا لفظي ايرادهاي بودهاز عبارت
.نميشد آثار محتواي به توجهي هيچ اين ، از پيش
بود ، چه ادبي مختلف كانونهاي در آخوندزاده نقد به واكنش
به جديد شيوهاي به اولينبار براي صورت ، هر به كه چرا
بود؟ شده نگريسته ادبي آثار
آخوندزاده نقد كه (ملت) روزنامهاي سردبير ;قليخان تقي
به تا كه مينويسد آن به پاسخي بود ، رسيده چاپ به آن در
سردبير پاسخ زيرا است ، نكرده توجهي آن به كسي حال
و باشد سنتي نقد محافظهكاران ديدگاه نشانگر ميتواند
منشي يك سوي از پيشرو انديشمند يك انديشه چطور اينكه
.ميشود نقد دولت و دربار به وابسته ديواني
فكري و اجتماعي ديدگاه دو تقابل با اينجا در ما درواقع
.هستيم روبهرو
دو نشانگر عميقا ولي است ادبي ديدگاه دو هر ظاهرا
و الفاظ بند در كه سنتي نگاه:است آن به اجتماعي نگاه
در ريشه كه آخوندزاده نگاه و است استبدادي نظم به وابسته
.دارد مدرن فلسفه و فكر
و اجتماعي آثار خلال در من كتاب در يادشده روشنگران
بوده ، استبدادي نظام خدمت در كه ادبياتي از سياسيشان ،
به آنها انتقادي نگاه اصلي وجه اتفاقا.ميكردند انتقاد
و شاعران كلام در تصنع به انتقاد اول ، نگاه طرفداران
بايد كه آنچنان محافظهكاران اينكه و بوده نويسندگان
قرار اجتماعي اصلاحات و اخلاق وسيله را هنر و ادبيات
.ندادهاند
شدن مردمي براي ادبيات كه بوده اين روشنگران نظر درواقع
و شود خارج خود تصنعي و كلامي خاص اشرافيت از بايد
گيرد؟ قرار مردمسالارانه آرمانهاي خدمت در آزادانه
ادبيات كردن مردمي پي در انديشمندان اين اينكه !بله
و درباري عاج برج از را ادبيات ميخواستند و بودند
اتفاقا و نداريم آن در شكي سازند ، خارج ادبي خاصگان
تازهاي بياني شيوه و زبان به تا ميشده سبب عامل همين
پيشينقرار ادبي فرم و زبان با تقابل در كه بياورند رو
نمايشنامههايش در آخوندزاده مثلا رو اين از.ميگرفت
آخوندزاده.دارد همهفهم و ساده زباني تمثيلات ، قالب در
.دانست آسيا شرق در نمايشنامهنويسي بنيانگذار ميتوان را
ضرورت بر نيز آثارش و درس مجالس در آخوندزاده
.داشت تاكيد اجتماع اصلاح براي تئاتر از بهرهگرفتن
ادبيات ، سياسي ، اجتماعي ، اصلاحات تربيت ميان مرز بنابراين
.بود نامشخص دوران اين در اخلاق و فلسفه
داشت؟ ادامه زماني چه تا ادبيات از خاص تلقي و نگرش اين
كمابيش نيز امروز به تا نگرش اين كه بدانيم است جالب
درآثار شهريور 1320 ، از پس نگاه اين.دارد وجود
نيز امروزه.يافت ادامه همچنان چپ بهويژه نويسندگان
صرفا آن ذاتي ارزشهاي از جداي را ادبيات كه هستند گروهي
تلقي اجتماعي آگاهي و بيداري براي ابزاري بهعنوان
و آگاهي براي وسيلهاي ميتواند ادبيات البته.ميكنند
شاعر و نويسنده ولي گيرد قرار اجتماعي ارزشهاي تقويت
.نيست اجتماعي مصلح
است؟ داشته مسائلي چه در ريشه نگرشها طرز اين شما نظر به
دگرگوني ما اقتصادي و اوضاعاجتماعي كه ميرسد نظر به
ادبيات از نيز ما آن ، تلقي پي در و نديده خود به زيادي
مشكلات غربي ، جوامع در كه درحالياست يافته تغيير كمتر
امروزه و شده گذاشته سر پشت حدي تا اقتصادي و اجتماعي
اصلاحات و ادبيات ازجمله و هنر كه يافته غلبه نگرش اين
.هستند متفاوت طيف دو اقتصادي و اجتماعي
با كتابتان در شما كه غرب روشنگر فيلسوفان درواقع
استقرار پي در نيز كردهايد ، مقايسه ايراني روشنگران
.بودهاند آزاديخواهانه و جديد نظم گونهاي
استبداد با ميخواستهاند هم روشنگري فيلسوفان !بله
.كنند نبرد اجتماعي جهالت و كليسا سلطه و سلطنتي
چون فيلسوفاني افكار با اندازه آن تا روشنگرانايراني
چون فردي كه بودند آشنا هيوم ديويد و كنت اگوست لاك ،
فلسفه به نسبت آنها زياد اطلاعات از شگفتي با گوبينو
كتاب كه بود دوران همين در.ميكند ياد اسپينوزا و دكارت
حكمت" عنوان زير "خرد بردن كار به در گفتار" ;يعني دكارت
قفقاز ، تفليس ، مثل مراكزي نقش البته.رسيد چاپ به "دياكرت
عمده.كرد فراموش ميان اين در نبايد را قاهره و دهلي
.داشت قرار شده ياد درشهرهاي زمان ، آن روشنفكري كانونهاي
كانونها اين از نيز ايراني روشنگران بنابراين
.تاثيرپذيرفتند
روشنگران اشتراك نقاط بر بيشتر شما اينجا تا دكتر آقاي
تفاوتهاي به هماكنون ميخواهيم.داشتيد اشاره ايراني
در چون اينها صورت هر به.بكنيد اشاره نيز آنها فكري
خواهناخواه ميكردند ، زندگي مختلفي زماني دورههاي
مسائل به نسبت تلقيهايشان و نگرشها طرز در اختلافهايي
عمده.است آمده پديد اجتماعي نقد و ادبي نقد
چيست؟ اختلافهايشان
.برميگردد آنها طبقاتي تفاوت به نظر ازيك اختلافها ، عمده
طبقات به متعلق بحث مورد روشنگران از كدام هر اينكه
روشنگران اين افكار بررسي در ما.بودند اجتماعي مختلف
طبقات به كه آنهايي ميبينيمكه وضوح به را مسئله اين
طبقات به كه آنهايي و كارتر محافظه بودند ، وابسته مرفه
كرماني ، آقاخان ميرزا مثل بودند ، متصل تودهاي و عامتر
ميان ، اين در.ميرسيدند نظر به راديكالتر و پرشورتر
.بسنجيد كرماني آقاخان ميرزا با را طالبوف نمونه براي
آقاخان ميرزا با بود محافظهكار بازرگاني كه طالبوف
تفاوت بود ، مهاجر و تهيدست آزاده ، روشنفكري كه كرماني
.داشت عمدهاي
گريبان از ايران جامعه نجات براي كه حلهايي راه حتي
تفاوت يكديگر با نيز ميدادند ، ارائه اجتماعي ، مشكلات
.داشت
مسائل حل براي روشنگران اين كه استراههايي همينطور
كه امروزه طرفي از و نبود يكسان ميدادند ، ارائه ايران
نمونه براي.مينمايد نادرست برخي ميكنيم ، نگاه آنها به
از يكي لاتيني به فارسي الفباي تغيير براي زياد تاكيد
.است نادرست راهحلهاي همين
افراطي مليگرايي گونهاي به متكي راهحل اين واقع در
.است بوده
بهلاتين ما كنوني خط اگر كه ميكردند فكر اينها !بله
كه حالي در.بست برخواهد رخت ما مشكلات كند ، تغيير
از پس آيا !بگيريد نظر در را تركيه نمونه.نيست اينطور
داشتهاند؟ توجهي قابل پيشرفت لاتين ، به آنها خط تغيير
رفت ، اشاره آن به قبلا كه ايراني روشنگران ديگر اشتباه
قرار اجتماع و اخلاق خدمت در را ادبيات آنها كه بود اين
اجتماعي مسائل و اخلاق ادبيات ، كه حالي در.ميدادند
آنها تاثير منكر كسي البته.هستند هم از جدا مقولههايي
ما كه ميشود ناشي آنجا از اصلي ايراد بلكهنيست برهم
در.بدانيم اجتماعي مسائل حل خدمت در را ادبيات مقوله
او.كنيم اشاره كسروي انتقادات به بايد رابطه ، همين
موجب فارسي كلاسيك ادبيات ميراث كه بود عقيده براين
اشتباه.است بوده ماندگي عقب و تنپروري مروج و بدآموزي
تعقلي بينش با را كلاسيك ادبيات كه بوده اين افراد اين
و تبليغ به ملتزم را نويسنده و شاعر و ميسنجيدند جديد
.ميدانستند اجتماعي و سياسي مسائل و ايدئولوژي موعظه
و كرد انكار نميتوان را واقعيت يك مسائل اين همه با اما
از خودشان انتقادي آراي در حداقل ايراني روشنگران ;اينكه
پيشبرد و بهبود و دوستي ايران پاك احساسات سر از ادبيات ،
ميرزا چون فردي مثلا.راندند سخن ايران ادبيات و زبان
زبان كه بود نظر براين ميدانست ، زبان چون ملكمخان ،
اين كار مثبت نكته ديگر.كند پيدا علمي دقت بايد فارسي
پيش زمانه مقتضاي به ايران ، ادبيات كه بود اين روشنگران ،
خارج نخبهگرايي و درباري تجمل و تزيين حالت از و برود
.گيرد قرار ايران مردم آرمانهاي خدمت در و شده
تني هفت آن بهويژه ايراني روشنگران ديدگاههاي بررسي در
كه زمان طول در پرداختهايد ، آنها به كتابتان در شما كه
تفاوتهاي ميرسيم ، هدايت صادق به تا ميآييم جلو به
چشم به جامعه و ادبيات مقوله به آنها نگرش در آشكاري
است؟ كدام شما نظر به تفاوتها آن ميخورد ،
صادق و آخوندزاده فتحعلي ميرزا ميان مميز وجوه از يكي
اين -كتاب اين در بررسي مورد فرد آخرين عنوان به - هدايت
قيد آن ايراني معاصر روشنفكر عنوان به هدايت كه است
از و برداشته را جامعه تهذيب و اصلاح خدمت در ادبيات
كه هموست.ميكند حمايت غربي و اروپايي مدرن ادبيات
به و پيميگيرد را غرب ادبي جريانهاي نوترين دقيقا
تازه در را اصالت داشته ، كه انتقادي حساسيت و آگاهي دليل
معرفي ايران جامعه به و كند كشف توانسته مي آثار ترين
ايراني روشنگر عميقترين و جديترين هدايت بيشك.كند
به كه است هدايت زمان از بدانيم ، كه است جالب.است بوده
عيني نگاه و ميشود توجه ادبيات دروني ارزشهاي به تدريج
نه ميان ، اين در هدايت.ميگيرد شكل آن به بيطرفانه و
مانند فارسي كلاسيك ادبيات متون انتقادي بررسي به تنها
ميپرداخته...و خيام رباعيات ورامين ، ويس نظامي ، خمسه
و داشته نظر هم غرب ادبي آثار مدرنترين به بلكه
.كند عرضه ايران جامعه به را آنها ميكوشيده
زير "محكومين گروه" كتاب ترجمه بر او نقد مثال براي
ادبي اثر يك به او كه ميدهد نشان كافكا پيام عنوان
اصالت خودش زمانه نسبت به هدايت.است ميكرده نگاه چگونه
.بشناساند را آنها تا كوشيده و كرده كشف را كافكا ابداع و
مهم يادداشت اين به كه نديدهام را منتقدي من تاكنون
باشد ، نگريسته ادبيات ، حوزه در جدي نقدي عنوان به هدايت
بر تاييدي عنوان به آن از چيز ، هر از پيش همه بلكه
يادداشت محتواي.كردهاند استفاده هدايت صادق پوچانگاري
ميخواسته او كه است اين مهم باشد ، ميخواهد چه هر هدايت
.دهد نشان ما به كافكارا هنري خلاقيت
روشنگران اين انديشگي تاثيرات مجموع در شما !دكتر آقاي
ميبينيد؟ چگونه امروزه بهويژه بعدي نسلهاي بر را
ضعفها ، همه با و آثارشان با روشنگران اين كه نيست شكي
فكري تجدد و تحول براي زمينهاي كژيهايشان ، و كاستيها
سربر ادبي و انتقادي تفكر ميانش از كه ساختند فراهم
كه بوده روشنگران اين فكري ميراث صورت هر به.ميافرازد
در امروزه.است يافته ادامه متنوع شكلهاي به امروز به تا
مكتبهاي و نگرشها تئوريها ، ترجمه با ما ايران ، جامعه
حاكي سو ، يك از تنوع اين.هستيم روبهرو ادبي نقد متعدد
.هست نيز فلسفي و فكري گوناگون آگاهيهاي رواج از
مسئله براين متفاوت ، ديدگاههاي اين گسترش بنابراين ،
ايراني روشنگران تلقي طرز و نگاه از ما كه دارد تاكيد
فاصله اندازه چه اجتماعي مسائل و ادبيات به نسبت
.هستيم آنها همه وامدار حال عين در ولي گرفتهايم
ارشاد رضا محمد: گو و گفت
ماست خود در بحران
سرمايهگذاري با هم آن شعر ، مجموعههاي انتشار :اشاره
همين در اما.است يافته افزايش چشمگيري شاعران ، بهطور
خود به را خاصي توجه است نتوانسته شاعراني چنين شعر حال
.است مخاطب بحران سر بر بحث هنوز ديگر عبارت به.كند جلب
مورد (منصور) ميرباذل سيدعلي را موضوع اين شماره ، اين در
.ميخوانيد كه است داده قرار ونظر نقد
ميرباذل سيدعلي
جزيرهاي در حتي ميكند ، پيدا را عاشقانش هرزمان ، هركجا ،
هيچكس.درههايند و سنگها درختها ، عاشقانش.متروك
جاودانه ، شعور اين شعربدهد ايست فرمان او به نميتواند
شعر آسمان.است جبروت و ملكوت ملك ، تبلور در هبوط تجلي
ستاره هم امروز.بود خواهد و بود درخشنده هماره ديار اين
.ميكند سپيد را تاريكها ، ميدرخشد ، معاصر شعر فناناپذير
كه باشيم شعر دلنگراني نگران نباشيم ، شعر مخاطب نگران
نشود سروده اگر.ميميرد آفرينش صداي نشود ، آفريده اگر
تا است بيمخاطب صدا كدامميسوزد انسان هويت از نيمي
اين الهي ، موهبت اين آدم ، و پاكي تابناك تجسم شيء
زمان جنس و زمانباشد بلورينمخاطبناپذير واژههاي
و هزارها خاموشي و تپش در حتي است بيمفهوم شعر براي
.هزارهها
ديده در جهان ، نقطه دورترين در مولوي چرا بهراستي
گرده از گرد حافظ چرا و آشناست؟ اينقدر بيگانه مخاطبان
افتخار اريكه بر را خاك و آب اين شعر و كند مي پاك تاريخ
مفهوم نگران ;بود آن نگران اينگونه نبايد پس مينشاند؟
در هم حافظ و مولانا همين آن ، و اين هنجارشكني و گريزي
ميدانهاي به بايد.بودهاند نوآور و مبدع خود زمان
.است همهمه و همه زبان شعر ، .داد تازه وسعتي انديشه ،
با هنوز حافظ شعر.آيندگان و رفتگان نبودن ، و بودن همهمه
چه نميكند فرقي.است همگان دل درد قرن ، و سال همه اين
شعر ، چين و هند در يا و شيراز در يا شود زاده نيشابور در
زبان هر با هميشه.است آسمان و خاك اين ذرات صبور سنگ
امروز دالان در شعر هست ، كه بود همان مكان هر از
همه كه قافله كدام به خطاب مخاطب؟ نيست ، معناپذير
!خنياگر و آوازخوان
ميگوييم چرا.ماست ديروز تمامنماي آيينه ما شعر امروز
خود در بحران بپذيرم ، را بحران اگر است؟ بحرانزده
امروز ، شعر است ، يافته بازتاب شعر در اينگونه كه ماست ،
نسل نيامده دست به آرزوهاي و آلام و استرسها ، دغدغهها ،
.مينماياند را امروز
خويش در فرومرده و آيين سنگ و سترون" امروز شعر باري
گاهي كنيم باور ;را باورها كنيم باور بياييم ،"نيست
.ميكند شكوفا را پنجرهها لبخند عادت شيشههاي شكستن
همه از دلرباتر حيرت ، و كلام و حرف مكاشفه در دريدن جامه
فراوانند ، امروز شعر مخاطبان كنيم باور.دلرباييهاست
راسخ امروز شعر شاعران.ما اطراف نوجوانان و جوانان همين
هرچند.شوند مريد را ناآشنا واژههاي كه آنند از گامتر
شود ، پيچيده پستمدرن و مدرن ندانستنهاي لفافه در سخني
اين نه و.است نامتبارك و ناميمون بلكه شعر اينكه نه
موجزدههاي گونه به ما انديشمند و جوان شاعران كه است
گيرند كار به آگاهي دريافت بدون (پستمدرن و مدرن) ديروز
رسوم و رسم به حاجت چه را ما ميگوييم.را واژهها
ناچار به را ديگران زيبايي نپذيريم اگر اما !ديگران
محتواي از خالي" ميگوييم چرا خويشيم ، نازيبايي مغرور
!است "روز اجتماعي موضوعات از تهي و انساني
شده ، سنگ هنجارهاي در هيچوقت شعر كه اين از زيباتر چه و
مسموم و مدام يافتگي نظام يك در هيچگاه و نشد مچاله
.نايستاد خبردار كننده
زباني ، آرايههاي اگر و نشود شكسته زباني هنجارهاي اگر
اما.كرد تعريف را شعر ميتوان چگونه نيابد تازه جاني
و بديعي صناعات به عادت كه مخاطبي شعر ، امروز مخاطب
شعر به او كه چرا ميتواند ، ندارد پيشين آرايههاي
همين آيا است ، خوكرده ساختمند وغير نابهنجار
ساختار و هنجار يك به او كه است اين از غير موضوع
جوابگوي امروز شعر" ميگوييم اگر است؟ رسيده زيباشناختي
سنجش و معيار و معنا كدام با ،"نيست جوانان پرسشهاي
جوانان عظيم خيل اين آيا.ميدهيم نظر راحت به اينگونه
و شعر انجمنهاي فرهنگ ، خانههاي ادبي ، كانونهاي به كه
شعر كه نيست اين بر دليلي ميآورند ، روي فرهنگسراها
افزوده آنان تعداد بر نيز هرروز و دارد مخاطب امروز
شروع مخاطب چند با معاصر شعر رفيع قلههاي مگر !ميشود؟
امروزيان بيگمان شكستند؟ را زباني هنجارهاي و كردند
و ميكنند باز معنا و تصوير انديشه ، جهان به ديگر راهي
باغ به راهي افزود ، خواهند گذشته شعر برافتخار همچنان
.باشيم اميدوار.پروازها و آوازها
دارد مخاطب بحران هم تركيه معاصر شعر
ميهمان ترك نويسنده و شاعر ،"اوزدن دورسون" پيش چندي
و نويسندگان فدراسيون" عضو كه او.بود همشهري تحريريه
است ، "قلم ادبي انجمن" و "جهان جهانگرد روزنامهنگاران
جمهوري در نيوز آذر زبان انگليسي روزنامه و خبرگزاري با
اوزدن دورسون از.دارد نزديكي همكاري نيز آذربايجان
و استانبولي تركي زبان به شعر مجموعه چندين تاكنون
زبانهاي به شعر و جهانگردي با ارتباط در كتابهايي
از بسياري.است رسيده چاپ به اسپانيولي و انگليسي
.نوشتهاند نقد اوزدن آثار بر ترك معروف وشعراي نويسندگان
بود ، همشهري تحريريه در كه ساعاتي در "اوزدن دورسون"
ارتباط در و شد حاضر هنري فرهنگي ، گروه در نيز را دقايقي
.پرداخت گفتوگو به شعر بويژه ايران ، در هنر وضعيت با
بر مبني ما ، از پرسشي طرح با ترك ، روزنامهنگار اين
ميشود ، رو روبه انبوه آگهيهاي با روزنامه وقتي اينكه
است؟ صفحهاي چه ميرود ، آن حذف احتمال كه صفحهاي اولين
داد توضيح تركيه مطبوعات در حالتي چنين وقوع مورد در خود
اولين ادبي ، صفحات بويژه هنري و فرهنگي صفحات:گفت و
حذف تركيه مطبوعات در مواقعي چنين در كه هستند بخشهايي
عليرغم همشهري ، در كه اين از تعجب ابراز با وي ، .ميشوند
پرفروش كتابهاي كتاب ، به مستمر بهطور صفحاتي اختصاص
پرفروش كتابهاي انتخاب سازوكار از نميشوند ، معرفي هفته
اساسا كه شد داده توضيح پاسخ در كه كرد پرسش ايران در
اگر و ندارد وجود ايران نشر صنعت در فرآيندي چنين
نظر تنها قطعا شوند ، معرفي پرفروش عنوان به هم كتابهايي
و كتابفروش چند از وي كه است پرسوجويي و مطلب نويسنده
حتم ، طور به و آورده عمل به كتابفروشان از راستهاي يا
.داشت آنها به چنداني اعتماد نميتوان و است نسبي
ابراز بسيار همشهري در شعر صفحه وجود از "اوزدن دورسون"
معاصر شاعران باره در پرسوجو از پس و كرد خوشحالي
از است ، قوي نيز اثرشان و پرخواننده آنها آثار كه ايراني
تعجب ابراز ايران معاصر شعر در مخاطب بحران موضوع طرح
شعر در امروزه ما كه است موضوعي اين دقيقا:گفت و كرد
اشعار تركيه در امروزه:افزود وي.داريم هم تركيه معاصر
كه بود هجري دهم قرن پرآوازه شاعر فضولي ، ) فضولي ملامحمد
و داشت عربي و تركي فارسي ، زبان سه به ديوانهايي و آثار
فارسي نزد در حافظ همطراز محبوبيتي از تركان ميان در
مختلف طرحهاي و شكلها وبه همچنان (است برخوردار زبانان
شعراي ساير و شاعر اين كتابهاي از استقبال و ميشود چاپ
شود ، كاسته آن ميزان از لحظهاي كه آن بدون متقدم ،
مشكل با خود آثار چاپ براي معاصر شعراي ولي بالاست ،
و شاعران سرمايه با آثار قبيل اين عمده و هستند روبهرو
چاپ به ناشران و شاعران مشترك سرمايهگذاري با يا
در كتاب پخش كه چرا است ، مشكل آغاز اين تازه و ميرسند
گروه به ورود بدو در وي ، .است ديگري معضل خود تركيه سراسر
نام به خود اشعار مجموعه از كتابي همشهري ، هنري
براساس.بود داده هديه گروه به را "توركو قاينايان"
رسيده دوم چاپ به كتاب كه بود معلوم شناسنامه ، مندرجات
:گفت گذاشتيم ، ميان در وي با را مسئله اين وقتي است ،
است نادري اتفاق تركيه ، معاصر شعر در مسئله اين واقعا
اين هم شما معاصر شعراي از برخي مورد در ميكنم فكر و
سوم يا و دوم چاپهاي به كه هستند كتابهايي و باشد چنين
.باشند رسيده نيز
تركيه ، معاصر شعر از استقبال:است معتقد اوزدن دورسون
است پايين بسيار كشور اين پررونق داستاني ادبيات به نسبت
فراواني طرفداران ترك ، كلاسيك شعر كه است حالي در اين و
.دارد مردم ميان در
جوان شاعران توسط شده چاپ شعر كتابهاي فروش طرح وقتي ،
براي اقدامي عنوان به را تهران پاركهاي از يكي در ايراني
ميدهيم ، توضيح اوزدن دورسون براي مخاطب با بيشتر ارتباط
شاعران برخي هم ، استانبول مركزي پاركهاي در:ميگويد
وقتي ولي ميكنند ، كارهايي چنين ترك ميانسال جوانيا
و سليس و كند برقرار ارتباط خود مخاطب با نميتواند شعر
كرد؟ بايد چه نيست ، روان
مجدفر. م
شعر
متهم
(آلماني معاصر شاعر) بينك هورست
احمدپوري:ترجمه
بودند متهم همه
آنها از يكي تنها اما
.كرد اعتراف گناهانش به
ديگران
نداشتند پاس را سكوت نواي
كردند دفاع خود از
نه شهرشان از اما
نه پرنده خاموش پرواز از
.بود برگلوگاهشان ترس خنجر زيرا
بود بيگناه يكي تنها اما
كرد اعتراف گناهانش به كه آن
سيب رثاي در
(آلماني معاصر شاعر) انتسنزبرگر ماگنوس هانس
عبداللهي علي:ترجمه
بود سيب اينجا
ميز يه اينجا
بود خونه اونجا
لميده روستايي اينجا
آنجاست كه سيبي
است زمين
قشنگ سيارهاي
و سيب عالمه يه رويش كه
بود خور سيب
واژهها ميان
سعادالصباح
بنيطرف يوسفعزيزي:ترجمه
وي.است عرب معاصر نامدار شاعران از سعادالصباح خانم
.است كرده منتشر تاكنون را شعر دفتر چندين و كويتي
.دارد فارسي كلاسيك شعر به خاصي علاقه سعادالصباح
ميترسم واقعا
شود بدل عادت به عشق كاين
ميترسم واقعا
شود شعلهور رويا كه
منفجر لحظهها و
ميترسم واقعا
يابد پايان شعر كه
خاموش خواستهها و
ميترسم واقعا
نماند باراني و ابري كه
نماند جنگل درختان و
;دارم خواهشي... رو اين از
بكار واژهها ميان در مرا
(*)الاتيتي
(گيلان - كومله) احمدي حسين
بوديم كوچك وقتي
بابا آغوش در
ميشمرديم را آسمان ستارههاي
الاتيتي از و
ميگرفتيم را مسافري سراغ
:بود دور ما از كه
"نديدي؟ را ما خورشيد !تيتي الا"
گذشت سالها
است ، الاتيتي همان الاتيتي
:اما
"نديدي؟ را ما كودكي !الاتيتي "
ماه يعني گيلكي گويش به الاتيتي (*)
صدا
(بهبهان) ملايي غلامرضا
خويش اوهام غرق من
كني صرف مرا ميخواهي تو
كه
!بخشم چند
پابرجاست ديدهات در آنچه
است ركن لرزانترين همان
نكن تلف عمر بيهوده
سنگها
جوادي خليل
سنگها كورند كه بدزد ، سر !آيينه
سنگها دورند زعاطفه فرسنگها
آسياب از بيفتند دوباره آبها تا
سنگها صبورند چقدر روزها اين
ميرسد تكثير به شكست چون آيينه
سنگها گورند تدارك در بيهوده
احتياط به ليكن و ، گذاشت قدم بايد
سنگها عبورند سد ديرباز كز
گفت كه زبان آتش تيشه حرف است اين
سنگها زورند تابع هميشه مثل
|