بخش) عقل ضد و عقل رويارويي;مدرنيته
با ايدئولوژيك مقابله
( آخر
مواضعايدئولوژيك
ايران مطبوعات سرگذشت
كتاب يك مرور
بخش) عقل ضد و عقل رويارويي;مدرنيته
با ايدئولوژيك مقابله
( آخر
مواضعايدئولوژيك
: اشاره
و عقل رويارويي ; مدرنيته بر حاكم روح" مقاله نخست قسمت
مفهوم كه شد مطرح و گذشت نظرتان از ، "ضدعقل
و فئوداليسم با بورژوازي تنازعات زمينه در ايدئولوژي
كه گرديد مطرح همچنين. شد متولد سنتي اشرافي جامعه
از آميز انتقاد مفهوم با ابزاري عقل به اعتقاد
تامسون نظريات ميان اين در.دارد نزديكي پيوند ايدئولوژي
منفي مفهوم از دفاع براي ها كوشش نخستين از يكي
با نويسنده مقاله اين ادامه در. شود مي محسوب ايدئولوژي
معتقد كاركردهايايدئولوژي برخي رفتن بين از به اشاره
نوع يك از خود باايدئولوژي جويي مقابله نوع هر كه است
.خوردارند بر موضعايدئولوژيك
انديشه گروه
با كه است آن است ضروري آن بر تاكيد كه ديگري نكته
فرايندهاي گسترش و سرمايهداري شدن بينالمللي افزايش
تضادهاي با اوليهاش رابطه در حتي ايدئولوژي ، شدن ، جهاني
مورد ملي مرزهاي محدود فضاي در كماكان نميتواند طبقاتي
يك فلسفه نيز انگلس و ماركس زمان در حتي.گيرد قرار تحليل
با رابطه در فقط نه ماركس كه بود بينالمللي پديده
كشورها ديگر اوضاع با رابطه در بلكه ملي طبقاتي تنازعات
مشكلات ماركس مثال ، براي ترتيب ، بدين.ميكرد تحليل را آن
خرده شرايط پيامد يك عنوان به يكسو از را آلماني فلسفه
مشكلات ديگر ، اين سوي از اما داد ، توضيح آلماني بورژوازي
و فرانسوي ايدههاي از آلمانيها تلقي پيامد عنوان به را
به بلكه واقعي حركت يك ثمره و شرح عنوان به نه انگليسي
ناب فكر از فرايندهايي با كه محض تئوريك نوشتههاي عنوان
آلماني فلسفه ديگر عبارت بهكرد تشريح بودند ، يافته رشد
در كار مادي روندهاي با منفي رابطه يك وسيله به حدي تا
تا و (بورژوازي خرده شرايط و اقتصادي ماندگي عقب) آلمان
بورژوازي دستاوردهاي با مثبت رابطه يك وسيله به حدي
با وضعيت اين اگر.شد تشريح انگليسي و فرانسوي
تحليل با ميبايد همچنين شد ، عملي آلماني ايدهاليسم
زمينه در عقلگريزي بعدي اشكال و آلماني تاريخگرايي
ميشد ، ممكن نيز جهاني سرمايهداري و اروپايي گستردهتر
حاليكه در.ميشدند جابجا فوق منفي -مثبت رابطه آنكه بجز
ارتجاع بود ، داده آرماني صورتي فرانسه انقلاب به هگل
اين بهوسيله آن متعاقب عقلگريزي و رمانتيك تاريخگراي
.بودند افتاده وحشت به انقلاب
تحملگريزي كه كرد حفظ را عقيده اين درستي به لوكاچ جورج
مهم اجتماعي بحرانهاي با شديدا كه است جهاني پديده يك
پايان در شده پديدار عقلگريزي اول موج.ميباشد مرتبط
نتيجه عنوان به تاحدي نوزدهم ، قرن ابتداي و هجدهم قرن
در صنعتي انقلاب و فرانسه انقلاب از حاصل اجتماعي آشوب
بحران عقلگريز ، عمدتا فلسفه هر سر پشت.بود انگلستان
گريز عقل فلسفه براي پاريس كمون همچون.پديداربود مهمي
نيز و پارتو عقلگريز فلسفه براي روسيه انقلاب نيچه ،
وقايع تازهتر ، نمونهاي عنوان به و هوركهايمر و آدرنو
مظهر وقايع اين همه.مدرنيسم پست براي پاريس 1968
و بودهاند سرمايهداري نظام براي مهمي بحرانهاي
به داشتهاند ، همراه به را گستردهاي جهاني پيامدهاي
پوشش نيز را وقوعشان محل از فراتر كهمكانهايي طوري
حتي فلسفي تئوريهاي نميتواند كسي البته.دادهاند
خاص بحرانهاي نتايج عنوان به تنها را عقلگريز تئوريهاي
نميتوانند فلسفهها اين از هيچيك اما.فروكاهد
با مخالفت.باشند بحرانها اين از جداي كاملا پديدارهايي
اما.پابرجاست مدرنيسم پست و پارتو نيچه ، نزد سوسياليسم
تعيين منفي يا مثبت طور به خود ، به خود رابطه نوع اين
من كه اينجاست در.نيست بحث مورد فلسفههاي محتواي كننده
چنين ساختن محقق منظور به را ايدئولوژي از مفهومي مايلم
متضمن مفهوم اين درباره بحث.گيرم كار به ارزشيابياي
امروزين رواج برابر در عقلگريز واكنشهاي در كندوكاو
عقل نوعي تئوريهاي جهانشمول دعاوي برابر در و ابزاري عقل
كه تئوريهايي از برخي.است توسعه درباره ابزاري
تصور دادهاند ، قرار پرسش مورد را حقيقت و عقل جهانشمولي
به كه مدرن خودكامه تئوريهاي از نوعي عنوان به ايدئولوژي
رد را برخوردارند داوري در مسلط موضع يك از گونهاي
كه دهم نشان تا كنم تلاش بايد من همه اين باميكنند
به ميكنند ، رد را مسلط موضع يك ايده كه تئوريهايي همه
صدد در كه دارند سروكار ايدئولوژي از مفهومي با طورمطلق
تئوريهاي تقليلگراي و مطلقگرا جنبههاي افشاگري
اما.است قرين موفقيت با گاه كه عملي هستند ، جهانشمول
كه است آن من موضع.است نبوده توجه مورد هرگز امر اين
.هستند ايدئولوژيك خودشان تئوريها اين
فشارهاي مهار به كه سبب بدان اولا ايدئولوژيكاند آنها
نظام در اساسي بحرانهاي از آمده پديد انقلابي
و نادرست علل سازي برجسته بهوسيله سرمايهداري
كمك آمده بوجود تضادهاي و مسائل براي نادرست راهحلهاي
عمل استدلال اين با عمومي ايدئولوژيكي سازوكار ميكنند ،
پروژه خود كه است علت داردبدان وجود اگربحراني كه ميكند
.است نقصان دچار عقل حقيقتو به اعتمادش با مدرنيته
مشكلات ، كلي علل عنوان به عقل يا مدرنيته دانستن مقصر
و ميكند مخفي را سرمايهداري نظام مشخصتر تضادهاي
مطرح عمومي شكگرايي و نسبيگرايي.ميگردد آنها جايگزين
كردن سست به تئوريها ، اين بهوسيله عقل درباره شده
و ميشود منجر عقلي حل راه هر امكان به اعتقاد پايههاي
مايوس تغيير فرايند هر به سپردن دل از را مردم لذا
.ميكند
ايدئولوژيكياند نيز معنا اين به تئوريها اين آنكه دوم
به پيوستگي ، عدم و تمايز بر حد از بيش تاكيد وسيله به كه
ساخت در انسانيت به مربوط رايج عناصر كردن تار و تيره
فرهنگي هويت فهم خلاف دقيقا اين.ميكنند كمك "ديگري"
تغيير نميتواند كه است ناپذير قياس ماهيت يك عنوان به
كند ، دريافت را جديد ي(وروديها) دادهها يا يابد
اشكال پارهاي پيدايش جنبهها اين دوي هر [هويت سياليت]
.ميكنند تسهيل را نژادپرستي خاص
از امتناعشان با تئوريها اين ايدئولوژيك ويژگي آنكه سوم
ارزش آنها.است درآميخته خودشان موقعيت به بخشي اعتبار
ميدهند قرار ترديد مورد ديگر تئوريهاي همه در را حقيقت
نظرشان مورد حقيقت بودن معتبر پيرامون دادن توضيح از اما
و جهانشمول حقيقت آنها بدتر ، هم اين ازميكنند امتناع
دو هر ازبهكارگيري اما ميكنند ، رد را ايدئولوژي مفهوم
اعتبار ضمني طور به آنهاناگزيرند نهاني طريقي به مورد
تئوريها ، ديگر مسلط ، موضعي از و ميگيرند مفروض را خود
ارزشهاي با نزديك طور به كه تئوريهايي آن خصوص به
ايدئولوژيكقرار قضاوت مورد را پيوستهاند مدرنيته
ايدئولوژيك كه است واقعيت يك اين همه اين با.ميدهند
آنها مانع كاملا معاني ، اين در عقلگريز تئوريهاي بودن
ايدئولوژيكرقبايشان ويژگيهاي برخي افشاء توانايي از
ويژگيهاي برخي با ارتباط در بيشتر وضعيت اين.نميشود
درك در آنها ناتواني و جهانشمول تئوريهاي تقليلگراي
اين نمونه ، براي ترتيب ، بدينميدهد روي تفاوتها
امور عنوان به سوم درجهان داده روي وقايع فهم در تئوريها
و كشورها اين به نسبت و دارند مشكل محلي و تاريخي خاص
تاريخي طرح در را آنها نميتوانند كه زماني فرهنگشان ،
طور به لذا.ميشوند بياعتنا دهند جاي عموميشان
در نزديكي طور به كه ايدئولوژي ، مفهوم خود پارادوكسيكالي
است ، شده متولد مدرنيته اصلي پروژههاي و عقل با ارتباط
نه ;شود تبديل آنها برابر در انتقادي سلاحي به ميتواند
كار در آنچنانكه ايدئولوژي به عقل تبديل كلي معناي در
هنگام كه خاصتر معنايي در بلكه آمده ماركوزه هربرت
برداشتن در جهت در را آن اصلي ، سازوكار داشتن مدنظر
.ميدهد توسعه ستم استعماري و نژادي اشكال
افشاركهن جواد:ترجمه /لارين جورج:نويسنده
ايران مطبوعات سرگذشت
كتاب يك مرور
وزارت وانتشارات چاپ سازمان:ناشر /قاسمي فريد سيد:مولف
صفحه ، 2071/تابستان 1380 اول ، چاپ /اسلامي ارشاد و فرهنگ
جلدي 11500 دو دوره قيمت /روكش با گالينگور وزيري ،
.تومان
محققان از برخي شخصي انگيزههاي و فردي تلاشهاي نبود اگر
ونوشتههاي اسناد از بسياري شايد تاريخنويسان ، و
اما.نميگرفت قرار عمومي قضاوت معرض در تاريخي ارزشمند
پشتوانهها" و "افراد را انگيزهها" كه كشوري در قرار از
نشوند ، جمع يكديگر در دو اين تا "هستند دارا سازمانها را
بر را محقق يك تلاش كارو سالها بركات و ثمرات نميتوان
.كرد مشاهده كتابفروشيها پيشخوان روي
همكاري و تلائم اين حاصل "ايران مطبوعات سرگذشت" كتاب
وزارت وانتشارات چاپ سازمان مثبت سمتدهي نوعي از و است
انتشار روي بر سرمايهگذاري در اسلامي ارشاد و فرهنگ
خبر وراهگشا كاربردي البته وماندگارو پايهاي آثار برخي
.ميدهد
به آن نخست جلد دو كه"ايران مطبوعات سرگذشت"مولف
به دارد ، اختصاص شاه ناصرالدين و شاه محمد دوره مطبوعات
ميرفت ، آنها يافتن گمان كمتر كه دقيقي مدارك و اسناد رغم
.نميكند تلقي يافته تمام را خويش كار
كمبودها و نبودها رغم به معاصر ، تاريخ پژوهشگران"
نظر به مرحله هر در و كردهاند فراواني جستوجوهاي
به رو كار و دستيافتهاند اطلاعات تمام به كه ميرسد
فردي ، تلاش با و زماني گذشت بعداز باز است ، اما پايان
و "ميشود آشكار مجهول نشريهاي يا تازه نسخهاي وجود
دهه در يافته نو اسناد و نشريات را خود مدعاي دليل سپس
يافته فزوني روبه همواره آنها شمار كه ميكند ذكر اخير
.است
به و هنوز اسناد و اطلاعات از برخي ميان اين در البته
دولتي هاي"مارشيو"در همچنان پاريزي باستاني استاد قول
نيست ، آنها به دسترسي ياراي را محققي و ميشوند نگهداري
اتاق" در كتاب همين مولف گفته به كه اسنادي جمله از
داردو وجود شاه ناصرالدين "اندرون كتابخانه" و "اسناد
.است نگرفته قرار محققان اختيار در هنوز متاسفانه
تلاش دهه دو حاصل "ايران مطبوعات سرگذشت" كتاب اما
و كتاب تصاوير و اسناد و است فريدقاسمي سيد خستگيناپذير
آورده ابتدايي جلد دو همين در نويسنده كه پانوشتهايي نيز
ظرافت و دقت خواسته پايه چه تا مولف كه ميدهد نشان است ،
نسخههاي" كار اصلي منابع ;كند برجسته و راشاخص كارياش
اما ،"بوده قاجار شاه ناصرالدين و محمدشاه عهد مطبوعات
بر افزودن براي و اكتفانكرده ، منابع اين به نويسنده
از گزارشگونه كار يك از كتاب آوردن بيرون و تحليلي دقت
.است كرده فيشبرداري نيز ادواري نشريه و 67 كتاب 133
هر از گزارش لابهلاي و كتاب جاي جاي در خواننده لذا
ايران مطبوعات تاريخ در دخيل شخصيتهاي يا مطبوعه نشريه ،
، نويسندگان تحليلهاي شاه ناصرالدين و محمدشاه عهد
آنها داوري از و ميخواند را فرهنگي و سياسي شخصيتهاي
.مييابد آگاهي مطبوعات به نسبت
داوري از خود نويسنده كه نيست آن معناي به اين البته
.باشد زده تن مطبوعاتي -سياسي ياچهرههاي و نشريات درباره
از منتج و بغض و بيحب قضاوتي كتاب جايجاي در بلكه !نه
و آمده مطبوعاتي -سياسي چهرههاي درباره اطلاعات و اسناد
.شدهاند كشيده بررسي و نقد به نيز نشريات
سپس و شده معرفي ابتدا آن دستاندركاران و نشريات تمامي
نمونههاي و گرفته قرار بررسي مورد آنها محتواي و صورت
.است شده آورده آنها نوشتههاي و مقالات از خاصي
قطع ، كاغذ ، )شكل چون مواردي نشريات ، نقد و معرفي در
و تصوير صفحهها ، شماره ستونبندي ، و صفحهآرايي سرلوحه ،
و شمارهها اختلاف چاپ ، حروفچيني ، و خطاطي تصويرگري ،
هدف ، روش ، و نوع نام ، )شناسنامه (يكي شماره ودو نسخهها
ترتيب عمر ، و انتشار تاريخ نشاني ، و نشر محل ناشر ،
(نسخه تك قيمت و شمارگان زبان ، شمارهگذاري ، و انتشار
قالب (تيتر ويراستاران ، و ويرايش ترجمه ، و نگارش) محتوا
گزارش ، خبر ، و خبري منابع مختلف صورتهاي به خود كه)
نامه ، شعر ، پاورقي ، تحليل ، و تفسير و نقد مقاله ، گفتوگو ،
سياسي ، مضامين به خود كه)مضمون ،(شده تقسيم...و سرگرمي
مذهبي ، ورزشي ، هنري ، علمي ، فرهنگي ، اقتصادي ، اجتماعي ،
آگهي و ونوجوان كودك زن ، كتاب ، ادبي ، مناسبتها ، طنز ،
نامداران زندگينامه. است بوده مولف توجه مورد(تقسيمشده
جلد مهم بخشهاي جمله از نيز ايران روزنامهنگاري سرآغاز
كه) عكس آوردن 67 نيز و نامهها شب به پرداختن.است نخست
حكيم به معروف ميرزاتقيكاشاني عكس همانند آنها از برخي
فن اهل حتي ديد معرض در بار نخستين براي باشي
حدود 50 و (ميگيرد قرار معاصر تاريخ و روزنامهنگاري
همراه به وناصرالدينشاه محمدشاه دوره نشريات از تصوير
كتاب اين ويژگيهاي ديگر از پرمايه و دقيق اعلامي فهرست
كه اميد است ، جلدي اثر 30 اين شنيديم كه آنجايي تا.است
و ارزشمند اثر اين مجلدات چاپبقيه در مولف وهم ناشر هم
تاريخ پنهان نكات از برخي ميتواند كه تاريخي ، و محققانه
و زنند كمر بر تمام همت دست سازد ، آشكار نيز را معاصر
.رسانند انجام به را كار
|