|
در فلسفي پژوهش روشهاي به نگاهي
هست و بايد معماي
اخلاق
قابل كلي مفهوم يك عنوان به چه اگر علم همچون فلسفه
كليت و اطلاق با تحقق مقام در اما است ، توصيف و تعريف
همه همچنانكه.شود قيدي به مقيد بايد و نمييابد فعليت
ميشوند خاص موضوع به مضاف علوم ، شعب و شاخهها
بودن ، دشوار و فني عليرغم اخلاق ، فلسفه مباحث:جستارگشايي
.ميباشند رشته اين موضوعات و مباحث شيرينترين از
علم فلسفه اخلاق ، فلسفه اخلاق ، علم ميان امروزه البته
و شدهاند قائل تمايز متعارف معناي به اخلاق و اخلاق
مشخص را مباحث اين دقيق دايره كوشيدهاند اخلاق فلاسفه
و پژوهشگر گمراهي موجب مفاهيم ، تخليط و مغالطه تا نمايند
را اخلاق فلسفه موضوع در مباحث مهمترين.نشود خواننده
مطرح سبزواري تا و صدرالدين تا فارابي از ما قديم حكماي
ميان در اما ورزيدهاند ، اهتمام بدان كلاسيك منظري از و
حمل و فهم بر علاوه و اند راي صاحب آنانكه معاصران ،
زمين ، مغرب فلاسفه ديدگاههاي و اسلامي كلاسيك ديدگاههاي
ورزيدهاند ، مبادرت ويژه ديدگاه و نظر ارائه به نيز خود
كتاب صاحب يزدي ، حائري مهدي دكتر استاد مرحوم يكي
صاحب سروش ، عبدالكريم دكتر ديگري و "عملي عقل كاوشهاي"
كنار در متفكر ، دو اين آراي.هستند "ارزش و دانش"كتاب
محوريت با زير مقاله در باختر ، حكماي از شده ترجمه آثار
است دانش اين بنياد و جوهر كه ها"هست" و ها"بايد" بحث
اين طبعا.است گرفته قرار نقادي و تحليل و بحث مورد
با اميدواريم كه است بايستهاي تفصيل نيازمند موضوع
.شود گرفته پي نظر و راي صاحبان عنايت
معارف گروه
مصاديق و موارد از سير و وحدتگرايي و كلينگري چه اگر
ويژگيهاي از كلي و كلان قواعد و مفاهيم به جزئي و خرد
(كلمه اخص معناي به) علمي انديشه برابر در فلسفي تفكر
و اصول مفاهيم ، تمييز و تفكيك و نظر دقت همچنين اما است
اجزا به مركب ساختارهاي تحليل و تجزيه و مختلف حوزههاي
تفكر ويژگيهاي از نيز تشكيلدهنده مولفههاي و عناصر و
تاملات و پژوهشها در اينرو از.ميرود شمار به فلسفي
شده تعريف دقيقا مفاهيم ارائه موضوع ، و باب هر در فلسفي
نيز و باشند ايهام و ابهام از عاري كه هم از متمايز و
از متفاوت ذاتا حوزههاي همآميزي به و خلط از پرهيز
واقع در.ميروند شمار به منطقي تفكر آئيننامه ضوابط
انديشههاي تاريخ بزرگ و كوچك مغالطات و خطاها از بسياري
ميان خلط نظير شده ناشي ابهامها و خلطها همين از فلسفي
و وجود هست ، و است عقلي ، كلي و طبيعي كلي كلي ، و كل
...عليهذا قس و مقسمي مطلق و قسمي مطلق موجود ،
تفكيك به بايد ضروري تمييزهاي و تفكيكها چنين جمله از
آنها درآميختگي كه كرد اشاره اخلاق فلسفه از معنا دو
پژوهشهاي و پيجوئيها در بزرگ اشتباهات موجب معالاسف
.ميشود و شده اخلاقي موضوعات و مسائل باب در فلسفي
(خلق جمع) اخلاق ميان حكمت ، متفنن نوآموز هر بيشك
ترك يا صدور موجب كه راسخهاي نفساني كيفيات بهمثابه
مثابه به اخلاق علم با ميشود شخص از رويت بدون فعلي
به كه (Practical Philosophy) عملي حكمت شاخه نخستين
بديها و خوبيها سياهه (تحليل و تبيين لزوما نه و) بيان
چه.مينهد آشكار فرق ميپردازد رذايل و قصايل يا
(under standing) فاهمه متعلق را اخلاقي گزارههاي
را آنها چه و باشيم قائل معرفتي ارزش برايشان و بدانيم
و كرده تلقي (emotion) نفساني انفعالات و عواطف بيانگر
سازيم منتزع و سلب آنان از را انشاء ماوراي توصيف هرگونه
اموري خلقيات اينكه آن و كرد نتوان ترديد نكته يك در
نظامات و قواعد تابع و (Objective) عينياند و وجودي
و بحث مورد روانشناسي يا علمالنفس در كه ذهن از مستقل
اموري اخلاقي دستورات و گزارهها و ميگيرند قرار بررسي
ذهن از مستقل وجودي و (subjective) ذهنياند و معرفتي
دومين و است وجود سنخ از نخستين.ندارند خويش انديشنده
دو هر علمالنفس و اخلاق علم ديگر سخن به.معرفت جنس از
تفاوت اين با نفسانيه ، كيفيات به ناظر هستند معرفتهايي
و (normative).است دستوري و تجويزي علمالاخلاق كه
اروپايي زبانهاي در.(descriptive) است توصيفي روانشناسي
مصطلح دو با (قطعا و هميشه نه و) معمولا تفكيك اين
.ميشود بيان Ethics و Moral متفاوت
با خلقيات خارجي حقايق ميان شده ياد تفاوت كه همچنان اما
و تفكيك است حياتي و ضروري اخلاق علم ذهني گزارههاي
انديشهورزي و معرفت از متفاوت معناي دو ميان تمييز
با است اخلاق علم ميان تفاوت آن و است حياتي نيز اخلاقي
حائري استاد مرحوم(Philosophy of Ethics) اخلاق فلسفه
باب در خويش ارجمند فلسفي پژوهشنامه سرآغاز در يزدي
تمايز اين بر ديگر سخن هر از پيش اخلاقي ارزشهاي و مسائل
جديد بسيار انديشه در":ميگويد و ميكند تاكيد بنيادين
و اخلاقي فلسفه ميان بايد كه شده مسلم نكته اين مغربيان
آنها مسائل و گرديد قائل بنيادي تفاوت يك اخلاقي قواعد
ديگر مانند هم تفاوت اين.نمود بحث جدا يكديگر از را
پيشروان و پيشينيان سخنان نهاد از مستحدثه فنون و علوم
روشهاي دوگونگي به بالنتيجه و گرديده استنباط فلسفه
شناخت گروه ، دو اين از يكياست گرائيده اخلاقي تفكري
آن نام اينجا در ما كه است (Meta- Ethics) اخلاق برترين
و احكام شناخت ديگر گروه و كردهايم ياد اخلاق فلسفه را
(Normative - Ethic) اخلاق دستوري قواعد و معيارها
".نمائيم علمالاخلاقموسوم به را آن است بهتر كه است
(يازده ص 1361/حائري /عملي عقل كاوشهاي)
است اين يكي ميشود استفاده مستقيما فوق عبارات از آنچه
تفاوت علمالاخلاق و اخلاق فلسفه يعني شاخه دو اين كه
فلسفه كه آن ديگر.دارند يكديگر با(Methodic) روشي
در اخلاق) است "اخلاق" به نسبت فلسفي و برين شناخت اخلاق
زيرا كند دلالت ابهام نوعي بر تا شده داده قرار گيومه
علم يا است وجودي اخلاق آن از مراد كه نيست معلوم هنوز
دستوري قواعد شناخت متكفل اخلاق علم كه آن سوم و (اخلاق
و دستورها از مجموعهاي اخلاق علم عليهذا.است اخلاق
ميگيرند قرار شناخت متعلق كه آن از صرفنظر) است تجويزات
.است فلسفي معرفت نوعي اخلاق فلسفه و (نه يا
نقل با را خود شناسانه روش تمايز اين يزدي حائري استاد
ويليام يعني اخلاق معاصر و نامدار فيلسوف از قولي
كه آنجا ميدهد قرار تاكيد مورد(k.w.Frankena)فرانكنا
:ميگويد او
در سقراط كه است آنگونهاي از اخلاقي تفكر گروه يك"
و پيجويي ( Carito)كريتو نام به افلاطون معروف گفتوگوي
نيكو دانستن و انديشيدن"...اينكه مانند ميكند بررسي
روش تنها قضايا اينگونه پيرامون بررسي و بحث.. "است
سازماندهي است اخلاق علم همان كه را دستوري اخلاق شناخت
.ندارد اخلاق فلسفه به ارتباطي و ميكند
و تحليلي تفكر يكگونه اخلاقي ، انديشههاي ديگر گروه
با كلي به كه است فلسفه برترين بحثهاي و منطقي نقاديهاي
پيرامون تنها گروه اين.ميكند پيدا تفاوت اول گروه
پرسشهاي يا و اپيستمولوژي پرسشهاي يا منطقي پرسشهاي
عمل به كاوش و گفتوگو اخلاقي مصطلحات سمنتيك فلسفه
معناي بايد كه است تحليلي روش اين در مثلاميآورد
بايد كه جاست همين در و نمود تبيين و تعريف را "خوبي"
را ارزشي گزارههاي و دستوري قضاياي چگونه سازيم مشخص
ثبوت به و كرده استنتاج منطقي قياسات طرق از ميتوانيم
اخلاقي مفاهيم حقيقي معناي كه كنيم روشن يا و برسانيم
.است قرار چه از اخلاقي غير مفاهيم با آنها فرق و چيست
صص همانجا) ".معناست چه به مسئوليت و چه يعني آزادي
:از نقل به سيزده و دوازده
W.K.Frankena,Ethics,FoundationofphilosophySeries,P.4
فلسفي ، تفكيك نوينانديشه بادستاوردهاي مطابق اينهمه با
اخلاق علم به موسوم ارزشي و دستوري نظام سابقالذكرميان
به كافي اما است لازم چه اگر اخلاق فلسفه معرفتي نظام و
مرتبط البته و متفاوت معناي دو ميان بايد و نميرسد نظر
خلطميان.شد تفاوت و تميز به قائل نيز اخلاق فلسفه از
اشتراك اثر در فلسفي معرفت متفاوت ذاتا حوزه دو اين
و بزرگ مشكلات بروز سبب مسائل و موضوعات برخي در ظاهري
فكري نظام يك به شكلدهي مسير در گسترده آشفتگيهاي
توضيح براي.ميشود اخلاقي ارزشهاي و اخلاق درباره فلسفي
چند ذكر نظر مورد تمايز از شفافتر درك و مساله بيشتر
.است مفيد مقدمه
قابل كلي مفهوم يك عنوان به چه اگر علم همچون فلسفه -1
كليت و اطلاق با تحقق مقام در اما است ، توصيف و تعريف
همه همچنانكه.شود قيدي به مقيد بايد و نمييابد فعليت
چنانكه ميشوند ، خاص موضوع به مضاف علوم ، شعب و شاخهها
ربوبي ، علم النفس ، علم الاعداد ، علم الحيات ، علم:گوييم
...هكذا و كلي علم يا الوجود علم
و نظريهپردازانهوحدتگرا تفكر عنوان به نيز فلسفه
به است مختلف موضوعات به انديشگي رويكرد نوعي كه كلينگر
تقسيم البته.ميشود متحقق موضوعات اين به مضاف نحو
فلسفه و (Speculative Philosophy) نظري فلسفه به فلسفه
اقسام به يك هر تقسيم سپس و (Practical Philosophy) عملي
از خارج تخصصا است امري موضوعي تمايزهاي براساس جزييتر
كه شده ياد تقسيمبندي در فلسفه مفهوم كه چرا حاضر ، بحث
است باستان يونان عهد فيلسوفان يعني اوايل ، حكماي ميراث
به علم و امروزين متعارف معناي به فلسفه از است اعم
اطلاق كه داشت نظر در بايد همچنين.آن قسيم عنوان
و كلي علم شناسي ، هستي بعدالطبيعه ، ما بر فلسفه انحصاري
.است اسلامي حكماي از متاخرين عرف به مربوط الهي علم
فلسفه نظير كاربردهايي در فلسفه مفهوم از امروزه آنچه
اراده آنها امثال و تاريخ فلسفه علم ، فلسفه اخلاق ،
برابر در كه است نگرانه كلي تفكر نوعي اجمالا ميشود
اخلاق فلسفه مفهوممركب كه آنجا ازميگيرد قرار علم
نبايد و استنميتوان آمده پديد انديشگي سپهر چنين در
قاموس براساس را مركب مفهوم سپهر ، اين اين از خروج با
فلسفه مثلا و نمود تفسير و تحليل اسلامي كلاسيك فلسفه
.كرد اخذ هستيشناسي معناي به را
متفكران فلسفي ، معرفت جديد شاخههاي گسترش و ظهور با -2
درجه معرفت به اولي تقسيمبندي يك در را معرفت زمين مغرب
بخش(Second ordre) دوم درجه معرفت و(First Ordre)اول
معرفتي نظامهاي آن اول درجه معرفت از مراد.كردهاند
خارجي موجودات و اعيان بررسي به مستقيما كه است
يا اولي فلسفه روانشناسي ، فيزيك ، علم نظير ميپردازد ،
نظامهاي آن دوم درجه معرفت از مراد و...و شناسي هستي
به خارجي اعيان از گرفتن فاصله پله يك با كه است معرفتي
.ميپردازد (دوم درجه يا اول درجه از اعم) معرفت شناخت
نيز و علوم فلسفههاي شعب همه و علم فلسفه اينرو از
.ناميد دوم درجه معرفت ميتوان را شناسي معرفت و منطق
روش ظريف نكته بدين طوسي نصيرالدين خواجه چون مدققي حكيم
منطق ،"ناصري اخلاق" كتاب مقدمه در و شده متفطن شناختي
.است شمرده دوم درجه معرفت همان يعني علم به علم را
به اختصارا علوم عناوين ذكر در موارد از بسياري در -3
حاليه قرينه به اتكا با علم لفظ و شده اكتفا موضوع ذكر
طبيعيات علم جاي به مثلا و ميشود واقع محذوف مقاليه يا
جاي به يا طبيعيات ، و فيزيك ميشود گفته فيزيك علم يا
و اخلاق مورد در هكذا ، و تاريخ ميشود گفته تاريخ ، علم
يا) طبيعت به فلسفه واژه وقتي اينرو از..و اخلاق علم
در ميشود اضافه آن امثال و اخلاق و تاريخ ،(طبيعيات
آيا كه ميآيد پيش ابهام اين معينه قرينه فقدان صورت
يا است اول درجه معرفت يك مثابه به "تاريخ" فلسفه مراد
.است دوم درجه معرفت يك مثابه به "تاريخ علم" فلسفه مراد
هم با چه اگر تاريخ باب در فلسفي پژوهشي شاخه دو اين
يكي زيرا منفكند ، و متمايز يكديگر از كاملا اما مرتبطند
و آغاز ميكوشد و تاريخ خود درباب فلسفي است پژوهشي
و كند جستوجو را بشر تاريخ خود در اولي علتهاي انجام
به يا تاريخ علم باب در شناسانه معرفت است پژوهشي ديگري
.مورخانه پژوهشهاي و نگاريها تاريخ درباب بهتر عبارت
تاريخ فيلسوف نخست ، نوع پژوهش در كه است معلوم كاملا
و عيني واقعيت يك درباب مابعدالطبيعي نظريهپردازي قصد
علم فيلسوف دوم نوع پژوهش در كه آن حال دارد را وجودي
يا تبيين امكان بررسي و مورخان روشهاي نقادي به تاريخ
تاريخ شدن تلقي علم امكان حتي و تاريخ در علمي پيشگويي
پل ويراسته فلسفي دايرهالمعارف به بنگريد).ميپردازد
فكري نظامهاي (History,Philosophy ofمدخل ذيل ادواردز
براي و برشمرد ميتوان نخست نوع از را هردر و ماركس هگل ،
Poverty)"تاريخيگري فقر" كتاب دو نمونه عنوان به دوم نوع
"چيست تاريخ" و پوپر ريموند كارل اثر (of Historicism
مورد ميتوان را كار هالت ادوارد اثر (Whats History)
سوي از فارسي زبان به اثر دو هر ترجمه).قرارداد توجه
(است رسيده چاپ به تهران خوارزمي انتشارات
فلسفه تمايز دريافتن شايد گفته پيش مقدمات به توجه با
منطق يا اخلاق شناسي معرفت) اخلاق علم فلسفه از اخلاق
و تاريخ فلسفه نظير) مشابه موارد از (اخلاقي پژوهشهاي
به كه چرا باشد ، واضحتر و آسانتر (تاريخ علم فلسفه
مابعدالطبيعه يا) اخلاق فلسفه در دريافت ميتوان روشني
كه مواجهيم كلاننگر دستگاههايي با معمولا (اخلاق
ميكنند صادر كلي (Perscriptive) تجويزي و تكليفي احكام
و اخلاقي نظامهاي براي فراگير بنيادي تاسيس درصدد و
.هستند آنها جزئي احكام
معرفت و تحليلي پژوهش نوعي با اخلاق علم فلسفه در برعكس
نظام هرگونه به نسبت كه مواجهيم توصيفي صددرصد و شناسانه
نسبت ارزيابي صدد در صرفا و است خنثي اخلاقي و ارزشي
.است اخلاقي نظامهاي نتايج و مقدمات يا مسائل و مبادي
همانقدر تمايزي و تفكيك چنين به بيتوجهي اين بنابر
تفكيك به بيتوجهي كه باشد ميتواند غلطانداز و زيانبار
و شناسانه روش تفكيك اين اما.اخلاق فلسفه از اخلاق علم
مانده مغفول اخلاقي پژوهشنامههاي از بسياري در بنيادين
ذيلماده كه ادواردز پل فلسفي دايرهالمعارف در حتي.است
اخلاق ، فلسفه باب در شده اعمال نظري دقت چنين تاريخ فلسفه
سه به اخلاق علم مختلف معاني تفكيك در و است آن از خالي
علم ،(مسيحي يا بودايي اخلاق نظير) اخلاقي آئينهاي بخش
فلسفه و (آنها دستهبندي و رذايل و فضائل بررسي) اخلاق
.است شده اكتفا (Meta-ethics) اخلاق
(Paul Edwards:The Encyclopedia of Philosophy,Vol.3,
P.81,History of Ethics.
.هستند "نيلسون كاي" و "آبسون رازيل" مقاله نويسندگان
و شده ترجمه درهبيدي صانعي منوچهر آقاي توسط مقاله اين
در اخلاقي معتبر حوزههاي شرح در ضميمهاي با همراه
سال در غرب تفكر در اخلاق فلسفه عنوان تحت جديد فلسفه
(.رسيدهاست بهچاپ دانشگاهشهيدبهشتي 1368ازسويانتشارات
فقيه رضوي سعيد دكتر
دارد ادامه
|
|