شيخ عرفاني حيات و آموزشها به نگاهي
جانان سعديآرزوي مصلحالدين
درايران ، عرفاني تفكر و تصوف دايره وسعت:جستارگشايي
پارسي وادب شعر در جمله از كه داشته متنوعي جلوههاي
عطار تا سنايي و بوسعيد عصر از.است درخشيده بسيار
و درنگها چه ولي ، نعمتالله شاه و جامي تا وحافظ ومولانا
در.است نساخته تازه را جانها دماغ و نكرده ظهور كه رنگها
-شيرازي سعدي اجل شيخ درباره حديث و حرف و بحث ميان ، اين
آيا كه كردهاند تشكيك برخي و رفته بسيار -الرحمه عليه
كلاسيك عرفان تجليات عرصه در ميتوان را سعدي آثار
سعدي اصلا واقع در خير؟ يا كرد قلمداد اسلامي و ايراني
آنكه يا دانست مقام و نظر صاحب عرفا ميان در ميتوان را
همين در تنها بايد كه بوده جهاني اين و زميني شاعري وي
درك براي.داد قرار ارزيابي مورد را او محدوده و حيطه
مطالعات مرور با است زيركوشيده مقاله نويسنده مسئله ، اين
و سهروردي شيخشهاب با او خاص روابط و شيخ تحصيلات و
آيا.دهد پاسخ فوق پرسشهاي به بلخي ، جلالالدين مولانا
عرفا جمع در سعدي حضور بر استدلالي ميتواند پاسخ ، اين
.كرد خواهند داوري زمينه اين در ارجمند خوانندگان باشد؟
معارف گروه
ملكالكلام ، الشيخالامام ، به مشهور) سعدي مصلحالدين شيخ
شيراز ، در ق_ه سال 606 حدود در محتملا (افصحالمتكلمين
دنيا به "بودند دين عالمان از همه" كه خانداني ميان در
نوجواني دوران در شده ، محروم پدر نعمت از كودكي در آمده ،
اولين ظاهرا.است آموخته شيراز در را شرعي و ادبي علوم
سال حدود در بوده ، وي ديگر سفرهاي مقدمه كه سعدي سفر
صورت خويش اتمامتحصيلات قصد به بغداد به هجري 621620
تحصيل به بغداد نظاميه معروف مدرسه در وي.است گرفته
ابوالفرج جمالالدين ديني تربيت تحت بغداد در و پرداخته
است ، گرفته قرار "المحتسب" به ملقب ابنجوزي عبدالرحمن
تصوف زمينه در مذهب ، قشري و مربيمتشرع اين كنار در اما
داشته قرار سهروردي شهابالدين شيخ ارشاد تحت عرفان و
حجاز به را خود طولاني سفرهاي مراحل ، اين طي بعداز.است
اقصاي در گفتهخود بنابر و كرده آغاز روم و ولبنان شام و
خرمني هر از و برده بسر را ايام كسي ، هر با و گشته عالم
با ق.ه مقارن 655 سعدي ، سفرهاي.است برداشته خوشهاي
به مراجعت از پس وي.يافت پايان شيراز به وي بازگشت
بنسعدبنزنگي ابيبكر سعدبن نزديكان شمار در شيراز
انتساب درعين بلكه درباري شاعر يك عنوان به نه ولي درآمد
ستايش نيز و سلسله آن پادشاهان مدح و سلغري دربار به
به خدمت و ارشاد و آزادگي به را زندگي رجال ، از عدهاي
حرمت با و ميگذرانيده "خفيف شيخابوعبدالله"رباط در خلق
سعدي عمر حال هر به.است ميبرده سر به را زندگاني بسيار
ذكرو نيز و مختلف رسالات تاليفات و وغزليات قصائد نظم به
آنگونه عمر اواخر در سعدي احوال.(1)است گرديده سپري وعظ
مطالعه واز شيرازي جنيد معينالدين "شدالازار" از كه
وانزوا زهد با ظاهرا برميآيد ، اشعارش ديگر و قصائد
حيات دوران به نزديك ماخذ بنابرضبط.(2)است بوده مقرون
مورد دراست نموده وفات ق. _ه سال 690 در وي سعدي ،
زندگي جزئيات و لقب و نسب و نام وفات ، تاريخ تولد ، تاريخ
از بدانها پرداختن چون و (3)دارد وجود نظر اختلاف وي ،
به كرده نظر صرف آنها ذكر از است ، خارج ما بحث حيطه
ترتيب"گرفتن نظر در با وي صوفيانه حيات از گوشههايي
.ميكنيم اشاره "تاريخي
سهروردي شيخشهابالدين با سعدي ارتباط
شهابالدين شيخ به مشهور عبدالله محمدبن عمربن ابوحفص
مردي مذهب ، فقيهشافعي ق ، .ه سال 639 به متوفي سهروردي ،
بوده ، رياضات و عبادات در كثيرالاجتهاد دانشمندي و صالح
و تصوف در و داشته بغداد در مقامشيخالشيوخي خود عصر در
و خلوت آداب وي از مريدانش و بوده سلوك اهل مقتداي عرفان
خود نسبت صوفيه سلسلههاي از بسياري.ميآموختند رياضت
خود.ميرسانند سهروردي شيخشهابالدين به را
صوفيه ، اصطلاح به يا خود ، تصوف نسبت شيخشهابالدين ،
سهروردي ابوالنجيبضياءالدين شيخ به را خود "خرقه"
در(4).است معروف "سهرورديه" بنام طريقه اين.ميرساند
با سعدي ملاقات و ارتباط تاريخي جنبه به فقط مقاله اين
تاثيرپذيري بررسي و ميپردازيم سهروردي شيخشهابالدين
موكول فرصت وقت به شيخشهابرا عرفاني تعاليم از سعدي
:ميكنيم
تذكره در شيرازي جنيد ابوالقاسم معينالدين نوشته به
صحبت به سعدي ،"نفحاتالانس" در جامي بيان و "شدالازار"
سفر كشتي ، يك در وي با و رسيده سهروردي شيخشهابالدين
ملاقات اين به بوستان باب در خود سعدي (5)است كرده دريا
:ميكند اشاره شيخشهابالدين حالات از شمهاي و ارتباط و
شنو بمردي مردان ملاقات
شنو سهروردي از سعدي از نه
شهاب مرشد داناي شيخ مرا
آب روي بر فرمود اندرز دو
مباش بدبين درجمع آنكه يكي
مباش خودبين نفس در آنكه دگر
زار شيخ بگريستي كه شنيدم
نار اصحاب آيات برخواندي چو
پرشدي زمن دوزخ كه بودي چه
بدي رهايي را ديگران مگر
كسي ستودش مردي آزاد به
كسي بردي رنج حق راه در كه
گفت مردانه چه تا نگر جوابش
!بخفت گويي؟ چه ستايش چندين كه
خداست فضل به دارم كه اميدي
(6)"خطاست كردن تكيه خود سعي بر كه
به منحصر فقط سعدي گفتار ميدهد ، نشان بالا ابيات چنانكه
در اقامت و صحبت نمايانگر بلكه نيست سهروردي با سعدي سفر
.است وي عرفاني تعاليم ديگر از برخورداري و او خدمت
و ندارد اشكالي تاريخي جهت از سهروردي با سعدي صحبت
.است بغداد در سعدي تحصيل و اقامت دوره به مربوط ظاهرا
به سهروردي با سعدي ارتباط كه كرد نشان خاطر بايد اما
شاعر تحسين و تكريم حد در و است نرسيده رسمي ارادت مرحله
اين البته و است بوده عصر معروف مرشد و پير يك حق در
قديميترين در "شهاب مرشد"شيخ صحبت به اشارت كه نكته
نميتواند تنهايي به ندارد ، وجود بوستان موجود نسخههاي
در كه چرا شود ، ترديد مايه صحبت اين وقوع صحت در
اين به شيخاشارتي قول استناد به ظاهرا هم شدالازار
هست باب اين در بوستان در اشعاري علاوه به.هست ملاقات
كه دارد تام توافق سعدي وبيان فكر سبك با قدري به
(7).كرد شك شيخ بوستان به ابيات آن درتعلق نميتوان
رومي جلالالدين مولانا با سعدي ملاقات
از يكي ق ، ._ه سال 672 به متوفي رومي ، جلالالدين مولانا
مثنوي.است مسلمان بزرگ عرفاي برجستهترين و مشهورترين
حكم در و اسلامي تصوف كتاب جامعترين بزرگ ، عارف اين
ارزشمند و مهم آثار ديگر از.است عرفان دائرهالمعارف
"مكتوبات" ،"فيهمافيه" كتاب به ميتوان شوريده عارف اين
.(8)نمود اشاره "سبعه مجالس" و
تذكرهها ، از دربرخي مولانا با سعدي ملاقات درباره آنچه
از آمده ، وروضات البلدان عجايب افلاكي ، مناقب جمله از
در موجود روايات زيرا است ترديد و تامل جاي تاريخي نظر
"الفصحا مجمع"در.(9)ميرسد نظر به مغشوش و آشفته باب اين
ملاقات باب در كوتاه اشارهاي تنها سعدي ، احوال ذكر در
روايتهاي و اشارتها اين كه ،(10)آمده مولانا با وي
در.گيرد قرار تاريخي استناد مورد نميتواند نيز كوتاه
در كه آنگونه مولانا ، با سعدي شيخ ملاقات احتمال حال هر
به وي خود اشارت از محققان برخي يا و آمده افلاكي روايت
.(11)نيست اشكال از خالي استنباطكردهاند ، روم سفر
مسافرت يك در بوستان در شيخ خود اشارتيكه وجود ، بااين
دياردارد آن در بوم پاكيزه مرد يك ديدار براي و روم
و قونيه به او احتمالي مسافرت همين بر ناظر است ممكن
:(12).باشد مولانا با ديدارش
بوم پاك اين مردان تولاي
(13)روم و شام از خاطر برانگيختم
صحبت از هنوز نسبي سكون و سالهايفراغت آن در مولانا
و سعدي به نسبت اينروستاگر از.بود گريزان اغيار
به ظاهرا او ديدار براي تبريز شاميا از كه وي ياران
چندان بودند ، آمده قونيه به وآشنايي كنجكاوي انگيزه
.نيست بعيد مولانا وخوي خلق از نداده ، نشان خوشي روي
براي صرفا يا امتحان قصد به كه كساني مخصوصابه مولانا
.نميداد نشان گرم روي چندان ميآمدند ، وي نزد آشنايي
و دارد مولانا باب در غزلخود يك در سعدي كه سختي تعريض
و نشانه شايد كرد ، خواهيم اشاره بدان بعدي سطرهاي در
(14).باشد سعدي مولانابا سرد برخورد اين از قرينهاي
غزليات با شيخ غزلهاي از برخي در كه گونهاي شباهت
يك شيخدر كه است آورده بوجود را افسانه اين مولاناست ،
ملاقاتمولانا ، قصد به عزيمت هنگام در قونيه به مسافرت
چون و بردنشدرماند پايان از كه كرد آغاز را غزلي مطلع
و مطلع همان ترنمآرام به را رسيداو زاويهمولانا به
.يافت مشغول بود ، نيامده وي ذهن به كه آن دنباله تقرير
اين نقل مجرد مينمايد افسانهآميز هم قصه اين كه آن با
كلام با سعدي غزلهاي بين شباهتهايي وجود قصهبيانگر
از تصويري كه مولانا غزلهاي از يكي گويند.مولاناست
و ميرسد سعدي دست به فارس در است روحانيشاعر پرواز
از يكي نقل ، اين وفق برميشود سعدي تحسين مورداعجابو
خواست سعدي از هندي ، شمسالدين ملك نام به محتشمانعصر ،
او براي"باشد عجيب معاني محتوي كه غزليغريب"تا
شعري جاي به شيخ اما سازد "جان غذاي" را آن تا بفرستند
متواضعانه تحسينواعجابي با را مولانا غزلياز خود ، از
(15).ميفرستد او براي
از ديگر قرينهاي كه هست غزلي سعدي كليات طيبات دفتر در
مضامين.ميرسد نظر به مولانا غزليات با سعدي شيخ آشنايي
.ميدهد نشان را قشري خشكو مرد يك محاجه صورت غزل ، اين
فرض مطلب سياق از همچنين و رديف قافيهو و وزن از
از يكي به است جوابي و غزل ، اعتراض اين كه ميشود
:مطلع بدينظ (16)مولانا غزلهاي
آرزوست گلستانم و باغ كه رخ بنماي"
"آرزوست فراوانم قند كه لب بگشاي
:است مطلع بدين سعدي غزل
آرزوست جانانت نيامده برون جان از"
(17)"آرزوست وايمانت نابريده زنار
احتمال و مشرب توافق حال عين تعريضآميز ، در جواب اين
خلال از.ميسازد ترديد رامحل مولوي سعديبا صحبت
اين از يكي سعدي ، غزل مضامين دريچه از ابياتو
كه ميشود هويدا رسيده دوران به تازه متعصب طلبههاي
پنداشته دانش و فهم سرحد را خود ابتدايي و مختصر معلومات
بر را"لانسلم" چماق كه شده مستولي وي بر چنان غرور و
(18)ميكوبد نميزند ، قدم وادي يك در وي با كه كس آن فرق
يك وخيالانگيز شاعرانه آرزوهاي شامل كه را مولانا وغزل
سست همرهان وناخرسنداز طبع ملول اما طيار سيار عارف
اين استناد البته ميگيردكه سخره به است ، خويش عناصر
قوي احتمال يابه و(19)ندارد قطعيت نيز سعدي به غزل
سست آنچنان كه طوري به است الحاقي آن ابيات از برخي
سعدي كليات ابياتدر آن براي نظيري كه هستند وبيمايه
حداقل يا شعر كه است قرينهاي خود اين و يافت نميتوان
چنين بپذيريمكه اگر(20)نيست سعدي از آن ابيات از برخي
مايه است ، سروده مولانا درحق سعدي تعريضآميزيرا غزل
بر ارموي مولانا ، قاضي مرگ هنگام كه بود خواهد شگفتي
فراوان واندوه تاثر با را سعدي شعر از قطعهاي وي ، جنازه
(21).است خوانده
كوهيان سياه هاتف
:ها پانوشت
تهران ، ايران ، ادبياتدر تاريخ.ذبيحالله صفا ، -1
(صص589584) ج 3 ، تهران ، 1353 ، دانشگاه انتشارات
تهران ، تصوف ، در عبدالحسين ، جستجو زرينكوب ، -2
(ص 230)اميركبير ، 1369 ، انتشارات
:رك نيز(صص600548) ج 3 ، ايران ، در ادبيات تاريخ:رك -3
در مقالهنكاتي زندگي ، شعر و زندگي درباره مقالاتي
(صص360347) طباطبايي ، محيط محمد سعدي ، سرگذشت
دانشگاه انتشارات سعدي ، عرفان مكتب صدرالدين ، محلاتي ، -4
(مقدمه 4745:صص) پهلوي ، 1346 ،
نفحات عبدالرحمن ، جامي ، :نيز (مقدمه5351 صص) همان ، -5
ص 601 الانس ،
ص 71 يوسفي ، غلامحسين شادروان تصحيح بوستان ، -6
(صص7226)جستجودرتصوفايران ، .كوب زرين -7
انتشارات تهران ، اسلام ، در تصوف تاريخ قاسم ، غني ، -8
(و111 و 121 صص9548) ج 2 ، زوار ، 1375 ،
(صص8227) ايران ، تصوف در جستجو كوب ، زرين -9
مصفا ، كوشش به رضاقليخان ، مجمعالفصحاء ، هدايت ، -10
(ص 749) اميركبير ، 1339 ، انتشارات مظاهر ،
ج1 ، علمي ، 1373 ، انتشارات سرني ، عبدالحسين ، زرينكوب ، -11
(ص112)
خدا ، ملاقات تا پله پله عبدالحسين ، زرينكوب ، -12
(ص330) علمي ، 1373 ، انتشارات
تهران ، محمدعلي ، فروغي ، اهتمام به سعدي ، كليات -13
( ص 205) شاهنشاهي ، اميركبير ، 2536 انتشارات
(ص 331)خدا ، تاملاقات پله پله كوب ، زرين -14
(صص 249248)همان -15
نگارش كل اداره انتشارات سعدي ، قلمرو علي ، دشتي ، -16
(ص388)هنر ، و وزارتفرهنگ
(ص 788) سعدي ، كليات -17
(ص 249) خدا ، ملاقات تا پله پله زرينكوب ، -18
(صص 9388) سعدي ، قلمرو دشتي ، -19
واشعار ، مقالات مجموعه سعدي ، جميل ذكر رضا ، داوري ، -20
(صص 514) ، اسلامي ، 1364 تبليغات و انتشارات كل اداره
(ص 344) خدا ، ملاقات تا پله پله زرينكوب ، -21
|