زندگي ،"موزونها و مواكب" كتاب به نگاهي
وسرودههاييازجبرانخليلجبران
شعروعرفان
دين جامعهشناسي بر ديباچهاي
زندگي ،"موزونها و مواكب" كتاب به نگاهي
وسرودههاييازجبرانخليلجبران
شعروعرفان
گرايشي.بود ارجمند و حساس روحي صاحب جبران ، خليل جبران
او.داشت معنوي نسيمهاي آستانه در حضور و تعالي به غريب
"پيامبر" جاودانهاش ، يعني اثر سراينده عنوان به غالبا را
از نيز زبانان پارسي ميان در و ميستايند و ميشناسند
او ، آثار ميان در اما.دارد بهره وافر و خاص شهرتي
داراي گونهگون جهات از "مواكب"ودلانگيز بلند منظومه
است پايه بدان تا آن اصالت و استقلال و تشخص و است ارزش
جبران "هنري و عرفاني و فلسفي بيانيه" را آن اگر كه
علاوه كتاب ، اين در.نگفتهايم گزاف و نكرده خطا بناميم
.است شده آورده نمونه نيز 15 جبران موزونهاي از مواكب ، بر
تا آمده گذاري اعراب با نيز اشعار عربي متن اصل
كارآيدو به بيشتر را تازي ادب به واردان و دانشجويان
ترجمه در بلند دستي كه نيز شيرازي مويد جعفر محقق استاد
ذوق نهايت زمينه اين در دارد ، پارسي به عربي كلاسيك شعر
.است داده خرج رابه ظرافت و
بر كه صفحهاي اثر 65 يك جبران ، خليل جبران زندگي درباره
به وي آثار و افكار وتحليل زندگينامه كتابمهم دو مبناي
ابتداي در شده ، نوشته باربارايانگ و نعيمه ميخائيل خامه
زبان در البته و است شده آورده "دم سپيد"عنوان با مواكب
وي آثار و زندگي باب در فراواني وكتابهاي مقالهها پارسي
به رسوخ كه گفت بايد مواكب ، باب در اما.يافت ميتوان
بود معتقد او.است دشوار جبران رازهاي و انديشهها اعماق
دل كه روزي.باختهايم عدم در را موجوديها بيشترين":كه
ناسرودهها ، در را شعرها بزرگترين شود ، بيدار
ولطيفترين نانواختهها در را خنياها دلنشينترين
".يافت خواهيم درناخواندهها را نغمهها
هم آن.است ونابودگي هستي ميان ظريف مرز به رسوخ اين
گم كه آنجا در را خورشيد":است معتقد كه مردي براي
در گمشدهاي را او نبايد همه اين با ،"نمييابيم ميكنيم
روشن همو زيرا.قلمدادكرد ومستي شعر سرزمينمهآلود
:ميگفت مغرور و انديش
يابند سروري نيروگيرند ، چون جانهااست اراده آن از حق ، "
است بويي شيران كنام در.پذيرند تباهي شوند ناتوان چون و
".نشوند نزديك آن به روبهان كه
را آثارش و بفهميم را جبران كه ميكند حكم ما به چيزي چه
بودن از ساده طرزي به محبت من ، گمان به كنيم؟ مرور هنوز
جلوههاي دو ، هر كه خداوند ، خاموش و ابدي و ممتد وحضور
و خدا بودن زنده به نيچه خلاف بر جبران.عشقاند ساكت
ومسير داشت ، ايمان كس همه و چيز همه در مرحمتش پر حضور
با تلاقي و روح جلاي و عشق روزن از را حق پرستش و پرسش
از نيز زنانه هستي به او توجهميكرد دنبال عارف نگاه
و او شاعرانه محبوبهاي.است درك قابل لطيف منظر همين
ما پيامبر ، در:اينگونهاند اغلب سرايشهايش ، قهرمانان
و آرام گذار پيامبر ، باغ در و "ميترا"ماهگون چهره
و مييابيم در روح اعماق در غربتي راهمچون "كريمه"چمان
نقاشي پردههاي و نشده احداث باغهاي ديار به او با
ذهني جبران.مينهيم گام نانواخته موسيقيهاي و ناكشيده
او.دانست فيلسوف را او نبايد اما دارد ، تند و ژرف
تاريك و فراوان دشواريهاي زيرا كند ، استدلال نميخواست
مناسبتر وي توصيف براي عرفان.شناخت مي را انسان روح
و شهود و شعور كه فراگير مفهومي در اگر شعر و است
دارد جمع درخود كه را رازناكي و خموشي و شادماني
در.بود خواهد نزديكتر جبران دنياي به متصورگردد ،
چند هر نكرده ، احيا را انجيلها عيساي او پيامبر ،
ديد معرفتش پسزمينه در ميتوان را ويوحنا متي جستارهاي
.كرد دنبال برانديشهاش را ايشان تعاليم و قصص تاثير و
و صرافان بساط و آمد هيكل به عيسي كه آنجا مثلا
:و كوفت هم در را رباخوار و فريبكار بازرگانان
ناميده دعا خانه من خانه كه است مكتوب گفت را ايشان"
(يوحنا16)"...شمامغازهايازدانشساختهايد ميشود ، ليكن
تاجران كرسي و روانها صرافان و است واژه با جبران پيكار
بيتي سرايش رابه ارواح عرصه تباهكار بازاريان جانهاو
شدهاند ، گم است ديرگاهي كه را فضيلتها.ميكوبد هم در
هدايت عين شكايتش و ميسپارد دلدار با ناگفته رازهاي به
:ميگويد "رازناك سرزمين" چكامه در است ،
!سپيدهدمان اينك دلدارم ، "
.بربنديم رخت نداريم ، آن بر دوستي كه دياري از تا برخيز
است ، بيگانه شقايها و گلها سرخ همه با گلشن كه نهال آن
داشت؟ تواند اميدي چه
است ، جوان كه دل آن و
گردد؟ هماهنگ باشد ، ديرينه دارند هرچه كه دلهايي با چگونه
دلدارم ،
!بامداد اينك
ميخواند ، خود با را ما كه
.پيگيريم را تاگامهايش بيا و فرادار گوش
خويش آيات از را صبح فروغ كه بس ، شامگاه آن از را ما
.خواند
آن دل از اندوه سايههاي كه گذرانديم درهاي در را عمر
.ميگذرند
گشت ، شعلهور چون و كشيديم تن بر جامهوار را شكيب..
.ساختيم پوش تن را خاكسترش
و خس غنوديم ، برآن چون اما نازگسترديم ، بالين آن ، از
".شد خار
ترسيم در را جبران موزونهاي كه پياپي تصويرهاي اين در
انگارهاي در واقعيت ، با روح نسبت زندگيو گستره
بهازاي ما و متيقن قدر چيز هيچ ميدهد ، نشان شاعرانه ،
:كه است سرزميني و;مهآلود و است لغزنده.ندارد دقيقي
چگونه":پرسيد آن از ميبايد لذا و گشته "رازناك ازل از"
خوب اگر مرگ اما و "بنديم؟ اميد تو بر راه چه از و
پس ميميريم ما" است شاعر معرفت تكيهگاه تنها بينديشيم ،
كفن ، و گور ميان در رنگباخته كه است سايهاي مرگ"."هستيم
جان درميان" كه است راز همان آن ، از بالاتر و "برگرايد
".كشد تن كالبد و
رازناك ، و هولانگيز مرگ اين مرگ ، آيا:پرسيد بايد حال
و هستي آيا باشد؟ زندگي به ما داغ اشتياق مانع ميتواند
و ابرها و طوفانها جهان در لغزنده ، و بياتكا زندگي
اصالت و نابودگي توجيه براي دليلي ظلمتها ، در سايهها ،
آه ، :ميگويد چكامههايش همه جبرانبا بود؟ تواند عدم
فريادي عشق آن ، مقابل در كه چرا.نه هم باز و نه نه ،
و درآمده ناله به جبران زبان از كه است ديرينه و عتيق
:ميكند فرياد را زندگي
از من كه جام آن مگر ربود ، در را جامها همه مرگ ، "
".ساختم لبالب زخمهايت
سرزمينحضور ، در و ميانديشد شعر و عشق خدا ، به جبران
لطيف ادراك با زيستن.ميكند شادي موزون واژههاي و محبت
اعجاب.است قيمتي و غنيمت لحظه ، چند حتي او ، دلرباي و
...ميگويد سخنها تو خود رفته ازياد كنه از كه اعجاز و است
رضوي.م
دين جامعهشناسي بر ديباچهاي
شقوقمختلف به ما عصر در دينپژوهي ، مباحث:جستارگشايي
به باتوجه.است يافته شگرف گسترشي و شده تقسيم متنوعي و
به مباحثمربوط حاضر ، عصر در دين اهميتاجتماعي
اهميتي از اديان نقشهاياجتماعي و دين جامعهشناسي
نيازمند مباحثي چنين البته.است گرديده برخوردار مضاعف
روشني به گستردهاش و مختلف وجوه تا است تفصيليمناسب
در.است مفيد نيز اجمالي آشنايي اما.شود فهميده و درك
ازحوزههاي كوتاه چشماندازي نويسنده ذيل ، مقاله
در كه آن منابع برخي با همراه را دين جامعهشناسي موضوعي
ارائه خوانندگان به است ، آمده پاياني فهرست و ضمنمتن
پيشارويقرار را موضوع بر درآمدي مجموع در و مينمايد
مطالعات با ميتوانند علاقهمند خوانندگان.ميدهد
.بيفزايند خود دانش به باب اين افزونتردر
معارف گروه
حوزه در وبحثانگيز مهم موضوعات از يكي دين جامعهشناسي
درون از حقيقت در" مقوله اين.جامعهشناسيميباشد
"شد متولد نوگرايي و تجددخواهي جامعهشناختي بررسيهاي
معرفت شاخههاي از يكي رشته اين (گواهي 13772/ ويلم)
ريشههاي.نميگذرد آن از چنداني عمر هنوز كه است بشري
اثباتگرايانه و عقلگرايانه مطالعاتوكاوشهاي در را آن
يافت ، ميتوان نوزدهم سده در دين باب در انديشمندان
پوزيتيويستي ديد با..." دين جامعهشناسي خصوصااينكه
ماركس كارهاي در تفاوت كمي با و دوركهايم و كنت آثار در
تفهميخويش چشمانداز با وبر چندي از پس و گرفت جا
آن واقعيتر لحظههاي به را جامعهشناسي شاخه اين گستره
خاص حوزه اين چند هر (تنهايي 137328) ".نمود نزديكتر
زبانهاي از ترجمهشده وحتيآثار تاليفاتفارسي نظر از
اين در متعدد انديشمندان اما مضيقهميباشد در ديگر
تعاريف تعدد اين با.دادهاند ارائه چند باب ، تعاريفي
بحثميباشد مورد و نشده ارائه آن از صحيحي تعريف هنوز
".است خام هنوز ما شناخت و دانش..." حوزه اين در كه چرا
اين از يكي.(پيشگفتار نه:ثلاثي 1377 / هميلتون)
دين واهميت مسالهنقش به" دين جامعهشناسي اينكه تعاريف
و داشتها باور اهميت نيز و بشري درجامعه عام معناي به
/ هميلتون) ".ميپردازد خاص وجوامع گروهها عملكردهاي
كه است معتقد هميلتون اصولا(و 1 ثلاثي 13772
يكي دارد كانوني مضمون دومسالهيا جامعهشناسيدين ،
چنيننقش يك مذهبي عملكردهاي و باورداشتها چرا" اينكه
اينكه ديگر و "دارند جامعه و فرهنگ تعيينكنندهايدر
صورتهاي چنين عملكردهايك و باورداشتها اين چرا"
(ثلاثي13772 /هميلتون) ".گرفتهاند خود به گوناگوني
كه جهت اين دينياز رويموضوعات بر بيشتر كه تعريفي
كه است اين تاكيدميكند هستند ، عيني واقعيات آنها ،
معرفت از قسم آن...":از است عبارت دين جامعهشناسي
جهت در..علمي-روشهايتحقيقي بستن كار به با كه بشري
قبيل جامعهشناختياز اعيانخاص مطالعه و بررسي
ديني ، سنتي ساختار و روابط ديني ، ونهادهاي سازمانها
حلقههاي ديني ، هنجارهاي و فرهنگي ساختار در تغييرات
تلاش... و جامعه و ديني ساختار و فرهنگ ارتباطميان
را دين رشتهاي ، چنين(تنهايي 137623)".ميكند
"فرايند" و"ساخت" ارتباطبا در نهاد يك بهعنوان
كه مناسباتي وهمچنين ميدهد قرار مطالعه مورد اجتماعي
مطالعه است ، مورد برقرار غيرديني و و ديني نهادهاي بين
ماكسوبراز(زند137625 شجاعي).ميدهد قرار
اديانمتعدد درباره زيادي مطالعات كه است جامعهشناساني
اديان نقش دادن نشان او هدف مطالعات اين در و است داشته
نام به كتابهايخود از يكي دراست بوده معاصر درجوامع
را آن كه كرده مذهبصحبت از"وجامعه اقتصاد"
اخلاق" كتاب با همچنين ويميدانند ديني جامعهشناسي
در دين نقش درصددتبيين"داري سرمايه روح پروتستانو
جامعهشناسي اوموضوع.بود جوامعمعاصر اقتصادي پيشرفت
و ميداند "ديني معنيدار مطالعهرفتارهاي" را دين
دينيبه رفتار فقط..." دين درجامعهشناسي كه است معتقد
مطالعه معمولي مقتضايهدف به حاكي انسان رفتار عنوان
در توكل دكتر(گهر 1368188 نيك /فروند)"...ميگردد
عناصر بودن كمرنگ و ديني واقعيتهاي به باب اين
واقعيتهاي اگر"ميكند اشاره حوزه اين در ايدئولوژيك
همان اين ببينيم ، جامعهشناسي روزنه از را ديني
عناصر كمتر ميكند سعي كه است دين جامعهشناسي
به بيروني ازموضع يعني;بپذيرد خود در ايدئولوژيكرا
شاخهاز اين در (توكل 137615)".كند نگاه قضيه اين
و اجتماعي نهاد يك بهعنوان جامعه در دين حضور به معرفت
وجود اينكه بدون ميشود توجه عرضي و پديدهانساني يك
(محمدي 13787).شود آنانكار معنوي و قدسي
تعريف شده ، مطرح زمينه اين در كه ديگرتعاريفي از
و عيني مطالعه" را آن كه ميرچااليادهميباشد
(الياده1987393).ميداند"سيستماتيكارتباطبيندينوجامعه
شد ارائه باب اين در كه مختلف تعاريف به توجه با
و است برونديني بحث يك دين جامعهشناسي كه گفت ميتوان
مورد نهادها ساير كنار در نهاد يك بهعنوان دينرا
رفتارهاي معطوفبه آن نگاه بيشتر و ميدهد قرار بررسي
جوامع در دينيافراد ومناسكخاص مراسم و اعمال ديني ،
ميبايد فوق ، مباحث به توجه با رو ، هر به.ميباشد مختلف
دينپژوهي دانشهاي مهمترين از دينرا جامعهشناسي
اجمالي اهميت ، مباحث همين دليل به و نمود قلمداد معاصر
اين در پرشمار سرفصلهاي و پاسخگويپرسشها نميتواند
ضروري اعتمادوتفصيلي قابل منابع به نياز لذا.باشد حوزه
با دين جامعهشناسي كه كرد بايداشاره درخاتمه.است
به ميبايد ديگر جاي در كه دارد تفاوت ديني جامعهشناسي
مفيد منابع برخي مقاله ، پاياناين در.پرداخت تفاوت اين
فارسي زبان دستيابيدر قابل كه را عميقتر مطالعات براي
معرفي زير در الياده از كتاب يك با همراه ميباشد ،
:كردهايم
(چاپدوم).اديان جامعهشناسيدر.(1373)ح10 تنهايي ، -1
.بهاباد انتشارات:تهران.
مجله.دين ميزگردجامعهشناسي.(1376).بهزاد توكل ، -2
.چهاردهم شماره پنجم ، سال.معرفت
و دولت ديني مشروعيت.(1376).عليرضا زند ، شجاعي -3
.انتشاراتتبيان:تهران.(اول چاپ).دين سياسي اقتدار
:تهران.(اول چاپ).ايمان عليه دين.(1378).مجيد محمدي ، -4
.كوير انتشارات
.(اول چاپ).اديان جامعهشناسي.(1377).پل ژان ويلم ، -5
تبيان نشر:تهران.عبدالرحيمگواهي
(اول چاپ).دين شناسي جامعه.(1377)ملكم هميلتون ، -6
.تبيان نشر:تهران.ثلاثي محسن
7-Eliade,mircea.(ED)(1987)
"the encyclopedia of Religion"
Newyork:MacMillan,C
نظري جواد
|