شهيد ياران ، زود چه كه افسوس هزاران
از يادي كردند فراموش
را هاشمينژاد
انقلاب و ايمان سابقون
ايراني عرفان تبارشناسي
شهيد ياران ، زود چه كه افسوس هزاران
از يادي
كردند رافراموش هاشمينژاد
انقلاب و ايمان سابقون
اين به اعتقاد و نبود كاري محافظه اهل هاشمينژاد شهيد *
و مقدسنماها مقابل در حتي ميشدكه باعث اصل
بايستد حجتيه منحط انجمن چون ظاهرالصلاحهايي
و انديشمندان نام بوم و مرز اين بلند تاريخ صفحات در
تلاشهايشان و مجاهدتها كه است ، شده ثبت فراواني متفكران
اين تاريخ ديني معرفت و بشري علوم متعدد عرصههاي در
.گرديدند اثر منشا بشريت تاريخ در حتي و سرزمين
مردميترين از يكي عنوان به ايران ، اسلامي انقلاب
را فراواني مبارزين خود ، در حاضر درعصر دنيا انقلابهاي
انقلاب حقيقي استوانههاي هريك كه مبارزيني پروراند ،
طاغوت عليه مبارزه علم سرزمين اين جاي ، جاي در و بوده
تحقق و انقلاب معمار ياري براي و كشيده دوش بر را زمان
مرارتهاي و رنجها زنجير ، در قوم آزادي و رهايي آرزوي
مبارزه از دست شهادت پاي تا و خريدند جان به را فراواني
.برنداشتند
امام ياران جمله از هاشمينژاد سيدعبدالكريم شهيد استاد
در كه بود اسلامي انقلاب بنيانگذار سرهالشريف قدس خميني
همپاي را مبارزه شعله خراسان خطه خصوص به اسلامي ايران
.داشت نگه فروزان مبارزش ياران ديگر
استان از بهشهر شهرستان در سال 1311 در هاشمينژاد شهيد
دامان در سادات جليله سلسله از خانوادهاي در مازندران
كه ديني ارزشهاي و اصول به پايبند و مذهبي و متدين مادري
رشد و آمد دنيا به بودند جامعه محروم و مستضعف طبقه جزء
.بود چشيده را تنگدستي و فقر طعم و يافت
باقي راه بدان عمر آخر وتا ساخته خود پيشه را طلبگي وي
در ديني علوم مقدمات و سطح دوران گذراندن از پس و ماند
و علوم فراگيري تكاپوي در بهشهر كوهستان علميه حوزه
.شد مقدس مشهد و اشرف نجف قم ، عازم ديني عميق دانشهاي
و كوهستاني آيتالله چون علمايي و اساتيد محضر در
زد زانو ميلاني آيتالله و خميني امام بروجردي ، آيتالله
اجتهاد درجه به و شد بهرهمند ايشان معرفت و علم از و
و تدريس به علميه حوزه در بزرگ استادي عنوان به و رسيد
.پرداخت ديني علوم طلاب تربيت
و بازگشت مقدس مشهد به بروجردي آيتالله ارتحال از پس وي
قيام اوجگيري با همزمان و شد مشغول اصول و فقه تدريس به
از يكي عنوان به (ره)خميني امام مبارزات و خرداد 42 15
.شد مبارزه عرصه وارد فعالانه امام ياران و شاگردان
فروتني و تواضع كه بود وارستهاي و يافته رشد انسان وي
و عطوفت هاشمينژاد شهيد.دانست او خصائل از ميتوان را
،(ص)عبدالله محمدبن اسلام بزرگ پيامبر مكتب از را رافت
از را صلابت با و آتشين بيان خصوص به و شجاعت و قاطعيت
.بود آموخته (ع)علي اميرالمومنين
كه بود گونه اين و بود عام و خاص زبانزد او جامعيت
و سياست سلمان ، تعبد و زهد ابوذر ، جوئي عدالت و فريادگري
مديريت و فرماندهي و قدرت عباس ، بن عبدالله كياست
.بود كرده جمع خود در را مالكاشتر
خورشيدي چون كه بود ارزشها از مجموعهاي او كه درستي به
انقلابي و مبارز نيروهاي و مبارزان خيل ميان در
در فوقالعادهاي مهارت و قدرت آن بر علاوه ميدرخشيد ،
و سياسي رجل يك كه آن از قبل او.داشت اصول و فقه تدريس
و بود نام صاحب و مبرز اصولي فقيه يك باشد انقلابي مبازر
او پوياي اجتهاد و فقاهت گرانبهاي سرمايه همين اتفاقا
اجتماع عرصههاي تمامي در را او سياسي مشي سلامت كه بود
و حوادث انبوه ميان در و انقلاب پرتلاطم صحنههاي و
.بود كرده بيمه زمان آن حساس رويدادهاي
بالاي درجات و فضل مراتب همين جهت به هاشمينژاد شهيد
و فهيم مردم و روحانيون و علما سوي از كه بود علمياش
قانون خبرگان مجلس در عضويت براي مازندران استان انقلابي
را اساسي قانون تصويب و بررسي سنگين وظيفه كه اساسي
اخذ با و شد بينظيرمواجه استقبال با داشت ، برعهده
مهمي نقش مجلس آن در توانست و شد برگزيده آراء بالاترين
.كند ايفا اساسي قانون تقنين و تصويب در را
و بود مبارزه و جهاد شهادت ، مكتب پيرو هاشمينژاد شهيد
راهگشا جوان و پير از اعم مبارزان همه براي قلمش و زبان
ظلمت و خفقان پرشورش خطابههاي و سخنرانيها همچنين.بود
حصول تا مقاومت روح و شجاعت مبارزان به و ميشكست را
مرهون ايران ملت اسلامي انقلاب موفقيت.ميبخشيد پيروزي
بزرگواري شهيدان فداكاريهاي و تلاشها مبارزات ، زحمات ،
از افتخار و سربلندي و عزت كمال در كه ميباشد ، او چون
كه بود آن او كمنظير خصلتهاي جمله از.رفتند ما ميان
مينمود خود حضور جهت مسئوليت احساس كه عرصهاي در
شتابزدگي گونه هر از پرهيز با دقيق ، پيگير ، پرانرژي ،
رياكاري ، گونه هر با مخصوصا او.ميشد ظاهر وسادهانگاري
شدت به عافيتطلبي و بينظمي گزيني ، گوشه عوامزدگي ،
ناپذير ، تزلزل مستحكمو ايماني صاحب وي.بود مخالف
صراحت و صداقت از كه بود حقايق بيان در شجاعتوآزادگي
صريحاللهجه همين و بود برخوردار عقيده ابراز در كمنظير
.است عام و خاص زبانزد هنوز عقيده در بودن
مجاهدتها ، مرهون را خود عظمت و سربلندي و عزت ما ملت
بزرگواري شهيدان فداكاريهاي و زحمات تلاشها ، مبارزات ،
يافته پرورش مكتبي دامان در وي.است هاشمينژاد شهيد چون
و صداقت آزادگي ، شجاعت ، فداكاري ، پايداري ، ايمان ، كه بود
كه روحي عظمت و علو خاطر به وي.بود آموخته را صراحت
تا بود زده پشتپا است آن در كه آنچه و دنيا به داشت
همه برابر در و تزوير و زور و زر صاحبان مقابل در بتواند
به كه ايماني با او.نشود آنان تسليم و ايستاده قدرتها
همگان اعتراف به كه ويژهاي شهامت با و داشت خود رسالت
شفاف صريح ، وحشتي و ترس هيچ بدون داشت ، عقيده اظهار در
در عمومي افكار تنوير جهت را انقلابيش مواضع قاطع و
اهل او.ميداشت ابراز علمياش مباحث و پرشور خطابههاي
حتي كه ميشد باعث اصل اين به اعتقاد و نبود محافظهكاري
حجتيه انجمن چون ظاهرالصلاحهايي و نماها مقدس مقابل در
از بيش كه ميشد باعث صراحتش و قاطعيت آن كه بايستد
.كند افشاگري و بزند فرياد بودند مبارزه در كه ديگراني
جاري در كه بود اسلامي انقلاب جريان از زلالي چشمه وي
حركت و تكاپو به را افسرده جانهاي او تابناك انديشه شدن
و سخنور بزرگ ، اصولي و فقيه مسلم ، مجتهدي او.ميداشت وا
كه بود دورانديش و آگاه سياستمداري و بيهمتا خطيبي
.چهموقعودركجاودرچهشرايطيبايدفريادبزند ميدانست
نه بود ستيز تقواي او تقواي ولي بود ، تقوايي با انسان وي
انجام در را آدمي كه مبارزه و مسئوليتها از گريز تقواي
طبع متانت و نفس عزت در او ميدارد ، باز تاريخياش رسالت
.داشت نظيري كمتر باب اين در و بود آيتي
از خود عصر روحانيون و علما ميان در هاشمينژاد شهيد
اهداف پيشبرد در كه بود مذهبي و سياسي نيروهاي متنفذترين
درك لحاظ از اوداشت سزايي به نقش انقلاب جريان و امام
انقلاب كه بحرانهايي عقد و حل در و پيچيده حوادث فهم و
و شجاعت قوي ، سياسي شم زيركي ، از ميطلبيد چالش به را
.بود برخوردار ويژهاي لهجه صراحت و صداقت
و بود ما روزگار نوادر از او گفت ميتوان كه راستي به
بيانات و پيامها به ميتوان شهيد اين بيشتر شناخت براي
.كرد مراجعه بزرگان ديگر و انقلاب رهبر
والايش شخصيت از جامع تعريفي بتواند كه اين از الفاظ
آستين از دستاني ناگاه به اما.ميباشند عاجز كنند ارائه
انقلاب نوبار درخت از شاخهاي بار ديگر و آمد بيرون نفاق
.گذاشت باقي برايمان را دريغ و درد افسوس و كرد قطع را
و استوار قامت ما انسانهايروزگار شقيترين از يكي
از مالامال كه را نازنينش قلب و افكند خاك به را تنومندش
و كرد منفجر آمريكايي نارنجك بودبا مردم به محبت و عشق
اعلي ملكوت بسوي نميگنجيد تن قفس در كه را بلندش روح
.داد عروج
ولي رفتهاي ما ميان از گرچه عزيز شهيد اي اكنون تو و
روشنترين اما شد خاموش وجودت شمع چه اگر ماندگارتريني ،
ياد از هرگز و نميميرد هرگز شهيد كه چرا فريادي ،
.نميرود
انقلاب فريادگر آفرين موج اما غمبار شهادت از سال بيست
عزيز آن دادن دست از جهت به بازماندگان غم ولي ميگذرد ،
از غم در شهادتش روز در ايران قهرمان ملت و است بزرگ بس
.گريست خون خود تواناي و رشيد فرزند دادن دست
امام و انقلاب دلسوخته و عامل عالم اي عصر ، شاهد شهيد اي
وجودت در مستضعف مردم به عشق و بودي شور دنيا يك ، تو
ديدهاند مكتب راه در را تو شيدايي همگان و ميكشيد شعله
و امام مكتب ، به عشقت و صميميت و صفا و اخلاص بر گواهي و
زودياران چه كه افسوس هزاران و افسوس و ميدهند انقلاب
.كردهاند فراموش را او
هاشمينژاد سيداحمد
ايراني عرفان تبارشناسي
منطقالطير بر تحليلي سيمرغ ، و سيمرغ كتاب به نگاهي
/مانا راه انتشارات /منزوي علينقي اثر /نيشابوري عطار
.اول 1379 چاپ
فرهنگ آشنايان نام از يكي توسط كه است كوششي كتاب اين
نامي عارف اثر مهمترين درباره ايران ، كلاسيك
.است شده تحقيق و تحرير نيشابوري عطار شيخفريدالدين
جهانبيني از گوشهاي تا است كوشيده منزوي استاد درواقع
اين بر مجموع در و كند روشن را بوم و مرز اين صوفيانه
در تجلياش زيباترين عرفاني ، كه نحله اين كه است باور
مستقيمي تاثيرات است ، رديابي و ملاحظه قابل "منطقالطير"
پيروان نظريات اما.يافته اسلامي انديشههاي و منابع از
جهان و خدا مورد در اشراق به موسوم ايراني و هند فلسفه
آن حقيقت.گيرد قرار امعاننظر و بحث مورد ميبايد نيز
در بلند استعاره يك مثابه به ميبايد عطار اثر كه است
منزوي استاد و شود قلمداد انديشهها اين ظرائف توضيح
از جالبي طرح مرغان ، زبان از نمادين بيان اين كه ميگويد
مسائل پيچيدهترين باب در تمثيلي و شگرف نمايشنامه يك
درذات مندرج فكر و طرح اين زواياي در اگر و است عرفاني
اين گنوستيك هستههاي ميتوان گردد ، مبذول كافي دقت آن
.كرد استخراج آن از نيز را ايراني انديشه
-اسلامي عرفان كه ميگيرد قرار تفكري رودرروي نظريه ، اين
و منسوب يكسره را -وايران خراسان پيران تصوف جمله از و
و كرده قلمداد اسلام تهذيبي وتعاليم زهد به منتسب
نيز امر اين دلايل.ميسازد برجسته را آن قرآني ريشههاي
از نميتوان سادگي به معهذا است ، استوار و متقن بسيار
قاره شبه در و شرق در عرفان ساله هزار چند ماجراي كنار
در آن از اثري هيچ و كرد عبور نيز اسلام ماقبل ايران و
است قائل تاثير اين به منزوي استاد.نيافت اسلامي دوران
ميان در.ميآورد ميان به آن براي نيز بيشتري اهميت و
متقدمان خصوصا نيز ، نامي اسلامشناسان و شرقشناسان
بسياري اشارات و مستدلات و بوده مطرح تلقي خاورشناس ، اين
اين در بسيار كه گلدتسهير جمله از.بود گرفته صورت آن به
در را ژرفي پرسشهاي نيز جهات برخي از و ورزيده دقت باب
.بود كشيده ميان به اسلامي تمدن در عرفان ريشههاي باب
"اسلام درباره يادداشتهايي" نام به او مهم كتاب اتفاقا
سالها بود ، شده نگاشته تحليل و تعليل حوزه همين در كه
تطابق ميتوان و گرديد ترجمه استادمنزوي توسط قبل
جز كرد ، ملاحظه منزوي استاد تئوريهاي با را مضمونياش
با و گلدتسهير از عميقتر و وسيعتر بسيار منزوي آنكه
بنياد و نهاده گام وادي اين در بهتر منابع بر اشراف
اين گنوستيك.است پذيرشتر قابل و قويتر نيز استدلالهايش
از قبل قرن هفت ميتوان ايران رادر آن سابقه كه تفكر
درستي به برد ، واپس ايراني -اسلامي عرفان گسترده ظهور
زير بلكه نشده ، چنين فقط نه.است نشده پژوهش و فهميده
اخير كتاب لطف و گرديده مدفون نيز خرافي معتقدات خروارها
اين هفتصدسال ، از پس چگونه ميدهد ، نشان كه است دراين
و باتفسير و شده توليد باز پويا و فعال صورت به جريان
براي منزوي استاد.است شده احيا و تجديد تازه ، تجلياي
پژوهش رامورد الهيات دوگونه جريان ، اين تحولات رديابي
;ميكند ارائه باره دراين مستنداتي و داده قرار مفصل وبحث
:عبارتنداز خداشناسي نوع دو اين
آن الهي انگاره كه تورات بهويژه آرامي ، كتب در خدا -1
و (قاهر شخص يك) متشخص صورت به خداوند تجلي صورت به
كه خداشناسي اين.است موجود هستي و جهان از متمايز
از تصور دو و دارد دوسويه ناميد ، عددياش توحيد ميتوان
و خدا:از عبارتند دوسويهاشميكند ارائه نيز را جهان
نهايتا.عدم و وجود:از است عبارت آن تصور دو و جهان
.راازعدمبهوجودآوردهاست هستي اينكهخداوندشخصاجهان
ودانتايا آنها مهمترين كه هندي منابع و كتب در خدا -2
و جهان روح خدا عرفاني ، -فلسفي دستگاه اين در وداهاست ،
توحيد سهروردي از پس اسلامي اصطلاح در كه است آن خود
.ميشود ناميده اشراقي
موجب طبعا خدا ، درباره تلقي نوع دو اين بر مترتب نتايج
درباره متمايز جهانبيني دو و متفاوت ديدگاه دو ظهور
مبناي بر تلقي نخستين.بود خواهد جهان و خدا روابط
را (جهان يا) وانسان خدا رابطه آرامي ، خداشناسي
واسطه به آن تواسط و رابطه كه ميداند عمودي رابطهاي
را ايشان بعثت و ظهور مصلحت كه پيامبراني ظهور و حضور
اين و ميگردد مشخص كند ، اراده و بخواهد خدا هرگاه
كه هستند انسانها ساير همچون و بشر ابناء نيز پيامبران
رابطه همين در نيز شناسي فرشته.ميشوند واقع وحي مخاطب
و وصل براي كارگزاراني گاه فريشتگان ، و معنامييابد
وي مخلوق براي خدا پيام حامل و انسان و خدا ميان ارتباط
و هند انديشه از منتج درديدگاه اماميشوند قلمداد
با ارتباط ، اراده و ميگيرد قرار مبنا انسان ايراني ،
و مييابد معنا تعالي ، به انسان تمايل و خواست به توجه
و آموزش مراحل از گذر و طريق طي با است قادر آدمي لذا
مقامات از گروهي و طي را منازل از سلسلهاي ممارست ،
به آن از فراتر و اتصال مقام به نهايتا تا نمايد راكسب
البته اتحاد ، انديشه در.آيد نايل خدا با اتحاد مرتبه
بودايي تفكر در بحث اين كليت و است بسيار بحث و مناقشه
رد ولي شد ، تعبير "نيروانا" به آن از كه است مشاهده قابل
مذاهب و طرق و نحلهها در آن ديگر صورتهاي و آن پاي
.كرد جستجو ميتوان تاثير مورد و همسايه
سلوك و سير و طريق طي همين عارفانه شرح كه "منطقالطير"
كثرت وادي در كه ميكند بيان را سيمرغ حكايت است ،
سالك ، و جستجوگر سيمرغ اين اما حيراناناند ، و سرگردانان
راه ميسپارند ، خويش داناي و مراد به دل كه هنگامي
كمال سوي به منزل به منزل و مييابند تعالي و ميجويند
"سيمرغ" نهايتابه كه بدانجا تا ميروند ، خويش
اين تحليل.ميگشايند را وحدت معماي رمز و سر و ميرسند
احاطهاي و نيست ميسر سهولت به البته ژرف ، و دلكش ماجراي
اسلام و ايران فلسفي متون و تصوف به جامع اطلاعي و كامل
حاصل.دارد وافر بهره آن از دانشور مولف كه ميطلبد را
موشكافانه نگرشي و نهانكاوانه روشي و بينش دانايي ، اين
ودر ميرود فراتر مرغان گذار و سلوك قصه سكوي از كه است
و نموده رمزگشايي تمثيلها از فريدالدين ، منظومه پس
داستان ريشههاي و منابع مبناي بر عرفاني و فلسفي تحليلي
شرايط به نيمنگاهي اين ، بر علاوه.مينمايد ارائه
صورتبندي بر آن تاثير و دارد عطار زمانه سياسي و اجتماعي
جان و حاصل.ميدهد ارائه شيخ پرواز منطق چون منظومهاي
كه است همان رسيده بدان منزوي استاد كه آنگونه كلام ،
"...خويش زمان مرد نه و است آيندگان مرد عطار":گويد
عميق مايه بن با نمايشي منظومه يك منطقالطير آنكه نهايت
نظر به جالب و تازه هنوز نيز ما روزگار در كه است فلسفي
كردن جدا با ميتوان كه است باور اين بر مولف و ميرسد
به شايسته خدمتي صحنهآوردنش ، روي بر و آن از پوستهها
قصدي چنين اگر رواداشت ، معاصران انديشه و فرهنگ استعلاي
را عطار كه راهي و ريشه و روح بايد البته باشد ، ميان در
و شود بازشناخته درستي به گرديده رهنمون اثر اين خلق به
.شدهوحاصلخواهدشد حادث منزوي اثرجناب باخوانش مهم اين
رضوي مسعود سيد
|