ي معنو مثنوي در فقهي احكام
(پاياني بخش )مولانا مثنوي بر فقه تاثير
و قضا مسئله بودن خطير امر ، واقعيت به قاضي تسلط عدم اين
به عليه مدعي بسا چه زيرا.ميسازد نمايان را دادرسي
دفاع خود از نتواند دليل ارائه در توانايي عدم خاطر
واقعا كه حالي در ;گردد محكوم و آورد عمل به موثري
به بودن عالم و اجتهاد لذا.است نبوده محكوميت سزاوار
منصب اين تصدي لازمه عدالت كنار در حقوقي و فقهي احكام
:است آمده (ص)نبياكرم به منسوب حديثي در.است خطير
امر حقيقت به متداعيين زيرا "عالمين بين جاهل القاضي"
اين و نه؟ يا هستند محق كه ميدانند هريك يعني آگاهند ،
بر حكمي ابرازي ، ادله اتكاي به بايد كه بينواست دادرس
.كند صادر موضوع ظواهر مبناي
واقفند خود واقعه از خصم دو آن
دويند زان داند چه مسكين قاضي
بيت 2747.دوم دفتر
دعوا طرفين كه است دلايلي به متكي حكم ، صدور براي قاضي
چيزي هر. دارد دسترسي بدان خود يا و دادهاند ارائه
استناد دلايلي به بايد و باشد علمآور وي براي نميتواند
در ما مدني قانون در.است معتبرشمرده را آن قانون كه كند
:از عبارتند ادله اين ماده 1285
.قسم -امارات5 -شهادت 4 -كتبي 3 اسناد -اقرار 2 -1
دليل هر كه است اين خاطر به دلايل اين احصاي تاخر و تقدم
با اقرار ، دليل لذا.ميباشد معتبرتر بعدي دليل به نسبت
.هذا علي قس و است سند دليل از اعتبارتر
.است شهود شهادت شد ، ذكر چنانچه اثباتي دلايل اين جمله از
در گواهي و شهود اقامه به خود حق اثبات براي مدعي اگر
شهود شهادت اما.ميگردد ثابت وي حق بپردازد دادگاه محضر
خودش ميشود مدعي وي كه است گونه بدين گاهي موضوع بر
به مستند وي شهادت گاهي و كرده مشاهده عينا را واقعه
مشاهده را قضيه كه است ديگري شخص جانب از موضوع بيان
بديهي -ميشود تعبير شهادت بر شهادت به آن از كه -نموده
كه را شهادتي اعتبار نميتواند شهادت بر شهادت است
در و باشد داشته است شاهد مشاهده بر متكي مستقيما
نيست ، اعتنا قابل شهادت ، بر شهادت اصولا موارد پارهاي
:ميگويد مولانا لذا
بيامتحان دانستمت همي من
عيان همچون خبر باشد كي ليك
بيت 307:چهارم دفتر
"كالمعاينه الخبر ليس" حديث بر مبتني شعر اين ظاهرا
.است (ص)اكرم رسول به منسوب
جزايي امور
بدان ايران موضوعه حقوق و اسلام حقوق در كه اموري از يكي
ضرورت هنگام به كه است عملي مجازات عدم مسئله شده ، تصريح
عمل كه حالي در.است پذيرفته صورت مجرمانه قصد بدون و
قابل آن عامل و ميشود محسوب جرم عادي شرايط در مربوط
قانونا شرعاو خواري شراب مثال عنوان به.است مجازات
اول نوبت در آن مرتكب و ميرود شمار به جرم و حرام عملي
در اگرشخصي حال.ميگردد محكوم شلاق ضربه هشتاد تحمل به
و نيست مباح مايعات يا آب به دسترسي كه گرفتارشود محلي
مسكر نوشيدن با است مجاز برود ، تشنگي از وي شدن تلف بيم
در كه -وي عمل و دهد نجات را خود جان تشنگي ، رفع قدر به
ماده در.نيست تعقيب قابل -است مجازات مستوجب عادي شرايط
كه خطرشديد موارد در جرم ارتكاب اسلامي ، مجازات قانون 55
رعايت با ;ميشود انجام ديگري يا خود مال يا جان حفظ جهت
.است معاف مجازات از شده ذكر آن در كه شرايطي
تبيح الضرورات" عنوان تحت قاعده اين از اسلامي حقوق در
امور ضروري ، موارد در يعني ميشود تعبير "المحظورات
.ميگردد مجاز ممنوعه
كيست آن امانت گفتش آن از بعد
بيوصيست يتيم از امانت گفت
من پيش امانت است ايتام مال
موتمن را ما پندارند زانكه
حال مجروح و مضطرم من گفت
حلال من بر زمان اين مردار هست
خورم گندم اين از دستوري به هين
محترم و پارسا و امين اي
بيت 9526.ششم دفتر
و حرام ذاتا چه اگر شراب خوردن شد اشاره قبلا چنانچه
موقتا ضرورت ، يا اضطرار هنگام به ولي است مجازات مستوجب
به بيمارياش درمان شخصي اگر مثال عنوان به.ميشود جايز
فقها اكثر ;باشد شراب نوشيدن به منحصر حاذق ، پزشك تشخيص
:ميدهند ضرورت اندازه به آن نوشيدن حليت به فتوا
را خويش مريد دم آن پير گفت
كيا اي مي بجو من براي رو
گشتهام مضطر رنجيست مرا كه
بگذشتهام مخمصه از رنج ز من
پاك مردار هر هست ضرورت در
خاك باد لعنت ز منكر برسر
3414- بيت 6.دوم دفتر
در تكليفي جواز مردار ، بودن پاك از وي منظور البته كه
و است باقي همچنان مردار ذاتي نجاست الا و است آن خوردن
.كند تطهير خوردن ، از پس را خود دهان بايد
گرد آن ، فاعل مجازات و جرم تحقق براي موضوعه ، حقوق در
.ميدانند شرط را قانوني و معنوي مادي ، :عنصر سه آمدن
;شرب نوشيدن مثل خارج در شده محقق عمل همان مادي عنصر
عمل بودن جرم به آگاهي و مجرمانه قصد معنوي ، عنصر
بودن مجرمانه به قانونگذار تصريح قانوني ، عنصر و ارتكابي
حداقل فقد با و است آن براي مجازات تعيين و شده واقع عمل
و نميگردد محسوب مجرم فاعل ، شده ، ياد عناصر از يكي
.نميشود نيز مجازات تبعا
تصريح شده ياد سهگانه عناصر به نيز اسلام جزاي حقوق در
شراط جرم تحقق جهت را شارع تصريح و فعل و قصد و گشته
اجراي عدم موجب معاذير پارهاي اسلامي فقه در.ميدانند
...و اكراه خطا ، فراموشي ، .ميگردد فاعل براي مجازات
و شود حاصل ترديد فاعل داشتن مجرمانه قصد در ميشود باعث
را بودن مجرمانه صفت فاعل ، عمل ;اساسي عنصر اين فقد با
در كه عقلي مبناي اين.نيست مجازات قابل و نميكند حاصل
بر مبتني شده پذيرفته متمدن ملل حقوقي سيستمهاي همه
مشهور رفع حديث به كه است (ص)اكرم پيامبر به منسوب حديثي
...التسع امتي عن القلم رفع:است شده
.نيست شرعي مواخذه قابل من امت از چيز نه يعني
به سلطان ، تخت پيش اياز كردن شفاعت داستان در مولانا
:دارد لطيف اشارتي مزبور قاعده
دلق بيم از ميرمد در چون خواب
خلق بيم با بود كي نسيان خواب
گواه شد نسينا ان تواخذ لا
گناه هم وجهي به نسيان بود كه
نكرد او تعظيم استعمال كه زآن
نبرد نياوردي در نسيان ورنه
4100- بيت 2.پنجم دفتر
قالب در اسلامي ، فقه در شده ياد موضوع از ديگري چهره
آن از بيش هيچكس يعني.دارد بازتاب حرج نفي قاعده
كليت و است تكليف خود از ناشي دشواريكه و سختي اندازه
لايطاق بما تكليف زيرا نيست ملزم مشقت تحمل به دارد
احكام همه بر حرج و عسر نفي.نميباشد پسنديده عقلا
بيماران از شريفهتوبه سوره آيه 91 در.است حاكم تكليفي
كنند تامين را خود نفقه نميتوانند كه كساني و ضعفا و
.است شده حرج رفع جهاد ، تكليف به نسبت
و لنگ نابينا ، از فتح ، شريفه سوره آيه 17 حكم به همچنين
به اينان زيرا ; است شده برداشته جهاد تكليف بيمار ،
را آن تحمل قدرت ;جهاد بودن شاق و بدني نقايص واسطه
.ندارند
و خواجه رسيدن داستان در شده ياد موارد تفسير در مولانا
:ميگويد ده به قومش
عرج آمد چون برگيرنده بار
حرج عليالاعمي ليس حق گفت
بصير حق از شدم اعمي خود سوي
كثير از و قليل از معافم پس
676-بيت 7.سوم دفتر
آورده را جبري كافر سني ، مومن گفتن جواب بخش در همچنين
:است
بپر هين نگويد كس را آدمي
نگر من در تو كور اي بيا يا
حرج عليالاعمي ما يزدان گفت
ربالفرج حرج بركس نهد كي
بيت 702969.پنجم دفتر
حرج اعمي بر نيست كوري تو گر
مفتاحالفرج كالصبر رو ورنه
صبر داروي را ديده پردههاي
صدر شرح بسازد هم بسوزد هم
70- بيت 71.دوم دفتر
بعيد گبر هر فرعوني و كفر
پديد آمد عقل نقصان از جمله
فرج آمد بدن نقصان بهر
حرج عليالاعمي ما كه نبي در
1540- بيت 1.دوم دفتر
دين در را حرج حج ، سوره آيه آخرين در متعال خداي كه چرا
و."حرج فيالدين عليكم ماجعل" است ساخته مرتفع كلي به
براي را دشواري و عسر تنها نه بقره سوره آيه 185 موجب به
همه براي را آساني و يسر بلكه ;نخواسته خود بندگان
و اليسر بكم يريدالله" است نموده اراده مكلفان
تيسير بر مبتني شرعي تكاليف بنابراين."العسر لايريدبكم
و دچارند آن به بعضي كه شاق احتياطهاي نتيجتا و است
اسلام سهله شريعت با موافق كاري هستند وسواسي اصطلاحا
-مردم افتادن مشقت و سختي به باعث كه آنچه هر لذا.نيست
.است شده نفي دردين گردد -نيست تحمل قابل عادتا كه
نيست ، خود دين پرداخت به قادر كه بدهكاري به دادن مهلت
.است قاعده اين از چهرههايي تنگنا در مستاجر تخليه عدم
عسر نفي قاعده از ديگر چهرههايي به ذيل ابيات در مولانا
:دارد اشاره حرج و
او يسر صافش و افتاد عسر درد
او بسر دردي و خرما چون صاف
مباش آيس هين است عسر با يسر
معاش اندر ممات زين راهداري
360-بيت 1.پنجم دفتر
دهد سرمايه خار از را غنچه
دهد پيرايه مار از را مهره
نهار آرد برون شب سواد از
يسار بروياند معسر كف وز
2283-بيت 4.ششم دفتر
قصاص
قصاص موضوع اسلام ، حقوق در مطروحه مسائل از ديگر يكي
ديگر مسلمان مسلماني ، شخص چنانچه كه شرح بدين.است قاتل
-بكشد شرع خلاف و غيرقانوني نحو به -باشد عاقل كه را
قصاص را او شرع حاكم اذن با ميتوانند مقتول دم اولياي
مباركه سوره آيه 33 در مورد اين در كريم قرآن.كنند
:ميفرمايد اسراء
يسرف فلا سلطانا لوليه جعلنا فقد مظلوما قتل من و"
به شود كشته ستم به هركس "منصورا كان انه فيالقتل
حد از انتقام در ولي دادهايم قدرتي او خون طلبكننده
.است پيروزمند او كه نگذرد
ماده 207 در نيز مصوب 1370 ايران اسلامي مجازات قانون
مسلماني هرگاه":ميگويد و كرده تصريح موضوع بدين خود
"...ميشود قصاص قاتل شود كشته
پيغامبر گفتن حكايت ذيل در اول دفتر در مولانا
ذكر با (ع)اميرالمومنين ركابدار گوش به عليهالسلام
:ميگويد قصاص موضوع
بدن از ببرد سر را يكي گر
زمن در برآرد سر هزاران صد
جنات بر قصاصي نفرمودي گر
حيات آمد فيالقصاص نگفتي يا
زخود او تا بدي زهره مركرا
زند تيغي حق حكم اسير بر
3887-بيت 9. اول دفتر
در را آن اعمال قصاص ، قرآني مستندات به تصريح با مولانا
اذن بدون كه دارد تصريح و دانسته خدا حكم از ناشي جامعه
.نيست جاني قتل به قادر كسي خدا
زنا
و زن مجازات.است اسلام جزائيات در مهم مقولات از زنا
غيرمحصنه زناي نوع از نامشروع روابط يكديگر با كه مردي
سوره آيه 2 در چنانچه است ، شلاق ضربه باشند 100 داشته
منهما واحد واكل فاجلد الزاني و الزاني:است آمده نور
.زنيد تازيانه صد را زناكار زن و مرد از يك هر "جلد مائ
كاملا را زنا زمينه اين در اسلامي مجازات قانون ماده 63
كه است شده ذكر قانون همان ماده 88 در و است كرده تعريف
.است تازيانه يكصد غيرمحصنه زناي حد
:ميگويد باره اين در مولانا
دگر شكل كردهاي گناهي تو
بر به ماند كي دانه كشتي ، دانه
بود چوب صد جزا و كرد زنا او
عود به را او زدم كي من او گويد
بلا اين بود زنا آن جزاي نه
خلا در را زنا ماند كي چوب
3450-بيت 3.سوم دفتر
ارض در فساد
در مقرره جرايم از ديگري عنوان محاربه و ارض در فساد
:آمده ماده 138 اسلامي مجازات قانون در.است اسلامي حقوق
امنيت و آزادي سلب و هراس و رعب ايجاد براي كه هركس"
"ميباشد مفسدفيالارض و محارب ببرد اسلحه به دست مردم
.است كرده بيان را مجازات موارد ماده 190 در و
انما" شريفه آيات بر است مبتني ابتدائا فوق موارد
فسادا فيالارض يسعون و رسوله و يحاربونالله جزاءالذين
"...خلاف من ارجلهم و ايديهم تقطعوا و يصلبوا و يقتلوا ان
و ميكنند محاربه رسولش و خدا با كه كساني جزاي همانا
دار به يا شوند كشته كه است اين نمايند فساد زمين در
:شود بريده خلاف جهت از پايشان و دست يا و گردند آويخته
بدي غيبي كايينه آهني
شدي مرسل او در صورتها جمله
نهاد در دادي زنگ كردي تيره
فساد فيالارض يسعون بود اين
2478-بيت 9.چهارم دفتر
تيره را ارض در فساد موارد مصاديق از مولانا عبارتي به
البته ، كه ميداند گناه توسط فطرت درخشان صفحه كردن
هم فقهي جنبه موارد پارهاي در عرفاني ، جنبه بر علاوه
.دارد
عبادات
ميتوان آنها بر حاكم قواعد و جزايي و مدني مباحث از پس
مطرح عبادت مقدمه عنوان به كه -نجاست و طهارت مبحث از
فقهي بحثهاي به شروع از قبل اسلام فقهاي نمود بحث -است
پيش را نجاسات و طهارت بحث ابتدائا مربوطه ، كتب در
نيز و نجاست از دوري عبادات ، صحت براي زيرا.كشيدهاند
جمله از.است لازم -ظاهري و باطني از اعم -طهارت داشتن
يعني -مشركين نجاست مسلمان ، فقيهان بين فيه متفق نجاسات
به.ميباشد -قائلند شريك تعالي خداي براي كه كساني
ثنويين ، بتپرستها ، ) مشركين اسلامي ، فقيهان عقيده
كه.نجسند كتاب اهل غير كفار كليه و (..و ستارهپرستها
-زرتشتي و يهودي مسيحي ، -كتاب اهل كافرين نجاست در البته
.دارد وجود اختلافنظر
انماالمشركون":است توبه سوره آيه 28 مشركين نجاست دليل
:هستند نجس مشركين تمامي يعني "نجس
خدا را كافر ست خوانده نجس چون
ورا ظاهر بر نيست نجاست آن
بيت 2094.سوم دفتر
اگر لذا است ، باطني نجاست كفار ، نجاست است معتقد مولانا
واسطه به كه آنان نجاست كنند تطهير هم را خود ظاهر
تنها و نميشود ازاله ميگيرد ريشه آنان باطن از كفرشان
بر مبتني وي قول البته كه است اسلام آوردن اينان ، مطهر
.است سني و شيعه مسلمان فقهاي همگي تقريبا اقوال
كريم قرآن خطوط نمودن لمس حرمت فقها ، فيه متفق فتاوي از
-حدث از طهارت بدون فردي اگر لذا.است طهارت داشتن بدون
اعضاي با مجيدرا كلامالله خطوط -غسل و وضو تيمم ، مثل
آيه در كه چرا است شده حرام عمل مرتكب كند لمس خود بدن
"المطهرون الا لايسمه":است آمده واقعه مباركه سوره 79
:كنند لمس نبايد طهارت دارندگان جز را قرآن
تمام تو ناري غسل چوني تاز
غلام اي كف منه مصحف برين هين
بيت 1195.ششم دفتر
و ميشود برداشت شريفه آيه از نيز ديگري معني البته كه
از پاكان يعني مطهران جز قرآن حقيقي معاني به كه اين آن
از و -باشد روحي آلودگيهاي و گناهان كه -باطني نجاست
اين در و يافت نخواهند دست اطهارند ائمه اماميه ، ديدگاه
در كه حالي در دارد اخباري جنبه "لايمسه" كلمه برداشت ،
در را حرمت اعلام و انشايي جنبه قبلي ، فقهي بحث
.برميگيرد
در كه است عضوي اسلامي فقه در مقرره نجاسات از ديگر يكي
نظر ازگردد قطع وي از انسان يا حيوان بودن زنده حال
و نجس ميته ، همچون و بوده ميته حكم در عضو اين فقها
:است حرام خوردنش
شد بيكار شد قطع كل از جزء
شد مردار شد قطع تن از عضو
بيت 1936.سوم دفتر
(ص)اكرم پيامبر از زير شرح به احاديثي زمينه اين در
:است منقول
زنده از كه عضوي هر ;ميت فهو الحي من قطع شيئي كل -الف
.است مردار گردد قطع
از آنچه هر ;ميته فهي حيه هي و البهيمه من قطع ما -ب
.ميباشد مردار گردد قطع زنده حيوان
ميشود جدا زنده از آنچه ;ميت فهو الحي من ابين ما -ج
.محسوباست مردار
عبادات انجام مقدمه نجاسات ، رعايت شد ذكر كه همانگونه
همان كه خبث از طهارت بر علاوه عبادات انجام براي و است
اكبر دسته دو به كه حدث از بايد ;است فقه در مقرر نجاسات
غسل و وضو تيمم ، .بود پاك نيز ميگردد ، تقسيم اصغر و
به.است...و ادرار جنابت ، خواب ، -حدث از طهارت موجب
است ديني عبادات جمله از كه نماز گزاردن جهت مثال عنوان
از طهارت باعث كه -وضو به متحلي اكبر ، حدث بر علاوه بايد
:است آمده حديث در كه لذاست.بود -ميشود نيز اصغر حدث
باطل نمازش ندارد طهارت كه كسي "له طهور لا لمن صلا لا"
.است
درست نمازش ندارد وضو كه كسي "له وضو ، لا لمن لاصلا"
.نيست
حور روي نبيند ناشسته روي
بالطهور الا گفت صلا لا
بيت 3033.سوم دفتر
هستند ، شرعي شده معين نجاسات همان كه ظاهري خبث رفع جهت
جمله از.ميشوند ناميده مطهرات كه شدهاند ذكر مواردي
قابل آن توسط نجاسات اعظم قسمت تقريبا كه مطهرات
كه دارد اقسامي مطهر آب فقهي ، نظر ازاست آب ازالهاند
نظر از كر آب...و چاه جاري ، قليل ، كر ، از است عبارت
سه در نيم و وجب سه آن حجم حداقل كه است خالصي آب اماميه
مزه يا رنگ كه زماني تا و باشد كيلوگرم يا 377 نيم و وجب
فقه در.است مطهر هم طاهر هم نيافته تغيير آن بوي يا
است عراقي رطل معادل 500 كه قلتين از اگر راكد آب حنبلي
.ميگردد ناپاك نجس ، ملاقات با باشد ، كمتر
خرد حوض و القلتين دون نيست
برد كار از قطرهاي تواند كش
بيت 3309.دوم دفتر
به منسوب حديثي به مستند ظاهرا حنابله فتواي اين
يحملالخبث لم القلتين ، الماء بلغ اذا":كه است نبياكرم
(ص 21 ج 1 ، صغير ، جامع)
خام هيچ پخته حال نيابد در
.والسلام بايد كوتاه سخن پس
|