ادبيات تاريخي خودآگاهي
آن وقوع براي ضرورتي هيچ كه حادثهاي
نيست
و تفكر از خالي اما بازيگوشانه ، و عاطفي
سياست
شعر
فيلمهاي بينالمللي جشنواره نخستين
ميشود آغاز
كيش در امروز دريايي
، سينماي بحرانمنزلت:سينمايي امور معاونت
ميكند تهديد را ايران
ادبيات تاريخي خودآگاهي
قرن ادبي منتقدان بزرگترين جمله از بارت رولان:اشاره
سارتر ژانپل همتراز ادبي نقد در او شان.است بيستم
واقع در و اولين "نوشتار صفر درجه".ميشود شناخته
بر ادبي نقد تاثيرهاي از جداي كه اوست اثر بنيانيترين
.است داشته توجهي شايان اثر نيز معاصر فلسفي تفكر
چالش به پي در "مولف مرگ" انديشه طرح با بارت رولان
كه معناست بدين مولف مرگ.است دكارتي خرد با برخاستن
جدا نويسندهاش از ميشود ، نگاشته متني كه هنگامي
و ميماند متن آنگاه و ميميرد نويسنده واقع در و ميشود
خواهند آن از را خود خاص برداشت كدام هر كه خوانندگاني
مدرن ايدئولوژيك گفتمانهاي تاثير به توجه با بارت.داشت
از بايد متن هر كه است نظر اين بر (ادبي) متن يك بر
كه كند شروع نقطهاي از و گرفته فاصله شده گفته تاثيرات
كتاب انتشار انگيزه به.ميگويد صفرنوشتار درجه بدان وي
با آن درباره گفتوگويي هرمس نشر توسط "نوشتار صفر درجه"
كه است گرفته صورت دقيقيان دخت شيرين كتاب مترجم
.ميخوانيد
نه اما است ، بارت رولان كتاب اولين "نوشتار صفر درجه" *
نقد به مربوط آثار ساير ميان در كه او آثار ميان در تنها
چيزي چه.دارد متمايز و برجسته نقشي بيستم قرن در ادبي
داشته اساسي چنين اهميتي كوچك ، كتاب اين كه است شده باعث
باشد؟
كتاب اين ادبيات ، كارشناسان واقع در و منتقدان از برخي -
قرن در كه ميآورند شمار به كتابهايي مهمترين از يكي را
ديگري كتاب.است شده نگاشته ادبيات چيستي درباره بيستم
در شده منتشر كتب قله بر نوشتار صفر درجه همراه به كه
سارتر پل ژان "چيست ادبيات" دارد ، قرار ادبي نقد حوزه
كه كرد آغاز زماني همان را كتابش بارت كه است جالب.است
مجلات از يكي در پاورقي صورت به را خودش كتاب سارتر
.ميكرد منتشر فرانسه
باقي فلسفي انديشه حيطه در كه داريم بسياري متفكران ما
به بارت اما نميشوند ، علم حوزه وارد و ميمانند
دانش و اسطورهشناسي نشانهشناسي ، چون مختلفي حوزههاي
ادبيات ، دانش از بارت منظور البته.ميپردازد ادبيات
آوردن دست به ميگويد "حقيقت و نقد" در كه طور همان
را متن يك ممكن معناهاي بتوانيم اينكه براي است دانشي
در متن ساختاري تحليل بحث مثلا ديگر طرف از.كنيم درك
مورد در اشتراوس لوي اسطوره ساختاري تحليل از بارت ، آثار
تحليل روش كه است بارت اين گرچه ;است شده برگرفته اوليس
.ميكند مدون را اصولش و ميكند موشكافي را متن ساختاري
است اين دليل به بارت جهاني اهميت كه است خاطر همين به
يك و ميشود خارج صرف ، فرانسوي متفكر يك صورت از كه
.ميشود جهان همه به متعلق دانشمند
در چيزي شما.بود بارت اهميت مورد در شما توضيحات اما *
.نگفتيد نوشتار صفر درجه اهميت مورد
قرن اواخر تا ادبيات. بودم نكته اين متوجه بله ، -
در.ميشد گرفته نظر در محصول يك عنوان به تنها نوزدهم
پروست ، اثر از كه جرياني آغاز با كه بود بيستم قرن آغاز
را خودش ادبيات ميشد ، شروع رفته ، دست از زمان جستجوي در
هم و شد سوژه هم واقع در و كرد بررسي ابژه يك عنوان به
خودش چيستي و خودش درباره ادبيات ديگر حالا.ابژه
در هم و است رمان يك خلق حال در هم پروست.ميانديشد
و آن خلق چگونگي ادبي ، اثر يك چيستي درباره رمان ، خلال
اين اين ، بنابرميكند بحث نوشتن توان به رسيدن چگونگي
.ميآورد پديد را ادبيات در خودآگاهي نوعي همزمان ، نگاه
دريچه از ادبيات تاريخ به نوشتار صفر درجه در بارت نگاه
.است خودآگاهي همين
;داشتهايم را بحثهايي چنين هم پيشين قرون در ما خوب*
متفكران ميان در كه بحثهايي وحتي ارسطو ، پوئتيك مثل
بايد ما چرا.شده مطرح عينالقضات و ابنسينا مثل خودمان
بدانيم؟ ادبيات بر نگاه نوع اين آغاز را بيستم قرن
كردهايد اشاره آن به شما آنچه امااست درست بله -
و برميگردد فلسفي تفكر شكوفايي از خاصي دوره به اولا
طرف از.ميشود متوقف ادبيات بر نگاه نوع اين دوباره بعد
با و حدت و شدت اين با كه است بيستم قرن در تنها ديگر
صورتي به مجددا نگاه اين ادبي ، نقد مباني اصولي تدوين
از نوشتار صفر درجه.ميشود زنده يافته سازمان و منسجم
ديگر اهميت مينگرد ، فرانسه ادبيات تاريخ به دريچه اين
نظريههاي آن در بارت كه است نكته اين در هم كتاب اين
و"زبان" كنار در جديدي مولفه و است كرده ارائه جديدي
.است نهاده نام نوشتار "اسلوب" و كرده كشف مولف "سبك"
چيست؟ نوشتار اسلوب *
در كه است زباني نوشتار ، اسلوب بارت نظر به ببينيد ، -
هواي و حال داراي و است داده شكل تغيير اجتماعي هدف خدمت
به.است گرفته قرار معلوم هدفي خدمت در و شده بهخصوصي
نوشتاري اسلوبهاي مختلف ، دورههاي نويسندگان خاطر همين
كتابش در را نوشتار اسلوب نوع چندين بارت.دارند مختلفي
بورژوايي ، فاشيستي ، استاليني ، نوشتار اسلوب ;ميكند بررسي
شعر در ميتوانيم ما اصلا آيا كه كرده بحث او.انقلابي
كه است داده پاسخ هم بعد باشيم؟ داشته نوشتار اسلوب هم
مفاهيم با بيشتر و است مدار انسان كمتر مدرنيته شعر چون
داشته نوشتار اسلوب نميتواند دارد ، سروكار غيرانساني
و اجتماعي گرايشهاي كه ميكند بحث هم ديگر طرف از.باشد
.دارد خاص گروه يك نويسندگان زبان بر تاثيري چه سياسي
نوشتاري اسلوب نوع يك بارت زعم به هم نوشتار صفر درجه *
ويژگيهايي چه از دارد ، هم غريبي اسم كه اسلوب ، اين.است
است؟ برخوردار
.است گرفته وام زبانشناسي از را اصطلاح اين بارت -
و مفرد مثل دوقطبي رابطه يك مولفه دو بين زبانشناسها
ميگويند و ميگذارند تيره خط يك حال و گذشته يا جمع
سومي مولفه واقع در خطا اين.حال -گذشته يا جمع -مفرد
امري ، و شرطي وجهاي بين مثلا.است خنثي و صفر كه است
را اصطلاح اين بارت.است صفر و خنثي مولفه يك اخباري وجه
و ميكند پياده (گفتار يا) سخن زبانشناسي سطح در
نظر از كه كنيم فرض را نوشتاري ميتوانيم ما ميگويد
در.باشد داشته قرار صفر درجه در نوشتار اسلوب داشتن
اسلوبهاي همه از را خودش بتواند كه نوشتاري واقع
بارت.است يافته دست نوشتار صفر درجه به كند رها نوشتاري
تحت خبر دادن در حد اين تا ژورناليستي سخن اگر ميگويد
با و نبود امروز دنياي پنهان القائات و انگيزهها تاثير
ميتوانست بود ، نشده تنيده هم در پنهان اسطورههاي
او خود اگرچه.باشد نوشتار صفر درجه يك از نمونهاي
و ندارد امكان ايدهآل حالت اين به رسيدن كه ميگويد
سكوي يك و آرماني حالت يك نوشتار صفر درجه اين بنابر
هدف داراي كه است زبانهايي سوي به حركت براي فرضي
درجه اين به كه نوشتاري براي بارت مثال.ميشوند اجتماعي
.آلبركاموست "بيگانه" كتاب باشد ، شده نزديك صفر
.برميگردد بربارت ماركس تاثير به من بعدي سوال *
متاثر ماركس از سارتر مثل هم بارت كه است واضح تقريبا
بيشتر كتاب اين در طبقاتي و تاريخي تحليل اما است بوده
وضعيت بارت بعدي دركتابهايدارند حضور ديگر كتابهاي از
به حد اين تا ماركس سايه هم باز آيا.است گونهاي چه به
ميكند؟ سنگيني بارت دوش
در بارت كه است اين دارد اهميت بارت ايناثر در آنچه -
دور ماركسيسم از و ميشود نزديك ماركس انديشه به آن
به كه سياسي انديشه كليشهاي شيوه آن از يعني ;ميشود
را استقلالش بارت.ميگيرد فاصله است شده مشهور ماركسيسم
دور هم ماركس انديشه علمي مباني از اما ميكند حفظ
تحليل و ميكند راتحليل ادبيات تاريخ او كه چرا ;نميشود
تاريخي ، اجتماعي ، شرايط به ناخواه خواه تاريخ اين
در و ميدهد رخ اجتماع در كه طبقاتي تحولات و اقتصادي
بخشي به بارت واقع در.است وابسته مينمايد چهره ادبيات
روششناسي يك به تبديل كه ميشود نزديك ماركس انديشه از
به تبديل كه ميشود دور انديشهاي آن از و شده علمي
يعني ;است شده غيرعلمي و متعصبانه و ايدئولوژيك شيوهاي
ماركسيستي نوشتار عنوان به را آن بارت كه شيوهاي همان
اين به مربوط هنجارهاي كه ميدهد نشان و ميكند نقد
در.ندارد فاصله بورژوازي خرده هنجارهاي از چندان اسلوب
بسيار ماركسيستي متون با بارت برخورد من نظر به واقع
تفكر و انديشه فضاي تا ميكوشد واقع در.است روشنگرانه
روش به را انديشه و برهاند ايدئولوژيك وابستگي از را
.متعصبانه ايدئولوژي به نه كند متعهد علمي
اپك حميدرضا:گفتوگو
آن وقوع براي ضرورتي هيچ كه حادثهاي
نيست
پاياني بخش - آلبركامو تفاهم سوء به نگاهي
بعداز ميبرد ، بهسر مهمانخانه در كه شبي اولين در ژان
به نميبايست اصولا كه ميكند احساس مارتا با زدن حرف
كار از كار ديگر كه ميكند احساس او.ميآمد جايي چنين
كه است گرفته فاصله مادرش و خواهر با آنقدر و است گذشته
نميتواند ديگر است آورده همراه به كه خوشبختياي حتي
خود ژان.كند پر را خواهرش و مادر و او برناگذشتني فاصله
از بيش حتي خود كه ميكند احساس و مييابد بنبست در را
پاسخي ميخواهد او دارد كمك به احتياج خواهرش و مادر
ببيند ميخواهد.ميزند را اتاق زنگ.بيابد همه اين براي
باز درنه يا داد خواهد جواب زنگ صداي به كسي آيا كه
ميايستد ، بيحركت پير خدمتكار آن آستانه در و ميشود
كار زنگ":ميگويد خود با ژان.بزند حرفي كه بيآن
جواب نميشود كه را اين نميزند حرفي مرد اين ولي ميكند
به ميشود انباشته دارد تاريكي (مينگرد آسمان به)دانست
!كرد بايد چه.گسيخت خواهد زمين تمام روي تاريكي زودي
قرار موقعيتي در را خود ژان چرا"سوم صحنه دوم ، پرده
را خود ژان است؟ نشده ساخته آن براي واقع به كه ميدهد
ژان كه كرد فراموش نبايستي -ميپندارد منجياي همچون
و رهايي غيبت ، سالها از بعد كه -است ترديد و شك دچار
اما است آورده ارمغان به مادرش و خواهر براي را خوشبختي
به ژان كه بپذيريم اگر حتي.است بزرگ سوتفاهم يك اين
ژان كه چرا است محال امري خود اين كه)است منجي يك واقع
كه چرا شد نخواهد برطرف سوتفاهم اين باز (است ترديد دچار
در نجاتبخش به ايماني و اميد هيچ ديگر مادرش و مارتا
كه دارد باور سخت مارتا.ندارند جهان در حتي و زندگيشان
.بكشد دوش بر را خويش صليب خود بايد آدمي جهاني چنين در
تا هستند پولدار مسافري انتظار در مادرش و مارتا اگرچه
آرزوي به و بردارند را پولهايش او ، رساندن قتل به با
اما ببخشند تحقق جنوب ، آفتابي سرزمين به سفر يعني خودشان
محال امري مادرش و مارتا دل در نجاتبخشي به اميد باز
مادرش و مارتا براي پول اما است پول حامل مسافر.است
آرزويشان به آن ياري به آنها كه است وسيلهاي صرفا
.پول براي نه نه ، ":ميگويد مارتا كه طور همانميرسند
مقابل در خانهاي خاطر به و سرزمين اين كردن فراموش براي
آدمهاي براي اميد واقع در "هشتم صحنه اول ، پرده.دريا
و است فرصت معني به بيشتر مارتا همچون تنهايي و درمانده
به آن ياري به دارد سعي مارتا كه است فرصتي آخرين ژان
.برسد آرزويش
.كند ترك را مهمانخانه زودتر چه هر كه ميگيرد تصميم ژان
كه ميكنم حس اكنون اما ، ..":ميگويد مادر به او
احساس...بكنم ندارم كاري جا اين در و كردهام اشتباه
.نيست من خانه خانه ، اين كه است داده دست من به مخصوصي
مارتا كه را چايياي ژان رو اين از."ششم صحنه دوم ، پرده
اما مينوشد ، رغبت با است ، ريخته خوابآور داروي آن در
همه بايد":ميگيرد ديگري تصميم بخوابد ، ميخواهد وقتي
با فردا.گرفت ساده را چيز همه بله ، .گرفت ساده را چيز
اين به و "هستم من اين":گفت خواهم و گشت برخواهم ماريا
.سازم خوشبخت را آنان كه شد نخواهد من مانع كسي صورت
وجود ژان براي فردايي ديگر اما "هفتم صحنه دوم ، پرده
مادرش و مارتا براي فردايي هيچ كه طور همان.ندارد
به اما مارتا ، خوب ، ":ميگويد مارتا به مادر.بود نخواهد
دوم ، پرده.كرد نخواهد طلوع هرگز سپيدهدم ، اين نظرم
نظرش در كه چرا است ژان كشتن به مصمم مارتا "هشتم صحنه
مارتا.ميسازد مصمم قتلش به را او كه است ژان خود اين
انتظارشان در من كه سرزمينهايي از او ولي...":ميگويد
آورد دست به مرا دل بتواند كه اين براي و زد حرف هستم
".هشتم صحنه دوم ، پرده.داد من دست به خودش عليه دلايلي
نه آن در هرگز كس هيچ خانه اين در كه ميگويد مارتا
مارتا نظر در.علاقهاي و گرما نه و يافت خواهد فراموشي
شده معاف بود كرده درك اين از زودتر را مطلب اين ژان اگر
در مارتا نظر در.بود كرده معاف هم را مادرش و او و بود
رو اين از.ندارد وجود آدمي براي نجاتي ديگر جهاني چنين
هيچ نظرش در و ميرساند قتل به را ژان خونسردي با مارتا
اما.است نداشته زحمت و رنج او براي كم قدر اين قتلي
او اصلي هويت به پي ژان گذرنامه خواندن با آنها كه وقتي
تصميم مادر.برميگيرد در را آنها عظيم رنجي ميبرند ،
پسرش به و كند غرق رودخانه در نيز را خودش تا ميگيرد
پسرش شناختن به قادر مادري وقتي نظرش در كه چرا.بپيوندد
پايان زمين روي در وظيفهاش كه است اين معنياش نباشد ،
تنها را او كه ميخواهد مادرش از مارتا.است يافته
ترك مرا تو مادر ، نه":ميگويد مادرش به او.نگذارد
ماندهام تو پيش كه همانم من كه نكن فراموش.كرد نخواهي
عمر يك درست كه نكن فراموش.بود رفته كه است همان او و
كرده ترك سكوت با را تو او و خواستهاي خود نزد مرا تو
به هم را اين بايد شود داده بايد عمل اين پاداشبود
.او طرف به نه برگردي من طرف به بايد تو و گذاشت حساب
"دوم صحنه سوم ، پرده
او به مارتاميآيد مهمانخانه به شوهرش دنبال به ماريا
.است رسانده قتل به مادرش كمك به را ژان كه ميگويد
پرده كرديد؟ را كار اين چرا چرا؟ آخر":ميگويد ماريا
را سوال اين كي نام به":ميپرسد مارتا "سوم صحنه سوم ،
:ميكشد فرياد ماريا" سوم صحنه سوم ، پرده ميكنيد؟ من از
زباني با مسلما شما":ميدهد جواب مارتا "!عشقم نام به"
و عشق مثل كلماتي معناي.نميكنم دركش من كه ميزنيد حرف
"سوم صحنه سوم ، پرده.نميكنم درك درست من را رنج و شادي
در مارتا كه هستند چيزهايي آن همه رنج ، حتي و شادي و عشق
آنها آرزوي هميشه اما است مانده محروم آنها از زندگياش
تنهايي در مارتا سان بدين.است داشته نگاه زنده دل در را
.برميگزيند را مرگ
سليماني حسين
:ماخذ و منابع
آلاحمد ، جلال ترجمه آلبركامو ، نوشته سوتفاهم ، -1
دوم ، 1378 چاپ مجيد ، انتشارات
نشر ديهيمي ، خشايار ترجمه بره ، ژرمن نوشته آلبركامو ، -2
پاييز 1372 اول ، چاپ نشانه ،
محمدتقي دكتر ترجمه آلبركامو ، نوشته پوچي ، فلسفه -3
پيام ، 1349 انتشارات تهران ، غياثي ،
ايرانيطلب ، مهبد ترجمه آلبركامو ، نوشته طاغي ، انسان -4
اول 1374 چاپ قطره ، نشر
علي دكتر ترجمه كاپلستون ، فردريك نوشته معاصر ، فلسفه -5
اول ، 1361 چاپ زوار ، كتابفروشي حلبي ، اصغر
و تفكر از خالي اما بازيگوشانه ، و عاطفي
سياست
نظر از كه را زبان كانوني عناصر بعضي نو موج شاعران اگر
در رسوخ وديگري بودن موزون يكي كلام روشني يكي من
بسيار احتمال كنند پيدا و رعايت هست ، قوم عواطف اعماق
سپهريهاي و فرخزاد فروغ نيما هم سبك اين در ما كه دارد
باشيم داشته تازهاي
تفكر يا سياسي مهم مسايل يا عميق تفكر توقع نبايد ما
اين واقع در.باشيم داشته امروز نسل ازشعرهاي فلسفي
را خودش معلومات و ، محفوظات شخص كه است اين شعرهامثل
نگاهي با و بشويد را چشمها سپهري قول به و بگذارد كنار
كند نگاه انسان و طبيعت جهان به تازه
:اشاره
صاحبنظران ، كه شد مباحثي و گفتگوها محور ما دوم پرسش
چنين پرسش.دارند شركت آن در استادان و منتقدان شاعران ،
در سوال اين داشت؟ ميتوان برخوردي چه امروز شعر با:بود
شعر چرا ":پرسيديم كه است قبلي پرسش همان ادامه واقع
"ندارد؟ مخاطب امروز
اول ، پرسش درباره را شاعر و منتقد دستغيب عبدالعلي ديدگاه
پاسخوي شماره ، اين در و آورديم صفحات همين از يكي در
.ميكنيم چاپ (امروز شعر با برخورد چگونگي)دوم پرسش به را
ارائه نيز را پيشنهاد اين خود بحث ابتداي در ايشان
جديد نسل منتقدان و شاعران حضور با ميزگردي در كه دادند
اين گفت بايد كه شود بررسي امروز شعر وضعيت گذشته ، نسل و
در كه شد خواهد منظور همشهري شعر صفحه برنامههاي در مهم
.پرداخت خواهيم آن به ديگر فرصتي
دستغيب عبدالعلي
شعر قولي به و معاصر شعر يا امروز شعر و نو شعر بررسي
از بعد.دارد گذشته دورههاي تحليل به بستگي مدرن ،
توللي ، فريدون چون كساني نيما ، بر افزون شهريور 20 ،
سيروس و شاهرودي اسماعيل ،(رواهيج)جواهري شيباني ، منوچهر
جمع اين به هم اخوان و شاملو بعدها كه ميگفتند شعر نيرو
دكتر ابتكار به نو شعر واژگان دوره آن در.پيوستند
داريوش پرويز همينطور و خانلري خود و آمد پديد خانلري
.كردند دفاع نوپردازان پايگاه از و گفتند شعر جديد سبك در
اشعاري هم آتشي منوچهر و فروغ كسرايي ، مثل كساني بعد
نيما كه بود شده سروده فضايي در گفت ميتوان كه سرودند
و رسيد اوج به دهه 40 در شعر اين.بود كرده ايجاد را آن
رحماني نصرت سپهري ، سهراب اخوان ، شاملو ، مثل نمايندگاني
و شكست را خواندگان درس حصار كه كرد پيدا فرخزاد فروغ و
قديم شعر طرفداران حتي و شعر طالبان از گروهي زبان به
صداي" و اخوان "زمستان" و شاملو ي"پريا" مثل ;شد جاري
آن جريان در من كه دهه 40 اواخر.سپهري سهراب "آب پاي
شعري موج اين مينوشتم ، شعر نقد كه بود دهسالي و بودم
احمدرضا رويايي ، مثل شدند پيدا عدهاي و كرد پيدا افت
نه و بودند بلد درست را فارسي زبان نه كه براهني و احمدي
از برخي در داشتن دست با اينها.داشتند شاعري استعداد
شد ، خارج خودش محور از شعر كه كردند ايجاد جوي نشريات ،
نه اينها پيروان و افراد اين گفت ميتوان واقع در يعني
را ايران جامعه و تاريخ نه و داشتند درستي فارسي سواد
.بودند مطلع ديرينه سنتهاي از نه و ميشناختند
شبيه خودش نهايي حد در ميخوانيم را اينها اشعار وقتي
اينها هم گاهي البته است ، اروپايي اشعار غلط ترجمه
-دري فارسي قالب به و ميگرفتند را خارجي شاعران مضامين
هم زمان همان در جامعه حتي.ميريختند (دري فارسي نه)وري
درياييها شعر مجموعه مثل نپذيرفت ، و زد پس را اشعار اين
اين كه دادم نشان من موقع همان كه رويايي يدالله از
به يعني ، شده انتحال (پرس ژون سن سرودههاي از)اشعار
دامنه سياسي موج كه پنجاه دهه اوايل در.است رفته سرقت
حكومت و رفتند سياست سراغ ما جديد شاعران كرد پيدا وسيعي
در كه دادند قرار حمله هدف صراحت به يا اشاره به را شاه
مثلا.داشتند شركت هم پيش دهه شاعران از بعضي حال اين
.شاملو و اخوان و جوانها از كوشآبادي و سلطانپور ، آزرم
از سرودهها اين بيشتر مورد ، دو يكي از نظر صرف البته
با.بود دورهاي و موضعي و بيبهره تفكر عمق و شعريت
سياسي شعر سرودن انقلاب ، پيدايش و مبارزات اوجگيري
شعر را آن ميتوان كه كرد پيدا هم جديدي شاخه و شد تشديد
شعر گونه اين.شهادت شعر يعني كرد ، نامگذاري سياسي ديني
محمدرضا قزوه ، عليرضا امينپور ، قيصر آثار در را
آنها ميان در كه ديد ميتوان هراتي سلمان و عبدالملكيان
را شعرها اين من كه آنجايي تا.شد پيدا هم خوبي اشعار
از ديگر ، تن چند و قزوه و امينپور قيصر اشعار خواندم
اين كه هستند توجه خور در هم متن ادبيت نظر
در جديدي شاخه يك كنارآن ، در.دارد ادامه هم هنوز جريان
تعقيب را غريبي و عجيب هدف كه شد پيدا دهه 60 اواسط
مطالبي آن و بود بيسابقه كاملا ما جامعه در كه ميكرد
منعكس براهني "پروانه به خطاب" كتاب در بهخصوص كه است
تا يعني.است زبان نحو گذاشتن كنار متوجه هدف اين و شده
باشد ، مبهم كه بياوريم را الفاظي و عبارتها ما ممكن حد
جاي خودش استعداد و ذوق با خواننده و باشد نداشته فعل
من.برسد ميخواهد كه معنا هر به و كند پر را كلمات خالي
متوجه اشعار ، اين از مجموعه چند مطالعه و خود جستجوي در
پسامدرنيزم و مدرنيزم از صحبت كه اينها بين كه شدم
.است نكرده پيدا قوام شايد ولي هست جرقههايي ميكنند ،
ميتوان را آن و هست نوشتهها اين در كه ويژگيهايي
شاعر يعني است كميك لحن يكي ناميد ، شعر اين جرقههاي
نوعي دوم جدي ، نه ميزند حرف بازيگوشانه و رندانه
جديد و قديم ارزشهاي انكار يعني (انگاري نيست) نيهيليسم
خيلي ميكند سعي شاعر كه اين سوم.ميشود مشاهده درآنها
حرف مجازي بيانهاي و استعاره از استفاده بدون و خودماني
ببريم را ضبطصوتي كه است اين مثل دقيقا يعني.بزند
و كنيم باز را آن و مهماني مجلس يا اتوبوس مثل جايي
از دسته اين كه ميرسد نظر به.كنيم ضبط را مردم اظهارات
.شدهاند خسته شاملو و فرخزاد فروغ شيوه از حتي شاعران ،
تصريف از استفاده هست شعرها اين در كه ويژگي چهارمين
ميكند سعي شاعر ميشوند ، صرف كه كلماتي يعني است ، كلمات
.بدهد دست به تازهاي معاني و كند استفاده كلمات تصريف از
چنين."چوقند سمرقند" مثل كرده مولوي كه كاري مانند
اين از عدهاي اينها بينميشود ديده جديد موج در كاري
هواي و حال موضوع اين گفت بايد كه كردند استفاده موضوع
فلاح ، مهرداد مثلا.ميدهند نشان را ما شهري جديد
.دادهاند انجام جالبي كارهاي عنقايي كسري و عبدالرضايي
تماس بگوييم بهتر يا شعرها نوع اين با خواننده برخورد
به كه است اين نيست ، هم آساني كار كه شعرها اين با گرفتن
.باشند داشته توجه شد اشاره كه محوري و ويژگي چهار اين
ما جديد و قديم عرفاني شاعران اشعار مثل شعرها اين يعني
مثل و ببرد حسي فرا جهان يك به را ما بخواهد كه نيست
شعري بلكه كند ، معارفه حكومت با كه نيست هم دهه 40 اشعار
كه همانطور و برميگردد كودكي حالت به غالبا كه است
و ميآيد در شگفتي به سنجاقك يا حشره يك ديدن از كودك
بيان كودكانه و صميمي الفاظ همان با را خودش شگفتي
خسته بزرگ شهر در زندگي از كه هم جديد موج شعر ميكند
درهمين هم حدش و گراييده مفرط سادگي نوعي به است ، شده
سياسي مهم مسايل يا عميق تفكر توقع نبايد ما يعني.است
است اين مثل واقع در.باشيم داشته آنها از فلسفي تفكر يا
قول به و بگذارد كنار را خودش معلومات و محفوظات شخص كه
و طبيعت جهان ، به تازه نگاهي با و بشويد را چشمها سپهري
.كند نگاه انسان
دارد هم اجتماعي زمينه و است جديدي تجربه اين من نظر به
با انسانها كه است مشكلاتي و بزرگ شهر در زندگي همين كه
براي بزرگ شهر فنومن نوعي واقع در اين.هستند روبهرو آن
متفكرانه شيوه به نه اما است زندگي مشكلات از آمدن بيرون
اين وقتي ما.بازيگوشانه و عاطفي شيوه به بلكه سياسي ، و
اگر (خواننده چه و ناقد چه شاعر ، چه) ميخوانيم را شعرها
شعرها اين در تازهاي چشماندازهاي كه ميبينيم كنيم دقت
خواننده و ناقد يك عنوان به مرا امر ، همين و دارد وجود
با و بيشتر تجربه با شعر اين كه ميكند اميدوار شعر
كه برسد تازه شعر نوعي به زبان و فرم به بخشيدن استحكام
اگر.نماند محصور خودشان مجلس در و باشد داشته طالب
من ازنظر كه را زبان كانوني عناصر بعضي نو موج شاعران
در رسوخ ديگر يكي و بودن موزون يكي كلام ، روشني يكي
بسيار احتمال كنند ، پيدا و رعايت هست ، قوم عواطف اعماق
سپهريهاي و فرخزاد فروغ نيما ، هم سبك اين در ما كه دارد
.باشيم داشته تازهاي
شعر
بيهوده
طرف بني عزيزي يوسف:ترجمه - سعادالصباح
كنيم مي آماده را قيچي
را روابطمان نوار آن با و
بريم مي نمايشي مراسم طي
ايم نبريده را نوار كه بريم مي پي آنگاه
ايم بريده را انگشتهايمان بلكه
عشق نغمه
شادخواست.م
خنديد و گفت شب به را دل راز يكي
بدريد جامه خود به اما غصه از شب
هستي؟ چه فكر به هرجا به هميشه
نپرسيد؟ اين من ز هم نفر يك چرا
داد غمخوارگي قول من به نگاهش
!نفهميد را او حرف زمان آن دلم
گفتند عشق از من با صدا هم همه ،
باريد ژاله هم ابر دلداريم به
داد دلدادگي درس من به زمانه
جوشيد عشق چشمه دل ، كهسار به
كرد رها را غم زانوي چو بنفشه ،
پوشيد سرخ جامه هم زرد گل
كرد بدر سر از جامه كنون شقايق ،
باليد سرو تو داري آئينه به
جاريست تو صداي وبرزن ، كوي هر به
درخشيد نامت تاريك ، قلب هر به
ميتراود نغمهها چشمهها زسر
خروشيد دل از عشق ، نغمه ولي
مينوازم را تو ياد گوشه ، هر به
جاويد گشت توام درد زخمه ، هر به
خداشناسم
مجدفر غلامرضا
ناسم رهين و مردمم از
ناسپاسم خلق به كه حاشا
دل سپردهام كسي به هم من
خاصم مرام دنبالهرو
معاديست و قيامت كه دانم
هراسم در حساب روز از
نرد تخته كنار حال تا
طاسم جفت نشسته معقول
نيست كس مشام آزارده
ياسم بوي شميم باغ ، در
رو نكردهام كسي به شادم
!تماسم در وحي منبع با
آمال خريف دركشتگه
داسم كند ست نشده هرگز
خرقهپوشم سياق ، درويش
لباسم بد نشمار ، عيبم
تيرهگونم بخت آئينه
كاسم كاس نبوده ، شفاف
نسيان و فرامشي و پيري
كنونحواسم زمن بربوده
را "مجدفر" قدر كه افسوس
پاسم خلق نكرد عمر يك
فاحش جرم و عيب همه اين با
خداشناسم معتقد يك
راز الهه
بروجرد -منيري حجتالله
!راز الهه اي
ميشناسمت خوب
نگاه دريچه از
ميخوانمت خوب
آتشي شراره توآن
نشيني آب بر چون كه
ميكني خاكسترش
اتفاق
رمضاني حسين
نباش نگران
ميافتد اتفاقي فرداهايت براي
.را نميكنيديروزت باور كه
نميماند ثابت چيزي هيچ
ميگويد مرگ را اين
.نداريم باورش كه
.بزن قدم روياهايت بر
فيلمهاي بينالمللي جشنواره نخستين
ميشود كيشآغاز در امروز دريايي
دريايي فيلمهاي بينالمللي جشنواره نخستين:هنري گروه
.ميشود برگزار كيش جزيره در امروز از
خبر اين اعلام با جشنواره اين دبير درمبخش كيومرث
ناي" فيلم نمايش با امروز ساعت 20 از جشنواره اين:گفت
:افزود ويميشود آغاز كيش دانشگاه حافظ تالار در "بند
پانزده و ايراني فيلم بيست جشنواره اين برگزاري مدت در
مرور بخش در فيلم ده و مسابقه بخش در خارجي فيلم
جهان و ايران دريايي سينماي سال پنجاه تاريخ بر
.آمد خواهد در نمايش به
محيط جهان ، اقيانوسهاي درياها ، از حفاظت:گفت درمبخش
و كشف دريايي ، جلبكهاي و مرجانها آبزيان ، دريايي ، زيست
آموزش و منابعدريايي حفظ فرهنگ اقيانوسها ، در سياحت
فيلمهاي مضامين دريايي خوراكيهاي و ماهي مصرف براي
.است جشنواره اين مسابقه بخش به راهيافته
جشنواره ، اين برگزاري با همزمان:كرد خاطرنشان وي
كيش دانشگاه سالن در كوير كودكان روياي نمايشگاه
.ميشود برپا
جزيره سياحتي توسعه موسسه همكاري با جشنواره اين
روز چهار مدت به كه شود مي برگزار كيش
.داشت خواهد ادامه
، سينماي بحرانمنزلت:سينمايي امور معاونت
ميكند تهديد
را ايران
وزارت بصري و سمعي و سينمايي امور معاون:هنري گروه
دچار ايران سينماي كه گفت اسلامي ارشاد و فرهنگ
نيست ، ورشكستگي معني به بحران اين اما است بحران
.است شده "بلوغ و رشد بحران" دچار ايران سينماي
ميگفت ، سخن جمعخبرنگاران در كه "پزشك حسن محمد"
حوزه در نفس تازه و جوان نيروهاي وقتي:افزود
سينماي مستعد و برجسته نيروهاي كنار در جوان سينماي
مورد در نگراني هيچ هستند فعاليت به مشغول حرفهاي
سينماي:افزود وي.نداريم ايران سينماي آينده
در بحران" بلكه نيست مشروعيت در بحران دچار ايران
.ميكند تهديد را ايران سينماي "منزلت
و سينما در اقتصادي مشكل وجود به اشاره با پزشك
محدوديت دليل به:گفت كشور در نمايش سالن كمبود
توليد از حمايت به ناچار به امكانات و اعتبارات
اين كه است شده پرداخته هزينه كم فيلمهاي
زده لطمه ايران سينماي به محتوايي نظر از توليدات
.است
ايران سينماي جديد سياست كه كرد خاطرنشان پزشك
"محوري گيشه" حال عين در وياست محوري مخاطب براساس
يك سينما:افزود سينمايي امور معاون.دانست مردود را
سينمايي محصولات نبايد جهت اين از و است "صنعت هنر"
كه آنچه:گفت وي.شوند مقايسه تجاري كالاهاي با
بايد ميگيرد قرار مخاطب دراختيار سينما طريق از
در و صادقانه شكل به و باشد او واقعي نياز براساس
شدن بهتر ضرورت بر پزشك.شود بديعارائه و نو قالبي
فارابي سينمايي بنياد كردن فعال و سينما فني تجهيزات
تاكيد كشور از خارج در ايراني فيلمهاي نمايش عرصه در
و فرسوده فني وسايل وجود با:شد يادآور وي.كرد
ديگر سال چند تا وسايلفيلمبرداري در قديمي تكنولوژي
فني تجهيزات چنين به اتكا با ايران سينماي توليدات
امور معاون.بود نخواهد نمايش قابل دنيا جاي هيچ در
در اسلامي وارشاد فرهنگ وزارت بصري و سمعي و سينمايي
.كرد معرفي را معاونت اين جديد مديران جلسه اين
جديد مديرعامل سمت به "عسگرپور مهدي" اساس براين
سمت به "مقدم صانعي جعفر"فارابي ، سينمايي بنياد
سمت به "اقدامي مجتبي" ارزشيابي ، و نظارت مديركل
محمد" و ايران جوانان سينماي انجمن مديرعامل
تجربي و مستند سينماي مركز مديرعامل سمت به "آفريده
.شدند منصوب
|