...زرمان
سالمندي خانههاي و سالمندان مشكلات به نگاهي
شود داده اهميت آن به است شده سعي مطلب اين در كه آنچه
مثبت جنبههاي
ذهني و جسمي ناتوان سالمندان از مراقبت و نگاهداري براي
است سالمندان خانه در
در را خود لرزان و ظريف دستان كه حالي در هدايتي خانم
:ميگويد برايم مهر از پر چشماني با بود داده جاي دستانم
در بود كرده لانه محبت كه آنگاه داشتم ، دوست را زندگي
يخ اكبر آواز نميرود يادم از !خانه خشتهاي لابهلاي
بوي زندگي روزها آن "بابا داريم بلوري يخ"...را فروش
غروب -ميشنيد را لبخندها نبض تنها من ، قلب و داشت دوستي
و "..انگوري باغتآباد":ميزد داد احمدآقا تابستان داغ
كه ميكشيدم سرك حياط در لاي از بافتهام موي دو با من
كودكي لباس من....ميآيد كي لب به خنده شاتوتي
جستوجو باغچه گلهاي لابهلاي در را هرفصل و ميپوشيدم
ماندهام ، گذرزمان از بيخبر من روزها اين حالا ، .ميكردم
...ياد در باگذشتهاي
جور يك داشت ، من چشم در چشم هنوز گرفت ، پايان كلامش وقتي
با نميتوانستم چرا نميدانم ميكردم حس خود در شرمندگي
من او از پيش اما دارد سوال كردم حس شوم ، همراه نگاهش
داشتم انتظار...آمديد؟ اينجا به چرا پرسيدم ، را سوالم
...بگويد زمان از و بگويد بد بچه از بگويد ، بيوفايي از
به نميدانم بدهم ، نتوانستم جوابي كه گفت ، چيزي اما
او خود خوبي به را جوابش كه را سوالي يا و بود او احترام
پيش دوسال تا آمدم ، خود ميل به من:گفت او...نميدانستم
از چند هر.نبودم حالا بدي به جسمي نظر از بودم سالم
دست از را حركتم توان كمكم كردم تصادف كه موقع همان
نگهداري در بچههايم كردم احساس وضع همين به و...دادم
احساس !نيستند همراهم عاشقانه اول روزهاي مثل ديگر من از
آزارم ميدهند انجام را كار اين وظيفه سر از آنها اينكه
ميرفتند ، هم كار سر بچهداري ضمن عروسهايم ميداد
روز كه امروز زندگي با داشتند ، را گرفتاري همين دخترهايم
باشم داشته توقعي نميتوانم ميشود سختتر روز به
!شوم مراقبت است من درشان كه طور آن درخانه
يكي دارد ، مشخص وظيفه يك كس هر خانه ، اين در اما
يكي ميپزد ، غذا يكي ميكند ، تعويض را تخت ملحفههاي
روز چند ميگيرند ، را خونم فشار مرتب راميدهد ، داروهايم
مثل درست راحتم ، كه خلاصه ميكند معاينهام پزشك هفته در
!!خودم خانه
بايد چرا نپرسيد تعجب با و بخوانيد را مطالب اين است خوب
پير روزي هم ما ميگويند ما از عدهاي باشد؟ گونه اين
و داشت؟ خواهيم خود فرزندان از انتظاري چه و ميشويم
فهرست يك بعد و نداريم وقت كه حيف ميگويند ما از عدهاي
خودمان به حتي يا و ديگران به را خود مسائل و مشكلات از
...و برداريم خود وجدان دوش از باري تا ميگوييم
پيش را ارزش و سنت يك درستي به اول ، دسته قطع طور به اما
كمرنگ آن خاص ديگرجايگاه روزها اين شايد كه ميكشند
ترس يك از نشاتگرفته اين آيا بدانيم بيآنكه !است شده
كه نيست خودمان براي ما آيا و نيست آينده از دروني
باشيم؟ نظرمان مورد سالمند نگران كه آن از پيش ميترسيم؟
اين در ايرانيها ما خصلت از بخشي اگرچه نيست ، تعارف بحث
با است ممكن حتي اصل همين به بنا و گرفته شكل تعارفها
اما ، باشيم نداشته قبول را ارزشها اين خود قلبي باور
بار شايد تا ميكند بيان را خود مشكلات كه دوم دسته
نيستند ، واقعيت از بدور اما كند ، سبكتر را خود وجدان
-ميشود كمتر آن با فاصلهمان روزبهروز ما كه واقعيتي
گسترده طور به خانوادهها كه حياطدار و بزرگ خانههاي
هجوم با ميتوان ، چطور ميكردند ، زندگي آن در
از 100 كمتر فضاهاي در آپارتماننشيني و ساختمانسازي
كه بود عزيزي سالمند پذيراي خواب نهايتا 2 يا با 1 متر
را كمي فضاي كه وي شخصي وسايل و ندارد خود به مخصوص اتاق
از گوشهاي در نازيبايي شكل به ميدهد اختصاص خود به
به ازاتاقي حتي يا و ميگيرد جاي نوهها از يكي اتاق
!ميشود داده انتقال انباري به نهايتا و ديگر اتاق
سالمند آن براي اما شود خوانده بيارزش شايد كه وسايلي
سالمندي ، دوره هست ، گذشتهاش به عشق و خاطره از دنيايي
و خوش يادمانهاي از مملو گذشته خاطرات بر مرور دوره
آنان چنان عزيز قشر اين در نوميدي و ياس گاه و است ناخوش
پذيرا را مرگ كنند تصور كه ازآن پيش كه ميگيرد دربر را
را خود دوره نامحسوسي طور به سالمندان اين و..ميشوند
خود لحظهاي اگر روزها اين كه ميكند سير سريع گذراني در
او كه وصف اين با..شدهايم گم آن در شويم غافل آن از
شدن وهمراه پا هم به نيازي تعبيري به و ندارد حركت توان
هر از دور به بيائيم ندارد ، را زمان گذر اين شتاب با
نحوي به كه بگيريم نظر در را سالمنداني تعصب گونه
كه سالمندي.ميباشند او نگهداري از عاجز ايشان خانواده
را سالمندي:ميگفت دوستي.است (1)آلزايمر دچار
از دليل به و بود شده مبتلا بيماري اين به كه ميشناخته
غيبت در وزمان مكان به وقوف عدم و حافظه قواي دادن دست
از بعد روز سه و ميرود بيرون خانه از وي خانه ، اعضاي
يكي در را وي جسد متاسفانه -او يافتن براي بسيار تلاشهاي
را مرگ علت قانوني پزشكي و ميكنند پيدا شهر پاركهاي از
عزيز سالمند آن كه بود حالي در واين ميكند اعلام گرسنگي
!است داشته همراه به پول توجهي قابل مبلغ خود لباس جيب در
حس تمامي يا و بخشي مغزي سكته براثر كه سالمندي نيز و
اين از بسياري لذا و است داده دست از را خود حركت
به مجبور شد برده نام كه بيماريهايي نتيجه در بزرگواران
غيرحرفهاي مراقبتهاي دليل به كه ميشوند خانه در بستري
دراين نبايد اگرچه!!شدهاند بستر زخم دچار غيراصولي و
كه چرا دانست همرديف صحيح مراقبتهاي با را دلسوزي جريان ،
چه و كجا نميدانيم احساسي صرف دلسوزيهاي اين اثر بر گاه
مكاني يعني كجا؟ باشيم ، داشته منطقي و بجا عملكرد زماني
تحت كه باشد ، عزيزان اين روحيه با مناسب فضايي داراي كه
...سالمندان خانه يعني قرارگيرند مراقبت و سرپرستي
اين ويژه جايگاه را خانهها اين كه نيست قصد نكنيد ، تعجب
ذهن در را خانهها اين كه است قرار اما بدانيم بزرگواران
شد اشاره كه همانگونه نكنيم ، تصور وحشت خانه خود باور و
لزوما جسمي ناتواني دليل عزيزانبه اين از بسياري
طي در هم آن بگيرند قرار ويژه مراقبتهاي تحت بايستي
ساير و پزشكان مربيان ، و پرستاران و شبانهروزي ساعت 24
به بنا ميتوانند خانهها اين در خدمه حتي و تحقيقي كادر
نگهداري مراقبت و درمان كار در خود حقوقي و شغلي وظايف
.باشند عهدهدار حرفهاي و تخصصي روشهاي با را عزيزان از
شغل و امروزي خانههاي كوچك فضاهاي به توجه با اما ،
كه اقتصادي درگيري و هستند او فرزندان كه سالمند بستگان
امروزي جامعه زندگي ضروريات جزو را بودن شغلي چند لزوما
حركتي -حسي ناتوان سالمند اين از ميتوانند ساختهچطور
!نشوند بستر زخم دچار مدتي از بعد تا كنند نگهداري
از پيش كه ميكرد تعريف خانهها همين از يكي در سالمندي
به و بودم بستري پسرم منزل در بيايم خانه اين به آنكه
خود كنترل به قادر مثانه ناحيه از خاص جسمي مشكلات دليل
مشمئز بوي ميكردم زندگي درآن كه دراتاقي.نبودم
به را كاملي عروسمرسيدگي و پسر كه بود گرفته كنندهاي
در را روز از بخشي اينكه دليل به اما ميدادند نشان من
صحبت از بعد و شدم بستر زخم دچار تدريج به نبودند خانه
بياورند اينجا مثل جايي به مرا خواستم ايشان شدن وقانع
در بهراستي !كنند برآورده را نيازهايم زمان ، همه در كه
نتوانستيم داريم كه شغلي نوع دليل به ما اگر بگيريم نظر
ميوه و چاي و آب نبودمان در ميتوان آيا باشيم ، دسترس در
بچينيم وبرش دور در را غذايش حتي را سالمندمان داروهاي و
!است مهيا چيزش همه خانه از ما غيبت زمان در كه بگوييم و
همين از استفاده توانايي حد چه تا او كه مهم اين از غافل
دليل به موقع به نتواند اگر يا و دارد؟ را محدود امكانات
كند استفاده مزاج اجابت امكانات از خود خاص جسمي وضعيت
است غذايي نوع مهم ديگر نميكند؟ بدتر را او اوضاع آيا
.ميباشد وي خاص بيماري به توجه با سنين اين حال مناسب كه
را خودمان غذاي او پوزشاز يك با هميشه ، شايد اما
ماحضري غذاي يك شيوهاي به نهايتا و ميگذاريم جلويش
عملكرد بايد كه است زماني همان اين و ميكنيم تهيه برايش
سالمند كه واقعيت اين پذيرش با دهيم ، نشان را خود صحيح
پزشك مثل تخصصي و حرفهاي مستمر مراقبتهاي از بايد ما
و دائم مراقبت براي پرستار و او جسمي دوره معاينات براي
خانواده تبادل و تعامل براي اجتماعي مددكار حضور نيز
رواني و روحي مشكلات تعديل براي روانشناس نيز و باسالمند
اين در همچنين باشند ، كمكدهنده ميتوانند بسيار سالمند
ايشان دهنده ياري جسمي موارد ديگر در فيزيوتراپيها مراكز
رساندن جهت در مواردموثر ديگر از كاردرمان حضور هستند ،
خود جسمي مشكلات عليرغم كه است باور اين به سالمندان
بگذارند ، نمايش به را خود تواناييهاي ميتوانند هم هنوز
گلهاي به بدوزند ، را خود لباس دگمه ببافند ، بلوز يعني
جواني سالها ، كه خانهاي مثل و بدهند آب خانه اين باغچه
خانه اين كارهاي در مشاركت گذراندهاند درآنجا را خود
رخنه ايشان در ياس و بيهودگي احساس وآن بنمايند را
طور به خدمات اجرايي سمت در نيز نميكند ، افرادي
تميزكردن در هستندكه عزيزان اين كنار در شبانهروزي
مينمايند ، كمك ايشان به استحمام حتي و لباس -رختخواب
خانه اين متخصصين باكمك ذهني نظر از كه سالمندي ديدن
...و آشپزخانه به كمك و خريد نظير كارهايي انجام عهده از
او براي خانه اين كهاعضاي احترامي آن برحسب و برميآيد
صاحب همسالان جمع در عزيزان اين كه اين ديدن و قائلند
كه سليقههايشان ابراز و هستند خانه كار ، گردش ، در نظر
.ميآورد ذوق سر بر را بيننده است هم به نزديك غالبا
شود داده اهميت آن به است شده سعي مطلب اين در كه آنچه
سالمندان از مراقبت و نگاهداري براي مثبت جنبههاي
اين نيست بد.است سالمندان خانه در ذهني و جسمي ناتوان
از دولت بيشتر حمايت كه باشيم داشته نظر در را نكته
اين در مردمي مشاركتهاي و بهينه حمايت جلب و خصوصي مراكز
نگرش تغيير با امر اين و باشد تاثيرگذار ميتواند مهم
لذا.است ميسر سازمانها و ارگانها ديگر كمك به مردم
را احساسي صرف باور ميتواند مناسب آگاهسازي و تبليغات
به منطقي طور به كه است اميد نمايد ، تعديل موضوع اين بر
باشيم تلويزيوني مجموعههاي شاهد و كنيم نگاه جريان اين
و ميكنند نگاه سالمندان مسائل به عاطفي بعد از تنها كه
فرزندان و مينمايند معرفي قرباني عنوان به را آنان
صرف با كه هستند فرزنداني كه چرا سرزنش ، سزاوار را ايشان
و ازدواج از حتي شد اشاره بدان كه سالمند خاص بيماري نوع
درست":ميگفت دوستي.ميزنند سرباز مستقل خانواده تشكيل
داشته بچه داشتم دوست هميشه و نكردهام ازدواج كه است
"!باشد من بچه مادرم كه بود اين تقدير اما باشم
احساسات دچار كمتر ببينيم هست كه طور آن را واقعيت اگر
ميكنيد؟ فكر چطور شما !ميشويم غيرمنطقي و غيراصولي
كهنداني فخرالسادات
فرهنگ از برگرفته سالخورده -پير معناي فارسي در:زرمان *
.كرج در نام همين به مركزي و دهخدا لغتنامه و عميد
در شناختي تغييرات Alzheimers disease:آلزايمر -1
به طيفي طول در پيشرونده آلزايمر بيماري و طبيعي سالمندي
جاي آن در سالمند افراد از اقليتي كه ميپيوندد وقوع
را سال بالاي 65 افراد از درصد معمولا 20 و ميگيرند
.ميشود شامل
|