شدن عرفي درباره پرسش چند
آيا است؟ برخوردار مكانيزمي چه از چيست؟ شدن عرفي:اشاره
بشري آرمانهاي تحقق به شدن ، عرفي روند بدون ميتوان
به را ما سوالات از اينگونه در مداقه شايد بود؟ اميدوار
بكشاند ، دارند ، تحديد به نياز كه ديگري بيشمار پرسشهاي
پرسشهاي مهمترين از برخي به كرده سعي زير مقاله نويسنده
.دهد پاسخ حوزه اين
انديشه گروه
نخست نگاه در لااقل بشري ، جوامع كنوني احوال و اوضاع
از آن وقوع كه پديدهاي شدن ، عرفي فرآيند كه است آن مبين
رسيده خود اوج به امروزه ميشد ، پيشبيني پيش ، قرن سه
سنگرهاي آخرين تصرف حال در عرف ، پيروز سپاه و است
و شتاب از آغاز در كه پديده اين.است سنت از بازمانده
برابر در را سختي مقاومتهاي و بود برخوردار كمي سرعت
و غرب اجتماعي بستر در شدن جاگير با ميكرد ، تحمل خويش
دستاوردهاي به شدن مستظهر و غربي انسان وجود عمق در رسوخ
سياسي عرصههاي در شگرف توفيقات كسب و صنعتي و علمي عظيم
سرعتي با و برد يورش عالم سرزمينهاي ديگر به اقتصادي ، و
همراه.درنورديد را گيتي سوقالجيشي نقاط تمامي چشمگير
جديد ، دانش چون ارزشمندي هداياي با جديد پديده اين شدن
مديريتهاي و شكوفا اقتصاد كارآمد ، ابزار و تكنولوژي
در تا گرديد موجب عقلاني سازوكارهاي و توانمند
خوشرويي و استقبال با حتي شده ، متصرف جديدا سرزمينهاي
ترواي اسب از استفاده با لذا و گردد مواجه مغلوب ملل
كمترين پرداخت و مقاومت كمترين با مواجهه بدون و توسعه
و ماموران حتي و كرد نفوذ مناطق اين قلب به موونه ،
به آنان خود هزينه با و مردم همان ميان از را راصداني
سركوب و متصرفه موقعيتهاي از پاسداري ضمن تا گرفت كار
ترويج و تبليغ و عرف تعميق و بسط به احتمالي ، مقاومتهاي
.گمارند همت عرفگرايي ايدئولوژي
واقعيت در كه ميگويد شرايط اين از گزارشي در گلنر
"عرفي ايدئولوژيهاي" با دولتها از عظيمي بخش بيروني ،
عرفگرايي" يك از ديگر بخش ;ميشوند اداره ديني ضد يا
دولتهايي.ميكنند تبعيت (Practise Secularism) "عملي
دين از اخذشان و انطباق دارند ، ديني اسم و ظاهر كه هم
او.نيستند ديني كلمه دقيق معناي به و است كم بسيار
جوامع در ديني مشاركت و مراعات سطح اساسا كه است معتقد
ميرسد ، بالا نظر به كه هم مواردي در و است پايين معاصر
وجهه تا دارد مناسكي تجلي و اجتماعي انگيزههاي عمدتا
(Gellner1992:5 ).متعالي و ديني خالصا
دنياي منظور -غرب و شرق منازعات كه پيش دهه چند تا
خويش سوي به را توجهات تمامي -است سرمايهداري و كمونيست
كه ميشد فرآيندهايي از غفلت نوعي موجب و ميداشت معطوف
متوجه كسي بود ، وقوع حال در اجتماعي زيرين لايههاي در
به كه تابع جوامع در شدن عرفي پديده تدريجي رسوخ و بسط
توسعه حال در و نيافته توسعه سوم ، جهان جنوبي ، كشورهاي
باور و ذهن بر عمومي غفلت اين.نگرديد بودند ، ملقب
تا داشت غلبه نيز نخبگان و انديشمندان بلكه و مردمان
سوي اين در جهاني آثار و ابعاد با مهم اتفاق دو كه وقتي
و "ايران انقلاب" پيوستن وقوع به يكي:نمود رخ عالم
."شوروي فروپاشي" ديگري
و دين عنصر بودن پويا و زنده به را توجهات نخست واقعه
دوم ، واقعه و كرد جلب جوامع از بخشي در لااقل معنويت ،
در و جهاني صحنه در وقوع حال در اتفاقات مشاهده موانع
اجازه و برداشت ميان از را اجتماعي پنهانتر لايههاي
دوقطبي ، نظام پارادايم جاي به جديدي انگارههاي تا داد
عرصه به پا جهاني تحولات روند تحليل و توجيه منظور به
تبيينكنندگي قدرت از كه انگارههايي ;بگذارند وجود
.بودند برخوردار فراگيرتري شمول و دامنه و بيشتر
برخورد" نظريه ،"جهاني نظام" نظريه ،"جنوب -شمال" نظريه
بودند تبيينهايي جمله از "شدن عرفي" نظريات و "تمدنها
چارچوب در غرب ، و شرق شده كهنه پارادايم از عبور با كه
در حتي نظريات اين از برخي.گرفتند شكل جديد انگارههاي
تا ليكن بودند ، مطرح نيز دوقطبي پارادايم سيطره دوره
به.نشدند گرفته جدي هيچگاه شرق ، بلوك فروپاشي زمان
مساعد بستر در "جهاني نظام" نظريه بازخواني مثال ، عنوان
انگاره يك سطح به نظريه اين تا گرديد باعث جديد ، دوران
ارتقاء جاري برنامههاي و سياست در تاثيرگذار و غالب
.كند پيدا
در و هم كنار در را دوره اين كلان نظريات مشترك ، خصلت يك
(Westcentric)"محور غرب" آن و است داده قرار واحد چتر زير
اين تا گرديده باعث خصلت اين.آنهاست تمامي بودن
سايه زير از را خود بايد كه آنچنان نتوانند نظريات
.بكشند بيرون ارزشي جهتگيريهاي و ايدئولوژيك گرايشهاي
و استنادي بضاعتهاي تمام با جديد دامنه پهن نظريات لذا
اعتماد نتوانستهاند تبيينكنندگيشان قدرت و استدلالي
با بيشتر لذا و كنند جلب را خويش مخاطبان عالمانه
و ايدئولوژيك داوريهاي سويافته ، جانبداريهاي
و نظري واكاوي تا گرديدهاند مواجه هنجاري عكسالعملهاي
.علمي نقدهاي
سابقه مطرح ، نظريات ديگر با قياس در "شدن عرفي"
پشت را تعديل و تحول از بيشتري مراحل و دارد طولانيتري
كه دارد اشاره طويلي فرآيند به علاوه به.است گذارده سر
است كرده پيدا دنباله حاضر عصر تا باستان جوامع اعماق از
در و جوامع تاريخ طول تمامي در را پايش جاي ميتوان و
به كه اين با لذا ;آورد دست به عالم جغرافيايي گستره
از دارد ، تعلق جديد پارادايمهاي به تبييني و نظري لحاظ
.نميآيد بهشمار بديع و مستحدث چندان موضوعي پيشينه حيث
است مديد و پرسابقه فرآيند يك غرب در شدن عرفي كه اين با
غربي دينپژوهان و اجتماعي متفكرين بيشتر آراي در و
اخير دهه چند در تنها ليكن است ، شده آن به مهمي اشارات
انساني علوم انديشمندان بين در را بيشتري توجهات كه است
از يكي به و است برانگيخته جامعهشناسان خصوصا و
.است گرديده بدل دين جامعهشناختي مطالعات اساسي محورهاي
واقعيتهاي در اتفاقاتي تاثير تحت خود كه توجه عطف اين
دائما واقعيت اين به تا گرديده باعث است ، جهاني جاري
از و شود نظر بيشتري تامل با و نو از بشري جوامع در جاري
كه ديگري ويژگي.آيد پديد گرانسنگي و حجيم ادبيات آن قبل
حوزههاي زنده مسائل جمله از شدن عرفي موضوع گرديده موجب
روانشناسي ، مردمشناسي ، جامعهشناسي ، دينپژوهي ،
گيرد ، قرار دين فلسفه و تاريخ تمدن ، مطالعات فرهنگشناسي ،
نظر به كه است فرآيندي در توقف و واژگونگي بروز مساله
جريان در عقبگردي و وقفه بيهيچ متمادي قرون طي ميرسيد
موضوع ، اين درباره اخير دهه دو نظري ادبيات.است بوده
فرآيندي را آن كه شدن عرفي كلاسيك نظريات واگويي از بيش
نقدها از مشحون ميدانست ، بيوقفه و جهانشمول جبري ، خطي ،
گذشته خام نظريات بر كه است حادي تجربي و نظري ايرادات و
مطرح را آن در اساسي تعديلهاي برخي لزوم و است شده وارد
از شدن عرفي تا گرديده موجب مباحث ، اين شدن مطرح.ميكند
زنده ، بحث يك به مناقشه ، غيرقابل و تكراري موضوع يك
.گردد بدل جذاب و پيچيده
موارد با اخير دهههاي در آن مدافع نظريات و فرآيند اين
از خوبي به نتوانند اگر و شدهاند مواجه مهمي نقضكننده
افت دچار آينده در يقينا برآيند ، آنها تعليل و توجيه پس
شبه تعلقات به مجدد روآوري.گرديد خواهند جدي نزولهاي و
رونق و احياء و غرب در جديد دينسازيهاي انواع و ديني
جريانات سربرآوردن و غيرنوگرا و ارتدكس الهيات دوباره
كه تاريخي اديان پيروان ميان در اصولي و بنيادگرا
از است ، داشته مختلف جوامع در متفاوتي تجليات و تظاهرات
شدن عرفي تئوريسينهاي توجه كه است "نقضي" فراوان موارد
برخي قبول موجب حتي و است كرده جلب خود به پيش از بيش را
كه اين با.است گرديده ايشان نخست آراي در مهم تنازلات
مثابه به واژگونه اتفاقات اين از برخي تا ميشود تلاش
شود ، تفسير ديدهو فرآيند خود دروني اهميت كم واكنشهاي
بسترهاي با كه انديشمنداني از دسته آن سوي از موضوع اما
جدي هستند ، آشنا تاريخي اديان ديگر ذاتي خصايص و اجتماعي
نگاه مغاير پديدههاي اين در تامل نظر با و شده گرفته
غيرغربي جوامع با آشنا متفكرين اين از يكي گلنر.ميشود
موقع و وضع در عالمانه تامل با كه است غيرمسيحي اديان و
شدن ، عرفي نظريه از اسطورهاي تلقي از ديگر ، جوامع در دين
روبهگسترش روند كه اين با ميگويد او ;است شسته دست
است ، ترديد غيرقابل و محرز واقعيت يك جهان ، در شدن عرفي
.ميباشد "اسلام" همانا كه دارد بزرگ استثناء يك اما
است قدرتمند و پرنفوذ همچنان خود ، پيش قرن يك مثل اسلام
تمدني ازچهار است معتقد گلنر.است شده نيز قويتر حتي و
برخاستند ، قديم دنياي خاكستر از وسطي قرون از پس كه
تمدن و چيني تمدن مسيحي ، غربي ، تمدن يعني آنها ، تاي سه
تنها ميان اين در و شدهاند عرفي زيادي ميزان به هندي ،
مانده باقي متفاوتي شكل به همچنان كه است اسلامي تمدن
.است نسپرده شدن عرفي غالب جريان به تن و است
(Gellner 1992:5-6)
دينيترين از يكي بستر در كه كسي براي گلنر مدعاي شايد
از فراواني شواهد حال عين در و ميزيد اسلامي جوامع
و معيشت و زيست نوع شدن دامنگستر و عرفي تمايلات
به گزافي سخن ميبيند ، عينه به آن در را غربي هنجارهاي
سهولت با كه روين لايههاي از عبور با ليكن ;برسد نظر
قرار جهاني غالب الگوهاي و مسلط فرهنگ تاثير تحت بيشتري
در و جوامع اين اعماق در كه عناصري در مداقه و ميگيرند
اين جوهر و ذات در و است جريان در آن مردمان وجود كنه
تداوم براي را شگرفي ظرفيتهاي و استعداد و است جاري دين
اذعان آنگاه ميدارد ، نگه زنده دينداري و دينباوري
عنوان ناشيانه و سطحي هم چندان مدعا آن كه كرد خواهد
اين كه است بارزي تفاوتهاي از برخاسته و است نشده
بستر دو اين ميان شرق ، جوامع با آشنا غربي مردمشناس
به و كرده مشاهده تاريخي بزرگ آيين دو اين و اجتماعي
.است داشته ابراز شكلي
و نقش غربي ، جديد بشر كه وقتي از:ميگويد لوئيس برنارد
نمود ، انكار را خويش اجتماعي حيات در دين واقعي جايگاه
اعتبار و وزن آنها در دين كه جوامعي درست شناخت و درك در
وقوع از قبل تا ميگويد او.گشت قاصر دارند ، ويژهاي
نوعي غربي ، رسانههاي بين در ايران ، در اسلامي انقلاب
و مهم نيروي يك هنوز كه دين درباره ناباوري و انكار
اين.داشت وجود ميرفت ، شمار به دنياياسلام در حياتي
نسبت بيشتري هوشياري و بهتر درك آنان تا كرد كمك واقعه
و باور يك به هنوزهم چند هر ;كنند پيدا امر اين به
.نكردهاند پيدا دست باب اين در همدلانه و درست نظريه
اهميتش و است واقعيتحياتي يك عالم سوي اين در دين
ميگويد لوئيس.است زائدالوصف سياسي ، عنصر يك بهعنوان
و حركتها تمامي رهبري و برنامهها كهشعارها ،
اسلامي سرزمينهاي در خود از ماندگاري تاثير كه جرياناتي
اصلاحي و نوگرايي جنبشهاي و است ديني ميگذارند ، برجاي
(Lewis1993:134-5 ).دارند كلامي صبغه و بار هنوز نيز
همسانيهاي در توقف از مباحث ، اين مجد جستجوگر بايد
و سطحي استنتاجات بر ابرام و صوري تشابهات و ظاهري
پيشداوريهاي تحتتاثير نوعا كه بيمحابا تعميمهاي
و رود فراتر ميگيرد ، صورت غالب پارادايمهاي و قالبي
و اسلام تاريخي سرگذشتهاي و آموزهها بر مرور ضمن
با ارتباط در را آيين دو اين مهم تفاوتهاي مسيحيت ،
قرار عالمانهتري و دقيق بررسي مورد "شدن عرفي" مقوله
و موضع اتخاذ هرگونه از قبل كه است فرض او بر لذا.دهد
و سوالات به قدري لااقل اينباره ، در قاطع نظر ابراز
اين از شايد ;بينديشد حوزه اين در شده مطرح ترديدهاي
و شود گشوده او روي به مسئله از گستردهتري ابواب طريق ،
و اقوال كردن واگو و رفته راههاي در نهادن گام بهجاي
بابدست اين در جديدي مدعاي و حرف به گفته ، پيش آراي
:يابد
لايتغير مشيت يك بشري كشف آيا چيست؟ "شدن عرفي" فرآيند -
يا دارد؟ را ابدي و مسلم قطعي ، قانون يك حكم كه است
برهه يك و اجتماعي بستر يك در كه است عديمالنظيري تجربه
و نتايج همان با آن تكرار و افتاده اتفاق خاص تاريخي
جديست؟ انكار و ترديد محل ديگر زميني و زمان در و آثار
اجزاي و عناصر به تجزيه و تحويل قابل "شدن عرفي" آيا -
بنيادي اجزاي و عناصر اين است ، چنين اگر است؟ بنياديتري
كه عناصري و فرآيند اين مسهل و مساعد عوامل چيست؟
باعث و آورده پديد خلل آن روند در احيانا ميتوانند
در تصرف آيا كدامند؟ گردند ، آن سرعت و مسير در تغييراتي
در آگاهانه دستكاري و بشريت اختيار و توان در عناصر اين
دگرگون آينده در را فرآيند اين مسير و جهت ميتواند آن ،
امكان به اذعان و مخل عناصر همين وجود فرض آيا سازد؟
و محتمل صورتهاي مختار ، بشر توسط آگاهانه دستكاري
زد؟ نخواهد رقم فرآيند اين براي را متفاوتي
عرفي" فرآيند با مختلف فرهنگهاي متفاوت مواجهه آيا -
تمايز" از ناشي آنيم ، شاهد جهان پهنه در امروزه كه "شدن
;است (وبر ماركس ، منتسكيو ، ) "غربي و شرقي ساختهاي ميان
"پيرامون -مركز مناسبات در آنان توسعهنيافتگي سطح" به يا
(تافلر) "تمدنيشان موقعيت" از يا ;برميگردد (والرشتين)
متفاوت قابليتهاي و جوهر" كه اين يا و ميگيرد نشات
كرده ديكته را گونهگوني مواجهههاي چنين (وبر) "اديان
است؟
يا بوده مسيحيت بر "شده تحميل" فرآيند يك شدن عرفي آيا -
بهعنوان كه آنچه آيا است؟ آن طبيعت و مشي با "سازگار"
مسيحيت جوهره در مسيحي جوامع شدن عرفي مستعد ريشههاي
اديان تمامي در و است دين هو بما دين ذاتي داشت ، وجود
در كه معنايي به "شدن عرفي" و دارد وجود بيش و كم الهي
و جوامع تمامي گريزناپذير سرنوشت است ، شده واقع غرب
مختلف اديان واكنش و پاسخ كه اين است؟يا ديني اجتماعات
تاريخي سيره و دين آن آموزهاي جوهر از فرآيند اين به
و "گريز دنيا" رويكرد اگر ميكند؟ متابعت پيروان همان
ميان منازعه" تشديد به منجر آموزههاي و "ستيز عقل" مشرب
،"دنيا و دين" ميان انفصال عامل مسيحيت ، در "خدا و انسان
"شدن ديني غير" به و بوده "انسان و خدا" و "عقل و ايمان"
اين تفاهم و تلائم ;است انجاميده مسيحي فرد و جامعه
سرنوشتي چه ديگر ، ديني فرهنگهاي در متضاد ظاهر به اجناس
زد؟ خواهد رقم فرآيند اين براي را
غرب در "مدرنيسم" تجربه ناگزير پيامد شدن عرفي آيا -
اين ديگري ، مساعد عوامل و موافق عناصر يا است مسيحي
تجدد ، آيا ديگر عبارت به اند؟ زده رقم آن براي را سرنوشت
شدن عرفي جاده از اجتماعي و انساني توسعه و نوگرايي
فروگذاردن جز مفري هيچ آن به دستيابي براي و ميگذرد
گرفت سراغ ديني از نميتوان آيا ندارد؟ وجود ديني تعلقات
يا و نگيرد قرار توسعه تجددو با چالش لزومادر كه
فرد جامعه ، شدن عرفي به كه برگزيند توسعه براي را الگويي
نينجامد؟ دين و
مثبتي مواجهه كه اكمل و اتم دين يك بهعنوان اسلام آيا -
صاحب پاك ، فطرتي داراي را "انسان" و دارد "دنيا" با
براي معتبري و مهم جايگاه و ميشناسد مسئول و اختيار
از دور به و "سالم جامعه" تشكيل و است قائل بشري "عقل"
خويش پيروان همت وجهه را تحميل و نابرابري و جهل گونه هر
رفته مسيحيت كه رفت خواهد را راهي است ، همان داده قرار
تعلق به شدن بدل يعني مسيحيت ، سرنوشت همان به و است؟
به شد؟يا خواهد دچار اجتماعي حاشيهنشيني و فردي خاطر
خود از ديگري واكنشهاي متفاوت ، جوهري بودن دارا سبب
داد؟ خواهد بروز
رضاشجاعيزند علي
|