است سياست ادامه جنگ
ايراني هويت و فرهنگ
است سياست ادامه جنگ
(بخش واپسين) - جنگ نظريههاي
فلسفي تفكرات با وي.مينگرد فلسفي نگاهي با را جنگ هگل
يا و نوين تاريخ دنبال به حقيقت در جنگ درباره خود
فلسفي نگاه گفت ميتوان اساسا.است تاريخ كردن عقلاني
باورهاي پيچوخم در كه ميشود سبب جنگ ذات و جنگ به
نيست شكي زيرا.نباشد جنگ از رهايي براي راهي فلسفي
دادههاي و قوانين از بسياري ميگيرد شكل جنگي كه هنگامي
ميبرد بين از را بشري
صورت به دولت ، بقاي و وجود خاطر به را "شهروند مرگ" هگل
خود -خود مرگ با -شهروند آن وسيله به كه ميبيند كرداري
خاطر به فقط اگر ولي ميرساند ، آزادي بلند قله به را
ندارد ، ارزشي هيچ او مرگ بپذيرد ، را مرگ خود شخصي منويات
-انسان تعالي مرحله اين در را جنگ او واقع در يعني
.ميداند وي نيازمنديهاي برابر در شهروند
بسياري كه است شده باعث هگل تفكرات از بخش اين حقيقت در
داشت اعتقاد كه بشناسند كسي عنوان به را او مورخان از
.است "افتخار پديدآورنده جنگ"
ميان است ممكن كه اختلافاتي به جنگ هگل اعتقاد به
پايان درگيرد ، خصوصيشان منافع از دفاع سر بر شهروندان
در كمتر دولت هر سلامت است معتقد وي آنكه ضمن ميدهد ،
عملي را جنگ وي.ميكند تجلي جنگ در بيشتر و صلح و آرامش
بيازمايد ، را خود قدرت آن در ميتواند دولت كه ميداند
در آنكه ضمن است ، تاريخي ارزش وي ديد از جنگ ارزش چون
عالم در است عقل حركت از مهمي مرحله جنگ هگل ، فلسفي نظام
ميان ايدهآل وحدت به دولت كه است جنگ هنگام به و.واقع
كليدي لحظه جنگ" هگل فلسفه در زيرا ميرسد ، ملت و خود
كه است جنگ در چون ;است "اجتماعي زندگي يافتن سازمان
به خويش ، كردن آرماني با را خود حقيقتتامه اقوام روحهاي
.ميدهند نشان عالم روح ديالكتيكي فرايند از لحظاتي صورت
جنگ" توجيه دنبال به نوعي به جنگ از برداشت اين با هگل
مقبول همه براي آن شكلگيري ضرورت كه جنگي يا است ، "مقدس
را "جنگ" كليت نميتواند حقيقت در تعريف اين اما.باشد
در كه مهمي امر عنوان به جنگ شكلگيري زيرا دهد ، تشكيل
هميشه ميكند ، پيدا مهمي مقام "عقل نيرنگ" تاريخي جبر
هگلي جنگ ;باشد انساني و معقول عقلپسند ، امري نميتواند
پي در را "دولت و مردم اتحاد" كه ميرود پيش جايي تا
گردد ، جامعه افراد "جمعي روح" تقويت باعث و باشد داشته
"جنگ نفي" خود تحقق با ميتواند "صلح" كه جايي اگر اما
آن وسيله به كه است اخلاقي عمل باشد ، داشته پي در را
.مييابد واقعيت آزادي مفهوم
جانب از خود بازشناساندن به دستيابي لازم شرط آزادي
جنگ اساس و پايه آزادي هگل"نمودشناسي" در و است ديگري
به را "صلحي" هر وي اما ;است تاريخ در ملل و اقوام ميان
امري صلح" كه است معتقد و نميشمارد ايدهآل وضع منزله
ميتوان بنابراين "دارد تعلق دولت نظامي قدرت به كه است
از بلكه نميداند ، "بيواسطه داده" يك را جنگ هگل كه گفت
كه فرايندي ديالكتيكياز است لحظهاي جنگ او ديدگاه
فقط دولت هر زيرا ميكند ، تعيين را دولتها ميان رابطه
لحاظ از هم را خود آزادي جنگ در كه است دولت هنگامي
جنگ پس باشد ، كرده تجربه سياسي لحاظ از هم و اخلاقي
در جز و است آزادي سياسي -منطقي تحقق "اخلاقي لحظه"
به انديشيد ، صلح به نميتوان جنگ درباره تفكر چهارچوب
تحقق فرايند درك از نپذيرد را واقعيت اين كه كسي هگل نظر
.بود خواهد ناتوان آزادي يافتن
به و ميآورد شمار به "تاريخي ضرورت نوعي" را جنگ هگل
"جاويدان صلح" طرح با كه ميگيرد خرده بركانت علت همين
معتقد هگل زيرا است ، گذاشته بنيان را خيال برپايه طرحي
يا مذهبي و اخلاقي ملاحظات بر مبتني طرح اين":است
كلي طور به طرح اين" بنابراين "است قبيل اين از ملاحظاتي
همواره سبب همين به و است حاكم اراده از منبعث هميشه و
اين با ".است نگرفتن يا گرفتن انجام احتمال معرض در
همانگونه "پايدار صلح" انديشه با هگل:گفت ميتوان توضيح
دفاع شديدا "جنگ شكلگيري ضرورت اصل" از كه است مخالف
.ميكند
و رنگ عمل حوزه در و مينگرد فلسفي نگاهي با را جنگ هگل
با ويميآيد نظر به ناممكن و سخت كمي وي تفكر صبغه
تاريخ دنبال به حقيقت در جنگ درباره خود فلسفي تفكرات
گفت ميتوان اساسا.است تاريخ كردن عقلاني يا و نوين
پيچوخم در كه ميشود سبب جنگ ذات و جنگ به فلسفي نگاه
شكي زيرا.نباشد جنگ از رهايي براي راهي فلسفي باورهاي
و قوانين از بسياري ميگيرد شكل جنگي كه هنگامي نيست
جنگ كردن عقلاني با هگل.ميبرد بين از را بشري دادههاي
ميپذيرد اجتماعي پديدههاي ديگر ميان در را آن حقيقت در
مفهومي را جنگ كه جايي تا برميخيزد دفاع به آن از و
به كلام يك در و ميداند تاريخ يافتن تحقق براي كليدي
".تاريخي است ارزشي جنگ ، ارزش" هگل نظر
كلاوزويتس:ب
زاويه از جنگ به كه سياسي فلسفه انديشمندان ميان در
مثابه به را آن و مينگريستند موجود واقعا پديدهاي
-1780) كلاوزويتس فن كارل ميكردند ، تلقي حياتمند فعلي
"پانژرمنيسم" نظريهپردازان از يكي و آلماني ژنرال (1831
بسياري.است مدرن عصر در جنگ پرداز نظريه حال عين در و
و آثار به توجه بدون را جديد دوران در "جنگ نظريه" فهم
"جنگ درباره" كتاب در وي.ميپندارند ناممكن او انديشه
و نظامي يك عنوان به هم را خود ديدگاههاي مبسوط طور به
وي ديدگاه از.ميكند بيان سياسي فيلسوف عنوان به هم
وي حقيقت در ".ديگر طرق از ولي است ، سياست ادامه جنگ"
كلان سطح در را آن و نميداند جدا سياست از را جنگ
وي هدف و منظور واقع در.ميكند معرفي سياست به وابسته
در جنگ كه است منظر اين از و است ديگر كشور با كشور جنگ
ندارد ، مدنظر را فينفسه جنگ وي.ميگيرد جاي سياست گستره
فينفسه جنگ.ميداند جنگ را كلان يا كلاسيك جنگ بلكه
و كوچه در تن به تن نبردهاي كتككاري ، نزاع ، درگيري ، با
كاملا "سياسي جنگ" با است جنگ نظر يك از كه خيابان
آدمي منطق و عقل كه آنجا است اين واقعيت.است متفاوت
آغاز -آن شكل هر به -جنگ ميدهند دست از را خود كارايي
گرم سلاحهاي يا و سرد سلاحهاي با جنگ اين خواه ميشود ،
عقلاني ابزاري را جنگ كلاوزويتس اما گيرد ، انجام و آغاز
در عقلاني جنگ اينكه جالب ميداند ، سياستمداران دست در
ميشود ، گسترده نيز شجاعت و ترس خشم ، چون ديگري قلمروهاي
دو) "اصلي منافع ميان برخورد" را جنگ زويتس آنكه ضمن
و ميرسد نتيجه به خونريزي طريق از" كه ميداند (دولت
".است ديگر نوع از پيكارهايي با جنگ تفاوت تنها اين
او گرچه ميكند ، ياد "هنر منزله به جنگ" از كلاوزويتس
تعريف "تمرين با شده شكوفا استعداد" عنوان به را هنر
نامحدود نيروي و ذهني توانايي هنر كه جايي تا ميكند
به رسيدن براي وسيلهاي وي نظر از جنگ اما ميطلبد ، روحي
سياسي تصميمگيري نوع به را جنگ چون وياست سياسي هدفي
خود نوبه به را سياسي تصميمگيري نوع هر ميزند ، پيوند
اگر":ميگويد وي.ميداند جنگ از نوعي تعيينكننده
".بود خواهد قدرتمند نيز جنگ باشد ، قدرتمند سياست
وي و هست نيز سياسي فعل يك "كلاوزويتس" نظر از جنگ
را دو اين بلكه نميكشد ، ديوار سياست و جنگ بين اساسا
حتما جنگ او نظر از كه آن ضمن.ميداند "يكديگر همتراز"
".است سياست ادامه جنگ" زيرا است ، برخوردار سياسي بار از
محال امري بگيرد شكل سياسي تفكر بدون جنگ اگر اينكه و
اراده ، تحميل براي دولتها ابزار جنگ او نظر به زيرا است ،
عبارت به.است ديگر دولت و كشور بر خود قدرت يا و تفكر
يا.است سياست مطلق تابع جنگ و است جنگ غالب سياست ديگر
دست به شمشير قلم جاي به كه است سياست همان جنگ هدايت
نيز "جنگ هنر" به او ديد از كه جنگ اين حال است ، گرفته
به رسيدن براي معقول و صحيح راهكارهاي بايد ميشود توصيف
تاكتيك به خود "جنگ هنر" زيرا باشد ، دارا نيز را پيروزي
خاص نبرد يك شكل به تاكتيك" ;ميشود تقسيم استراتژي و
وي نظر در ".آن بكارگيري استراتژي ميشود ، مربوط
بين هماهنگي هنر "استراتژي" و نبرد رهبري هنر "تاكتيك"
ماهيتي را استراتژي هدف كلاوزويتس.است گوناگون نبردهاي
تاكتيك از را آن دليل همين به و ميداند سياسي
به هنر" به استراتژي وي نظر از.ميپندارد پراهميتتر
معنا "ميكنند ارائه درگيريها كه امكاناتي دقيق كارگيري
برتري پشتكار ، تهور ، شامل زويتس ديد از امكانات.ميشود
و مكان يك در نيروها تجمع" و نيرنگ غافلگيري ، قوا ، تعداد
نابودي و جنگ در پيروزي براي مولفهها اين.ميشود "زمان
مفهوم به او عقيده به "نابودي" البته است ، ضروري دشمن
شكستن درهم براي روشي واقع در سرنگوني است ، حريف سرنگوني
گردن با نبرد توقف يعني ;است دشمن سوي از مقاومت گونه هر
گفته به.جنگ فاتح تحميلي شرايط به مغلوب نهادن
را روندي چنين "واقعي جنگ" يا "ملموس جنگ" هر كلاوزويتس
واقعي جنگ" جنگي هر كه است معتقد وي گرچه.ميكنند طي
ختم دشمن يا حريف سرنگوني به جنگها تمامي زيرا نيست ،
".است نشده
ميكند توجه "حمله" از بيش "دفاع" به جنگ نظريه در زويتس
بسيار شكل حمله":ميگويد و ميبيند دفاع در را قدرت و
".است آن قوي بسيار شكل دفاع و جنگ ضعيف
به جنگ مطلق شكل به را اولويت" بايد جنگ نظريه وي نظر به
ديناميسم كه است جنگي مطلق جنگ بدهد ، "رجوع نقطه عنوان
نهايت به صعود يعني ;ميرساند مطلق درجه به آنرا خشونت
اما دشمن ، عام قتل به تصميم با جنگخواهي احساس
مرگ حد سر تا مبارزه بشريت تاريخ در است معتقد كلاوزويتس
او كه است دليل همين به شايد نميآيد ، حساب به قاعده يك
شناسي شناخت در -جنگ ايدئولوگ نه -نظريهپرداز عنوان به
از كمتر چيزي گاه و بيش چيزي گاه جنگ" كه است معتقد جنگ
حد سر تا را آن ميتوان كه گونهاي به "بود خواهد جنگ
تفاوت اين با اما رقيب ، دو بين دوئل ;آورد پايين "دوئل"
است ، معمول حد از عظيمتر و وسيعتر بسيار دوئل اين كه
قدرت از گرفتن بهره با تا ميكوشد حريف هر وضعيت اين در
در بدني قدرت.سازد خويش اراده مطيع را ديگري بدني ،
در نبرد يك "غايت" رقيب كردن مطيع و است "وسيله" اينجا
شد نزديك ديدگاه اين به ميتوان صورت اين در كه است ، جنگ
حريف كردن مجبور آن هدف كه است خشونتآميزي عمل جنگ" كه
".است [او] اراده بر نهادن گردن به
براي عملي و اهرم عنوان به را "خشونت" كه وقتي كلاوزويتس
و راه را آن واقع در ميداند ، حريف بر شدن پيروز
قلمداد دشمن "خلعسلاح" و دادن شكست براي وسيلهاي
از مقاومت نوع هر سلب" يعني "دشمن سلاح خلع" ;ميكند
است ، دشمن "سلاح خلع" جنگ در پيروزي شرط وي نظر در ".دشمن
باشد ، داشته مقاومت براي وسيلهاي دشمن كه وقتي زيرا
.دارد وجود آورد در پاي از را خود حريف روزي اينكه امكان
همواره ميورزد مقاومت كه حريفي كشتن براي كوشش پس
.است ارزشمند
آراي جهان عادل
رامين -هگل ديدگاه از جنگ و فرانسه انقلاب -منابع1
-جهانبگلو 3 رامين -جنگ نظريه و كلاوزويتس -جهانبگلو 2
-فرخجسته 4 هوشنگ ترجمه -بوتول گاستون -جنگ جامعهشناسي
ص5554 -شماره 7 ماه همشهري
ايراني هويت و فرهنگ
اثر تازهترين "ايراني ناسيوناليسم و هويت" كتاب:اشاره
و ايران بازشناسي مركز توسط كه است شيخاوندي داور دكتر
بيشتر آشنايي جهت.است رسيده بهچاپ نسخه در 3000 اسلام
گرفته صورت آن نويسنده با كوتاهي گفتوگوي اثر اين با
.ميآيد ذيل در كه است
كتابهاي شناسايي جهت پس اين از تا دارد قصد انديشه صفحه
تعميق و بخشي گسترش نيز و انديشه و فرهنگ حوزه در مهم
پديدآورندگان با كوتاه گفتوگوهايي فرهنگي ، مسائل دريافت
.كند ارائه آنها
ناسيوناليسم و هويت كتاب نگارش از جنابعالي انگيزه *
است؟ بوده چه ايراني
زمينه اين در بسياري تحقيقات و مطالعات:شيخاوندي دكتر
رابطه كارها اين در كه بود اين من احساس اما شده انجام
و نشده روشن خيلي برعكس و ملت با فرد رابطه و دولت و ملت
سرزمين ايران ، كهن بهتاريخ ارجاعات با مواقع بيشتر
همين به.ميدانستند كافي ملتمداري احساس براي را ايران
كه كنم مطرح را هويت تكوين جريان هم كه گرفتم تصميم جهت
كه شد "ايراني هويت تنفيذ و تكوين" كتابچه چاپ به منجر
به هم سپس و شد منتشر اسلام و ايران بازشناسي مركز توسط
گسترش بحث و گرفت صورت بيشتري مطالعات مركز همان پيشنهاد
"ايراني هويت و ناسيوناليسم" كتاب آن نتيجه كه شد داده
.است
در را جايگاهي چه ناسيوناليسم هويتي مراتب سلسله در *
دارد؟ ايراني هويت با نسبتي چه و هويتشناسيدربرگرفته
معناي به را ناسيوناليسم كتاب اين در:شيخاوندي دكتر
ملتها ، ديگر و برتر ملت نه بردهايم كار به "هويت تكوين"
به اينكه مگر وجودندارد ، فاحشي تفاوت اصلا نتيجه در
كشوري بزرگ مجموعه يك با همبستگي احساس تاخير معناي
(ملت) بزرگ مجموعه اين كه اين دليل به.شود قلمداد ودولتي
جهانوندي حد به رسيدن از پيش هويتي مرحله عاليترين
.است كشوري درمقياس فردي هويت مرحله جامعترين و است
فردي روانشناسي منظر از را هويت كتاب اين در جنابعالي *
اين انتخاب علت.داديد قرار بررسي مورد اجتماعي و
بود؟ چه حوزهها
فردي احساس به را هويت زمانيكه معمولا:شيخاوندي دكتر
مباحث زمره در احساس اين خواهينخواهي بازميگردانيم ،
است فردي روانشناسي قالب در چون.ميگيرد قرار روانشناسي
مردمان و خانواده خاك ، به نسبت تعصب و عرق احساس ما كه
ديگر سوي از و ميكنيم پيدا كشور يك و قوم يك فرهنگ ، يك
يك افراد بين اندركنش و كنش اثر در رواني احساس اين هم
يك هويت علت ، همين به.ميشود كشورحاصل و قبيله قوم ،
و است اجتماعي احساسهمبستگيهاي بهاضافه رواني احساس
احساس كلان جامعه يك عضو بهعنوان فردي هر سو ، آن از
.دارد كلان اجتماعي و فرهنگي حوزه به تعلقي
و زايش" ديگرتان ، كتاب و كتاب اين ميان ارتباطي چه *
دارد؟ وجود "ملت خيزش
سر بر بحث ملت ، خيزش و زايش كتاب در:شيخاوندي دكتر
ايران ملت تكون در تاخير كلي بهطور و ايراني هويت تكوين
و شده صحبت كمتر ملت افراد به راجع كتاب آن در.است
عظيم واحد يك بهعنوان ملت خود تكوين جنبههاي به بيشتر
قرن) اخير تاريخ طول در دولت با آن رابطه و كشورخيز
كه نتيجهاي آخر در و است شده توجه (بيستم و نوزدهم
گرفته صورت تاخير با هم امر اين كه است اين ميشود گرفته
فرد رابطه "ايراني هويت و ناسيوناليسم" كتاب در اما.است
افراد بستگي مولفههاي و فرد با دولت رابطه و دولت با
اين به و است مطرح دولتي و كشوري بزرگ مجموعه با ملت
كشور و دولت مفهوم چگونه ملت عضو كه شده پرداخته مساله
اين به متعلق حد چه تا را خود و ميكند احساس را
به ارجاعاتي هم مناسبت همين به.ميداند بزرگ مجموعههاي
اشاره ملت افراد وظايف و حقوق به و شده داده اساسي قانون
.است شده
اكرمي الميرا:گفتوگو
|