اجتماعي كنش
حوزههاي در بويژه انسان از كه تعريفي بنياديترين;اشاره
يعني.است آن بودن اجتماعي دارد ، وجود جامعهشناختي
انسانها ديگر با پويا تعاملي در و اجتماع در تنها انسان ،
براين چندان انديشمندان از برخي رو اين از.ميكند زندگي
اگر كه دارند عقيده كه فشردهاند پاي انسان اجتماعي هستي
به را او نميتوان شود ، نگهداري اجتماع از جداي انساني
بودن اجتماعي سبب ، اين از.شناخت انساني موجودي عنوان
شناختيشان ، زيستي وجود از جداي انسانها اينكه يعني انسان
و اجتماعي روابط يكديگر ، با متقابل همكاري و كنش در
جامعهشناختي ، مكاتب در.ميريزند پي را گروهي همزيستي
اين در.ميشود تاكيد جامعه يك در انسانها متقابل بركنش
از جداي انسانها چگونه كه ميشود بررسي مسئله اين مكاتب
.ميگردند اجتماعي و فردي ميان روابط وارد خودشان ، فرديت
متحول چگونه و دارند قرار پايههايي چه بر كنشها اين
ديدگاههاي به بويژه كوتاه نگاهي با حاضر مقاله.ميشوند
.ميپردازد مسائل اين به وبر ماكس
انديشه گروه
صرفا بودهاند اجتماعي انسانها نخستين اينكه ادعاي
برايمان هميشه ما اجتماعي زندگي كه است واقعيت اين شناخت
وجود خصيصه اين بدون هرگز انسانها و است بوده مهم
افتاده جدا و منزوي افرادي انسانها نخستين.نداشتهاند
(1)متقابل كنش يكديگر با كه بودند موجوداتي بلكه نبودند
با را خود زندگي تمام و بودند وابسته يكديگر به و داشتند
به رسيدن با شايد برخي است بديهي.ميگذرانيدند ديگران
همانگونه برميگزيدند ، را ديگران از جدا زندگي بزرگسالي
در همه اما ميكنند ، چنين امروز اندكي بسيار افراد كه
سراسر در آنها غالب اكثريت يا و زندگيشان سالهاي نخستين
.بودند اجتماعي خود بزرگسالي زندگي
براي انسان اينكه يعني معنا سادهترين در بودن اجتماعي -
زندگي بقاي براي كودكان.دارد نياز ديگران به خود بقاي
بزرگسالان به محبت و عشق عاطفي ، حيات خوراك ، سرپناه ،
بقاي براي نيز بزرگسالان ترتيب همين به نيازمندند ،
به خوشبختي و معنا حمايت ، محبت ، و عشق خود ، فيزيكي
اجتماعي امري انسان بقاي اين بنابر.وابستهاند يكديگر
عاطفي و فيزيكي نيازهاي همه تقريبا گفت ميتوان و است
بقاي.ميشوند آورده بر ديگران با متقابل كنش طريق از ما
و زيستمند موجودي عنوان به وي حيات تداوم و انسان
.است ديگران با زندگي به وابسته نيازمند
نشان ما به را بقا شيوههاي براينكه علاوه شدن اجتماعي
.است ضروري نيز ما فردي ويژگيهاي ايجاد براي ميدهد ،
شخصيتي ، ويژگيهاي ارزشها ، علايق ، سليقهها ، استعدادها ،
در كه نيستند ويژگيهايي ما اخلاق انديشهها ، و عقايد
طريق از كه هستند خصوصياتي بلكه باشيم داشته تولد زمان
اجتماع همگنان ، گروههاي مدرسه ، خانواده ، در شدن اجتماعي
تركيب علت به ميشويم آنچه.ميكنيم پيدا رسانهها حتي و
است ممكن ما.است شدن اجتماعي و وراثت از پيچيدهاي
اينكه اما باشيم داشته معيني زيستشناختي آمادگيهاي
ياد ما به چيزهايي چه ميكنند ، رفتار چگونه ما با ديگران
در همه ميسازند فراهم برايمان كه فرصتهايي و ميدهند
كنش جريان در ما لذا هستند ، مهم ميشويم چه ما اينكه
.ميكنيم انتخاب را خود زندگي مسير ديگران با متقابل
متقابل كنش مفهوم
يكديگر ارزشهاي در افراد كه معناست بدين متقابل كنش
به فزاينده گونهاي به ميشوند آشنا آنها ميشوند ، سهيم
تشكيل اجتماعي الگوهاي آنها ميشوند ، وابسته يكديگر
تشكيل آنچه به و نهادها ساختار ، و فرهنگ ميدهند ،
از بخشي آنها جهان زمان ، گذشت با.ميكنند عادت دادهاند
جهان كل از طبيعي بخش ميرسد نظر به و ميشود آنها خود
.است
سنگ متقابل كنش و ميآيد پديد متقابل كنش راه از جامعه
كنشگران كه معناست اين به متقابل كنش.است جامعه بناي
در را يكديگر رفتارهاي ميپردازند (2)كنش به كه هنگامي
با شما ميپردازم ، كنش به شما با ذهن در مننظرميگيرند
با ذهن در دوباره من و ميپردازيد كنش به خود ذهن در من
ميدهم انجام لحظه هر در من آنچه.ميپردازم كنش به شما
اين دركبرعكس و دارد بستگي ميدهيد انجام شما آنچه به
در و است آسان بگيريم نظر در را نفر دو كه هنگامي موضوع
نشان واكنش يكديگر كنش به گفتوگو با ما ديگر جاي
.ميدهيم
كنش چرا:كه بپردازيم پرسش اين به است بهتر اينجا در
كنش با كلي بطور نيز جامعه است؟ مهم جامعه براي متقابل
نمادين انساني متقابل كنش رو اين ميشود ، از تعريف متقابل
كنشهاي كه است معنا اين به نمادين متقابل كنش.است
و است ديگران به پيامي انتقال منظور به مجموعا افراد
آن معناي ميكوشند پيوسته هستند ارتباط هدف كه ديگران
به نمادين متقابل كنش كلي بطور و كنند درك را كنشها
جامعه در متقابل كنشهاي.ميكند كمك جامعه (3)كاركرد
ما كه آنجا از.نيستند محركها به فيزيكي پاسخهاي صرفا
منافع ، در ميتوانند افراد ميكنيم ، برقرار ارتباط دانسته
و مقاصد انديشهها ، و عقايد خواستها ، ارزشها ، علايق ،
كه است براين ما سعي و شوند سهيم ديگران با احساساتشان
بدست فرصتي و كنيم درك ميدهند انتقال ديگران را آنچه
يا راستا اين در كه بگيريم ياد ديگران از چيزي تا آوريم
اشتراك و نظر وحدت به موارد بيشتر در يا و نظر اختلاف به
و ارتباط متضمن كه پيوسته متقابل كنش.ميشود منجر عقيده
اختلاف درباره مذاكره و همكاري است آگاهانه و سنجيده درك
است ، ضروري جامعه دوام و توسعه براي دو هر كه را نظرها
يكپارچه و ادغام فرايند:ميگويد ماكسوبر.ميكند تسهيل
انگيزش كه ميشود كشيده جامعه تشكيل به هنگامي افراد شدن
باشد غرضدار پيوندهاي يا ملاحظات از ناشي اجتماعي كنشهاي
.بينجامد اغراض تنظيم در مداري و قرار به يا
كنش مختلف انواع
محدوديتهاي به كه دارد وجود كنش مختلف انواع است بديهي
:ميپردازيم آنها توصيف به كه است ، وابسته موقعيتي
منابعي بر كنترل اعمال ساده كنش كنشها ، اين نوع نخستين
تامين منظور به و است علاقهمند آنها به شخص كه است
نظر از كنش اين اما ، .دارد كنترل آنها بر خود منفعت
زيرا شود گرفته ناديده ميتواند و است اهميت كم اجتماعي
.نميشود ديگري كنشگر شامل
رفتار بيشتر كه است مهمي كنش كنشها ، اين نوع دومين
بر كنترل آوردن دست به يعني ميدهد توضيح را اجتماعي
كار اين.است كنشگر علاقه مورد همه از بيش كه چيزهايي
معاوضه طريق از دارد او كه منابعي از استفاده با معمولا
كنترل با اوست علاقه مورد كمتر كه منابعي بر كنترل
اين.ميشود انجام اوست علاقه مورد بيشتر كه منابعي
فرض اين با را فرد منافع تحقق افزايش كلي هدف فرايند ،
آن باشد داشته كنترل چيزي بر فرد چنانچه كه ميكند دنبال
نداشته چيزي بر كنترل اينكه تا مييابد تحقق بهتر منافع
توسط منبع كنترل كه كرد تصور ميتوان معمولا.باشد
.ميسازد ممكن منبع آن در را كنشگر منابع تحقق كنشگر
گستردهاي صورت به كه اجتماعي نظامهاي در كنش نوع سومين
كه است منابعي بر كنترل جانبه يك انتقال ميشود انجام
ميشود انجام هنگامي انتقالي چنين.است شخصي علاقه مورد
يعني) است شده نهاده آن برپايه كنش نوع دومين كه فرضي كه
كه منابعي بر كنترل آوردن دست به با ميتواند شخصي اينكه
صادق ديگر (كند تامين بهتر را خود منافع اوست علاقه مورد
معتقد كه هنگامي را منابع بر كنترل كنشگر يعني.نيست
بهتر را او منافع منابع ، آن بر ديگري كنترل اعمال باشد
انتقال جانبه يك او خود كنترل اعمال تا كرد خواهد تامين
انجام كه را كارهايي از بسياري ما همه هرچند.دهد
ميكنيم درك ميدهيم انجام را آنها چرا اينكه و ميدهيم
لذا داريم ، خود كنشهاي نتايج از اندكي آگاهي اغلب ولي
و جنبهها همه بر كنشها نشده پيشبيني و ناخواسته نتايج
كمكهاي از يكي.ميگذارند تاثير اجتماعي زندگي زمينههاي
.است موضوع اين دادن نشان جامعهشناسي اساسي
اجتماعي كنش مفهوم و وبر ماكس
سال در آلماني فيلسوف و جامعهشناس اقتصاددان ، وبر ماكس
.يافت تربيت و تعليم برلن در و آمد بهدنيا آلمان در 1864
چون موضوعاتي و بود گسترده سخت مطالعاتش حوزه
.ميشد شامل را الهيات و فلسفه حقوق ، تاريخ ، اقتصادشناسي ،
كتاب رم ، زمينداري تاريخ:از عبارتند وبر عمده آثار
.جامعه و اقتصاد كتاب و سرمايهداري روح و پروتستان اخلاق
در كلاسيك شخصيتهاي مهمترين از يكي درستي به ماكسوبر
اهميت كه است بزرگ انديشمندي نيز و جامعهشناسي
وبر.است رفته فراتر علمي حوزه يك مرزهاي از انديشههايش
و كرد ايفا مونيخ و وين دانشگاه در ارزندهاي نقش
.درگذشت سال 1920 در سرانجام
كه ميورزد تاكيد مهم نكته براين آثارش تمام در وبر ماكس
ميكند استدلال او.ميكنيم زندگي معنا از جهاني در ما
چگونه مردم دريابيم بايد ما انساني كنش درك براي كه
ميانديشند آن درباره چگونه ميكنند ، تعريف را خود دنياي
شده خلق اجتماعي بهطور كه فرهنگي با آنان تفكر نحوه و
دارد؟ پيوندي چه است
ميپرورد خود آثار همه در را اجتماعي كنش مفهوم وبر ماكس
تحقق زماني اجتماعي كنش ميگفت او.ميبندد بكار و
كنشاند عامل خود حقيقت در كه انساني افراد كه ميپذيرد
وضعي و خويش رفتار به و باشند داشته وقوف يكديگر به نسبت
Social relation ship اجتماعي روابط شبكه درون در كه
جامعهشناسي رسالت اين بنابر.كنند اعطا نيز معنا دارند ،
معنا حيث از مخصوصا را اجتماعي واقعيت كه است اين
كه كنيم كشف بتوانيم اينكه براي ديگر عبارت به.دريابد
انساني امور به و مينگرند جهان به انساني افراد چگونه
در وبر.يابيم راه آنان آگاهي اعماق به بايد دارند نظر
را آن ميتوان كه را خود تفسيري روش هدف ، اين به رسيدن
نكته اين و كرد طرح نهاد ، نام همدردي بر مبتني نگري درون
دنياي به بتوانيم اينكه براي كه داد قرار تاكيد مورد را
يا وضع در ميبايست الزاما شويم وارد افراد ذهني
كه ميافزايد وبر.شويم درگير دارند ، آنان كه موقعيتي
هر اجتماعي معنيكنش عميق دريافت يا تفسيري تحليل بدون
و ناكافي اجتماعي واقعيت از آماري و علي تحليل نوع
.است نادرست
بركنش انديشهها ، و ارزشها هنجارها ، مانند فرهنگي قيود
مقيد را او رفتار و ميگذارند تاثير انسان اجتماعي
محققان از برخي خلاف بر "وبر" رو اين از.ميگردانند
انساني ارزشهاي بر اجتماعي ، پويش از خود تحليل در ديگر ،
اينكه توضيح.ميكند تاكيد فرهنگيسخت موازين و دين و
فرهنگي شرايط و رسوم و نهادها حيطه در اولا انساني فرد
ثانيا و ميزند دست اجتماعي كنش به آورده پديد خود كه
و ميكند توجيه را خود فعاليت معيني هدفهاي تعيين با
ميگردند او محرك مشخصي مطلوبهاي وكمال ارزشها ثالثا
.ميكشانند تكاپو به را وي و
رفتار و دار معنا كنش بين كه ميدانيم نيز را اين
به نميتوان است ذهني معني يك فاقد كه صرف ، انعكاسي
انساني رفتار از مهمي بخش گذشته اين از.كشيد مرز سهولت
و دار كنشمعنا ميان در است محض سنتي رفتار عمدتا كه
بسياري براين افزون.ميگيرد قرار معني فاقد انعكاسي كنش
ابزارهاي طريق از كه عرفاني و شهودي آزمايشهاي از
نيستند ، تعيين و انتقال خور در زبان مخصوصا و انساني
قابل است بركنار دريافتها نوع اين از كه فردي براي
صحت بتوانيم اينكه براي اين بنابر.بود نخواهند ادراك
دهيم ، قرار دقت مورد نمود يك معني درباره را خود تفسير
هم" طريق از و بگذاريم ديگر افراد جاي به را خود بايد
.يابيم راه آنها تجارب عمق به كه كنيم كوشش "حسي
از كه است كنشي متضمن اجتماعي نمود وبر ماكس نظر از
معنا همين و هست نيز كنشي چنين.ميزند سر انساني موجود
جامعهشناسي وبر ماكس.است جامعهشناسي توجه مورد كه است
وبر جامعهشناسي در.ميداند اجتماعي كنش فراگير علم را
انسانها.شدهاند بازشناخته اجتماعي كنش نوع چهار
دست هدفداري يا معقول غايتمندانه كنش يك به ميتوانند
.باشد ارزش به معطوف ميتواند آنها معقولانه كنش.يازند
و كنند عمل احساسي يا عاطفي انگيزشهاي به است ممكن آنها
.زنند سنتي كنش به دست است ممكن انسانها كه اين سرانجام
خور در كه نكتهاي وبر ماكس جامعهشناسي در كلي بطور
كنش مصدر يا عامل انساني فرد كه است اين است ، تاكيد
.است اجتماعي
محمدي قائد جواد
:پانوشتها
فرايندي: (Social interaction) اجتماعي متقابل كنش -1
راههاي از را همديگر انسان چند يا دو آن خلال از كه است
.ميدهند قرار تاثير تحت عاطفي يا و كلامي ، جسماني
فعاليتهاي ديگر و رفتار سلوك ، طرز شامل:(Action) كنش -2
فاعل كه است كنش هنگامي رفتار:ميگويد وبر.ميشود شخص
.بپذيرد معنايي خويش رفتار براي
ساختارها عملكرد: (Social Function) اجتماعي كاركرد -3
.است اجتماعي نيازهاي رفع براي
:منابع
منوچهر ترجمه اجتماعي ، نظريه بنيادهاي جيمز ، كلمن -1
(1377)ني نشر صبوري ،
ترجمه جامعهشناسي ، ديدگاه از پرسش ده جوئل ، شارون ، -2
(1379) ني نشر صبوري ، منوچهر
(1369)شماره 3 اجتماعي ، علوم آموزش رشد -3
|