شد شروع روز آخرين از كه ماجراهايي
بل هاينريش اثر "كرد سكوت فرشته" رمان بررسي و نقد
:اشاره
فرهنگي -ادبي آثار در ميتوان بيشتر را جنگي هر تبعات
اشكال با خود پايان از بعد جنگ فضايديد آن جامعه
راههايي از يكي مييابد ، جريان آيندگان بين در گوناگون
است ، ادبيات ميكند ترسيم آيندگان براي را جنگ تبعات كه
برعكس جنگ از بعد ادبيات در جنگ ، از بعد ادبيات هم آن
و ميشود تصوير آن تبعات و مشكلات مصايب ، جنگ ادبيات
عين در و دلمردگي ياس ، آن در كه ميشود رنگآميزي فضايي
را وضعيت اين.ميخورد چشم به حيات براي جديد نبردي حال
آثار درديد بهتر ميتوان آلمان جنگ از بعد ادبيات در
زندگي است ، مشهور "ويرانه ادبيات" به كه "بل هاينريش"
زندگي كه ميشود ترسيم هنرمندانه چنان جنگ از بعد مردم
.است جنگ زمان از سختتر بسيار صلح اصطلاح به زمان در
فضا اين به بيشتر كه است رماني "كرد سكوت فرشته"
.ميپردازد
سعيد ترجمه "كرد سكوت فرشته" رمان بررسي و نقد زير نوشته
:ميخوانيم هم با كه است فرهودي
بل وآثار زندگي
دنيا به آلمان كلن شهر در ميلادي سال 1917 "بل هاينريش"
كار به كتابفروشي يك در متوسطه دوره پايان از بعد.آمد
خدمت مشغول تا 1945 سال 1939 از جنگ دوران در وي.پرداخت
بعد.گذراند زندان در نيز را مدتي آنكه ضمن.بود سربازي
ادبيات رشته در كلن شهر دانشگاه در حبس ، دوران پايان از
كارگاه در تحصيل دوران در وي.داد تحصيل ادامه آلماني
سن 32 در را خود كتاب اولين "بل".ميكرد كار نيز نجاري
منتشر نيز را ديگري آثار آن از بعد و كرد منتشر سالگي
جايزه سال 1972 و "بوشنر" جايزه سال 1967 "بل"ساخت
رئيس چندي وي.كرد دريافت ادبيات رشته در را نوبل
قلم اهل باشگاه رئيس همچنين و آلمان نويسندگان اتحاديه
.بود
و اجتماعي شرايط تاثير تحت را خود آثار بيشتر "بل"
نوع سه اساسا و است درآورده نگارش به خود محيطي وقايع
معطوف همه كه نگاههايي ;ميخورد چشم به او آثار در نگاه
يك عنوان به را او و است اروپا گاه و آلمان جامعه به
معرفي اجتماعي آسيبشناس يك حال عين در و آگاه ناظر
دوم نگاه فاشيسم ، حكومت آغاز و جنگ از قبل نگاه:ميكند
به سوم نگاه در و دارد تعلق آن بعداز و جنگ دوران به
نگاه نويسنده كه ميرسيم آلمان صنعتي و جامعهطبقاتي
جامعه از طنزآميز و نمادين زباني با را خود نقادانه
.ميكند ترسيم اروپا گاه و آلمان
كتاب اهل براي و شده منتشر ايران در "بل" كارهاي اكثر
-51)كرد سكوت فرشته:از عبارتند او عمده آثار.آشناست
موقع به قطار ،(1950)ميآيي اسپا به من با (1949
بدون خانه ،(1953)نگفت كلمه يك حتي و (1949)رسيد
يادداشتهاي ،(1955)سالها آن نان ،(1954)محافظ
عقايد ،(1959)نيم و نه ساعت در بيليارد ،(1957)ايرلندي
تصوير ،(1971)بورسيگ دكتر نزد چايي براي ،(1963)دلقك يك
شبكه و جمع ميان در زني سيماي يا (1971)بانو يك با گروهي
و (1974)بلوم كاترينا رفته دست از آبروي همچنين و امنيتي
كه است بل رمان آخرين رودخانه ، منظره برابر در زنان
.است شده منتشر او ازمرگ قبل اندكي
چندين كوتاه داستانهاي و رمان بر علاوه "بل هاينريش"
.است نوشته نيز درام و راديويي نمايشنامه
ويرانهها روي بر زندگي
بعد سالهاي در كه است "بل" كارهاي اولين از رمان اين
دوران در دلايلي به بنا و شده نوشته (511949) جنگ از
.است شده منتشر وي مرگ از بعد و نشد چاپ نويسنده حيات
تصوير به را ثروت و ويراني فقر ، :مثلث رمان اين در "بل"
قرار هم راه سر بر استثنايي موقعيتي در كه ميكشد ،
.جنگند زاده خود آن ضلع هر كه مثلثي ميگيرند ،
به اشخاص آن در كه ميگيرد شكل واقعي تمي پايه بر داستان
همچون كه حقيقي اشخاص ميكنند ، برخورد هم با واقعي شكل
در كه ميپردازند تكاپو به محيطي در جامعه افراد ديگر
.است اضداد جمع خود نوع
در درست و جنگ پايان لحظههاي از بعد رمان اين واقعه
"صلح عمومي اعلام و جنگ پايان" يعني آن لحظه شيرينترين
نشاط و شادي از نشاني هيچ نويسنده كه صلحي ميگيرد ، شكل
.نميكند ارائه آن از
روز مه 1945 ، ماه هشتم روز به را داستان آغاز نويسنده
وصل نازي ارتش شكست سخن ديگر به و نازي آلمان تسليم
شروع جنگ دوران ويراني از ضرباهنگي با داستان.ميكند
جنگ فضاي به زحمتي كمترين بدون را خواننده كه ميشود
بتواند "او" كه بود آنقدر شهر شمال آتش نور":ميبرد
بود ، شده ويران بمباران اثر در كه را سردربنايي حروف
"او" زندگي فضاي خواننده كه است كافي جمله همين ".بخواند
كس هيچ هنوز كه يي"او" ;كند تصوير ذهنش در را داستان ي
.نميشناسد را او
شخص سوم نام با را وي آغاز در كه داستان اصلي شخصيت
ابهام نوعي با كه دارد نام "هانس" ميشناسيم ، (او)مفرد
يا كسي كشف پي در گويي اما ميشود ، داستان فضاي وارد
خود ماجراي دنبال به را آدمي ذهن امر همين كه چيزيست ،
قهرمان پيرامون محيط از نويسنده كه را فضاهاييميكشاند
نقاشي و صاف خورده ، جلا چنان ميكند ، تصوير داستان
.ميزند قدم فضاها اين در خود خواننده گويي كه شدهاند
رئاليسم كه آن نه و است خام فرماليسم نه "بل" تصويرگري
بر كه برميگزيند جايي تا را فرماليسم وي بلكه صرف ،
حس به را خواننده و بيايد زيبا داستان واقعي ساختمان
ضمن ;برساند كند ، كمك واقعه بصري شناخت در كه خوشايندي
است افكنده سايه رمان روي بر نيز رمانتيك فضاهاي كه آن
.نباشد دلسردكننده و خسته چندان رمان تا
در نفر چندين كه ميگذرد بيمارستاني در تماما اول بخش
كاملا بيمارستان فضاي شرح با خواننده.بسترياند آن
سرد دود تند بوي":حتي ميبيند را "هانس" پيرامون جزئيات
در "بل".ميكند احساس را (ص 8)"نمناك زباله و
گونهاي به او قلم نگاه.است دقيق و مسلط تصويرپردازي
ويرانگري و تخريبي آثار تا ميخواهد تعمدا گويي كه است
كه جنگي ;بكشد تصوير به بيمارستان گوشه گوشه در را جنگ
بيمارستان دكتر و دارند نفرت آن از آلمانيها خود حتي
در (آلمانيها)آنها و يافته پايان حالا كه ميكند ادعا
را نظامياش لباس بايد "هانس" و خوردند شكست جنگ
نوعي را "نظامي لباس" نويسنده ميآيد نظر به.دربياورد
"هاوس سنت" دكتر.ميداند جنگ نشانه يا و جنگطلبي
لباس خوردهايم ، شكست ما شده ، تمام جنگ":ميگويد
بريزيد را اسباببازيها اين و دربياوريد را نظاميتان
اعلام از بعد درست كه است قهرماني هانس ، (ص 13)"!دور
تمنا را آن راهبه يك از چنان ناني لقمه براي جنگ پايان
.يافت خواهد نجات مرگ از آن خوردن با گويي كه ميكند
هر به را نان و ميكند ترشح بزاقش نان ديدن با قهرمان
به بود ، بيات نان".ميخورد -بدبو و خشك زده ، كپك -آن شكل
ساده سياه نان كهنهتر ، هم شايد روزه ، پنج يا چهار يقين
گمشدهاي دنبال كه است سربازي هانس "سرخ مقوايي مارك با
قهرمان نياز عنوان به را دو اين "بل".ميگردد نيز
نان ولع و حرص با قهرمان كه وقتي.ميكند تصوير همزمان
تصوير به را جنگي مردان فلاكت و گرسنگي واقع در ميخورد
و لاغر نانديد ، روي را خود دست ناگهان [هانس]":ميكشد
پوشيده كثافت از و بسته دلمه كه عميقي خراشيدگي با كثيف
".بود
قسمت هر كه است شده نوشته قسمت در 19 "كرد سكوت فرشته"
سرنوشت و برخوردارند پيوستگي نوعي از كه حال عين در
در از "شده پار و لت" قهرمانان و است مشترك آن در آدمها
خود كه ديواري درو ميكنند ، "دريوزه" ناني لقمه ديوار و
هم را كمجاني باد تاب شدندو "له" شديد بمباران زير
.است نسبي موضوعي استقلال نوعي داراي بخش هر ولي ندارند ،
زندگي و ميرسد خود اعلاي حد به توصيف بخشها ، بعضي در
گاه درونيات توضيح يا و ويرانيها وصف پرتو در قهرمانان
با نويسنده اما (شانزدهم فصل مانند)ميشود فراموش
رمان داخل فضاي به آرام را خواننده توانا سرانگشتي
.باشد آن درون معماي پيگير تا ميكشاند
نيازهاي و روزمره واقعيتهاي بين تعليق نوعي رمان اين در
زندگي آنها بدون كه نيازهايي ميشود ، ديده آدمي دروني
مجاب را خواننده كه تعليقي.داشت نخواهد رونقي چندان
آنكه اميد به باشد خورده شكست قهرمانان پي در ميسازد
است اين واقعيت اما ببيند ، بهتر فرداهاي پس در را آنان
جامعه خاصه ندارد ، عرضه براي چيزي قهرمانان اين جامعه كه
آخرين حتي و گذاشت جا به هيتلري نظام كه زدهاي جنگ
.است بسته نيز را اميد روزنههاي
از پر خيابانهاي به قهرمان همراه خواننده اينرمان در
.است غيرممكن آنها اكثر در رفتن راه" كه ميشود وارد آوار
است ، خود اصلي نام دنبال در به در (رمان قهرمان) هانس"
آزادانه نميتواند خود واقعي نام با وي اينكه حداقل
.است كرده گم نيز را خود هويت وي حقيقت در كند ، زندگي
است آناني سرگذشت رمان.است هيتلري جنگ خاصيت اين شايد
خود هويت از اما دارند ، جاني نيمه ويرانه ، شهر در كه
نفس جز آنها براي زندگي كه زناني و مردان ;بيخبرند
در هم آن ندارد ، مفهومي آوردن كف به ناني لقمه و كشيدن
در تمام شرمي با كه صلحي است ، رسيده صلح به تازه كه شهري
ميان در آن شهروندان كه شهري در.است زده را آنها خانه
واژه ، صلح ميكنند زندگي فلاكت و بدبختي ويرانهها ،
.است وبيمار مسخره واژهاي بلكه نيست ، بامزهاي و شيرين
سال چهار حدودا جنگ پايان از كه شد نوشته زماني رمان
و كودكان و ديروز جنگ بين ميخواست "بل" و ميگذشت
را آن فجايع و جنگ تاحقايق بزند پلي امروز نوجوانان
مردان ، تمامي از.را آن خونبار تبعات خاصه ;نمايد تصوير
.بودند بازگشته جنگ از كه بگويد مجروحي كودكان و زنان
كالبدشكافي به حقيقت در خود موشكافانه نگاه با "بل"
تا ميشود دقيق جامعه لايهلايه ودر ميپردازد جامعه
رسالت از بخشي به آنان ودردهاي مصايب تصوير با بتواند
.باشد گفته پاسخ نيز نويسنده عنوان به خود
به -كلن احيانا -شهر اين در نميتواند "بل" قهرمان
او مردهايبراي نام كند ، زندگي خود واقعي نام با راحتي
احتمالي ماموران ازدست تا اوست خود زنده نام از بهتر
تا ميكند تقاضا بيمارستان دكتر از هانس.باشد بهدور
ژست لحظهاي دكتر كند ، گرچه تهيه او براي "معتبر مدركي"
.ميكند خودداري "معتبر اسناد" ارائه از و ميگيرد اخلاقي
چند با اخلاق اساسا و اخلاقي مسائل شهر اين در اما
خود به خود فقير جامعه.ميدهد دست از را خود معناي مارك
در را آنها و ميسازد خود مصايب طعمه هم را شريف افراد
.ميآورد بار درندهخو گاه و مزاج روبه احتياج هنگامه
مخروبهاي جامعه است ، ويرانه جامعه همين به متعلق دكتر
ميسازد ، تحول و تغيير دچار را آدمها وجدان مارك چند كه
مقابل در دكتر.باشد مشكلات حلال ميتواند پول فقط زيرا
به را فردي مشخصات.نميآورد دوام چندان وجدانش پول
فرد اين":ميگويد دكتر.است مرده اكنون كه ميدهد "هانس"
خاطر به جنگ ، از معاف كامل طور ساله ، به پنج و بيست
".هستيد كلر اريش حالا همين از شما پس ريوي ، شديد بيماري
دكتر.است حركت در مردهاي مشخصات با هانس وحالا (ص 19)
آنكه براي اما است ، نوعيشيادي كار اين كه ميداند نيك
برداشت بد وقت يك":ميگويد هانس به كند تطهير را خود
مردگان به مربوط مدارك با نيستم ، شياد من نكنيدها ،
آدمها كه ميداند خوب "بل" (ص 20)".نميكنم معامله
قابل قيمتي چه با و دارند ارزش چقدر بدبختي هنگام
دكتر ، :باشد ميخواهد هركسي فرد اين حال هستند ، خريداري
آدمها است عجيب.باشد هم گوته عاشق كه كسي حتي و راهبه
.هستند قيمت داراي هم
گاه اما نباشد صرف شاعرانه شايد گرچه رمان اين در "تخيل"
شخصيتهاي وقتي است ، آن قسمتهاي از بسياري غالب وجه
وارد جديدي مكانهاي در قهرمان يا ميشوند ، خلق جديدي
ماجراها با را خواننده كه است تخيل رشته اين ميشود ،
.ميزند پيوند
دست يك انگشتان از آن آدمهاي ندارد ، زيادي شخصيتهاي رمان
نشان و بينام آدمهاي عدهاي هم جايي در و بيشترند كمي
طيفي نشانه و نماد كدام هر اما.ميلولند هم سروكول روي
خانم اونگر ، رگينا كشيش ، دكتر ، راهبه ، :هستند جامعه از
خود كرداري ويژگي با كدام هر كه..و فيشر دكتر گومپرتس ،
.ميگذارند نمايش به را خود قشري رفتار از بخشي حقيقت در
از اعتراف گرفتن و مذهبي اعمال انجام كشيشبا مثلا
فضاي وارد كاتوليك كليساي از نمايندگي به رمان شخصيتهاي
جمعيتي غالب قشر نماينده كه ياخودهانس و ميشود رمان
به موهبتي[آنها] او براي جنگ" كه است جنگ از بعد آلمان
آوارگي ، بدبختي ، فقر ، حلقه نيز صلح و است نداشته همراه
تنگ چه هر گردنش بر تدريجيرا مرگ نتيجه ودر بيهويتي
تكنوكراتهايي طبقه نماد نيز دكتر ".است كرده تنگتر و
امروز و نشاندند قدرت اريكه بر را هيتلر ديروز كه است
ندارد ، معنايي آنها براي دستاويز عنوان به جز "اخلاق"
.غيرشرافتمندانه راههاي از درآوردن پول براي دستاويزي
"موجود وضع"از صرف پردازي تصوير به فقط آنكه براي نويسنده
قبل فضاي به آرام دوم بخش در نپردازد جنگ ويرانههاي يا
به "هانس" روياي همراه را خواننده تا ميزند نقبي جنگ از
آن در كه غيرجنگي شهر با را او و ببرد اش خانوادگي محيط
كه شهري سازد ، آشنا "بود جريان در مهرمادري با زندگي"
هنوز كه شهري بودند ، نريخته آن روي مخرب بمبهاي هنوز
آنجا امروز اما ".بود شكوه با و قشنگ"آن خانههاي
شهر در هانس ".شدهاند تلنبار هم روي آوارها"
از ساعتي هر در اينجا كه آورد خاطر به را روزهايي"خود
روي امروز اما "بود ازدحام نيز شب ديرگاه تا حتي و روز
با زندگي و "ميلولند خود براي پوزپوزكنان موشها"خاك تل
در غمانگيز نوستالوژي اين.دارد جريان مردهها نام
يك در دو اين پيوند و گذشته سوي به است پرشي تخته حقيقت
كه كلماتي "بل".خرابيهاست وسيع حجم و عمق نشانگر لحظه
عشق حس نوعي و ميآورد خاصي تبحر با كند تداعي را گذشته
.ميسازد جاري رمان در را حال از نفرت و گذشته به
را جنگ از تنفر حقيقت در خوشايند حس با آن "خاطره"كلمه
از بيش آلود درد روز آن خاطره اكنون و"ميكند تشديد
(ص 31) ".نشدني فراموش روز آن.ميآزارد را او جنگ تمامي
حضور با و خودهانس زبان با را تصويرها اين همه "بل"
شهر از ميخواهد كه هنگامي اماميكند ترسيم صحنه در او
بهترين خرابهها تصوير برگردد حال زمان به ديروز آباد
غيرممكن خيابانها اكثر در راهرفتن":است نشانه و نماد
خالي و سوخته بناهاي طبقات نخستين ارتفاع تا چون بود ،
در ميتوانست او كه را راهي" و ".ميخورد چشم به آوار
فضاسازي اين (ص 37) ".كشيد طول ساعت يك كند طي دقيقه ده
سردرگمي با را خواننده بيآنكه حال و گذشته از همزمان
;ميكند حكايت نويسنده وسيع ديد و توانايي از سازد مواجه
شدت و ميدهد حجم ويرانهها به زيركي با نويسنده حتي
.ميسازد ملموس زمان با را آوار
"بل" علاقه و ميل كننده بازگو (هانس)قهرمان زندگي حكايت
حتي و نازي نيروهاي و جنگ از او نفرت و امنيت صلح ، به
"بل" قهرمان كه دارد ضرورتي چه.است آمريكايي نيروهاي
يابد ، هويت مردهاي نام با امروز و كند فرار جنگ از
ميشود ، اعدام "استوارگومپرتس" نام به فردي او جاي امابه
چرا كه دارد تعجب جاي آلمانيها خود براي حتي كه
را آلمانيهااو بله":درآوردند پاي از را او آلمانيها
سرباز كه نميكند فرقي "بل" براي (ص42)"كردند تيرباران
و كرد جنگ نبايد كه است اين مهم ;باشد فراري و معترض
سربازي ندارند وظيفه هم آمريكايي يا آلماني اينكه
.كنند راتيرباران
عادي سرباز يك بلكه نيست ، قهرمان يك واقعا "بل" قهرمان
چهره نيز و باشد اوج در هميشه كه نيست فردي.است فراري
كه است آدمي ;ندارد هم پذيرشي قابل چندان و داشتني دوست
قرار كه زماني حتي و است كرده زندگي فراوان نامهاي با
كه فراواني نامهايبود "هونگرتس" او نام بشود اعدام بود
دهد ، نجات جنگ از را او نتوانست ميكشيد يدك "بل"قهرمان
.يافت رهايي اعدام از ديگر نامي با سرانجام گرچه
جهانآراي عادل
دارد ادامه
|