امروز مقاله
كرد نخواهد تغيير تاريخ فردا
دانشجويان با وي فرداي نشست در جمهور رئيس سخنان مضمون
دو هر سياستمداران گمانهزنيهاي معرض در هماكنون از
خود گمانهزنيهاي در اصلاحطلباناست گرفته قرار جناح
گمان كه مردمي نخست:برگزيدهاند را دوسويه مخاطباني
در بايد اينك و شدهاند نزديك نااميدي مرزهاي به ميرود
از جمهوري رئيس ديگر بار اين كه داد اميدشان توان حد
او به كه جمهور رئيس دوم و شد خواهد خارج سكوت محاق
پرسشهاي برابر در را مردم ديگر بار اين ميشود پيشنهاد
گويي ميرسد بهنظر.ندهد قرار كلي پاسخهاي يا بيپاسخ
قرار روشن وضعيتي در فردا سخنان به نسبت نيز اكثريت جناح
در فقط البته ترديد اين.ميبرد بهسر ترديد در و نداشته
گرفتار آن بند در نيز مذكور جناح نيست روا رئيسجمهور حق
فردا پرسشهاي به خاتمي پاسخهاي بيگمان.است آمده
از بسياري كه است پاسخهايي از راديكالتر بسيار
مشابه موقعيتي در اصلاحطلب روزنامههاي تحليلگران
مرتبط تريبونهاي و روزنامهها از كه چنان داد ، خواهند
اكثريت جناح ميشود ملاحظه بدينترتيب.پيداست آنان با
:كند دنبال را اخير پنجساله راهبرد و رفتار نبايد
مشخص موعدهاي سوي به آنان هدايت و مطالبات انباشت
و خرداد 80 بهمن 78 ، 18 همانند 29 آئيني يا انتخاباتي
.فردا همايش نوع از همايشهايي نيز
دادن عودت سياست از ناچار به اصلاحطلبان ميرسد نظر به
تودهاي بسيج تا كرده پيروي نزديك آينده به مخاطبان
.نمايند مهار منطقي و مفيد گونهاي به را خود پيرامون
اول تيتر.موعدهاست اين از يكي اكثريت منظر از نيز فردا
و مردم به وعده و اميد ايجاد نوعا اكثريت روزنامههاي
موضعي نيز اقليت جناح ديگر سوي ازاست خاتمي به پيشنهاد
اصلا رقيبش برخلاف جناح اين.است گرفته پيش در رندانه
سخني فردا خاتمي دارد يقين بلكه نميبرد بهسر ترديد در
به گامي بنابراين.گفت نخواهد گفته تاكنون چه آن برخلاف
فزونتري اصولگرايي ميكند پيشنهاد خاتمي به و آمده پيش
پيشنهاد اين انتشار.دهد نشان خود از حاميانش به نسبت
در را جمهور رئيس اول داشت خواهد دوجانبهاي سودمندي
دوم و است جناح اين نظر مطلوب كه داد خواهد قرار موضعي
سخنان با اصلاحطلبان پروژه در است قرار كه مردمي همان
از آنچه.داشت خواهد باز سرخوشي از را شوند دلگرم فردا
همه وجود با است استحصال قابل راهبرد دو اين ميان
جناح دو هر.است جمعبندي قابل نقطه يك در موجود تضادهاي
جناح.بيفتد اتفاقي فردا نيست قرار كه باورند اين بر
به دهد نشان شايسته و بالنده را فردا ميكوشد كه اكثريت
از راديكالتر واژهاي خاتمي گفتمان در كه ميداند نيكي
و صراحت به كه قانوني.ندارد قرار اساسي قانون به عمل
برتري عرفي ارزشهاي بر را ايدئولوژيك ارزشهاي درستي
با برابر را اسلامي ارزشهاي حامي نهادهاي و داده
اين به خاتمي.ميداند ايران اسلامي جمهوري موجوديت
از.ندارد را آن از خروج قصد هرگز و دارد باور گفتمان
گفتمان اين از وي غيرمحتمل خروج قصد فرض به ديگر سوي
را محالي فرض چنين قدرت در اصلاحطلبان اصلي بدنه قطعا
ضديت به محافظهكاران سوي از اگر حتي آنان.برنميتابند
هويت يك به بنا كه ميدانند خود شوند متهم نظام با
و تاسيس در و دلبستهاند و وابسته نظام بدين تاريخي
نميتوان.داشتهاند نقش آن اصلاح براي تلاش حتي و تكوين
اينك و "نكنيم دفاع بد اساسي قانون" از نوشت پيش سال پنج
قانون اصل 110 پيش سال پنج نميتوان.كرد حمله بدان
عدول نظر آن از اينك و خواند دموكراتيك مفهومي را اساسي
اقليت جناح بيگمانافتاد نخواهد اتفاق اين هرگز ;كرد
پرهيز بدان اذعان از اما است دريافته را نكته اين نيز
سياسي نزاع دست اين از اتهاماتي حذف با كه چرا دارد
نيز اكثريت جناح ديگر سوي از.شد خواهد بيمعنا موجود
اين از تا نيست بينياز اتهامات اين از برخي به نسبت
كرسي در غنودن و قدرت دام به غلتيدن اتهام از رهگذر
.افتد بهدور عمومي افكار نزد در وكالت و وزارت و رياست
سياسي فلسفه در تغيير دچار حتي اكثريت جناح اگر فرض به
او به كه تاريخي.كرد نخواهد عوض را خود تاريخ بشود هم
تاريخ تغيير براي روز يك اينك و ميدهد موجوديت و هويت
دارد اعتقاد نظام به بن از خود كه مردي دست به هم آن
اين از اقداماتي كه دليل همان به درست اما.است بيراه
افكار ساختن سرگرم ميشود تلقي سياسي نظام به خيانت دست
گرفتن فاصله و سرگرمكننده ، و غيرواقع وعدههاي به عمومي
.است اجتماعي نظام به خيانت موجود واقعيتهاي از
تند خطابهاي خواندن به را خاتمي فردا كه نيست لازم
اين به نه كرد نخواهد.كرد نخواهد چنين هرگز او.بخوانيم
نميخواهد كه معنا اين به بلكه بكند ، نميتواند كه معنا
به قائل كه ميكند زندگي گفتماني در چون.بكند
تنها خاتمي.نيست سياسي نظام اين عليه هم آن راديكاليسم
خلسه در همچنان را ما خردمند خطيبي مقام در ميتواند
.برد فرو آزادي
|